اگر ميخواهيد بدانيد جامعه شما در ۲۰ سال آينده چگونه خواهد شد به آموزش و پرورش امروز آن نگاه كنيد/ نقش آموزش و پرورش كشورمان در نظام فرهنگي دنيا چگونه است/ امروزه غير از آموزش و پرورش، ۱۷ سازمان ديگر مرتبط با فرهنگ و فرهنگسازي در جامعه وجود دارند، البته همه ميتوانند در فرهنگسازي موثر باشند اما زيربناي فرهنگسازي مدارس و معلمان هستند/ اگر بودجه و پول نيست براي همه نباشد و اگر پول و بودجه هست براي همه باشد. سوال اين است چرا كارمندي كه در يك وزارتخانه با مدرك همتاي او كار ميكند، گاه حدود سه برابر حقوق ميگيرد/ باور كنيد عدالت مقدسترين واژهاي است كه انسان قبل از هر چيز آن را ميخواسته است/ متاسفانه مسوولان بيشتر به امور سياسي جناحي و حزبي مشغولند و فرهنگيان را مهم نميدانند و قطعا جامعه بدون فرهنگ و فرهنگيان ره به جايي نخواهد برد، حتي اگر مسوولان تنها به فكر خود باشند نيز لازم است كه فرهنگ را جدي بگيرند
این مورد و بسیاری از موارد دیگر که امروز در شهرهایمان مشاهده می کنیم، حاصل شهری شدن شتاب زده کشور در زمانی محدود است/ به دلیل تزریق گسترده و فساد برانگیز و رانتی ِ درآمدهای نفتی در طول بیش از نیم قرن، سبب شده اند فرهنگ و ادب و ظرفیت های سنتی و اخلاقی گذشته را از دست بدهیم، ولی روحیه مدرن شهروندی را هم به دست نیاوریم/ مشکل ما نه در این فناوری ها، بلکه در از دست دادن اخلاق است/ مشکل ما در از میان رفتن اخلاق سنتی و دینی پیشین، زیر فشار موج خردکننده ساختارهای سرمایه داری مهارگسیخته نولیبرال و پولی و اقتصاد رانتی و فساد درونی آن است که به هیچ کس و هیچ چیز رحم نمی کند/ برای این کار بدان گرایش دارد که تاریخ را هم تعریف کند، مصدق و ملی شدن نفت را «مصیبت» جلوه دهد، خصوصی شدن همه چیز را تبلیغ کند، همه مردم و همه پدیده ها را به «کالا» تبدیل کند و البته برای این کار نیاز به آن هست که مردم نیز گرایش های طبیعی خود را به کمک به دیگران، به دلسوزی، به همبستگی، کنار بگذارند، دین و ایمان و انسانیت خود را فراموش کنند و جای آنها را به تمایلات ناشی از همین روند کالایی شدن / کردن بدهند/ رسانه های ما و سایر نخبگان ما هنوز در اندیشه ساختن یک جامعه یک دست و یکپارچه هستند که همه مردم در آن یک گونه فکر کنند و یک گونه سلیقه داشته باشند و یک گونه سبک زندگی داشته باشند و هیچ کسی با هیچ کسی تفاوتی نداشته باشد/ جامعه اما امروز بیش و پیش از هر چیز به اخلاق و عقلانیت نیاز دارد، اما نه «ظاهر» اخلاقی و «ظاهر» عقلانی، بلکه آنچه همه می دانند واقعا اخلاق و عقلانیت است/ این ها نشانه های سردرگمی است. نشانه های آنکه مردم واکنش ها و کنش هایی دارند که نه از سر عقلانیت بلکه عمدتا عاطفی است و گاه به گاه نیز اندیشه های سودجویی به سراغ شان می آید و میان این دو گونه کنش سردرگم هستند/ قشر ثروتمند ِ جامعه ما، در اغلب موارد به دلیل بادآورده و فاسد و رانتی بودن منشاء درآمدهایش، هر اندازه هم که ثروت به دست می آورد سیری پذیر نیست/ ر تمام این مدت به جای آنکه کارهایی اساسی انجام بدهیم از یک دیالکتیک تبعیت می کنیم: در یک سو، رفتارهای عاطفی پر شور و شدید در هنگام وقوع اتفاق و از سوی دیگر فراموشی پس از آن/ هر دو سوی این دیالکتیک، هم بی تاثیر و غیر کارا هستند و هم به شدت آسب زا، زیرا ما را از اندیشیدن درست به مسائل باز می دارند و خطرات را در آینده برایمان بیشتر و در نهایت اعتماد ما به یکدیگر و نسبت به آینده مان نیز کاهش می دهند/ این گونه رفتارها خود نیاز به فرهنگ و مدنیتی دارد که ما فاقدش هستیم/ اگر ما روی پرورش و تربیت اخلاق کودکان و نوجوانان و سایر افراد جامعه از طریق بازگشایی فضا و افزایش مکانیسم های دموکراتیک و نه از طرق آمرانه عمل کنیم، بی شک می توانیم نتایج بهتری را شاهد باشیم/ مردم و مسئولان به خود بیایند....
آیا خشونت در مدارس ایران تبدیل به یک پدیده شده است؟ آیا معلمان رفته رفته تبدیل به افراد و شخصیت های خشن شده اند؟ آیا تصویر معلمان در ذهن دانش آموزان و خانواده های آن ها به صورت یک کاراکتور خشن تداعی می شود؟/ معلمان نیز مانند همه افراد و گروه های اجتماعی دارای توانایی ها و مهارت های مشخص روان شناختی و نیز ظرفیت های مرتبط با آستانه تحمل و تاب آوری هستند/ برآیند رفتار شغلی و آموزشی و تربیتی معلمان علیرغم وجود مشکلات گسترده، ستودنی است که اکثریت غالب معلمان در ارتباط با دانش آموزان از نقش حرفه ای خود غافل نشده اند و بیش از هر گروهی نسبت به مسایل و مشکلات دانش آموزان حساس بوده و با آن ها همدلی و حتی همدردی می کنند/نکته بسیار مهم دیگر که می بایستی مورد توجه افکار عمومی و نیز تصمیم گیران قرار گیرد؛ خشونت های دانش آموزان و والدین نسبت به معلمان و عوامل مدیریت های آموزشگاهی می باشد که قسمت عمده آن ها در رسانه ها منعکس نمی شود/ متاسفانه در شرایط کنونی بنابه دلایل مختلف، اقتدار معلمان رو به افول بوده و استمرار چنین واقعیتی بر شرایط مدیریت کلاسی تاثیر منفی گذاشته که می تواند روند مدیریت های کلاسی و فرآیندهای آموزشی و پرورشی را با مشکل مواجه سازد/ خشونت در هر شکلی و توسط هر کسی قابل توجیه نبوده و رفتارهای پرخاشگرانه تعداد معدودی از معلمان نیز قابل قبول نمی باشد و بیش از هر چیزی مستلزم بررسی های آسیب شناسی می باشد
گروه اخبار/ عضو هیئت رئیسه کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس گفت: نوبخت برای تامین کسری بودجه فرهنگیان قول مساعد داد.
آموزش و پرورش ما سال هاست که گوشی برای شنیدن و چشمی برای دیده شدن ندارد. شاید این بار کسی از جمله وزیر جدید بخواهد بشنود ، ببیند و عمل نماید/ پویائی و رشد یک جامعه در نوع نگاه حاکمان آن جامعه به آموزش و پرورش بستگی دارد و در این میان رویکرد آموزش و پرورش و مسئولان ارشد آن به آموزش و پرورش ویژه که تقریبا ۱۳درصد از مجموع جمعیت دانش آموزی کشور را تحت حمایت خویش دارد مبینِ آگاهی و تسلط مسئولان امر بر امور آموزش و پرورش می باشد/ وزارت آموزش و پرورش را می توان جزء ناکام ترین وزارتخانه های درون حاکمیت دانست/ دخالت دادن معلم در تصمیم گیری ها باید از مرحله حرف عبور و وارد مرحله عمل و اجرا شود
گروه اخبار/ دبیر علمی هشتمین همایش ملی انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران (فلسفه آموزش و یادگیری مداوم) با بیان اینکه معتقد هستیم همه مشکلات مملکت به کاستیهایی که در تعلیم و تربیت داریم برمیگردد، گفت: شاید هیچ بخشی از تعلیم و تربیت نیز مانند فلسفه تعلیم و تربیت نتواند مشکلزدایی یا حداقل مسأله را آنگونه که هست، روشن کند .
گروه اخبار/
مدیرکل برنامه و بودجه وزارت آموزش و پرورش از تخصیص و تامین اعتبار حدود هزار میلیارد تومان از سوی دولت به آموزش و پرورش طی چند روز آتی خبر داد و گفت: این اعتبار به منظور تسویه بخشی از مطالبات فرهنگیان و بخشی دیگر از سرانه مدارس درنظر گرفته شده است.
منصور مجاوری در گفتوگو با ایسنا، در این باره اظهار کرد: در تلاشیم با تامین این اعتبار، مطالبات معلمان حق التدریس، سرباز معلمان و نیروهای قراردادی، بخشی از سرانه مدارس و همچنین بهای سرویس دانش آموزان و مدارس شبانه روزی را بپردازیم.
وی افزود: با این تخصیص جدید سهم اعتبار متعلق به مدارس و بابت سرانه به ۱۲۰ میلیارد تومان رسیده است.
مدیرکل برنامه و بودجه وزارت آموزش و پرورش درباره زمان دقیق واریز این مطالبات گفت: جداول توزیع اعتبارات از روز شنبه و از طریق امور مالی به خزانه ارسال خواهد شد و پس از آن منتظر واریز از سوی خزانه خواهیم بود.
پایان پیام/
متن انگار در قلبت جا می کرد و نگاره ها و نشانه های زیرکانه اصالت ها و باورهای هم زیستی را پرورش می داد/ پطروس کردار تربیتی را و ریز علی رفتار انسانی را در ذهن و دل بچه ها می کاشت و ثبت می کرد که یاد می داد تن و جان ما برای آسایش و آرام زیستن دیگران برتر است/ اگر مدرسه در تصویر ذهنی شما نمایی از خشونت است آیا اعتماد به این نهاد درست است/ درکشورهای پیشرفته فیلم هایی را بر مبنای آگاه سازی و آموزش برای والدین در ساعات معین از تلویزیون پخش می کنند که در آنجا بر مدرسه ، معلم ، پدر و مادر نقد و ایراد می گیرند و راه های هماهنگی و شیوه های درست ارتباط خانه و مدرسه را آموزش می دهند/ هرگاه مرجعیت معلم را از متربیان برداریم اتفاقات خشونت آمیز در سراسر جامعه به وفور پراکنده خواهد شد که یکی از آن مراکز مدرسه خواهد بود/ امروزه هیچ کاری سخت و پیچیده تراز حرفه معلمان نیست که رسانه ملی ، رسانه مکتوب و مجازی سعی دارند با نشر و بزرگ نمایی پوپولیستی حادثه ای نادر یک میلیون در هزار، بر پیچیدگی آن اضافه نمایند
استفاده از واژهٔ بحران بودجه به جای "کسری بودجه" توسط وزیر محترم به جا و هوشمندانه بوده است/ بحران در بودجه سبب شده که نیروی انسانی متخصص و کارآمد در آموزش و پرورش جذب و به خدمت گرفته نشود و مدارس باری به هرجهت اداره شوند/ با اندکی تأمّل در حالت چهره و نحوهٔ نگاه و لحن سلام و جنس رفتار بچه ها می توان دریافت که برخی از آنها انگار با زور و اجبار بر روی نیمکت ها نشسته اند/ در کلاس هنر که چیزی یادمان نمی دهند. ... معلم مان چیزی از هنر نمی داند؛ نه خط (منظورشان خوش نویسی است)، نه نقاشی، نه .../ خوب می دانند که سرگل عمرشان در چنین کلاس هایی بر باد می رود! اما بزرگان دستگاه و تعلیم و تربیت ظاهراً از این موضوع، سخت غافل اند/ بعد از ده سال خدمت در دورهٔ پیش دبستان، حق التدریس شده ام. ۵ ماه است که به عنوان آموزگار پایهٔ پنجم ابتدایی مشغول تدریس ام. در کلاسم ۳۸ نفر دانش آموز دارم. جا برای قرار دادن میز و نیمکت در کلاس نیست. برخی از دانش آموزان در نیمکت های سه نفره می نشینند. دلم برای شان می سوزد. ۵ ماه از سال تحصیلی گذشته هنوز هیچ حقوقی نگرفته ام. دلم برای خودم نیز می سوزد
گروه اخبار/
کافی است پای درد دل بازنشستهها بنشینید تا متوجه شوید استرس ناشی از نداشتن حقوق کافی، گرانی خدمات بهداشتی و درمانی، ناکارآمدی بیمههای درمانی و گرانی روزانه مواد غذایی و کالاهای اساسی چه بر سر پدران و مادران این سرزمین میآورد. وضعیت نامطلوب زندگی چنان عرصه را بر این عزیزان تنگ کرده که پس از بازنشستگی و به جای استراحت بعد از ۳۰ سال کار مداوم به دنبال شغل جدید مانند مسافرکشی، فعالیت در آژانسها، دست فروشی، نگهبانی و... بوده تا پیش خانواده شرمنده نشوند. بازنشستهها در تمام طول سالهای کاری، حق بیمه خود را برای داشتن زندگی بهتر پس از اتمام مدت خدمت، پرداخت میکنند، اما نمیدانند که حقوق در نظر گرفته شده برای آنها به عنوان مستمری بازنشستگی هیچ تناسبی با هزینههای جاری زندگی ندارد و گویا مسئولان و تصمیمگیران تا به حال اطلاعی از هزینههای واقعی، تورم، گرانی و... نداشته اند که چنین ارقامی را مصوب و برای پرداخت ابلاغ میکنند.
وضعیت تاسفبار کیفیت زندگی بازنشستهها آنچنان وخیم است که در خرداد۹۵، علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی بیان کرد؛ با شکاف ۶۷ درصدی مزد تا تورم طی ۸ سال گذشته هنوز نتوانستهایم یک زندگی با کرامت برای بازنشستگان ایجاد کنیم. به گفته او، الگوی افزایش پلکانی حقوق بازنشستگان پس از بررسیها و قراردادن الگوهای مختلف به تصویب دولت رسید که این افزایش حقوقها، باید به جبران عقب افتادگی حقوق از نرخ تورم سال گذشته، از رتبههای پایین شروع شود. البته با وجود گذشت بیش از ۸ ماه از این سخنان هنوز هیچ اتفاق مثبتی برای افزایش کرامت بازنشستگان نیافته و مشکلات به قوت خود باقی است.
شروع بازنشستگی برای من شروع مسافرکشی بود
«حقوقم کفاف زندگیام را نمیدهد. اجاره مسکن، هزینه دانشگاه فرزندان، هزینههای دارو و درمان، هزینههای خورد و خوراک و هزینههای دیگر. با این حقوق البته دیگر جایی برای هزینههای دیگر باقی نمیماند. از قدیم نگران دوران بازنشستگی بودم.» اینها بخشی از صحبتهای محمود ۷۰ ساله است. بازنشستهای با دلی پر از بازنشستگی. او را در پارک میبینم. درحالیکه در زیر سایه درختی بر نیمکتی تکیه زده است از مشکلاتش برای ما میگوید: مشکلات ما زیاد است و حقوق ما کم. به عبارتی همان حقوق معروف بخور و نمیر را میگیریم. وقتی بازنشسته میشویم خرجمان زیادتر هم میشود. باید برای دید و بازدیدهای آخر هفته کلی هزینه کنیم و برای نوه و نتیجههایمان هم هدیهای آماده داشته باشیم، اما چیزی برای پسانداز باقی نمیماند که هیچ، برای خرج ماهانه هم کم میآوریم.
او ادامه میدهد: همیشه نگران این دوران بودم؛ هرچند که به این دوران، دورانی طلایی میگویند، اما این دوران طلایی بدون آرامش خیال، آسایش خاطر و با نگرانی و استرس رنگ خود را باخته و به دورانی تلخ تبدیل شده است. دورانی که برای گذران آن مجبور هستیم در گرما و سرما به مسافرکشی رویآوریم. این دیگر دوران طلایی نام ندارد؛ اما مشکل اصلی ما این است که حقوق ما از تورم جامانده است. تورم به پیش میرود و حقوق ما توان رساندن خود را به آن ندارد. سر میچرخانم و اسماعیل را پیدا میکنم. او هم درد دل زیاد دارد. اسماعیل که ۶۵ ساله و بازنشسته آموزش و پرورش است، از حقوق کم بازنشستگی مینالد. او میگوید: به نظر من بازنشستگی یعنی فراغت از غم و کار و استرس. وقتی بازنشسته میشوید دیگر نباید نگران هیچچیزی باشید. یعنی میتوانید به علایق خود بپردازید، میتوانید هر زمان که خواستید بخوابید و هرزمان که خواستید بیدار شوید. هر زمان که خواستید با دوستان خود قرار ملاقات بگذارید و هر زمان خواستید با خانواده خود به مسافرت بروید، اما واقعیت این نیست. در کشور ما بازنشستگی یعنی شروع مشکلات و دغدغهها به همراه ناتوانیهای کهولت سن. من نیز همانند بسیاری از بازنشستگان نه از بازنشستگی خوشحال شدم و نه بعد از بازنشستگی بیکار. در هر حال زندگی خرج دارد و وظیفه تامین مخارج زندگی به عهده من است. شروع بازنشستگی برای من شروع مسافرکشی بود. ماشینی تهیه کردم و به مسافرکشی مشغول شدم چراکه حقوق بازنشستگی کفاف مخارج ده روز را میدهد و بس.
سالمندان قصد ترک شغل ندارند
بررسی نتایج آخرین بررسیهای میدانی وضعیت شاغلان ۱۰ ساله و بیشتر بر حسب مدت اشتغال در شغل اصلی سال ۱۳۹۳ نشان میدهد از ۳/۲۱ میلیون نفر شاغل در کشور طول مدت اشتغال در شغل اصلی برای بالغ بر ۸/۱۱ میلیون نفر از شاغلان کشور ۱/۵۵ درصد در دهه اول اشتغال است. همچنین طول مدت اشتغال در شغل اصلی برای حدود ۵ میلیون نفر از شاغلان کشور ۵/۲۳ درصد در دهه دوم اشتغال است. به بیان ساده تر، در حال حاضر ۵ میلیون نفر از نیروی شاغل در بازار کار ایران بیش از ۱۰ سال سابقه کار دارند. از سویی، طول مدت اشتغال در شغل اصلی برای حدود ۹/۲ میلیون نفر از شاغلان کشور ۷/۱۳ درصد در دهه سوم اشتغال است. طول مدت اشتغال در شغل اصلی برای حدود ۶/۱ میلیون نفر ۷/۷ درصد در دهه چهارم اشتغال است؛ به این معنی که بازار کار سالمندان همچنان در ایران میلیونی است و آنها قصد ترک موقعیت شغلی خود را ندارند.
دوئل بر سر نان
همانطور که گفته شد، بسیاری از مسافرکشان به دلیل اینکه حقوق بازنشستگی، کفاف زندگیشان را نمیدهد، به سمت مسافرکشی میروند. مسافرکشی نه تنها برای بازنشستگان، بلکه برای جمعیت بیکاری که راهی جز این ندارند، به خانه آخر کسب درآمد تبدیل شده است. چند سالی است دعوای مسافربرهای شخصی با رانندگان تاکسی به یک موضوع مهم تبدیل شده است؛ درگیریهایی که به چاقوکشی و قمهکشی نیز ختم میشود و بعضا عاقبت هولناکی را رقم میزند. از آنجا که مردم برای رسیدن به مقصد در کوتاه ترین زمان ممکن به استفاده از مسافربرهای شخصی روی میآورند، همین امر باعث اعتراض رانندگان تاکسی میشود که تنها منبع درآمدشان از این راه است. دعوای مسافربرهای شخصی به معضلی تبدیل شده که انگار پلیس هم توان مقابله با آن را ندارد و بارها این مسافربرهای شخصی به تاکسیرانان حملهور شدهاند. نمونهای از این درگیریها را سال گذشته در پایانه قلهک مشاهده کردیم که طی آن تعدادی مسافرکش شخصی با چوب و چماغ به جان تاکسیرانان افتادند و آنها را مجروح کردند، البته پلیس پس از مدتی عاملان درگیری را شناسایی و دستگیر کرد. هر از چند گاهی از این دست خبرهای درگیری مسافربرهای شخصی به گوش میرسد که در آخرین نزاع شاهد دعوای مسافربرشخصی با پلیس و سپس ضرب و شتم راننده تاکسی با چاقو بودیم. اردیبهشت امسال در شمال غرب تهران در منطقه ۲ یک مسافربر شخصی به پلیس راهور و راننده تاکسی حمله ور شد و روی راننده تاکسی چاقو کشید. اسماعیل بیگی معاون سازمان تاکسیرانی تهران در این زمینه گفت: با پلیس امنیت مکاتبهای داشتهایم و قرار شد به شکایت سازمان تاکسیرانی رسیدگی ویژه شود.
روزنامه آرمان