صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

عبدالرضا خسروی - دبیر فیزیک دبیرستان های بروجرد :

در کشور ما از دیرباز  معلمان در جامعه همواره الگو بوده اند ؛  به طوری که انجام هرگونه خطایی از هر صنفی پذیرفته شده بود الا معلمان . به همین دلیل است که اکثر محصلین پس از طی مدارج عالی علمی از بهترین دانشگاه ها و دارابودن هر سمتی با دیدن معلم خود بوسه بر دستانش زده اند  ؛ چرا که الفبای زندگی را به آنها آموخته و آنها را از تاریکی جهل به روشنایی دانایی هدایت نموده اند .
 خبر حمله دانش آموز کلاس اول دبیرستان حافظی بروجرد با چاقو به معلم فیزیکش ، استاد محسن خشخاشی در حین تدریس و شهادتش ، جامعه فرهنگی و سایر اقشار جامعه را در بهت و حیرت فرو برد که باعث شد موجی از بغض و اندوه فرهنگیان و خانواده هایشان را فراگیرد .
 در چند روز گذشته در مورد این حادثه مطالب زیادی نوشته شده و از ابعاد مختلف مورد بررسی  قرار گرفته  است . هرچند که لازم است توسط جامعه شناسان و روان شناسان عرصه تعلیم و تربیت بررسی شود و مورد تجزیه و تحلیل کامل قرار گیرد.
 اما در این حادثه معلم و دانش آموز هر دو قربانی شرایط موجود در آموزش و پرورش هستند ، از قبیل نگاه مصرف گرایانه از سوی سیاست گزاران  عرصه تعلیم و تربیت در عمل ، سپردن مسئولیت ها به مدیران براساس رابطه و نه شایسته سالاری ، اجرای طرح تجمیع به بهانه صرفه جویی در هزینه های مدارس دولتی که باعث شلوغی  کلاس ها شده و زمینه ساز بروزخشونت است .
  همچنین مشکلات اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی خانواده های دانش آموزان و تاثیر آن بر روابط دانش آموز با همکلاسی و معلم های خود و درآخر نبودن آیین نامه های آموزشی متناسب با شرایط موجود در مدارس و ...
و اما یکی دیگر از ابعاد مغفول مانده این حادثه ، اثرات روحی و روانی حمله یک دانش آموز به معلمش بر سایر دانش آموزان می باشد ، که می تواند تا مدت ها در اذهان آنها باقی بماند و زمینه را برای بروز ناهنجاری درسایر دانش آموزان فراهم نماید .

بنابراین شایسته است که مسئولین جهت بازگشت آرامش روحی و روانی به دانش آموزان و حتی معلمان مدرسه مذکور اقدامات لازم را انجام دهند.
پوشیدن لباس مشکی وابراز همدردی هرچندباعث تسلی خاطربازماندگان این مرحوم خواهد شد اما قطعا جای خالی  او را پرنخواهد  کرد و کسی پاسخ گوی بغض کودکانش که پس از سال ها کهنه خواهد شد نخواهد بود .
مسئولین آموزش وپرورش هم با قبول مسئولیت شایسته است با اصلاح آیین نامه های آموزشی مدارس از بروز حوادث مشابه جلوگیری کنند .
درپایان ضمن ابراز همدردی و تسلیت به خانواده  محترم خشخاشی از خداوند متعال تقاضای صبر برای آنها و رحمت ومغفرت برای آن معلم شهید خواهانم.

 ارسال مطلب برای سخن معلم :

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

منتشرشده در یادداشت

bohlulispecial مهدی بهلولی :

چندي پيش در نشستي با شماري از آموزگاران، خانمي خود را با عنوان «آموزگار آزاد» معرفي كرد. راستش من براي نخستين‌بار بود كه چنين اصطلاحي را مي‌شنيدم- البته نه تنها من، كه هيچ كس ديگري هم در آن جمع ده دوازده نفره نشنيده بود. مي‌گفت مدرك فوق ليسانس دارد و در دبستان درس مي‌دهد. ماهي ٣٠٠هزار تومان حقوق مي‌گيرد و تابستان‌ها هم حقوق ندارد. بيمه هم ندارد. و در واقع هيچ قرارداد نوشته شده يا رسمي هم ميان او و همكارانش از يك سو و از سوي ديگر اداره آموزش و پرورش يا مدرسه وجود ندارد. باور كردن اين حرف‌ها سخت بود اما واقعيت داشت. يعني كساني هستند كه دارند در مدرسه‌ها به عنوان آموزگار كار مي‌كنند با حقوق بسيار اندك، بدون بيمه و بدون اينكه پيشينه كاري براي آنان در نظر گرفته شود. البته از ٣٠٠هزار تومان حقوق، ماهانه چيزي نزديك به ١٠٠هزار تومان را كرايه ماشين و رفت و آمد مي‌داد. گويا از سه ،چهار سال پيش مشغول به كار شده بود و سخت از وضعيت كاري و حقوق ناچيز خود آزرده و شاكي بود.
 آموزگار آزاد، البته تنها ويژه تهران نيست. چند روز پيش با آموزگار ديگري برخورد كردم كه از شمال كشور بود. مي‌گفت ما قرارداد داريم اما نه مستقيم با آموزش و پرورش بلكه با كارفرماهاي خصوصي آن. بيمه شان ١٥ روزه بود. تابستان حقوق نداشتند و با كسر حق بيمه ١٥ روزه، ماهانه ٣٥٠ هزار تومان دريافت مي‌كردند. در دبستان درس مي‌داد اما مي‌گفت برخي از همكارانش در پيش‌دبستاني‌‌اند و همين شرايط را دارند. حقوق را هم، نه ماهانه كه دو، سه ماه يك‌بار دريافت مي‌كنند. مي‌گفت كارفرماها به اين خاطر حقوق را سر ماه نمي‌دهند كه مي‌خواهند پول‌هاي‌شان هر چه بيشتر در بانك بماند و سود پول‌هاي‌شان را بگيرند. مي‌گفت چندان هم امكان اعتراض نداريم. اگر به كارفرمايي بگوييم شرايط كاري مان بد است سال ديگر به ما درس نمي‌دهند. كارفرماهاي شهر ما با همديگر ارتباط دارند و هنگامي كه آموزگاري با يكي از آنها مشكل پيدا مي‌كند ديگر كارفرماها هم به او كار نمي‌دهند.
 باري پديده آموزگار آزاد در آموزش و پرورش، يكي از نمودهاي گسترش «فرهنگ شركتي» در آموزش و پرورش است كه البته نه تنها در ايران بلكه در برخي از كشورهاي ديگر جهان هم در حال انجام شدن است. در اين رويكرد، آموزش و پرورش، آهسته‌- آهسته به بخش خصوصي واگذار و آموزش به نوعي به كنترات داده مي‌شود. بنياد اين انديشه، بيش از هر چيز، صرفه جويي اقتصادي است و دولت‌ها بيشتر به همين دليل از ورود بخش خصوصي در آموزش و پرورش استقبال مي‌كنند. اما به روش‌هاي گوناگون مي‌توان استدلال كرد كه در اين رويكرد «كيفيت آموزشي» فراموش مي‌شود يا كمتر ديده مي‌شود.

يكي از استدلال‌هاي مطرح در اين زمينه اين است كه آموزش و پرورش كيفي، گران است و براي بخش خصوصي صرفه اقتصادي ندارد. از اين رو، بخش خصوصي با ورود خود به گستره آموزش، به تحريف معناي آموزش و پرورش كيفي دست مي‌زند و بيش از هر چيز بر آزمون و درصد قبولي و مدرك تاكيد مي‌كند.  هم‌اكنون در كشور ما، آمار بيكاران دانش‌آموخته دانشگاهي بالاست و كارفرمايان بخش خصوصي آموزش و پرورش، به آساني مي‌توانند خواسته‌هاي خود را به زيردستان‌شان، و از آن ميان آموزگاران آزاد، تحميل كنند.

اگر آموزش و پرورش به اين آموزگاران نياز دارد- كه البته دارد- بهتر است در راستاي استخدام رسمي آنان گام بردارد تا با شرايط بهتري كار كنند و به آموزش كودكان بپردازند. اگر هم شرايط استخدام همه اين افراد نيست دست كم نظارت بيشتر و بهتري بر كار كارفرمايان خصوصي خود، اعمال كند تا امكان سوء استفاده از دانش‌آموختگان بيكار را به حداقل برساند.
*آموزگار

روزنامه اعتماد

ارسال مطلب برای سخن معلم :

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

منتشرشده در یادداشت

علی پورسلیمان روز شنبه در گفت و گو با خبرنگار حوزه آموزش ایرنا اظهار داشت: به عنوان مثال ایجاد و تثبیت فرهنگ سلام دادن در مدارس ما هنوز مهجور و ناشناخته است و در مدارس کوششی برای آموزش مهارت های زندگی صورت نمی گیرد.


وی تصریح کرد: هنوز روابط میان دانش آموز و معلم تابع همان منابع اقتدار سنتی و عمدتا مبتنی بر رویکرد کنترل و بازدارندگی است.

این کارشناس مسایل آموزش و پرورش ادامه داد: این در حالی است که ورود فناوری و فرهنگ مدرن نتوانسته است تغییری در محتوای این روابط ایجاد کند و البته تعداد قابل ملاحظه ای از معلمان بر حفظ همان روش ها و رویکرد ها تاکید دارند و این در نهایت موجب تعارض و حتی تضاد نقش ها خواهد شد.

پورسلیمان با اشاره به اینکه برای تغییر این وضعیت باید تحولی در این الگوها و معیارها صورت گیرد، یادآورشد: روابط باید از حالت یک سویه خارج شده و تفکر انتقادی و فرهنگ گفت و گو در مدارس تمرین شود.

وی اضافه کرد: همه باید به ماموریت واقعی خود واقف بوده و مسوولیت های اجتماعی خود را فراموش نکنند و یا حداقل آن را به گردن دیگران نیندازند.

وی به واکنش های متفاوت فرهنگیان و جامعه در ارتباط با قتل معلم برجرودی به دست یکی از دانش آموزان در روزهای اخیر اشاره کرد و افزود: هر چند پدیده خشونت و اعمال آن در مدارس، مساله جدیدی نیست اما چنانچه تدابیر مناسب و برنامه ای منطقی به دور از هیاهو و شعار برای آن اندیشیده نشود، باید شاهد استمرار و حتی بد خیم تر شدن این پدیده چند بعدی در جامعه باشیم.

این کارشناس حوزه آموزش و پرورش ادامه داد: خشونت اعمال شده توسط دانش آموز نسبت به معلم حاصل کنش عوامل و پارامترهای مختلفی است که اخیرا در شکل 'عریان' آن ظاهر شده است، هر چند این خشونت ها متاثر از یک مجموعه بزرگ تر یعنی جامعه مادر است.

پورسلیمان اضافه کرد: خشونت در جامعه ما رها شده است و دست اندرکاران و سیاست گذاران نیز برنامه مدون و منسجمی برای ریشه یابی و کاهش و یا تعدیل عوامل به وجود آورنده آن ندارند.

وی یادآورشد: برخی از فرهنگیان و جریانات در واقعه اخیر ساده ترین و به عبارتی کوتاه ترین مسیر را انتخاب کرده و انگشت نشانه را به سوی فرد خاصی مانند وزیر آموزش و پرورش گرفته اند.

کارشناس مسایل آموزش و پرورش تصریح کرد: درست است مدیریت کلان یک مجموعه باید پاسخگوی وضعیت فعلی باشد اما در این مساله به نظر می رسد یک فرد نقش خاصی ندارد و باید به دنبال پس زمینه های فرهنگی آن بود.

پورسلیمان افزود: مساله خشونت در جامعه ما یک پس زمینه فرهنگی دارد و مهم ترین علتی را که می توان برای آن ذکر کرد نشات گرفته از یک ' فرهنگ و خوی استبداد زدگی' است.

وی خاطرنشان کرد: از آنجا که قانون و یا هنجار به عنوان فصل الخطاب و یا فصل مشترک در روابط میان افراد جامعه مطرح نیست ؛ همین فقدان معیار و یا بی توجهی به آن موجب روی آوردن و استفاده از ابزارهای خشونت برای وصول به هدف می شود.

مدیر سایت سخن معلم ادامه داد: این پس زمینه فرهنگی در نبود یک فرهنگ سازی مناسب و یا بستر سازی منطقی، موجب تشدید این وضعیت شده و ممکن است خود را به شکل 'خشونت عریان' نمایان سازد.

پورسلیمان اظهار داشت: اکنون جامعه ما دچار فقدان یک الگوی دیالوگ و یا دیالکتیک موفق و موثر است و روشنفکران و نخبگان جامعه ما نتوانسته اند در طراحی این الگو نقشی داشته باشند.

وی افزود: مهم ترین مساله این است که ناهنجاری ها و معضلات اجتماعی نباید برای جامعه 'عادی سازی' شده و افراد احیانا آن را جزیی از زندگی روزمره بپندارند.

فراهنگ ** 1883 ** 1569

انتهای پیام /*
 
ارسال مطلب برای سخن معلم :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
 
 
منتشرشده در گفت و شنود

محمد رستمی - دبیر آموزش و پرورش شهرستان بروجرد :

*دیدگاه غالب در میان فرهنگیان آن است که وزارت خانه حمایت از دانش آموز را در هر حالت و وضعیت، حتی در هنگام مقصر بودن، وظیفه خود می داند اما کمترین حمایت و پشتیبانی را از کارکنان خود انجام می دهد. محیط مدارس چه برای دانش آموز و چه برای معلم و عوامل اجرایی باید محیطی امن و محترمانه و آرامش بخش باشد.

*حلقه گم شده در این زمینه ارتباط معلمان با خانواده های دانش آموزان می باشد که ظاهرا علی رغم تمامی تلاش ها، انجمن اولیاء و مربیان نتوانسته است این شکاف را پر نماید. شاید تخصیص دو الی چهار ساعت از ساعات موظف معلمان به ارتباط با با خانواده های دانش آموزان در کنار فعالیت بیشتر و موثرتر انجمن های اولیاء و مربیان تاثیر بیشتری در این زمینه داشته باشد.کارشناسان اداری وزارت خانه می توانند جزییات این پیشنهاد را به صورت قانونی دقیق و البته عملی، تنظیم نمایند.
*بعد از این حادثه تلخ، جو بسیار بد و دل سرد کننده ای بر مدارس  و بلکه بر تمامی شهر حاکم شده است. شایسته است جناب عالی و حتی وزیر محترم کشور با سفر به بروجرد و گفت و گو با فرهنگیان و مردم، ضمن آگاهی از نظرات آنها، این فضا را تغییر دهند.

*پیشنهاد می شود روز اول آذر، روز شهادت مظلومانه مرحوم خشخاشی،  " روز مبارزه باخشونت در مدارس " اعلام و با همکاری سایر مراکز و ارگان ها، رسانه ها و صدا و سیما، افکار عمومی مردم و مسئولان برای مبارزه با این پدیده شوم که هر روز ابعاد خطرناک تری به خود می گیرد بسیج شوند.

 


با تقدیم سلام 

حادثه دردناک دبیرستان حافظی بروجرد و کشته شدن یکی از معلمان شریف، دل هر انسان آزاده ای را به درد آورد. ضمن تشکر از بیانیه حضرت عالی و اظهار همدردی تان، چند نکته را به استحضار رسانده، امید که مورد عنایت قرارگیرد.

1.جناب عالی به خوبی می دانید که ابعاد این فاجعه، بسیار گسترده تر از قتل یک معلم به دست دانش آموز خود می باشد. قتل این معلم شریف ریشه در بسیاری از مسائل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دارد. قطعا کارشناسان آگاه وزارت خانه ابعاد این مسئله را با دقت بررسی خواهند کرد؛ اما شایسته است که اقدامات عاجلی هم در این زمینه انجام شود تا حداقل احتمال وقوع این حوادث کمتر شود. در این راستا چند پیشنهاد خدمت شما ارائه می گردد؛ امید که مورد توجه واقع گردد.

1. همان گونه که پیش از این ریاست محترم قوه قضاییه حضرت آیتالله آملی لاریجانی تصریح کرده اند حمل سلاح سرد جرم، و استفاده از آن اشد مجازات را در پی خواهد داشت. شایسته است ضمن آگاه نمودن دانش آموزان و خانواده هایشان از این قانون به طرق مختلف، با هماهنگی با نیروی انتظامی بازرسی هایی به صورت تصادفی و البته به شکلی مناسب با فضای مدارس از سوی ماموران نیروی انتظامی انجام شود.

2. نصب دوربین های مدار بسته در مکان های مناسب تمامی مدارس شاید به پیش گیری در این زمینه کمک نماید.

3. حلقه گم شده در این زمینه ارتباط معلمان با خانواده های دانش آموزان می باشد که ظاهرا علی رغم تمامی تلاش ها، انجمن اولیاء و مربیان نتوانسته است این شکاف را پر نماید. شاید تخصیص دو الی چهار ساعت از ساعات موظف معلمان به ارتباط با با خانواده های دانش آموزان در کنار فعالیت بیشتر و موثرتر انجمن های اولیاء و مربیان تاثیر بیشتری در این زمینه داشته باشد.کارشناسان اداری وزارت خانه می توانند جزییات این پیشنهاد را به صورت قانونی دقیق و البته عملی، تنظیم نمایند.

4. آموزش معلمان ، مدیران و دانش آموزان با مسائل روانی و عاطفی به طرق مختلف از جمله تاسیس شبکه مدرسه در صدا و سیما که از پیشنهادات ارزنده جناب عالی می باشد بی تاثیر در کاهش و پیش گیری از این گونه حوادث نخواهد بود.

5. چند سالی است که در نقاط مختلف کشور و یا حداقل در شهرستان بروجرد برخی از معلمان مورد تهاجم لفظی و فیزیکی برخی دانش آموزان و یا بستگان آنها قرار می گیرند که در صورت نیاز قابل ارائه و اثبات می باشند. قتل فجیع مرحوم خشخاشی ثمره بی توجهی به این تعرضات گذشته می باشد که اگر اقدامات لازم در این زمینه انجام نشود، قطعا آخرین آنها نخواهد بود.

متاسفانه وزارت آموزش و پرورش و به صورت طبیعی ،سازمان ها و ادارات و مدارس تابع آن وزارت خانه، حساسیت لازم را در این زمینه نداشته و حتی گاهی اوقات با گفتار و کردار خود خاطیان را بیشتر تحریک کرده اند. متاسفانه دیدگاه غالب در میان فرهنگیان آن است که وزارت خانه حمایت از دانش آموز را در هر حالت و وضعیت، حتی در هنگام مقصر بودن، وظیفه خود می داند اما کمترین حمایت و پشتیبانی را از کارکنان خود انجام می دهد. محیط مدارس چه برای دانش آموز و چه برای معلم و عوامل اجرایی باید محیطی امن و محترمانه و آرامش بخش باشد. متاسفانه سیستم امتحانات و قوانین انضباطی مدارس که هدف آنها نگه داشتن دانش آموز در محیط مدرسه و قبولی او به هر قیمتی می باشد، باعث شده که این احساس در میان حداقل تعدادی از دانش آموزان به وجود آید که آنها می توانند تقریبا هر کاری انجام دهند بدون آن که دردسر خاصی برای آنها پیش بیاید و در پایان هم بالاخره نمره را به هر شکلی گرفته و بر صندلی های خالی مراکز آموزش عالی بنشینند. باید هر چه زودتر این سیستم وقوانین فاجعه بار مورد بازبینی جدی قرار گیرند  ؛والا باید منتظر خبرهای بد بیشتر و ویرانی کامل فرهنگ و آموزشی باشیم که مدت هاست مورد هجوم کاسبان و مدرک طلبان و اخیرا چاقو کشان و اوباش و اراذل قرار گرفته است.

6. بعد از این حادثه تلخ، جو بسیار بد و دل سرد کننده ای بر مدارس  و بلکه بر تمامی شهر حاکم شده است. شایسته است جناب عالی و حتی وزیر محترم کشور با سفر به بروجرد و گفت و گو با فرهنگیان و مردم، ضمن آگاهی از نظرات آنها، این فضا را تغییر دهند.

7. پیشنهاد می شود روز اول آذر، روز شهادت مظلومانه مرحوم خشخاشی،  " روز مبارزه باخشونت در مدارس " اعلام و با همکاری سایر مراکز و ارگان ها، رسانه ها و صدا و سیما، افکار عمومی مردم و مسئولان برای مبارزه با این پدیده شوم که هر روز ابعاد خطرناک تری به خود می گیرد بسیج شوند.

8. همین جا فرصت را مغتنم شمرده و از برادر و هم شهری ارجمند جناب آقای دکتر حافظی، ریاست محترم مجمع خیرین مدرسه ساز که منشاء خدمات بسیار در این شهر و سایر نقاط کشور بوده اند در خواست می کنم بزرگوارانه و کریمانه به پاس خون به ناحق ریخته مرحوم خشخاشی و تسلی خاطر خانواده داغدارش،  با رضایت خود زمینه تغییر نام دبیرستان حافظی را که با هزینه شخصی ایشان و  به یادبود فرزند جوان مرگ شان به نام مرحوم" امیر حسن حافظی"نام گذاری شده است به نام " دبیرستان شهید محسن خشخاشی"فراهم نمایند.

با آرزوی توفیق بیشتر برای جناب عالی

محمد رستمی __ دبیر آموزش و پرورش شهرستان بروجرد

ارسال مطلب برای سخن معلم :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
 
منتشرشده در یادداشت
شنبه, 07 آذر 1393 18:06

زندان!

karimpourspecial عبدالجلیل کریم پور

آموزگار

برای چندمین باره که از کلاس اخراج می‌شی. کی می‌خوای آدم بشی؟ چرا درس نمی‌خونی؟ تمام مدرسه فقط درگیر تو یکی شده؛ اعصاب همه را خرد کردی!
این حرف‌ها مثل پتکی بر سرش کوبیده می‌شد! از همه چیز بیزار شده بود، تاب و تحمل هیچ جایی را نداشت، نه مدرسه، نه خانه. این‌جا او را جزو آدم نمی‌دانستند و آن‌جا هم همه درگیر خودشان بودند. یک‌سال می‌شد که از زندانی شدن پدرش می‌گذشت! خواهرش از سیاه‌سرفه می‌نالید! مادرش سرگردان خانه‌ها بود. دستان مادرش از تاول پر شده و چشمانش گود افتاده بود.
در دنیای خودش سیر می‌کرد و دور از بچه‌ها، گوشه حیاط نشسته بود. جعفر دستی به شانه‌اش زد و گفت: یه چیزی برات آوردم که اگه استفاده کنی راحت می‌شی. غم و غصه‌هاتو از بین می‌بره! نمی‌دانست چکار کند. بعد از مدرسه با جعفر رفت و با هم...! بعد از آن کارش همین شده بود. مادرش نمی‌دانست. جعفر یکی، دو بار اول همین طوری آن را به او داده بود اما حالا پول می‌خواست! گاهی‌ اوقات برای این‌که جواب جعفر را بدهد، وسیله‌ای را از خانه کش می‌رفت، اما مادرش داشت قضیه را می‌فهمید.

چند روزی بود که از مدرسه گریخته بود، کسی سراغی از او نمی‌گرفت. انگار برای همه بی‌اهمیت شده بود! آخر درس نمی‌خواند، شلوغ بود و حواس بقیه را هم پرت می‌کرد و... کسی توجهی به او نداشت، انگار نیامدنش را منتظر بودند!
دیروز یکی از بچه‌ها می‌گفت: جواد را گرفتند، با خودش مواد داشته! وقتی هم پلیسا اونو می‌بردند فقط می‌خندید! انگار به بدبختیاش! شاید هم به این‌که چرا باید به جای دانشگاه به زندان بره!

روزنامه شهروند

 

منتشرشده در یادداشت
شنبه, 07 آذر 1393 17:28

مردی که می‌خندید !

niknejad همواره لبخندی بر لبانش نقش بسته بود و انگار لبخند بر لبانش جراحی شده بود. واپسین بار نوروز گذشته در خیابان اصلی شهر دیدمش.‌‌ همان جایی که این روز‌ها کمتر لهجه شیرینِ ساکنان اصلی شهر شنیده می‌شود! از دور لبخندی پهنای چهره‌اش را پوشاند. مانند همیشه محکم به آغوشم کشید و از تهران و کلاس و دبیرستان و دود و پول پرسید. گفت بُرد با تو بود که رفتی! دیگر نمی‌شود در این شهر کار کرد. اگر به گویش شهر سخن بگویی کارت در اداره و مدرسه و دانشگاه پیش نمی‌رود. می‌گفت پس از ١٣‌سال کار آموزشی با تیزهوشان شهر به دبیرستانی حاشیه‌ای تبعید شده‌ام!

می‌گفت بچه‌های حاشیه‌ای بامعرفت‌تر و لوتی‌ترند! با آنها می‌شود دم‌ساز شد و دوستی کرد و رویشان حساب کرد. اما درس‌شان تعریفی ندارد و از این زاویه نگران بود و پنهان نمی‌کرد. می‌گفت گاهی با دانش‌آموزان قرار کوه و گل گشتی می‌گذارم و از همراهی و همدلی با آنها شاد می‌شوم و غم و غصه‌های جهان را به فراموشی می‌سپارم اما در دبیرستان تیزهوشان که بچه‌ها آرام‌تر و پرورش‌یافته‌تر بودند، کارم بهتر پیش می‌رفت و استرس نداشتم. از فرزندانش پرسیدم و گفت اولی سوم دبستان است و دومی کمی بیش از دو‌سال دارد. گفت جایی در تهران برایم آماده کن تا بیایم و نانت را آجر کنم! گفتم ناف تو را در این شهر بریده‌اند و هر جای جهان که بروی کفترِ سختِ این شهری و پایت در این‌جا بند. مو‌هایش کمتر از پیش شده بود و چهره‌اش چروکیده‌تر اما خنده‌هایش پابرجا و سمج! مانند گذشته که با هم کل می‌انداختیم و هریک از توانایی خود نسبت به دیگری در آموزش فیزیک می‌گفتیم، می‌گفت شاید پس از ٢٠‌سال آموزش و سروکله زدن با بچه‌ها، به زور چیزهایی آموخته باشی! با این سخن کل چهره‌اش می‌شد خنده. شنبه نزدیک ساعت ١١ دوستی به همراهم زنگ زد و گفت محسن جلو چشم دانش‌آموزانش، در آستانه کلاس‌اش، پای تخته سیاهش، سفیدی گچ بر انگشتانش، مانند مرغ سرکنده‌ای نفس‌های آخرش، لبخندهای پراثرش، تلاش‌های بی‌چشم داشت‌اش و عشق به دانش‌آموزان‌اش را در کوله‌باری از خاطره‌های تلخ و شیرین‌اش برایمان گذاشت و رفت. گلویی شکافته شد که همواره برای دانش‌آموزان آواز درس و عشق سر داده بود. تنی به خون آغشته شد که بار‌ها و بار‌ها برای گرفتاری دانش‌آموزان‌اش لرزیده بود. خونی سنگ فرش مدرسه را گلگون کرد که بار‌ها برای نداری دانش‌آموزان به جوش آمده بود، افسوس و درد. همسرش می‌گفت چگونه به بچه‌هایم بگویم که پدرشان در کلاس درس و در برابر دیدگان دانش‌آموزان و به دست یکی از آنها – آنهایی که همواره دوست‌شان می‌داشت - سلاخی شده است؟

محسن خشخاشی را می‌گویم دبیر فیزیک دبیرستان حافظیه بروجرد. بی‌گمان یکی از نیک‌ترین آموزگاران این کشور به‌گونه‌ای باور‌نکردنی چهره در نقاب خاک کشید و رفت. در یکی از نمایه‌هایی که این روز‌ها از محسن در رسانه‌های کشور پخش شد، او در پای تخته ایستاده و روی آن می‌نویسد:«قضیه بسیار ساده است. خشخاشی» اما محسن جان این‌بار نخند و بدان که قضیه ساده نیست.

برای نخستین‌بار در آموزش‌وپرورش ایران معلمی – آن هم به خوبی تو - کشته شده است. دامن آموزش کشور با همه خون تو گلگون شده است. این بار دیگر کمی اخم کن که بچه‌هایت دیگر تو را نخواهند دید. همسرت هنوز هم چشم به راه توست. اما می‌دانم که تو نمی‌توانی اخم کنی چرا که مانند قهرمان داستان ویکتور هوگو خنده بر لبانت جراحی شده است.

پس بخند دوست و همکار عزیزم، بخند.

روزنامه شهروند

 

 

منتشرشده در یادداشت

 taxگروه اخبار :

دولت، افزایش ۱۵ درصدی سقف معافیت مالیاتی حقوق بگیران در لایحه بودجه سال ۹۴ را تصویب کرد.

  هیات دولت در دومین جلسه فوق العاده خود برای بررسی تبصره های بودجه سال ۱۳۹۴ کل کشور، افزایش ۱۵ درصدی سقف معافیت مالیاتی حقوق بگیران را تصویب کرد.
سقف معافیت مالیاتی حقوق بگیران در قانون بودجه سال جاری ۱۲ میلیون تومان و ماهیانه یک میلیون تومان تعیین شده است که در صورت افزایش ۱۵ درصدی این سقف برای سال آینده، سقف معافیت مالیاتی حقوق بگیران یک میلیون و ۱۵۰ هزار تومان در ماه و ۱۳ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان در سال می شود.
براساس قانون بودجه ۹۳، نرخ مالیاتی حقوق مازاد یک میلیون تومان در ماه تا ۷ برابر آن ۱۰ درصد و مازاد بر آن ۲۰ درصد است و این فرمول برای بخش دولتی و خصوصی نیز یکسان است.

انتهای پیام/

 

منتشرشده در اقتصاد
شنبه, 07 آذر 1393 06:01

بروجرد نفس کشید !

ayazifariba فریبا ایازی روزبهانی - دبیر دبیرستان های بروجرد :

باخبر شدیم ،کانون صنفی فرهنگبان بروجرد ، روز گذشته کار خود را آغاز کرد .
امروز و این ساعت اعضای هفت نفری کانون صنفی معلمان بروجرد، که روز گذشته با آرای جمعی از فرهنگیان بروجرد ،انتخاب شدند، در منزل پدر معلم شهید محسن خشخاشی جمع می شوند .سپس برای ادای احترام و سوگند سرمزار محسن خشخاشی می روند...
روحش قرین رحمت الهی باد!
واینک «این فصل را بامن بخوان!»:
می دانستم ؛ خون سیاوش بروجرد ،این روزها ،به بار می نشیند . او رفت .اما رفتنش پس لرزه های احساسی را در دل ما به حرکت واداشت ، گاه با خود می گفتم:« خفته را خفته کی کند بیدار؟» و محسن با خواب ابدی خویش خفتگان بسیاری را بیدارکرد...
و در این آدینه ی دلگیر می خواهم : یادی کنم از

 « گل نرگس آن نامیرای هستی»»
باز هم شبهای بی تابم رسید
رنگ از رخسار احساسم پرید
ترسم از آن است که حتی بدر ماه!
رخ بپوشاند در این شب های تار
آی بحرانی ترین احساس من!
دم گرفت در جان من فریاد هم
خاطرم آمد شبی سر می رسی
مشت غم را در دلم وا می کنی
در دلم چون روز روشن می شوی
زنبق شب های تارم می شوی

 

منتشرشده در یادداشت
جمعه, 06 آذر 1393 10:22

معلم مقتول

می گفتند معلمی شغل انبیاء است. امروز به نظر می رسد نه خود معلمان و نه خصوصا دیگران به این مساله باور ندارند. به بچه هایشان می گفتند درس بخوان به جایی برسی. امروز سخت می شود به آن باور داشت که با درس خواندن آینده دانش آموزان تامین گردد.  سابقا بچه ای که مدرسه می رفت با آنکه نمی رفت فرق داشت. آنکه معلم بود نوع صحبت و روش و منش او با سایرین تفاوت داشت. امروز سخت است باور اینکه  رفتن به مدرسه در دانش آموز تحول بنیادین ایجاد کند. امروز سخت است باور اینکه مسئولین آموزش و پرورش با سایر اقشار و حرفه هایی که نیازی به علم و دانش ندارند تفاوت چندانی داشته باشند.
مدرسه می آمدیم که آینده بهتری داشته باشیم و شغلی متناسب با میزان تحصیل و تلاش مان داشته باشیم و امروز برایشان سخت است باور اینکه مدرسه این مزیت را داشته باشد. امروز سخت است باور کنیم دانش آموزان با شوق به مدرسه می آیند. برایشان سخت است باور کنند معلم می خواهد سبب رشد فکری و روحی آنان گردد.
 امروز سخت است برایمان باور اینکه معلمی به جرم انجام وظیفه معلمی در محلی که سابقا "  مقدس " می نامیدندش با وسیله ای که حملش برای همه و خصوصا دانش آموزان مجاز نیست و به شکلی که کار قاتلان حرفه ای است سلاخی می شود. امروز برایمان سخت است باور اینکه در مدارس که باید کمترین میزان خشونت و بیشترین میزان تعامل و همدلی باشد شاهد چنین وقایعی باشیم.
کاش دوباره بیاییم و باورهای سابق و لاحق را بازنگری کنیم و ببینیم که چه میزان عقب گرد داشته ایم. چقدر حساسیت مان نسبت به رشد فکری و معنوی کاهش یافته است. ببینیم که شعارها و وعده های آموزش و پرورش چه میزان محقق می گردد. ببینیم که چه میزان معلمان احساس می کنند که شغل مهم و مقدسی دارند. اگر دیروزها با تکرار رفتار خشونت بار در نظام آموزش و پرورش حساسیت مان را کاهش نمی دادیم و توجه داشتیم که این عرصه ای است متفاوت ، امروزها شاهد شدت یافتن رفتاری این چنینی نمی شدیم. عرصه تعلیم و تربیت با یک نسل فقط سر و کار ندارد با نسل هایی پی در پی ارتباط دارد. چه می شود ما را که در جایی که باید حتی نسبت به بلند شدن یک صدا در این جایگاه نگران باشیم نسبت به خشونت هایی این چنین درد آور نیز عکس العمل متناسب نشان نمی دهیم.
ما معتقدیم که وقوع چنین مواردی ولو ندرتا در محیط آموزش و پرورش زنگ خطری است برای جامعه. هشداری است بسیار بلند برای مسئولین همه عرصه ها و خصوصا آموزش و پرورش که با یک بازنگری جدی ریشه های چنین خشونت هایی را چه از جانب دانش آموز و چه از جانب سایر دست اندرکاران امر آموزش و پرورش بررسی کنند.  
 
امروز باید قبل از اینکه برای تو معلم مقتول فاتحه خواند، فاتحه ای می خوانیم برای دستاوردهای آموزشی و تربیتی نظام تعلیم و تربیت. برای آموزش و پرورشی که نه دانش آموز و نه معلم به اهدافی که انتظار داشتند دست نمی یابند. دانش آموز مترصد گذر زمان است برای گرفتن مدرکی که مهم نیست از کجا و در چه رشته ای و با چه کیفیتی به دست می آید. توشه او از دوازده سال نیمکت نشینی ؛ برگه ای است کاغذی و معلم نیز مترصد گذر زمان است تا صندلی اش را به دیگری واگذارد. شاید این صندلی تنها صندلی است که در این مملکت که با خشنودی ترکش می کنند.
او صندلی تدریس اش را با سرخی خونش ترک گفت. و این سوال جدی را برای سایرین گذاشت که چگونه می شود که از دل نظام تعلیم و تربیت چاقوی خشونت بیرون می آید؟
 
 
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
 
 
منتشرشده در یادداشت
پنج شنبه, 05 آذر 1393 17:39

صورت مساله ای به نام " خشونت "

*برخی از فرهنگیان و جریانات در واقعه اخیر ساده ترین و به عبارتی کوتاه ترین مسیر را انتخاب کرده و  انگشت نشانه را به سوی فرد خاصی مانند وزیر آموزش و پرورش گرفتند  . درست است که مدیریت کلان یک مجموعه باید پاسخ گوی وضعیت فعلی باشد اما حداقل در این مساله ، به نظر می رسد که  یک فرد نقش خاصی نداشته و باید به دنبال پس زمینه های فرهنگی آن بود و این که عوامل موجده آن کدام ها هستند .

*خشونت در جامعه ما رها شده است و البته دست اندرکاران و سیاست گزاران برنامه مدون و منسجمی برای ریشه یابی و کاهش و یا تعدیل عوامل به وجود آورنده آن ندارند .

*جامعه ما دچار فقدان یک الگوی دیالوگ  و یا دیالکتیک موفق و موثر است و روشنفکران و نخبگان جامعه ما نتوانسته اند در طراحی این الگو نقشی داشته باشند .

*توسل به حرکات نمادین و ظاهری که فقط تولید موج می کنند و فرصتی برای موج سواران جهت برخی مقاصد فراهم می کند تا احساس بر عقل چیره شده و فضای جامعه را ملتهب و توده ای کند  باید جای خود را به نهادینه کردن فرهنگ گفت و گو و تمرین آن بدهد .


قتل معلم بروجردی در روزهای اخیر ، واکنش های متفاوتی را در میان فرهنگیان و جامعه برانگیخت .

هر چند پدیده خشونت و اعمال آن در مدارس ، مساله جدیدی نیست و چنان چه تدابیر مناسب و برنامه ای منطقی به دور از هیاهو و شعار برای آن اندیشیده نشود ، باید شاهد استمرار و حتی بد خیم تر شدن این پدیده چند بعدی در جامعه باشیم .

خشونت اعمال شده توسط دانش آموز نسبت به معلم حاصل کنش عوامل و پارامترهای مختلفی است که اخیرا در شکل " عریان " آن ظاهر شده است ، هر چند این خشونت ها متاثر از یک مجموعه بزرگ تر یعنی جامعه مادر است .

خشونت در جامعه ما رها شده است و البته دست اندرکاران و سیاست گزاران برنامه مدون و منسجمی برای ریشه یابی و کاهش و یا تعدیل عوامل به وجود آورنده آن ندارند .

مساله اسید پاشی  ، قتل  افراد به بهانه های مختلف و اخیرا واقعه مذکور که  در یک محیط فرهنگی روی داده است موید این واقعیت است که جامعه پرخاشگر و روابط میان آن به شدت بیمار است .

برخی از فرهنگیان و جریانات در واقعه اخیر ساده ترین و به عبارتی کوتاه ترین مسیر را انتخاب کرده و  انگشت نشانه را به سوی فرد خاصی مانند وزیر آموزش و پرورش گرفتند  . درست است که مدیریت کلان یک مجموعه باید پاسخ گوی وضعیت فعلی باشد اما حداقل در این مساله ، به نظر می رسد که  یک فرد نقش خاصی نداشته و باید به دنبال پس زمینه های فرهنگی آن بود و این که عوامل موجده آن کدام ها هستند .

مساله خشونت در جامعه ما یک پس زمینه فرهنگی دارد و مهم ترین علتی را که می توان برای آن ذکر کرد نشات گرفته از یک "  فرهنگ و خوی استبداد زدگی " است .

این که قانون و  یا هنجار به عنوان فصل الخطاب و یا فصل مشترک در روابط میان افراد جامعه مطرح نیست و همین فقدان معیار و یا بی توجهی به آن موجب روی آوردن و استفاده از ابزارهای خشونت  برای وصول به هدف می گردد.

این پس زمینه فرهنگی در نبود یک فرهنگ سازی مناسب و یا بستر سازی منطقی ، موجب تشدید این وضعیت شده و ممکن است خود را به شکل " خشونت عریان " نمایان سازد .

همه می توانند در تشدید این وضعیت نقش ایفا کنند و متاسفانه نهادها و رسانه های ما  به ویژه رسانه ملی  در این زمینه کار خاصی نکرده و راهبرد مشخصی برای رفع آن ندارند .

جامعه ما دچار فقدان یک الگوی دیالوگ  و یا دیالکتیک موفق و موثر است و روشنفکران و نخبگان جامعه ما نتوانسته اند در طراحی این الگو نقشی داشته باشند .

مهم ترین مساله این است که ناهنجاری ها و معضلات  اجتماعی نباید برای جامعه " عادی سازی " شده و افراد احیانا آن را جزئی از زندگی روزمره بپندارند و انصافا فرهنگیان و جامعه شربف بروجرد در این مساله نشان دادند که دچار  "الینه فرهنگی " نشده  اند.

مدرسه نیز به عنوان یک واحد اجتماعی  متاثر از این ناهنجاری ها و روابط بیمار است .

 هنوز روابط میان دانش آموز – معلم تابع همان منابع اقتدار سنتی و  عمدتا مبتنی بر رویکرد " کنترل و بازدارندگی " است .

این در حالی است که ورود تکنولوژی و فرهنگ مدرن نتوانسته است تغییری در محتوای این  روابط ایجاد کند و البته  تعداد قابل ملاحظه ای از معلمان بر حفظ همان روش ها و  رویکرد ها تاکید دارند و این در نهایت موجب  " تعارض و حتی تضاد نقش ها " خواهد شد .

الگوی روابط میان دانش آموز و معلم در مدارس ما اکثرا مبتنی بر  دیالوگ و روش های اقناعی نیست و متاسفانه  به عنوان مثال  ایجاد و تثبیت " فرهنگ سلام دادن " در مدارس ما  هنوز مهجور و ناشناخته است و در مدارس  ما کوششی برای آموزش مهارت های زندگی و نیز آماده شدن برای زندگی صورت نمی گیرد  .

برای تغییر این وضعیت باید تحولی در این الگوها و معیارها صورت بگیرد .

روابط باید از حالت یک سویه خارج شده و تفکر انتقادی و فرهنگ گفت و گو باید در مدارس تمرین  شود .

همه  باید به  ماموریت واقعی خویش واقف بوده و مسئولیت  های اجتماعی خود را فراموش نکنند و یا حداقل آن را به گردن دیگران نیندازند !

توسل به حرکات نمادین و ظاهری که فقط تولید موج می کنند و فرصتی برای موج سواران جهت برخی مقاصد فراهم می کند تا احساس بر عقل چیره شده و فضای جامعه را ملتهب و توده ای کند  باید جای خود را به نهادینه کردن فرهنگ گفت و گو و تمرین آن بدهد .

این روابط بیمار باید مجددا مورد بازسازی و نوسازی حول همان محور گفت و گو قرار گیرد .

جامعه خشونت زده ما باید از ابتدای آن یعنی مدرسه اصلاح شود و البته این  مساله ای  است که گره آن فقط با دست حل می شود ...

 علی پورسلیمان

ارسال مطلب برای سخن معلم :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
 
منتشرشده در آموزش نوین

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور