خسته ایم از اینکه با آن همه تکنیک و توانایی و تلاش ارزشمند بازیکنان مان، می توانستیم و می شایست که در جایگاهی بهتر از اینی که هستیم؛ باشیم و بخت, یار نبود.
شادیم از اینکه بیشترینه ی مان تصور نمی کردیم با بزرگان فوتبال جهان, چنین تماشایی و ستودنی و آبرومند بازی کنیم و خودی نشان دهیم.
خسته ایم از فشارهای روحی و روانی و استرس و اضطرابی که حین و قبل و بعد هر بازی متحمل می شدیم ... شاد از اینیم که دانسته ایم تا هر ایده و ایدئولوژی ای ، چشم به واقعیت باز نکند و تن به مسابقه ی واقعیتِ سرسختِ زندگی و زمانه ندهد و خود را منطبق با آن نکند؛ جز شعاری بی شعور و دردسری مصیبت بار چیزی نیست و چیزی نصیبمان نمی تواند کرد
و شادیم از نتیجه ی بازی هایی که در هرکدامش جلوه ای جدی و جدید از دارایی های خود ، به نمایش گذاشتیم.
زندگی اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی مان نیز کماکان ادامه دارد!
خسته از محرومیت هاو محدودیت هایی هستیم که آزادی مان را خفه می کند .
و شاد از شکفتن جوانه های آگاهی و بلوغ ، میان مردم خویشیم.خسته و دلزده از تماشاگری های منفعل خویشتنیم طی همه ی سالهای ساینده و فرساینده ی اقتصاد و استبداد .
شاد و امیدوار به بازیگردانی های فعالانه ی خودیم تا از این پس ، نقد و نظر و عمل جدی تری در میان آوریم و دست از نق و نوق و پرده نشینی برداریم.
شور و شادی مان از دل این نکته که دیگر فهم مان می رسد که محقیم؛ بر یاس و سرافکندگیِ عمری تقلید و تکلیف پذیری ، خیز برداشته و پیش می تازد تا بسا به یاد داشته باشیم که (دانستن و خواستن، حق ما و کوشیدن ، مسئولیت ماست و کلید رهایی و تعالی مان در تعریف و توازن میان این دو.) امیدواریم که سال از پسِ سال و نسل از پی نسل_هرچه می آید_ ؛
تکلیفمان با خود و سرزمین و حاکمانش_مان روشن تر می شود وَ هرچه در سویه ی تاریک استبداد فکری و انسداد سیاسی و اختلاس مالی به سر می کند؛ می باید تن به برکه ی ِ خورشید ِ فاش ِ عدالت دهد: عدالت در تقسیم ثروت , عدالت در تقسیم قدرت و منزلت, و عدالت در تقسیم اطلاعات و معرفت.
از شکوفه های رو به رشدِ آزادی شادیم. شاد از اینکه _کم کَمَک_ْ بی ارزشیِ جبر یا کشف حجاب ، بر آفتاب می افتد. و امیدوار از اینکه انتخاب آزادانه ی پوشش ، قدر و ارجی را که می شایست؛ می بیند .
ریاورزی و دغل کاری ، دیگر آبروی پیشینه را ندارد و از چشم ها افتاده و اکنون _رفته رفته_ در حالِ از رونق افتادن است.
تنوع روشهای زندگی به رسیمت شناخته می شود. اقلیتهای قومی و دینی در همه چیز با ماکه اکثریت مسلمان شیعه هستیم؛ برابرند و در هیچ حقی نسبت به هیچ یک از ما، چیزی کم ندارند.
شادیم از اینکه مدتهاست فهمیده ایم زبان دیپلماسی ، زبان زور نیست . زبان مذاکره ، زبان مبارزه نیست.
شاد از اینیم که دانسته ایم تا هر ایده و ایدئولوژی ای ، چشم به واقعیت باز نکند و تن به مسابقه ی واقعیتِ سرسختِ زندگی و زمانه ندهد و خود را منطبق با آن نکند؛ جز شعاری بی شعور و دردسری مصیبت بار چیزی نیست و چیزی نصیبمان نمی تواند کرد.
به یمن همین آگاهی هاست که امروز شادیم و بیش از آن, امیدوار فردا و فرداها.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
چون مستحق بردن نبودیم
اگر برده بودیم...................