در دفتر زمانه فتد نامش از قلم
هر ملتی که مردمِ صاحبِ قلم نداشت
در پیشگاه اهل خرد نیست محترم
هر کس که فکر جامعه را محترم نداشت
با آنکه جیب و جام من از مال و می تهی ست؛
ما را فراغتی ست که جمشید جم نداشت
(فرخی یزدی)
در جوامع دموکراتیک، "مطبوعات و رسانه های آزاد و آگاهی بخش"، رکن ِچهارمِ دموکراسی اند (پس از سه رکن معروف، یعنی:ارکان و قوای مجریه و مقننه و قضاییه).
کار این رکن رکین، تقویت ِ پاسخگویی و تحریکِ مسولیت پذیریِ مسولانِ امور است.در واقع، دقیق ترین کار و بارِ هررسانه ای عبارت است از "اخلاقی تر کردنِ نهادهایِ قدرت/دولت/حاکمیت". اس اساس عدالت بر این بنا مبتنی است که هرکسی اولا در جایگاه درخور خود باید بنشیند و ثانیا همه ی حاکمان از آنجا که انسانند و نه خدا؛ موظف اند تا پاسخگوی هر پرسش و استیضاح و اعتراضی از جانب مردم باشند
در تاریخ مغرب زمین، دولت، گویی از خدایانِ جدیدی شده بود که فوق ِ امرِ اخلاقی می زیست چنانکه حتا فیلسوف بزرگی همچون هگل به وجهی از "خدا-دولتی" معتقد بود.دولتی که همچون خدا تکیه بر اریکه یِ مطلقیت زده باشد و هرچه می خواهد؛ بکند و به احدی، هم پاسخ، پس نمی دهد.
اعتقادِ ماکیاولی ِمعروف نیز که اظهر من الشمس است و بی نیاز از بازگویی.
اما با موج موج دموکراسی و خیز خیز عدالت خواهی، رفته رفته، این منزلت ، که پیش از این، تنها از آنِ خداوند بود؛ از دولت ها بازستانده شد و هر مقامی، خود را مسئول دانست و موجودیت و قدرتِ خود را در قیدِ درخواست و دادخواستِ مخاطبانش درآورد.
با اعتنا به تعبیری قرآنی (لایُسئل عما یَفعل و هم یُسئلون/ازخداوند نمی توان پرسید که چه می کنی؟اما همه ی آدمیان، مورد سوال و مؤاخذه واقع می شوند)
این صفت، یعنی "بَری از پاسخگو بودن"، تنها مخصوص و منحصر به خداست.حال آنکه کارِ بندگان، بندگی کردن است و نه خدایی کردن.
به عبارتی تعمیم پذیرتر:
اس اساس عدالت بر این بنا مبتنی است که هرکسی اولا در جایگاه درخور خود باید بنشیند و ثانیا همه ی حاکمان از آنجا که انسانند و نه خدا؛ موظف اند تا پاسخگوی هر پرسش و استیضاح و اعتراضی از جانب مردم باشند.
از این روست که کار رسانه ها[ی آزاد و غنی] در حقیقت، محدود است به این مسولیت خطیر که :
انسانیت و عبودیتِ آدمیان را به یادشان می آورند و آنهارا از "خودخداپنداشتن" برحذر می دارند.
باری ....
وضعیت و موقعیت صنف فرهنگیان در ایران حاضر اولا بسیار تلخ و تیره بار است چنین که هنوز چندی از آغاز سال تحصیلی نگذشته ، موج اعتراض و اعتصاب جمعی شان در سراسر استانهای کشور، ساعاتی از کلاسهای درس را به تعلیق و تعطیل می کشاند.
با این وجود، شگفتا و شرما که تنها رسانه ی بزرگ رسمی، یعنی صدا و سیما ، کمترین خبر و تحلیل و گزارشی از تنگناهای معیشت و منزلت اینان به دست نمی دهد. اما به انصاف، آیا همه ی خلل و خلاها و کم کاری ها و بی همتی ها و کم خوانی های دیگر این صنف کثیرالعیال، بر سر کرسی تدریس و کار و مدرسه، مطلقا به گردن غم نان است؟
سهل است!
اساسا طی همه ی این دو دهه ی پرمشقت و محنتی که بر فرهنگیان کشور رفته است؛ حتا یکبار نیز شاهد گزارش یا مستندی دردشناسانه از وضع و حال و مطالبات جمعیت بزرگ این معلمان_آموزگاران_مدرسان و اساتید سازمان حجیم آموزش و پرورش نبوده ایم .
از دیگر سو تنها رسانه ی گسترده ی پابرجای ایشان یعنی "صدای معلم" هم باهمه افت و خیز و البته استواری و استمرارش بر دوش مدیر و مسئول دلیر و دردمند است وَ نه انگار که همکاران میلیونیِ دیگری، هم در سراسر کشور ، مشغول به همین شغلند و گرفتارِ کم و کسری ها و دردسرها و دغدغه های نامحدود وزارتخانه ی مربوطه ی خویش...
سالهاست که مقالات محققانه ی دندان گیری در این حوزه نمی بینیم مگر به دست سه چهار چهره ی تکراری از روزنامه نگاران قدیمی اگرچه چهره درشناس.
سالهاست چنان که می سزد بر رونق و رواج مطالعه ی چنین رسانه ی صنفیِ یکّه و تنهایی_که مسولانش همرتبه با متوسطین جامعه ی فرهنگی کشورند افزوده نمی شود و متاسفانه شمارِ خوانندگانش از تعدادِ پرشمار ِ کارمندانِ سازمانِ مرتبطش، فرسنگها فاصله دارد_حال آنکه به هرحال، این صنف ، بیش از همه اصناف دیگر می باید با کاغذ و قلم و نوشته و خوانده و تعلیم و تعلم و فرهنگ و تمدن دست و پنجه نرم کند و طبعا توقع ازایشان، بسابیش ازاین است.گیرم_و باورم هم این است_که اس اساس مصایب اغلب فرهنگیان، همین"غم نان و مشکل معاش"باشد؛ اما به انصاف، آیا همه ی خلل و خلاها و کم کاری ها و بی همتی ها و کم خوانی های دیگر این صنف کثیرالعیال، بر سر کرسی تدریس و کار و مدرسه، مطلقا به گردن غم نان است؟
یا نه، در جانِ فرهنگ و فرهنگِ جانِ ما فرهنگیان، خلل و خلأهای دیگری هم هست؟
اعم از "سست ارادگی و تن آسانی و کم آگاهی و عادت زدگی و مطالعه گریزی و کهنه خوانی و تلقین_تکرار دوستی و مسولیت ناشناسی و پرسش ستیزی و سازمخالف زدن و عقیده پرستی و تقلیدپسندی _پیشاروی محصلان و در مواجهه با خانواده هایشان _
و ازاین سو نیز _برابر دستگاه حاکم_ فقدان استقلال رأی و جسارت عمل و فقرِ توقع و عافیت گزینی و عقوبت هراسی...؟ !
به اشارتِ [هرباره]قابل تامل استاد ملكيان می اندیشم:
تا در "سامانه ی فکری خود"[یعنی ساحتِ فرهنگ]، تغییری اساسی صورت ندهیم ؛ در "سازمان فرهنگی مان"[یعنی ساحتِ تمدّن] نیز تغییری نخواهیم دید "
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
"سست ارادگی و تن آسانی و کم آگاهی و عادت زدگی و مطالعه گریزی و کهنه خوانی و تلقین_تکرار دوستی و مسولیت ناشناسی و پرسش ستیزی و سازمخالف زدن و عقیده پرستی و تقلیدپسندی معلمان