ندا فکر میکند اگر با آرش ازدواج کند، از درس و مشق نجات پیدا میکند. فکر میکند آرش همان شاهزادهای است که آمده او را از سرخوردگی اینکه هیچ نمره بالایی در کارنامهاش نیست، نجات بدهد. فکر میکند ایکاش به خواسته مادرش تن نداده و رشته ریاضی را برای ادامه تحصیل انتخاب نکرده بود. مادرش میخواست، دخترش که برایش هم پدر بوده و هم مادر، مهندس شود و بتواند سری توی سرها دربیاورد. اما ندا از همان ابتدا علاقه، استعداد و توان موفقیت در این رشته را نداشت. حالا ندا به سوم دبیرستان رسیده، درسها سختتر شده، اضطراب کنکور، هم در کلاس و هم در خانه موج میزند و ندا خیلی کم در آزمونها نمره قبولی میآورد. او احساس میکند یک کوه سنگین به اسم درس روی دوشش است. اما نمیداند چطور باید آن را از شانههایش بردارد. نمیتواند با مادرش درباره اینکه به درس علاقهای ندارد صحبت کند. در مدرسه دوست زیادی ندارد. دخترها در گروههای سه، چهارنفره با هم معاشرت میکنند و ندا نتوانسته عضو هیچیک از این گروهها شود. از معلمها و اولیای مدرسه هم میترسد. تا اینکه سروکله آرش پیدا میشود. با آرش در فضای مجازی آشنا شده است. در یک چتروم و چیزی نگذشته که ندا فهمیده تمام ساعات روز را یا به آرش فکر میکند یا مشغول صحبتهای تلفنی یا اینترنتی با اوست. با آرش میتواند از همهچیز صحبت کند؛ از بیعلاقگیاش به درس و مشق تا آرزوهایش برای آینده. سال سوم تمام میشود و ندا در امتحانات پایان سال در بیشتر درسهای تخصصی، تجدید میشود. این اتفاق باعث میشود که ندا تصمیم بگیرد درس را کنار بگذارد و تشکیل خانواده بدهد. ماجرا را که با آرش در میان میگذارد، آرش مخالفت میکند. آرش نمیخواهد ازدواج کند و این باعث سلسلهدرگیریهایی میشود. درنهایت آرش تلفنش را خاموش و اکانتش را در فضای مجازی غیرفعال میکند تا ندا به او دسترسی نداشته باشد. برای ندا باورکردنی نیست. نمیتواند تصور کند کسی که فشارهای زندگیاش را از یادش برده بود، به همین راحتی رفته و ندا را تنها گذاشته باشد. به همین دلیل تصمیم میگیرد راه آخر را انتخاب کند. یک بعدازظهر که مادرش میخواهد به خویشاوندان سر بزند، درس را بهانه میکند و در خانه میماند. پنجرهها را میبندد و درزهایشان را با شال و روسری جفت میکند. زیر در اتاقها پتوهای کلفت میگذارد که جلو جریان هوا را بگیرد. روی کانالهای کولر را با روزنامه و چسب میپوشاند. هیچ روزنهای برای عبور هوای تازه باقی نمیگذارد. به آشپزخانه میرود، رابط اجاق گاز را از شیر جدا میکند و همانجا وسط آشپزخانه درازبهدراز میخوابد تا بمیرد. ٢٠ دقیقهای بیشتر نگذشته که کسی کلید در قفل در میاندازد. مادر نداست. مادر برای باز کردن در با مشکل روبهروست. پتوی ضخیمی پشت در است. مجبور میشود در را هل دهد و وارد شود. وارد که میشود، دخترش را بیحال کف زمین آشپزخانه پیدا میکند. بوی گاز همهجا پیچیده. مادر گاز را قطع میکند و با اورژانس تماس میگیرد. ندا نجات پیدا میکند. داستان خودکشی ندا را خانم «ابراهیمی»، دبیر ریاضی ندا، برایمان تعریف میکند. ماجرا مربوط به چهارسال پیش و قبل از بازنشستگی خانم ابراهیمی است.
ابراهیمی میگوید: «وضع زندگیشان بد نبود اما مادر ندا روی درس دخترش خیلی حساس بود. خیلی به مدرسه میآمد و با ما صحبت میکرد. متوجه مشکلات دخترش هم شده بود و میدانست با یک پسر حرف میزند. اما نمیدانست چه باید بکند. میگفت دخترش را کنترل میکند که از خانه بیرون نرود یا زیاد تنها نباشد اما ندا هر فرصتی پیدا میکند، یا پای تلفن است یا پای کامپیوتر مشغول چتکردن. از معلم پرورشی خواسته بود با ندا صحبت کند. او هم این کار را کرده بود اما بینتیجه».
او ادامه میدهد: «بعد از خودکشی هم ندا دیگر به مدرسه ما نیامد. شنیدهام که به مدرسه دیگری رفته و دیپلمش را گرفته است. اما مادرش خیلی از این اتفاق شرمگین و ناراحت بود. فکر میکنم رفتن به مدرسه دیگر هم تصمیم مادر ندا بوده باشد». همه اما به اندازه ندا خوششانس نیستند.
خانم «طالقانی»، دبیر ریاضی در شیراز، تجربههای دیگری دارد که آنها را با ما در میان میگذارد: «پارسال یک پسر توی شیراز خودکشی کرد. یعنی خودش را دار زد. فکر کنم اول دبیرستان بود. خودکشی کرد بهخاطر اینکه روز قبل موبایل آورده بود مدرسه. مدیر دبیرستان هم بیرون کلاس نگهش داشته و گفته بود والدینت باید بیان. والدین دیر میکند و بچه هم که بیرون کلاس بوده و کسی حواسش بهش نبوده، میره خونه و خودشرا دار میزنه. البته بعدا معلوم شد دلایل خانوادگی هم داشته. خود من یک دانشآموز دختر داشتم که ششسال پیش قرص خورد. بچهها اومدن قبل از ورود به کلاس به من گفتن. منم به دفتر مدرسه گفتم و اورژانس اومد و بردنش بیمارستان و معدهاشرو شستوشو دادن». او ادامه میدهد: «این دانشآموز افسردگی و مشکل خانوادگی داشت. دوسالی که من معلمش بودم، ناخنهایش را تا ته جویده بود. اضطراب شدید و فراموشی سر جلسه امتحان و از نظر من نیاز به توجه بالا داشت. خود من سهبار با مادرش حرف زدم. میدونم که تکفرزند بود و حتی گاهی خودشرو توی خونه از سر عصبانیت کتک میزد».
آقای «فتحی»، دبیر دبیرستانی در سنندج، داستان خودکشی دانشآموزش را در وبلاگش نوشته است: «دانشآموز ١٥ ساله سنندجی در پایه نهم مشغول به تحصیل بود. او دانشآموزی مؤدب و بااخلاق بود که زیاد رغبتی به درسخواندن نشان نمیداد و تقریبا به اصرار خانواده مشغول به تحصیل بود. پدرش کارگر بود و زندگی سادهای داشتند». نام این دانشآموز اشکان بود. او دوشنبه چهارم آبان سال گذشته ساعت حدود ١٦ از مادرش تقاضای ٣٠هزار تومان پول بابت هزینه بیمه مدرسه یا کمک به مدرسه میکند. مادر قول پرداخت میدهد. او دوباره درخواست میکند که برای فردا کفش ورزشی نیاز دارد و باز هم مادر قول خرید میدهد. اما اشکان میگوید: «پدرم کارگر است و چرا باید اینهمه هزینه روی دستش بگذارم؟ از کجا بیاورد؟» با هم کمی بگومگو میکنند؛ اما نهایتا مادر از اشکان میخواهد با هم برای خرید کفش بروند؛ اما اشکان میگوید من نمیآیم و سپس نمره پایش را به مادر گفته و از مادر میخواهد بهتنهایی برای خرید کفش برود. مادر خانه را به قصد خرید کفش ترک میکند. به کفشفروشی که میرسد، نمره پای اشکان را فراموش کرده است. به منزل زنگ میزند؛ اما کسی برنمیدارد. به موبایل اشکان زنگ میزند؛ اما باز کسی برنمیدارد. نگران شده و دست خالی برمیگردد. به خانه که میرسد با جسم بیجان پسرش که خود را با یک روسری به میله بارفیکس حلقآویز کرده است، مواجه میشود. از فتحی درباره بعد از حادثه میپرسم، اینکه واکنش اطرافیان دانشآموز به خودکشی او چگونه بوده است، میگوید: «تا مدتی بعد از این اتفاق هر روز به خانه پدر و مادرش سر میزدم. پدر اشکان درنتیجه این اتفاق تومورش عود و فوت کرد. بعد از این اتفاق دیگر منزلشان نرفتم؛ ولی میدانم حال مادر اشکان بعد از این اتفاقها خیلی بد شده. جای خالیاش سر کلاس کاملا معلوم بود و گاهی با بچههای کلاس همگی با هم گریه میکردیم». بلایی به اسم خشونت علیه خود
در سال گذشته در ایران ١٣ مورد خودکشی دانشآموزی اتفاق افتاد. از ابتدای امسال تاکنون شش مورد خودکشی صورت گرفته است.
«فاطمه طهماسبیزاده»، مشاور خانواده و ازجمله مشاورانی است که در کلینیک آموزشوپرورش به دانشآموزان مشاورههای فردی میدهد. از او میپرسم آیا میتوان گفت خودکشی دانشآموزان نوجوان نسبت به گذشته بیشتر شده است. طهماسبیزاده پاسخ میدهد: «راستش را بخواهید، اینکه ما بگوییم آمار خودکشی نسبت به گذشته افزایش یافته، تحریکی است برای سایر دانشآموزان. خود من شاهد موردی بودهام که در استان تهران پس از خودکشی یکی از دانشآموزان، ٩ نفر در همان مدرسه دست به خودکشی زدند. دانشآموزان در دورهای از زندگیشان به سر میبرند که بیشتر از انواع دیگر، از طریق یادگیری مشاهدهای یا تقلیدی رفتارها را میآموزند؛ بههمیندلیل نباید این موضوع را طوری مطرح کرد که دانشآموزان هم فکر کنند خودکشی راهحل است. در پاسخ به این سؤال شما میتوانم بگویم که دانشآموزان هم قشری از جامعه ما هستند و خودکشی در این قشر نیز درصدی از کل جمعیت آنان است». به او میگویم بههرحال سکوت درباره این موضوع هم پاککردن صورتمسئله است و جواب میگیرم: «واقعیت این است که در پرداختن به مسئله خودکشی نوجوانان باید بهگونهای این مسئله را مطرح کرد که خودکشی تقبیح شود؛ چراکه افرادی که دست به خودکشی میزنند، درواقع از مهارت حل مسئله بیبهره هستند. شکل دیگر استفاده از خشونت علیه خود بهجای فکرکردن به راهحلها در نوجوانان خودزنی است.
درحالحاضر با پدیدهای مواجه هستیم که ما مشاوران بین خودمان نام «سونامی دست بند» را بر آن گذاشتهایم». اما سونامی دست بند چیست؟ خودزنی به شکل خراشدادن مچ دست با تیغ. البته این به قول خانم مشاور «تیغانداختن» ممکن است در دیگر جاهای بدن هم باشد؛ مثل سینه، شکم و بازو. طهماسبیزاده تأکید میکند: «در سال گذشته یکسوم دانشآموزانی که به من مراجعه کردند، خودزنی کرده بودند. این سونامی بیشتر بین دختران رواج دارد. یکی از مراجعان من که خودزنی کرده، سر کلاس این کار را انجام داده است. ماجرا از این قرار بوده که برادر این دختر با پسری مشکل شخصی داشته است و آن پسر برای انتقامگرفتن از برادر، شایعهای را در مدرسه علیه این دختر درست کرده بود و مراجعهکننده من سر کلاس رگش را زده بود. ببینید در اینجا دیگر مسئله خشونت علیه خود نیست، حتی دیگر دانشآموزان نیز در اینجا گرفتار خشونت شدهاند».
او ادامه میدهد: «دلایل خودکشی و خودزنی متفاوت است؛ اما یکی از دلایل بسیار مهم خشونت علیه خود در میان دانشآموزان، بحران نوجوانی است. البته درباره علل خودکشی هم علاوه بر بحران نوجوانی علل روانی، فیزیولوژیک و خانوادگی دخیل هستند. از سوی دیگر نوجوانان ما با مهارتهای زندگی آشنا نیستند. به همین دلیل لازم است به آموزش مهارتهای زندگی از ابتدایی تا دانشگاه قویا توجه شود. یکی دیگر از مراجعان من دانشآموز نوجوانی بود که میخواست با پسری ازدواج کند؛ اما خانواده مخالفت میکردند. او ابتدا تصمیم گرفت با آن پسر فرار کند و بعد که خانواده او را حبس کردند و مانع او برای انجام این کار شدند، او خودش را از طبقه دوم خانهشان به بیرون انداخت. نمرد؛ اما ستون فقراتش شکست. این در حالی است که اگر همین نوجوان مهارت تصمیمگیری یا حل مسئله را آموخته بود، دست به چنین اقدامی نمیزد». طهماسبی در پایان تأکید میکند درباره حل معضلات دانشآموزان تنها آموزشوپرورش یا خانواده مسئول نیستند؛ بلکه برای ازبینبردن همه اشکال خشونت در میان نوجوانان همه جامعه باید دست به دست هم دهد.
٣ سرنوشت
علی کودک کار بود. صبحها سر کلاس حاضر میشد و عصرها در محل کار. به همین علت فرصت زیادی برای وقتگذاشتن روی درس و مشقش را نداشت. در مقطع راهنمایی درس میخواند و همین هفت، هشتسالی هم که درس خوانده بود، همه درسها را با نمره لب مرز قبول شده بود. فکر میکرد استعداد درسخواندن ندارد. ازطرفی با فشار مادر و پدر ازکارافتادهاش برای ادامه تحصیل مواجه بود. به همین علت یک روز زودتر از معمول به خانه رفت، یک شیشه الکل صنعتی را برداشت، با سرنگ از آن الکل کشید و به خود تزریق کرد. اما هنوز زنده بود. به همین علت سراغ داروهای پدرش رفت. هرچه قرص بود را برداشت و با هم خورد. اینبار کارش موفقیتآمیز بود.
پروانه دختری باانرژی بود. درسخوان نبود اما از آنهایی بود که از حضور در کلاس درس و ارتباط با سایر همسنوسالها لذت میبرد. البته تا قبل از اینکه برایش خواستگار بیاید. دوم دبیرستان بود که مادرش خبر داد قرار است به عقد یکی از بستگان دربیاید. تلاش کرد به این ازدواج تن ندهد اما انتخابی در کار نبود. یک روز تصمیم گرفت. داخل حمام رفت. یک پیت نفت هم با خودش برد. در حمام را قفل کرد و خودش را آتش زد. خودکشی موفقیتآمیز بود.
در ایلام خودسوزی یکی از مرگهایی است که زنان و دختران زیادی را در خود بلعیده است. رحمان سال چهارم دبیرستان و شاگرداول کلاس بود. همه دبیران مدرسه منتظر خردادماه آن سال بودند تا نتیجه زحمات خودشان را در رتبه تکرقمی رحمان در کنکور ریاضی ببینند. اما رحمان در خانه مشکلات زیادی داشت. آبش با پدرش توی یک جو نمیرفت. هرروز مکالمه و مشاجره، برای رحمان و دیگر اعضای خانواده سخت و طاقتفرسا شده بود. انتظارات پدر از پسرش و ناتوانی پسر در برآوردهکردن آنها و درکنشدن پسر نوجوان از طرف خانوادهاش باعث شد یک روز رحمان تفنگ شکاری پدرش را بردارد و با آن قلب خودش را نشانه برود. خودکشی موفقیتآمیز بود. اگرچه خانواده بعد از مرگ تصمیم گرفتند علت مرگ را نه خودکشی بلکه یک تصادف در کار با اسلحه عنوان کنند.
بهارنیوز
وزارت آموزشوپرورش هرساله به تقريباً 1.5 ميليون خانوار فرهنگی و غير فرهنگی (6 ميليون نفر) خدمات ارائه می دهد/ ه در اين مراکز هيچ گونه امکانات حداقلی که در خور عزيزان فرهنگي باشد وجود ندارد. مدارسي را که به عنوان اسکان در نظر گرفته اند بسيار نامطلوب و کثيف هستند که اگر تمام امکانات را با خود نيز برده باشيد باز نمي توانيد در آن گرد و خاک بخوابيد/ پاسخي از طرف مسئولان امر به آن داده نمی شود/ آيا يک بار و فقط يکبار براي سرکشي و نه اسکان در مدارسي که فرهنگيان از سر اجبار و ناچاري در آنها بيتوته مي کنند رفته ايد؟ آيا مديران ستادی و ارشد آموزشوپرورش هم در اين مدارس و با اين شيوه اسکان داده می شوند/ آيا دوران آمارهاي کذب به سر نيامده است/ شاخصه هاي اصلي ستادهاي اسکان فرهنگيان بايد حسن خلق و ميهمان نوازي باشد
گروه بازنشستگان/
تا آنجا که اطلاع دارم کرمانشاه ترم تابستانهی گذشته را در دو هفته برگزار کرد و بسیاری از استان ها دفاعیه را تنها برای رشته ی علوم تربیتی قرار دادند اما در خوزستان علاوه بر علوم تربیتی رشته های دبیری هم باید دفاعیه را از سر بگذرانند ؛ اگر قرار است چنین چیزی باشد باید برای همه باشد نه استانی اجرا کند و استان دیگر نه . خواهشمندم که رسیدگی کنید چون این بی عدالتی محض است.
و در ادامه به این مسئله اشاره می کنم که خوزستان شرایط آب و هوایی مناسبی ندارد نه هوا برای نفس کشیدن داریم و نه آب برای نوشیدن یعنی دو عامل اصلی حیات را فاقد آنیم و اگر هست آن قدری نیست که بتوانیم درست استحمام کنیم و...اکثر اوقات در حمام آب روی ما قطع می شود حالا این تنها یک مورد آن است.
با اینکه از ماسک های فیلتر دار استفاده می کنیم اما متاسفانه گرد و غبار در دهان و ریه های ما نفوذ می کند ، رطوبت هم آن قدر هست که دستگاه تنفسی مان دچار مشکل شده اما در بدترین شرایط ممکن به دانشگاه می رویم و درس می خوانیم.
تمام بخشنامه هایی که به خوزستان سرازیر می شود اجرا شده که بسیار زجر آورند چرا که دانشگاه فرهنگیان برنامه ی درستی ندارد و مثل دانش آموز با ما رفتار می شود.
متاسفانه اصلا به شرایط جوی ما توجه ندارد ، استان های دیگر که شرایط بهتری نسبت به ما دارند دفاعیه را برای رشته ی علوم تربیتی گذاشتند و دیگر رشته های دبیری از این امر مستثنا هستند اما خوزستان بسیار مقرراتی است و ما فقط عذاب می کشیم.
زمانی از تهران برای بازرسی می آیند که هم هوا خوب است،هم بخور نمیر آبی داریم و سعی می کنند غذای آن روز چیز بهتری باشد. مدتی از ماه رمضان را که در خوابگاه بودیم با غذاهای مزخرفشان ساختیم باز هم خدا را شکر.این را بگویم که ما خدا را شاکریم به خاطر اینکه آینده ی تضمین شده ای که داریم اما چرا تا نسبت به چیزی اعتراض می کنیم ما را تهدید می کنید و حقوق مان را در سرمان می کوبید؟
آن هم حقوقی که تا به دست ما برسد چیزی از آن باقی نمی ماند و با اینکه پول غذای خوابگاه را پرداخت می کنیم باز هم مجبوریم از بیرون غذا تهیه کنیم یعنی از یک طرف پول مان هدر می رود و از طرف دیگر مجوریم از بیرون غذا تهیه کنیم.
تا این اعتراضات و انتقادات نباشند که کشور پیشرفتی نمی کند.
مگر ما چند روز از ماه رمضان را در خوابگاه ماندیم که به اندازه ی یک ماه از حقوق مان کم کردند.این اصلا حلال نیست و بسیاری از دانشجویان از شرایط خانوادگی خوبی برخوردار نیستند که ساپورت شوند و به امید بورس بودن کمی خاطرشان تسلی می یابد اما با این کسری های ناعادلانه امیدها را ناامید می کنید.
اعتراض ها هم که جوابی ندارند و انگار به در می گوییم که دیوار بشنود. رشته ی الهیات را هم که دق مرگ شان کردید.درس هایشان به اندازه ی کافی سخت هست این فیلم ها چیست که سرشان در می آورید.
بنده های خدا به کجا که رو نزدند اما با خنده و شوخی آنان که به ظاهر مسئولین خوانده می شوند اما جز بی مسئولیتی چیزی از آنان صادر نمی شود روبه رو شدند.این همه بی عدالتی سختی دوزخ را نمی ارزد.
به خاطر عدم برنامه ریزی درست 9ترمه شدن حقشان نیست و آنان دارند به پای بی برنامگی شما می سوزند الان هم که می گویند دیدند انگار تعدادی از واحدها کم شده البته شاید هم اشتباها در پروفایلشان تعداد واحدهای باقی مانده را زدند.
فقط این رابدانید ما فدا شدیم تا ورودی های دیگر کارشان بهتر جلو رود اما باید حداقل به ما که ورودی91 بودیم آسان تر می گرفتید اما خیلی سخت به ما گذشت خیلی.
بازهم خدا را شکر.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
جناب آقای محمد علی افشانی
استاندار محترم و ریاست شورای عالی آموزش وپرورش استان فارس
باسلام
طبق گزارشی که رسانه ی (شما نیوز ) به کدخبر 802503 تاریخ 14تیر 1395در مورد بازدید شما از مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوری و پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC)داشته است ،مطالبی ارائه نموده اید که از لحاظ علمی و آماری ایرادات فراوانی دارد و به دلیل اینکه شما بالاترین مقام اجرایی و ریاست شورای عالی آموزش و پرورش استان فارس می باشید ؛ این گونه آمار نادرست می تواند نتایج بسیار نامطلوبی در روند تصمیم گیری داشته باشد جهت روشن شدن موضوع به آن می پردازیم :
اگر رسانه ها (شما نیوز ) درست مطلب را درج کرده باشند ، شما در این بازدید در واکنش به درخواست اختصاص ساختمان جداگانه به پایگاه استناد علوم جهان اسلام بیان داشته اید : ((معتقد به صرفه جویی در فضای فیزیکی دستگاه ها و اداره ها هستم و این که نباید بخش زیادی از اعتبارات را در توسعه فضای فیزیکی و ساختمان ها به کار گرفت، با این وجود در حد توان در کنار مرکز منطقه ای و پایگاه استنادی برای ارتقای امکانات نرم افزاری هستیم. با عنایت به مقوله صرفه جویی در فضای فیزیکی، شماری از مجموعه هایی که نیازمند فضای جدید بودند در ساختمان های فعلی استانداری مستقر کرده ایم. با اشاره به سخنان خود در جلسه اخیر شورای آموزش و پرورش استان فارس، تصریح کردید: هم اینک آمار نشان دهنده حضور 11 دانش آموز در هر کلاس درس به نسبت فضای آموزشی و تعداد معلمان کشور است که این آمار در کشورهای توسعه یافته به طور متوسط 25 دانش آموز در هر کلاس درس است.
شما گفته اید : این آمار نشان می دهد که نسبت فضای آموزشی و شمار معلمان نسبت به جمعیت دانش آموزی در ایران بیش از دو برابر کشورهای توسعه یافته است که نتیجه این وضعیت، مشکلات معیشتی برای معلمان است. همچنین تاکید کرده اید : می توان با شناسایی فضاهای آموزشی مازاد به نسبت تعداد دانش آموزان در هر منطقه، این فضاهای آموزشی را به فروش رساند و درآمد آن را در قالب صندوقی ذخیره کرد تا صرف اعطای تسهیلات بدون بهره به معلمان باشد که در این صورت در ارتقای روحیه و انگیزه معلمان و افزایش کیفیت آموزش گام برمی داریم.))
آنچه که از مطالب شما م یتوان استنباط کرد بخشی درست و بخشی که مربوط به آموزش و پرورش می باشد نادرست است و با توجه به جایگاه شما به عنوان استاندار و رییس شورای عالی آموزش وپرورش ، باید آمار و نتیجه گیری های شما علمی و مستند باشد تا بتوان بر آن اساس برنامه ریزی صحیح و علمی نمود ؛ حال به موضوع می پردازیم :
قسمت اول - بخش اول مطالب شما که بسیار درست و منطقی می باشد این نکته است که معتقد به صرفه جویی درفضای فیزیکی دستگاه ها و اداره ها هستید و اینکه نباید بخش زیادی از اعتبارات را در توسعه ی فضای فیزیکی و ساختمان ها به کار گرفت.
قسمت دوم - بخش نادرست مطالب شما در مورد آموزش وپرورش می باشد که حاکی از ناآگاهی شما نسبت به آمار آموزش و پرورش است که یا کسانی به شما اطلاعات نادرست داده اند و یا خود شما دو مساله را با هم تداخل کرده و نتیجه ی نادرستی از موضوع گرفته اید . اما واقعیت چیست :
الف)با توجه به اینکه تعداد کل دانش آموزان در مدارس ایران حدود سیزده میلیون (13000000) دانش آموز می باشد و این تعداد دانش آموز در حدود پانصد و پنجاه هزار(550000 )کلاس درس مشغول به تحصیل هستند پس تراکم دانش آموز به کلاس درس تقریبا برابر یک به بیست وچهار است یعنی به صورت میانگین در هرکلاس درس بیست و چهار دانش آموز مشغول تحصیل می باشند که این عدد به نرم جهانی بسیار نزدیک است .
ب ) در ایران حدود ده درصد مدارس دو نوبته می باشند و مفهوم دو نوبته بودن مدارس این موضوع است که هر کلاس دوبار در آمار ثبت شده است و به عبارت درست تر حدود پانصد هزار (500000)کلاس درس واقعی وجود دارد که از تقسیم تعداد دانش آموز به کلاس میانگین تراکم دانش آموز به کلاس عدد بیست و شش (26 )به دست می آید که از نرم جهانی بالاتر است .
پ ) اگر شما از مدیر کل آموزش و پرورش استان استعلام کنید حتما به شما خواهد گفت که میانگین تراکم دانش آموز به کلاس درس در مناطق شهری بالای سی(30) دانش آموز می باشد که این میزان بیست (20) درصد بالاتر از نرم جهانی است که با جمع ده درصد مدارس دو نوبته نشان از کمبود سی ( 30 )درصدی تعداد کلاس های درس به خصوص در مناطق شهری دارد .
ت ) شاید عددی که شما به عنوان تراکم دانش آموز به کلاس درس ذکر کرده اید ، نسبت معلم به دانش آموز باشد که از تقسیم تعداد کل دانش آموزان به کل کارکنان وزارت آموزش و پرورش به دست می آید (الله اعلم ).
ث ) شما از این موضوع نتیجه گرفته اید که نیمی از فضاهای آموزشی کشور مازاد است و باید آنها را فروخته و مبالغ حاصل از فروش را در صندوقی ذخیره کرده و به عنوان تسهیلات ارزان قیمت در اختیار فرهنگیان قرار دهید ، اما این موضوع اصلا هیچ فایده ی اقتصادی ندارد زیرا :
1- اولا جایی که فروش املاک ارزش افزوده ی فراوانی دارد املاک موجود در شهرهاست که آموزش وپرورش نه تنها در شهر املاک مازاد به عنوان فضای آموزشی ندارد بلکه با کمبود شدید فضای آموزشی در شهرها روبه روست.
2- برآوردها نشان می دهد که فضاهای مازاد آموزش وپرورش در روستاها قراردارند که به علت اصل سی قانون اساسی و بحث عدالت آموزشی شما و هیچ مقام دیگری جسارت فروش این املاک را ندارید و در ضمن ارزش فروش این املاک در روستاها خیلی پایین تر از هزینه ی ساخت آنهاست و نمی تواند در معیشت فرهنگیان تاثیر چندانی داشته باشد .
موفق و پیروز باشید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
در پی درج گفت و گویی در این خبرگزاری با ابراهیم سحرخیز معاون سابق وزارت آموزش و پرورش تحت عنوان «سکونت مسئولان آموزش و پرورش در خانههای سازمانی/ پاداش چند صد میلیونی در صندوق ذخیره فرهنگیان» که در تاریخ 30 خرداد امسال منتشر شد، صندوق ذخیره فرهنگیان توضیحاتی را ارائه کرد:
پاداش هیأت مدیره برای سال های مالی 1392و 1393 بر اساس ماده 134 قانون تجارت و بر مبنای ماده 13 وظایف و اختیارات هیأت امنای مؤسسه مندرج در اساسنامه مؤسسه و مصوبه هیأت امنا صورت پذیرفته که ارقام مذکور اکثرا در همان تاریخ به عنوان کمک به صندوق عودت داده شده است. مضافا آنکه در سال مالی منتهی به 31 شهریور 94 تاکنون هیچ وجهی بابت پاداش به اعضای هیأت مدیره پرداخت نگردیده است. ( فارس )
انتهای پیام/
گروه اخبار/
علی بختیار در گفتوگو با خبرنگار پارلمانی ایلنا، با اشاره به پرداخت پاداش صدها میلیون تومانی صندوق بازنشستگی شرکت نفت در دولت اول احمدینژاد، گفت: رسیدگی به حقوق و مزایای مدیران، اعضای هیات مدیره و تمامی بخشهای نظام اعم از دولتی، شبهدولتی، غیردولتی و بخشهای عمومی دولتی امری ضروری است.
لزوم نظارت بر پرداختهای سازمانهای غیردولتی
او گفت: متاسفانه در جریان برخورد با پرداخت حقوقهای نامتعارف، صرفاً درمورد شرکتها و سازمانهای دولتی تمرکز میشود که البته باید نهادهای نظارتی همچون دیوان محاسبات و سازمان بازرسی کل کشور این بخشها را مورد نظارت قرار دهند اما در کنار آن، باید نهادهای عمومی غیردولتی و صندوقهای بازنشستگی همچون صندوق بازنشستگی شرکت نفت مورد نظارت قرار گیرند.
حقوقها و پاداشهای نامتعارف مربوط به دولت فعلی نیست
نماینده مردم گلپایگان و خوانسار در مجلس دهم خاطرنشان کرد: نکته مهم دیگر این است که پرداخت این حقوقها، صرفاً مربوط به دولت فعلی نیست و این تخلفها در دولت گذشته نیز انجام شده و باید در راستای شناسایی متخلفان اقدام کنیم و آنها را تحت تعقیب قرار دهیم چراکه اگر کسی حقوق مردم را پایمال کند، مشمول مرور زمان نخواهد شد.
پرداخت پاداش ۹۰۰ میلیون تومانی در صندوق بازنشستگی نفت دولت اول احمدینژاد
عضو فراکسیون امید در مجلس توضیح داد: در دولت آقای احمدینژاد پاداشهای کلانی پرداخت شده که تنها در یک مورد در یکی از صندوقهای بازنشستگی شرکت نفت در سال ۸۸ در دولت نخست احمدینژاد، پاداش ۹۰۰ میلیون تومانی تصویب و پرداخت شده است که این مبلغ را باید با درنظر گرفتن تورم در این سالها محاسبه کرد که به نرخ امروز بسیار هنگفت خواهند بود.
پرداخت متعدد پاداشهای ۱۰۰ و ۲۰۰ میلیون تومانی در دولت احمدینژاد
بختیار تصریح کرد: نکته حائز اهمیت این است که این پاداش ۹۰۰ میلیون تومانی، تنها یکی از موارد پرداخت چنین پاداشهایی در صندوق بازنشستگی نفت دولت احمدینژاد است و در موارد متعدد دیگری مبالغ ۱۰۰ و ۲۰۰ میلیون تومان نیز بهعنوان پاداش پرداخت شده است.
او گفت: امروز اگر مدیرعامل بانک رفاه را زیرسوال میبریم که چرا حقوق بالا دریافت کرده، توجه نمیکنیم که این پرداخت توسط ذیحساب مالی دولت انجام نشده است. این بانک رفاه تحت نظارت دولت نیست، بلکه زیرنظر صندوق تامین اجتماعی است و نظارت مالی ازسوی دولت انجام نمیشود.
مدیران صندوق ذخیره فرهنگیان ۳۰ میلیون تومان حقوق میگیرند
این عضو فراکسیون امید همچنین اعلام کرد: درحالی که حقوق معلمان و فرهنگیان کشور در بهترین حالت به دو میلیون تومان در ماه نیز نمیرسد، صندوق ذخیره فرهنگیان بیش از ۳۰ میلیون تومان به مدیران خود پرداخت میکند.
بختیار گفت: ببینید اعضای هیات مدیره بانک سرمایه چه مقدار دریافت میکنند و پرداختی حقوقهای کارکنان شرکتهای زیرمجموعه این بانک چه مقدار حقوق میگیرند.
پرداخت حقوقهای نامتعارف در بهزیستی و کمیته امداد
عضو کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس خاطرنشان کرد: شاهد هستیم در شرکتهایی همچون بهزستی یا کمیته امداد امام خمینی (ره) یک مدیر در فلان شهرستان، دو برابر مدیری در همان سطح در شهرستانی دیگر دریافت میکند. بنابراین باید سازمان بهزیستی، کمیته امداد امام خمینی (ره) و دیگر سازمانها و نهادهای غیردولتی نیز مورد نظارت قرار گیرند.
بختیار در پایان تصریح کرد: باید توجه کنیم که در رسیدگی به این مشکلات با دقت و جدیت عمل شود و همگی به دور از اغراض سیاسی به دنبال حل مشکل باشیم.