
انتخاب زهران ممدانی (Zohran Mamdani) به عنوان شهردار جوان نیویورک، بار دیگر نگاهها را به سرنوشت و مسیر مهاجران در ایالات متحده معطوف کرده است. پیروزی او نه فقط یک اتفاق سیاسی است، بلکه نمادی از حضور نسل تازهای از مهاجران است که در حاشیهی جامعه نمیمانند، بلکه خود به قلب تصمیمگیری و قدرت راه مییابند.
در هفتههای اخیر مطالب متعددی درباره گذشتهی ممدانی، خاستگاه فرهنگی خانوادهاش و نقش پدر و مادرش در شکلگیری شخصیت اجتماعی او منتشر شده است.
اما اکنون بیمناسبت نیست که ممدانی را در کنار چهرهای دیگر از نسل مهاجران موفق ببینیم: دارا خسروشاهی، مدیرعامل شرکت بینالمللی اوبر (Uber). هر دو مهاجر، هر دو در خردسالی وارد آمریکا شده، هر دو موفق، اما با دو جهان فکری و رفتاری کاملاً متفاوت.

( زهران ممدانی )
دو مهاجر اما با دو افق متفاوت
ممدانی در ۷ سالگی و خسروشاهی در ۹ سالگی وارد آمریکا شده اند، هر دو از خانوادههایی برخوردار برخاستند و هر دو در مسیر رشد و موفقیت در جامعهای رقابتی پیش رفتند.
اما تفاوت در اینجاست: خسروشاهی نمونهای از افرادی است که در حوزهی کاری خود موفقاند، اما به هیچ درد دیگری نمیخورند — کسانی که هرگز صدایی از آنان در برابر مسائل مهم بشری و انسانی برنمیخیزد.
مسیر دارا خسروشاهی به سوی برجهای شیشهای اقتصاد و فن آوری کشیده شد، در حالیکه مسیر زهران ممدانی به سمت خیابانهای نیویورک و «نبض جامعه» ادامه یافت.
خسروشاهی که از خانوادهای مرفه و صاحبنام ایرانی برخاست، پس از انقلاب ایران همراه خانوادهاش به آمریکا مهاجرت کرد. او در دانشگاه براون تحصیل کرد و در نهایت به عنوان مدیرعامل اوبر برگزیده شد. در سال ۲۰۲۴، حقوق و مزایای سالانهاش در اوبر بیش از ۳۹ میلیون دلار برآورد شد (روزانه بیش از ۱۰۶هزار دلار!)— رقمی که او را در زمره پردرآمدترین مدیران عامل صنعت فن آوری قرار داد.(+ (https://aflcio.org/paywatch/UBER))
اما در تمام این سالها از دارا خسروشاهی هرگز هیچ کنش اجتماعی قابل توجهی مشاهده نشد. او نه در مباحث انسانی، نه در موضوعات حقوق بشر، نه در بحرانهای اجتماعی و نه در گفتوگوهای فرهنگی حضوری معنادار نداشت.
او هرگز در هیچ زمینهای سخنی تازه برای نسل جوان و جویا نداشت. خسروشاهی بهسان یک مدیرعامل مکانیکی، صرفاً بر انجام وظایف سنتی و مالی خود متمرکز بوده؛ بیآن که روح یا آرمانی فراتر از ترازنامههای شرکت در رفتار او دیده شود. او امکان ارتباط/گفت و گو با میلیونها کاربر اوبر را داشت ولی هیچ کنش اجتماعی جدی نداشت.
خسروشاهی نمونهای از افرادی است که در حوزهی کاری خود موفقاند، اما به هیچ درد دیگری نمیخورند — کسانی که هرگز صدایی از آنان در برابر مسائل مهم بشری و انسانی برنمیخیزد.
خنثی بودن ویژگی شاخص چهرههایی نظیر خسروشاهی است.
ممدانی؛ صدای اقلیتها در دل قدرت
در نقطهی مقابل، ممدانی از خانوادهای برخاسته که دغدغه اندیشه، فرهنگ و عدالت اجتماعی در تار و پود آن تنیده شده است. این روزها درباره زندگی پدرش، محمود، و مادرش، میرا نایر، مطالب زیادی منتشر شده؛ اما «مسئله اصلی» اینجاست که فضای فکری این خانواده مهاجر از ممدانی فردی ساخت که سیاست را نه «به عنوان شغل»، بلکه به عنوان مسئولیت اجتماعی میبیند. او در کویینز نیویورک، یکی از چندفرهنگیترین مناطق آمریکا، رشد کرد و همانجا صدای جامعهای شد که غالباً در حاشیه ماندهبود. ممدانی، برخلاف خسروشاهی، از درون جامعه برخاست و با آن نفس کشید؛ از خیابانها، مدارس عمومی، و گفتوگو با اقشار فرودست.

فرهنگ ایرانی و محدودیت حضور اجتماعی
در این میان، پرسشی مهم پیش میآید:
چرا در جامعهی ایرانیان مهاجر در آمریکا، چهرههایی چون ممدانی وجود ندارند؟
ایرانیان مهاجر، از همان آغاز، تمرکز خود را بر پیشرفت علمی، دانشگاهی و فنی گذاشتهاند. نتیجه این رویکرد، ظهور چهرههایی چون علی خادمحسینی در مهندسی زیستی، یاسمن مقبلی در فن آوری فضایی، و بابک یزدانی در مدیریت فن آوری بوده است.
اما در عرصههای اجتماعی و سیاسی، سکوت محض حاکم است. ایرانیان در سیاست آمریکا، برخلاف هندیها، پاکستانیها، یا خاورمیانهایهای دیگر، حضور چشم گیری ندارند.
این سؤال مطرح است که چرا بسیاری از ایرانیان مقیم کشور پهناور آمریکا ترجیح دادهاند در حاشیهی امن علم و تکنولوژی باقی بمانند تا در میدان پرتنش سیاست؟ در حالی که خانوادههایی مانند خانواده ممدانی، سیاست را ادامهی طبیعی اندیشه و عدالت میدانند، نه عرصهای خطرناک یا آلوده.

دو تصویر از موفقیت
دارا خسروشاهی و زهران ممدانی دو روایت کاملاً متفاوت از مهاجرت و موفقیت را نشان میدهند.
خسروشاهی، نماد موفقیت اقتصادی است؛ مدیری منظم و سودمحور که شرکتش را میچرخاند، اما از تحولات انسانی جامعه فاصله دارد.
در مقابل، ممدانی نماد کنش گری اجتماعی است.
این پرسش مطرح است که «چرا» نقش جامعه ایرانیان مقیم آمریکا در تحولات اجتماعی سیاسی آن کشور این گونه بوده است؟
و آیا ماجرا این گونه باقی خواهد ماند؟
t.me/solseghalam
تفاوت دو دیدگاه در دو کلیپ را مشاهده فرمایید :
1- زهران ممدانی :
2- دارا خسروشاهی :
و کلیپ بدون توضیح :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/

«هیچ چیز تغییر نمی کند، اما همه چیز تغییر می کند. آرتور نه به سر کار رفتن را رها می کند و نه وظایفش را نادیده می گیرد، اما یادگیری تکنیک های جدید چاپ دیگر برایش لذتی ندارد. او هنوز از پرندگان مراقبت می کند و قفس را تمیز نگه می دارد، اما دیگر با آنها صحبت نمی کند.
پسری که همیشه در فکر فرو رفته بود، کاملاً در خودش فرو می رود. در چهره ی تا پیش از این معمولاً آن قدر متفکرش اکنون چروک های نگرانی به گونه ای کشیده شده شده اند که او را مسن تر نشان میدهند.
او با بیمعنی بودن همه چیز دست و پنجه نرم میکند. آقای بردبری همه چیز داشت - همسری مهربان، فرزندانی زیبا، خانهای دوستداشتنی و حتی کالسکه شخصیاش، حرفهای که برایش مقدار قابل توجهی پول و جایگاه اجتماعی به ارمغان آورده بود. چرا چنین مرد موفق، ثروتمند و توانمندی باید به زندگی خود پایان دهد؟
آرتور فقر را درک میکند؛ او حتی جرم و جنایت را هم درک میکند، اما بیماری روانی، مانند نوعی که مادرش را رنج میدهد، برای او یک معما باقی مانده است.
آقای ایوانز که از سوگ پسرک متأثر شده بود، او را زیر نظر داشت و سایر کارگران، حتی آنهایی که او را مسخره میکردند، با او به آرامی و احتیاط رفتار میکنند. اما آرتور تقریبا اصلا متوجه این چیزها نمیشود. او فقط در مواقع ضروری با دیگران صحبت میکند و وظایفش را در سکوت انجام میدهد. او همچنان کارآموز بینقصی است.»


(Elif Shafak: Am Himmel die Flüsse, 176-177)
صفحه Facebook
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

« گفت آن را جمله میگفتند خوش
مر مرا هم ذوق آمد گفتنش
مر مرا تقلیدشان بر باد داد
که دو صد لعنت بر آن تقلید باد »
مولانا
***
فلسفه ی مراسمی مانند « هالووین » چیست و قرار است چه پیامی برای جامعه و جهان داشته باشد ؟
دمیدن این همه هیجان و ترس در زندگی انسان قرن بیست و یکمی که به شدت از « تنهایی » رنج می برد ، از هم نوعان خویش فرسوده و ناامید شده و برای پر کردن خلاء « تنهایی مزمن » خود به ارتباط با « حیوانات » که قدرت تفکر ندارند ، چنگ انداخته تا چه حد می تواند به حل مساله نهایی کمک کند ؟

دوستی در آمریکا دارم که تجارب خود را برای من می فرستد .
حال برگردیم به ایران .
خیبری می گوید : در این جا برخی اوقات ، زندگی برای بسیاری از مردم یکنواخت و کسل کننده است . چون این جا « قانون » حکمفرماست و مردم به حقوق یکدیگر احترام می گذارند و فردی بی جهت برای دیگران مزاحمت ایجاد نمی کند ؛ جامعه در مجموع در « آرامش » به سر می برد .
برخی اوقات خود این آرامش روزمره شده و به قول معروف دل مردم را می زند و آنان را خسته می کند .

جامعه برای کسب « تنوع » دنبال « هیجان » می گردد تا بتواند نیازهای روانی و روحی خویش را کاملا تامین کند و به این بهانه بتوانند با یکدیگر ارتباطی « متفاوت » پیدا کنند و به این جهت است که این گونه مراسم در این جوامع محبوب است و مردم از آن استقبال می کنند .
اما پرسش « مهم » این است که نسبت به این گونه مراسم با جامعه ی ایرانی چیست ؟
جامعه ای که در آن مانند جوامع غربی ؛ « قانون » در روابط و مناسبات اجتماعی چندان موضوعیتی نداشته و معمولا مردم حقوق شهروندی و اجتماعی همدیگر را به رسمیت نمی شناسند و به راحتی آن را با توجیهات و بهانه های مختلف زیر پا می گذارند و به قول معروف هنوز در « همان توحش ابتدایی » به سر می برند ؛ برپایی خرافات غربی مانند « هالووین » چه مشکلی از این جامعه می تواند بگشاید ؟
جامعه ای که آمارهای رسمی از شیوع اختلالات روانی تا میزان 30 درصد و آمارهای غیررسمی بسیار بالاتر را اعلام می کنند ؛ تزریق ترس و هیجان به چنین جامعه ای که از زمان بیدار شدن تا زمان خوابیدن دائما در ترس و اضطراب و هیجان های خود ساخته و دولت ساخته به سر می برد و از آینده ناامید است ؛ آیا اساسا با « منطق و عقل » سازگاری دارد ؟

شبکه « پاک کن مدیا » می نویسد :
« رواج جشن هالووین در ایران، به ویژه در میان نوجوانان و جوانان، نشانهای از دگرگونی عمیق در نظام فرهنگی و آموزشی ایران است؛ نظامی که در آموزش هویت ایرانی و تقویت جشنهای بومی دچار کاستی شده است .
وقتی برای ثبت رویدادهای فرهنگی در تقویم مقاومت میشود، موسیقی و سازهایش محدود و ممنوع میشود، رویدادهای ملی و جشن های ایرانی از برنامهی آموزش و پرورش حذف یا کم رنگ میشوند و نگاه ایدئولوژیک جای آن را میگیرد، بروز و ظهور جشن هالووین و جشن هایی از این دست دور از انتظار نیست .
شوربختانه در مدارس و رسانههای رسمی، آموزش هویت فرهنگی اغلب به شعار تقلیل یافته و عموما جشن و شادی جمعی از میان رفته است. در ایران امروز غیبت برنامهریزی فرهنگی خلاق و روزآمد که بتواند ریشههای فرهنگ ایرانی را در قالبهای نو بازآفرینی کند، کاملا مشهود است.
وقتی جوان ایرانی نمیتواند «مهرگان» یا «یلدا» را تجربه کند، به سمت جشنهای پرزرق و برق جهانی خواهد رفت. بازتعریف جشنهای ایرانی با زبان امروز و پیوندشان با هنر و موسیقی و آموزش می تواند فرهنگ فراموش شده ایران زمین را دوباره زنده کنیم » .
این که نظام آموزشی ایران در هویت سازی برای جوان ایرانی دچار کژی کارکرد و رویکرد شده و برنامه ای برای بازسازی و احیای آن ندارد ؛ تردیدی نیست .

این که برخی و شاید بسیاری از برنامه ریزان و سیاست گزاران هنوز « هویت ایرانی » را نمی شناسند و با تاریخ و هنر ایرانی بیگانه اند اما آرزوها و رویاهای بزرگ در سر دارند که جامعه را در عمل و از هر سو به « بن بست » رسانده هم تردیدی نیست .
اما پرسش راهبردی آن است که نقش خود مردم و کارکرد آنان در این بحران هویت چه بوده است ؟
آیا می توان همه قصورات و بدبختی ها را به « بالا » و « دیگران » فرافکنی کرد ؟
آیا سایر رویدادهای فرهنگی و تاریخی که در تقویم رسمی ثبت شده است ؛ از سوی جامعه و روشنفکران به آن توجه کافی می شود ؟
فی المثل ؛
آیا واقعا نوروز ، نوروز است ؟ و با آمدن آن افراد به دنبال تحول و نیک بودن در سه بعد « اندیشه ، گفتار و کردار » خود هستند ؟

نتیجه ی واقعی تعطیلات طویل المدت « عید نوروز » جز جدال خونین در جاده ها و شکستن رکورد کشته ها و مصدومین و مجروحان ؛ آیا چیز دیگری بوده است ؟
آیا چهارشنبه سوری با فلسفه ی آن چقدر هماهنگی دارد ؟ جز ایجاد رعب و وحشت و دامن زدن به تنفر از یکدیگر ؟
ره آورد روز « سیزده به در » جز تخریب و انهدام طبیعت برای ایران چه بوده است ؟

آیا این جشن ها توسط خودایرانی ها و بدون دخالت بیگانگان ؛ « لوث و بی محتوا » نشده است ؟
این نکته را نباید از نظر دور داشت که بر اساس شواهد و مستندات تاریخی ؛ « بیگانه پرستی » و « تقلید کورکورانه » ریشه ای طولانی و عمیق در فرهنگ ایرانی ها دارد .
برای من همیشه جای سوال و ابهام است که چرا ایرانی ها از عادت های خوب غربی ها و ممالک توسعه یافته در ارزش هایی مانند « قانون گرایی و احترام به ارزش ها و قراردادهای اجتماعی » همواره « عقب » هستند و برخی اوقات آن را ناشنیده و نادیده می نگرند اما در برقراری ارتباط و تقلید با چیزی که اصلا تناسبی با فرهنگ و تاریخ و مهم تر از همه « شرایط اجتماعی » آنان ندارد ؛ تا این اندازه «پیش قدم و پیرو »هستند .
آیا « زمان » آن فرا نرسیده که فرد ایرانی پاسخی عقل نگرانه برای این همه « تناقض اندیشی » و « انبوه تناقض های رفتاری » خویش داشته باشد .
بیان افسردگی مردم فنلاند به دلیل موقعیت جغرافیایی و اقلیمی یعنی شش ماهه بودن شب و روز و سرمای شدید زمستان از سوی وزیر امور خارجه با توجه به ضرورت اِشراف نسبی ایشان به اطلاعات لازم، بسیار بعید است. بیانی وارونه از حقیقت توسط وزیری که می باید با تمامی کشورهای جهان به لحاظ برقراری روابط بین المللی و دیپلماسی، به خوبی آشنا باشند، غیرقابل قبول است. امید در شناسایی پتانسیل های مطلوب و مناسب بین المللی، هرگز دچار چنین قضاوت هایی نادرست یا غیرواقعی نشوید که انتظار را نشاید.
آن هم در جمعی با عنوان: « نشست منطقه ای دیپلماسی استانی » !
داستان از این قرار است که وزیر امور خارجه کشور ایران با لحنی توأم با خنده ضمن تعریف خاطره خود ابتکار سفارت ایران در فنلاند بیان می دارند که چگونه با درست کردن شربت زعفران و درج کلمه ضدافسردگی بر روی آن مردم را به انتظار در صف کشانده اند. آقای عراقچی این خاطره را تجربهای با واکنش مثبت و استقبال فنلاندی ها همراه دانسته اند.
و اما چرا این خاطره نمی تواند واقعیت داشته باشد؟ بهتر است شربت زعفران را به مردم کشور خود بدهید تا شاید افسردگی جمعی آنان قدری تلطیف یابد .
اخبار زیر گواه این ادّعا:
بی بی سی نوشت: « فنلاند برای هشتمین سال پیاپی به عنوان شادترین کشور جهان موفق به کسب رتبه اول شده است. زندگی نزدیک به طبیعت، داشتن یک سیستم رفاهی چندلایه، پیوندهای قوی خانوادگی، توجه به اهمیت مهربانی و کمک کردن به دیگران و داشتن روابط دوستانه، معیار های مهم شادی عنوان گردیده است و به کسب درآمد بالا به عنوان انگیزه شادی، هیچ اشاره ای نشده است. » (1) در حالی که بیشتر مردم ایران فاکتور درآمد بالا را اصلی ترین علت شادی خود می پندارند. روی همین بینش برای کسب بیشتر درآمد ؛ قاچاق کالا، مواد مخدر و سوخت و... سخت رواج دارد یا دیگر مفاسد اقتصادی چون رشوه و اختلاس کلان. یا علیرغم این که هر گونه خرید و فروش ارز در خارج از شبکه صرافی و بانکی دلالی محسوب می شود و جرم است، اما رونق زیرپوستی شدیدی در جامعه دارد. و دیگر مشاغل کاذب که چهره شهرها را زشت و جریان مبادلات و فعالیت اقتصادی را ناسالم می سازد. شاید برای همین، ما کمتر شاد هستیم و رتبه ای تأمل برانگیزی در بین ملل جهان نداریم!
دقت کنید انگیزه شادی نه پول زیاد است و نه سهام بورس یا خرید خودروی دست دوم خارجی! آنان همانند ما دغدغه گرفتن وام های مختلف برای رفتن و رسیدن به حداقل زندگی را ندارند و به اسارت سیاست های پولی و مالی دولت نیز در نیامده اند.
آنان نعمت بزرگی به نام بها دادن به طبیعت را دارند و رفتار خصمانه، بی رحمانه و حتی مجرمانه بسیاری از ما را نسبت به هر ذرّه از طبیعت ندارند. سه چهارم مساحت کشور فنلاند را جنگل فرا گرفته است که می تواند دلیل موجهی برای نشاط و شادی مردم باشد.
آنان رفاه اجتماعی دارند چیزی که بسیاری از ما حتی معنای دقیق آن را نمی دانیم و جایگاه درک یا اهمیت دادن به آن برای ما نزدیک به صفر است. آنان همانند ما به دلیل مشکلات اقتصادی و اجتماعی بسیار آمار بالای طلاق ندارند و برعکس به روابط قوی خانوادگی اهمیت می دهند و انرژی لازم برای شادی خود را از آن می گیرند. آنان مهربانی و یاری کردن به همدیگر را انسانی تر بلدند. آنان همانند ما به کسانی که دوست می پنداریم خنجر از پشت نمی زنند و در انزوای اجتماعی به سر نمی برند. احترام و ادب به همنوع از شعور فرهنگی آنان برمی خیزد و ما با کبر و غرور، هر کسی را شایسته دریافت آن نمی دانیم پس حتی از نزدیک ترین کس خود آن را دریغ می داریم.
حال به نظر شما در این مقایسه کدام دو ملت، شرایط مساعدتری برای شادی دارند؟

« ایران نتوانسته است در این فهرست جایگاهی بهتر از 99 به دست بیاورد. رتبه 13 شهروندان در سخاوت و کمک به دیگران باعث شده است تا رتبه ایران در مجموع پایینتر نیاید. » (2)
از سفره مردم ایران هر چند روز به روز، برخی خوردنی های مفید و سالم حذف می شود اما جیب آنان برای سخاوت و نیکی به دیگران در تعقیب نصایح و پندهای دینی یا عادت فرهنگی، هر زمان باز است. برای آزادی زندانی های غیرعمد گلریزان بر پا می شود. جشن عاطفه ها در آغاز سال تحصیلی با هدف کمک به دانش آموزان نیازمند، احسان و نیکوکاری در نیمه اول اسفند برای حمایت از محرومان جامعه با هدف احسان و انفاق، خیرّین مدرسه ساز، درج پلاک بر روی برخی از درختان میوه باغات روستاهای استان آذربایجان شرقی از سوی کمیته امداد امام برای دریافت کل درآمد آن درخت به عنوان زکات مستحبی! ترفندی جدید برای مشارکت مردم در فقرزدایی! و صد البته « مشارکت در آموزش و پرورش هر چند میزان آن را کمتر از 9 درصد می دانند! » (3)
حداقل پویش احسان و نیکوکاری ملت ایران، موجب آبروداری شده است تا رتبه ما در بین شادترین مردم دنیا از 99 به بالاتر نرود تا مبادا به غمگین ترین ملل دنیا تبدیل شویم. یعنی در جرگه غمگین ترین کشورهای دنیا که به ترتیب عبارتند از:
« افغانستان، سیرالئون، لبنان، مالاوی، زیمباوه، سودان جنوبی، زیمبابوه، بوتسوانا، جمهوری کنگو و یمن » (4)
آیا بهتر بود شربت زعفران را در سفارتخانه یکی از این کشورها سرو می کردید که از غمگین ترین ملل جهان هستند. هر چند آنان نیز همانند ما بیشتر به دلیل فقر فرهنگی و اقتصادی شاد نیستند و توان پرداخت بهای کالایی لوکس چون زعفران را ندارند.

در دیگر رتبه بندی، رتبه ایران قدری امیدوار کننده است.
به گزارش وبگاه جهانی شادی:
« شاخص شادی یک سنجش چند بعدی است که به بررسی خوشبختی و رضایت افراد در یک جامعه می پردازد. طبق اعلام این مرکز مردم ایران رتبه 65 را در بین ملل شاد دنیا داراست. در بین 25 کشور منطقه هم ایران رتبه 16 را دارد. این وبگاه به میزان شاد بودن مردم ایران از 10 نمره 5.9 داده است. » (5)
داشتن رتبه 16 از 25 در منطقه بسیار نگران کننده است. ملتی که از هنر و موسیقی و دیگر سمبل های فرهنگی محروم می ماند یا از خندیدن و خنداندن فاصله می گیرد چگونه شاد باشد؟
شاد بودن هنری است که نسبت مستقیمی با سطح فرهنگ و شعور اجتماعی افراد یک جامعه دارد. کیست که جای خالی آموزش فرهنگ رسمی را در مدارس نبیند؟ وزارتخانه ای که در سال 1343 از وزارت فرهنگ جدا گردیده است، ظاهرا دهه هاست از معنا و مفهوم فرهنگ بی نصیب مانده است.

جناب آقای عراقچی، وزیر محترم امور خارجه؛
بهتر است شربت زعفران را به مردم کشور خود بدهید تا شاید افسردگی جمعی آنان قدری تلطیف یابد. لابد از وضعیت تأسف بار سفره های ایرانی مطّلع هستید که یکی از دلایل اصلی رنجوری، بیماری و افسردگی آنان شمرده می شود یعنی عجز و ناتوانی در تأمین معاش و سلامت اعضای خانواده.
یقین از قیمت زعفران نیز باخبرید؟ قیمت یک کیلو زعفران 126 یا 148 میلیون تومان است و تا به گرم و مثقال برسد یقین قیمت آن عیان است و از قدرت خرید مردم ایران، نه فنلاند خارج است. امروز مردم قادر به استفاده از آن در غذاهای خود نیستند چه رسد به خوردن شربت زعفران. نکته بسیار جالب در تعیین قیمت زعفران، اعلام قیمت به روز همانند دلار و طلاست. ( تضاد قیمت ثبت شده برای یک کیلو گرم زعفران بسیار است و فقط حدود را نوشته ام.)
به جای کنایه به افسردگی مردم فنلاند که اساسا غیرواقعی است، بهتر است به داستان تلخ تولید و صادرات زعفران ایران توجه نمایید که به برنامه ریزی برای توسعه صنعت و هنر بسته بندی نیاز دارد که ما سخت نسبت بدان بی توجه هستیم. چون کشور اسپانیا، زعفران فلّه ایران را به قیمت خیلی پایینتر در بستهبندیهای 500 گرمی تا 1 کیلوگرمی خریداری میکند و سپس همان زعفرانها را در بستههای کوچک تر بستهبندی استاندارد کرده و به کشورهای اروپایی ارسال میکند و هر ساله سود فراوانی از این طریق عاید تاجران اسپانیایی میشود. هر چند خوشبختانه هنوز رتبه اول تولید و صادرات زعفران به ایران تعلق دارد، اما غفلت ما خیلی زود جایگاه ما را به دیگر مدعیان خواهد داد.
« دیگر کشورهای تولید کننده زعفران بعد از ایران؛ اسپانیا، افغانستان، هند، یونان، ایتالیا، مراکش و چین هستند که به ترتیب در رتبه های بعدی قرار دارند.» (6)
نمی دانم کسی در کشور فنلاند ویدئوی شما را مشاهده کرده است یا خیر، حداقل یک ایرانی ساکن فنلاند چطور؟

اگر ما بودیم فوری برای اهانت صورت گرفته سفیر آن کشور را برای ادای برخی توضیحات احضار می کردیم. علیرغم این که « فنلاندیها شدیداً علاقهمندند که هر چه در خارج در مورد آنها مینویسند را بخوانند و همیشه نظر بازدیدکنندگان از فنلاند را درباره این کشور میپرسند.» (7)
بهتر است ما نیز یاد بگیریم که یک کشور به چه شاخص هایی ممتازی از زندگی فردی و اجتماعی رسیده که به مدت هشت سال رتبه اول شاد بودن را به خود اختصاص داده است در حالی که کشور فنلاند باریکه ای بیش نیست و ما کشوری پهناور هستیم.
کشور و ملتی شاد شمرده می شوند که در آن شاخص های کیفیت زندگی، امید به زندگی، تولید ناخالص ملی، اعتماد اجتماعی، و آزادی در حد بسیار بالایی از معیارهای رایج باشد و نرخ فساد در پایین ترین مرتبت قرار بگیرد. سخاوت و بخشش نیز نسبت به همنوعان در هر جا و از سوی هر کسی موج بزند.
ظاهرا مورد آخر از جمله معدود رشته های استواری ما در نیل به شادی شمرده می شود. با این تفاوت که ما فقط در مورد فقرا و نیازمندان حسّاس عمل می کنیم و گاه آن را از همسایه، همکار، همراه و حتی نزدیک ترین کس خود دریغ می داریم. سخاوت و بخشش همیشه به منزله صدقه دادن به کسی یا گروهی نیست، بلکه خصلتی بزرگوارانه است که موجب پیوند عمیق و تحکیم روابط انسانی و اجتماعی می شود.
ما شاد نیستیم چون نسبت به هم مهربان نیستیم یا در روابط اجتماعی به دیگران احترام نمی گذاریم یا با ادب بودن را فقط مختص سالمندان می دانیم. معیارهای درجه بندی اخلاقی در جامعه ما در دو بُعد کمی و کیفی نیازمند بازنگری و بازاندیشی است تا چشم ها را بشوئیم و طور دیگر اما متعالی تر ببینیم.
منابع :
1) سایت خبری تحلیلی عصر ایران؛ فنلاند برای هشتمین سال پیاپی شادترین کشور جهان معرفی شد، 30 اسفند 1403.
2) خبرگزاری کار ایران ایلنا؛ جایگاه ایران در میان فهرست شادترین کشورهای جهان کجاست؟، 1 فروردین 1404.
3) فصل نامه مطالعات برنامه ریزی آموزشی؛ بررسی راهکارهای مشارکت دولت و بخش خصوصی در ...، بهمن 1391.
4) لست سکند؛ غمگین ترین کشور دنیا و شادترین کشور دنیا کجاست 2025؟ ، 6 تیر 1404.
5) مجله خبری راه برترین ها؛ رتبه توجهبرانگیزی که ایران در منطقه از آن خود کرد، 23 مهر 1404.
6) سایت صدف پک؛ کشورهای صادر کننده زعفران کدامند؟ .
7) ویکی پدیا؛ فنلاند، بخش فرهنگ.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/

مالدیو نخستین کشور جهان شد که «ممنوعیت نسلی سیگار» را اجرا میکند.
مالدیو از روز شنبه، یکم نوامبر (دهم آبان)، اجرای قانونی را آغاز کرد که هرگونه خرید، فروش و مصرف دخانیات را برای افرادی که پس از ژانویه ۲۰۰۷ متولد شدهاند ممنوع میکند.
به این ترتیب، این کشور جزیرهای کوچک در اقیانوس هند نخستین کشور جهان است که بهطور رسمی «نسل بدون سیگار» را تعریف کرده است.
وزارت بهداشت مالدیو اعلام کرد هدف این طرح که از سوی رئیسجمهوری محمد مویزو پیشنهاد و تصویب شد، «حفاظت از سلامت عمومی و پرورش نسلی عاری از دخانیات» است.
بر اساس این قانون، فروشندگان موظفاند پیش از فروش، سن خریداران را بررسی کنند و این محدودیت برای تمام اشکال دخانیات از جمله سیگار و تنباکو اعمال میشود.
این ممنوعیت حتی شامل گردشگرانی هم میشود که به مجمعالجزایر مالدیو سفر میکنند.
مالدیو با ۱۱۹۱ جزیره و با آبوهوای استوایی، بیشتر با اقامتگاههای لوکس و سواحل مرجانیاش شناخته میشود.
دولت این کشور همچنین واردات، توزیع و استفاده از سیگارهای الکترونیکی و دستگاههای ویپ را برای همه گروههای سنی ممنوع کرده است.
فروش دخانیات به افراد زیر سن مجاز جریمهای معادل ۵۰ هزار روپیه مالدیوی (حدود ۳۲۰۰ دلار) دارد و استفاده از ویپ ۵ هزار روپیه (۳۲۰ دلار) جریمه خواهد داشت.

در حالیکه طرح مشابهی هنوز در پارلمان بریتانیا در حال بررسی است، نیوزیلند که نخستین کشور جهان در اجرای چنین قانونی بود، یک سال پس از تصویب این قانون، آن را در نوامبر ۲۰۲۳ لغو کرد.
چند کشور دیگر، از جمله مالزی، استرالیا، هنگکنگ، دانمارک، ایرلند و سنگاپور هم طرحهایی برای ممنوعیت تدریجی یا نسلی فروش دخانیات به متولدان پس از سالهای خاص ارائه کردهاند، اما بیشتر آنها هنوز بهدلیل موانع قانونی یا نیاز به اصلاح قانون اساسی اجرایی نشدهاند.
در قدیمیترین مورد، ترکمنستان از اواخر دههٔ ۱۹۹۰ سیاستهای سخت گیرانهای علیه دخانیات اعمال کرده است. این کشور در سال ۱۹۹۸ تبلیغ و ترویج سیگار را ممنوع کرد و در سال ۲۰۰۰ استعمال دخانیات در اماکن عمومی را غیرقانونی دانست. در سال ۲۰۱۳ نیز قانونی جامع برای «حفاظت از سلامت شهروندان در برابر دود تنباکو» تصویب شد که واردات، فروش و تبلیغات محصولات دخانی را محدود کرد.
امروزه ترکمنستان یکی از محدودکنندهترین قوانین ضد دخانیات در جهان را دارد. مصرف، فروش و حمل سیگار در مکانهای عمومی و به افراد زیر ۲۱ سال ممنوع است و استفاده از سیگارهای الکترونیکی و ویپ نیز تحت ممنوعیت کامل قرار دارد. دولت اعلام کرده هدفش ایجاد «کشوری بدون دخانیات» تا سال ۲۰۲۵ است، هرچند گزارشها از گسترش بازار سیاه سیگار در پی این محدودیتها خبر میدهند.

بنابر گزارش خبرگزاریهای داخلی ایران، بر طبق آمارهای قبلی ۱۴ درصد از ایرانیان دخانیات مصرف میکنند و سالانه حدود ۵۰ هزار نفر در ایران بر اثر مصرف دخانیات جان میبازند.
بنابر این گزارشها، آمار نشان میدهد مصرف سیگار بهویژه در میان زنان و جوانان ایرانی در سالهای اخیر بهطور چشم گیری افزایش یافته است.
( رادیو فردا )
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/

از سال ۱۹۹۵، هر سال در تاریخ ۲۴ اکتبر در سراسر آلمان «روز کتابخانهها» برگزار میشود. این روز به ابتکار ریچارد فون وایتسزکر، رئیسجمهور وقت آلمان، پایهگذاری شد.
هدف از این روز، جلب توجه عمومی به بیش از ۸۰۰۰ کتابخانه ی موجود در آلمان و معرفی خدمات گسترده و متنوع آنهاست. از زمان برگزاری این رویداد، کتابخانههای بسیاری با برنامههای گوناگون به نقش و اهمیت خود به عنوان نهادهای فرهنگی و آموزشی غیر قابل جایگزین اشاره کردهاند.
انجمن کتابخانههای آلمان در این روز به همراه بنیاد «تلکوم» جایزهی «کتابخانه ی سال» را اهدا میکند و از سال ۲۰۲۰ نیز جایزهی «کتابخانه ی سال در شهرها و مناطق کوچک» را معرفی کرده است.
در سال جاری، «روز کتابخانهها» برای سیاُمین بار برگزار میشود .
به همین مناسبت، بسیاری از کتابخانهها دوباره برنامهها و رویدادهای گوناگونی برای بازدیدکنندگان خود تدارک دیدهاند.
کتابخانههای شهری «درسدن» دلیل ویژهای برای جشن گرفتن دارند، زیرا در تاریخ ۲۴ اکتبر عنوان «کتابخانه ی سال ۲۰۲۵» را دریافت میکنند. به همین مناسبت، بازدیدکنندگان میتوانند با چراغ قوه از کتابخانه دیدن کنند و در مسیر سبز، با خدمات مرتبط با پایداری و محیط زیست آشنا شوند.
در تاریخ ۲۷ اکتبر نیز کتابخانه ی شهر ز«یگبورگ»- در ۲۷ کیلومتری من- جایزهی «کتابخانه ی سال در شهرها و مناطق کوچک ۲۰۲۵» را دریافت میکند و آن را با یک جشنواره ی کوچک که از روز کتابخانهها آغاز میشود، گرامی میدارد.
در این جشنواره، شرکتکنندگان میتوانند نگاهی به پشتصحنهی فعالیتهای کتابخانه بیندازند. همچنین پروژهای با عنوان «کنج کتاب های زندان» معرفی میشود که حاصل همکاری کتابخانه با زندان زیگبورگ است.
(تصویر اول: «کرم کتاب»، ۱۸۵۱ از کارل شپیتزوگ- تصاویر بعدی: کتابخانه های دانشگاه هومبولت در براین و کتابخانه ی ملی هانوفر)
صفحه Facebook




این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/

بر اساس گزارش جدید OECD، به طور متوسط، از هر ده معلم، نه نفر در کل نظامهای آموزشی OECD از شغل خود راضی هستند.
بر اساس نظرسنجی بینالمللی آموزش و یادگیری OECD (TALIS)، این گزارش با عنوان «وضعیت تدریس» میگوید که تقریباً سه چهارم آنها اگر حق انتخاب داشته باشند، به طور متوسط دوباره به عنوان معلم کار خواهند کرد. تقریباً ۹۵٪ از معلمان مورد بررسی نیز میگویند که اغلب هنگام تدریس احساس خوشحالی میکنند.
این نظرسنجی که توسط OECD انجام شده است، در سال ۲۰۲۴ حدود ۲۸۰۰۰۰ معلم و مدیر مدرسه را در ۱۷۰۰۰ مدرسه متوسطه اول در ۵۵ نظام آموزشی نمونهگیری کرد (به لیست در انتها مراجعه کنید). TALIS با هدف کمک به سیاستگذاران و رهبران آموزشی برای تدوین استراتژیهای آگاهانه برای بهبود کیفیت تدریس و محیطهای یادگیری انجام میشود.
۹۵٪ از معلمان گفتند که فرصت انجام یک مشارکت اجتماعی ارزشمند برای آنها مهم است. در سطح جهانی، معلمان در ویتنام بیشترین احساس ارزشمندی را دارند، جایی که بیش از ۹۲٪ میگویند که احساس میکنند جامعه به آنها ارزش میدهد. از سال ۲۰۱۸، بلغارستان، دانمارک و عربستان سعودی سهم خود از معلمانی که احساس میکنند جامعه برایشان ارزش قائل است را حداقل ۱۹ درصد افزایش دادهاند.
ماتیاس کورمن، دبیرکل OECD گفت: «معلمان ماهر پایه و اساس سیستمهای آموزشی با عملکرد بالا هستند. با ادامه تقویت آموزش معلمان و ابزارهای موجود برای آنها، میتوانیم اطمینان حاصل کنیم که دانشآموزان برای آیندهای روشن در اقتصادها و جوامع در حال تحول ما به خوبی آماده هستند.»
این گزارش نشان میدهد که افزایش جمعیت و الگوهای مهاجرت، جمعیتشناسی معلمان را در بسیاری از سیستمهای آموزشی تغییر داده است. میانگین سنی معلمان در سراسر OECD اکنون ۴۵ و در لتونی، لیتوانی و پرتغال ۵۰ سال یا بیشتر است.

در پاسخ، بسیاری از دولتها در حال استخدام معلمان از بخشهای دیگر هستند تا از تأمین پایدار مربیان واجد شرایط اطمینان حاصل کنند. معلمان شغل دوم اکنون ۲۱٪ از کل جمعیت معلمان در ایسلند و ۱۷٪ در استرالیا را تشکیل میدهند. این سیستمها همچنین ورود متخصصان میاندورهای به حرفه معلمی را آسانتر کردهاند. تقریباً ۴۷٪ از معلمان در استرالیا و ۲۷٪ از معلمان در ایسلند برنامههای آموزش سریع یا تخصصی تدریس را به پایان رساندهاند.
مشاوره برای کمک به معلمان جدید نیز افزایش یافته است، به طوری که سهم معلمان تازهکار با یک مربی تعیینشده در حدود یک سوم از سیستمهای آموزشی افزایش یافته است. در سراسر OECD، اکنون به طور متوسط حدود یک چهارم معلمان تازهکار یک مربی تعیینشده دارند. بیش از ۵۰٪ از معلمان با کمتر از پنج سال سابقه کار در بحرین، اسرائیل، لهستان، شانگهای (چین)، امارات متحده عربی و ازبکستان یک مربی دارند.
اکنون از هر سه معلم، یک نفر از هوش مصنوعی برای کار خود استفاده میکند، اما از هر ده نفر، هفت نفر نگران این هستند که این امر سرقت ادبی و تقلب در بین دانشآموزان را تسهیل کند.
حدود سه چهارم معلمان در سنگاپور و امارات متحده عربی از استفاده از هوش مصنوعی در کار عمومی خود خبر میدهند. حدود ۲۹٪ از معلمان اظهار داشتند که به توسعه حرفهای بیشتری در زمینه استفاده از هوش مصنوعی نیاز دارند، که این میزان بیشتر از هر موضوع توسعه حرفهای دیگری است که در این نظرسنجی مورد بررسی قرار گرفته است. مشارکت گزارششده معلمان در آموزش هوش مصنوعی در سنگاپور (۷۶٪) بالاترین و در فرانسه (۹٪) پایینترین است، با میانگین ۳۸٪ در سراسر OECD. و در میان معلمانی که از هوش مصنوعی استفاده میکنند، حدود ۷۳٪ گزارش میدهند که از آن برای یادگیری کارآمد و خلاصه کردن موضوعات استفاده میکنند و ۶۹٪ به طور متوسط از آن برای تهیه برنامههای درسی استفاده میکنند.
تقریباً در نیمی از سیستمهای آموزشی،۱ معلمان جوان زیر ۳۰ سال به طور نامتناسبی گزارش میدهند که در سختترین محیطهای کلاس درس کار میکنند. بیشترین تفاوتها در بحرین، کلمبیا، اسرائیل و امارات متحده عربی مشاهده میشود، جایی که سهم معلمان زیر ۳۰ سالی که گزارش میدهند با دانشآموزانی که مشکلات زبانی دارند کار میکنند، ۱۵ درصد بیشتر از همکاران مسنترشان است.
( کانال : معلم یادگیرنده مادام العمر )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/

دهها خبرنگار آمریکایی روز چهارشنبه کارتهای ورودشان را پس دادند و پنتاگون را ترک کردند زیرا نخواستند با محدودیتهای جدیدی که دولت برای کار آنها تعیین کرده بود موافقت کنند.
این تصمیم، خبرنگارانی را که اخبار ارتش آمریکا را پوشش میدهند، بیش از پیش از مرکز قدرت نظامی کشور دور میکند.
مقامهای آمریکایی، قوانین تازه را منطقی و همخوان با «عقل سلیم» خواندهاند و میگویند هدفشان «نظم دادن به رسانهای بسیار مزاحم و بیثبات» است.
تقریباً همه رسانهها قوانین تازهای را که از سوی پیت هگست، وزیر دفاع صادر شده بود، رد کردند. طبق مقررات جدید، هر خبرنگاری که درباره اطلاعاتی (چه محرمانه و چه عادی) گزارش دهد که انتشار آن از سوی وزیر دفاع تأیید نشده، ممکن است از پنتاگون اخراج شود.
بیشتر خبرنگاران تصمیم گرفتند تا ساعت چهار بعدازظهر، زمان تعیینشده از سوی وزارت دفاع برای خروج از ساختمان، منتظر بمانند و همگی با هم بیرون بروند. با نزدیک شدن به موعد مقرر، جعبههای پر از اسناد در راهروها ردیف شده بود و خبرنگاران صندلیها، دستگاه فتوکپی، کتابها و عکسهای قدیمیشان را از دفاتر خالیشده به پارکینگ بردند.
کمی بعد از ساعت چهار، حدود چهل تا پنجاه خبرنگار پس از تحویل کارتهایشان، با هم ساختمان را ترک کردند.
نانسی یوسف، خبرنگار نشریه آتلانتیک که از سال ۲۰۰۷ در پنتاگون کار میکند، گفت: «غمانگیز است، اما به اینکه همه در کنار هم ماندیم افتخار میکنم.» او نقشهای از خاورمیانه را با خود به ماشینش برد.
هنوز مشخص نیست قوانین جدید در عمل چه تأثیری خواهند داشت، اما رسانهها گفتهاند که صرفنظر از محل کارشان، پوشش خبری دقیق و گسترده درباره ارتش را ادامه خواهند داد.

خبرنگاران معترض در خارج از ساختمان پنتاگون AP Photo
به نوشته خبرگزاری آسوشیتدپرس، بعید است انتشار تصاویر خبرنگارانی که به نشانه اعتراض ساختمان را ترک میکردند، بر هواداران دونالد ترامپ تأثیری بگذارد چون آنها عموماً دید خوبی به خبرنگاران ندارند و از تلاشهای ترامپ برای دشوار کردن کار رسانهها استقبال میکنند.
ترامپ در یک سال گذشته درگیر چند پرونده قضایی با رسانههایی چون نیویورک تایمز، سیبیاس نیوز، ایبیسی نیوز، والاستریت ژورنال و آسوشیتدپرس بوده است.
حمایت ترامپ از قوانین جدید
ترامپ روز سهشنبه در کاخ سفید، از وزیر دفاع خود و سیاست جدیدش دفاع کرد و گفت: «به نظر من او درست میگوید؛ رسانهها در راه صلح جهانی اخلال ایجاد میکنند. رسانهها خیلی صادق نیستند.»
پیت هگست پیش از آنکه سیاست جدید را اعلام کند، جریان اطلاعات از پنتاگون را تا حد زیادی محدود کرده بود. او که خودش پیشتر مجری شبکه فاکسنیوز بود، تاکنون فقط دو نشست مطبوعاتی رسمی برگزار کرده، ورود خبرنگاران به بسیاری از بخشهای پنتاگون را بدون همراهی مأمور ممنوع کرده و چندین تحقیق درباره «درز اطلاعات به رسانهها» را آغاز کرده است.
او میگوید این قوانین «عقلانی و بدیهی» هستند و امضای خبرنگاران پای آنها به معنای «پذیرش آگاهی از قوانین» است، نه الزاماً «موافقت با آنها». اما خبرنگاران میگویند این فرقگذاری معنی ندارد.
جک کین، ژنرال بازنشسته و تحلیلگر شبکه فاکسنیوز میگوید: «آنها در واقع میخواهند اطلاعات آماده و کنترلشدهای را به خبرنگاران بدهند تا همان را منتشر کنند. این دیگر اسمش روزنامهنگاری نیست.»
کین افزود: «من در زمان خدمت از سرتیپهای تازهمنصوب میخواستم در دورهای درباره نقش رسانه در دموکراسی شرکت کنند تا بدانند خبرنگاران نه دشمن بلکه پل ارتباطی میان ارتش و مردم هستند. گاهی گزارشهایی منتشر میشد که باعث ناراحتیام میشد، اما معمولاً دلیلش این بود که ما کاری را درست انجام نداده بودیم.»
نانسی یوسف نیز گفت: «این قوانین منطقی نیست. از ما خواستهاند که از مقامهای نظامی اطلاعات نخواهیم! قبولِ چنین چیزی یعنی انکار ذات روزنامهنگاری. کار ما دقیقاً همین است: جمعآوری اطلاعات.»
گزارش از ارتش آمریکا ادامه دارد، اما از راه دور
چند خبرنگار هنگام تحویل کارتهایشان در شبکههای اجتماعی نوشتند که چه احساسی دارند.
هدر مونگیلیو، خبرنگار پایگاه خبری USNI News که اخبار نیروی دریایی را پوشش میدهد، نوشت: «شاید چیز کوچکی باشد، اما همیشه به دیدن عکس خودم روی دیوار خبرنگاران پنتاگون افتخار میکردم. امروز کارت را تحویل میدهم، اما گزارش ادامه دارد.»
مونگیلیو، یوسف و دیگران تأکید کردند هرجایی که باشند، از همان جا کار خود را ادامه خواهند داد. به گفته آنها، برخی منابع در ارتش همچنان با خبرنگاران تماس خواهند گرفت، هرچند عدهای از نظامیان از ترس تهدیدهای مقامات پنتاگون سکوت کردهاند.

چارلز دئاگاتا وسایل خود را در بخش خبرنگاران پنتاگون جمعآوری میکند و بند کارتهای ورودی را در جعبه میگذارد، چهارشنبه ۱۵ اکتبر ۲۰۲۵ AP Photo
تام بومن، خبرنگار انپیآر، رادیو ملی آمریکا در یادداشتی نوشت که بارها از آشنایانش در پنتاگون یا در مأموریتهای میدانی اطلاعاتی دریافت کرده بود که برخلاف روایت رسمی فرماندهان بود. او نوشت: «آنها میدانستند مردم آمریکا حق دارند بدانند چه میگذرد. حالا که دیگر خبرنگاری در محل نیست تا سؤال بپرسد، رهبری پنتاگون احتمالاً به پستهای پر زرق و برق شبکههای اجتماعی، ویدیوهای کوتاه و مصاحبه با مفسران حزبی و پادکسترها تکیه خواهد کرد؛ و اشتباه است اگر فکر کنیم این کافی است.»
انجمن خبرنگاران پنتاگون که ۱۰۱ عضو از ۵۶ رسانه مختلف دارد، رسماً با قوانین تازه مخالفت کرده است. رسانههایی از طیفهای مختلف سیاسی، از آسوشیتدپرس و نیویورک تایمز گرفته تا فاکسنیوز و نیوزمکس، به خبرنگاران خود گفتند به جای امضای قوانین جدید، پنتاگون را ترک کنند.
تنها شبکهای که این مقررات را پذیرفت، پایگاه اطلاعرسانی «وان آمریکا» یا One America News Network بود.
گابریل کوچیا، خبرنگار پیشین این شبکه که اوایل سال جاری به خاطر نوشتن مقالهای انتقادی درباره سیاستهای رسانهای هگست اخراج شده بود، به آسوشیتدپرس گفت مدیریت این شبکه احتمالاً فکر میکند با حمایت از این قوانین، به مقامات دولت ترامپ نزدیکتر میشود.
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
تاریخچه:
در سال ۱۹۲۶ در کنفرانس جهانی « رفاه کودکان » در ژنو، روز جهانی کودک در مجامع بین المللی مطرح و از سال ۱۹۵۰ در بسیاری از کشورهای دنیا به عنوان « روز کودک » جشن گرفته شده است.
در سال۱۹۵۴ با تصویب قطعنامه مشترک هند و اروگوئه در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، از همه کشورها خواسته شد تا روز جهانی کودک را برای دو هدف مهم برگزار کنند:
- ترویج تبادل و تفاهم متقابل بین کودکان
- آغاز اقداماتی برای حمایت و ترویج آرمان های مربوط به کودکان
در ۲۰ نوامبر ۱۹۵۹ سازمان ملل متحد، اعلامیه حقوق کودک را تصویب کرد. از آن زمان روز جهانی کودک در تاریخ ۲۰ نوامبر (نیمه اول ابان ماه) هر سال به یاد این اعلامیه جشن گرفته می شود.
روز جهانی کودک فرصتی است تا تمام اقشار جامعه نقش موثری در بزرگداشت آن ایفا کنند. این روز فرصتی الهام بخش برای همه ماست تا در مسیر حمایت از حقوق کودکان گام برداریم.
روز کودک یادآور میشود که باید با گسترش گفت و گو و اجرای اقدامات عملی، شرایطی فراهم کنیم تا دنیایی بهتر، امنتر و شادتر برای کودکان امروز و فردا ساخته شود.
آمریکا تنها کشور موثر غیرعضو
در سال ۱۳۷۲ در ایران جلسهای با حضور نمایندگان آموزش و پرورش و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ( درون سازمانی) تشکیل شد. در این جلسه نمایندگان تاریخ ۸ اکتبر ( ۱۶ مهر ماه) را به عنوان روز بزرگداشت کودکان در نظر گرفتند. این روز توسط سازمان یونیسف هم در ایران به رسمیت شناخته می شود.
مطابق کنوانسیون حقوق کودک افراد تا سن ۱۸ سال جز کودک حساب میشوند.
پیمان نامه حقوق کودک یک کنوانسیون بین المللی است که حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کودکان را بیان میکند. دولت هایی که این معاهده را امضا کردهاند موظف و مکلف به اجرای مفاد آن هستند و شکایتهای مربوط به آن به کمیته حقوق کودک ملل متحد در ژنو تسلیم می شود.
این کنوانسیون در ۲۰ نوامبر ۱۹۸۹ مورد پذیرش مجمع عمومی ملل متحد قرار گرفت و از ۲ سپتامبر ۱۹۹۰ لازم الاجرا شده است. تاکنون ۱۹۳ کشور به جز امریکا این سند را تصویب کردهاند یا به آن ملحق شدهاند ؛ به این ترتیب مقبول ترین سند حقوق بشر در تاریخ می باشد. کنوانسیون حقوق کودک مشتمل بر یک مقدمه و ۵۴ ماده میباشد.

سال ۸۳ نماینده آموزش و پرورش در ژنو بودم
دولت جمهوری اسلامی ایران در اسفند ۱۳۷۲ با « قانون اجازه الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران » به کنوانسیون حقوق کودک و با تصویب مجلس شورای اسلامی و تایید شورای نگهبان رسما این کنوانسیون را پذیرفت؛ مشروط به آن که مفاد آن در هر مورد و هر زمان در تعارض با قوانین داخلی و موازین بینالمللی باشد یا قرار گیرد از طرف دولت جمهوری اسلامی ایران لازم الاجرا نباشد.
از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۸۸ وزارت امور خارجه به نمایندگی از دولت امور مربوط به اجرای مفاد کنوانسیون و وظیفه نظارت و تنظیم و ارسال گزارش ادواری آن را بر عهده داشت و از دی ماه ۱۳۸۸ با مصوبه دولت، مسئولیت این کنوانسیون به وزارت دادگستری واگذار شد.
برابر مفاد کنوانسیون ؛ دولت ها موظفاند هر ۵ سال، گزارش اقدامات و فعالیت های کشورشان را در خصوص وضعیت کودکان تهیه و به دبیرخانه کمیته حقوق کودک در ژنو ارائه نمایند و متعاقب آن از گزارش ارائه شده دفاع نمایند.
توفیق داشتم در گزارش دوم در سال ۱۳۸۳ به عنوان نماینده وزارت آموزش و پرورش مسئولیت دفاع از گزارش مربوط به حوزه آموزش و پرورش در ژنو را عهده دار باشم.

کودکان آیندهسازان جهانند
روز جهانی کودک روزی است که به ما یادآوری میکند کودکان آینده سازان جهان هستند.
یکی از اهداف روز جهانی کودک، توجه به حقوق کودکان است. هر کودکی حق دارد در محیطی آرام و امن رشد کند، به آموزش و بهداشت دسترسی داشته باشد و در فضایی عاری از خشونت و تنش بزرگ شود.
ما باید اطمینان حاصل کنیم که کودکان از حقوق طبیعی و اولیه خود مانند حق بازی ، آموزش و زندگی توام با آرامش در محیطی عاری از تبعیض ،خشونت ، جنگ ، بحران و اضطراب و استرس بهره مند شوند.
بیایید با هم تلاش کنیم و دست در دست هم دهیم تا فردایی روشن تر و دنیایی پر از شادی و آرامش را برای آنان بسازیم.
کودکان نور زندگی و امید به آینده برای ما هستند. آن ها با حضورشان به خانه و خانواده گرما می بخشند و با خنده های بی ریایشان فضای خانواده را شاد می کنند.
جامعه در پرورش و رشد کودکان نقش حیاتی دارد.
روز کودک یادآور مسئولیت همه ما در قبال کودکان است. باید محیطی پر از عشق و حمایت برای آنان فراهم کنیم تا در آینده به بزرگسالانی مسئول، موثر، دلسوز و متعهد تبدیل شوند.
سلامت و رفاه کودکان باید در اولویت همه سیاست ها و برنامه ها قرار گیرد تا هیچ کودکی به دلیل فقر یا دسترسی ناکافی به خدمات بهداشتی از دنیا نرود.

روز کودک؛ روز عشق و محبت
در این روز خاص ، ما باید به چالش ها و معضلات پیش رو توجه کنیم؛ به ویژه معضل کودکان کار در جامعه و بازمانده از تحصیل. هنوز کودکان بسیاری هستند که به جای نشستن روی نیمکت های مدرسه ، در سر چهار راه ها کار می کنند.
این روز باید یادآور تلاش مضاعف برای پایان دادن به این سوءاستفاده از مظلوم ترین گروه جامعه باشد.
آموزش نه تنها حق هر کودک است، بلکه بنیادیترین ستون برای آیندهای بهتر است.
آموزش می تواند درهایی به سوی فرصت های برابر برای همه کودکان باز کند و آن ها را قادر سازد تا به ظرفیت های کامل خود دست یابند.
روز کودک، روز عشق، محبت و دوستی و از خودگذشتگی است.
بیایید در این روز عشق و محبت را به تمامی کودکان سرزمین مان هدیه کنیم.

بازی زبان کودکان است از طریق بازی است که کودکان خیلی از مفاهیم اجتماعی و مهارت های زندگی و فرهنگی را می آموزند، کشف می کنند و مهارت های اجتماعی را تقویت می کنند.
کودکان وارثان زمین هستند و ما وظیفه داریم آنان را در حفاظت از محیط زیست آموزش دهیم.
رسانه ها و دلسوزان نقش مهمی در شکل دهی به افکار و دیدگاهای کودکان دارند. باید به ارتقای فرهنگ گفت و گو و سطح دانش و آگاهی آنان کمک کنند.
فراموش نکنیم که تنها راه برون رفت از بحران های اجتماعی و فرهنگی و شکاف ایجاد شده در تمام حوزه ها و نیز جلب اعتماد عمومی جامعه و ایجاد وحدت و انسجام جامعه شکلگیری جریان گفت و گوست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/

بر اساس گزارش تغذیهای یونیسف، برای نخستین بار در سطح جهان، فربهی مفرط، شایعترین شکل سوءتغذیه در میان کودکان و نوجوانان شده و از کموزنی پیشی گرفته است.
کاترین راسل، مدیر اجرایی یونیسف، در این باره توضیح داد که «امروز وقتی از سوءتغذیه صحبت میکنیم، دیگر فقط از لاغری کودکان نمیگوییم، بلکه غذای فوقفرآوریشده جای میوه، سبزی و پروتئین را گرفته است.»

یونیسف، صندوق کودکان سازمان ملل، این مطلب را روز سهشنبه ۱۸ شهریور اعلام کرد.
به گفتۀ یونیسف، نرخ چاقی در میان کودکان و نوجوانان ۵ تا ۱۹ ساله برای نخستین بار در تاریخ از سوءتغذیه پیشی گرفته و به شایعترین شکل «سوءتغذیه» در جهان بدل شده است؛ وضعیتی که نتیجه بازاریابی «غیراخلاقی» غذاهای ناسالم عنوان شد.
بر اساس این گزارش، نزدیک به یک نفر از هر ۱۰ کودک و نوجوان تا پایان سال ۲۰۲۵ با بیماری مزمن چاقی زندگی خواهد کرد.
آمارها نشان میدهد در حالی که درصد نوجوانان کموزن از ۱۳ درصد در سال ۲۰۰۰ به ۱۰ درصد در سال ۲۰۲۲ کاهش یافته، شمار افراد دارای اضافهوزن در این گروه سنی در همین دوره دو برابر شده و به ۳۹۱ میلیون نفر رسیده است. از این میان ۱۶۳ میلیون کودک و نوجوان، معادل ۸ درصد، دچار چاقی هستند که با بیماریهایی چون دیابت، برخی سرطانها، اضطراب و افسردگی پیوند دارد.
یونیسف این وضعیت را «نقطه عطفی تاریخی» خوانده و تأکید کرده است که مقصر اصلی، تصمیم خانوادهها نیست بلکه شیوههای تجاری سودجویانه و تبلیغات گسترده خوراکیهای ناسالم است. کارشناسان این نهاد هشدار دادند که تصور جبران رژیم غذایی پر از شکر، پرنمک و پرچربی با فعالیت بدنی «افسانهای نادرست» است.

یونیسف همچنین هشدار داد که شکاف میان کشورهای ثروتمند و فقیر در حال کاهش است و نرخ چاقی در برخی جزایر اقیانوس آرام به بیش از ۳۰ درصد رسیده است. این سازمان خواستار اقدامات فوری دولتها از جمله محدودیت تبلیغات، مالیات بر نوشابههای شیرین و سیاستهای حمایتی برای تولید میوه و سبزیجات تازه شد.
در این گزارش هشدار داده شده که ارزان بودن و تبلیغات تهاجمی خوراکیهای فوقفرآوریشده و فستفودها به افزایش نرخ چاقی دامن زده است. چاقی میتواند بر حضور در مدرسه، اعتمادبهنفس و پذیرش اجتماعی اثر منفی بگذارد و اغلب وقتی در دوران کودکی یا نوجوانی شکل بگیرد، بهسختی قابل بازگشت است.
یونیسف از مکزیک بهعنوان نمونه مثبت یاد کرد؛ جایی که دولت اخیراً فروش خوراکیهای فوقفرآوریشده یا دارای نمک، قند و چربی بالا را در مدارس دولتی ممنوع کرده است، اقدامی که بیش از ۳۴ میلیون کودک را دربر میگیرد.
( رادیو فردا )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید