داستان هنرستان ما (شهدای هنرجوی ساوه) هم شنیدی است .هنرستاتی که از قبل از انقلاب شروع به کار کرده است .بعد از انقلاب کم کم توسعه پیدا کرد و تعداد رشته هایش به نه رشته رسید.
در اوایل دهه ی هشتاد تا حدود هزار هنرجو و حدود پنجاه هنر آموز در آن مشغول به تحصیل و تدریس بودند .تعداد زیاد هنرجویان و نیز فرم معماری غیر اصولی ساختمان ها باعث بروز مشکلات انضباطی بسیاری بود. از همان زمان بنا بر این شد که این هنرستان به دو هنرستان تبدیل شود تا اداره کردن آن راحت تر شود و مشکلات انضباطی آن کمتر گردد ؛ ولی متاسفانه هر ساله عنوان می شد که بودجه لازم وجود ندارد .
ساختمان کلاس ها چون تدریجی ساخته شده بود از معماری اصولی برخوردار نبود در مساحت حدود دو هکتاری پنج مجموع کلاس و نه کارگاه پراکنده بود .این داستان دو قسمت شدن هنرستان بالاخره سه سال پیش با کمک های جذب شده از این طرف و آن طرف عملی شد و دیوار وسط هنرستان کشیده شد و به دو هنرستان تبدیل شد .
مدیریت یکی از هنرستان های جدید با هماهنگی اداره و نوسازی با کمک دویست میلیونی یک خیر ( پول بیمه فرزندش که در تصادف کشته شده بود را به مدرسه هدیه داد) اقدام به تخریب یکی از مجموعه ساختمان های فرسوده کرد .
قرار بر این بود که مرحله اسکلت با کمک خیر تمام شود و مرحله نازک کاری و پایانی که حدودا سیصد میلیون برآوردشده بود توسط نوسازی و اداره تامین شود و ساختمان مهرماه ۹۴ کامل شود . ولی متاسفانه از تابستان ۹۴ کار نیمه کاره مانده است . کلاس ها معدود ، کلاس هایی که گوشه کنار هنرستان قرار دارند تشکیل می شود .
برخی از این فضاهای کلاسی آدم را یاد حلب سوریه و افغانستان می اندازد .
امیدوارم مسئولین محترم این مطلب را ببینند و بیش از این کار را نیمه کاره رها نکنند.
آیا واقعا آموزش و پرورش باید برای سیصد ملیون تومان بودجه کار نوسازی یک هنرستانش متوقف شود؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
معلمی که نسبت به وضعیت موجود بی تفاوت نبوده و برای رسیدن به نقطه مطلوب فعالیت می کند ، " کنش گر " نامیده می شود/ معلمی که به دنبال تغییر است و نسبت به وقایع و رخدادهای آموزش و پرورش تحلیل دارد ؛ کنش گر است/ در جامعه ما به علت توسعه نیافتگی و نیز فقدان تفکیک دقیق میان مفاهیم " صنف " و " سیاست " و نیز در هم تنیدگی مسائل اجتماعی و سیاسی چنین امری در واقعیت اتفاق نمی افتد و کنش گران با پرچم صنف پس از مدتی ، دچار تضاد و تعارض در هویت صنفی شده و کارکردها اکثرا سیاسی می شود/ برخی از کنش گران نیز هدف را در مقیاس بالاتری تعریف کرده و اصلاح وضعیت آموزش و پرورش را به عنوان یک " زیر سیستم " تابعی از " فرا سیستم " می دانند/ معلمی که در مورد مشکلات آموزش و پرورش و حتی درس خود نامه می نویسد و آن را منتشر می کند و یا در " رسانه " فعالیت می کند کنش گر است/ معلمی که نسبت به وضعیت موجود بی تفاوت نیست و در جریان روزمره آموزش و پرورش و مدرسه استحاله نشده است و به دنبال کسب " هویت شغلی و سازمانی " خویش است می تواند در حوزه " کنش گری " طبقه بندی شود/ هیچ گاه این نشریات نتوانسته اند تغییری مهم در وضعیت فعلی آن به وجود بیاورند و یا " معلم کنش گر " تربیت کنند/ تعداد کنش گران معلم در حوزه رسانه شاید به اندازه یک درصد از کل فرهنگیان کشور هم نشود/ در کشور ما تعداد سازمانهای مردمنهاد به نسبت جمعیت کشور، نسبت یک درصد دارد، درصورتیکه در کشوری مثل کنیا، این رقم شش درصد است/ در سال ٩٤ جمعیت ایران حدود ٧٨ میلیون نفر است که ٢٩١ هزار نفر از آنها با نهادهای مدنی ارتباط دارند که این تعداد کمتر از نیمدرصد جمعیت ما را تشکیل میدهد/ در این جامعه نیم درصدی تشکل های فرهنگی نیز رویه و یا تئوری مشخصی برای کنش گری اقتضایی و یا واقع بینانه وجود ندارد/ « تجمع » ، « تحصن » و « سر کلاس نرفتن » مهم ترین اشکال کنش گری توسط کانون های صنفی تاکنون بوده است/ با توجه به اصل " هزینه – فایده " و نیز روحیه محافظه کاری این جامعه ، این گونه راهبردها و کنش گری مورد استقبال معلمان واقع نگردیده است/ کانون صنفی معلمان ایران ( تهران ) با وجود تبلیغات فراوان در شبکه های اجتماعی و مجازی و نیز داشتن بیش از 18000 عضو تلگرامی ، نتوانست حتی 200 نفر از فرهنگیان ( شاغل – بازنشسته ) را برای برگزاری مجمع عمومی که بیش از 10 سال به تعویق افتاده بود سازمان دهی نماید/ فعال کردن معلمان در ارکان مدرسه مانند شورای معلمان ، نماینده معلمان و تعریف یک هویت شغلی و صنفی می تواند از " مدرسه " آغاز شود/ تا نگرش معلمان نسبت به وضعیت موجود تغییر پیدا نکند و رفتارهای آنان بر اساس هویت شغلی تعریف و تبیین نشود نمی توان وارد فاز و یا مرحله " کنش گری " که سطح بالاتری است شد/ الزام و پیش درآمد منطقی این کار – همان گونه که قبلا بیان شده است – فاصله گرفتن از فرهنگ شفاهی رایج میان معلمان و روی آوردن آنان به فرهنگ نوشتاری و نیز پرسش گری مستند مبتنی بر روحیه پژوهش است...
روش مقابله جدید، جنگ اقتصادی است و پیوست فرهنگی هم ضمیمه آن کرده اند/ مردم به درجه ای از بلوغ سیاسی و ایمان رسیده اند که استقلال و عزت را به وعده نان معاوضه نکنند. و دیدیم که آن وعده نان هم محقق نشد/ حاشیه نشینی، طلاق و بیکاری مسائلی است که به دنبال این جنگ اقتصادی ایجاد شد و هدف به زمین زدن ما بود/ من در صدا و سیما و کار مطبوعاتی و تبلیغاتی بوده ام اما تاثیر آموزش و پرورش از همه اینها بیشتر است. زیرا دوام تاثیر در آن بهتر است/ تربیت یک ملت جز از طریق آموزش و پرورش ممکن نیست و جاده اصلی مدرسه است/ سبک زندگی اسلامی باید از حد یک آرمان و مفهوم صرف در مدارس به یک الگوی عملی تبدیل شود/ قصد ما کمک به آموزش و پرورش است و نه رقابت سیاسی. اگر حداقل 1000 مدرسه اسلامی با بهترین کیفیت اداره شود می تواند در حرکت بقیه مدارس الگو باشد...
2: بدیهی است در دنیای مدرن، پویایی و زایایی سندیکاها و انجمن ها و نهادهای غیرحکومتی و غیردولتی، راهی روشن، عقلانی و علمی، و سیستماتیک برای احقاق حقوق شهروندی و ساخت جامعه مدنی بوده و جامعه ایرانی نیز با تقویت احزاب، انجمن ها، مطبوعات و رسانه های آزاد پای در مسیر استقرار برابری، آزادی و دموکراسی گذاشته و به سرزمین سعادت و سلامت و وادی ایمن خواهد رسید/ تصمیماتی که با خرد جمعی و نظر کارشناسی و اشراف و احاطه کامل بر موضوع گرفته می شوند، تصمیمات درست تری خواهند بود/ اگر نیم نگاهی به اساسنامه کانون بیندازیم، در چرایی و ضرورت وجود کانون به مواردی از قبیل تلاش در جهت ایجاد همدلی و وحدت بین معلمان، زمینه سازی برای ایجاد ارتباط پایدار بین جامعه و فرهنگیان، و انتقال مسائل و مشکلات بدنه و پیکره آموزش و پرورش به مسئولان هم خواهیم رسید/ استقلال کانون صنفی نیز از مهمترین مسائل این کانون است. اصولا و به زبان ساده، کانون زمانی کانون است که مستقل باشد/ عدم مشارکت حداکثری فرهنگیان عزیز در انتخابات موجبات عدم مشروعیت عمومی اعضای منتخب، عدم کارآمدی منتخبین به واسطه نداشتن عقبه قوی و عدم بهره گیری از خرد جمعی و بازوی توانمند نیروی انسانی خواهد بود ....