برخی از معلمان و دانش آموزان می خواهند بدانند که هدف از کتاب «کارآفرینی و تولید» که جدیدا برای بچه های مان در متوسطه نظری آمده، چیست؟
بسیاری از دبیرانی که این درس را قبول کرده اند و تدریس می کنند، رشته غیر تخصصی و غیر مرتبط دارند و نتوانستند با این کتاب و مفاهیم آن ارتباط برقرار کنند.
آنچه که روشن است؛ «آموزش و پرورش ما یک نظام آموزشی کارمند پرور است». مدیران ما، تنها بخش کوچکی از توجه خود را به آموزش و پرورش اختصاص دادند و به این شکل یک حرکت ناقصی برای اینکه یک جریان بزرگی را در کشور بسازند آغاز کردند و آن حرکت ناقص همین کتاب کارآفرینی و تولید و کتابهایی از این دست است که در بین ساعتهای درسی بچه هایمان دیده می شود
این نظام سالها پیش از روی نظام آموزشی فرانسه کپی شد. در آن زمان فرانسه برای مستعمرات خود نیاز به کارمندانی داشت و دیپلمه ها، برای آن مستعمرات آموزش می دیدند. در آن زمان، ایران هم نیاز به کارمند داشت و به همین دلیل، دیپلمه ها برای کشور ما هم مناسب بودند.
سالها بعد، نیاز های فرانسه تغییر کرد و به همین دلیل نظام آموزشی شان را هم تغییر دادند. به طوری که امروز، آخرین تغییرات را در دوره مکرون؛ رئیس جمهور جوان فرانسه شاهد هستیم که فرانسه را به بهشت استارتاپهای دنیا تبدیل کرده است.در همان سالهای نخست کپی کاری، دیپلمه های ما خوب بودند، استخدام دولت می شدند؛ در بانکها، شهرداری ها، امور اداری آموزش و پرورش و خیلی جاهای دیگر مشغول به کار می شدند.
اما واقعیت این است که دیگر سالهاست که کشور ما نیاز به کارمند ندارند و سالهاست که دیگر دیپلم ها جایی برای استخدام شدن نمی یابند. بنابراین به تحصیلات عالیه هجوم آوردند.
متاسفانه نظام آموزشی ما هرگز تغییر نکرد و ما همچنان دیپلم و لیسانس و دکتر می دهیم برای کارمند شدن.
امروزه نیاز به مهارت های کار آفرینی در بین تربیت شدگان آموزش و پرورش شدیدن احساس می شود و همه مسئولین و مدیران در تلاشند که پائین بودن تولید ناخالص ملی را به هر طریقی که می توانند جبران کنند تا وضعیت تولید و ثروت در کشور ما وضعیت بهتری بگیرد و از فقر نجات پیدا کنیم.
با اینکه کلید اصلی رهایی از فقر و تورم در نهایت در آموزش است و می بایست تمام نگاههای مدیران کشور به سمت آموزش و پرورش متوجه می شد اما مدیران ما، تنها بخش کوچکی از توجه خود را به آموزش و پرورش اختصاص دادند و به این شکل یک حرکت ناقصی برای اینکه یک جریان بزرگی را در کشور بسازند آغاز کردند و آن حرکت ناقص همین کتاب کارآفرینی و تولید و کتابهایی از این دست است که در بین ساعتهای درسی بچه هایمان دیده می شود.
امید است که مسئولین بالا رتبه آموزشی ما، دبیرانی که این درس را انتخاب کرده اند و دانش آموزانی که به این واحد درسی رسیده اند جایگاه و اهمیت این دو ساعت در هفته را به خوبی بشناسند.
این حرکت اگر تنها در بستر آموزش و پرورش بماند ناقص است و امید می رود همه کارآفرینان، دستگاههای دولتی موثر، شهرداری ها، والدین، مشاورین و تمامی اجزای کشور که دلسوز و مرتبط با کار، اشتغال و نوجوانان هستند بتوانند برای بالا بردن تقاضای کار آفرین شدن در فرزندانمان، دست به دست هم بدهند و خلق ثروت و ارزش را در کشور رونق ببخشند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
سلام ای عشق ! ای آغاز پاییز !
سلام ای آفتاب عالم آویز !
به دست باد رقصت باشکوه است
سلام ای باغ پربرگ سحرخیز !
مرا با رنگهایت شستشو کن
الا ای جانت از صد رنگ لبریز !
تو مثل شبنم باران لطیفی
برای من تو از باران دلانگیز !
ستارهوش ببار از چشم شبها
ولی از چشمهای شب بپرهیز !
تویی آن اول مهر پر از مهر
دل افراسیابی ای فرنگیز !
منم من عاشق همواره تو
تویی تو عشق من، آغاز پاییز !
مرا آغوش تو پردیس جان است
جهانم با وجود تو جهان است !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
رأی وحدت رویه در خصوص تعارض آراء برخی شعب دیوان عدالت اداری درخصوص شرایط بهرهمندی از فوقالعاده همترازی با اعضای هیأت علمی (رأی شماره ۱۳۲۴ مورخ ۱۳۹۷/۵/۱۶ هیأت عمومی دیوان عدالت اداری)
تاریخ دادنامه: ۱۳۹۷/۵/۱۶
شماره دادنامه: ۱۳۲۴
کلاسه پرونده: ۱۷۳۵/۹۷
مرجع رسیدگی: هیأت عمومی دیوان عدالت اداری
اعلام کننده تعارض: آقایان علی مهرآوران و ایرج آقاملایی
موضوع: اعلام تعارض در آراء صادر شده از شعب دیوان عدالت اداری
گردشکار:
به موجب ماده ۸ قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت، مصوب ۱۳۷۰/۶/۱۳، حقوق و فوقالعاده شغل دارندگان مدارک تحصیلی دکتری و فوق لیسانس و مدارک همتراز از لحاظ استخدامی که در مراکز و یا واحدهای آموزشی، مطالعاتی و تحقیقاتی دستگاههای مشمول آن قانون اشتغال به کار دارند، نباید از ۸۰ درصد مجموع حقوق و فوق العاده شغل کارکنان مشابه مشمول قانون اعضای هیأت علمی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی کمتر باشد. در دستور العمل اجرایی ماده مزبور، چگونگی برخورداری کارکنان واجد شرایط از امتیاز همترازی با اعضای هیأت علمی دانشگاهها تشریح شده است.
قسمت ج از بند ۳ ماده ۶ این دستورالعمل، در خصوص ضوابط محاسبه تجربه قابل قبول کارمندان برای کسب امتیاز مذکور تصریح میکند که از کل سوابق مربوط و مشابه قبل از اخذ مدرک تحصیلی فوق لیسانس و دکتری، معادل تجربه قابل قبول بعد از اخذ مدرک تحصیلی قابل احتساب میباشد. با استناد به همین موارد، تعدادی از کارکنان آموزش و پرورش استان خراسان رضوی که در طول خدمت موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد شدهاند، برای دریافت همترازی با اعضای هیأت علمی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و استفاده از حقوق و مزایای ناشی از آن، خواستار احتساب سوابق خود، قبل از اخذ مدرک کارشناسی ارشد شدند.
گردش کار پرونده ها و مشروح آراء به قرار زیر است:
الف: شعبه۳ دیوان عدالت اداری در رسیدگی به پرونده شماره۹۱۰۹۹۸۰۹۰۰۰۶۱۴۸۶ با موضوع دادخواست خانم زهرا فدائی به طرفیت اداره آموزش و پرورش ناحیه ۷ مشهد و به خواسته تقاضای احتساب سنوات آموزشی تجربی مرتبط با مدرک فوق لیسانس به موجب دادنامه شماره ۹۱۰۹۹۷۰۹۰۰۳۰۳۶۶۸ ـ ۱۳۹۱/۱۱/۲۵ به شرح زیر رأی صادر کرده است:
با توجه به اوراق و محتویات پرونده و مضمون لایحه دفاعیه طرف شکایت نظر به اینکه شاکی قبل از کسب مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد و همترازی با هیأت علمی با مدرک لیسانس در پست آموزش سابقه خدمت دارد به استناد بند ج ماده ۶ دستورالعمل اجرائی ماده ۱۶ آییننامه اجرائی ماده ۸ قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت حکم به ورود شکایت شاکی مبنی بر احتساب سنوات آموزش مرتبط با مدرک فوق لیسانس جهت اعطای پایه سنواتی صادر و اعلام میگردد. ایــن رأی بر طبق ماده ۷ قانون دیوان عدالت اداری مصوب سال ۱۳۸۵ قطعی است.
شعبه اول دیوان عدالت اداری در رسیدگی به پرونده شماره ۹۱۰۹۹۸۰۹۰۰۰۳۵۲۷۶ با موضوع دادخواست آقای شهرام فرهنگی به طرفیت سازمان آموزش و پرورش استان خراسان رضوی و به خواسته احتساب دوره قبل از کارشناسی ارشد (لیسانس) به عنوان تجربه مشابه در پایه همترازی به موجب دادنامه شماره ۹۱۰۹۹۷۰۹۰۰۱۰۲۳۴۶ـ۱۳۹۱/۱۱/۳ به شرح زیر رأی صادر کرده است:
با عنایت به محتویات پرونده و پاسخ واصله نظر به اینکه وفق بند ج ماده ۶ دستورالعمل اجرائی ماده ۸ قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت مصوب ۱۳۷۰ موضوع ماده ۱۶ آییننامه اجرائی قانون مذکور کل سوابق مربوط و مشابه قبل از اخذ مدرک تحصیلی فوق لیسانس و دکتری معادل تجربه قابل قبول بعد از اخذ مدرک تحصیلی قابل احتساب میباشد و مطابق بند ۲ـ۲ بخشنامه ۲/۴۲/۱۲۵۹۶ ـ ۱۳۷۴/۸/۷ موضوع باید در کمیته اجرائی طرح طبقهبندی مشاغل مورد بررسی قرار گیرد بنابراین خواسته شاکی در حدی که طرح در کمیته مذکور با لحاظ بند ج فوق مطرح گردد موجه تشخیص و حکم به ورود آن صادر و اعلام میگردد، رأی صادره قطعی است.
ب: شعبه ۳ دیوان عدالت اداری در رسیدگی به شماره پرونده ۹۲۰۹۹۸۰۹۰۰۰۲۰۶۰۳ با موضوع دادخواست آقای محمدعلی مهرآوران به طرفیت اداره کل آموزش و پرورش استان خراسان رضوی و به خواسته تقاضای احتساب سنوات آموزشی تجربی مرتبط با مدرک فوق لیسانس به موجب دادنامه شماره ۱۹۳۶ ـ ۱۳۹۲/۹/۱۶ به شرح زیر رأی صادر کرده است:
نظر به اینکه بر اساس قسمت ج بند ۳ ماده ۶ دستورالعمل اجرائی ماده ۸ قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت مصوب ۱۳۷۰/۶/۱۳ مقرر گردیده سنوات تجربی قبل از مدرک فوق لیسانس در تعیین پایههای همترازی لحاظ و محاسبه گردد و با عنایت به اینکه شاکی قبل از اخذ مدرک فوق لیسانس و اعمال ماده ۸ قانون نظام هماهنگ در پست آموزشی فعالیت داشته است حکم به ورود شکایت شاکی و الزام خوانده به لحاظ سنوات تجارب آموزشی شاکی مرتبط با مدرک فوق لیسانس صادر و اعلام میگردد. این رأی وفق ماده ۶۵ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری ظرف مهلت (۲۰) روز از تاریخ ابلاغ قابل اعتراض در شعب تجدیدنظر دیوان عدالت اداری است.
در اثر تجدیدنظرخواهی از رأی مذکور شعبه اول تجدیدنظر به موجب دادنامه شماره ۸۰۴ ـ ۱۳۹۴/۴/۲۴ به شرح زیر رأی صادر کرده است:
نظر به اینکه اولاً: به موجب ماده ۸ قانون نظام هماهنگ پرداخت دارندگان مدرک فوق لیسانس و دکتری که مشاغل تحقیقاتی و آموزشی فعالیت میکنند مشمول حکم همترازی هستند و هیچ دلالتی بر اینکه سوابق خدمت قبل از فوق لیسانس و دکتری به عنوان سابقه خدمت با مدارک مذکور تلقی شود در حکم قانون مذکور مشهود نیست و قسمت ج بند ۳ ماده ۶ دستورالعمل با توجه به مفاد بند ۴ ماده ۴ همان دستورالعمل دلالتی بر احتساب سوابق خدمت با مدرک تحصیلی لیسانس جهت تعیین پایه همترازی ندارد بلکه مبین احتساب تجربی مشابه قبل از اخذ مدرک فوق لیسانس و دکتری جهت فوق العاده همترازی در بدو ارائه مدرک فوق لیسانس یا دکتری میباشد که این امر محقق نشده است و اعطای پایه برای دوران خدمت قبل از اخذ مدرک فوق لیسانس یا دکتری متناسب با مدرک فوق لیسانس و دکتری مغایر مفاد ماده ۸ قانون نظام هماهنگ است، بنابراین با توجه به مراتب فوق ضمن پذیرش تجدیدنظر خواهی و نقض رأی معترض عنه حکم به رد شکایت صادر و اعلام میگردد، رأی صادره قطعی است.
در خصوص دادخواست آقای ایرج آقا ملایی شعبه ۴ دیوان عدالت اداری به موجب دادنامه شماره ۱۳۳۵ ـ ۱۳۹۲/۵/۳۰ حکم به وارد دانستن شکایت صادر کرده، لاکن در همین خصوص قبلاً شکایت نامبرده غیر وارد تشخیص شده بود با اعاده دادرسی اداره کل آموزش و پرورش استان خراسان رضوی از رأی مذکور شعبه ۴ دیوان عدالت اداری، رأی پیش گفته را طی دادنامه شماره ۱۸۷۲ ـ ۱۳۹۲/۹/۳۰ نقض میکند و در مقام رسیدگی به تجدیدنظر خواهی آقای ایرج آقا ملایی از رأی شماره ۱۸۷۲ ـ ۱۳۹۲/۹/۳۰ شعبه ۴ دیوان عدالت اداری، شعبه اول تجدیدنظر دیوان عدالت اداری به موجب دادنامه شماره ۱۴۴۲ـ۱۳۹۴/۷/۲۵ به شرح زیر به صدور رأی مبادرت کرده است:
نظر به اینکه تجدیدنظرخواه ایراد و اعتراض موثری که زمینه نقض رأی معترض عنه را فراهم آورد ارائه نکرده و در صدور رأی مذکور مقررات قانونی رعایت شده است و با عنایت به اینکه ماده ۸ قانون نظام هماهنگ پرداخت اصل پرداخت فوقالعاده همترازی را منوط به داشتن مدرک تحصیلی فوق لیسانس یا دکتری اعلام کرده است، لذا احتساب سوابق تجربی مشابه با مدرک لیسانس و اعطای پایه همترازی نسبت به آن مغایر قانون مذکور میباشد، لذا مستنداً به ماده ۷۱ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری ضمن رد تجدیدنظرخواهی رأی معترض عنه تأیید میگردد، رأی صادره قطعی است.
هیأت عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱۶ با حضور رئیس و معاونین دیوان عدالت اداری و رؤسا و مستشاران و دادرسان شعب دیوان تشکیل شد و پس از بحث و بررسی با اکثریت آراء به شرح زیر به صدور رأی مبادرت کرده است.
رأی هیأت عمومی
اولاً: تعارض در آراء محرز است.
ثانیاً: با عنایت به اینکه قانونگذار به شرح ماده ۸ قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت مصوب سال ۱۳۷۰ شرایط بهرهمندی از فوقالعاده همترازی با اعضای هیأت علمی را منحصراً به داشتن مدرک فوق لیسانس یا دکتری منوط کرده است و لذا لحاظ سوابق تجربی برای اعطاء همترازی در واقع توسعه حکم قانونگذار است و با این اوصاف شق ج بند ۳ ماده ۶ دستورالعمل اجرایی ماده ۸ قانون مذکور به لحاظ توسعه حکم قانونگذار قابل استناد نیست و با توجه به اینکه بند مذکور به موجب بخشنامه لاحق به شماره ۱۱/۲۶۷۶ ـ ۱۳۷۸/۴/۲۶ لغو شده است، در نتیجه رأی شعبه اول تجدیدنظر به شماره دادنامه ۸۰۴ ـ ۱۳۹۴/۴/۲۴ که به رد شکایت صادر شده صحیح و موافق مقررات تشخیص شد. این رأی به استناد بند ۲ ماده ۱۲ و ماده ۸۹ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری برای شعب دیوان عدالت اداری و سایر مراجع اداری مربوط در موارد مشابه لازمالاتباع است.
رئیس هیأت عمومی دیوان عدالت اداری ـ محمدکاظم بهرامی
(این سی بیت تقدیم آستان آن شاه بیت یاران حسین و سیمرغ واصل حضرت ابالفضل العباس)
خط و نشان عاشقی
مشک ماه هاشمی بی آب بود آب در وصل لبش بی تاب بود
آب در جوشش که او نوشش کند لحظه ای زین شعله خاموشش کند
شانه می زد باد گیسوی فرات پر شکن پر موج بی صبر و ثبات
جلوه ها کرد از برای ماه وش تا بنوشد آب از بحر عطش
سرو پیکر آمد از اسبش فرود لحظه ای بنشست اندر پای رود
جرعه ای از آب پیش رو نهاد گفت آن دریا دل نیکونهاد
باغ پر یاس محمد تشنه است در هجوم زخم تیر و دشنه است
کودکانِ چون پری در اضطراب از خیام آید نوای آب آب
غنچه ها پژمرده ودر انتظار نازنینان خسته از گرگان هار
گریه ی طفلان بدون اشک بود دیده شان دائم به سوی مشک بود
گرچه دانم بس گوارایی وناب نوش فرزندان زهرایی تو آب
دست بگشود و تهی از آب کرد گفتِ او امواج را بی تاب کرد
آب شیرین مشک را لبریز کرد خسرو آنگه رو سوی شبدیز کرد
در پی اش بد طینتان اندر کمین نسلشان گم باد از روی زمین
شبه مردانی¹ زبون و پر نفاق بر پلیدی جملگی در اتفاق
تیغ بگشود آن یل نیکو تبار گوئیا این حیدر است و ذوالفقار
از نژاد و تیره ی مستان یلی دست پرورد کسی چونان علی
شد خزان دشمنان آن نوبهار شافی دل بهر ظالم شد خسار²
خصم باب بدنهادی باز کرد رسم نامردی همی آغاز کرد
لشگر کفتار سوی شیر شد بر سرش بارانی از صد تیر شد
روبهان مکر و کفتاران پیر یاس را کردند گلزاری ز تیر
نیزه ها و تیغها و تیرها دشنه ها و تیزی شمشیرها
رشته ی امید او از هم گسیخت چون سبو بشکست و آن پیمانه ریخت
گوئیا این محشر است و آن امیر ماه بود از آسمان آمد به زیر
آسمان مردی بیامد سوی خاک گفت آندم “ یا اخا ادرک اخاک “
آمد از ره آفتاب و شد سحر تیرگی رفت وعیان شق القمر
یوسف ار بیند مه بی دست را باز نشناسد ترنج از دست را
آفتاب و ماه اندر پای رود صحنه ای زین نقش زیباتر نبود
کشته ای لب تشنه اندر پای شط او نشان عشق بود و رود خط
آب بود و آب بود و آب بود مشک ماه هاشمی بی آب بود
1- خطبه 27 نهج البلاغه: يا أشباه الرجال ولا رجال... ای شبیه مردان و نامردان
2- تلمیح به آیه ی شفا ( سوره اسرا آیه 82) و نُنَزّلُ مِنَ القُران ما هو شفا ءٌ و رَحمَة لِلمؤمنین و لا یزیدُ الظّالمین الاّ خَساراً
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
ماده 6- منابع انسانی برای تشکیل گروه های آموزشی بر اساس ضرایب جدول زیر ( ساعات تدریس موظف و غیر موظف- دولتی و غیر دولتی ) اختصاص می یابد و اعتبارات لازم برای فعالیت اعضای گروه ها، از محل اعتبارات وزارت آموزش و پرورش تامین و ابلاغ می شود.
در این بحث و در ادامۀ بخش اول که در آن با تعریف کودک و خلاقیت به نظر واحد نزدیک شدیم و از سادگی تحقق خلاقیت لذت بردیم به بررسی تعدادی از عوامل مؤثر از بین برندۀ قدرت خلاقیت کودکان می پردازم :
ا ) امر و نهی کردن : تعیین تکلیف برای انجام کاری یا مذمت و منع از انجام کاری ، باعث از بین رفتن اعتماد به نفس کودکان می گردد. برخی از بزرگسالان خود معترفند که اصلا اعتماد به نفس ندارند و از انجام کارهای محوله یا پذیرش مسئولیت واهمه دارند، چون در کودکی والدین چنین اشخاصی بزرگ ترین و مهم ترین وظیفه خود را امر و نهی کردن برای کودک دانسته اند. یا شاید برخی با بالا رفتن سن ، اعتماد به نفس دوران کودک و جوانی خود را از دست بدهند اما اعتماد به نفس هرگز در وجود چنین کودکانی جوانه نمی زند که روزی قصد از بین رفتن هم داشته باشد. امر و نهی کردن به کودک از سوی والدین یا معلم ، باعث سردرگمی کودک در تشخیص موقعیت می گردد لذا تمرکز و دقت کودک در انجام کارها کاهش می یابد و قدرمسلم دیگر امکانی برای اندیشیدن و یا خلاقیت توسط کودک باقی نمی ماند.
2 ) الگو دادن به کودک : تعیین جهت یا مبنای عمل برای کودک یعنی از بین رفتن خلاقیت او. یعنی مسدود ساختن قدرت تفکر. یعنی اندیشیدن به جای او و برای او . یعنی از بین بردن توانایی مشورت و همفکری و ارادۀ کودک. فراموش نکنیم که الگوهای رفتاری ما مربوط به جامعه پذیری دوران کودکی ماست و یقین تناسب یا همگنی با الگوهای رفتاری متناسب زمان کودکان ما که فاصله یک نسل است را ندارد. بسیاری از الگوهای کارکردی و یا رفتاری ما تاریخ مصرف خود را نسبت به شرایط زمانی و حتی مکانی از دست داده اند و کارآئی لازم برای امروز یاکودکان روز را ندارند. الگو دادن ما برای کودکان یعنی مسدود ساختن دریچۀ نگرش و بینش او. یعنی فلج سازی قدرت تخیل و خلاقیت.
3 ) بی اهمیت جلوه دادن کار کودک : هر کودکی در حد توان خود دوست دارد تا نقاشی ترسیم نماید و یا به نظر خود نحوه نوشتن کلماتی را شبیه سازی و یا با تکه های اسباب بازی خود خانه و در و پنجره ای بسازد و.... بی توجهی ما به این کارهای کوچک یا اهمیت ندادن ما به آنها و حتی نگاه نکردن ما به کارهای کودک که گاه چانه ما را گرفته و سعی می کند تا نیم نگاهی داشته باشیم ، عامل دلسردی و بی انگیزه شدن کودک خواهد شد. تسلسل رشد توانیی او گاه تند و گاه کُند است لذا وظیفه والدین و معلمان دقت در کارهای کوچک کودکان است تا با تشویق و حمایت های مستمر ما از کارهای آنان امکان ایجاد خودباوری و رشد و تقویت رفتارهای مثبت و مفید در او تقویت شود که این جریان به ایجاد خلاقیت و جهت دهی بیشتر و عمیق تر در انجام کارها منجر خواهد شد.
4 ) قوانین خشک و بدون تغییر : احتمالا قوانین رسمی هر کشوری خشک و قاطع هست و لزوما نیز باید همین طورهم باشد اما هیچ قانونی برای ابدالدهر وضع نمی گردد و می بایست نسبت به شرایط مکانی و زمانی تغییر کند. برای همین قوانین موجود در خانواده و مدرسه برای کودکان می بایست منعطف و قابل تغییر باشد. اگر قرار باشد نوع برخورد قوانین ما در هر تکرار خطا و یا حتی کار خوشایند از سوی کودکان یکسان و همانند باشد ، آنان خود را در یک پادگان نظامی تصورخواهند کرد که ابتدا و انتهای عملکرد در آن واحد و بر اساس تبعیت بی چون و چرا از قانون مشخص است، تا حال در کدام سربازخانه ای ، خلاقیتی از سوی سربازان صورت گرفته است ؟ چرا ؟ چون حاکمیت زور با قوانین غیر قابل انعطاف خود امکان تبلور و ظهورهر نوع تفکر نو را از آنان می گیرد. سرباز قرار است نیروی دفاعی کشور در مقابل تجاوزات دشمن خارجی باشد پس سختی و خشکی از ویژگی های اجتناب ناپذیر یک پادگان آموزشی است. دخالت احساس در قوانین نظامی ، تردید جنگیدن را در فرد به وجود می آورد . اما قوانین ما در خانواده و مدرسه باید بر اساس رشد سالیانه آنان در سنین مختلف ، متفاوت باشد تا کودک روزنه ای برای ابراز وجود و رشد خلاقیت خود بیابد . ما کودکان را فقط با قوانین دو دو تا آشنا نمی سازیم بلکه احساس در نوع برخورد ما نسبت به او از درجۀ شدت بیشتری برخوردار است چون کم سن و سال است و به حمایت همه جانبه ما نیازمند است. پس حضور قوانین خشک و انعطاف ناپذیر در دو نهاد بنیادی جامعه پذیری کودک یعنی خانواده و مدرسه ، ماهیت خلق موقعیت جدید برای تجربه کردن را از بین می برد .
5) ترساندن کودک از شکست : برخی به جای نشان دادن آثار یا نتایج مثبت و مفید یک مسیر یا یک بازی ، ابتدا به ساکن کودک را از انجام آن باز می دارند. اگر بالای درخت بروی می افتی و دست و پایت می شکند و یا اگر هنگام دعوا کردن نزنی و بترسی ، حسابی کتک می خوری و..... ما به تحلیل موضوع یا آماده سازی او برای برخورد با مسأله نمی پردازیم بلکه یا او را از انجام کار منع می کنیم و یا او را تشویق به نشان دادن واکنشی خاص می نمائیم و اجازه نمی دهیم به اصل تجربه کردن دست یابد.
عادت دیرین والدین : به بخاری یا آتش دست نزن می سوزی !! به چاقو دست نزن دستت را می بری !! پس آزمایش و خطا برای چه امری است ؟ او کی باید مجالی برای کردن و نتیجه گیری داشته باشد ؟ لابد پس از بزرگ شدن و بتدریج . ترساندن کودک با احتمال شکست در انجام هر کاری اعتماد به نفس او را از بین برده و او از انجام تجربه های جدید باز می ماند لذا هرگز مجالی برای خلاقیت در قِبال موقعیت های تازه نخواهد داشت.
6 ) ایجاد رقابت ناسالم : شرکت کودک درهر نوع فعالیت اجتماعی ، باعث خودیابی و افزایش اعتماد به نفس او می گردد. والدین و معلمان با ترغیب و تشویق کودک برای درس خواندن یا نقاشی کردن یا نواختن سازی و.... به رشد فردی و اجتماعی او کمک می نمایند. با تشویق کودک به همکاری و همراهی دیگران در جهت نیل به هدف ، امکان شرکت در رقابت سالم را برای او فراهم ساخته ایم اما اگر او را به برتری فردی ، حقه و حیله زدن برای پیشی جستن به حرکت واداریم رقابت ناسالم ایجاد کرده ایم. کودک باید درک کند که در سایه همکاری با همسن و سالان خود می تواند شانس موفقیت خود را در یک رقابت سالم افزایش دهد. مثلا مشکل درسی دوستش را برطرف سازد یا مداد رنگی به او دهد و... علیرغم این کمک ها به او یاد دهیم که می تواند بهترین هم باشد. بدین طریق کودک هر دائم در جست و جوی شیوه ای جدید برای دو چیز خواهد بود: تلاش بیشتر و کمک به دیگر کودکان ، لذا امکان خلاقیت نیز برای او فراهم خواهد شد.
7 ) مقیّد کردن کودک صرفا به نتیجۀ عمل : کودک در انجام هر نوع فعالیتی ، با مهارت هایی چون تفکر ، انتخاب و ایجاد بهترین شیوه برای انجام آن فعالیت آشنا می شود. او می بایست از هر مرحله انجام کار لذت ببرد و با دقت آنها را یاد بگیرد. اگر والدین و معلمان فقط به نتیجه کار کودک امتیاز ، نمره یا پاداش دهند ، کودک برای انجام مراحل فعالیت اهمیت نخواهد داد چون بزرگترها چنین می خواهند و یا می کنند لذا مهارت و یادگیری هم به دست نخواهد آمد. او بدون دخالت خلاقیت یا آزمایش و خطای چندین شیوه ، شتاب زده به نتیجۀ عمل خود خواهد اندیشید ، نتیجه ای که برای حصول آن تلاشی ننموده است و از قبل معین بوده است. تعیین هدف پیشاپیش توسط والدین یا معلم برای کودک ، قدرت خلاقیت او را برای نیل به هدف یا نتیجه از بین می برد. کودک باید یاد بگیرد که در انجام هر کاری مراحل متعددی وجود دارد که هر کدام ارزش و لذت خاصی برای فاعل کار دارد و با تجربۀ هر کدام از این مراحل می توان مهارت کسب کرد و یا استعداد و علایق خود را شکوفا ساخت.
8 ) مقایسه کردن کودکان : ما باید بدانیم که هیچ دو چیز شبیه هم نیست ، شکل ، ماهیت و کارکرد هر چیز متفاوت از هم است. مثلا خیار خاصیت و شکل خود را دارد و پرتقال مال خود را. یا مداد کارکرد خاصی دارد که متفاوت از پاک کن یا مداد تراش است و... انسانها نیز با قرار گرفتن در بین افراد متفاوت و محیط های اجتماعی گوناگون که دارای فرهنگ و زبان و دین و ..... خاص خود هستند از یکدیگر تفاوت های فاحشی دارند. یکی از بدترین روش های تربیتی ، مقایسه کودکان با سایر همسن و سالان اوست که باعث تحریک حس حسادت و خودخوری و از بین رفتن اعتماد به نفس و توانایی انجام کارها توأم با خلاقیت در کودک می گردد. کودک به هنگام مقایسه شدن دیگر به چگونگی انجام کارهای محوله نمی اندیشد یا به تلاش برای به کارگیری تمامی توانایی های فکری و جسمی خود جهت انجام هر امری نمی اندیشد، او تنها به شبیه سازی خود با کودکی که با آن مقایسه می شود می اندیشد اما تفاوتها دیواری بلند و استواری هستند که تلاش او را ناکام می گذارد. انسانها به هنگام شبیه سازی از خلاقیت باز می مانند همانند صنعت مونتاژ.
9) ایراد گرفتن از نتیجۀ کار: انتظارات ما از انجام هر نوع کاری توسط کودک می بایست با سن و توانایی او سنجیده شود نه آنچه که خودمان توقع داریم. کودک در حد توان خود فعالیتی را انجام و به پایان می رساند و با هیجان هر چه تمام منتظر واکنش والدین یا معلم خود می ماند، اگر به جای تعریف و تمجید و تشویق به جا ، شروع به بیان ضعف ها و نواقص کار او بنمائیم ، آنگاه دنیای توقعات او را ویران ساخته ایم و دلسردی و نومیدی بر کودک مستولی خواهد گردید. کودک اگر هر باراز سوی ما شاهد چنین کُنشی باشد واکنش رفتار خاموش از خود نشان خواهد داد و دیگر میلی برای انجام آن کار یا هر نوع تلاش دیگر نخواهد داشت ، در واقع ما فرصت انجام چندین باره کار و خلاقیت حین انجام کار را از او دریغ داشته ایم . به جای ایراد گرفتن از نتیجۀ کار او ، می توانیم با گفت و گویی صمیمانه راهنما و هدایت گراو باشیم ، ما با هدایت موضوع برای تفکر بیشتر در انجام بهتر کار او را به سوی استفاده از توانایی خلاقیت می کشانیم ، دقت کنید همراهی ما با او برای دقت بیشتر در تفکر همه جانبه است نه منعی برای رشد خلاقیت او.
10) تعجیل در ارائه کار: تشویق کودکان به عجله کردن حین انجام هر نوع فعالیتی ولو مشق نوشتن ، باعث کاهش دقت ، انگیزه ، لذت انجام کار و هدفمندی آنان می گردد. عجله کن عجله کن وقت ناهاره یا خوابه ، یعنی من از تو انتظار دقت و خلاقیت و یا حتی یادگیری ندارم ، تو فقط کار واگذار شده را با سرعت هر چه تمام انجام بده چون باید تمام بشه !
11) تحقیر کودک : شاید همه ما تجربه تشخیص حس نوازش و یا خشم را از سوی نوزادان خود داشته باشیم ، هر چند چنین حسی در زمان جنینی نیز در شکم مادران برای او وجود دارد. گاه مشاهده می کنید که یک کودک سه ماهه فلان خاله یا عمو را بیشتر دوست دارد و با اشتیاق به آغوش او می رود و می خواهد با او بازی کند اما برعکس از مشاهده برخی به آغوش مادر پناه می برد. پس کودکان قدرت تشخیص برخی از رفتارهای بزرگسالان خود را دارند. بدترین نوع برخورد با کودک تحقیر کردن اوست، البته همه افراد درهر سنی از آن بیزارند. ما گاه ناخواسته می توانیم دلبند یا دانش آموز کودک خود را تحقیر کنیم. بیان برخی از واژه ها چون تنبل ، احمق ، بی عُرضه ، کثیف و..... چه در تنهایی خود کودک و یا در جمع کودکان وافراد دیگر ، او را در لاک خود فرو می برد و برچسب هایی از همان دوران کودکی بر او زده می شود که در زیر بار سنگین حقارت ها ، خویشتن خویش را می بازد و به تدریج باورمی کند که چنین ویژگی های ناخوشایندی دارد. تحقیر کودکان می تواند به صورت کلامی یا برخورد فیزیکی باشد. نامهربانی و تلخی تحقیرها می تواند کودک را به سوی عقده ای و کینه ای شدن بکشاند خصوصا اگر واکنش دفاعی از خود نشان ندهد و از ترس سکوت کند. قدر مسلم چنین کودکی توانایی خلاقیت در انجام کارها را تجربه نخواهد کرد چون سایه هولناک حقارت ها همیشه با اوست حتی در تنهایی اش.
12) خواستن کاری وَرای توان کودک یا توقع زیاد داشتن از او: داشتن انتظار یا توقع انجام هر نوع کاری توسط کودک بدون در نظر گرفتن تناسب آن با توانایی های فکری یا جسمی او، باعث از بین رفتن خودباوری و فرصت تحقق خلاقیت در انجام کارها می گردد. برو از زیرزمین فلان چیز را بیار ، تاریکی و پله های زیاد زیرزمین فرآیند ترس را دراو بوجود می آورد ، به زور و بدون آمادگی تربیتی یا گفتاری سگ یا گربه ای را بغل او دهیم و بگوئیم نترس ، او قبلا چنین تجربه ای نداشته و اگر بترسد واکنشی کاملا طبیعی است. یا معلم انتظار داشته باشد که کودک 8 یا 9 ساله ضرب و تقسیم شش رقمی در شش رقمی را بدون خطا انجام دهد . بزرگتر ها باید پیش زمینه ها و بسترهای لازم برای انجام هر نوع تقاضایی را با قدرت تجربه و توانایی سنی کودک بسنجند و بعد نوع کار مورد انتظار را به تناسب آن تعیین نمایند. در صورت اول امکان تحقق خلاقیت در انجام هر نوع فعالیتی ناممکن و اما در شرایط دوم ممکن می گردد. کودک با واقعیت های دنیای بیرون از خانواده نیز باید آشنا شود لذا انتظارات و توقعات ما می بایست در جهت سازگاری با این واقعیت ها نیز هماهنگ گردد. توانایی های کودکان را برای هر گروه سنی بشناسیم و توقعات خود را با سن آنان تنظیم نمائیم نه سن خود.
13) خشونت رفتاری : خشونت فلج کنندۀ ذوق و استعداد کودکان است. خشنونت بِستری نامناسب برای رشد کودکان است که حتی می تواند از آنان موجودی بزهکار و خلافکار در نوجوانی بسازد. خشونت والدین با یکدیگر یا نسبت به کودک یا رفتار تند و خشن معلم با او یا دیگر همکلاسان او، موجب مستولی شدن ترس در تمامی وجود کودک می گردد و در واقع امکان رشد کودک تنها فراهم نمی شود بلکه کودک از درون تمامی پتانسیل های ذاتی و وراثتی خود را نیز از دست می دهد چه رسد .خلاقیت در درون او خلق نشده و رشد نکرده خشک می شود چون بِستر مناسب و مساعد پرورش نمی یابد.
14) توجه بیش از حد به کودک و تهیه هر چه که او می خواهد و یا پول زیاد خرج کردن برای او: پدران و مادران ، گاه کودک خود را لوس تربیت بار می آورند.رفتاری که در گذشته هم بود و امروز نیز هست. فقط کافی است که کودک اراده کند و چیزی بخواهد فوری پاسخ دریافت می کند. اگر دقت کنید برخی اوقات کودک با زیرکی خاص از این طریق به محک زدن میزان دوست داشته شدن خود توسط نزدیکان می پردازد. چیزی می خواهد و منتظر دریافت آن می ماند اگر دریافت کند می فهمد که شما او را دوست دارید و گر نه تردید خواهد داشت. عادت ناخوشایندی که برای تعدادی از کودکان رقم می خورد توجه بیش از حد به او یا پاسخ آنی به خواسته هایش می باشد. او باور می کند که در همه جا این رفتار پدیده ای طبیعی است اما وقتی از سوی همکلاسان یا معلمان و..... خود چنین پاسخی دریافت نمی کند رنجیده خاطر می گردد. لوس بار آوردن کودک یا پاسخ قطعی به خواسته های او مانع تلاش و تفکر کودک برای انجام هر نوع فعالیت فردی یا اجتماعی می گردد لذا او برای به دست آوردن چیزی نیازی به عمل و خلاقیت درعمل ندارد به طور مثال به جای این که او برای خود عروسک یا اتومبیلی از خرده اسباب بازی هایش بسازد کافی است اراده کند و بخواهد فوری آماده خواهد شد، چون تجربه کرده است. حتی بیش از حد پول خرج کردن برای کودک که بدین طریق به تنوع نیازها یا خواسته هایش پاسخ داده می شود باعث می گردد تا با داشته هایش به ساخت چیزی جدید یا خلق شکلی دیگر نیندیشد . کودکانی که به دنیا نیامده اتاقی پر از اسباب بازی دارند متأسفانه حتی آرزو یا هوس و حتی حسرت داشتن چیزی را تجربه نمی کنند. زیاد بودن تعداد اسباب بازی در دسترس کودک مانع انتخاب قاطع او برای بازی کردن می شود. ابتدا اجازه دهیم با یک اسباب بازی ساعت ها تا اوج خستگی بازی کند سپس دیگری را در اختیار او قرار دهیم . او باید فرصت کشف سر وته اسباب بازی را داشته باشد. مثلا دوچرخه دارد از آن سیر نشده می رویم برایش اتومبیلی که خودش می تواند رانندگی کند می خریم لذت دوچرخه سواری هضم نشده با تجربه جدیدی مواجه می گردد . این همه سرعت در تهیه تعداد و نوع زیاد اسباب بازی ، مجال هر نوع خلاقیت بازی را از کودک می گیرد. به یاد داشته باشیم که کودک هنگام بازی فقط وقت تلف نمی کند : بازی نقش اجتماعی می کند ( راننده می شود ، پلیس می شود.....) ، رشد فیزیکی و عقلی می یابد ، مهارت های یدی و فکری را فرا می گیرد. کودک در بازی خود با اسباب بازیها یا همبازی های خود زندگی کردن را فرا می گیرد.
15) ثبت نام در کلاس های زیاد : متأسفانه خیلی از رفتارهای غلط در جامعه ما به تبعیت از چشم و هم چشمی کورکورانه ای ترویج می یابد که کودکان طی آن بیشترین آسیب را می بینند. دهه ای که والدین با وسواس خاص حتی گاه بدون داشتن توانایی مالی خود ، کودک را در چندین کلاس آموزشی یا ورزشی و هنری ثبت نام می کردند که هنوز هم در جریان است . والدین بدون بررسی کارشناسانه از میزان علاقه ، استعداد یا میل کودک خود فقط او را در کلاسهای گوناگون ثبت نام می کنند و به خستگی یا دلزدگی و بی میلی او توجه نمی کنند. اگر کودکان مدرسه روی 50 - 40 سال پیش در کوچه و خیابان با همسن و سالان خود بازی می کردند تا والدین به انجام کارهای خود یا استراحت می پرداختند امروز هم با درگیر کردن در این کلاس های مربوط یا نامربوط با ذوق و استعداد و کشش او ، چنین عمل می کنند خصوصا در تعطیلات تابستان . حتی متأسفانه برخی از والدین با همین نیت کودک خود را مهد کودک می گذارند، یعنی بیشتر از آن که هدف یادگیری مهارت های بیشتر باشد گوئی هدف رهایی از شلوغی های کودکانه اوست. وقتی کودک در طی یک روز یا هفته در کلاس های متنوع با اهداف و نتایج متفاوت شرکت می کند دچار سردرگمی گردیده و نمی تواند علایق خود را تشخیص دهد. ما به جای رشد و شکوفایی استعدادهای او باعث هدر رفت انرژی و زمان مناسب یادگیری هایش می گردیم. او در این شرایط سردرگمی ، توان و امکان هر نوع خلاقیت و کسب مهارت را از دست می دهد.
ادامه دارد
1) کودکان طلایی - 130 روش برای کشتن خلاقیت در کودکان ، 6 شهریور 1397 .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید