مدتها بود که میخواستم نظرم را پیرامون کتاب در تمنّای یادگیری بنویسم؛ امّا نمیدانستم از کجا و چگونه شروع کنم، تا چهارشنبه که پیشامدی رخ داد و مسیری تازه را در مقابلم گشود:
– نفهمیدم چی گفتی، محسن. دوباره بگو.“
خودکاری آبی رنگ را به سویم دراز کرد و گفت:”این مال من نیست، آقا. چهارشنبه که رفتم خونه، توی جامدادیم دیدمش.“ کتابی را، که در دست داشتم، بستم. به خودکار آبی نگاه کردم و گفتم:”این همونه که چهارشنبه نفری یه دونه بهتون دادم. برو بشین.“
– اونو دارم. دو تا از اینا توی جامدادیم بود. این مال من نیست.
– مطمئنی؟
– آره، آقا.
– خب بدش من.
خودکار آبی را بین دو انگشت شست و اشارهام گرفتم، رو به بچهها بالا بردم و گفتم:”کسی از این خودکارها گم نکرده؟“ محسن کنارم ایستاده بود و به خودکار آبی، که لای انگشتانم آرام گرفته بود، نگاه میکرد. برای آخرین بار جمع را مخاطب گرفتم و پرسیدم:”صاحاب نداره این خودکار؟“ صدایی نشنیدم. برگشتم، آن مال بیصاحب را روی میزم گذاشتم و درسم را گفتم. زنگ خورد و پیش از آن که بچّهها کلاس را ترک کنند، محسن با یک خودکار آبی دیگر کنار میزم ظاهر شد. از همان نام و نشانی که چهارشنبه به بچهها هدیه داده بودم.
– آقا، میخوام یه چیزی بهتون بگم.
پشت میزم نشستم و گفتم:”گوشم با توئه. بگو.“ سرم پایین بود، نگاهم به دستههای کاغذ روی میز بود و هوش و حواسم چند خیابان دورتر پرسه میزد؛ اما تلاش میکردم صدای محسن را بشنوم. طنین صدای پرحجم محمدامین، نجوای گوشنواز محسن را کنار زد و چرتم را پاره کرد. محمدامین آرام و قرار نداشت. نیمخیز شده بود و صندلیاش را تاب میداد. خیره نگاهش کردم و گفتم:”چی گفتی؟!“ آقا، گفتم:”محسن دروغ میگه.“
دنیای بچهها متفاوت از کتابهای ماست. درد جامعه نشنیدنه. درد رو نمیتوان دید ولی ناله رو میتوان شنید. غرور ویژگی ستاده. اونا خودشونو سرهنگ میدونن و معلم رو سرباز. – این که هنوز چیزی نگفته!
نگاه خستهام را از محمدامین پس گرفتم و به محسن دوختم. خیره به من چشم دوخته بود. چشم در مقابل چشم. سرش را پایین انداخت و بعد خودکار آبی را که در دست داشت، لای انگشتانش به حرکت درآورد، زبان باز کرد و گفت:”آقا، راستش اون روز که شما نفری یه خودکار به ما دادین. بعد که زنگ خورد، شما جعبهی خودکارو روی میزتون گذاشتین و رفتین. من داشتم از کنار میزتون رد میشدم که محمدامین بهم گفت نفری یه خودکار از توی جعبه ورداریم. منم ورداشتم و بردم خونه. بعد پشیمون شدم. اون خودکاری رو که اول زنگ بهتون دادم، بیاجازه برداشته بودم. اینم خودکاری که محمدامین قایمکی ورداشته بود.“ خودکار دومی را روی میز گذاشت. درست کنار اولی. بدون اینکه چیزی بگویم، نگاهشان کردم؛ اول خودکارها، بعد چهرهی سبزهی محسن را و در آخر صورت روشن محمدامین را. روی صندلیاش آرام گرفته بود. نه حرکتی از دست و پایش، نه صدایی از حنجرهاش و نه تَلَق تولوقی از صندلیاش به گوش نمیرسید. لبخندی بیرمق را روی صورتش جا داده بود. لبخندی که مهمان همیشگی لبهای اوست و تفسیرش با من است. لپهای گلانداختهاش میگفتند این بار خجالتزده و شرمنده است. با نگاهم بدرقهشان کردم. رفتند و در را هم پشت سرشان بستند.
چیزی برای گفتن نداشتم. تنبیه و تشویقی در کار نبود. وقتی نفری یک خودکار کش رفته بودند، کسی توی کلاس نبود، جعبهی خودکارها در دسترس بود و احتمالاً وجدانشان هنوز در تعطیلات به سر میبرد. وقتی هم به کلاس برگشتند، پاپیچشان نشدم و نخواستم چیز بیشتری از ماجرا بدانم. وسوسه شدنشان و عذاب وجدانشان را باور کردم.
اعتماد در فضای بیاعتمادی؟ شاید! کمی شبیه به داستانی شگرف که آنتون سمینوویچ ماکارنکو از خود به یادگار گذاشته است. ماکارنکو با اعتماد به بچّههایش، که هیچگاه کلمهی بزهکار را در توصیف هیچیک از آنها به کار نبرد، از هیچ همهچیز را ساخت. اگر او توانست، چرا ما نتوانیم؟

شوروی، دههی ۱۹۲۰
نخستین سالهای تشکیل جمهوری شوروی است. جنگ داخلی هنوز به پایان نرسیده؛ امّا زندگی مسالمتآمیز آرامآرام پا میگیرد. آنتون سمینوویچ ماکارنکو آموزگاری جوان است که به دستور ادارهی تحصیلات ملی، مأمور به تشکیل یک کُلُنی شده است. یک کلنی متشکّل از کودکانی بزهکار که در طیّ سالهای جنگ، سرپرست خویش را از دست دادهاند. ماکارنکو در سختترین شرایط کارش را آغاز میکند و بهرغم تمام مشکلاتی که در کار با آنها روبرو میشود، کار تربیت بچهها را پیش میبرد. تربیت کودکان بیسرپرست بهزودی به مهمترین دغدغهی آموزگار جوان تبدیل میشود. او طیّ ده سال به نگارش کتابی میپردازد که فراز و فرودهای نظریات تربیتیاش در برخورد با کودکان بیسرپرست را در خود دارد. داستان پداگوژیکی در آغاز میخکوبم میکند. سؤال و جوابهای آموزگار جوان و رئیس سالخوردهی ادارهی تحصیلات ملی به گوشم آشناست. مشتاق میشوم تا پاسخ ماکارنکوی جوان به اما و اگرها و انتظارات رئیس را بدانم. پاسخهایی که به تدریج و در فرآیند عمل به آنها دست مییابد.
در یکی از اولین روزهای آغاز به کارِ کلنی، کمد شخصی ماکارنکو توسط یکی از کُلُنیستها، اعضای کلنی، مورد دستبرد قرار گرفت و مبلغ زیادی از آن به سرقت رفت. آموزگار جوان در مواجهه با این رویداد، ناامید و درمانده به نظرمیرسید؛ اما چند روز بعد وقتی هود، از اعضای کلنی، ردِّ پولها را زد، آنها را در یک انبار یافت و به ماکارنکو تحویل داد، حرفهای او را پذیرفت و پاپیچش نشد تا چیز بیشتری از ماجرا بداند. وقتی هم که در کمتر از چند هفته وسایل بسیاری از در و پنجره گرفته تا خوراکی و روغن از ساختمان کلنی به یغما رفت، آموزگار جوان در پاسخ به کُلُنیستهایی که خواهان استخدام نگهبان شده بودند، گفت:”به نگهبان حقوق باید داد و ما بدون پرداخت حقوق نگهبان هم بسیار فقیریم ولی مهمتر از همه این است که شما خود باید صاحبخانه باشید.“ این فلسفهای بود که پیرامونش مایِ نیرومندی برای پاسداری از ماهیت کُلُنی و ارزشهایش شکل گرفت. کسی در جمع خود را بیگانه نمیدانست و همه موفقیت خود را در پیشبرد اهداف کلنی جست و جو میکردند؛ چرا که همه خود را صاحب آن میدانستند.
ماکارنکو، که پیشتر به سبب ارادتش به ماکسیم گورکی کلنیاش را به اسم او نامیده بود، کتابش را نیز به این نویسندهی اهل شوروی تقدیم کرد. معجزهی ماکارنکو، ماکسیم گورکی را هم به ستایش از او واداشت:”چه کسی میتوانست تا این درجه و به طرزی غیرقابل پیشبینی، صدها کودک را از زندگی در وضعیت قساوتبار و تحقیرآمیز برهاند و از مچاله شدن نجات دهد، و به رغم تصور عمومی به تکتک آنها اعتماد کند و [از طریق محبت بیپایان و اعتماد بیچشمداشت، آنها را] به مسیر تغییر و رشد و تعالی رهنمون سازد؟
آنتوان سیمونویچ ماکارنکو بدون تردید آموزگاری بااستعداد است. شاگردان کلنی واقعاً او را دوست دارند و دربارهی او با چنان افتخاری صحبت میکنند که گویی خودشان ماکارنکو را ساختهاند. او متقابلاً به همهجا سرکشی میکند، همه چیز را میبیند و هر یک از شاگردان کلنی را میشناسد و هر شاگرد را با پنج کلمه چنان به تصویر میکشد که گویی از طبیعت و سرشتش عکس فوری برداشته است. ظاهراً در وجودش این احتیاج تکامل یافته است که ضمن عبور به طرزی غیر مشهود کودکان را نوازش کند و به هریک از آنان سخن دلانگیز بگوید، به ایشان تبسم کند و به سر تراشیدهشان دست نوازشی [از عمق وجود] بکشد.“
ماکارنکو با اعتماد به بچّههایش، که هیچگاه کلمهی بزهکار را در توصیف هیچیک از آنها به کار نبرد، از هیچ همهچیز را ساخت. اگر او توانست، چرا ما نتوانیم؟

چند وقت پیش همکاری صاحبنظر برایم نوشت:”امیدوارم این نشاط و انگیزهات هیچ وقت کم نشه. اگه فرصت داشتی سایر حوزهها رو هم سرک بکش. پرورش رسالت گم شدهی این جامعهست. بیشتر شعارهای من و بقیه نمایش واقعیته. دنیای بچهها متفاوت از کتابهای ماست. درد جامعه نشنیدنه. درد رو نمیتوان دید ولی ناله رو میتوان شنید. غرور ویژگی ستاده. اونا خودشونو سرهنگ میدونن و معلم رو سرباز. این نوع نگاهه که ویران کرده جامعه رو. حتی نمایندگان مجلس هم در حد شعار برای آموزش ارزش قائلند. به بچهها بناز. دنیای اونا مثل دنیای خودت بیشیلهپیله است. همیشه بیدار و زنده باشی. و البته پاینده.“ این جملات باور معلمی بادانش است که از آموزگاری در روستا تا مدیریت در مدارس شهری و حضور در حلقهی کارشناسان وزارتخانه را تجربه کرده است. وقتش رسیده از فاصلهی بین صف (معلمان) و ستاد (وزارتخانه) بکاهیم و به معلمهایمان اعتماد کنیم. به آنها اجازه دهیم نظریاتی را که در متن عمل به آن دست یافتهاند در تولید محتوا و بهسازی فرآیند یاددهی یادگیری به کار ببرند. از همه مهمتر این است که به جبران بیاعتمادی فراگیر سالهای اخیر، این باور را که آنها خود صاحبخانهاند در وجودشان زنده کنیم.

من دلم می سوزد
به تو و هرچه که دور است از تودل من می سوزد
به دلی
که ضمیمه ست به دلتنگی هازن پیری
که به در, إلصاق است
چشم هایی
که خمیده ست به ته,کوچه ی شب
پدری
گمشده در خیل خیالات پسربچه ی بازیگوش اش
_حصر در گردش بازی شکن چرخ فلک_
دختری
چشم به راه سر و چشمی که سوار بر اسب
از فراسوی همه می آیدمن دلم می سوزد
به زمانی
که در آن زندانیم
به زمین _سرگردان_
"گوژپشتی که تنش در لاک است
و امیدش به هوا"دل من می سوزد
به غمی نالایق
که ورم کرده میان غم عشقت در دل
_غم نان …ناداری…_"به کسادی هواداری انسان کردن"
"کس ناکس بودن"
"همدلی , غمخواری"به خم خوشه ی سنبل از داس
به تلاش باران
_بی منت_
به خروش خورشید
به مرام مهتاب
به سبکباری بی خواهش بیدبه مترسک در باد
به مترسک در برف
به مترسک در خواببه عروسک _حتا_
که نمی داند اگر هست; چه هست
و چرا هست …چرا…
مثل هرکس
مثل من
مثل تو
ما…دل من می سوزد
به تن ات
در تب و تاب دوسه سالی که گذشت
زیر آوار تن ام…
سخت و ساییده اما امابه"بکارت" تا صبح
یک نفس مانده;
بخند!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/ وزیر آموزش و پرورش با حضور در مجلس با بیان این که وضعیت پرداخت معلمان حقالتدریسی بهبود پیدا کرده است، گفت: امیدواریم که تا قبل از مهر ماه نظام رتبه بندی معلمان را در دولت تصویب کنیم.
گروه گزارش/
دوره پیش دبستانی یکی از دوره های مهم و راهبردی در فرآیند آموزش است .
تجارب نشان می دهند کودکانی که دوره آموزش های پیش دبستان را گذرانده اند، نسبت به کودکان دیگر دارای رشد کلامی بهتر هستند، چون گنجینه لغات آنان به علت معاشرت با گروه همسن بیشتر شده است، علاوه بر آن سازگاری اجتماعی بهتری دارند .
در سال 95 نرخ تحت پوشش پیش دبستانی از 38.2 درصد به 57 درصد رسید که عمدتاً در مناطق محروم بوده است.
در آن سال با مساعدت دولت در سازمان مدیریت و برنامهریزی و کمک مجلس شورای اسلامی، یک ردیف بودجه ویژه برای پیشدبستانی با رقم 50 میلیارد تومان تصویب شد.
قرار بر این بود در مناطق دوزبانه و جاهایی که زبان مادری دانشآموزان متفاوت است با زبان معیار که فارسی است، به صورت گسترده دوره یکساله پیش دبستانی را ارائه شود .
اکنون شنیده می شود که دوره پیش دبستانی در حال الحاق به بخش " غیرانتفاعی " یا همان " غیردولتی " است .
« صدای معلم » در مورد تبعات و پیامدهای این تصمیم گفت و گویی را با « رضوان حکیم زاده " انجام داده است .
امروز بازهم جلسه ی شورای دبیران با دلخوری من وتعدادی از همکاران پایان یافت. اتفاقی که تقریباً در تمام جلسات رخ می دهد. بنای این دلخوری ها هم خواسته های رنگارنگ و به جا و نابه جای مدیریت محترم مدرسه است.
به جا، چون یقین دارم ایشان هم قصدی جز بهینه کردن شرایط کنونی مدرسه و افزایش کارآیی کمی و کیفی آموزش فرزندان این سرزمین ندارد. اما نابه جا، چرا که درهرجلسه مشکلات مدرسه بررسی می شود و راهکارهای مختلف از طرف همکاران ارائه می شود ولی انتهای همه حرفها و پیشنهادات سازنده به یک جمله ختم می شود وآنهم این است که" ما درخصوص مشکلات برون- مدرسه ای و سازمانی دست مان بسته است و کاری نمی توانیم انجام دهیم. قانون هست و باید اجرا شود. شما باهنرمعلمی سعی کنید تا این مشکلات کمتر شود"
راستش دیگر هنردان مان خالی شده و شگردی نمانده که رونکرده باشیم. مشکلاتی که گریبان گیر مدارس و آموزش و پرورش هست نه با هنرمندی منِ معلم قابل حل است و نه با کوشش دوچندان دانش آموزان.
مشکلاتی از قبیل :
1- ناامیدی از آینده روشن تحصیلی با وجود کنکور و پولی شدن تحصیلات تکمیلی که چون خوره وجود دانش آموزان مستعد اما ضعیف از نظر بنیه مالی را از درون تهی کرده وانگیزه ی تحصیل علم را در آنها از بین برده است.
2- عدم توانایی یادگیری دروس رشته ی انتخابی که حاصل شیوه های انتخاب رشته ی جدید در این سالهاست. حضور در کلاس درسهایی که نه علاقه ایی به آموختنش وجود دارد و نه توانایی لازم علمی آن باعث کسالت و کم تحرکی و افت شدید تحصیلی روز افزون دانش آموزان رشته های مختلف گردیده است.
3- کمبود وقت و نرسیدن به بودجه بندی دروس با وجود تعطیلی های ناخواسته و سرازیر شدن بخشنامه های رنگارنگ و اوامر جوراجور اداری که کمبود وقت را دو چندان می کند. دخالت ادارات در امور مدارس و ارائه طرح های رنگارنگ که جز بوروکراسی چیز دیگری نبوده و انرژی معلمان را به جای صرف افزایش کیفیت، صرفِ کمیت بدون نتیجه آن نموده و هر روزهم این دخالتها بیشتر و بیشتر می شود. خواسته هایی که فرمالیته بوده وفقط موجب رضایت کاذب مسئولان می شود. این خواسته ها نه تنها استقلال عمل را از معلمان گرفته بلکه اعتبار شغلی آنان را نزد دانش آموزان نیز دچار خلل کرده است.
برنامه هماهنگ مستمر ناحیه ایی، تهیه فایلها و مستندات کاری طرح تعالی، انجام سوری کارها همچون دفاتر هوشمند و ثبت کارها و فعالیت ها بدون بازخورد در آموزش، تغییرات مکرر در نحوه تدریس و آزمون کتب درسی- به ویژه هنرستان ها، تغییرات مکرر در بخشنامه های شغلی و نبود برنامه ریزی مشخص و اطمینان در طول سال تحصیلی برای من معلم و دانش آموزان و ... تنها بخشی از برنامه های ادارات آموزش و پرورش است که خالی از رویکرد آموزشی بوده و فقط بوروکراسی را افزایش می دهد.

کوتاه سخن این که برای پیشرفت آموزش و کیفیت بخشی به آن نمی توان صرفا روی هنر معلمی و تلاش های یک جانبه او حساب بازکرد. دخالت های رو به افزایش مدیران اداری و کارکنان ستادی در مدرسه اشتیاق و انگیزه را درمعلم و شاگرد کاهش داده و نمی توان در انتهای سال با لبی خندان و دلی پرامید منتظر مهری دیگر نشست.
کاش حداقل شورای دبیران مدارس قربانی کاغذ بازی سیستم نبود و دیدگاههای معلمان به سمع و نظر مسئولان می رسید تا بدانند که ستون های ایوانی که در حال آراستن ظاهرش هستند چقدر سست شده و چندان فرصتی به ریزش آن نمانده است.
روزنامه خریدار
جنجال با ابلاغ حذف هر نوع آزمونی در دوره ابتدایی برای مدارس تیزهوشان یا سمپاد و نمونه دولتی توسط وزیر ، آغاز شد.کشا قوسی بین موافقان و مخالفان . حذف آزمون برای جلوگیری از تحمیل استرس و اضطراب مضاعف برای گروه سنی 7 تا 12 سال ، منطقی بود . هر چند موافقان ادامه فعالیت مدارس خاص ، اصرار می ورزیدند که آیا تنها عامل استرس زای نظام آموزشی ، برقراری آزمونهای تستی است؟ اما واقعا فاجعه ای بود که سالهای متمادی بر نسلی تحمیل گردید و یقین امروز نیز در زندگی فردی یا اجتماعی آنان اثرات خود را حفظ کرده است.
با طرح مسأله از سوی وزیر در سال 96 ، گفت و گو در این موضوع سوژه داغ محافل آموزشی گردید. حتی اولیای دانش آموزان نیز دست به قلم شدند. با توجه به جو پُر آشوب بحث و اِبراز نظر ، تصمیم عاقلانه ای که اواخر سال گرفته شد رأی نهایی در این خصوص را به بعد از سال نو محول ساخت تا آرامش بعد طوفان حاصل شود و چنین نیز شد.
طرح چند مسأله
1 ) مهم ترین اصل در ابراز نظر نهایی آن است که نام شورای عالی آموزش و پرورش آورده شده است نه شورای عالی انقلاب فرهنگی که برای جلوگیری از حذف سمپاد به مسأله وارد شده بود. حساسیتی که این ورود داشت بر تشدّد آرا می افزود و مخالفان انتظار استقلال رأی آموزش و پرورش را داشتند که ظاهرا چنین نیز شده هست . هر چند امکان دارد برای حذف حساسیت بیشتر فقط نامی از آن برده نشود و گر نه اثر خود را داشته باشد.
2 ) نکته مهم دیگری که بدین طریق اثبات شد و در نظام آموزشی ما انکار آن غیرممکن است عدم وجود امکان تحقق امر یکسان سازی آموزشی است. عملا تجربه شد که بندهای به هم پیوسته فعلی در آموزش و پرورش کشور چنان در جهت بقای یکدیگر نقش حیاتی و بنیادی دارند که احتمال حذف یا برش یک بند از 18 نوع مدارس کشور امری نشدنی است. ساختار فعلی نظام آموزشی کشور تبدیل به یک درخت تنومند چهل ساله ای گردیده است که مسئولین چاره ای به جز برش شاخه های کوچک آن ندارند. یعنی فقط می توانند به طور مقطعی ، تغییرات جزیی و ضربتی در آن بوجود آورند و عملا ثابت شد که اقدام به ریشه کنی این درخت باعث تخریب سایر بخش های پیرامون خواهد شد و مقاومتی آشکار در برابر آن وجود دارد.

3 ) تصمیم نهایی برای دوام فعالیت مدارس تیزهوشان یا نمونه دولتی ، اعترافی بود مبنی بر ناکارآمدی مدارس دولتی و منفعت طلبی مدارس غیر دولتی.
در این بین نکته ای که نباید فراموش کرد آن است که محتوای کتب درسی در تمامی مدارس یکسان است، تنها فشار وارده در مدارس خاص با تزریق کتب پیشرفته که صلاحیت علمی آن زیر سئوال است ، فعالیتی اضافه محسوب می شود. که اغلب این کتب توسط معلمان معرفی می گردد.
دقت داشته باشید که با چینش دانش آموزان در مدارس خاص ، ما به دست چین کردن معلمان نیز می پردازیم. که در هر دو مورد تمایز قایل شدن گاه منصفانه و گاه ناعادلانه است و نتیجه هر دو از بین رفتن امید و انگیزه تحصیل یا تدریس است. دخالت حُب و بُغض ها در این روال ، انتخاب ها ی بایسته و شایسته را زیر سئوال می برد.
وقتی در تمامی مدارس روش تدریس و معلمان جذب شده و محتوای کتب درسی یکسان است و فقط میزان ساعات آموزشی یا میزان کار با دانش آموز متفاوت است ، چگونه می توان انتظار تربیت نخبه را داشت ؟
اگر آموزش هایی خاص برای شرکت در المپیادها یا جشنواره های خوارزمی مورد نظر است که این کار را مدارس دولتی در حد محدود و غیردولتی بیشتر ، نیز انجام می دهد.
نتیجه آن که اگر مدرسه ای خاص قرار است باشد بایستی تمامی ساز و کار آن نیز خاص باشد و با شرایط موجود ، تحقق انتظاراتی فوق العاده محال است.
شورای عالی آموزش و پرورش عملا اعتراف کرده است که مدارس دولتی بستری مناسب برای دانش آموزان ممتاز نیست و از سویی در سپردن آنان به مدارس غیردولتی برای جلوگیری از منفعت طلبی بیشتر آنان ، نشان داد که به آنان نیز اعتماد ندارد. به خاطر دارید که طرفداران مدارس خاص ، نگران تقویت جایگاه مدارس غیردولتی بودند .

4 ) امروز محافظه کارترین و شاید بهترین تصمیم در حفظ ساختار فعلی نظام آموزشی گرفته شد. هدف اصلی وزیر حذف آزمونها و تبعات منفی آن بر سنین آسیب پذیر جامعه بود و به این مهم دست یافت . هر چند مخالف هر نوع مدرسه ای خاص هستم و بر ترویج یکسان سازی آموزشی تأکید دارم اما قبلا نیز بارها گفته ام آموزش و پرورش قادر به حذف 18نوع مدرسه به وجود آمده طی چهل سال نیست لذا از این بابت سعی بر واقع بینی دارم. همچنان که در بند 2 ذکر کردم تحقق تغییرات بنیادی در نظام آموزشی کشور ما منوط به تغییرات اساسی در سایر نظام هاست که عملی شدن آن نیز دشوار است !
5) ما همچنان به تفکیک و تمیز کردن دانش آموزان از یکدیگر ادامه خواهیم داد و مدارس دولتی همچنان در بحران الگوی جویی مثبت برای رفتار و تحصیل ، غوطه ور خواهند شد و ماجرای دیرینه افت تحصیلی و بی انگیزگی دانش آموزان و ضرب و جرح اولیای مدارس و دانش آموزان ، روال قبلی خود را خواهد داشت. ما هنوز درک نکردیم که حضور استعدادهای متفاوت با پایگاه های اجتماعی گوناگون در کلاس و مدرسه ، باعث تعامل اجتماعی طبیعی و اثرپذیری های مفید و ارزنده می گردد.
شرایطی که معلم اش برای داشتن دانش آموز گستاخ پُررُویش می نالد و اولیا و دانش آموزش برای نداشتن معلم خوب و باسواد. روش غربالگری معلم و دانش آموز باعث تقویت چنین شرایط نامساعد آموزشی می گردد.
6) بر اساس اطلاعیه شورای عالی آموزش و پرورش ، پذیرش دانشآموز در پایه هفتم مدارس استعدادهای درخشان از طریق سوابق تحصیلی و سنجش هوش و استعداد دانشآموختگان پایه ششم ابتدایی تعیین شده است.
آیا سوابق تحصیلی فقط مربوط به کلاس ششم خواهد بود یا ارزشیابی کل 6 سال تحصیل دانش آموز؟
سه نکته قابل بررسی است :
الف - سوابق تحصیلی فقط پایه ششم ، نمی تواند معرّف هوش دانش آموز باشد. آیا مصاحبه یا هر چیز دیگری برای این تشخیص ، لازم به نظر نمی رسد ؟ اگر بله ، استاندارد آن چگونه تعیین می شود و همچنین زمان آن چگونه تنظیم می گردد ؟
اگر خیر، فقط معدل نمرات امتحانات کلاسی یا نهایی ، مَحک مناسبی برای باهوش شناختن یک فرد نیست.
ب - قضاوت برای کل 6 سال تحصیلی ، دشوار خواهد بود چون سیستم ارزشیابی در دوره ابتدایی به صورت ترکیبی از روش توصیفی – نمره هست و تبدیل این دو به یک معیار ارزش گذاری دشوار خواهد بود.
ج - اگر همانند برخی از کشورهای برتر آموزشی چون فنلاند ، در تمامی 6 کلاس ، دانش آموز معلمی واحد داشت ، قضاوت در خصوص علایق یا استعداد دانش آموز راحت تر بود ، اما با تغییر سال به سال معلمان این پایه در کشور ما ، این تصمیم بسیار دشوار خواهد بود.
د - و مهمتر ازهمه در پایه ابتدایی ، ما آنچه فراوان داریم معدل 20 است ، و آیا همه آنان به این مدارس هدایت خواهند شد ؟ آیا صِرف معدل 20 نشانگر باهوش بودن یک فرد است ؟ قدرت خارق العاده حفظیات عده ای را فراموش نکنیم !

ر - و نهایت می رسیم به اصلی ترین دلیل عدم حذف مدارس خاص.
یعنی هر چند ظاهرا ما از مافیای آزمون و تست و کتب کمک آموزشی به سلامت و عافیت بیرون جهیدیم اما اعتراف کنیم که در دام مافیای قدرت اولیای با نفوذ مشاغل خاص بودیم و شدیدتر خواهیم افتاد. مشاغل خاص را همگی می شناسیم پس اشاره ای نمی کنم اما این هم رواج تبعیض و بی عدالتی خواهد بود و هم رواج تضاد طبقاتی آموزشی.

و - مدارس نمونه دولتی که برای کلاس هفتم قرار است فقط در مناطق محروم تشکیل شود و کلاس های بالاتر به روال قبلی خود ادامه خواهند داد.
نمی دانم این مسئولین در تمام عمر خود یا دوران مدیریتی خود ، چند منطقه محروم زیارت کرده اند. البته شاید خودشان زائیده همین مناطق باشند اما آدمیزاد است دیگر ، با تغییر و بهبود شرایط زندگی ، گذشته خود را با تمامی حقایق تلخ آن فراموش می کند .
دلیل اولیه برای تأسیس مدارس محروم ، برقراری عدالت آموزشی بود. یعنی دانش آموزان روستایی را به مراکز استانها آورده و برای آنان به آموزش مرغوبتر می پرداختیم. اما محروم هر جا محروم هست. چون باز دانش آموزان اولیای مشاغل خاص در این مدارس جذب می شد و فقط یک کلاس در کل مدرسه برای پایه اول مثلا دبیرستان ، اختصاص می یافت. دانش آموز روستایی برگرفته شده از دل خانواده در سنین 12 سالگی ، داغ دوری از خانواده را تحمل کند یا بیم همراهی با دانش آموزان شهری را که تیپ و مدل و نوع آموزش شان با آنها متفاوت بود. تحقیرهای برخی از اولیای مدرسه و معلمان و دانش آموزان نیز در مورد آنها بود . گاه یک نگاه عاقل اندر سفیهانه ای کافی بود برای ترجیح فرار از مدرسه و برگشت به روستای خود و یا ماندن برای باختن همه چیز و مهمتر از همه نمرات خوبش .
حال تشخیص دادید که جای روستازاده همان روستایش است. دست مریزاد . اما راست بگوئید با کدام امکانات آموزشی قرار است مدرسه نمونه در روستا داشته باشیم ؟ مگر کلاس و مدرسه درست حسابی معمولی داریم که نمونه اش را هم داشته باشیم؟
پس با سیاست جدید رسالت مدارس نمونه دولتی برای دانش آموزان مناطق محروم نیز از حافظه ها پاک شد. هر چند این رسالت تقریبا از سال 90 با افزایش تعداد این مدارس در هر شهری ، به اتمام رسیده بود و آن نیز نوعی مدارس غیر دولتی گردیده منتهی در حد محدودتر.
تنها حُسنی که این حرکت وزارت آموزش و پرورش داشت حذف آزمون در دوره ابتدایی بود که امید از چاله در آمده به چاه نیفتیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/

امتحانات نهایی دانشآموزان در شرایطی از روز گذشته آغاز شده است که بازار فروش سوالات امتحانی در شبکههای مجازی آغاز به کار کرده است.چند سالی است امتحانات نهایی دانشآموزان به بازاری برای کسب درآمد توسط افراد فرصت طلب تبدیل شده است. بازاری که با سوءاستفاده از نوجوانان کشور به بهانه فروش امتحانات نهایی، درآمدهایی را نصیب برخی افراد میکند.این شبکهها که عمدتا در فضای مجازی و کانالهای تلگرامی یا اینستاگرام فعالیت میکنند، صبح روز امتحان سوالات را به دست مشتریان خود میرسانند و برای خرداد 97 فعالیت آنها برای تبلیغات و بازارگرمی چند هفته مانده به زمان برگزاری امتحانات نهایی آغاز شد و اولین امتحان دانشآموزان که روز گذشته با درس دین و زندگی آغاز شد، با لو رفتن سوالات همراه بود و طبق اعلام دانشآموزان سوالات قبل از شروع امتحان در دست برخی افراد بود.تعداد کانالهای فروش سوالات کم هم نیست، قیمتها نیز متفاوت است از 30 هزار تومان برای درس دینی تا 70 هزار تومان برای دروس عمومی و 90 هزار تومان برای دروس تخصصی.
البته ماجرای لو رفتن سوالات امتحانات نهایی داستان همین امسال نیست بلکه دو سال گذشته نیز دانشآموزان لو رفتن سوالات را تجربه کردند حتی سال گذشته این قضیه با اعتراضات بسیاری همراه شد و تجمع دانشآموزان مقابل وزارت آموزش و پرورش را رقم زد.با توجه به سهم 30 درصدی سوالات امتحانات نهایی در کنکور، تامین امنیت برگزاری آن اهمیت بسزایی دارد؛ در همین رابطه هامون سبطی کارشناس آموزشی معتقد است: جوانانی به عنوان مشاور در حوزه آموزش کشور وارد سیستم شدهاند و توانستهاند در کانالهای تلگرامی برای خود تعدادی مخاطب دست و پا و ادعا کنند با افراد معدودی در حوزههای امتحانی مرتبط هستند؛ ماجرا نیز بدین قرار است هنگام ارسال سوالات به حوزههای امتحانی، آنها را قبل از برگزاری امتحان باز میکنند البته این رویه غیرقانونی است اما تعداد حوزههای امتحانی آنقدر زیاد است که نظارت بر آنها دشوار است، پس از بازگشایی سوالات از آنها عکس گرفته و برای ادمین کانالها ارسال میشود که پس از آن به دست چند هزار نفر خواهد رسید.

وی افزود: ضایع شدن حق دانشآموزان با لو رفتن سوالات امتحانات نهایی واقعه غمانگیزی است اما بدتر از آن نهادینه شدن شیوه زشت تقلب در بین دانشآموزان است. هماکنون امتحانات نهایی به یک رقابت تبدیل شده و دانشآموز تمام تلاش خود را برای کسب نمره 20 انجام میدهد تا از تاثیر مثبت آن در کنکور بهرهمند شود. البته نظارت بر امتحانات نهایی که به مدت یک ماه آن هم در تعداد زیادی از حوزهها برگزار میشود امکانپذیر نیست و علت لو رفتن سوالات نیز تاثیر نمرات امتحانات نهایی در کنکور است و فضای مجازی نیز ابزاری شده که وقوع این جرم را تسهیل میکند.
اگرچه آموزش و پرورش از تلاش برای برگزاری امتحانات در نهایت امنیت و برخورد با خریدو فروش سوالات امتحانی خبر میدهد اما تجارب سالهای گذشته نشان داده است که در این هدف موفق نبوده به عنوان مثال سال گذشته مسئولان اعلام کردند، پلیس فتا با همراهی مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش به موضوع خرید و فروش سوالات امتحانات نهایی وارد شد و بسیاری از گردانندگان این سایتها دستگیر شدند اما امسال یکبار دیگر شاهد فعالیت مجدد کانالهای تلگرامی برای فروش سوالات هستیم.
به نظر میرسد در شرایطی که قرار است سهم سوابق تحصیلی در پذیرش داوطلبان کنکور افزایش یابد و به صورت قطعی اعمال شود با وضعیت فعلی لو رفتن سوالات امتحانات نهایی و خدشه بر امنیت برگزاری امتحانات، تحقق این هدف دور از دسترس است و کنکور همچنان روش مطمئنی برای جذب دانشجویان خواهد بود.
منبع: تسنیم