صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
سه شنبه, 27 آبان 1393 09:34

منطق ماشین دودی و جامعه مرده !

من یك درسی را از قدیم آموخته ام و جامعه را روی منطق ماشین دودی می شناسم/ تا قطار ایستاده بود با یك نظر تعظیم و تكریم و احترام و اعجاب به آن نگاه می كردند/ من تعجب می كردم كه اگر به این قطار باید سنگ زد چرا وقتی كه ایستاده یك ریگ كوچك هم به آن نمی زنند، و اگر باید برایش اعجاب قائل بود اعجابِ بیشتر در وقتی است كه حركت می كند/ این معمّا برایم بود تا وقتی كه بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم/ این قانون كلی زندگی ما ایرانیان است كه هركسی و هر چیزی تا وقتی كه ساكن است مورد احترام است. تا ساكت است مورد تعظیم و تجلیل است، اما همین كه به راه افتاد و یك قدم برداشت نه تنها كسی كمكش نمی كند ، بلكه سنگ است كه به طرف او پرتاب می شود/ این نشانه ی یك جامعه ی مرده است....

منتشرشده در دیدگاه

رفتارهای متناقض ما و بازتولید استبداد

به گمان من، در کشوری که "شرکت" به معنای واقعی کلمه، پا نمی گیرد، بعید است بتوان دموکراسی، به معنای واقعی کلمه، بنا کرد.

 فرض کنیم چندنفر که اهداف مشترکی دارند، دور هم جمع می‌شوند و طبق یک قرارداد اجتماعیِ صریح یا ضمنی، گروهی را تشکیل می‌دهند. آن گاه به صورتی کاملا دموکراتیک، شایسته ترین فرد از میان خود را به ریاست انتخاب می‌کند. مدتی اعضای گروه، قرارداد اجتماعی را رعایت می‌کنند و کارها به خوبی و خوشی پیش می‌رود تا اینکه یک نفر از آنها تخلفی انجام می‌دهد.

در این مرحله برخی از اعضای گروه که از این تخلف با خبر شده اند، احساس ناراحتی می‌کنند. بخشی از نگرانی آنها مربوط به در خطر افتادن حیثیت و منافع جمعی است: تخلف آن فرد ممکن است به اعتبار گروه لطمه بزند یا دارایی های جمعی را به مخاطره بیندازد یا سرمایه های اجتماعی گروه، مخصوصا اعتماد افراد را مخدوش کند. بخش دیگری از نگرانی آنها مربوط به احساس اجحاف و ناکامیِ شخصی است: فرد با خود می‌گوید که چرا دیگری قواعد جمعی را زیرپا می‌گذارد و سوء استفاده می‌کند ولی من نکنم؟
آنها ممکن است مدتی سکوت کنند و با خود کلنجار بروند ولی در نهایت تصمیم می‌گیرند اقدامی انجام بدهند. اما این اقدام چیست؟ دقیقا در این مرحله است که یکی از مهمترین و کلیدی ترین ویژگی های فرهنگی مردم ایران آشکار می‌شود. در فرهنگ ایران، حجم نامتعارفی از «تعارف»، «تملق» و «دو رویی» وجود دارد. این صفات در هماهنگی ارگانیک با یکدیگر هستند و سیستمی را می‌سازند که از دل آن استبداد می‌روید.

آنها وارد یک بازی دوگانه می‌شوند. از یک سو مخفیانه، رئیس گروه را از مساله باخبر می‌کنند و در پشت پرده او را تحت فشار قرار می‌دهند که فرد خاطی را تنبیه کند. اما در عین حال سطح روابط خود را با فرد خاطی حفظ می‌کنند و نه تنها از رفتار او در مقابل خودش انتقاد نمی‌کنند، بلکه حتی ممکن است او را به سبب قانون شکنی هایش، با لبخندی یا گفتار همدلانه ای تشویق کنند.


- راننده تاکسی برای اینکه زودتر به مقصد برسد تخلفی انجام می‌دهد و رو به شما می‌گوید "حال کردی؟" شما با لبخندی او را تایید می‌کنید در حالی که می‌دانید این کار خلاف است و انتظار دارید ماموران حکومت با چنین قانون شکنی هایی مقابله کنند.

- دوست شما با افتخار از تخلفاتی که کرده برایتان تعریف می‌کند، از کاری که "پیچانده" یا از وظیفه ای که "دو در کرده"، یا از کارمندی که "دمش را دیده"، خلاصه از "زیرآبی هایی که رفته" و "تیزبازی هایی که درآورده". شما با رفتار و گفتار خود او را تشویق و تایید می‌کنید در صورتی که می‌دانید این کارها خلاف است و شیرازه جامعه ای را که در آن زندگی می‌کنید فرومی‌پاشاند.

می‌دانید اسم دیگر این کارها "حق کشی" است و از همه مهم تر اینکه حس می‌کنید خود شما در بسیاری از اوقات قربانی این رفتارهای دیگران بوده اید و همواره فکر می‌کرده اید که حکومت باید با چینی تخلفاتی برخورد قاطع بکند. این رویکرد شما، مشروعیتِ رفتارهایی را به حکومت می‌دهد که به تدریج به بازتولید استبداد می‌انجامد.

آیا با رفتارهای متناقض ایرانی می توان به دموکراسی امید بست

پرسش اینجاست که چرا این رفتارهای دو گانه در ایران شایع است؟

از یک سو، متخلفان با طمطراق و افتخار از قانون شکنی ها و "زرنگ بازی" های خود تعریف می‌کنند و مورد تایید اطرافیان شان قرار می‌گیرند و از سوی دیگر همان اطرافیان، بزرگ ترین مشکل و نارضایتی زندگی خود را همین قانون شکنی ها و حق کشی ها می‌دانند. چرا این اطرافیان، خودشان مستقیما فرد متخلف را مورد نکوهش قرار نمی‌دهند؟

چرا مردم حاضر نیستند برای دفاع از قرار داد اجتماعی، روابط شخصی خود را به مخاطره بیندازند؟

آنها به طور روزمره، هزینه های بسیار سنگینی بابت بی‌توجهی به قرارداد اجتماعی می‌پردازند و بلکه همه زندگی‌شان در آشفته‌ بازار قانون‌شکنی و فساد از دست رفته است، با این‌حال، هنگامی که در مواجهه‌ی عملی با متخلف قرار می‌گیرند، حاضر به پرداخت هزینه نیستند.

حال آن که این، دقیق ترین هزینه‌ای است که برای استقرار قانون و ایفاد حق می‌توانند بپردازند. مردمی که برای تحقق عدالت و قانون، جان شان را در مقابل نیروهای نظامی حکومت به مخاطره می‌اندازند، چرا حاضر نیستند در مواجهه‌ی مستقیم با دوست فاسد خود، هزینه ای بپردازند؟


این پرسش می‌تواند پاسخ های متعددی داشته باشد که شرح آنها در ظرف این مقاله نمی گنجد. برای نمونه یکی از پاسخ های احتمالی را می‌تواند در ارزش بنیادین «اتحاد» در میان ایرانیان جست و جو کرد. یک فرضیه این است که در ایران به دلایل تاریخی، کمبود منابع آب و حمله قبایل اطراف، تنها فرهنگ هایی از تنازع بقا جان سالم به در برده اند که اتحاد در آنها ارزشی محوری بوده است. در نتیجه کسانی که امروز در ایران زندگی می‌کنند، به صورتی نسبتا ناخودآگاه و غریزی، از هر رفتاری که ایجاد اختلاف‌نظر کند دوری می‌جویند و به نحوی تکاملی (فرگشتی)، آموخته اند که مخالفت با اطرافیان و دوستانشان می‌تواند هزینه بسیار سنگینی برای آنها داشته باشد.

اگر از آنها بپرسید که این هزینه چیست و چه دلایلی برای رفتارشان دارند، ممکن است نتوانند جواب مشخصی بدهند و اغلب توجیهاتی بیاورند نظیر اینکه "انتقاد بی اثر است" و "ارزشش را ندارد" و ... زیرا رفتار آنها در پرهیز از اختلاف نظر و انتقاد فردی، تا حدود زیادی به صورت ناخودآگاه صورت می‌گیرد.


حال بیایید به روی دیگر سکه بپردازیم.

هنگامی که اعضای گروه، به جای سرزنش متخلف، در برابر او سکوت می‌کنند و در عوض، رئیس گروه را مسوول پرداخت همه هزینه ها می‌دانند، گونه ای دیگر از احساس اجحاف بروز می‌کند: رئیس گروه از خود می‌پرسد چرا من باید خود را فدای دیگران کنم؟ آن هم دیگرانی که خودشان حاضر به پرداخت کوچکترین هزینه ای نیستند و هر روز با فرد متخلف همدلی و خوش و بش می‌کنند.


به عبارت دیگر، رئیس گروه در موقعیتی بسیار فسادانگیز قرار می‌گیرد. از یک سو خواست عمومیِ گروه برای مقابله با قانون‌شکنان، به او مشروعیت اعمال اقتدار شدید می‌دهد و از سوی دیگر ، او احساس می‌کند که مورد خیانت افراد گروه قرار گرفته است و به تنهایی، مسوول پرداخت همه هزینه ها شده است. درست مثل آن که افراد یک محله، یک نفر را به پاسبانی انتخاب کنند، تفنگی به دستش بدهند و بگویند "چاقوکش محله را تنبیه کن". در حالی که خودشان با آن لات ها رفاقت دارند و اگر بلایی بر سر آن پاسبان بیاید هیچ دلیلی وجود ندارد که اهل محل به حمایت از وی برخیزند. اینکه پاسبان با چاقوکش های محل چه خواهد کرد، چندان تفاوتی در نتیجه ایجاد نمی کند،1 زیرا دیر یا زود، داستان ما، به ماجرای پاسبانی تبدیل خواهد شد که تفنگی به دست دارد و در مقابل مردمی قرار دارد که احساس می‌کند به او خیانت کرده اند.


خلاصه داستان آن است که در فرهنگ ایران، حجم نامتعارفی از «تعارف»، «تملق» و «دو رویی» وجود دارد. این صفات در هماهنگی ارگانیک با یکدیگر هستند و سیستمی را می‌سازند که از دل آن استبداد می‌روید.
______________________________________

1- گاهی اوقات پاسبان، لاتها را از پای در می آورد و آنگاه بساط دیکتاتوری‌اش را می چیند، مثل رضاشاه. گاهی اوقات هم با آنها، هم دست می شود و یک دیکتاتوری سرشار از فساد ایجاد می کند، مثل حاکمان بعد از رضاشاه یا برخی از شاهان قاجار. در مدل های کوچک تر از حکومت هم، موارد مشابه فراوانی را می توان یافت. برای مثال به نمونه هایی فکر کنید که عده ای با هم شریک شده اند و کسب و کاری را راه انداخته اند و در نهایت شراکت به هم خورده است یا یکی از شرکا، کسب و کار را تصاحب کرده است. به گمان من، در کشوری که "شرکت" به معنای واقعی کلمه، پا نمی گیرد، بعید است بتوان دموکراسی، به معنای واقعی کلمه، بنا کرد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آیا با رفتارهای متناقض ایرانی می توان به دموکراسی امید بست

منتشرشده در دیدگاه

دکتر سارا شریعتی

در سنت مطالعات علوم اجتماعی کلاسیک، فقر و نابرابری همواره به عنوان یک سر فصل اساسی مطرح بوده است. در دهه های اخیر ،کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه هر یک به دلیلی اولویت‌های خود را در گسترش فرآیندهای جهانی شدن اقتصادی و توسعۀ جامعۀ اطلاعاتی و شبکه‌ای جست و جو می کنند.
این فرآیندهای جدید نیز با وجود طرح «اهداف هزاره» و سخن گفتن از برنامه‌هائی برای فقر زدائی به پیدایش صورت‌های جدیدی از فقر انجامیده‌اند. نظریه پردازان علوم اجتماعی، اما، متاثر از این تحولات، یک بار دیگر در دو دهۀ اخیر به طرح مسئلۀ اجتماعی فقر یا مفهوم پردازی از فقر به عنوان یک مسئلۀ اجتماعی پرداخته‌اند. فضای جدید مفهوم پردازی یا دیدگاه‌های تازه برای مسئله پردازی جامعه‌شناختی از پدیدۀ فقر کمتر مورد توجه آکادمی ایرانی قرار گرفته است.

دکتر سارا شریعتی در سخنرانی خود در 29 مهر 1392 به مناسبت رونمایی از کتاب پژوهشگر دینی استاد حکیمی با عنوان «منهای فقر» غفلت از مسئلۀ فقر در سرفصل‌های علوم اجتماعی ما را مورد نقد قرار می‌دهد و از ضرورت حساسیت تازه نسبت به پروندۀ فقر در محیط آکادمی و طرح آن به عنوان یک مسالۀ اجتماعی و نه همچون بی کفایتی شخصی و یا مفهوم پردازی از فقر نه به عنوان یک پدیدۀ طبیعی بلکه همچون یک رخداد سخن می گوید.
آنچه در ادامه می‌خوانید متن این سخنرانی است:
مناسبت این جلسه، رونمایی از اثر علامه حکیمی تحت عنوان «منهای فقر» است و طبیعتا موضوع این جلسه، قسط و عدالت و مبارزه با فقر. نمی خواهم بحث عالمانه ای در خصوص عدالت داشته باشم. فکر کردم در این محدودیت وقت، فقط اشاره کنم به اینکه در چه حال و هوایی کتاب را دریافت کردم و چرا این کتاب برایم اهمیت یافت؟ و بعد اشاره ای خواهم داشت به ضرورت بازگشت فقر و نابرابری به عنوان سرفصلی در مباحث فکری و علوم اجتماعی ما.
هفتۀ پیش از دریافت کتاب، به دعوت یکی از دانشجویانم که با جمعیت دانشجویی امام علی همکاری می کند، به نمایش یک تئاتر در محلۀ مولوی رفتم. تئاتری به نام «هفتمین برخون خوان رستم» نوشتۀ شارمین میمندی نژاد. این تئاتر نه در یک تماشاخانه، که در اطاق خانه ای در مولوی برگزار می شد که به نحوی پناهگاه کودکان فقر و کار و خیابان بود. نمایش، داستان زندگی دو کودک بود. اولی به اسم سهراب. پدرش پخش کنندۀ مواد. و دیگری فرزند یک مصرف کنندۀ مواد. خودش اسم نداشت. اسمش «ای بچه» بود. سهراب فال می فروخت و بچه وزنه داشت. داستان بدبختی، فقر و فحشا و خشونت و گرسنگی در محله ی غربتی ها. در این داستان فقط یک بار نام خدا آورده شد، آن هم به نقل از زن رهگذری که از سهراب فال خریده بود و گفته بود: « ناامید نشو پسرم، خدا بزرگ است» و سهراب این ماجرا را به تمسخر برای دوستش تعریف کرد و بعد به خشم پرسید : خدا کجا بود وقتی به من تجاوز شد؟ وقتی از درد کمربند پدرم به خودم می پیچیدم چون پول کافی به خانه نیاورده بودم؟ وقتی از گرسنگی خوابم نمی برد. خدا کجا بود؟ و بعد رو کرد به تماشاچیان و با چشمان خیره اش به ما زل زد و گفت شما کجا بودید؟ تو کجا بودی؟ داستان، همان داستان یکی بود، یکی نبود. آن یکی که بود فقربود، آن که نبود، ما بودیم،من بودم!
بعد از این تجربه، از خودم پرسیدم در زندگی این کودکان، خدا چگونه تصور می شود؟ امید چه مفهومی دارد؟ دین چه کارکردی می تواند داشته باشد؟ همان شب به خانه که برگشتم، تلویزیون چندین برنامۀ دینی پی در پی داشت درباره عفاف و احکام و به نظر می رسید که فقر را به عنوان یک مساله اجتماعی وا نهاده و مسائل دیگری دارد. و بعد کتاب «منهای فقر» به دستم رسید. کتابی با این عنوان می توانست کتاب محمد یونوس باشد، همان استاد اقتصاد که با ایجاد بانک فقرا، زندگی میلیون ها فقیر بنگلادشی را تغییر داد. یا کتاب یک مبارز مارکسیست. اما این کتاب، اثر یک عالم دینی بود. یک عالم دینی بود که می گفت هر جا که فقر هست، دین نیست. یک کتاب یادآوری. یادآوری به ما که زمانی دین را به قسط ترجمه می کردیم و بی دین را آدمی می خواندیم که با فقر مبارزه نمی‌کند. یک کتاب یادآوری به آنها که حساسیت ما را در مبارزه با فقر و توزیع عادلانه ثروت، به تاثیر پذیری مان از مارکسیزم نسبت می دادند. و حالا این عالم دین به ما یادآوری می‌کرد که اساسا هدف از بعثت پیامبران، مبارزه با فقر، اجرای عدالت و قسط بوده است و دین را به پرداختن به مسالۀ اصلی‌اش که ساخت جامعه‌ای «منهای فقر» است، دعوت می‌کرد. یک عالم دین است که می‌گوید: « اگر هدف از انقلاب برانداختن ریشه ظلم است، باید گام نخستین در جهت برطرف کردن ظلم از مظلوم ترین یعنی محرومان باشد و گرنه قیام‌هایی خواهد بود در جهت جابه جایی قدرت و ثروت، نه بیشتر».خواهید گفت که حرف تازه ای نیست و البته که نیست. اما این حرف قدیمی، از فرط بدیهی بودنش امروز نه تنها از جانب گرایش رسمی که از جانب اغلب نخبگان فکری ما نیز مغفول مانده است. مسئله در سطح گرایش رسمی مواجهه با چالش‌هایی است که قدرت سیاسی فراهم نموده و پارادایم حاکم بر جریانات فکری ما هم با فروپاشی چپ و پیروزی سرمایه داری، دیگر مبارزه با فقر و ساخت جامعه ای عادلانه نیست. از طرفی به نظر می‌رسد که در مسائل اجتماعی ما نیز فقر دیگر سرفصل نیست.
با این حال فقر همواره یکی از موضوعات اصلی علوم اجتماعی بوده است و در حالی که اقتصاد دان، تحلیلی کاملاً اقتصادی از فقرارائه می‌دهد، جامعه‌شناسی به ابعاد اجتماعی فقر هم پرداخته است. مارکس بحث را از مبارزه با فقر به مبارزه با شرایط تاریخی ای که منجر به ایجاد فقر و طبقات اجتماعی می شود گسترش داد. دورکیم با طرح مفهوم آنومی، فقر را با مسئلۀ انسجام اجتماعی پیوند می زند و زیمل تعریف سنتی از فقر را دگرگون کرد و تعریفی ارتباطی از فقر ارائه داد: «فقیر کسی است که جامعه فقیر می‌نامد و به این عنوان او را محتاج کمک می‌داند». اما در دهه شصت - هفتاد میلادی این تصور شکل گرفت که در جوامع توسعه یافته امروز، در جوامع پر خطر، نان دیگر مسالۀ اصلی جامعه نیست و جامعه به سمت یک دست شدن و متوسط شدن پیش می رود. به این ترتیب طبقات متخاصم اجتماعی به اقشار متفاوت اجتماعی بدل می‌شوند که وجودشان در هر جامعه ای طبیعی است. اما از سال های 80 به بعد، فقر در سیمای عریان خویش دوباره در جوامع توسعه یافته بازگشت و مجددا از «اشکال و چهره‌های جدید فقر» چون «مشاغل کاذب»، «بی‌ثباتی شغلی»، «عدم امنیت اقتصادی» و «حاشیه نشینی» سخن رفت و برخی از جامعه شناسان به تأسی از دورکیم از «صور بنیانی فقر» سخن گفتند. این فقر جدید در «ضد- جامعه‌ها» بارز شد. در جوامع کوچکی که در حاشیه جامعۀ کل شکل گرفتند و تکثیر می شدند. جوامعی متشکل از حذف شدگان اجتماعی، مهاجران بدون اوراق هویت، کارگران و کارکنان سابقی که با تعطیلی کارخانه یا شرکتشان، از کار بیکار شده بودند... در میان ساکنان این «ضد- جامعه‌ها» حس بی کفایتی، تحقیر و عدم احساس تعلق به جامعۀ کل بارز بود. ضد- جامعه هایی که در شرایط بحران و شورش اجتماعی در جامعۀ کل حضور می یافتند و خشم و نفرت خود را با اعمال خشونت ابراز می کردند و کمربندی از ناامنی به دور جامعه بوجود آورده بودند. این فقر جدید اما با سیاست‌های توسعه ارتباط می یافت. از نظر برخی از اقتصاد دانان، این فقر محصول ثروت و اشکال سرمایه دارانه ای بود که توسعه به خود می گرفت. همچنان که در سطح بین المللی برخی از اقتصاددانان اشاره داشتند که عقب افتادگی اقتصادی کشورهای جهان سوم اغلب به دلیل سیاست‌های کاپیتالیستی توسعۀ کشورهای ثروتمند است، وجود فقر هم در جامعه ناشی از سیاست‌های توزیع قدرت و ثروت در جامعه بود و از این رو با گسترش ثروت، فقر هم افزایش می یافت. در نتیجه جامعه شناسی انتقادی نه از فقر که از نابرابری سخن گفت. نابرابری که محصول سیاست های نئولیبرال، سرمایه داری افسار گسیخته و سیاست های اقتصادی‌ئی است که هدفی جز سود و بهره برداری هر چه بیشتر ندارد و منجر به رشد فقر می شود.
در ایران نیز با همین فراز و فرود توجه به فقر روبرو بوده ایم. دورۀ انقلابی، دوره ارادۀ ساخت جامعه ای برابر بود. دوره‌ای که به گفتۀ حسین زاده، بازجوی ساواک، انقلابی شدن با دو ریال ممکن می‌شد. دو ریال، قیمت بلیط اتوبوس برای رفتن از شمال شهر به جنوب شهر بود. در این سفر، فرد با مشاهدۀ تفاوت عظیم طبقاتی میان جنوب و شمال، به سمت مبارزه کشیده می‌شد. مبارزه با شرایطی که منجر به این نا برابری ها می شد. اما آرمان های انقلابی، با گذار از آن دوره، جای خود را به ارادۀ زندگی دادند.

به نظر می‌رسید که انقلابیون سابق می‌خواهند، حق خود را از زندگی، که انقلاب و جنگ و مبارزه به تعویق انداخته بود، بگیرند. در این دوره توجه به خود، خانوادۀ خود، زندگی خود، جای آرمان خواهی و جامعه خواهی و همبستگی را گرفت و « فردگرایی خودخواهانه» گسترش یافت. در این «جامعۀ افراد»، به تعبیر نوربرت الیاس، هر کسی به دنبال حل مسالۀ خود است و حتی همبستگی نیز وجهی خودخواهانه یافته است. به این معنا که کمک به فقرا برای رستگاری روح خود است، نه در جهت ساخت جامعه‌ای برابر. «کار خیر» برای ساخت آخرت خود است، نه تلاش برای «احقاق حقوق اجتماعی». کمک به محرومان در سیمای «رحم» و «ترحم مذهبی» تصور می شود نه به عنوان مطالبۀ اجتماعی و احقاق حق. در این رفتار جدید، مسالۀ فقر تبدیل شده است به توجه به فقرا. دیگر نه از فقر به عنوان یک مسالۀ اجتماعی بلکه از فقرا نام برده می‌شود و وجود فقرا، نه با نابرابری اجتماعی، روابط سلطه و بازتولید قدرت و ثروت نسل به نسل، بلکه با نابرابری‌های طبیعی فردی، عرضه/ بی عرضگی، زرنگی/ تنبلی، شایستگی یا بی کفایتی افراد ... تحلیل می‌شود. شاهد بوده ام که مادری کودک فقیری را که در پیاده رو فال می فروخت را به فرزندش نشان داد و گفت: «نگاه کن عزیزم. اگه درس نخونی، این جوری می شی! ».
همان روندی که در اروپا بدان اشاره کردم، در جامعۀ ما نیز امروز در حال بروز و ظهور است. از هم گسیختگی بافت اجتماعی، اشکال جدیدی که فقر به خود گرفته است، فقری که اغلب نه محصول بیکاری که محصول کار است، فقر کارگران، زحمت کشانی که کار برایشان ثروتی به همراه ندارد و فقط برای حفظ و بقای موجودیت است. چرا که ثروت در بسیاری از موارد، نه در نتیجۀ کار که محصول باروری سرمایه است.سود سرمایه است که ثروتمند می کند نه عرق جبین! ظهور و تکثیر حاشیه نشینی، شکل گیری محله‌های بستۀ فقر و خشونت، محله‌هایی که کلانتری بدان راه ندارد یا نمی‌خواهد داشته باشد، «مسکن» هایی که به دلیل تمرکز، دوری از شهر و بی امکاناتی، نه «مهر» که «خشونت» را بازتولید می‌کنند، اعتیاد که فرد را از فرآیند اجتماعی شدن خارج می کند و به حاشیه جامعه می‌راند، خانواده‌های تک سرپرست، فقر پنهانی که از ابراز خود شرم می‌کند، پناهندگان همسایه ... اینها اشکال کهنه و نو نابرابری و فقر در جامعه امروزمایند. فقر و نابرابری ای که در کنار مظاهر بیرونی ثروت که در خیابانها خودنمایی می‌کنند، بیش از همیشه آشکار و عریان است و ما را به عنوان انسان، به عنوان مسلمان، به عنوان روشنفکر یا جامعه شناس به پرسش می کشد و متهم می‌کند.
چه کسی مسئول است؟
پرداختن به فقر همواره مساله ای سیاسی بوده است. فقر هست و تکثیر می شود چون ارادۀ مبارزه با آن نیست و به عنوان مسالۀ اجتماعی در دستور کار قرار ندارد. اما جامعه نیز مسئول است. مردم هم مسئولند. من. ما. همه ! و مگر نه اینکه از آموزه‌های نسل ما بود که وقتی فقر در جامعه ای هست کل مردم مسئولند؟چه باید کرد؟ کاری که ما می توانیم کرد حساس کردن نسبت به این پرونده و مطرح کردن آن در میان جامعه، در محیط فکری و در آکادمی است . طرح آن به عنوان یک مسالۀ اجتماعی نه همچون بی کفایتی شخصی. مساله پردازی و مفهوم پردازی و مداخله در آن. چه می توان کرد؟ اینکه عادت نکنیم. عادی سازی نکنیم. از طبیعی بودن اقشار متفاوت اجتماعی صحبت نکنیم...فقر را تئوریزه نکنیم. هر بار با فقر همچون یک شوک، یک حادثه، یک تصادف برخورد کنیم و با آن مقابله کنیم.
صحبتم را با تئاتر شروع کردم و با ادامه این تجربه هم به پایان می برم. دربازگشت از تئاتر، راننده در اولین چراغ قرمزی که ایستادیم، سرش را برگرداند تا مرا که از بهت و بغض خاموش شده بودم، نصیحت کند:« خانم، خودتان را درگیر اینها نکنید. اینها، غیر شمارند. به شمارش نمی آیند. شناسنامه ندارند. حساب نمی شوند. در محلۀ خودشان، زاد و ولد می کنند و فساد و مواد و مرگ. خودشان می میرند یا در تسویه حساب های داخلی به قتل می رسند... به ما مربوط نیستند. ربطی به ما ندارند. خودتان را درگیرشان نکنید». در همین حال، دختربچه ای دستش را از پنجرۀ باز ماشین تو آورد و جلوی صورتم گرفت و گفت: «خاله! فال می خری؟ فال!».
فقر به ما ربط داشت. مربوط بود. شهر را اشغال کرده بود و در هر چهارراهش می دیدی که چطور کودکان ما را غارت می کند.همان جا یاد جمله ای از کامو افتادم و به خود گفتم آیا این ترجمان اجتماعی دین نیست؟ همان دینی که علامه حکیمی در این کتاب به ما می شناساند؟ " به چه کارم می آید سعادت، وقتی دیگران در آن سهیم نیستند؟"

 

*سخن معلم محلی برای بیان دیدگاه های مختلف در حوزه آموزش و پرورش است و انتشار آن ها در این تارنما الزاما به معنای تایید آن ها نیست .
 *هر گونه نقل مطالب و اخبار فقط با ذکر دقیق منبع مجاز است.

* همکاران و معلمان گرامی ، اخبار و یادداشت های خود را می توانند به آدرس  این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید  ارسال نمایند.

منتشرشده در دیدگاه

فقدان فرهنگ عذرخواهی  استاد گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی :

باید از آموزش و پرورش شروع کنیم و آن را به دست کسانی که به این شرایط تاریخی آگاه هستند بسپاریم . کتاب های درسی ما پر از ابتذالات و تحریف های تاریخی است و این ها به خراب تر شدن اخلاق ما کمک می کنند.

 ما به رسانه ملی خردمند نیاز داریم . متاسفانه ، صدا و سیما یک ساعت برنامه تربیتی برای مردم تدارک نمی بیند .

از بالا درست شدن یک فکر اشتباه است . باید از پایین شروع کرد . در یک نظام تربیتی ، باید از پایین به بالا اصلاح صورت گیرد .

متاسفانه ، در یک صد سال اخیر ، طبقه روشنفکر در ایران ، کم کارترین و شرم آورترین طبقه ایرانی بوده است .

 استاد گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی گفت: عذرخواهی نکردن و رذایل اخلاقی نظیر مسابقه ثروت اندوزی و کسب مقام و مال به هر طریق ممکن از جمله با کم‎فروشی‎ها،گران فروشی‎ها و احتکار و ... این ها همه به سیستم تربیتی افراد برمی‎گردد.
دکتر منوچهر صانعی دره‏ بیدی درمورد نهادینه نشدن فرهنگ عذرخواهی بین مردم و مسئولان کشور به خبرنگار مهر گفت: این مسئله برمی‎گردد به تربیت اخلاقی افراد که ریشه دربنیادهای تربیتی هر ملت و کشوری دارد. ما ایرانیان بنا بر اسناد تاریخی که به جا مانده ارزش‌های اخلاقی نیکو بسیار داشته‌ایم.

وی افزود: بعدها به خاطر جنگ‌ها ، وضعیت اسفباری برای ما پیش آمد و با ورود ترک‎های قفقاز و آسیای میانه، غزنوی‏‌ها، سلجوقی‎ها، خوارزمشاهیان و بعد مغول‎ها این وضعیت اسفناک ادامه یافت و روحیه ما ایرانیان به کلی عوض شد.

استاد گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: مسئله فقط این نیست که ما حاضر نیستیم از اشتباهات مان فقط عذرخواهی کنیم بلکه رذایل اخلاقی در طول هزارسال در ما نهادینه شد. دورویی و ریاکاری و دروغ جزو اخلاق ما شده و پاک کردن آنها همان طور که هزارسال طول کشید که فضایل اخلاقی جایشان را به رذایل دادند زمان می‎برد. ولی شرایط امروزی ما بسیار نامناسب است.

این محقق و پژوهشگر فلسفه تصریح کرد: باید فضایل اخلاقی گذشته‎مان که در کتاب‎ها باقی مانده است احیا کنیم و به فضایل اخلاقی سابق مان بازگردیم. به یک نوع بازشناسی و بازنگری احتیاج داریم.

ما ملتی نبودیم که مواد مخدر و فحشا و لواط و دروغ و رذایل اخلاقی دیگر در ما وجود داشته باشد. باید از آموزش و پرورش شروع کنیم و آن را به دست کسانی که به این شرایط تاریخی آگاه هستند بسپاریم. کتاب‎های درسی ما پر از ابتذالات و تحریف‌های تاریخی است و اینها به خراب تر شدن اخلاق ما کمک می‎کنند. رسانه‎ها هم باید شرایط تاریخی و فضایل اخلاقی گذشته ما را بازگو کنند. ما به رسانه ملی خردمند نیازداریم.

 متأسفانه صداو سیما یک ساعت برنامه تربیتی برای مردم تدارک نمی‎بیند.

این مدرس دانشگاه افزود: ما هنوز حتی در میان تحصیل کرده‎هایمان جای کیسه زباله در خیابان را نمی‎دانیم که در سطل‎های مخصوصی است که در دوطرف کوچه یا سر خیابان می‎گذارند است. گرفتار یک سقوط اخلاقی شده‎ایم و رهایی از آن جز با بازگشت به فضایل اخلاقی گذشته‎امان امکان پذیر نیست.

صانعی درمورد اینکه چه عواملی باعث می‏ شود تا افراد جامعه نه تنها در مقابل عمل اشتباه خود عذرخواهی نکرده، بلکه در مقام یک مدعی نیز ظاهر شوند ، تصریح کرد: این مسائل به جهل و نادانی و بی توجهی به ارزش‎های انسانی برمی‎گردد. این مسابقه ثروت اندوزی و کسب مقام و مال به هر طریق ممکن از جمله با کم‎فروشی‎ها، گران فروشی‎ها و احتکارو ... این ها همه به یک سیستم تربیتی افراد برمی‎گردد که می‎بایست از پایه و از سنین کودکی فرد درست تربیت شود.

وی درمورد اینکه در ساختارهای سیاسی اجتماعی کشورهای جهان سوم و یا در حال توسعه ، آیا فرهنگ عذرخواهی نکردن از سطح بالای قدرت به سطح پایین قاعده تسری نیافته است؟ اظهارداشت: از بالا درست شدن یک فکر اشتباه است باید از پائین شروع کرد. مردم وقتی زیر بار زور نروند و دروغ نگویند دروغگو و ستمگر بساطش را جمع می‎کند و می‎رود پی کارش. دریک نظام تربیتی باید از پائین به بالا اصلاح صورت گیرد.

صانعی درپایان گفت: خلاصه، مردم هستند که باید درست کنند اگر قرار است چیزی درست بشود. البته در این میان نقش روشنفکران جامعه حیاتی است ؛ متأسفانه در یک صد سال اخیر طبقه روشنفکر در ایران کم کارترین و شرم ‏آورترین طبقه ایرانی بوده است.

همشهری آنلاین


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

منتشرشده در دیدگاه

habibi سرنوشت نسل جوان و آینده ساز کشور با عملکرد معلمان -که عاملان اصلی اجرای برنامه‌های مدون آموزش و پرورش اند- گره خورده است. معلمان در فرآیند آموزش و پرورش نقش کلیدی دارند و به قول پیاژه، روان شناس نامدار معاصر، زیباترین طرح اصلاح و بازسازی نظام آموزشی در صورتی که معلم به تعداد کافی و با کیفیت مطلوب در اختیار نباشد، با شکست روبرو خواهد شد.(۱)

در هر جامعه‌ای معلمان هنگامی می‌توانند نقش تاثیر گذار خود در فرآیند آموزشی را به درستی ایفا کنند که واجد اعتبار اجتماعی بالایی بوده و پایگاه اجتماعی مستحکمی در سطح جامعه داشته باشند؛ به عبارت دیگر از منزلت اجتماعی بالایی برخوردار باشند. مناسب‌ترین مفهومی که عناصر اعتبار، منزلت اجتماعی و عناصر مشابه را می‌پوشاند، مفهوم سرمایه‌ی نمادین است. سرمایه‌ی نمادین به هرگونه دارایی گفته می‌شود (هرگونه سرمایه‌ی اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و غیره)که دسته‌ای از اعضای اجتماع آن را در می‌یابند، به رسمیت می‌شناسند و برای آن ارزش قائل می شوند.(۲)

به عبارت دیگر ، هرگاه یکی از سرمایه‌های فرهنگی، اقتصادی، انسانی و اجتماعی یک گروه یا یک جامعه به عرصه‌ی آگاهی عمومی وارد می‌شود و در حافظه‌ی عامه‌ی مردم جای می‌گیرد و به مرز شهرت می‌رسد، به گونه‌ای که در جمعی که آن سرمایه را دارند احساس افتخار و احترام بر می‌انگیزد، آن سرمایه به سرمایه‌ی نمادین تبدیل شده است. با این همه سرمایه‌ی نمادین فقط مختص سطح ملی و مربوط به یک ملت نیست. هرگروه یا مجموعه انسانی که بتواند یکی از انواع سرمایه‌اش را به مرز افتخار و احترام برساند سرمایه‌ی نمادین تولید کرده است. بر این اساس هرگروه اجتماعی و هرکدام از مشاغل و اصناف می‌توانند سرمایه‌ی نمادین مربوط به خودشان را داشته باشند یا تولید کنند. سرمایه‌ی نمادین به طور مشخص در مورد معلمان، همان دارایی‌های فرهنگی، اجتماعی و علمی معلمان است که اعضای اجتماع بزرگ‌تر (افکارعمومی) آن را می‌بینند و به رسمیت می‌شناسند. به سخن دیگر، سرمایه‌ی نمادین به معنای برخورداری معلمان از منزلت، احترام و دریافت احساس اعتماد به کارایی و مفید بودن از طرف افکار عمومی و پذیرش هویت و جایگاه فرهنگی و برجسته‌ی معلمان توسط جامعه است.(۳) درطی دو دهه‌ی اخیر، که مفاهیمی هم‌چون سرمایه‌ی اجتماعی و سرمایه‌ی نمادین مورد توجه اندیشمندان علوم اجتماعی در ایران قرار گرفته، مقالات، مطالب و تحقیقات و پژوهش‌های نسبتاً گسترده‌ای درعرصه‌های مختلف اجتماعی در زمینه‌ی سرمایه‌ی نمادین و سرمایه‌ی اجتماعی صورت گرفته است که عمدتاً نتایج نگران کننده‌ای را نشان می‌دهند. به طور مثال پژوهشی که نتیجه‌ی آن در سال ۱۳۷۸ و با عنوان "آنومی یا آشفتگی اجتماعی" انتشار یافت، نشان می‌داد که میزان اعتماد اجتماعی شهروندان در حد قابل توجهی پایین آمده و اعتماد مردم به مسئولان کاهش بسیار زیادی داشته است.(۴) از طرف دیگر پژوهش‌های مشابه در همین سال‌ها نشان دهنده‌ی کاهش سرمایه‌ی نمادین گروه‌های اجتماعی و اصناف و مشاغل گوناگون در سطح جامعه است.(که در ادامه به آن‌ها اشاره خواهد شد.) این روند نزولی در سال‌های اخیر نیز هم‌چنان ادامه داشته و معلمان نیز به عنوان جزئی از اقشار تاثیر گذار جامعه، قطعاً شامل این روند نزولی فراگیر شده و سرمایه‌ی نمادین شان رو به کاهش است. نوشتار پیش رو، از همین زاویه به بررسی سرمایه‌ی نمادین معلمان در جامعه‌ی ایران پرداخته و مشخصاً به دنبال پاسخی برای دو سوال زیر است:
اول: درطی دو دهه‌ی اخیر، در مقایسه با سایر مشاغل، اصناف و گروه‌های اجتماعی، میزان سرمایه‌ی نمادین معلمان درچه سطحی بوده است؟ دوم: روند نزولی نرخ سرمایه‌ی نمادین معلمان درسال‌های اخیر در مقایسه با دو دهه‌ی گذشته حاصل کدام سیاست‌های دولتی در زمینه‌ی آموزش و تعلیم و تربیت بوده است؟
الف: بررسی میزان سرمایه‌ی نمادین معلمان در مقایسه با سایر اصناف
در طی دو دهه‌ی اخیر تحقیقات نسبتاً گسترده‌ای انجام شده است و آمارهای نسبتاً جالبی ارائه شده است که میزان سرمایه‌ی نمادین و اعتبار اجتماعی گروه‌های سیاسی و اجتماعی و اصناف و مشاغل، در سطح جامعه را مشخص می‌کند. پژوهشی که با عنوان "اعتماد مردم به گروه‌های سیاسی -اجتماعی" درسال ۱۳۷۴ انجام شده، نشان می‌دهدکه ۵۸ درصد مردم به گروه‌های سیاسی و اجتماعی اعتماد کمی دارند و تنها دوازده درصد از اعتماد کامل برخوردارند.(۵) درمورد سرمایه‌ی نمادین مشاغل و اصناف نیز پژوهش‌های انجام شده در طی سال‌های ۷۹ و ۸۱ آمارهای قابل توجهی را نشان می‌دهد.

آمارها نشان می‌دهد که اعتماد مردم به ترتیب نسبت به صنف‌هایی چون معلمان، اساتید، ورزشکاران و پزشکان بیش‌تر بوده و گروه‌های شغلی مانند بنگاه داران و بازاریان پایین ترین اعتماد مردمی را به سمت خود جلب کرده‌اند. این نمونه پژوهشی شامل ۴۵۰۰ نفر از ساکنین ۱۵ سال و بالاتر مراکز استان‌های کشور بوده است. به طور مشخص این جامعه‌ی آماری نشان می‌دهد که میزان اعتماد زیاد به قضات در حدود ۳۵ درصد، رانندگان تاکسی ۲۰ درصد، تجار و بازاریان ۱۰ درصد، بنگاه داران ۴ درصد و نیروی انتظامی ۵۳ درصد بوده است. درحالی‌که همین آمار برای اساتید دانشگاه ۷۰ درصد و برای معلمان ۷۸ درصد بوده است که نشان دهنده‌ی فاصله‌ی معناداری با سایر مشاغل است.(۶)

آن‌چه در این آمار قابل توجه است پایین آمدن دو الی سه درصدی اعتماد اجتماعی مشاغل در سال ۸۱ نسبت به سال ۷۹ است. پدیده‌ای که از نظر کارشناسان در آن زمان در صورت ادامه می‌توانست یرای یکپارچگی و توسعه‌ی ایران زنگ خطری باشد و همان‌طور که پیش‌تر گفته شد آمارهای جدید نشان می‌دهد که این روند نزولی هم‌چنان ادامه داشته است. آمارهای به دست آمده از یک پژوهش دیگر که در سال ۱۳۸۰ با عنوان "پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌ها" انجام شده حکایت از تایید آمارهای پژوهش ذکر شده‌ی قبلی دارد. این پژوهش که تحت سرپرستی دفتر طرح‌های ملی وزارت فرهنگ و ارشاد در۲۸ استان کشور انجام شده، نشان می‌دهد که ۸۰ درصد از پرسش شوندگان از اعتماد خیلی زیاد به معلمان سخن گفته اند. همین آمار در مورد نیروی انتظامی ۵۱ درصد، روحانیت ۴۶ درصد و قضات ۴۴ درصد بوده است. هم‌چنین بازاریان با ۱۱ درصد در پایین ترین سطح اعتماد عمومی قرارگرفته اند.(۷) در واقع این رتبه بندی نشان می‌دهد که درسال‌های آغازین دهه‌ی هشتاد به جز معلمان تقریباً تمامی گروه‌های مهم و تاثیر گذار اجتماعی از اعتبار اجتماعی متوسط و یا کمی برخوردار بوده‌اند. هرچه از سال‌های دهه‌ی هشتاد به سال‌های اخیر نزدیک می‌شویم با کاهش محسوس نرخ سرمایه‌ی نمادین معلمان مواجه هستیم. با این همه ، هم‌چنان اعتبار اجتماعی معلمان نسبت به سایر مشاغل بالاتر است.
نتایج یک پژوهش میدانی دیگر در سال ۸۹ در استان چهارمحال و بختیاری، کاهش محسوس سرمایه‌ی نمادین معلمان را نشان می‌دهد. با این همه بالا بودن نرخ سرمایه‌ی نمادین معلمان در مقایسه با سایر مشاغل را نیز مشخص می‌کند. جامعه‌ی آماری این تحقیق شامل ۶۱۲ نفر، از میان جمعیت بالای ۱۸ سال در شهرهای مرکزی شش شهرستان استان چهارمحال بختیاری است. آمارها در این استان محروم حاکی از پایین بودن میزان اعتماد عمومی در میان شهروندان است. به طوری که ۷۹ درصد از پرسش شوندگان از میزان اعتماد متوسط و متوسط به پایین برخوردار بوده‌اند. در میان انواع مشاغل معلمان با 1 / 43 درصد اعتماد عمومی، پس از پزشکان با6 / 43   درصد اعتماد عمومی، در رتبه‌ی دوم قرار دارند. همین آمار برای روحانیون ۳۳ درصد، کسبه و بازاریان 5 / 11  درصد، فعالان سیاسی 7 / 13  درصد، خبرنگاران 7 / 14  درصد و رانندگان 8 / 14 درصد بوده است.(۸) این آمارها نشان می‌دهد که سرمایه‌ی نمادین مشاغل گوناگون در مقایسه با یکدیگر دراستان‌های برخوردار و محروم تقریباً شاخص‌های یکسانی دارند و معلمان هم‌چنان جز آن دسته از مشاغلی هستند که سرمایه‌ی نمادین بالایی دارند.


ب: بررسی سیاست گذاری‌های آموزشی تاثیرگذار بر کاهش نرخ سرمایه‌ی نمادین معلمان
همان‌طور که پیش‌تر ذکر شد، در این نوشتار صرفاً به بررسی عوامل خرد و مشخصاً سیاست گذاری‌های آموزشی دولت‌ها در دو دهه‌ی اخیر پرداخته می‌شود. سیاست‌گذاری‌هایی که از نظر نگارنده در کاهش سرمایه‌ی نمادین معلمان تاثیر گذار بوده اند. این عوامل به صورت کلی به سه دسته تقسیم می‌شوند:
۱- جهت گیری‌های سود محورانه نسبت به آموزش:
در سال‌های پس از جنگ و با آغاز سیاست‌های تعدیل اقتصادی تلاشی هدف مند در جهت کاهش بودجه‌ی آموزشی و سودآوری ساختار آموزش درکشور، در پیش گرفته شد. نمونه‌ی بارز چنین سیاست‌هایی اجازه‌ی تاسیس مدارس غیر انتفاعی و مراکز آموزشی خصوصی بود. با رشد مدرک گرایی در جامعه و علاقه‌ی خانواده‌های ایرانی به تحصیلات عالیه‌ی فرزندان شان، زمینه‌ی مناسبی فراهم شد تا مدارس غیر انتفاعی سودآوری بیش‌تری داشته باشند. ادامه‌ی این سیاست‌ها در دولت‌های بعدی به رشد بی رویه‌ی این مدارس منجرشد. به طوری‌که امروز با انبوهی از مدارس غیر انتفاعی ناکار آمد مواجهیم که با وجود شهریه‌های سنگین از کم‌ترین امکانات آموزشی ویژه برخوردارند .امکانات و فرصت‌های آموزشی بعضی از این مدارس حتی از امکانات مدارس دولتی هم کم‌تر است و این درحالی است که تبلیغات گسترده، شرایط لازم را برای جذب دانش آموزان به این مدارس فراهم می‌کند. بعضی از این مدارس صرفاً به مکانی برای صدور مدارک تحصیلی در قبال دریافت پول تبدیل شده اند. این مسائل بیش از هر چیز بر نگرش خانوارهای ایرانی نسبت به مقوله‌ی آموزش تاثیر ات منفی گذاشته و به دنبال آن اعتبار اجتماعی معلمان به عنوان رکن اصلی آموزش در کشور را زیر سوال می‌برد.
۲-دریافت شهریه‌ در مدارس دولتی:
قانون اساسی جمهوری اسلامی بر آموزش رایگان از ابتدایی تا سطوح عالیه دانشگاهی تاکید دارد. با این وجود در شرایط کنونی تقریباً بیش از شصت درصد فرصت‌های دانشگاهی نیازمند شهریه‌های کلان است. از طرفی در چند سال اخیر عملاً اداره‌ی مدارس دولتی از طریق پول‌های دریافتی از اولیاء دانش آموزان صورت می‌گیرد. درحالی‌که مسئولین آموزشی هر سال در آغاز سال تحصیلی از طریق تریبون‌های رسمی، دریافت هرگونه وجه در هنگام ثبت نام را رد می‌کنند، مدیران مدارس تحت فشار ادارات کل از اولیاء دانش آموزان شهریه‌های غیرقانونی دریافت می‌کنند. این رویه‌ی چند ساله، در آغاز سال تحصیلی جدید به بهانه‌ی هوشمند سازی مدارس جنبه‌ی رسمی‌تری به خود گرفته است. بعضاً مواردی از درگیری میان اولیاء دانش آموزان و مدیران مدارس بر سر دریافت وجه اضافی در هنگام ثبت نام هر ساله مشاهده می شود. از طرف دیگر دریافت مستقیم پول زمینه ساز فساد نهادینه در مدارس را فراهم می‌کند. رفتارهای تبعیض آمیز با دانش آموزان و طبقه‌بندی آن‌ها بر اساس میزان پولی که اولیاء آن‌ها پرداخت کرده‌اند، از آسیب‌های دیگر چنین رویه‌ی غلط و نامشروعی است. درنهایت این جایگاه اجتماعی مسئولین مدارس و به تبع آن معلمان است که در اذهان اکثریت جامعه ایرانی متزلزل شده و درنهایت موجبات کاهش سرمایه‌ی نمادین آن‌ها را فراهم می‌کند.
۳- گفتمان موفقیت تحصیلی:
هسته‌ی اصلی گفتمان موفقیت تحصیلی، نمره‌ی قبولی پایان سال و قبولی در کنکور است. در این گفتمان خواست و انتظار اولیاء، مدیران، معلمان و در نهایت دانش آموزان نه پرورش خلاقیت -به عنوان یکی از اهداف نظام آموزشی- که موفقیت تحصیلی خواهد بود. موفقیتی که شاخصه‌ی اصلی آن نمره است. از طرفی ، فشار سیستم آموزشی به مدیران مدارس برای افزایش آمار قبولی، زمینه ساز آسیب‌های جدی در فرآیند آموزشی دانش آموزان می‌شود. مدیران مدارس با فشار به معلمان در پایان هر نیم سال، افزایش آمار قبولی را درخواست می‌کنند و دست به هر کاری می‌زنند که افت تحصیلی در مدرسه اتفاق نیفتد؛ از دست کاری نمرات گرفته تا افزایش نمرات مستمر دانش آموزان همه در جهت افزایش آمار قبولی صورت می گیرد.

در چنین شرایطی و با وجود مشکلات معیشتی معلمان، زمینه برای خرید و فروش سوالات امتحانی و دریافت نمرات قبولی فراهم می‌شود و دانش آموزان بدون هیچ گونه تلاش و کوششی، مدارج ترقی را طی می کنند. چگونه می‌توان از دانش آموزی که سوالات امتحانی پایان سال را از معلمان یا مدیران مدارس می خرد، انتظار احترام و حفظ جایگاه معلمی را داشت!؟ این گونه است که سرمایه‌ی نمادین معلمان به تاراج می‌رود و عملاً اعتبار اجتماعی معلمان قربانی سیاست‌های غلط برنامه ریزان آموزشی می‌شود.


سخن پایانی
شاید در شرایطی که در جامعه‌ی ایران، ارزش‌های مادی گرایانه جایگزین ارزش‌های انسانی و باورهای اخلاقی شده‌اند و ملاک تشخص اجتماعی، فرآوری ثروت بیش‌تر به هر قیمتی است، این طور به نظر بیاید که سخن از اعتبار و جایگاه اجتماعی، بیهوده و گزاف است. این تغییر ارزش‌ها بخش عمده‌ای از جامعه‌ی معلمان را نیز فراگرفته است. براساس پژوهشی که که درسال ۱۳۸۹ در میان معلمین شاغل شهرستان بروجن صورت گرفته، نسبت افرادی که اولویت‌های ارزشی شان مادی گرایانه بوده، درمقایسه با معلمانی که به ارزش‌های فرامادی و انسانی توجه داشته‌اند، تقریبا دو به یک بوده است. یعنی اولویت ۷۵ درصد معلمانی که مورد پرسش قرار گرفته‌اند، ارزش‌های مادی بوده است.(۹) با این حال همین پژوهش‌ها نشان می‌دهد که کاهش اعتبار اجتماعی و سرمایه‌ی نمادین معلمان اثرات منفی فراوانی در ساختار آموزشی به جا می‌گذارد.

امروزه بسیاری از کارکردهای سنتی خانواده، به نهادهای آموزشی منتقل شده است. درنتیجه نقش اصلی تربیت نسل جوان و انتقال ارزش‌های اجتماعی به آن‌ها بر عهده‌ی مدارس و به تبع آن معلمان است. افزایش کارایی و بهره‌وری نظام اموزشی درگرو شکل‌گیری رابطه‌ای مناسب میان معلمان و دانش آموزان از یک طرف و اولیاء دانش آموزان و مدیران مدارس از سوی دیگر است. این رابطه‌ی مناسب مستلزم اعتبار اجتماعی بالایی است که در این سال‌ها همواره درحال کاهش بوده است. از طرف دیگر متغیر پایگاه اجتماعی، به عنوان یکی از عوامل موثر بر فرسودگی شغلی معلمان معرفی می‌شود. یافته‌های یک پژوهش در سال‌های اخیر نشان می‌دهد که کاهش اعتبار اجتماعی معلمان از عوامل اصلی فرسودگی شغلی معلمان است. در نتیجه‌گیری این پژوهش آمده است: "در خصوص رابطه بین پایگاه اجتماعی و ابعاد فرسودگی شغلی معلمان، نتیجه‌ی حاصل از انجام آزمون نشان می‌دهد که پایگاه اجتماعی با خستگی عاطفی، مسخ شخصیت و عدم موفقیت فردی و در مجموع با فرسودگی شغلی، همبستگی معکوس و معناداری دارد.


منابع:
۱- صافی، احمد، سیمای معلم، تهران، انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۴
۲- پیربوردیو، ازفضای اجتماعی تا سرمایه‌ی اجتماعی، سعید عطار، پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
۳- پژوهش نامه‌ی علوم اجتماعی، سال سوم، شماره‌ی چهارم، زمستان ۱۳۸۸
۴- رفیع پور، فرامرز، آنومی یا آشفتگی اجتماعی، پژوهشی در زمینه‌ی پتانسیل آنومی در شهر تهران، سروش، تهران، ۱۳۷۸
۵- اعتماد به گروه‌های سیاسی-اجتماعی، سلمان صفدری، پایان نامه‌ی کارشناسی علوم اجتماعی، دانشکده‌ی علوم اجتماعی،دانشگاه علامه طباطبایی،۱۳۷۴
۶- فصل نامه‌ی جامعه پژوهی فرهنگی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال اول، شماره‌ی اول، بهار و تابستان ۱۳۸۹، صص ۳۳-۶۱
۷- ثقفی، مراد و تاجبخش، کیان، سرمایه‌ی اجتماعی و سیاست‌های اجتماعی، فصل نامه‌ی رفاه اجتماعی، ویژه نامه‌ی سیاست اجتماعی
۸- فصل نامه‌ی جامعه شناسی کاربردی، سال بیست و یکم، شمارهی ۴۰، زمستان ۱۳۸۱، صص۹۷-۱۲۲
۹- مجله‌ی مطالعات اجتماعی ایران، دوره‌ی پنجم، شماره‌ی سوم، پاییز ۱۳۹۰
________________________________________
خط سفید

منتشرشده در دیدگاه

afrasiabispecial یک جامعه سالم، متعادل و واقع گرا " رئال " حاوی مشخصات و ویژگی هایی است که بدون آن ها به مرداب و گنداب در " اشل " گسترده مبدل گشته و چشم اندازی تاریک و مرگ بار در انتظار آن جامعه قرار خواهد رفت. از جمله ممیزه های جامعه رشد یافته و سعادتمند از جامعه مرتجع و عقب مانده، عامل انتقاد می باشد. برخی به محض آن که با انتقاد مواجه می شوند، بلافاصله و بدون کمترین تفکر، تعمق و تاملی عکس العمل انفعالی بروز داده و به اصطلاح جبهه می گیرند و انتقاد را حمل بر خصومت و عناد ، نفاق، کفر و یا مصداقی از مصادیق " ستون پنجم " تلقی می کنند! و حال آن که انتقاد در یک فراگرد روان شناختی، و " ماکروپولتیک " یک اصل و ضرورت حیاتی به حساب می آید.

خداوند رحمان و رحیم با آن کمال مطلق و ربانیت و ربوبیت که معبود حقیقی و مالک علی الاطلاق بوده و هرگز اصل تعبد و سرسپردگی در برابر معبودیت و خالقیت و فرامین او را فراموش نمی کنیم، مع الوصف در سراسر قرآن کریمش، سخن از تامل، تفکر، سوال ، سیر و تفحص و کنکاش به میان آمده و همو که از اوئیم و به سوی اوئیم، به صرف پرستش، با ملائک الله با غلاظ و شداد برخورد نکرد و حتی می توان حدس زد، جهت تبیین فلسفه خلقت و راز آفرینش و سرک کشیدن به هزار توی عالم و عیان ساختن هدف و غرض غایی خالق از خلق مخلوق به ویژه انسان، این چنین مصلحت دید و برنامه ای را طراحی و مهندسی نمود تا کوچک ترین نقطه مبهم و مسئله انگیز نگران کننده باقی نماند!
به خوبی می نگریم که پس از سوالات فرشتگان و حتی انتقاد ملائکه و ماجرای ابلیس بود که رگه هایی طلایی و سرنوشت ساز از اسرار خلقت و عظمت و تعالی هستی و شگفتی های آفرینش و علوم و معارف و حکمت ها آن هم پس از قصه " هبوط " آغاز شد؛ مرز حق و باطل و هابیل و قابیل و سیر استکمالی بشر و شکوه وحی و رسالت انبیاء و امامت ائمه(ع) و تفسیر و تاویل عشق و عرفان در غار حرا و مکه و مدینه و کربلا و عاشورا و اتصال خط نورانی سرخ فام حسینی به خط مشعشع سبز مهدوی، تبلور و تجلی یافت.
پر واضح است که انتقاد با تخریب و عناد و بروز دادن عقده های شخصی، حسادت ورزیدن و به اصطلاح امروزی رو کم کنی فرق دارد. یادمان نمی رود در سال 67 در آستانه مجلس سوم وقتی بحث جدایی مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز مطرح شد، امام (ره) هرگز موضع نگرفت و انتقاد تعدادی از علماء و روحانیون را تخطئه نفرمود، بلکه آن را به فال نیک گرفت و در منشور برادری " رهنمود های لازم را ارائه نموده و به بصیرت دهی و آگاهی بخشی همت گمارد و همگان را متوجه خطرات اصلی از ناحیه استکبار جهانی و تشتت و تفرقه و غفلت از درون ساخت.
آن چه که از منظر بنیان گزار جمهوری اسلامی ایران مذموم و غیر قابل قبول از ناحیه عقل و شرع و عرف قلمداد گردیده، انتقام است نه انتقاد.

در سیره اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و رسول گرامی اسلام و کلیت انبیاء نیز با وجود موضوع وحی و فرامین ربانی و مقوله واجب و ضروری انقیاد کامل ولاینقطع در قبال وحی الهی، دو مسئله را نمی توان به فراموشی سپرد: اول آن که با وجود معرفت به حق فرامین حضرت پروردگار و عشق و محبت و تسلیم اوامر خدا، جهت ایمان و یقین کامل یافتن و روشنگری، سوال و تحقیق و معرفت یابی یک حسن تلقی می شود. دوم آن که از نظر الهی و پیامبر(ص) و امام(ع) خود آنان اجازه داده اند تا سوال شود " ان قلت " منطقی و معقول آورده شده و شور و مشورت و چکش کاری و صیقل دهی در مباحث و مسائل روزمره و فردی، اجتماعی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی و معیشتی در چارچوب اساسی حق و عدالت و حقیقت صورت پذیرد. موضوع جنگ خندق، نظرپردازی های سلمان، به سوال و جواب و مشورت گذاشتن و نظردهی اصحاب پیامبر(ص) در مورد چگونگی رتق و فتق امور، دفاع یا تهاجم، ماندن در شهر یا خروج از آن و... جملگی موید نظریات فوق الذکر می باشد.
باب " النصیحـةلأمةالمسلمین " که همان خیرخواهی و صلاح زمامداران در هجران جوامع انسانی است جایگاهی شایسته، بایسته و رفیع در هرم حکومتی و امت اسلامی دارد. با این دیدگاه و با غور و تفحص قرآنی روائی و سیره شناسی دینامیک و پویا، مردم سالاری و دموکراسی واقعی و منطقی و اصل همبستگی و اخوت و تحکیم مبانی دینی، اخلاقی و زمینه سازی یک جامعه ایده آل توام با واقعیت، دور از انتظار نیست و خواهیم دید ولایت، نبوت، امامت و امت و تعبد و تقید و آزاداندیشی، آزادگی و مشارکت، رقابت و تداول منطقی قدرت و بلکه اقتدار در هم تنیده و متباین و متغایز به نظر نمی آیند. با چنین نگرشی دیگر انگ سکولار ولائیسم ولاقیدی و لیبرال و یا در نقطه مقابل پاتریمونالیستیک، الیگارشی و الیت پردازی افسانه ای و آریستوکراسی محلی از اعراب نخواهد داشت.
برای نشان دادن اهمیت و ارزش و اثر انتقاد ولو در مواردی و بعضا تند و تیز استاد بزرگوار شهید مطهری معتقد بود هر جا انتقاد و چالش بوده، آن جا اسلام پیشرفت داشته در هر مقطعی از تاریخ که خفقان حاکم بوده و آزادی لازم داده نشده، رکود و عقب گرد وجود داشته است. در اهمیت موضوع انتقاد، جمله ای از مبارز فقید و اندیشمند معروف " روزالو گزامبورگ " وجود دارد که می گوید " لازمه رشد و کمال یک جامعه، خود انتقادی است."
فرهنگ توحیدی به ویژه اسلام که یک دین کامل و جامع الطرف است و هم چنین تشیع و قرآن کریم و انقلاب اسلامی ایران که منبعث از دین و مذهب حقه و سیره نبوی و علوی است مملو از نکاتی است که مبین شوری، مشارکت، رقابت و تداول سالم، سعه صدر، تحمل همدیگر و اخوت، صبر منطقی، درایت، تعمیق و تعمق و در نهایت ثبات و وحدت رویه اصولی و دکترین منضبط و پایدار " اصلها ثابت و فرعها فی السماء " و استراتژی هدف مند می باشد. در چنین حال و هوایی است که ترس و اضطراب و نگرانی بی جا و استاتیک و در جا زدن و انجماد و پوسیدن و پوک شدن رخت بر بسته، فرار مغزها بایکوت شده، بهانه ها از دست مغرضان،فتنه سازان واقعی نهان و آشکار، استکبار جهانی و منافقان ستانده شده و مدینه فاضله هر چند به طور نسبی و محدود، نهادینه می گردد.
تمدن اسلام آن چنان که بزرگانی نظیر سید جمال، عبده، شیخ شلتوت، مطهری، شریعتی، امام (ره) دکتر بهشتی و متفکرانی از غرب چون رنه گنون، ویل دورانت، آنه ماری شمیل، هانری کوربن، چامسکی و ... اظهار نظر کرده اند، برای تفکر، پویایی و دینامیسم و دیالکتیک حتی برتر از ایده های سقراطی، ارسطویی، کانتی و هگلی، ارزش قائل شده است. دیدارها و ملاقات و نشست های صمیمانه گوناگون و متعدد مقام معظم رهبری با اندیشمندان، نخبگان و متفکران و هنرمندان و الیت های جامعه در عرصه های مختلف نمونه و اسوه راستینی است در جا انداختن آن چه که دغدغه اصلی جامعه است و نشان دادن نقشه راه است به همگان و به ویژه کسانی که فرسنگ ها از این دکترین عقب مانده اند.
اگر به راستی دلسوز اسلام و جامعه و بلکه کل بشریت هستیم و خواهان فراچنگ آوردن چشم اندازی روشن تر و امیدوارکننده تر هستیم، با نصب العین قرار دادن منشور و مانفیست بزرگان دین و مذهب و انقلاب و بدون رودربایستی باید گفت یک خانه تکانی اساسی ضرورت تام دارد.

منتشرشده در یادداشت
سه شنبه, 20 آبان 1393 16:21

درباره صدای معلم

                                                        به نام خدا

  1. صدای معلم  با شماره ثبت  78039  از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت می کند .
  2. صدای معلم ، کار خود را از سال 1387 با مدیریت « علی  پورسلیمان » آغاز کرد .
  3. حوزه فعالیت صدای معلم  ، آموزش و پرورش و مسائل آن است و با یک نگاه سیستمی به آن می پردازد و حتی جامعه را از دریچه آموزش و پرورش رصد می کند .
  4. صدای معلم ،متشکل از گروهی از معلمان و صاحب نظران در حوزه تعلیم و تربیت است که به محور بودن " آموزش " در توسعه پایدار اعتقاد داشته و درصدد هستند با " جنبش قلم " و " پویایی اندیشه برتر " نقش واقعی آموزش و پرورش را در معادلات جامعه بازتعریف نمایند و در این راستا از همه اندیشمندان و فرهنگیان فرهیخته دعوت به همکاری و تعامل می نماید .
  5. دکترین صدای معلم ، تاسیس و تثبیت " تفکر انتقادی " و " گفت و گو "  به عنوان حلقه مفقوده در چرخه نظام تعلیم و تربیت است .
  6. صدای معلم تریبونی برای همه فرهنگیان و معلمان است و هیچ گونه وابستگی به دسته ، حزب و یا جناح سیاسی و اقتصادی ندارد .
  7. صدای معلم در قالب " شورای نویسندگان " فعالیت می کند .

دوستانی که در قالب این شورا همکاری و فعالیت دارند ، عبارتند از :

 

About us:

  1. The website of  " SEDAYE MOALLEM  "works within the framework of the constitutional law of the Islamic Republic of Iran   .
  2. Sokhan e Moallem started in 2009 by Ali Poursoleyman.
  3. The scope of  " SEDAYE MOALLEM " is about education and analysis of them through a systematic view of the public opinion .
  4. " SEDAYE MOALLEM " consists of a group of elite professors who believe in the vital role of education in the process of sustainable development .Their aim is to set a new definition of the main role of education in the society by the ' PEN MOVEMENT " and " dynamics of higher thought " .
  5. For this important mission , we invite all the people who are interested in education and the problems to join us .
  6. The doctrine of " SEDAYE MOALLEM " is based on critical thinking & dialogue . We believe that these are the missing link of the process of education in Iran .
  7. " SEDAYE MOALLEM " is a podium for all teachers . This is an independent website which is not related to any political or economic foundation.
  8. "" SEDAYE MOALLEM " works in the framework of the " AUTHORS COUNCIL " .

Please send your reports & articles to: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید


The names of the writers in the authors' council are as follows:

  • سید رازی طبیب - کارشناس بیولوژی
  • سعید شهسوارزاده - کارشناس صنایع نساجی
  • فاطمه سادات اشرفی زاده - کارشناس ارشد زبان شناسی
  • محمد دوست افزون - کارشناس مسائل اجتماعی و علوم سیاسی
  • زهرا قاسم پور دیزجی
  • علی  پورسلیمان - کارشناس ارشد مدیریت آموزش
  • صاحب امتیاز و مدیر مسئول : علی پورسلیمان

همکاران گروه صدای معلم :

* نرگس کارگری ( خبرنگار )

* رضا قاسم پور ( خبرنگار )

* علی زینلی

* علیرضا کاشفی

* هادی عظیمی

رئیس کمیته آموزش و پرورش مرکز پژوهش های مرکز مجلس شورای اسلامی : " « صدای معلم » برای ما یک گروه مرجع است "

*  صدای معلم در سال 1393 در میان بیش از 400 خبرگزاری ، روزنامه ، سایت و... پس از خبرگزاری فارس ، رتبه دوم را از لحاظ تولید محتوای خبری و انتقادی در حوزه آموزش و پرورش کسب نموده است .

* صدای معلم ( سخن معلم ) در مهر ماه 1388 به عنوان « وبلاگ برتر در حوزه ی اصناف ایران » شناخته شد .

* وزیر آموزش و پرورش ( بطحایی ) در نشست رسانه ای 29 / 11 / 96 : مدیر صدای معلم فردی کار کشته در حوزه رسانه است .

* « صادق ستاری فرد » سخنگوی وزارت آموزش و پرورش در نشست رسانه ای به مناسبت هفته معلم سال 1401 : « صدای معلم را دنبال می کنیم ؛ از این که صدای معلم را فریاد می زنید و به گوش ما می رسانید تشکر می کنم . «صدای معلم را دنبال می کنیم ؛ از این که صدای معلم را فریاد می زنید و به گوش ما می رسانید تشکر می کنم . »

قاسم احمدی لاشکی معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش در نشست رسانه ای یکشنبه 23 مرداد 1401 : « مشخص است که با « مطالعه » موضوعات را دنبال می کنید و از این بابت به عنوان « یک معلم » به صورت « ویژه » از شما تشکر می کنم » .


* هر گونه استفاده از نام و یا لوگوی صدای معلم در کانال ها ، گروه ها و... جرم محسوب شده و پیگرد قانونی دارد .

ارسال مطالب و اخبار فقط از طریق آدرس : 
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

* صدای معلم در فیس بوک ( این جا )

* کانال گروه صدای معلم در تلگرام ( تلگرام باید آپدیت باشد ) : ( این جا )

* صدای معلم فقط در تلگرام کانال و در فیس بوک صفحه دارد . این رسانه در اینستاگرام و واتس اپ هیچ گونه صفحه ای ( PAGE ) ندارد .

* هر گونه استفاده از نام ، آدرس و یا لوگوی صدای معلم پیگرد قانونی دارد .

« صدای دانش آموز » برای انعکاس نظرات و تعامل با دانش آموزان سراسر کشور راه اندازی شده است . ( این جا )

( لطفا فقط دانش آموزان عضو شوند . )

 

توضیحات مهم :

*برای ثبت یادداشت ، خبر و... در ستون  " نامه های دریافتی " به بخش " تماس با ما " مراجعه فرمایید .

*مطالب ارسالی فقط با فرمت word ارسال شوند و از ارسال با فرمت pdf و... خودداری شود.

*در نظر سنجی های صدای معلم شرکت کنید .

*بهتر است ارسال یادداشت ، خبر و... همراه با عکس و یا تصاویر با کیفیت باشد .

*دوستان گرامی در صورت داشتن  "خبر " ، " شنیده ها " و... حتما شماره تلفن خود را نیز ذکر فرمایند .

*دوستان و همکارانی که به طور مرتب در ذیل پست ها ، کامنت ( نظر ) می گذارند در صورت امکان ای میل خود را حتما قید نمایند . این ای میل نمایش داده نمی شود و فقط مدیر سایت قادر به رویت آن است .

*همکاران و معلمانی که اقدام به ارسال نامه های جمعی و یا گروهی می نمایند  ؛ در متن امضاء شده  نام ، نام خانوادگی و شماره تلفن هر همکار باید قید شده باشد . این نامه ها در آرشیو صدای معلم مانده و محرمانه تلقی خواهد شد . نامه های جمعی  فاقد این شرایط ، فردی تلقی شده و منتشر می شوند .

* « صدای معلم » رسانه ای برای انتشار نظرات و ایده های گوناگون است و انتشار آن ها الزاما نظر این رسانه محسوب نمی شود .مواضع رسمی این رسانه توسط مدیر مسئول و یا سردبیر و یا سایر  اعضای شورا بیان می شوند .

* دانش آموزان گرامی در سراسر کشور ، برای پیوستن به گروه دانش آموزی ، مشخصات خود شامل نام ، نام خانوادگی ، نام مدرسه به همراه شهرستان مربوطه ، شماره تماس و عکس اسکن شده خود را به آدرس داده شده ارسال فرمایند .

* ارتباط با مدیر سایت :

ارتباط با مدیر سایت از دو طریق امکان پذیر است :

1-بخش تماس با ما ، گزینه " مدیریت "

 این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

* در صورت استفاده از منابع دیگر ، حتما ذکر شود .

 * نقل مطالب و موضوعات فقط با ذکر ماخذ مجاز است .

* فیس بوک علی پورسلیمان ( این جا )

*شماره نمابر ( فکس ) : 66054124 ( 021 )

* نشانی : تهران - خیابان آزادی - میدان استاد معین - ابتدای 21 متری جی - پلاک 298 - واحد 4

* ( از آن جا که هزینه های اداره این سایت شخصی بوده و بعضا توسط  کمک های مردمی تامین می شود ، به منظور استمرار و نیز توسعه و بهسازی فعالیت ها ، در صورت تمایل کمک های خود را  به نام علی پورسلیمان واریز نمایید )

شماره کارت :

  6703   6826   3374   6104

شماره شبا :

IR09      0120        0000       0000      0161       1973      47

 

                                                 از توجه و همکاری شما سپاسگزاریم

                                                                 علی  پورسلیمان

                                                       مدیر گروه صدای معلم

 گروه گزارش / حدود دو سال از واقعه تلخ آتش سوزی در دبستان انقلاب اسلامی شین آباد می گذرد .
تاکنون اخبار و گزارش های مختلفی در مورد این فاجعه منتشر شده است .
گروه گزارش سخن معلم تصمیم گرفت تا پای صحبت این کودکان و خانواده های آنان بنشیند و حرف ها و درد دل های آن ها را منعکس کند .
امید که مشکلات این خانواده ها در پیچ و خم نامه ها و مراحل اداری به بوته فراموشی سپرده نشده و مسئولان و تصمیم گیران مجدانه و دلسوزانه در جهت رفع مشکلات و مصائب این خانواده های آسیب دیده باشند .
طاهره  نقی ئی - علی  پورسلیمان

منتشرشده در گفت و شنود

چند‌‌‌سال پیش، د‌‌ر یکی از زنگ‌های تفریح، مد‌‌یر مد‌‌رسه به اتاق د‌‌بیران آمد‌‌ و مرا صد‌‌ا زد‌‌ و گفت، آقایی با شما کار د‌‌ارد‌‌. رفتم د‌‌م‌د‌‌ر، د‌‌ید‌‌م مرد‌‌ میان سال خوش پوش و مرتبی ایستاده است. پند‌‌اشتم که پد‌‌ر یکی از د‌‌انش‌آموزان است و آمد‌‌ه تا د‌‌رس پسرش را بپرسد‌‌. کمی که صحبت کرد‌‌ د‌‌ریافتم که نه به د‌‌نبال د‌‌رس پسرش بلکه به د‌‌نبال د‌‌رس خود‌‌ش آمد‌‌ه! ٢٠‌سال پیش تا د‌‌وم د‌‌بیرستان د‌‌رس خواند‌‌ه بود‌‌ و حالا آمد‌‌ه بود‌‌ از د‌‌بیران د‌‌رس‌های گوناگون، راهنمایی و کمک بگیرد‌‌ و برود‌‌ اد‌‌امه تحصیل بد‌‌هد‌‌. به گفته خود‌‌ش می‌خواست د‌‌ست‌کم تا لیسانس پیش برود‌‌. د‌‌ریافتم که وضع مالی بسیار خوبی هم د‌‌ارد‌‌ و د‌‌ر یکی از پاساژهای زبانزد‌‌ تهران، صاحب ٣ د‌‌هنه مغازه است و نزد‌‌یک به ٢٠ کارگر برایش کار می‌کنند‌‌. گفتم، خب، حالا با این وضع ماد‌‌ی فوق‌العاد‌‌ه‌ای که د‌‌اری چرا می‌خواهی د‌‌رس بخوانی؟ گفت د‌‌یگر نمی‌خواهم خیس عرق شوم وقتی از مد‌‌رک تحصیلی‌ام می‌پرسند‌‌! من ٢ فرزند‌‌ د‌‌ارم. به مد‌‌رسه‌های بچه‌هایم که می‌روم بیشتر به من پیشنهاد‌‌ می‌د‌‌هند‌‌ رئیس انجمن اولیای مد‌‌رسه بشوم، اما وقتی می‌پرسند‌‌ مد‌‌رک‌تحصیلی‌ات چیست، سخت خجل می‌شوم و تمام بد‌‌نم عرق می‌کند‌‌. حالا تصمیم گرفته‌ام که د‌‌رس بخوانم و برای یک بار هم که شد‌‌ه ننگ کم‌سواد‌‌ی را از خود‌‌م بزد‌‌ایم.
باری، د‌‌رس‌خواند‌‌ن و نخواند‌‌ن، پیامد‌‌های گوناگونی د‌‌ارد‌‌. بسیاری از اند‌‌یشه‌وران اجتماعی هم، د‌‌رباره پیامد‌‌های اجتماعی و فرد‌‌ی آموزش د‌‌ید‌‌گی و ناد‌‌ید‌‌گی، بحث‌های زیاد‌‌ی کرد‌‌ه و پژوهش‌های فراوانی انجام د‌‌اد‌‌ه‌اند‌‌. چند‌‌ی پیش، از یکی از اند‌‌یشه‌وران اجتماعی، به نام «کریگ راید‌‌ل» جستاری خواند‌‌م با عنوان «سود‌‌های اجتماعی آموزش و پرورش». راید‌‌ل د‌‌ر د‌‌رآمد‌‌ نوشته‌اش چنین آورد‌‌ه است: «آموزش و پرورش، برای افراد‌‌ و جامعه، پیامد‌‌های فراوان د‌‌ارد‌‌. فرآیند‌‌ آموزش، برای بسیاری از مرد‌‌م، تا اند‌‌ازه‌ای فرآیند‌‌ی با «ارزش مصرفی» است. انسان‌ها، موجود‌‌اتی کنجکاوند‌‌ و از یاد‌‌گیری و فراگرفتن د‌‌انش نوین، لذت می‌برند‌‌. آموزش و پرورش همچنین «ارزش سرمایه‌گذاری» چشم گیری د‌‌ارد‌‌. آنها که آموزش بیشتری می‌بینند‌‌، اغلب از زند‌‌گی‌شان بهره بیشتری می‌برند‌‌، سطوح بالاتر استخد‌‌ام را به چنگ می‌آورند‌‌ و از پیشه‌های رضایت بخش‌تر برخورد‌‌ار می‌شوند‌‌. آموزش و پرورش، همچنین می‌تواند‌‌ مرد‌‌م را توانا سازد‌‌ تا لذت بیشتری از زند‌‌گی ببرند‌‌، اد‌‌بیات و فرهنگ را پاس د‌‌ارند‌‌ و شهروند‌‌انی آگاه‌تر و به لحاظ اجتماعی پیچید‌‌ه‌تر شوند‌‌. آموزش و پرورش سود‌‌های اقتصاد‌‌ی همچون د‌‌رآمد‌‌ بالاتر د‌‌ر طول عمر، سطوح بیکاری کمتر و رضایت شغلی بیشتر را د‌‌ر پی د‌‌ارد‌‌. همچنین می‌تواند‌‌ پیامد‌‌هایی همانند‌‌ افزایش تند‌‌رستی و د‌‌یرزیستی را شامل شود‌‌».
البته د‌‌ر جامعه کنونی ما مسأله کمی فرق د‌‌ارد‌‌ و به د‌‌لیل بیکاری‌ د‌‌رصد‌‌ چشم گیری از د‌‌انش‌آموختگان د‌‌انشگاه‌ها، می‌توان د‌‌رستی برخی از سخنان بالا را به زیر پرسش برد‌‌. د‌‌ر سطح آموزش و پرورش اما شرایط متفاوت است و هنوز هم می‌توان به قوت به د‌‌فاع از اهمیت آموزش‌د‌‌ید‌‌گی د‌‌ر این سطح، برخاست. از یک نظر، شاید‌‌ بتوان چنین گفت که د‌‌ر آموزش، هر چه به پایه‌های نخستین نزد‌‌یک می‌شویم ارزش آموزش، بیشتر می‌شود‌‌. یعنی ارزش د‌‌وره د‌‌بستانی و حتی پیش د‌‌بستانی- از ارزش د‌‌وره‌های بالاتر، بیشتر است چرا که نبود‌‌ آن، اثرات مهم‌تری بر زند‌‌گی شخصی افراد‌‌ و جامعه به‌طور کلی، می‌گذارد‌‌- البته د‌‌ر ارزش و اهمیت بسیار د‌‌وره‌های نخست آموزش به روش‌های د‌‌یگری هم می‌توان استد‌‌لال کرد‌‌. به همین خاطر است هنگامی که از کود‌‌کان بازماند‌‌ه از آموزش د‌‌بستانی و راهنمایی سخن می‌رود‌‌ بی‌گمان احساس زیان و اند‌‌وه بیشتری د‌‌ر وجود‌‌ ما پد‌‌ید‌‌ می‌آید‌‌. البته این سخن به معنای ناد‌‌ید‌‌ه گرفتن ارزش د‌‌وره‌های بالاتر نیست آن‌گونه که برخی از فراد‌‌ستان آموزش و پرورش کنونی و چند‌‌‌سال گذشته، با تأکید‌‌ بر آمار کود‌‌کان بازماند‌‌ه از د‌‌وره ابتد‌‌ایی می‌کوشند‌‌ به نوعی آمار د‌‌انش‌آموزان د‌‌وره‌های بالاتر را کم اهمیت جلوه د‌‌هند‌‌ و شگفت‌انگیز استد‌‌لالی است که برخی به د‌‌نبال فراگیر کرد‌‌ن و جااند‌‌اختن آن د‌‌ر جامعه هستند‌‌ که چون د‌‌ر ٥٠،٤٠ ‌سال پیش، آموزش و پرورش اجباری تا د‌‌بستان تعریف شد‌‌ه پس کود‌‌ک بازماند‌‌ه از آموزش د‌‌وره‌های نخست (راهنمایی) و د‌‌وم متوسطه، به آموزش و پرورش ربطی ند‌‌ارد‌‌!
آموزش و پرورش نباید‌‌ فراموش کند‌‌ که برابر اصل سی‌ام قانون اساسی، برخورد‌‌اری از آموزش و پرورش رایگان، یکی از حقوق بنیاد‌‌ین کود‌‌کان است. افزون بر این، معنای آموزش با گذشت زمان د‌‌رحال د‌‌گرگونی است. د‌‌ر ایران کنونی به هیچ‌رو نمی‌توان گفت که آموزش و پرورشی که د‌‌ر جریان است با کیفیت فراخور زمانه و زند‌‌گی نوین هماهنگ است. بیشتر کود‌‌کان ما، برابر شاخص‌های تعریف شد‌‌ه جهانی، از آموزش کیفی یا با کیفیت، برخورد‌‌ار نیستند‌‌. از این‌رو، شاید‌‌ بتوان از د‌‌انش‌آموزانی سخن گفت که به مد‌‌رسه می‌روند‌‌ اما به نوعی بازماند‌‌ه از آموزش به شمار می‌آیند‌‌!
به هر رو، آموزش، د‌‌ر زند‌‌گی افراد‌‌ نقش برجسته‌ای د‌‌ارد‌‌. کود‌‌کی که از آموزش باز می‌ماند‌‌، به احتمال بسیار زیاد‌‌، فرصت تجربه جهان انتزاع و اند‌‌یشه را از د‌‌ست می‌د‌‌هد‌‌ و فرصت د‌‌اشتن ذهن پیچید‌‌ه و د‌‌ست یافتن به پیشه‌ها و موقعیت‌های مهم اجتماعی را. بیشتر کود‌‌کانی که د‌‌ر ایران کنونی، از آموزش باز می‌مانند‌‌، به‌ویژه د‌‌ر د‌‌وره د‌‌بستان، به د‌‌لیل فقر مالی خانواد‌‌ه‌هاست. ناگفته پید‌‌است که چنین کود‌‌کانی، سر از کجاها د‌‌ر می‌آورند‌‌ و به چه کارهایی می‌پرد‌‌ازند‌‌. کافی است کمی با آنان به گفت‌وگو بنشینیم تا به ژرفای حسرتی پی بریم که د‌‌ر وجود‌‌ خویش نسبت به کود‌‌کانی که به مد‌‌رسه می‌روند‌‌ احساس می‌کنند‌‌.

چند‌‌ ‌سال پیش، د‌‌انش‌آموزی د‌‌اشتم د‌‌ر ‌سال نخست د‌‌بیرستان. د‌‌ر میانه‌های سال، د‌‌رس را رها کرد‌‌ و به بازار کار رفت. چند‌‌ی بعد‌‌، د‌‌ر یکی از مغازه‌های فروش لوازم‌خانگی د‌‌ر چهارراه سرچشمه تهران د‌‌ید‌‌مش. با کارگری د‌‌یگر د‌‌اشت یخچالی را جابه‌جا می‌کرد‌‌. ایستاد‌‌م تا کارش تمام شد‌‌. با هم کمی حرف زد‌‌یم. گفت من ناگزیرم کار کنم. پد‌‌رم مرد‌‌ه. حقوق ماد‌‌رم هم آن‌قد‌‌ر نیست که هزینه من، ماد‌‌ر و خواهرم را بد‌‌هد‌‌. پس باید‌‌ کار کنم. اما بزرگ که شد‌‌م د‌‌رسم را اد‌‌امه خواهم د‌‌اد‌‌. می‌خواهم به د‌‌انشگاه بروم و تحصیل کرد‌‌ه شوم. الان هم وقتی د‌‌وستانم را می‌بینم که از مد‌‌رسه می‌آیند‌‌، ناراحت و اذیت می‌شوم اما آقا این نیز بگذرد‌‌ و د‌‌وباره به مد‌‌رسه برخواهم گشت.

روزنامه شهروند

منتشرشده در یادداشت

آخرین اخطار اداره توزیع برق به آموزش و پرورش شهرستان شوشتر ارسال شد .

در این اخطاریه آمده است در صورت عدم پرداخت بدهی تا تاریخ 25 / 8 / 93  برق مدارسی که قبوض معوقه خود را پرداخت ننمایند قطع خواهد شد .

لازم به ذکر است که اداره آموزش و پرورش شهرستان شوشتر تاکنون توانسته است فقط یکی از اقساط ۳۵ میلیون تومانی به اداره توزیع برق شوشتر را پرداخت نماید و از سررسید قسط ۳۵ میلیون تومانی دوم که بیست روز از مهلت آن سپری شده است به دلیل کمبود اعتبارات پرداخت نشده است./

bargh

پیک شوشتر

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور