من معلم هستم
شاید هم هیچم
که بعد از سی سال
یک عالمه حسرت
مثل همیشه
بازبه خانه ام آوردم
همسر و فرزندم
بی گناهند به خدا
جمله از دست من
یا که از دست تقدیر
و خدا می داند
ناراحتند ،افسردند
به که گویم که چرا ؟
درد ،مرا همراه هست
غم همیشه این جاست
در کنارم دم دست
و یکی نیست که مرا درک کند،
هستم بی کس!
من نمی دانستم
که برای معلم افسوس
بازنشستگی هست کابوس
این خود دردی است
دردی افسونگر
که سراسیمه همه
درپی آن می پویند
راهی سی ساله
چون من بیچاره
من رسیدم اما...
نرسید ازمقامات
برگی کاغذ ،لوحی تقدیر
یا تشکر به زبانی ساده
سنگ مفت گنجشگ مفت
خانواده خریدند برایم
جوراب یک جفت
و شدم بازنشسته
آن زمانی که مرا جانی بود
جای گوهر به دستم گچ بود
چشم اندازم تخته سیاه
و نگاه های غریب
من با آن لوح تاریک
نور دانش به دلها دادم
باعلاقه به سر و روی خود
گردی سفید پاشیدم
هیچ از کرده خود رنجم نیست
رنج من درد دلی هست
که چرا آن همه چشم
سوی من می نگرند
و نمی بینند هیچ
شاید من هیچم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
کانون صنفی معلمان در زمان کنونی باید چه نقش هایی را در ساختار آموزش و پرورش ایفا کند/ اگر کانون صنفی بتواند حالت ارتباطی مناسبی را بین خود با دو عنصر دیگر برقرار سازد، در این صورت توانسته نقش خود را به خوبی ایفا کرده و موفق گردد، در غیر این صورت با شکست مواجه خواهد شد/ شیوه تقابل نباید به عنوان اولین راه حل بلکه باید به عنوان آخرین راه حل مورد استفاده قرار گیرد/ فرق مشخصی بین وابسته بودن با تعامل داشتن وجود دارد، زیرا در تعامل برای رسیدن به هدف مطلوب از راه تعامل و گفت و گوی دوطرفه تلاش می شود، در حالی که در وابسته بودن خود هدف معامله می گردد/ .در حالت ارتباطی نامناسب، نیروهای ستادی به کانون صنفی معلمان معمولا با نوعی بی اعتمادی و به چشم یک تهدید می نگرند. چرا که بر این باورند کانون صنفی تنها کارکردش ترتیب دادن اعتصابات، اعتراضات و تحصن هاست/ بی اعتمادی موجب می شود برنامه ها و بخش نامه های صادره از سوی مدیران از طرف معلمان با بی تفاوتی و یا عدم اعتنا مواجه شده، در نتیجه سازمان در رسیدن به اهداف خود با شکست مواجه شود. چرا که در نهایت، معلمان، بازوی اجرایی برنامه ها بوده و امر خطیر آموزش و پرورش به دست آنان انجام می گیرد/ در اینجاست که کانون به عنوان حلقه واسط بین جامعه معلمان و نیروهای ستادی می تواند وارد عرصه شده و حالت ارتباطی مناسبی را بین آن دو ایجاد کند/ مدیران به دلیل قرار داشتن در سلسله مراتب بالای سازمانی صرفا انتظاری وظیفهمحور از معلمان دارند. یعنی معلمان را در برابر خودشان صرفا موظف می دانند نه محق. در نتیجه حقوق چندانی برای آنان در برابر خودشان قایل نیستند./ آنان در اغلب مواردحق خاصی مبنی بر اعتراض از سوی معلمان نسبت به محتوای برنامه یا بخش نامه را برنمیتابند و آن را نوعی کارشکنی و اخلال در روند کار تصور می کنند. چرا که مدیران معمولا بر این تصورند که معلمان در زمینه های مذکور از تخصص کافی برخوردار نیستند و در نتیجه نظرشان واجد اعتبار خاصی نیست/ در نهایت مجری همه بخش نامه ها و دستورالعمل ها، معلمان هستند و تا زمانی که آنها قانع و یا مجاب نشوند، اتفاق مثبتی به وقوع نخواهد پیوست/ در چنین وضعیتی کانون صنفی می تواند بین نیروهای ستادی با جامعه معلمان رابطه ای مناسب برقرار سازد. به این ترتیب که در کنار وظایف معلمان از حقوق آنان در برابر مدیران سخن به میان آورند و این نکته را جا بیندازند که در ارتباط بین نقش های سازمانی، حق و وظیفه متقابل وجود دارد و همچنین اگر فردی در یک نقش سازمانی صاحب حقی است همان حق برای نقش مقابل او وظیفه محسوب می شود/ در ارتباط نامناسب،جامعه معلمان معمولا از کانون صنفی این انتظار را دارد که اعضای هیئت مدیره کانون در برابر هر نوع تقصیر، قصور یا بی عدالتی که از سوی دولت درباره معلمان رخ می دهد با اتخاذ شیوه ای قاطع و محکم، واکنش سریع نشان دهد/ کانون صنفی بر اساس همین تصور نه در فکر تبلیغ و القای عقیده خود به توده معلمان و محدود کردن آنها در قالب فکری واحد، بلکه به دنبال استفاده از نظرات متکثر آنان در ساخت حقیقتی باشد که از حداقل خطا و بیشترین ضریب درستی برخوردار باشد...
انتظار این بود که محتوای کتب درسی غنی تر و عینی تر و جذاب تر و کاربردی تر شود. انتظار این بود که حجم مواد درسیِ دست و پا گیر و غیر مفید و بی مصرف و وقت کُش، کم و جایگاه دروس کاربردی و سودمند و ضروری، تقویت شود/ انتظار این بود که کتاب های درسی - که محور فعالیت های آموزشی و پرورشی هستند - فرآیند آموزش و یادگیری را از محفل حرف، به کارگاه عمل بکشانند و معلمان و دانش آموزان را از فضای بسته و دلگیر اتاقک های محقر و پشت میزهای چند وجبی برهانند و سر انگشتان شان را با ابزارِ کار و آزمون و خطا و پروسه های عملی، مأنوس سازند. اما افسوس که در بر همان پاشنه چرخید و بدتر از آن، بر پاشنه ای معیوب تر قرار گرفت/ اغلب معلمان از محتوای کتب درسی ناراضی اند/ کتاب های درسی، حجیم، پرحرف، سنگین و در عین حال، تهی و سطحی و کم محتوایند و در همین حال، زمان اختصاص داده شده به آنها در برنامهٔ درسی هفتگی ناکافیست/ مطالب درسی از درون مایهٔ ژرف و غنی برخوردار نیست. انسجام و پیوستگی لازم بین مباحث ارائه شده در دروس وجود ندارد/ زمان اختصاص داده شده به درس علوم تجربی دورهٔ اول متوسطه با توجه به ماهیّت، اهمیّت و تنوّع مباحث آن، بسیار اندک است/ ساعات هفتگی آموزش علوم تجربی در سال های اخیر و با اجرای نظام جدید موسوم به شش - سه - سه، فقط ۳ ساعت در هفته تعیین گردیده است در حالی که قبل از اجرای این نظام، ۴ ساعت از برنامهٔ هفتگی کلاس، به این درس اختصاص داشت و در سال های قبل تر، این زمان حتی بیش از این و ۵ ساعت در هفته بود/ معلمان نیز با توجه به کمبود شدید وقت و لزوم تدریس مطالب درسی مطابق بودجه بندی و ضرورت اتمام کتاب ها تا پایان سال تحصیلی، بر سر نحوهٔ ارائهٔ مطالب، بلاتکلیف و صد البته دچار چالشی نامنصفانه اند....
جملات بالا گفته یک منتقد کانون صنفی نیست بلکه اظهارات یک فعال مطبوعاتی عضو هیات مدیره کانون صنفی تهران است/ جریانی که این فعال از آن با عنوان " گرایش کمونیستی و سوسیالیستی " نام می برد ، در کانون تهران، دست بالا پیدا کرده است. در واقع کانون که قرار بوده ایدئولوژی نداشته باشد و کار سیاسی نکند، حالا توسط اکثریتی اداره می شود که ردای سرخ بر تن کرده اند/ حدود 3 سال پیش و با آمدن دولت روحانی، تغییراتی در ترکیب هیات مدیره کانون صنفی تهران و برخی کانون های متحد آن در شهرستان ها صورت گرفت. در جریان ترمیم هیات مدیره کانون ها در سال 92 ، پدر خوانده کانون تعدادی از فعالان "چپ ایدئولوژیک" را به صورت انتصابی با اهداف ویژه ای وارد کانون ها کرد/ در اولین اقدام، برخی فعالان چپ کانون، یک سایت مشترک با گروه های چپ کارگری مانند اتحادیه کارگران آزاد و سندیکای اتوبوسرانی و اتحادیه نقاشان ساختمان و... به نام "حقوق کارگر و معلم "راه اندازی کردند . این جریان با اصل قرار دادن "جنبش کارگری"، برای پیشبرد اهداف خود روی معلمان و پرستاران به عنوان متحدان طبقه کارگر حساب ویژه ای باز کردند/ چپ ها علاوه بر تحلیل مسایل معلمان در چارچوب تضاد کار و سرمایه ، تعابیر طبقاتی بعضا توهین آمیزی مانند فرودست ، کارگر آموزشی ،کارگرِدولت و مزدبگیر در توصیف معلمان را وارد ادبیات صنفی کانون ها کردند/ به همین دلیل نوک حمله آنها متوجه دولت روحانی است. ماجراهای خیابانی سال 94 ، پیامد تئوری ها و تحلیل های " کمونیستی و سوسیالیستی" این دسته از کنشگران بود . هدف بسیج معلمان علیه دولت با شعارهای اقتصادی بود/ این جریان از مطالبات صنفی معلمان استفاده ابزاری می کند و اعتراضات معلمان را در کادر جنگ های طبقاتی علیه نظام سرمایه داری ارزیابی کرده و معلم را مزدور و زیر مجموعه طبقه کارگر می شناسد و وجوه فرهنگی و معرفتی معلمان را در معیشت و مسایل اقتصادی منحل کرده است/ کنش صنفی، ایدئولوژی ندارد و افراطی نیست بلکه فعالیتی مسالمت آمیز و فرهنگی در چارچوب مدرسه است ....
در ایران از سال 1314 هنرستان فنی راه آهن اولین آموزش کارکنان را آغازکرد اما به طور رسمی در قانون استخدامی 1345 بود که آموزش کارکنان دولت گنجانده شد و سپس در سال 1348 "مرکز آموزش مدیریت دولتی "تشکیل شد/ هدف اصلی از آموزش ضمن خدمت از نظر سازمانی طبق تعاریف مرسوم این چنین بیان شده است : آموزش نیروهای به کار گماشته شده (استخدامی) در طی دوران خدمت جهت بهبود توانایی ها و مهارت های کارکنان برای انجام بهتر مسئولیت های خود / نگاهی به عناوین و موضوعاتی که نگارنده خود از سال 1379 درآموزش های ضمن خدمت شرکت کرده ام حاکی از آن است که از تعداد 56 دوره ی آموزش و آزمونی که شرکت داشته ام تعداد 25 دوره آزمون های عمومی بوده ، تعداد24 دوره آزمون های مذهبی -سیاسی-ایدئولوژیک بوده و فقط 7 دوره آموزش های تخصصی برگزارشده است / این آمار حاکی از آن است که اکثریت قریب به اتفاق آزمون های ضمن خدمت فرهنگیان آزمون هایی علمی -تخصصی با هدف توانمندسازی همکاران در تدریس در جایگاه یک نیروی موفق موثر در کلاس نیست و سیطره بینش غیرعلمی و یا سیاسی - ایدئولوژیک باعث شده است تا اغلب آزمون ها حول مسائل عمومی یا عقیدتی - سیاسی باشد که عمدتا یا آزمون دهندگان خود با این دست مسایل آشنایی دارند و یا اینکه در خلوت خود و در زندگی فردی نیزمی توانند آنها را پی گیری کنند و یا اصولا دانستن آن ارتباطی با دانش و رشته تحصیلی همکاران ندارد/ .این دوره ها هم نسبت به دوره های تخصصی ،بسیار بیشتر است و هم دوره های برگزارشده آن اغلب تکرار مکرراتی هست که هر ایرانی مسلمان یا تحصیل کرده در دوره نوجوانی و جوانی در مدارس یا دانشگاه ها ویاازطریق جراید و رادیو و تلویزیون و سایر رسانه ها به عناوین مختلف در تریبون های عمومی شنیده و خوانده است ؛ در نتیجه نه فهم تازه ای به همکاران فرهنگی می بخشد و نه کاربردی در تدریس و عملکرد او دارد/ اگر به تحقق توسعه درکشور می اندیشیم و درصدد تعلیم دانش آموزانی "خلاق ،تحلیل گر، کارآفرین و شهروندانی مسئول و سازگار با پیرامون خود (طبیعت و دیگر همنوعان ) هستیم باید که آموزگارانی مجهز به دانش روز و حیطه های تخصصی تدریس خود داشته باشیم و این مهم برعهده برنامه ریزان و تصمیم سازان دوره های آموزشی ضمن خدمت می باشد که در نوع آموزش ها و آزمون ها تجدید نظر اساسی کرده و گام عملی و قابل حصولی را جهت تغییر در ساختار آموزشی وزارت آموزش و پرورش بردارند...
خیل عظیمی از همکاران فرهنگی در کسب چنین موقعیت ممتاز مدیران تردید دارند/ با انتشار آمارها و فهرستی از اقدامات عملی تناقضی آشکار در ذهن معلمان پدید می ٱید که مسئولان رده بالای کشوری با چه معیارهایی عنوان « رتبه برتر » را به مدیران وزارتخانه یا سازمان های تحت پوشش آن اختصاص داده اند در حالی که در مواردی ٬ خواسته ٬ نظر و عقیده معلمان غیر از آن است/ شاخص ها و معیارهای جذب و گزینش مدیران و انتخاب سازمان های مؤفق چنان مبهم است که قابل شناسایی و ارزیابی قطعی و دقیق نیست/ در ارزشیابی سالانه معلمان ، میزان رضایت مندی دانش آموزان و اولیایشان از عملکرد آموزگاران ٬ معلمان و مدرسان محترم مورد توجه کارشناسان واقع شده و ردیف امتیازی خاصی را به خود اختصاص داده است هر چند که به دلایل متعددی دانش آموزان با سطوح فکری متفاوت در مدارس متنوع نمی توانند دیدگاه کارشناسی قابل اعتماد ، مستقل و مفیدی را در این حوزه ارائه نمایند/ در کنار استانداردهای لازم مدیریتی نظر معلمان هم باید در تعیین و انتخاب مدیران برتر مدارس ٬ مناطق و نواحی آموزش و پرورش رعایت گردد/ متأسفانه امروزه این جایگاه بی بدیل و حیاتی چنان آسیب دیده است که باعث دلسردی ٬ ناامیدی مفرط ٬ بی تفاوتی عمیق و عدم توجه این قشر فرهیخته به سرنوشت فردی و اجتماعی خود شده است....