گروه اخبار /
شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان ایران میزبان جمعی از مدیران وزارت آموزش و پرورش بود .
درضیافت افطاری با حضور گروهی از مدیران ستادی و استانی وزارت آموزش و پرورش، مسایل جاری مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
در این مراسم آقای محمدی ، رئیس انجمن اسلامی معلمان ایران ضمن عرض خیر مقدم و آرزوی قبولی طاعات و عبادات و استفاده از فیوضات ماه مبارک به میهمانان به دیدگاه انجمن درخصوص تعالی نظام تعلیم و تربیت و همراهی برنامه دولت تدبیر و امید پرداختند و همچنین به مطالبات فرهنگیان و دغدغه های موجود و دیداری که با معاون اول رئیس جمهور و وزیر محترم آموزش و پرورش انجمن داشته اشاره نمودند.
در پایان، مدیران اجرایی و ستادی حاضر در جلسه با تاکید بر همگرایی و همدلی تشکل های اصلاح طلب و حامی دولت خواستار ادامه چنین جلساتی که موجب تقویت و انسجام بیشتر همراهان دولت می گردد شدند و نیز درخواست عمومی جامعه برای تغییر مدیران در راستای برنامه های دولت تدبیر و امید را یادآوری نمودند .
سایت انجمن اسلامی معلمان ایران
خطاب به مقام محترم وزارت آموزش و پرورش ؛ وزيري که براي احقاقˏ حقˏ معلمان در بند، به نهادهاي مسئول قضایی نامه می نویسد و قصد مذاکره دارد ، آيا خبر دارند که هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش ، معلمي که به جاي تأمين معاش (تدريس خصوصي و يا شغل دوم ) تمام وقتˏآزاد خود را ( شبانه روز ) با هزينه شخصي جهت اصلاح آموزش و پرورش صرف مي کند ، به مجازات کسر 20% حقوق و فوق العاده شغل ( ساير عناوين مشابه ) به مدت يک سال محکوم مي کنند ؟!
علي پورسليمان مديون خانواده اش مي باشد ، زيرا قسمت قابل توجهي از وقت و انرژي خود را صرف خدمت به آموزش و پرورش ( فرهنگيان فرهيخته ) اين مرز وبوم مي کند .
کاري نکنيد که شما هم مديون خانواده محترم ايشان شويد !
حقوق یک معلم چقدر هست که شما مي خواهيد يک سال 20% آن را هم کم کنيد ؟!
در سايه تدابير دولت يازدهم و حمايت رهبري ، حالا که اعتماد به تدريج جايگزين التهاب شده، زماني که تشکل هاي مدني و رسانه ها به بالاترين تعامل با مسئولين آموزش و پرورش دست يافته اند ، به چه دليل حالا، شاهد اجراي احکام قديمي بزرگان آموزش و پرورش مي باشيم ؟!
چرا حکم افرادي که در بين فرهيختگان جامعه ، بيش از همه ( در بين گروه هاي خود ) به تعقل و پرهیز از افراط گری و بيش از همه از انحراف و التهاب پرهيز دارند اجراء مي شود ؟!
آقاي وزير !
اجراي احکام گذشته ، در دولت تدبير و اميد چه معني دارد ؟
1. دستگيري عليرضا هاشمي دبير کل " سازمان معلمان ايران " در آستانه جشن ملي ( توافق هسته اي )
2. دستگيري علي اکبر باغاني دبير کل سابق "کانون صنفي معلمان ايران" و دبير " شوراي هماهنگي کانون هاي صنفي سراسرکشور " در آستانه جشن ملي ( توافق هسته اي )
3 . دستگيري اسماعيل عبدي دبير کل " کانون صنفي معلمان ايران " در آستانه جشن ملي (توافق هسته اي )
و هم اکنون اجراي حکم (کسر 20% حقوق و فوقالعاده شغل ساير عناوين مشابه ) به مدت يک سال برای علي پورسليمان ؛ مديريت محترم سايت " گروه سخن معلم" در روز جشن ملي ( توافق هسته اي )
آقاي وزير !
هنوز مرکب قلم اعتراض فرهنگيان فرهيخته به دستگيري عليرضا هاشمي، علي اکبر باغاني ،اسماعيل عبدي و... خشک نشده است که حکم علي پورسليمان مطرح مي شود .
آموزش و پرورش ملتهب ما روزي چند بحران را بايد تجربه کند؟!
آقاي وزير !
به جاي آن که علي پورسليمان به ديوان عدالت اداري شکايت نمايد ، جامعه فرهنگيان فرهيخته از شما انتظار دارند :
* به اين حکم اعتراض نماييد و در جهت ابطال آن بکوشيد .
* به صورت شفاف و صادقانه موانع پيش رو را بيان فرماييد .
آقاي وزير !
چرا تلاش مي شود آرامش نسبي و شکننده اي که در آموزش و پرورشˏ پر تلاطم در سايه تلاش خردورزاني چون علي پور سليمان و ...به وجود آمده است به جو ناآرام و ملتهب تبدیل شود ؟!
کدام تدبير و اميد در اين اقدامات نهفته است ؟!
چه کسانی از این وضعیت سود می برند ؟
البته فرهنگيان داناتر از آن هستند که اسير اين جوسازي ها شوند .
فرهيختگان ضمن حمايت همه جانبه از همکاران صديق خود از هرگونه شتاب زدگي و اقدامات عجولانه پرهيز مي نمايند تا دچار خسران و زيان مضاعف نشوند .
به نام خداوند بخشنده و مهربان
جناب آقای جعفری دولت آبادی
دادستان محترم تهران
سلام
من فاطمه هاشمی سنجانی دختر علیرضا هاشمی سنجانی هستم . مردی که به خاطر احقاق حقوق خود و دیگر معلمان ۳ ماهی می شود که در زندان به سر می برد . پدرم دبیر کل سازمان معلمانی است که با آنکه مجوز قانونی از وزارت کشور دارد متاسفانه در دولت مدعی عدالت و مهرورزی غیر قانونی خوانده شد که خوشبختانه اکنون در دولت تدبیر و امید با دعوت از سازمان معلمان توسط وزارت کشور و خانه احزاب به رسمیت شناخته شده و قانونی تلقی می شود . من فرزندی هستم که تمام موفقیتم را مدیون پدرم می دانم. من بدون او امیدی به آینده ام ندارم ، او بود که راه دانشگاه را برایم گشود.
برایم باورش سخت است پدری که فقط فعالیت صنفی داشته است چرا باید به اتهام سیاسی در زندان باشد ؟
چرا اتهام او را امنیتی می نامند؟ مگر این نیست که برای فعالیت سیاسی تعریف درستی وجود ندارد ؟ مگر این نیست که فعالیت صنفی را سیاسی و فعالیت سیاسی را امنیتی می نامید ؟
عجیب است که برای پدرم که فقط فعالیت صنفی داشته است ، حداکثر مجازات ماده ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی داده شده است ، یعنی ۵ سال !!!!!!
۵ سال برای مردی که تمام هدفش در جهت ارتقاء کیفیت آمورش و پرورش بوده و هیچ گونه منافع شخصی در فعالیت های او نبوده است . ۵ سال دوری از خانواده . تحملش برایم سخت است . فکرش را بکنید ، این همه دوری یک دختر از پدرش .
می دانم که می دانید ، معلمان در شرایط سختی هستند و مشکلات اقتصادی آنها را از پای در آورده است و خواهان حق خود هستند. اعتراضات این روز های معلمان برای وجود این مشکلات است. اما باید بدانید که تحمل مشکلات مالی خیلی سخت نیست اما آنچه که قابل تحمل نیست خانه بدون پدر است.
ایام عید فطر نزدیک است . در این سال « همدلی و همزبانی » از شما خواهشمندم جامعه و فرهنگیان و البته من و خانواده ام را با آزادی پدرم به هر طریق ممکن و به استناد هر قانونی که شما صلاح می دانید و از آن اطلاع دارید خوشحال نمایید...
فاطمه هاشمی سنجانی
23تیرماه1394
گروه اخبار / عضو کابینه دولت یازدهم گفت: تاثیرگذاری توافق هستهای در پیشبرد امور کشور بدیهی است و آموزش و پرورش هم به عنوان یک نهاد در کنار سایر ارکان نظام یقینا متاثر از این توافق و تفاهم خواهد بود.
گروه اخبار /
« سازمان معلمان ایران » به مناسبت توافق هسته ای بیانیه ای صادر نمود .
« گروه سخن معلم » همراه و همگام با ملت شریف و آگاه ایران ، این موفقیت بزرگ و تاریخی را تبریک می گوید . »
گروه اخبار /
بر اساس پرونده ای که در سال 1390 و در زمان وزارت حاجی بابایی برای علی پورسلیمان ( مدیر گروه سخن معلم ) و در هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش به اتهام " تبلیغ علیه نظام و اهانت به مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران " تشکیل شد ؛ ایشان بر اساس رای شماره 9257 مورخ 4 / 5 / 91 هیات بدوی رسیدگی به تخلفات اداری شهر تهران به مجازات « انفصال موقت به مدت یک سال » محکوم گردید ...
پس از گذشت حدود 3 سال ، شعبه سوم تجدید نظر وزارت آموزش و پرورش با امضای " ابوالفضل پریمی ، خدیجه سادات طباطبایی و حسین قربانی " رای قطعی خود را در مورد علی پورسلیمان در تاریخ 26 / 3 / 1394 و به شماره 57 / 94 به محکوم علیه چنین صادر نمود :
« پس از اتمام رسیدگی ملاحظه اسناد و مدارک موجود در پرونده و نیز توجه کامل به مدافعات متهم ، اتهام منتسب به وی که با بند 33 ماده 8 قانون رسیدگی به تخلفات اداری مصوب 7 / 9 / 1372 مجلس شواری اسلامی منطبق می باشد ، برای هیات محرز گردید ، لذا هیات به اتفاق آراء نامبرده را به استناد بند ج ماده 9 قانون مزبور ، به مجازات 5 / 1 کسر حقوق و فوق العاده شغل ( سایر عناوین مشابه ) به مدت یک سال محکوم می گردد . »
این رای قطعی است . محکوم علیه در صورت اعتراض می تواند حداکثر ظرف سه ماه از تاریخ ابلاغ به دیوان عدالت اداری شکایت نماید .
این رای در تاریخ 23 / 4 / 1394 توسط کارگزینی اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تهران به علی پورسلیمان ابلاغ گردید .
پایان پیام /
گروه اخبار / نماینده مردم اصفهان در مجلس خبرگان گفت: معتقدم که آموزش و پرورش باید بحث چادر را از مقطع اول ابتدایی الزامی کند، چرا که دانشآموزان از همان ابتدا با حیا بزرگ میشوند و آثارش را در جامعه میبینند.
« با تشکر از زحمات بی وقفه سایت سخن معلم در حهت استیفای حقوق معلمان »
ای نموده ضد حق در فعل درس در میان لشکر او یی بترس
جزو جزوت لشکر از در وفاق مر تو را اکنون مطیعاند از نفاق
ای تو در پیکار خود را باخته دیگران را تو ز خود نشناخته
تو به هر صورت که آیی بایستی که منم این ، والله آن تو نیستی
یک زمان تنها بمانی تو ز خلق در غم و اندیشه مانی تا به حلق
این تو کی باشی که تو آن اوحدی که خوش و زیبا و سرمست خودی
جوهر آن باشد که قائم با خود است آن عرض باشد که فرع او شدست
چیست اندر خم که اندر نهر نیست چیست اندر خانه که اندر شهر نیست
یکم
در اوایل انقلاب سال شصت مرحوم فلسفی خطیب شهیر را برای سخنرانی به شهری دعودت نمودند ، ازدحام مردم برای استماع سخنرانی چشمگیر بود . مرحوم فلسفی به محض ورود دراطاق کنار جایگاه برای استراحت کوتاه مستقر شد ، فردی اصرار داشت می خواهم فلسفی را ببینم ، پافشاری از او و انکار از محافظان اما این فرد با اصرار و فشار، خود را از درب به وسط اتاق ولو نمود و محافظان هم او را به بیرون هدایت می کردند ، او فلسفی را صدا زد که آقا من یک معلمم و با شما کار دارم تا کلمه معلم به گوش فلسفی خورد ، یک لحظه با حالتی عصبانی بر محافظانش عتاب می کند که رهایش کنید . استاد فلسفی پیر مرد هفتاد ساله با آن مقامش خم می شود که دست این معلم جوان را ببوسد و از اینکه به دلیل مسایل حفاظتی به ایشان جسارت شد چند بار عذر خواهی می کند ، می گوید با من چه کار داشتی ؟ معلم می گوید که کتابی از شما چاپ شده در این قسمت این موضوع را مطرح کرده که به تحقیق من درست نیست و سندیت ندارد ، فلسفی متن را می خواند و جوابی ندارد ، انتقاد معلم جوان را می پذیرد و همان جا انگشترش را به معلم محقق هدیه می دهد و می گوید من این کار رو با احساس انجام ندادم بلکه اعتقادم این است باید در جامعه در همه حال به معلمان احترام گذاشت تا جامعه سالم و پویا داشته باشیم .
دوم
دوستی تعریف می کرد در سال های خیلی دور در مکه درمراسم حج بودیم ، بیماری وبا فراگیر شده بود ، پزشکان دستور دادند برای جلوگیری از بیماری حتما پس از رفتن به دستشویی دست ها را صابون کنند ، روحانی کاروان اما نظر مخالف داشت و دلیلش هم اجرای دستور شرع بود و می گفت چون در شرع نیامده ، نباید تن به این بدعت بدهیم ، اما معلمی در آنجا بر خلاف دستور روحانی به پزشکان کاروان کمک می کند و به رعایت بهداشت طبق نظر متخصصان امر توصیه می کند .
سوم
در روزگارانی که سخنرانی به وسیله دهان به دهان از مد افتاد و بلند گو به میان آمد ، عده ای از روحانیان آن را وسیله شیطانی می دانستند و حکم بر حرام بودن آن می دادند ، اما معلمان از این وسیله هم برای ارتباط بهتر و هم رساندن پیام ، حکم بر استفاده آن می دادند .
واعظ شهر « مثلا رفیعی » وقتی به منزل می آید ، پسر نوجوانش در گوشه اطاق مثل بید می لرزد و در کنارش انبوه شکسته های ظروف قدیمی و گران قیمت و کمد واژگون شده را نظاره می کند ، بر خلاف آن چهره مهربان و خوش منظر تلویزیون با عتاب و خشم آلود از خانم خانه سیم جین می پرسد و هر چه برای فرو خوردن خشمش می کنند مرد عصبانی ، کتک مفصلی بر فرزند شلوغش وارد می کند وقتی در زیر کتک ، پسر اعتراف می کند در حین بازی با پسر عمو به دنبال پیدا کردن تیله ها به پشت کمد و دکور اشیا قدیمی رفته که یک لحظه همه چی فرو ریخت . اما واعظ دوباره به فرزند خشم می کند و کتک کاری ! که تیله بازی می کنی ؟ و چند توهین نثار معلمانش می کند که این جوری شما رو تربیت می کنند . خانمش سرزنش وار به او می گوید : کمی هم کنار بچه ات باش ، دست محبت به سرش بکش و به کارهای او رسیدگی کن ، معلمش چه گناهی کرده ، اما واعظ برای وعظ و خطابه بعدی آماده می شود تا به شبکه پنج برود ، در میانه سخنرانی شب قدر، شب دعا و نزول قرآن یک دفعه یاد واعظ به ناهنجاری فرزندش می آید و فیلش یاد هندوستان می کند و از ضرر مادی میلیون ها تومان چینی آلات طلاکوب شده قدیمی شکسته منزل در رنج و عذاب می شود و ناباورانه مسبب اصلی این ناهنجاری فرزندش را از چشم معلمان می بیند که معلمان به وظایف شان همچون زمان طاغوت عمل نمی کنند که این بچه ها بی تربیت و ناهنجار بار آمده اند و فتوی می دهد حقوق شان بر آنان حرام است .
به آموزش و پرورش کشورهای جهان نگاه می کنیم ، اهمیت و درجه پشتیبانی آن آن قدر افزون است که هیچ آیتم زیر ساختی دیگر به آن پهلو نمی زند و در این میان معلم و ابهت و تاثیر گذاری در بخش های مختلف جامعه به صورت یکپارچه و ارگانیگ نهادینه شده است . اگر بودجه ای است همه را بالسویه و معلم و آموزش و پرورش بیشتر؛ اگر بودجه ای در کار نیست ، همه بخش ها باید ریاضت بکشند الا معلم و آموزش و پرورش ، این حتی برای کشورهای نوظهور مثل آفریقای جنوبی که تمدنش به گرد پای تمدن کشور کهن ایران نمی رسد در حال اجراست .
اما در کشوری که معلمانش دررژیم گذشته و همچنین درجمهوری اسلامی خوش نام ترین اقشار بوده اند آن قدر که عنصری دانشمند ، محقق ، فیلسوف ، شهید مطهری را به همه فضایلش به نام و یاد « معلم » آراسته نمودند و شهید رجایی در کسوت ریاست جمهوری به معلم بودنش افتخار می کرد .
اگر رسایی معلمان را تهدید به تنبیه از نوع توهمات خوراندن شیرهای گرسنه رژیم گذشته حواله می دهد همان واعظی که از سر دلواپسی و مسلمان کردن چند کافر در تعطیلات ماه رمضان مجلس در تابستان با ماموریت و هواپیمای ویژه به فنلاند می رود که هوایی با دمای شانزده درجه دارد ، اکنون واعظ دیگری در شب قدر در شبکه رسانه ملی با چهره آنکارد شده با گرفتن حق خطابه ی گزاف از بیت المال ، معلمان تربیت شده نسل بعد انقلاب را بی هویت تر و کم خدا ترس تر از معلمان رژیم گذشته معرفی می کند و افاضات بر منبر می کند که معلمان طاغوت حلال و حرام سرشان می شد به طوری که زنگ های تفریح مطالعه می کردند تا حقوق شان حلال باشد .
از کم صداقتی ایشان همین قدر بس که معلمان در همه دوران ؛ طاغوت و یاقوت خوشنام بودند و هیچ گاه به حرام خوری روی نیاوردند ؛ چه زمانی که علی احمدی وزیر محمود به قم می رود که از مراجع حکم حرام بودن حقوق معلمان در تعطیلات تابستان بگیرد ، یکی از مراجع به نیشخند به ایشان فرمود تا امروز که استخدام شان با این قرار بود حقوق شان بر مدار حلال است ، اگر فردا معلمان جدیدی را به کار گرفتید و با شرط عدم حقوق تابستان استخدام نمودی می توانی از ما فتوی حرام بگیری .
آقای واعظ بر منبری نشسته است که هزاران معلم مسلمان و با اخلاص و خدوم را مورد نکوهش قرار می دهد که معلمان در شب های قدر خود را سرشار از وصل به امام عدالت گستر علی (ع) اشک جاری می کنند و خوشه چین دریای معرفت و مبانی قرآن برای خود و فرزندان این سرزمین هستند .او معلمانی را تهدید می کند که امام عارفان سجاد (ع ) برای تربیت فرزندانش دهان معلمش را از در پر می کند تا « باقری » تربیت شود که ماحصل این صداقت و احترام به معلم در سال های پیش رو پایه و ریشه مذهب « جعفری » را در تاریخ رقم بزند که هزاران شاگرد و دانشمند از این عمل و دیدگاه ، اسلام را از انحراف مصون بدارند.
برای واعظ ناآشنا به مسایل آموزشی و تربیتی که به موضوعات اهداف رفتاری و غایی آگاهی ندارد گفته شود ، نظام آموزشی و برنامه ریزی آموزشی ، تک تک آیتم ها به سرسوزنی حتی استراحت کوتاه میان مدت و بلند مدت برای معلمان لازم و تاکید و شاید غیر قابل انکار باشد اگر در زمان رژیم پهلوی ، معلمی در زنگ تفریح به مطالعه می پرداخت از استاندارد نظام آموزشی و برنامه ریزی عدول کرده است و مستوجب توبیخ و بازآموزی ، مگر اینکه مساله ای حاد تربیتی پیش آمده باشد که استثناء این مورد جای مناقشه نیست اما به خودی خود معلم نمی تواند در زنگ تفریح به جای تجدید قوا ، دیدن همکاران خود در دفتر معلمان و تبادل و مشورت موضوعات کلاس ، آماده سازی ابزار کلاس بعدی ، برای مطالعه در کلاس بنشیند تا حقوق معلمان طاغوت دیده که چندین برابر همه کارمندان بوده است حلال شود .
معلمان اگر حرام خور بودند طوری نظام حقوقی را می بستند که هیچ مقامی در شیپور گشاد خود جرات جسارت و دخالت در کار معلمان نکند ، شهید رجایی زیر ساخت توسعه راتوجه به معیشت معلمان می دانست و در نظر داشت حقوق معلمان بالاترین حقوق را در میان کارمندان داشته باشد اما عمر دولتش کفاف نداد .
واعظ ازبابلندی در شب قدر، مردم را به جای موعظه ، از معلمان خرده می گیرد و شب قدرمردم مومن را به انحراف می کشد ، آیا می داند چرا منابر و وعظ خطابه آقایان خاصیتش را از دست داده است ؟ اگر مقایسه بکنیم دلدادگی مردم و توجه به سخنان واعظان در روی منابر تاثیر بی نظیری داشت اما اکنون چرا با این همه دسترسی به شبکه های تلویزیونی و مساجد ، تاثیرموعظه امثال رسایی و رفیعی به یک در صد هم نمی رسد . اگر چنین نباشد چرا جامعه عکس گفته هایش عمل می کند ؛ نمونه اش نازیبایی کفش به دستان نمازگزار در مساجد از ترس بردن ، عجیب ترین صحنه ای ست که هر غریبه خارجی را به شگفتی وا می دارد ، چرا واعظان سال ها از حل این مساله زشت عاجزند ؟
چه چیزی بر رفیعی تنگ و تلخ آمد که بر معلمان شوریده و عتاب های عنیف می فرماید و خطای خطرناک و ویرانگر و زیانبار بر عالم و علم می زند و بر مصلحت و منفعت خویش هر رایی را به هر اندازه و هر شکلی می پسندد بر می گیرد و مصرف می کند ؟
و گرنه کسی که ملتزم به حجت و برهان است یا اندک سوادی در چنته داشته باشد کجا دست به چنین گزینش گزافی آن هم در عرصه علم می زند؟
شاید او هم به سان رسایی تعریف و تمجید از طاغوت و کارگزارانش همت می گمارد ؟
وقتی به دخترم به عنوان یک معلم گفتم در تعین رشته کنکور « معلمی » را انتخاب کن ، گفت هرگز! ما یک معلم در خانه داریم برای ما بس است ، تو بیش از اینکه پدر ما باشی پدر دانش آموزانت بودی ، با همه توان شب ها تا پاسی از شب مطالعه کردی ، طرح درس نوشتی ، اسامی بچه ها را در خانه بررسی می کردی ، برای پیگیری درسی به خانه بعضی ها زنگ زدی و برای جبران عقب ماندگی درسی به خانه بعضی ها می رفتی ، از مهمانی هایت زدی تا هیچ دانش آموزی از درس و مشق باز نماند ، انبوه تقدیر نامه های بی خاصیت از وزیر و مدیر کل و...به خانه آوردی ، اما وقتی برادر مریض شد پولی در بساط نداشتی تا او را به دکتر ببری ، آن قدر دست دست کردی تا وضیعتش حاد شد و در نهایت عمو کریم که در یک سازمان دیگر کارمند است و حقوق مکفی اش هر روز تفریح و سفر داخل و خارج باغ و ویلا از طریق دختر عمو به رخ ما کشیده می شود متوجه بیماری اش شده و او را به بیمارستان برده که در نهایت پزشکان اعلام کرده اند دیگه دیر شده است و کاری از دست ما ساخته نیست و ما مانده ایم در غم برادر و شرمنده بدهی پول بیمارستان به عمویمان ، من نمی خواهم با معلم شدن به سرنوشت پدرم دچار بشوم .
اینکه آقای کفاش می گوید فانی کارشناس ترین وزیر دوران آموزش و پرورش است ، ضمن اینکه این نظریه «خود گوییم ، خود خندیم » جای تامل و بحث است ؛ اما اگر فانی و کفاش می توانستد به صورت رسمی در مجلس و هیت دولت با تدوین قانون جلوی هر گونه توهین و تحقیر و یا دخالت بی جا و اظهار نظر واهی و آبکی در باره معلم و آموزش و پرورش در تریبون های عمومی از جانب اشخاص حقیقی و حقوقی را بگیرند و با طرح شکایت رسمی از امثال علیخانی و رسایی و علم الهدی و حسینیان و اخیرا رفیعی و حتی صدا و سیما از خسارت بر نظام مقدس تعلیم و تربیت و تربیت نسل آینده جلوگیری نمایند می توانند ادعا کنند ما کارشناس ترین هستیم و دیگر هیچ کس جرات نمی کرد به معلمان توهین نماید.
آیا آقای فانی منتظر است تشکل های معلمان اعلامیه بدهند که به معلمان توهین نکنید ، یا زیبنده است معلمان بیایند اعتراض کنند که به ما توهین نکنید ، آقایان باد نکارید تا طوفان درو کنید .
هرچه مردم مي کند بوزينه هم
آن کند کز مرد بيند دم بدم
او گمان برده که من کردم چو او
فرق را کي داند آن استيزه رو
اين کند از امر و او بهر ستيز
بر سر استيزه رويان خاک ريز
آن منافق با موافق در نماز
از پي استيزه آيد نه نياز
در نماز و روزه و حج و زکات
با منافق مؤمنان در برد و مات
مؤمنان را برد باشد عاقبت
بر منافق مات اندر آخرت
گرچه هر دو بر سر يک بازي اند
هر دو با هم مروزي و رازي اند
هر يکي سوي مقام خود رود
هر يکي بر وفق نام خود رود
مؤمنش خوانند جانش خوش شود
ور منافق تيز و پر آتش شود
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار / علی محمد مصلحی
شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان ایران با جهانگیری معاون اول رئیس جمهور و دکتر فانی وزیر آموزش و پرورش دیدار و گفت و گو کردند .
گروه اخبار /
سری جدید مسابقه « ثانیه ها» به مناسبت ماه مبارک رمضان از 28خرداد آغاز شد ، برنامه ای که طی آن ۱۵ شرکت کننده در سه مرحله با یکدیگر مسابقه داده و در نهایت سه نفر به مرحله نهایی راه پیدا کرده و برنده رقابت پایانی به فینال مسابقه «ثانیهها» میرود. در سری دوم این مسابقه « ثانیه ها » اطلاعات عمومی شهروندان آزموده و سوالات این مسابقه جنبه ای عمومی و کاربردی دارند و اطلاعاتی را از حوزه های مختلف ادبی، فرهنگی، هنری، و... شامل می شوند.
در سری دوم به علت حضور مجری این مسابقه در سریال پایتخت داریوش کاردان جایگزین علیرضا خمسه شده است.اما در یکی از قسمت های این مسابقه که در چند روز گذشته روی آنتن رفت اتفاق جالبی رخ داد، اتفاقی که مخاطب را به این فکر فرو برد که مگر از کسانی که برای شرکت در این مسابقه ثبت نام می شوند هیچ آزمون اولیه ای به عمل نمی آید که شرکت کنندگان در پاسخ به سوالات شان پاسخ های عجیب و غریبی می دهند، پاسخ هایی که در خور شان یک مسابقه تلویزیونی آن هم برای شرکت کنندگانی که حداقل تا مقطع دیپلم تحصیلات دارند، نیست.
در ادامه توجه شما خوانندگان عزیز را به قسمتی از این مسابقه که مربوط به پرسش و پاسخ مجری و شرکت کنندگان است جلب می کنیم.
کاردان (مجری برنامه) : کدام مجلس انقراض سلسله قاجاریه را تصویب کرد؟
خانم شماره 10 : مجلس خبرگان...؟!
کاردان: خبرگان!! می گم سلسله قاجاریه!
خانم شماره 10 : مجلس شورای اسلامی...؟!
و در ادامه مسابقه...
کاردان: دو کشور همسایه ایران که با دریای خزر هم مرز هستند؟
خانم شماره 4: ترکیه و عربستان...!!
کاردان (متعجب)
و باز هم در ادامه مسابقه...
کاردان: چه کسی کودتای 3 اسفند 1299 را انجام داد؟
خانم شماره 6: شهید مدرس...
کاردان: شهید مدرس!!!
خانم شماره 6: میرزای شیرازی؟!
کاردان (با تعجب و لبخند): خیر، رضاخان پهلوی
و در اِدامه این برنامه...
کاردان: به بیماری دیگر آزاری چه می گویند؟!
خانم شماره 7 : اذیت دیگران...
کاردان: اذیت دیگران اسم بیماریه؟!
خانم شماره 7 : آزار رساندن به دیگران...؟!
کاردان: خیر، سادیسم!