صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه رسانه/

هوشنگ نهاوندی (۱۳۱۱–۱۴۰۴ خورشیدی) که از چهره‌های شاخص سیاست‌گذاری و روشنفکری در دوران پهلوی بود چند روز پیش در سن ۹۲ سالگی در بلژیک درگذشت. او در فرانسه در رشته‌ی اقتصاد و علوم سیاسی تحصیل کرده بود و پس از بازگشت به ایران، عهده‌دار سمت‌های مهمی شد، از جمله وزیر آبادانی و مسکن، وزیر علوم، رئیس دانشگاه پهلوی شیراز و رئیس دانشگاه تهران بود. در سال‌های پایانی حکومت محمدرضاشاه پهلوی، به ریاست دفتر مخصوص ملکه فرح پهلوی منصوب شد و در شمار نزدیک‌ترین چهره‌های فرهنگی و فکری به دربار قرار گرفت. پس از انقلاب ۱۳۵۷، ایران را ترک کرد و در تبعید، به فعالیت‌های دانشگاهی و نگارش آثار تاریخی و تحلیلی درباره‌ی ایران معاصر پرداخت، و دیگر به ایران برنگشت. 

این یادداشت، چند خاطره از سیروس علی‌نژاد به یاد اوست.

منتشرشده در چهره‌های ماندگار

گروه رسانه /

تاریخچه و بیوگرافی میرزا یحیی دولت‌آبادی محسود خلایق چهره ماندگار آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

یحیی دولت‌آبادی، شاعر، خوشنویس و نویسنده 4 آبان 1318 در دولت‌آباد اصفهان زاده شد. وی از پیشگامان فرهنگ نوین در ایران بود و با توجه به تحصیلاتش در مکتب‌خانه‌ها و شناخت آنها از نزدیک، در تأسیس مدارس جدید کوشش فراوان کرد و برای آموزش و پرورش در ایران زحمت‌های فراوان کشید که تأسیسات مدارس، مدیریت و نوشتن و نشر کتب درسی ابتدائی از آن جمله هستند.

او در زندگی نامه خود درباره چرایی تاسیس این مدرسه می‌نویسد: «در این حال مصمم می‌­گردم مکتبی مخصوص ذریه طیبه رسالت پناهی تاسیس نموده اطفال فقیر سادات را که در معابر و مجالس به وضع­‌های ناپسند دست تکدی به نزد خودی و بیگانه دراز کرده از هیچ گونه بی احترامی دیدن و نمودن دریغ نمی‌­دارند در آنجا جمع نموده نگهداری و تربیت نماید.»
 
دولت‌آبادی به همراه دیگر مبارزان در مشروطه و ملی کردن نظام ایران قدم‌های فراوان برداشت. زندگی پر از فراز و نشیب داشت که در کتاب حیات یحیی به‌قلم آورد. از جمله دیگر آثار مشهور او می‌توان به شهرناز اشاره کرد که از جمله نخستین رمان‌هایی فارسی به حساب می‌آید.

«آئین در ایران»، «اردی بهشت»، «ارمغان یحیی»،  «تاریخ معاصر یا حیات یحیی»، «تربیت اراده»، «حقیقت راجع به قرارداد مجلس»، «دوره زندگانی یا غضب حق اطفال»، «روان‌­نامه»،  «سرگذشت درویش چنته»، «شجره طیبه»، «شرح حال میرزا تقی خان امیرکبیر»، «شهرناز»، «لبخند فردوسی» و «نهال ادب» مهمترین تالیفات دولت‌آبادی را تشکیل می­‌دهند.

تاریخچه و بیوگرافی میرزا یحیی دولت‌آبادی محسود خلایق چهره ماندگار آموزش و پرورش ایران در صدای معلم  

یحیی دولت‌آبادی، محسود خلایق بود

حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی یکی از بنیانگذاران فرهنگ جدید ایران بود که فعالیت‌های خستگی‌ناپذیر او در راه توسعه علوم و معارف مورد تصدیق بسیاری از ادیبان و مورخان است. حاج مهدی‌قلی خان مخبرالسلطنه در کتاب «خاطرات و خطرات» و دکتر عیسی صدیق در کتاب «یادگار عمر» اقدامات دولت‌آبادی را در این زمینه ستوده­‌اند.

صدیق در اثر خود می­‌نویسد: «حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی اغلب اوقات با کمال وقار و با روی گشاده به مدرسه کمالیه می‌آمد و به اتفاق مرتضی خان مدیر مدرسه به کلاس‌­ها سرکشی می­‌کرد و از درس‌­هایی که داده شده بود سوال می­‌فرمود و کسانی را که نیکو از عهده جواب برمی‌آمدند مورد تشویق قرار می‌­داد و شاگردان را نصیحت می­‌کرد. در تمام کوچه­‌هایی که به مدخل مدرسه کمالیه ختم می­‌شد بر دیوارها با گچ و زغال به خط درشت نوشته بودند (مرتضی خان مدیر مدرسه کمالیه بابی است) ؛ بعضی از ارذل را نیز تحریک می­‌کردند که در موقع عبور از کوچه و بازار کلمات زشت بر زبان آوردند.»

میرزا محمد ناظم‌الاسلام کرمانی در «تاریخ بیداری ایرانیان» می‌­نویسد: «متجاوز از 10 سال است که من با دولت‌آبادی­‌ها معاشرت داشته­‌ام و در این مدت حتی ترک اولی هم از حاج میرزا یحیی ندیده‌­ام و تنها تقصیر او کمالات صوری و معنوی وی می­‌باشد که او را محسود خلایق کرده است و شأن حاج میرزا یحیی اجل از آن است که از باب و ازل تبعیت کند.»

دولت‌آبادی خود در کتاب «حیات یحیی» درباره اتهام بابیت می­‌گوید: «از بعد ظهور باب هرکس که دم از آزادی و حریت زد و از علوم و معارف سخن به میان آورد فی­الفور دشمنان آزادی او را به فساد عقیده و لامذهبی متهم می­‌کنند.»

تاریخچه و بیوگرافی میرزا یحیی دولت‌آبادی محسود خلایق چهره ماندگار آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

تاریخ؛ خزانه خیر و شر عالم

دولت‌آبادی در آغاز اثر خود درباره فایده تاریخ می‌­نویسد: «تاریخ است که خزانه خیر و شر این عالم شمرده می­‌شود. تاریخ تغییرپذیر نیست چون‌که آئینه گذشته است و گذشته تغییرناپذیر است. تاریخ مانند صفحه عکس در برابر کردار نیک و بد هرکس صورت حقیقی آن را برمی‌دارد و با کسی خصوصیت و یا خصومت ندارد. تاریخ تهییج می‌نماید، تشویق می‌­کند، جرأت می‌­دهد، جلادت میفزاید، تسلی می‌بخشد و بالجمله حیات جاودانی داده، تثبیت قومیت و ملیت می‌نماید.»

او با اشاره به نگارش کتاب «حیات یحیی» می­‌گوید: «نگارنده این کتاب از آغاز جوانی همه وقت به خاطر می‌­آورد تا شرح زندگانی خود را خالی از هرگونه آلایش و پیرایش آمیخته با اجمالی از حوادث واقعه ایران و عالم نگاشته به یادگار بگذارم تا در سنه 1310 هجری که 30 سال قمری از زندگانیم می­‌گذشته شروع به نگارش این کتاب نموده نخست با پروردگار خود عهد کردم که از سوانح عمر خود ننویسم مگر آنچه به‌راستی گذشته باشد و از حوادث دهری ننگارم مگر آنچه را تصور حقیقت در آن نموده باشم.

مسلم است از حوادث عمومی عالم و از وقایع عمده وطن خویش مطالبی را می­‌توانستم یادآور شوم که خود در جریان آنها بوده و یا وسیله خبر گرفتن از آنها را در دست داشته‌­ام و از آنجا که احوال جاری به حوادث گذشته نزدیک مربوط است بیش از آنکه به گذشته‌­های دور مربوط بوده باشد امیدوارم آیندگان نزدیک را خواندن کتاب من موجب مزید عبرت و بصیرت گشته نگارنده را به دعای خیر یاد کرده از سهو و خطای که رفته باشد که البته بی سهو و خطا نیست اغماض نفرموده به تصحیح و تکمیل آن بپردازند.» تفوق اجتماعی و اقتصادی و سیاسی که همه مربوط به دولت مندی است برای کسی است که الفبا او یک روز زودتر طفل او را باسواد نماید.

 

شجره خانوادگی دولت‌­آبادی‌­ها

دولت آبادی درباره اجداد و خانواده خود می‌­نویسد: «پدر من از روحانیان و از دانشمندان بزرگ معروف ایران است از احفاد قاضی نورالله شوشتری، پدر و اجداد وی همه در زمره روحانیان و از جمله اخیار بوده‌اند. جد اعلای من میرعبدالکریم از شوشتر به اصفهان آمده در دولت آباد بر خوار که به دو فرسنگ مسافت در شمال شهر اصفهان واقع است اقامت گزیده کتاب «غینة العابدین» را در اخبار و آثار دیانت اسلامی امامی مشتمل بر دوازده جلد آنجا تالیف نموده است... پدرم در ابتدای سن برای تحصیل در شهر اصفهان اقامت داشته گاهی به دولت آباد رفت و آمد می­ کرده پس از آن که از تحصیلات معمول آن عهد فراغت یافته با سلسله میرمحمد صادق واعظ که در محله بیداباد اصفهان ساکن می ­باشند وصلت نموده مادر من از طرف پدر از آن سلسله و از طرف مادر نوه ملا علی حکیم نوری است که در عصر خود اول حکیم متشرع بوده است.»

او ادامه می‌­دهد: «تا این تاریخ که 30 سال از عمرم می­‌گذرد و شروع به نگارش این شرح حال نموده‌­ام ؛ پدرم پنج پسر و یک دختر دارد پسر ششمی هم داشته که در 6 سالگی وفات کرده من پسر دوم هستم که در سنه 1297 هزار و دویست و هفتاد و نه هجری روز چهارشنبه هفدهم ماه رجب در دولت آباد متولد گشته­‌ام از پنج سالگی مرا به تحصیل خط و سواد واداشته‌­اند به این ترتیب که تا مدتی نزد زن­‌هایی که عبارت ساده می‌توانسته‌­اند بخوانند و قرآن را از روی عقیده مذهبی به زحمت فرامی­‌گرفته اغلب از نوشتن محروم بوده‌­اند عمر خود را صرف کرده بی­‌آنکه بدانم از آنها چه آموخته‌ام از این قبیل زن­‌ها در شهرها بیشتر و در دهات کمتر یافت می­‌شده. شغل شان پرستاری کودکان در خانه خودشان و یا در خانه‌­های محترمین بوده است... به هر صورت این مدت را نمی‌­توانم از زمان شروع به تحصیل بشمارم تا هفت ساله می‌شوم پدرم من و برادر بزرگم را که آن­وقت 9 ساله بوده است جداً به تحصیل وامی­‌دارد.»

تاریخچه و بیوگرافی میرزا یحیی دولت‌آبادی محسود خلایق چهره ماندگار آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

دسیسه­‌های دربار برای تعطیلی دارالفنون

دولت‌آبادی بخشی از جلد نخست کتاب خود به دارالفنون اختصاص داده و درباره موانع پیشرفت این مدرسه می­‌گوید: «دارالفنون تهران در اوائل زندگانی خود به یک مانع بزرگ برمی­‌خورد که او را از سرعت بازمی­‌دارد و آن این است که درباریان بی­‌علم و بی­ خبر از اوضاع روزگار رفته رفته خاطر شاه جوان را از دارالفنون مضطرب ساخته به او می­‌گویند تحصیلات دارالفنون در مغز محصلین تولید افکار ضدسلطنت می­‌نماید و به این وسطه توجه باطنی شاه را از این موسسه کم می­‌نماید خصوصا که صحبت اصلاحات اساسی و محدود ساختن اختیارات سلطنت هم به میان آمده نظریات درباریان را نزد شاه تایید می‌­نماید.»

او با اشاره به وضعیت این مدرسه پس از شهادت امیرکبیر می‌نویسد: «بعد از کوتاه شدن سایه امیرکبیر از سرمملکت عموما و از سر دارالفنون خصوصا با وجود بدگمانی که شاه از این موسسه علمی حاصل نموده و توجهی که دولتیان به محو نمودن تمام آثاری که از امیرکبیر باقیمانده دارند می‌­باید دارالفنون به کلی از میان رفته باشد ولی به دو سبب این موسسه صورتاً برهم نمی­‌خورد؛ یکی آن که شاه از خارجی‌ها ملاحظه دارد و نمی‌خواهد یا نمی­‌تواند معلمین خارجی را که همه قرارداد با دولت دارند بدون یک عذر موجه جواب بدهد و دیگر آنکه اعیان و اشراف مملکت پی برده‌­اند که تحصیل اولاد آنها در دارالفنون بهتر و باصرفه‌­تر است از مکتب­ خانه‌­های خصوصی که در خانه‌­های خود داشته‌­اند و راضی نمی‌شوند موسسه منحل گردد این است که صورتش باقی می­‌ماند بی‌­آنکه باقیماندن معنای آن رعایت شده باشد.»
 
جرقه­‌های وقوع انقلاب مشروطیت از نگاه دولت‌­آبادی

دولت‌­آبادی در جلد دوم «حیات یحیی» به بررسی علل و عوامل ظهور انقلاب مشروطه می‌­پردازد و درباره نقش روحانیان در این انقلاب می‌نویسد: «بعد از عزل میرزا علی­‌اصغر امین‌­السلطان صدراعظم و اشتغال سلطان عبدالمجید میرزا عین­الدوله به شغل صدارت میان روسای روحانی طهران خلف شدید حاصل شد و سببش این بود که در زمان حکومت عین‌­الدوله در تهران چند نفر از روحانیان که از جمله آن‌هاست حاج میرزا ابوالقاسم امام جمعه طهران و حاجی شیخ فضل­الله نوری با او همدست بودند و عزل میرزا علی‌اصغر خان و صدارت عین‌الدوله به همراهی آنها شد. وقتی عین­‌الدوله صدراعظم می­‌گردد این دو نفر ملا و دوستان آنها نزد او منزلتی پیدا می­‌کنند مقاصدشان قرین انجام شده به روحانیانی که با میرزا علی‌اصغر خان مربوط بودند اعتنایی نمی­‌شود و مقاصد آنها انجام نمی­‌گیرد آن جماعت هم برضد او کار می­‌کنند و سردسته آنها آقا سید عبدالله بهبهانی است.»

او ادامه می­‌دهد: «روحانیان مخالف دولت هم از این تنفر عمومی استفاده نموده با هم اتفاق کرده در اواخر ماه رمضان در مساجد خود پرده را از روی کار برداشته هریک به خود بالای منبر رفت از ظلم و ستم دولتیان و بی ­قانونی مملکت شکایت می­‌کنند ؛ در این اثنا از کرمان خبر می­ رسد که شاهزاده ظفرالسلطنه حاکم کرمان میرزا رضای کرمانی که از علمای محترم آن بلد است به واسطه مخالفتی که از او بروز کرده چوب زده اخراج بلد نموده است و هم اخبار ظلم و تعدی دیگر از ولایات پی در پی به طهران می‌­رسد.» ( این جا )

تاریخچه و بیوگرافی میرزا یحیی دولت‌آبادی محسود خلایق چهره ماندگار آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

هزاره فردوسی

« فکر اولیه ایجاد هزاره فردوسی توسط یحیی دولت‌آبادی در ۱۳۰۷ (۱۹۲۸ میلادی) توسط نامه ای که از بروکسل به وزارت معارف تهران می‌فرستد مطرح می‌گردد که در آن به میلاد فردوسی در سال ۹۳۲ میلادی اشاره می‌کند.

در سال ۱۳۱۰ (1931) میلادی که تیمورتاش به اروپا می‌رود دولت‌آبادی در ملاقاتی به وی اهمیت این جشن را گوشزد می‌کند. پس از آن تیمورتاش- حسین علا - سید محمد قزوینی و عده ای دیگر در این زمینه فعالیت کرده در نهایت به دلیل در دست ساختمان بودن مقبره فردوسی تصمیم گرفته می‌شود این مراسم در پائیز ۱۹۳۴ میلادی برگزار شود.

در زمان برگزاری مراسم از یحیی دولت‌آبادی دعوتی جهت عزیمت به تهران صورت نگرفته و در ضمن مراسم نیز از وی تجلیلی به عمل نمی آید که باعث می‌شود در جلد چهارم خاطرات خود آن را به حساب مشکل قدیمی ایرانیان مبنی بر عدم سپاس گزاری نسبت به خادمین کشور خود گذاشته و از این جهت گله گذاری نماید.

تاریخچه و بیوگرافی میرزا یحیی دولت‌آبادی محسود خلایق چهره ماندگار آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

ارائه رسم‌الخط جدید خط خوانا

در اواخر ۱۹۱۹ میلادی (۱۳۳۷ قمری و ۱۲۹۹ شمسی) تمرکز خود را بر روی اصلاح خط فارسی و عربی قرار داده و خطی ارائه می‌دهد که اصوات را در خود دارد به نام خط خوانا و آن را به‌ همراه دیگر نظریات من جمله تغییر خط به لاتین در سمیناری بیان می‌کند که مورد استقبال بعضی و مخالف بعضی قرار می‌گیرد.

از نظرات ایشان در مورد لزوم تغییر خط:

«این موضوع روزی باید حل شود و الفبای ما به صورتی درآید که با نداشتن معانی الفاظ و مفاد عبارت و لغت هم بشود آن را صحیح خواند و توانستن خواندن فرع دانستن معنی عبارت نبوده باشد، چنان‌که اکنون هست و دانشمندان می‌گویند ما باید همه چیز خود را اصلاح کنیم و از الفبا شروع نماییم.

آری ؛ چنان‌که در میدان جنگ فتح و غلبه با کسی است که توپ و تفنگش یک ذرع بیشتر بزند . تفوق اجتماعی و اقتصادی و سیاسی که همه مربوط به دولت مندی است برای کسی است که الفبا او یک روز زودتر طفل او را باسواد نماید.» ( این جا )

 

کاربرد لفظ آقازاده

به نظر می‌رسد یحیی دولت‌آبادی نخستین کسی است که برای اشاره به برخی اشخاص که در اثر نفوذ پدرشان در انقلاب مشروطه به نان و نوایی رسیدند از لفظ «آقازاده» استفاده می‌کند. در جلد چهارم خاطرات خود می‌گوید:

«میلیون بر دو قسمند ؛ یک قسم اشخاصی هستند غیررسمی به نام آقا و آقازاده سردسته‌ی مشروطه‌چی حزب‌ساز وزیر تراش کابینه‌آور و کابینه‌انداز این جمع در هر کار دخالت کرده و برای این و آن واسطه‌ی شغل شده و مداخل و معاش می‌کنند…»‌ ( این جا )

تاریخچه و بیوگرافی میرزا یحیی دولت‌آبادی محسود خلایق چهره ماندگار آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

( دولت‌آبادی - نفر پنجم ایستاده از سمت راست - به نمایندگی از ایران در اولین کنگره جهانی نژادها )

‌وصیت‌نامه

« وصیت‌نامه وی که از نظر ادبی و مفهومی جالب توجه است . در پایان جلد چهارم کتاب حیات یحیی توسط دخترش فروغ دولت‌آبادی منتشر شده‌است.

در این وصیت‌نامه از معلمان سراسر کشور می‌خواهد که هر سال در سالگرد وفات وی به پاس زحماتش برای تعلیم و تربیت فرزندان کشور سه کلمه "خدا" ، "وطن" و "وجدان" را بر روی تخته بنویسند » . ( این جا )

آثار

«حیات یحیی» (۱۳۱۸)
«آئین در ایران» (۱۳۱۳)
«اردی بهشت»
«ارمغان یحیی»
«تاریخ معاصر یا حیات یحیی»
«تربیت اراده»
«حقیقت راجع به قرارداد مجلس»
«دوره زندگانی یا غضب حق اطفال»
«روان نامه»
«سرگذشت درویش چنته»
«شجره طیبه»
«شرح حال میرزا تقی خان امیرکبیر»
«شهرناز» (۱۳۰۵)
«لبخند فردوسی»
«نهال ادب»
«تبعید»
کتاب علی؛ نخستین متن آموزشی تربیتی نوین ایران

 

یحیی دولت‌آبادی، سرانجام در 4 آبان‌ماه سال 1318 شمسی، بر اثر سکته‌ قلبی در 77 سالگی درگذشت و پیکرش در گورستان امامزاده اسماعیل، واقع در روستای زرگنده‌ی تهران، به خاک سپرده شد.

روحش شاد و یادش گرامی باد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

درخواست همیاری ( کمک مالی )

تاریخچه و بیوگرافی میرزا یحیی دولت‌آبادی محسود خلایق چهره ماندگار آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

منتشرشده در چهره‌های ماندگار

نقدی بر هولوکاست بر خرمن میراث فرهنگی و آثار تاریخی و باستانی ایران در صدای معلم   

هر روز خبرها و گزارش هایی رنج آور از آسیب برخرمن میراث فرهنگی و آثار تاریخی و باستانی در چندین نقطه کشور منتشر می شوند.

جویندگان گنج و دفینه  که درسودازدگی تمام عیار بر محوطه های تاریخی رهاشده بی رحمانه هجوم می آورند و کارناوال های غارت به راه می اندازند‌ در همان خطی سیر می کنند که روزگاری متحجر ان کژ آیینی نظیر داعش و طالبان بر سر میراث فرهنگی بشر از جمله مجسمه ها و آثار باستانی بامیان آوردند .

نقدی بر هولوکاست بر خرمن میراث فرهنگی و آثار تاریخی و باستانی ایران در صدای معلم

تراژدی دهشتناکی است ! دریدن محوطه های باستانی با لودر برای احداث سد و جاده و معدن  که حاکی از وندالیسم موجود در نابودی میراث ارجمند تاریخی و فرهنگی است.

در این میان باید به تجاوزات متعدد به حریم آثار باستانی با ساخت و سازهای  غیرقانونی و پرونده های سنگین سوداگری کثیف و مافیای قاچاق و تجارت آثار کهن و ارزشمند تاریخی  در بازارهای داخلی و بین المللی اشاره کرد که تکانه های مهمی در نابودی و غارت میراث فرهنگی و تاریخی ایرانیان به شمار می آید.

شوربختانه داستان ناتمام این تراژدی مدت هاست که در جنگل‌های هیرکانی نیز رخ عیان کرده است و جویندگان گنج را درکنار قاچاقچیان مافیایی چوب به ویرانی و زشتی طبیعت سوق داده است.

مایه حیرت بسیاراست که علاوه بر ضعف مفرط در کارآمدی و اثربخشی نهادهای مسئول و سازوکارهای مرتبط با این حوزه در توجه به اصل ۸۳ قانون اساسی و انفعال و ضعف در رویکردهای پیش گیرانه ؛ افکار عمومی ،گروه های مرجع و نخبگان حساسیت و اهتمام شایسته ای برای حفظ ارزش ها و میراث فرهنگی و تاریخی را ندارند که البته باید در جای خود به تحلیل و تعلیل آن پرداخت .

نقدی بر هولوکاست بر خرمن میراث فرهنگی و آثار تاریخی و باستانی ایران در صدای معلم

ناگفته پیداست که یورش به میراث فرهنگی و آثار تاریخی را باید نشانه ای بدخیم از بحران هویت ملتی دانست که گویا در حال بنای خانه ای بر روی آب است و از نشانه های مزمنی حکایت می کند که گویا فرهنگ و میهن دوستی در این حوالی در شرف پژمردن و خواری است.
‌‏‌‌‏‌‌‏‌‌‏‌‌‏‌‌‏‌‌‌‏‌‌‏‌‌
‏‌‌‏‌‌‏‌‌ به نظر می رسد که راه های نرفته بسیاری برای عبور از این هولوکاست و فاجعه تاریخی وجود دارد که کارشناسان و اهالی فن باید به بدان بپردازند .

و اما اکنون و به فوریت و در یک الزام اخلاقی، میهنی و تاریخی باید برای انسداد مبادی غارت و ویرانی میراث و آثار بی بدیل فرهنگی، برخوردهای سخت و بالابردن هزینه های اقدام به این عمل ضدمیهنی را  در دستور کار قرار داد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

درخواست همیاری ( کمک مالی )

نقدی بر هولوکاست بر خرمن میراث فرهنگی و آثار تاریخی و باستانی ایران در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

نقدی بر بینش ضد کتابخانه و نیاز به دانستن و فهمیدن در صدای معلم   انس با کتاب بهتر است از دوران کودکی آغاز شود، چون بدین طریق ارزشی در وجود او درونی می شود که بعدها به هنگام بزرگسالی بهانه ها سد آن نمی شود. زمانی که یکی از اعضای خانواده خصوصا پدر یا مادر، در اوقاتی از شبانه روز با اشتیاق و تمرکزی وصف ناپذیری و در سکوت محض، مشغول مطالعه کتابی هستند، این تصویر بر ذهن کودکی که هنوز قادر به راه رفتن و صحبت کردن نیست نقش بسته و در ضمیر ناخودآگاه او ثبت می شود. کسی با ذوق نقاشی هوس می کند تا پرتره ای از این صحنه بکشد. اگر این وضعیت بعدها و تا رشد تدریجی او ادامه بیابد تبدیل به الگوی عملی کودک دیروز و نوجوان و جوان امروز می شود. همان کودکی که دیروز برای اولین بار کتاب را سر و ته می گرفت امروز تبدیل به کتاب خوانی قهار شده است.

فرآیندی که بسیاری از ما با ماندن در اسارت فشار روزمرگی، در انتقال آن به فرزندان خود بی تفاوت هستیم.

شاید شما نیز همانند بسیاری دیگر وقتی درس و مشق فردا را یاد نگرفته بودید و یا اصلا آن روز درس نخوانده بودید کتاب را زیر بالش و خواب ناز خود می گذاشتید تا عذاب وجدان نداشته باشید. اما تا صبح همین عذاب وجدان، خواب را بر شما پریشان می ساخت، چون همراه بودن کتاب به منزله یاد گرفتن درس فردا نبود. این داستانِ کتب درسی بود که علیرغم میل باطنی یا با امید برای آینده ای بهتر، آن ها را دیروز مجبور بودید بخوانید تا نمره قبولی برای ارتقای کلاس داشته باشید.

اما امروز ظاهرا برای تمام کتاب های موجود نخوانده نیازی به تحمل هیچ نوع عذابی نیست. چون دیدگاه یا بینش جدید در برابر انبوه کتب کتابخانه ها و حجم زیاد آن هایی که هنوز مطالعه نکرده اید، هر نوع عذاب وجدانی را می زُداید.

در بینش جدید، حجم زیاد کتب در کتابخانه های شخصی یا عمومی، خاصیت برانگیزنده تمایل فرد به مطالعه را دارد و فرد با مشاهده آن ها، به خواندن و دانستن بیشتر راغب و یا تحریک می گردد.

بینش « ضد کتابخانه » یعنی کتب جدید بخرید، حتی اگر کلی کتاب نخوانده دارید!

نقدی بر بینش ضد کتابخانه و نیاز به دانستن و فهمیدن در صدای معلم

مطلب زیر در کانال تلگرامی « فراسوی سیاست  » منتشر شده است:

«  اومبرتو اکو Umberto Eco " نویسنده مشهور ایتالیایی در مورد کتابخانه بزرگ خود که 30000 جلد کتاب است و تمام دیوارهای خانه تا سقف را می پوشاند چنین می‌گوید:  کسانی که کتابخانه پر کتاب را می‌بینند دو دسته می‌شوند:

یک‌ دسته می‌گویند وای! چقدر کتاب دارید! چند تا از آن‌ها را خوانده‌اید؟ و دسته دیگر که اقلیت بسیار کوچکی هستند به خوبی می‌دانند که این کتاب‌ها نشان‌ دهنده چیزهایی که من می‌دانم نیست، بلکه بحثی است درباره آینده. انسان زمانی که کار مفیدی را انجام نمی دهد، برای آسوده کردن خود از رنج عذاب وجدان، به بهانه تراشی تمسک می جوید.

با این دسته‌بندی می توان به یکی از پرچالش‌ ترین بحث‌ها میان « آدم‌های کتابی » و بقیه اشاره کرد:  این که آیا فقط باید کتاب‌هایی را بخریم که قصد خواندن آن ها را داریم؟

« نسیم نیکولاس طالب Nassim Nicholas Taleb » نویسنده، دانشور، آماردان و تحلیل گر ریسک لبنانی-آمریکایی در کتاب مشهور خود « قوی سیاه  » مفهومی را معرفی می‌کند که برای فهم این موقعیت به ما کمک می‌کند:

مفهوم « ضدکتابخانه » .

« ضدکتابخانه؛ مجموعه کتاب‌هایی است که خریده‌اید اما نخوانده‌اید. اگر در مسیر یادگیری و دانشوری قدم بردارید، هر چقدر جلوتر می‌روید، ضدکتابخانه شما هم بزرگ تر خواهد شد. در این نگاه، کتاب‌هایی که خوانده‌اید به مراتب بی‌ارزش‌تر از کتاب‌هایی هستند که هنوز نخوانده‌اید. ضدکتابخانه شما بهترین انگیزه‌بخش ادامه مسیر یادگیری است.

مفهوم « ضدکتابخانه» به موضوع گسترده‌تری در تحقیقات روان‌شناختی اشاره می‌کند که می‌گوید: تصور فرد از میزان نادانسته‌هایش، نشانه دقیقی از روحیه و رویکرد علمی اوست. هر چقدر فرد دانش گسترده، انتقادی و موشکافانه‌تری داشته باشد، بهتر می‌داند که « چقدر نمی‌داند » .

در عصر مصرف‌گرایی، کتاب خریدن هم می‌تواند مثل خریدن بسیاری از چیزهای دیگر که واقعا نیازی به آن‌ها نداریم، به رفتاری بی‌معنا تبدیل شود. با این‌ حال، مصرف‌گراییِ کتابی فواید خاص خودش را هم دارد.

فوایدی که از قضا از مدت‌ها پیش از دوران تولید انبوه، شناخته‌ شده بودند.»

نقدی بر بینش ضد کتابخانه و نیاز به دانستن و فهمیدن در صدای معلم

«مفهوم ژاپنی " تسوندوکو " اشاره به وضعیتی دارد که در آن فرد در نزدیکی خودش، مقدار زیادی کتابِ نخوانده نگه می‌دارد، در حالی که می‌داند به این زودی فرصت و موقعیتی برای خواندن آن‌ها نخواهد داشت. اما صِرف حضور آن‌ها باعث فروتنی و اشتیاق فرد به دانستن می‌شود.

این حالتی است که خیلی‌ها هنگام حضور در کتابخانه‌های بزرگ احساس می‌کنند. تحقیقی در این باره می‌گوید: صِرف حضور در کنار قفسه‌های تمام‌ نشدنی کتاب، شوق خواندن را در دل بسیاری از افراد زنده می‌کند.

علاوه‌ بر آن، بسیاری از کتاب‌ها، مثل دایره‌المعارف‌ها یا لغت‌نامه‌ها اصلا به این منظور طراحی نشده‌اند که خواننده از ابتدا یا انتها آن‌ها را بخواند. آن‌ها راهنماهایی برای تحقیق هستند که به وقت نیاز به آن‌ها مراجعه می‌کنید.

کتاب خریدن هم، چنین چیزی است. وقتی می‌خواهید کتابی بخرید، شاید بهتر باشد به جای این که از خودتان بپرسید: آیا وقت می‌کنم آن را بخوانم؟ از خودتان بپرسید: دلت می‌خواهد آن را بخوانی» ؟ (1)

این دیدگاه برای خود موافقان و مخالفانی دارد که علاقه مندان می توانند پیگیر باشند. چون قصد تحلیل این موضوع را نداشتم سعی کردم آن ها را نخوانم تا بر برداشت خودم تأثیر نگذارد و ترجیح دادم آن را نقد کنم.

نقدی بر بینش ضد کتابخانه و نیاز به دانستن و فهمیدن در صدای معلم

مطالعه فرآیندی گریزان از باور و فرهنگ بسیاری از ما ایرانیان است. انسان زمانی که کار مفیدی را انجام نمی دهد، برای آسوده کردن خود از رنج عذاب وجدان، به بهانه تراشی تمسک می جوید. زمانی که کتاب همانند دیگر کالاها ارزان بود بهانه بیشتر ما نداشتن وقت بود. در حالی که هر فرد در شبانه روز حداقل پنج ساعت بیکار است و اکنون که گرانی بیداد می کند، بهانه عدم توانایی برای خرید کتاب به دلیل گرانی است.

اما بیشتر کتاب نخوان ها مشترکا یک چیز را بیشتر اوقات فراموش می کنند: یعنی کتابخانه های عمومی و مرکزی شهر خود و همچنین کتاب های الکترونیکی فضای مجازی را .

در تعریف کتاب الکترونیکی آمده است:

« رایاک (کوتاه‌ شده، رایا کتاب یا کتابِ الکترونیک یا ای‌بوک E-book) کتاب‌هایی هستند که به شکل پرونده‌های دیجیتال تولید و خوانده می‌شوند. « کتاب‌های الکترونیک » صرفا نسخه‌های الکترونیکی مطالب مکتوب نیستند، بلکه می‌توانند علاوه بر‍ متن و تصویر، فیلم، صوت و پویانمایی را نیز شامل شوند. ایبوک‌ها توسط نمایشگر رایانه یا سایر وسایل الکترونیکی خوانده می‌شوند. اگر چه گاهی ایبوک را به عنوان نسخه الکترونیکی یک کتاب چاپی تعریف می‌کنند اما بسیاری از ایبوک‌ها قبلا چاپ نشده‌اند. تولید و فروش تجاری ایبوک‌ها برای کتابخوان الکترونیک است. با این وجود از ابزارهای دیگری مثل رایانه رومیزی، لپ‌تاپ، تبلت، تلفن هوشمند نیز برای خواندن ایبوک‌ها استفاده می‌شود.» (2)

دنیای مجازی نظریه « ضدکتابخانه » را بی اثر یا خنثی می کند. نمی توان به مسیر و نحوه استفاده همه بشر از ابزار آلات الکترونیکی تردید کرد و همه آنان را متهم به گرایش در ابتذال pedestrianism و یا نیهیلیسم Nihilism نمود. یقین افراد با سیر در دنیای مجازی اطلاعات و دانستنی های جدید و زیادی یاد می گیرند که ارزش آن ها کمتر از مطالعه کتاب نیست. دانستنی هایی که با ترکیب ویدئو، انیمیشن، صدا، موسیقی و رنگ، هیجان برانگیز تر از سطور سرد و ممتد کتاب است.

حال اگر بهانه بیشتر ما از عدم مطالعه کتاب، ناتوانی اقتصادی است باید گفت هر یک از ما با همین ابزارهای الکترونیکی در اوقات قابل توجهی از یک شبانه روز، سخت و در حد اعتیاد مشغول هستیم. خصوصا تلفن هوشمند که از دسته کلید منزل و خودرو بیشتر در دستان ماست. تا حدی که آن را در مهمانی، محل کار، وسایل نقلیه شخصی و عمومی، ایستگاه های حمل و نقل عمومی و حتی در دستشویی نیز همراه خود داریم.

موبایل از معدود کلماتی است که به خوبی معادل فارسی خود را یافته است :

 « تلفن همراه ».

نقدی بر بینش ضد کتابخانه و نیاز به دانستن و فهمیدن در صدای معلم

اما بهتر است در عادات شخصی خود جست و جو کنیم که در این سیرِ پایان ناپذیر، به دنبال دسترسی به کدام نوع از اطلاعات هستیم؟ مهم محتوای تعقیب من و شماست. یک حریم خصوصی بسیار قوی که به دنیای نوجوانان و حتی کودکان نیز تسرّی یافته است. احتمال لرزش با سن افرادی که در این فضا سیر می کنند رابطه مستقیمی دارد. هر چقدر سن و تجربه زندگی کمتر باشد احتمال جست و جو برای یافتن پاسخ سوالاتی که شرم پرسش از دیگران را دارد، بیشتر است و هر چقدر سن فرد بیشتر باشد این احتمال کمتر و جست و جوی فرد بیشتر هدف دار می گردد. مگر آن که فرد دارای انحرافات اخلاقی یا شخصیتی باشد. پس نباید از اهمیت و میزان یادگیری خود در فضای مجازی غافل شویم.

باید از خود بپرسیم آنچه که با صرف زمان، انرژی و قربانی کردن سلامتی در فضای مجازی عاید ما می شود کدامین بار ارزشی را داراست؟

اگر نداشتن پول و گرانی کتاب بهانه ما برای عدم مطالعه است، پس پول خرید نامحدود بسته اینترنتی که به طور هفتگی، ماهانه و حتی سالانه می خریم چرا بر ما فشاری وارد نمی سازد؟!

« کتاب، قلم و کاغذ » سه قربانی فراموش شده ای هستند که جای خود را به ابزار الکترونیکی داده اند. دیگر کمتر کسی مداد می تراشد و یا غلط های خود را با پاک کن معطر پاک می کند. دیگر کمتر کسی برای نوشتن چند سطر خودکار بیک به دست می گیرد. این سر انگشت اشاره دو دست است که راست یا چپ دست ها با آن سطوح صاف و یا کلیدهای کیبورد را لمس می کنند و به دانسته های مورد انتظار خود دسترسی می یابند. حسرت گذشته برای آنانی است که دهه ها با آن حشر و نشر داشته اند. اما برای نسل z همین لمس ها و فشارها، کافی است تا او را به دنیای شگفت انگیز برساند.

نقدی بر بینش ضد کتابخانه و نیاز به دانستن و فهمیدن در صدای معلم

در خصوص دسترسی آسان به منابع و اطلاعات جهت انجام یک کار پژوهشی و تحقیقاتی، آسایش دانشجویان امروزی به نسبت دیروزی ها بسیار زیاد است. دیروز چندین کتابخانه می گشتید تا چند پاراگراف علمی در حیطه موضوع مورد نظر پیدا کنید. بعد مجبور بودید ساعت ها فیش برداری کنید تا به عنوان منبع استناد دهید. اما امروز بدون هیچ نوع حرکتی با کپی پیست در کوتاه ترین زمان بدین کار قادرید.

معتقدم در دنیای پر از تظاهرات غیرواقعی، اگر فردی نیت و اراده ای برای مطالعه کردن نداشته باشد با قرار دادن میلیون ها جلد کتاب در پیرامون او، غیرممکن است او به این کار ترغیب شود. گویی اصلا چنین نیازی در وجود او تعبیه نشده است. یعنی کتاب برای او کالایی است که اولویت چند صدهزارم او هم نیست و وقتی بدون آن راحت می تواند عمر خود را سپری سازد چه نیازی بدان دارد.

لابد شما هم با کسانی آشنا هستید که کتابخانه بخشی از دکور منزل آنان محسوب می شود و وسواس عجیبی هنگام خرید کتاب از خود نشان می دهند و بیشتر به تعداد، حجم، کیفیت کاغذ و جلد و رنگ آن، حسّاس هستند. کتابخانه ای که تظاهرات روشنفکرانه نمای اهالی منزل را به رخ دیگران می کشد.

نقدی بر بینش ضد کتابخانه و نیاز به دانستن و فهمیدن در صدای معلم

ضدکتابخانه به نظرم یعنی کسانی که ضدیت ذاتی با کتاب، کتابخانه و کتاب خوان دارند و معنای خرید کتب جدید حتی اگر کلی کتاب نخوانده دارید، هیچ صحیح نمی باشد. آنچه که به عنوان کتب مرجع یا رفرنس reference بدان اشاره شده است شامل دایره المعارف ها و لغت نامه هاست که ضرورتی برای خرید همگان نیست. سایر کتب برای علاقه مندان، لذت خواندن، یاد گرفتن و تسلط جستن به موضوع خاص را در پی دارد. کتاب خواندن میلی برخاسته از جبر نیست، گرایشی کاملا داوطلبانه و خوشایند است که فرد در لا به لای سطور آن، با دانستن توانمند می شود. کتاب خواندن نیز همانند بسیاری از کارهای دیگر به اراده و پشتکار نیاز دارد. زمان، بیشتر از هر متغیر دیگری کاملا در اختیار شماست و انتخاب مسیر مطالعه از قدرت آزادی فردی شما برمی خیزد.

برخلاف باور نسیم طالب، کتاب تنها کالایی است که فرد جهت مطالعه به صِرف دیدن آن و بدون داشتن هر نوع تمایل و اراده ای، وسوسه نمی شود. حداقل همه آنانی که دانشگاه رفته اند هنگام تحصیل یا مجبور بودند و یا با هیجان و اشتیاق خواندن و یا داشتن، کتب بسیاری خریده اند اما همه آن ها را نخوانده اند. فقط در هر جا به جایی مکان زندگی، آن ها را نیز همراه خود برده اند و در بهترین برداشت آن ها را به کتابخانه های عمومی یا مرکزی شهر خود هدیه کرده و یا در مناسبت هایی به نزدیکان و دوستان هدیه می دهند.

از دیگر سو شرایط اقتصادی امروز در بیشتر کشورها از جمله ایران، نسبت به گذشته تابع چنین برداشتی از کتاب نیست که کتب جدید بخرید، حتی اگر کلی کتاب نخوانده دارید. عقل سالم حکم می کند کالایی را بخر که قادر است نیاز شما را برطرف سازد. اگر عطش و عشق مطالعه با هر نیتی در شما شعله ور است تا حد نیاز و توان، خرید کتاب یک امر طبیعی است. چنین فردی از یک تکه کاغذ پاره بر زمین افتاده یا بر دیوار نصب شده نیز، جملاتی ارزشمند یاد می گیرد. او همیشه آماده دانستن و فهمیدن است حال با کتاب خواندن یا سیر در فضای مجازی.

1) پایگاه خبری - تحلیلی انصاف نیوز؛ ضدکتابخانه چیست؟ 14 مهر 1404
2) ویکی پدیا؛ کتاب الکترونیک.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

 وظایف متعلّم و معلّم از دیدگاه اندیشمند بزرگ ابوحامد محمد غزالی در صدای معلم

ابوحامد محمد غزالی فقیه و متکلم نامدار که علم کلام را از نقلی به عقلی بدل کرد و تقریباً در ثلث پایانی زندگی اش فیلسوف و عارفی بلند آوازه شد در نیمۀ دوم سدۀ پنجم هجری قمری می زیست. او در عمر نسبتاً کوتاه خود ( 54 یا 55 سال ) در فقه، اصول، کلام، فلسفه، اخلاق و عرفان تبحر بی همتایی یافت. دکتر منوچهر مرتضوی در کتاب « مکتب حافظ » او را در کنار حافظ و مولوی گذاشته و دربارۀ آنها چنین می نویسد: « . . . از نظرِ مرتبۀ دانش و بینش و ژرف نگری و شکوهمندی مفاهیم ذهنی و شیوۀ بیان در رأس هرم بزرگان جا دارند. »

مقصود این متن نگاهی گذرا به یکی از فصل­ های کتاب فوق العاده ارزشمند « میزان العمل » غزالی است.

پیش از آن لازم است به سه نکتۀ بسیار مهم تأکید کنم.

نکتۀ نخست : اندیشه های غزالی در عمر نسبتاً کوتاهش مراحل پر نشیب و فرازی را طی کرده است. بر پژوهشگر واجب است که این مراحل را دریافته و زان پس وارد گود شده و به مصارعه بپردازد. غزالی در نیمۀ دهۀ چهارم زندگی خود تدریس در نظامیۀ بغداد را ترک کرد. کمتر از چهل سال داشت که با نوعی توبه از تفاخر و تظاهرِ علمی، سوی تصوف و عرفان گرفت.

ما جامه نماز بر سر خم کردیم            وز خاک خرابات تیمم کردیم

شاید که در این میکده ها دریابیم       آن عمر که در مدرسه ها گم کردیم

به قول اندیشمند معاصر جلال الدین همایی، این نکته را باید بدانیم که ابن رشد اندلسی هنگامی به مقابله و مصارعه با غزالی پرداخت که غزالی خود از سر آن سودا گذشته و دیدگاه خود را در ذهن خویشتن ابطال کرده بود.

وظایف متعلّم و معلّم از دیدگاه اندیشمند بزرگ ابوحامد محمد غزالی در صدای معلم

نکتۀ دوم :

دکتر منوچهر مرتضوی در کتاب « مکتب حافظ » می نویسد: « . . .  علم و ایمان و عرفان، سه مقولۀ مستقل از « معرفت و نیروی بالفعل و بالقوۀ ادراک انسان » هستند. »

مشکلی که از ذهن ماشینی نشأت می گیرد اینست که با ابزار و مختصات علم ؛ ایمان و عرفان، تجزیه و تحلیل شده و حکم صادر می شود و يا بر عكس. حلاجی کردن هر کدام از این سه مقوله با ابزار دیگری، جهل نشأت گرفته از راحت طلبی و سطحی نگری است که دریغا عادت شده. به نظرم ادراک استقلال سه مقولۀ علم و ایمان و عرفان، طلبیدن کام از « خلاف آمدِ عادت » را تقویت می کند.

حکیم نظامی گنجوی کمتر از یک سده پس از غزالی، قافله سالار سعادت را خلاف آمد عادت می داند.

هر چه خلاف آمد عادت بود            قافله سالار سعادت بود

حافظ نیز با او هم رأی است و کام جهان را از خلاف آمد عادت که آن را به زلف پریشان تشبیه می کند، می طلبد.

از خلاف آمد عادت بطلب کام که من            کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم

نکتۀ سوم :

وقتی آثار غزالی را به توالی خلق آنها مطالعه می کنیم به این نکته می رسیم که او به درستی دریافته بود که انسان دو بار متولد می شود؛ بار نخست از مادر و بار دوم هنگامی که مسئولیت پذیری را درک کند. به عبارت دیگر با مسئولیت پذیری، انسان زندگی خود را می آفریند و زان پس چون می اندیشد، خطا می کند؛ چرا که هر کنشی دارای ضریب خطا است. کنش انسان بر پایۀ آزمودن و تجربه اندوختن است. هر چه بنیادهای تجربه مستحکم تر باشد، ضریب خطا کاهش می یابد. اما انسانی که موانع اندیشه را کنار نزده و بر خویشتن تاریخی خود چیره نگشته بلکه اسیر و بندۀ آن است، هیچ گاه مسئولیت پذیری را درک نخواهد کرد و از او جز تقلید و سرسپردگی و دنباله روی کاری ساخته نیست.

در یک کلام ؛ نیندیشیدن بزرگترین بزه و گناه است. مبنای احترام به انسان دو چیز است، انسان بودن اش و زندگی اش. به عبارت معروف انسان هم به ماهو انسان محترم است و هم به ماهو حی.

البته احترام به انسان­ ها آنها را محق نمی کند که لزوماً اعقایدشان محترم شمرده شود و محدودیت ­هایی که در ظاهر به خود قائل می شوند به جامعه نیز تسری بخشند.

ببینید یازده سده پیش غزالی دربارۀ « توبه » چگونه می اندیشید. او « توبه » را به عنوان یک تجربۀ عام انسانی و نتیجۀ ضروری خودشناسی می خواند. او می گوید: « توبه، شناخت تنهایی خویش است که مسئولیت در برابر کارهای گذشته را در خود دارد. »

وظایف متعلّم و معلّم از دیدگاه اندیشمند بزرگ ابوحامد محمد غزالی در صدای معلم

به بیان دیگر تغییر صرفاً به معنی دگرگونی ایدئولوژی و نگرش نیست، تغییر یعنی فروتنی و مسئولیت پذیری در قبال بشریت، محیط زیست و میهن.

امروز یکی از آموزه های ما از غزالی باید این باشد که سیاست بی بخشایش، امکان تغییر و راه گشایی به آینده ای روشن را می بندد. در اینجا « بخشایش » یک موضوع شخصی یا حکم دینی و یا حتی اخلاقی نیست. « بخشایش » در تحول اجتماعی و سیاسی و ساخت جامعه یک امر کلیدی است. به این معنا که جنایت کار چون آسیب­ های جبران ناپذیر به افراد و خانواده ها و به روح جامعه زده است و در یک کلام جنایت علیه انسان و انسانیت کرده، باید دادگاه های آزاد و عادلانه و حقیقت یاب ( بدون شکنجه و حکم اعدام ) او را پاسخ گو کنند، صرفاً برای حقیقت یابی و بسط عدالت نه به قصد انتقام. این فرق دادخواهی با انتقام است.

اکنون با بینشی ژرف می توان به هدف این متن که همانا اندیشۀ غزالی دربارۀ وظایف متعلّم است پرداخت. غزالی در کتاب فوق العاده ارزشمند « میزان العمل » فصلی با عنوان « بیان وظایف متعلّم و معلم در علوم سعادت بخش » دارد که به اختصار و با برداشت امروز خود، نخست به هشت وظیفه از ده وظیفۀ متعلّم می پردازیم.

وظیفۀ نخست آن است که پاکی نفس را بر خوی بد برتری نهد. علم عبادت نفس است و در دل تثبیت نمی گردد جز با پاکی قلب از خباثت اخلاق و صفات پلید. غزالی حدیثی از پیامبر نقل می کند. ببینید چه برداشت عارفانه ای از آن ارائه می دهد و مقایسه کنید با برداشت متحجران و ظاهر بینان.

پیامبر (ص) می فرماید: « فرشتگان به خانه ای که در آن سگ باشد، نمی روند. » غزالی می نویسد: « دل خانۀ فرشتگان و محل نظر و مَصَبّ اثر آنان است و صفات بد همچون سگانی هستند که بر درِ دل نشسته اند و ورود فرشتگان یعنی صفات نیک را مانع می شوند. » این مصداقی از نگاه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی است به عرفان که آن را دید هنری به دین می داند.

غزالی تأکید می کند: خانۀ دین، دل است و بر دل، گاه فرشتگان و گاه سگان چیره می شوند. اگر بگویی چه بسیار طالب علم که با خوی نکوهیده تحصیل علوم کرده اند، در واقع نمی دانی، دارندۀ خوی نکوهیده با تحصیل، دل و زبانش یکی نخواهد شد و به عبارت دیگر عالم بی­ عمل می شود و اگر بگویی من جماعتی از فقیه های فاضل را  دیده ام که با وجود سوء اخلاق در فقه تبحر یافته اند به تو گفته می شود اگر مراتب علوم و نسبت آن را با رفتار در راه سعادت بازشناسی، خواهی دانست که آنچه این فقها می دانند، وافی به مقصود نیست.

وظیفۀ دوم این است که متعلّم جز علم چیزی بر دل راه ندهد. خداوند دو قلب در سینۀ شخص نگذاشته است. باید علایق دنیوی و کارهای روزمره جدا از دل منزل گزینند. هر چه اندیشه پراکنده گردد، از درک حقایق باز ماند. از این رو گفته شده است که علم بخشی از خود را به تو نمی دهد مگر آن که تو همۀ خود را به او بدهی. اگر اندیشه به امور مختلف بپردازد، همچون جویبارِ سرگشادۀ دور و درازی است که آب آن را زمین و هوا جذب می کنند و چیزی از آن باقی نمی ماند تا جمع شده و به کشتزار رسد و بدان سود رساند. 

وظیفۀ سوم آن است که متعلّم بر علم و اهل آن تکبر روا ندارد و شکیبا باشد. تکبر بر علم که موجب روی گرداندن در استفاده از اهل علم می شود، عین حماقت است. معلم چیزهایی را می داند که عقل و وهم متعلّم به آن نمی رسد. ( این جا منظور از معلم ، عالم بی ­عمل نیست. اقتدار معلم به پشتوانۀ اخلاق و سواد اوست. ) گرچه این متناقض منع متعلّم از پرسش گری نیست.

وظیفۀ چهارم آن است که متعلّم تا زمانی که از تمهید قوانین علوم نظری آگاه نشده و اصول را به خوبی فرا نگرفته نباید به شبهه های شک برانگیز حیرت بخش توجه کند. چرا که این موجب سستی عزم او در اصل علم می شود و او را از حقیقت درک، مأیوس می کند.

وظیفۀ پنجم آن است که متعلّم هیچ یک از فنون علم و هیچ نوع از انواع آن را بی نگاهی فرو نگذارد؛ نگاهی که با آن بتواند بر غایت و مقصد و روش آن آگاهی یابد. آن گاه اگر عمر یاری کرد و موجبات فراهم آمد، تبحر در آن را بطلبد چرا که علوم همه با یکدیگر یاری دهنده و پیوند خورده ­اند و باید از آنها بهره ور گردد تا دشمن علمی به سبب جهل نسبت به آن نشود. مردم دشمنان چیزهایی هستند که آنها را نمی شناسند. بیماری که دهان تلخ داشته باشد، آب زلال را تلخ می یابد. نباید گونه ای از گونه های علوم را ناچیز انگاشت.

وظیفۀ ششم آن است که متعلّم فنون علم را به توالی و ترتیب بیاموزد و در فنی وارد نشود که فن پیش از آن را به خوبی نیاموخته باشد؛ چرا که علوم را ترتیب ضروری است. قصد متعلّم از علمی که بر آن تبحر یافته باید این باشد که برتر از آن فرا رود و به خاطر اختلاف میان اصحاب یک علم و خطای کسانی در آن، نباید به فساد آن علم حکم کند. اگر به ذات حقیقت رسیدی، اهل حقیقت را هم خواهی شناخت. رسیدن به حقیقت یک علم، شناخت ذات آن علم است نه شناخت اشخاص وابسته به آن. باید علم را برای خود علم آموخت و تنها قید آن حفظ حرمت زندگی همگان باشد.

وظیفۀ هفتم آن است که متعلّم به آفریدگار و پروردگار جهان ایمان راسخ داشته باشد و همۀ علوم را خادم این ایمان بداند.

وظیفۀ هشتم آن است که متعلّم بداند شرف علم به دو چیز دانسته می شود، یکی به شرف ثمرۀ آن و دیگری به استحکام دلالت آن. اگر علم حساب را با علم طب مقایسه کنی، حساب به اعتبار استحکام دلالت آن، شریف تر از طب است و علم به آن ضرورتی غیر متوقف بر تجربه است بر خلاف علم طب؛ ولی علم طب به اعتبار ثمره اش، شریف تر از علم حساب است؛ چرا که صحت بدن شریف تر از شناخت کمیت مقدارها است. نظر به شرف ثمره باید مقدم بر نظر به استحکام دلیل باشد. اما ثمرۀ ایمان به پروردگار جهان، حیات ابدی ( جاودانگی ) است. در نتیجه شریف تر از علم طب است که ثمرۀ آن حیات بدن است تا سر منزل مرگ.

وظایف متعلّم و معلّم از دیدگاه اندیشمند بزرگ ابوحامد محمد غزالی در صدای معلم

غزالی در کتاب « میزان العمل » وظایف معلم مرشد را هشت مورد برمی شمارد. که خوانندۀ این مقال را جهت تشریح و تفصیل آنها به این کتاب ارجاع می دهم و به عنوان یک معلم، تجربیات بیست و شش سالۀ خویش را با تلفیقی از این کتاب اجمالاً بیان می نمایم. راه نجات، راه مسئولیت پذیری است نه منتظر بروز و ظهور قهرمان؛ مسئولیت در قبال بشریت، محیط زیست و ایران.

  • معلم وظیفه دارد متعلّم را فرزند خویش بداند.
  • معلم باید در حین شفقت، مقتدر باشد، اقتدار به پشتوانۀ سواد و عفت در کلام و عمل.
  • معلم باید اقتدا به بزرگان علم کند.
  • معلم نباید رفتاری داشته باشد و یا حرفی بزند که کینه و حسادت دیگران را نسبت به دانش آموزی تحریک کند. آنچه را می خواهد نهی کند با اشاره به شاگرد بگوید نه با تصریح. چرا که اشاره در پرهیز موثرتر است تا تصریح.
  • نباید عالم بی عمل باشد و مردم را از اخلاق و رفتار ناپسندی که خود آن را دارد، منع کند. معلم وظیفه دارد به عمل و زبانی که تکمیل کنندۀ عمل اوست، دانش آموزان را از اخلاق زشت دور کند و پیوسته آنها را به غایت علوم آگاه سازد و برای آنها انگیزه ساز باشد.
  • نباید علمی را که از آن برخوردار نیست، در نزد متعلّم زشت یا ناچیز جلوه دهد.
  • معلم نباید به گونه ای سخن گوید که ذهن انسان را مقید کند. چرا که هدف علم، شناخت امور و پدیده ها و روابط و همبستگی آنها است نه شناخت تصورات به نحوی که ذهن، آنها را به هم مرتبط ساخته باشد. به عبارت دیگر منشأ علم، عقل و تجربه است؛ نه بخت و اقبال، فلک غدار، روزگار کج رفتار و . . . که هر کدام قید و بندی در ذهن ایجاد می کنند. تنها قید علم که بر ذهن باید حاکم باشد، اخلاق است.
  • معلم باید به نسل جدید بیاموزد که دو چیز را بذل و بخشش نمی کنند؛ یکی مدرکِ تحصیلی و دیگری پست و مقام. باید بیاموزیم و بیاموزانیم که اینها با شایستگی کسب می شوند.
  • معلم باید منتقد سیستم آموزشی باشد نه منتقد شغل معلمی. انتقاد معلم از ذات معلمی، نشانگر حماقت اوست.
  • اگر کتاب­ های درسی نقص داشته باشند، معلم وظیفه دارد، نقص آنها را به سیستم آموزشی گوشزد کند. نه اینکه خود نیز از آب گِل آلود ماهی گرفته و با مافیا همراهی و همکاری کند.
  • معلم نباید مدرسِ امتحان باشد. معلم وظیفه دارد علمی که در آن تخصص دارد را آموزش دهد و صرفاً به حل سوال امتحانی نپردازد و به سیستم آموزش و پرورش تفهیم کند که تنها معیار سنجش معلم، درصد قبولی نیست. به ویژه در جایی که از در و دیوارش بی انگیزگی می بارد.
  • معلم باید در فن معلمی که همانا در گرو اخلاق مدار بودن، فرهنگی بودن و سیاسی بودن اوست ( سیاست به مثابۀ علم ) حرفه ای باشد. مگر معلم، عروسک کوکی آموزش و پرورش است که صرفاً در تدریس کتاب درسی حرفه ای باشد؟
  • معلم باید بداند استیفای حقوق با ارتقای سطح آگاهی و مسئولیت پذیری در قبال شهروندان ممکن خواهد شد نه کم کاری و لج بازی و سوار شدن بر گردۀ دانش آموزان. 

غزالی می گوید: « علم مخدوم و مال خادم است و گمراهی را معنی دیگری جز عکس این نیست. کسی که عکس آن عمل کند بی مانند نیست بر کسی که کف کفش خود را با چهره و ریش خویش پاک کند. »

وظایف متعلّم و معلّم از دیدگاه اندیشمند بزرگ ابوحامد محمد غزالی در صدای معلم

مادی گرا شدن که یکی از خروجی­ های سیاست­ های مافیایی است برای همۀ جامعه خطرناک است.

به گفتۀ سعدی :

چون سگ درنده گوشت یافت نپرسد               کین شتر صالحست یا خر دجّال

لذا استیفای حقوق مادی و معنوی معلم باید متوجه دولت باشد، نه متوجه دانش آموزان و خانوادۀ آنها.

  • هم کلام با فردوسی که دانایی را منشأ توانایی می خواند،

توانا بود هر که دانا بود            ز دانش دل پیر برنا بود

معلمان باید سیستم آموزشی را مکلف کنند تا برای ارتقای هوش اکتسابی و بسط بصیرت برنامه ریزی کند.

غزالی در تفکیک هوش و عقل می گوید: « هوش، دقت در بصر را بالا می برد و عقل دقت در بصیرت را. » این بزرگان امر مهمی را گوشزد می کنند که آموزش و پرورش در تدوین برنامه های خود به گفتۀ سعدی « یا چشم نمی بیند یا راه نمی داند. »

فرانسیس بیکن شش سده پس از فردوسی می گوید: « قدرت انسان به اندازۀ دانایی اوست و دانستن حقیقی عبارتست از علم به علل. »

این چهارده مورد تجربۀ شخصی اینجانب در بیست و شش سال معلمی و مطالعه در زمینۀ آموزش است. در این مدت دانستم کسی که با سیاست به مثابۀ علم برخورد نکرده و به آن نپردازد، شهروند بی خاصیتی است گر چه ممکن است بی آزار باشد.

راه نجات، راه مسئولیت پذیری است نه منتظر بروز و ظهور قهرمان؛ مسئولیت در قبال بشریت، محیط زیست و ایران.

( این یادداشت پیش تر در ماهنامه « خواندنی » شماره 135 / سال بیست و چهارم - شهریور و مهر ماه  1404 منتشر گردیده است )


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

درخواست همیاری ( کمک مالی )

وظایف متعلّم و معلّم از دیدگاه اندیشمند بزرگ ابوحامد محمد غزالی در صدای معلم

منتشرشده در دیدگاه

تاریخچه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نهاد فاخر و ماندگار زنان ایرانی برای بچه‌های ایران در صدای معلم

مهرماه و بازگشایی مدارس در ایران و همچنین درگذشت ثمینه باغچه‌بان آموزگار و از خادمان دیرین نظام تعلیم و تربیت ایران و از همکاران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان موجب شد تا نگاهی به یک نهاد تاثیرگذار و درخشان با کارنامه‌ای قابل درس‌آموزی در کشورمان داشته باشم و آن نیست جز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.

به کودکان ایرانی دیدن، شنیدن، فهمیدن، نقد کردن و ساختن آموخت.  نهال کانون به دست زنان کاشته می‌شود‌

چهار زن ایرانی پیشگام بنیادگذاری خانه‌ای می‌شوند که بعدها به یک کانون همیشگی مبدل شد. این چهار زن لیلی جهان‌آرا (امیرارجمند)، فرح پهلوی، هما زاهدی و آذر شهابی هستند.

لیلی امیرارجمند دانش‌آموخته رشته ادبیات فرانسه از دانشگاه تهران و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد رشته علوم کتابداری از دانشگاه راتگرز نیوجرسی پس از بازگشت به ایران ریاست کتابخانه دانشگاه ملی و شرکت ملی نفت ایران و استادیار کتابداری دانشگاه تهران شد. در سفری به پاریس برای نخستین بار با کتابخانه‌های مخصوص کودکان و نوجوانان آشنا شد و تصمیم به تاسیس چنین کتابخانه‌هایی در ایران گرفت.

امیرارجمند ایده‌ی خود را با دوست دیرین و صمیمی خود فرح دیبا (پهلوی) همسر پادشاه ایران در میان گذاشت. آن دو از مدرسه ژاندارک و دبیرستان رازی همدیگر را می‌شناختند و دوست یکدیگر بودند. فرح پهلوی از پیشنهاد لیلی امیرارجمند به شدت استقبال کرد و با حمایت و پشتیبانی کامل و بی‌دریغ او نخستین کتابخانه کودکان در پارک فرح (لاله) با طراحی نادر اردلان معمار مشهور ایرانی ساخته شد. اما کار به همین جا ختم نشد. دو زن دیگر به این جمع پیوستند تا نهالی که بعدها نام کانون به خود گرفت محکم‌تر شود. هما زاهدی نماینده مجلس شورای ملی که بعدها مدیر انتشارات و مشاور مرکز فیلم کودکان کانون شد و دیگری آذر شهابی که همکار و همراه لیلی امیرارجمند شد تا به مدارس و محلات جنوب شهر برای کتاب‌خوانی و معرفی و آشنایی کودکان و دانش‌آموزان مدارس با کتاب بروند.

بدین‌گونه این چهار زن پایه‌گذار نخستین کتابخانه‌های کودکان در ایران شدند که بعدها در ایران ریشه دواند و به نهادی شکوهمند تبدیل شد که بر کوی و برزن و دشت و دمن ایران‌زمین سایه گستراند. کانون رسما در تاریخ ۲۳ آذر و بنا به قول دیگری دی‌ماه ۱۳۴۴ متولد شد.

انتخاب نام کانون

نام کانون به پیشنهاد دکتر احسان یارشاطر که خود عضوی از هیئت امناء کانون بود برگزیده شد. بنا به پیشنهاد دکتر یارشاطر نام  « کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان » نام رسمی این جمع در جهت اهداف فرهنگی و فکری شد و برای همیشه در تاریخ فکر ایران ثبت و ضبط شد.

تاریخچه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نهاد فاخر و ماندگار زنان ایرانی برای بچه‌های ایران در صدای معلم

تشکیل هیئت امنا

برای سامان دادن و برنامه ریزی و پی‌گیری امور کانون یک هیئت امنا، یک هیئت مدیره و یک مدیر عامل به دستور شهبانو فرح شکل گرفت.فرح پهلوی رئیس عالیه و امیرارجمند مدیرعامل شد. اعضای هیئت امناء شامل وزیر فرهنگ و هنر، وزیر آموزش و پرورش، وزیر دربار، مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران، رئیس بانک ملی ایران، رئیس دانشگاه تهران، مدیران روزنامه‌های اطلاعات و کیهان، مدیر موسسه نشر کتاب، مدیر موسسه انتشارات فرانکلین، مدیرعامل جمعیت حمایت کودکان و سه تن از شخصیت‌های علاقه مند به پرورش فکری کودکان. در برخی منابع از وزیر اقتصاد و رییس سازمان برنامه نیز جزو اعضای کانون نام برده اند.

هدف کانون، وظایف و فعالیت‌های آن مطابق با اساسنامه منتشره در نهمین سال فعالیت کانون (۱۳۵۴) عبارت است از:

الف- پرورش ذوق و اندیشه کودکان و نوجوانان و تقویت فضایل اخلاقی و توسعه معلومات آنان از طریق مواد خواندنی و وسایل سمعی و بصری

ب- وظایف اساسی کانون:  این حجم از خلاقیت و شکفتگی و آفرینندگی به وسعت تمامی خاک ایران بزرگ حاکی از توانایی و توانمندی زن ایرانی در  « نهادسازی » است.

- اقدام به تاسیس کتابخانه های کودکان‌ و نوجوانان در تهران و شهرستان‌ها

- ایجاد بخش خاص کودکان و نوجوانان در کتابخانه های عمومی

- همکاری نزدیک و موثر با وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و هنر

- فراهم کردن کتابخانه های سیار برای تامین نیاز کودکان و نوجوانان روستاها و نقاط دور افتاده

- کوشش در تشویق نویسندگان و نقاشان و ناشران و فیلم‌سازان و آهنگ‌سازانی که در زمینه ادبیات کودکان و نوجوانان و هنرهای مورد علاقه آنان کار می‌کنند.


- همکاری و استقرار روابط با کانون‌ها و سازمان‌های دیگر در داخل و خارج کشور

زمینه های اصلی فعالیت:

فعالیت‌های متنوع فرهنگی و پرورشی در کتابخانه‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انجام می‌شود. امانت دادن کتاب به کودکان و نوجوانان و تشویق و ترغیب آنان به مطالعه کتب و نشریات. در واقع کتابخانه‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان «باشگاه‌های کودکان و نوجوانان » هستند. اعضای کتابخانه که کودکان و نوجوانان هستند، می‌توانند در فعالیت‌های گوناگون کتابخانه مانند موسیقی، تئاتر، سینما و نمایش فیلم و اسلاید، نقاشی، فیلم‌سازی و نمایشنامه‌نویسی شرکت داشته باشند.

داستان‌سرایی برای کودکان و ترتیب جلسات بحث و انتقاد درباره کتاب‌هایی که خوانده اند، ترتیب دیدار از موزه ها، نمایشگاه ها، کارخانجات، سازمان‌ها و دیدنی های دیگر شهرها از جمله فعالیت‌های کانون است.

- کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای تامین کادر کتابدار کتابخانه های کانون دوره های آموزش و تربیت کتابدار دایر کرده است.

- کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان صفحه‌هایی حاوی داستان برای کودکانی که هنوز خواندن نمی‌دانند و نیز صفحه هایی در زمینه زندگی و آثار موسیقی‌دانان و مجموعه‌های صدای شاعر برای معرفی شعر و شاعران نامدار سرزمین ما برای کودکان بزرگتر تهیه می‌کند.

تاریخچه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نهاد فاخر و ماندگار زنان ایرانی برای بچه‌های ایران در صدای معلم

لوگوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان:

برای طراحی لوگوی کانون فراخوانی در سال ۱۳۴۵ داده می‌شود که از میان طرح‌های پیشنهادی لوگوی طراحی شده توسط محمد پولادی دانشجوی دانشکده هنرهای تزئینی مورد تایید قرار می‌گیرد. طرح پولادی یک مرغ (مرغک) است که بر روی کتاب باز شده ای نشسته است و آواز می‌خواند. همچنین طرح پیشنهادی پولادی به گونه ای طراحی شده است که گویی مرغک روی شاخه‌ی درختی نشسته است. شاخه ای که قرار است شاخ و برگ بیشتری پیدا کند و ریشه بدواند و به درختی تناور مبدل شود. دو سال بعد محمدرضا عدنانی تغییری در این لوگو می‌دهد و عبارت کتابخانه کودکان از لوگوی کانون حذف می‌شود، چرا که فعالیت‌های کانون فراتر از کتابخوانی صرف بود و ابعاد دیگری را نیز در بر می‌گرفت.

سال ۱۳۵۱ آخرین تغییرات را مصطفی اوجی طراحی که با کانون همکاری داشت می‌دهد و اصلاحات ظریفی در فرم نوک مرغک، شکم و دم آن ایجاد می‌کند و شکل امروزی مرغک حاصل همین تغییرات سال ۱۳۵۱ است.

با نگاهی اجمالی به لوگوی کانون متوجه می‌شویم که این نشان دلنشین و چشم‌نواز و همیشه دوست‌داشتنی کانون برخاسته از نگاهی است که به زندگی، طبیعت و پیوند میان انسان و جانداران پیرامون زیست انسان‌ها ارزش و بهای ویژه ای می‌دهد و از همین روست که هیچ ایرانی در هر نقطه از ایران با آن احساس بیگانگی و ناشناختگی نمی‌کند و این خود برای همه کنشگران تعلیم و تربیت آدمیان اعم از کودکان و بزرگسالان درس‌آموز است.

 

چگونه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به یک نهاد مبدل شد؟

کانون بانی کتابخانه‌های مدارس می‌شود:

لیلی امیرارجمند می‌گوید به موازات ساخت کتابخانه در پارک فرح تصمیم می‌‌گیرد به همراه دوستانش همچون آذر شهابی به مدارس جنوب شهر بروند و به معرفی کتاب‌های کودکان و برپایی نمایشگاه و بعدها ایجاد کتابخانه در مدارس بکنند. این اقدام با استقبال مدیران مدارس و دانش آموزان مواجه می‌شود و بدین ترتیب رفته رفته مدارس ایران صاحب کتابخانه می‌شوند و مدرسه علاوه بر محل تحصیل و آموزش مکان مطالعه و مباحثه و تفکر و گفت و گو هم می‌شود.

تاریخچه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نهاد فاخر و ماندگار زنان ایرانی برای بچه‌های ایران در صدای معلم

تاسیس انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان:

کانون برای تهیه و تکمیل کتابخانه‌ها گام مهم دیگری برداشت. نگارش، ترجمه و تالیف کتاب با توجه به نیازهای کودکان و تاسیس انتشارات برای چاپ کتاب.

در نخستین گام، کانون دو کتاب را منتشر کرد که درآمد آن نیز به گسترش کتابخانه ها اختصاص یافت. نخستین آن کتاب دخترک دریا نوشته هانس کریستین آندرسن با ترجمه و نقاشی فرح دیبا و دیگری کتاب مهمان‌های ناخوانده نوشته فریده فرجام با نقاشی جودی فرمانفرماییان بود. در مجموع کانون ۸۵۰ مرکز فرهنگی شامل کتابخانه های شهری، روستایی، عشایری دایر کرده است و به طور نمونه به کتابخانه های کانون در استان گیلان می‌توان اشاره کرد که در شهرهای رشت، لاهیجان، صومعه‌سرا، بندر انزلی، فومن، سادات‌شهر، آستارا، کوچصفهان، آستانه اشرفیه، لشت نشا، رودبار، غازیان بنا شده است.

انتشارات کانون را فیروز شیروانلو بنیان گذاشت. او دانش آموخته رشته جامعه شناسی هنر در انگلستان ، عضو سابق کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی در خارج از کشور و عضو هیئت اجرائیه و دبیر اول کنفدراسیون با گرایشات چپ‌ بود. سال ۱۳۴۴ به اتهام ارتباط با ترور محمدرضاشاه پهلوی پادشاه ایران توسط رضا شمس آبادی دستگیر، محاکمه و به پنج سال زندان محکوم می‌شود که پس از یک سال از زندان آزاد می‌شود. شیروانلو سابقه مدیر هنری موسسه انتشارات فرانکلین را داشت و پس از آزادی از زندان دفتر نشر و تبلیغات نگاره را راه اندازی می‌کند که هنرمندان و طراحان برجسته ای چون مثقالی، نجومی، نادری، کیارستمی، فرجام، احمدی و... را برای همکاری دعوت به کار کرده بود. سفارش کار تصویرسازی برای کتاب‌های کانون به موسسه نگاره موجب آشنایی و ارتباط کانون با فیروز شیروانلو می‌شود و در نتیجه کانون از فیروز شیروانلو برای همکاری و کار دعوت می‌کند و بدین صورت فیروز شیروانلو مسئولیت تاسیس و اداره انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را بر عهده می‌گیرد. بعدها غلامرضا امامی و سیروس طاهباز جایگزین شیروانلو در مدیریت انتشارات کانون شدند.

 

پای نویسندگان و مترجمان شاخص و صاحب‌سبک ایران به کانون باز می‌شود

شیروانلو برای راه اندازی و تولید و چاپ و بالا بردن کیفیت کتاب‌های کودکان از افراد و شخصیت‌های صاحب فکر و قلم و تجربه کمک می‌گیرد و از همین رو نویسندگان و مترجمانی همچون مهرداد بهار، محمد قاضی، داریوش آشوری، محمدعلی سپانلو، نادر ابراهیمی،فریده فرجام، محمود اعتمادزاده، م-آزاد،جواد مجابی، ناهید حقیقت، احمد شاملو، ثمینه باغچه‌بان، ناصر زراعتی، لیلی و کاوه گلستان، فروغ سعیدی، پوران صلح کل، منوچهر محمدی‌شجاع، علی پاکبین، عطاا... نوریان، ساعدی، رحماندوست، مرادی کرمانی، بیژن مفید و ... دست به قلم شده و کتاب‌هایی برای کانون تالیف یا ترجمه کردند که از آثار شاخص ادبیات کودکان ایران به شمار می‌روند. از سوی دیگر کانون برای گزینش کتاب‌های مناسب و مورد نیاز کودکان و بالا بردن سطح کیفی کتاب‌های منتشر شده اقدام به تشکیل شورای بررسی کتاب کودک کرد. کتاب‌های منتشره کانون از سوی خوانندگان به کتاب‌های « قطع کانونی » شهرت یافتند.

کتاب‌های کانون به روستاها و چادرهای عشایری می‌رود

کتابخانه های کانون یکی از پی دیگری افتتاح می‌شوند و برای گسترش کتاب‌خوانی علاوه بر شهرها باید به روستاها و چادرهای عشایری هم ارسال شود. کانون تصمیم می‌گیرد از ارتش کمک بگیرد. از این رو با تیمسار مین‌باشیان گفت و گو می‌شود و ارتش تعدادی اتوبوس و اتومبیل‌ جیپ را در اختیار کانون می‌گذارد. با تغییراتی در داخل اتوبوس‌ها و ساماندهی خودروها جهت تبدیل آن‌ها به کتابخانه سیار، اتوبوس‌ها در داخل شهرها با عنوان کتابخانه سیار و خودروهای جیپ در روستاها و مناطق عشایری به حرکت در می‌آیند تا سفیران دانایی و آگاهی همه کودکان ایران را تحت پوشش برنامه‌های کانون قرار دهند. از محمد بهمن‌بیگی بنیانگذار و پدر آموزش و پرورش عشایری برای کتابخوانی بچه های عشایری کمک گرفته می‌شود. یکی از دشواری‌های کار مکان‌های کوهستانی بود. برای حمل کتاب به مناطق صعب العبور و کوهستانی نیز از قاطر استفاده شد و این گونه بود که درخت دانایی‌گستر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هر روز در گوشه‌ایی از ایران بزرگ شاخه می‌گستراند و چشمان مشتاقی را با کتاب‌های کانون روشن می‌ساخت.

به دلیل کمبود نیروی باسواد و باتجربه برای معرفی و خواندن کتاب از دختران و پسران سپاه دانش کمک گرفته شد تا کتاب‌ها را برای کودکان معرفی کنند و بخوانند و کودکان نیز آن کتاب‌ها را در خانه برای پدران و مادران و دیگر اعضای خانواده می‌خواندند. بدین ترتیب با هماهنگی به عمل آمده بین کانون و ارتش و وزارت آموزش و پرورش، شبکه ای به پهنای ایران شکل گرفت که حامل « فرهنگ و دانایی » در مدرسه و خانه و خیابان و روستا و کوه و دشت شدند.

تاریخچه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نهاد فاخر و ماندگار زنان ایرانی برای بچه‌های ایران در صدای معلم

تولد مرکز فیلم سازی کانون پرورش فکری کودکان و نوحوانان

از جمله بخش‌های دیگری که با آمدن فیروز شیروانلو در کانون راه اندازی شد مرکز امور سینمایی کانون در سال ۱۳۴۸ بود. در این کار البته عباس کیارستمی هم نقش فعالی داشت و کانون پرورش فکری کودکان پیشگام سینمایی شد که بعدها موج نوی سینمای ایران لقب گرفت. سرمایه اولیه‌ی ایجاد مرکز سینمایی کانون از محل درآمد نمایش‌های سیرک مسکو در تهران و آبادان فراهم شد.

وجه بارز سینمایی که کانون تولید و ترویج می‌کرد مضمونی با درون مایه‌ی انسانی، آموزشی، فکورانه، منتقدانه، سازنده و خلاقانه و غیر کلیشه ای بود.

در این کار کانون از کارگردانان صاحب‌نامی کمک گرفت و در عین حال از ایده ها و خواسته های فیلم‌سازان جوان یا تازه‌کار حمایت و پشتیبانی معنوی، مادی، تبلیغاتی و تدارکاتی کرد و همچنین فیلم‌سازان و هنرمندان بازیگری را برای آینده سینمای ایران پرورش داد.

کارگردانان و فیلم‌سازان مولف و اندیشه ورز تحول‌آفرینی چون بهرام بیضایی، امیر نادری، ناصر تقوایی، عباس کیارستمی، داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، خسرو سینایی، علی اکبر صادقی، کیومرث پوراحمد، شاپور قریب، رضا علامه‌زاده، ابراهیم فروزش، محمدرضا اصلانی، آراپیک باغداساریان، پرویز نادری، ذکریا هاشمی، فریدون معزی مقدم، هژیر داریوش، سهراب شهیدثالث و... وارد همکاری با کانون شدند و فیلم‌های ماندگار و درخشانی برای کودکان ایرانی و سینمای ایران خلق کردند و برخی از این فیلم‌ها به جشنواره های جهانی هم راه پیدا کردند و موفق به دریافت جوایز معتبری نیز شدند. فیلم‌هایی چون نان و کوچه، عمو سیبیلو، مسافر، هفت‌تیرهای چوبی، سه ماه تعطیلی، بچه‌های نفت، بزرگداشت معلم‌ها، دهقان فداکار، پسر شرقی، چنین حکایت کنند، رهایی، دو راه حل برای یک مسئله، زنگ اول زنگ دوم، بهداشت دندان، مدرسه ای که می‌رفتیم، باغ کیانوش، لباسی برای عروس، اولی‌ها، سازدهنی‌ و بعدها آثار دیگری چون دونده، مشق شب، خانه دوست کجاست؟، باشو غریبه کوچک، خمره، زندگی و دیگر هیچ و... از آن جمله هستند.

 

فستیوال بین المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان

کانون علاوه بر اینکه کارگاهی برای آموزش آشنایی با دنیای سینما و فیلم‌سازی و هنر هفتم بود بلکه ایده‌ی برگزاری جشنواره ای بین المللی برای ارتقای دانش کودکان و فیلم‌سازان ایرانی و تبادل فکر و تجربه آنان با دیگر کشورهای جهان را نیز محقق کرد. با همت لیلی امیرارجمند و فیروز شیرخانلو در روز دوشنبه نهم آبان ۱۳۴۵ خورشیدی نخستین فستیوال بین المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان در تالار فارابی وزارت فرهنگ و هنر افتتاح شد و فیلم‌های انتخابی در دو سینمای دیاموند و مهتاب به نمایش در آمدند. در چند سال نخست جشنواره بین المللی فیلم کودک هیچ فیلمی از کانون که بتواند با فیلم‌های خارجی رقابت کند وجود نداشت تا اینکه در پنجمین سال برگزاری جشنواره در آبان ۱۳۴۹ هفت فیلم تولیدی کانون به نمایش درآمد. فیلم نان و کوچه عباس کیارستمی، عمو سیبیلو بهرام بیضایی، بد بده از محمدرضا اصلانی، دو انیمیشین گرفتار و وزنه‌بردار از آراپیک باغداساریان و دو انیمیشن آقای هیولا و سوءتفاهم از فرشید مثقالی. بعدها اصطلاح « سینمای کانونی » در سینمای ایران جای گرفت و جایگاه ویژه ای به خود اختصاص داد. هژیر داریوش مدیریت برگزاری فستیوال‌های فیلم کودکان را از آغاز تا سال ۱۳۵۶ بر عهده داشت.

تاسیس مرکز تولید تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

کانون به موازات گسترش فعالیت‌های سینمایی خود اقدام به تاسیس مرکز تئاتر برای آشنایی بیشتر مردم با هنر تئاتر کرد. از این رو دان لافون از اساتید بزرگ تئاتر و علاقه مند به فرهنگ و هنر ایران به خواست کانون مامور این کار شد و ریاست مرکز تئاتر کانون را بر عهده گرفت و در دی‌ماه ۱۳۵۰ این مرکز تاسیس شد. دان لافون برای تشکیل مرکز تئاتر کانون از بین دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا و دانشکده هنرهای دراماتیک شش تن را برگزید. این شش تن عبارت بودند از اردوان مفید، بهرام شاه محمدلو، مرضیه برومند، سوسن فرخ‌نیا، رضا بابک، علیرضا هدایی. کامبیز صمیمی مفخم نیز با دان لافون همکاری داشت.

مرکز تولید تئاتر کانون کار خود را در سه زمینه تئاتر کودکان، تئاتر عروسکی و نمایش‌های خلاقه آغاز کرد و بعدها تئاتر خیابانی را هم برای آشنایی و گسترش تئاتر در میان مردم به فهرست فعالیت‌های خود افزود. از اسکار باتک استاد برجسته تئاتر عروسکی دانشکده هنرهای دراماتیک به درخواست اردشیر کشاورزی برای تشکیل و غنای تئاتر عروسکی کانون دعوت به عمل آمد. از میان ۱۵۰ عضو نوجوان کتابخانه های کانون تهران ۱۵ تن برای تئاتر آموزش دیده و تئاتر کودکان کانون جان گرفت. از این افراد می‌توان به هنگامه مفید، مرتضی طاهری، حمید حمزه، عادل بزدوده، مسلم قاسمی، حمیده فرمانی و مستانه علیزاده اشاره کرد. مرکز تولید تئاتر کانون همچنین اقدام به ایجاد سالن اختصاصی برای نمایش کودک، آموزش نمایش خلاق در مراکز و کتابخانه‌های کانون، راه اندازی تریلی تئاتر سیار برای اجرای تئاتر در سراسر ایران، جشنواره تابستانی تئاتر کودکان، ایجاد کلاس‌های نمایشنامه نویسی، کارگردانی و طراحی صحنه، عضویت در اسیتژ و یونیما (مراکز بین المللی تئاتر عروسکی) کرد.

تاسیس مرکز انیمیشن کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

مرکز انیمیشن کانون به سال ۱۳۴۹ توسط اساتید نامداری چون نورالدین زرین‌کلک، علی اکبر صادقی و فرشید مثقالی پایه‌گذاری شد و در سال ۱۳۵۴ منجر به تاسیس مرکز تجربیات نقاشی متحرک شد. زرین کلک سال ۱۳۴۸ از طرف کانون برای تحصیل در این رشته عازم بلژیک شد و پس از پایان تحصیل به ایران بازگَشت و در تاسیس مرکز انیمیشن نقش به سزایی ایفا کرد. دیگر همکاران‌ زرین‌کلک در این مرکز جعفر تجارتچی، دلارام رسولی، پرویز اصانلو، مرتضی ممیز، پرویز نادری، آیدین آغداشلو، پطروس پالیان، پرویز کلانتری، نصرت کریمی، اسفندیار احمدیه، آراپیک باغداساریان، علی اکبر صادقی، فرشید مثقالی، بهمن دادخواه، نفیسه ریاحی، عباس کیارستمی، وجیه ا... فرد مقدم، احمد عربانی، عبدا... علیمراد‌ و ... بودند.

زرین کلک اخیرا در گفت و گویی تاکید کرد که « همه ما در کار و فعالیت و اجرای ایده های خود در کانون اختیار و آزادی کامل داشتیم و کانون همه گونه حمایت و همکاری را با ما داشت » .

تاسیس مرکز موسیقی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

یکی دیگر از شگفتی‌ها و یادگاران ماندگار و درخشان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مرکز موسیقی کانون است که به همت احمدرضا احمدی و شیدا قره چه داغی بنیان گذاشته شد.

کانون از همان سال‌های نخست اقدام به تهیه نوار کاست و صفحه گرامافون کرد و در سال ۱۳۴۵ صفحه « دختر دریا » را روی صفحه ۴۸ دور منتشر کرد تا اینکه احمدرضا احمدی در مهرماه ۱۳۴۹ چند ماه پس از بازگشت از آمریکا در کانون مشغول به کار شد و مرکز جدیدی در سال ۱۳۵۰ با نام « تهیه نوار و صفحه برای کودکان و نوجوانان » تشکیل داد. نام این مرکز بعدها به واحد موسیقی تغییر یافت.

میراث ماندگار مرکز موسیقی کانون خود سرفصل افتخارآمیزی از کارنامه درخشان کانون است که به برخی آثار شاخص آن اشاره می‌شود:

- مجموعه صدای شاعر (معرفی شعر کلاسیک و معاصر فارسی)

این مجموعه به ابتکار احمدرضا احمدی تولید شد که در آن مطرح ترین شاعران آن سال ها شعرهای خود یا اشعار شاعران کهن را بازخوانی می‌کردند. مهدی اخوان ثالث، نادر نادرپور، یدا... رویایی، نصرت رحمانی، م. آزاد، فروغ فرخزاد، هوشنگ ابتهاج، احمد شاملو از جمله شاعرانی بودند که برای کانون شعرخوانی داشتند. شعرهایی از اشعار خود یا شاعران کلاسیک ایران همچون حافظ، مولانا، سعدی، خیام، رودکی و ... موسیقی این تولیدات اغلب بر عهده آهنگسازان بزرگی مانند فریدون شهبازیان و احمد پژمان بود و پری زنگنه هم برای برخی از آنها آواز خوانده است. مجید انتظامی هم از آهنگ سازانی بود که توسط احمدی پایش به کانون باز شد و برای کاست‌های فروغ فرخزاد، یدا... رویایی و نصرت رحمانی آهنگ ساخت و همچنین آهنگ انیمیشن زال و سیمرغ را خلق کرد که برای کارتون بچه های آلپ هم استفاده شد.

تاریخچه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نهاد فاخر و ماندگار زنان ایرانی برای بچه‌های ایران در صدای معلم

- ردیف‌های موسیقی ایران

از دیگر آثار دوره مدیریت مثال‌زدنی احمدرضا احمدی در مرکز موسیقی کانون جمع آوری و ضبط ردیف‌های موسیقی ایرانی است. این مجموعه فاخر در نوع خود کم‌نظیر است. آلبوم‌هایی مانند نغمه اصفهان، دستگاه ابوعطا، نغمه دشتی، دستگاه شور، چهارگاه، نوا، مرکب‌خوانی، دستگاه همایون، سه‌گاه، ماهور، نغمه بیات ترک با صدای محمدرضا شجریان و با همکاری احمد عبادی، هوشنگ ظریف، مهدی خالدی، حسین تهرانی و مهربانو توفیق و با انتخاب و نظارت کامبیز روشن‌روان و طرح جلد فرشید مثقالی تهیه و منتشر شد و نام کانون را در عرصه موسیقی نیز جاودانه کرد.

- مجموعه آوازهای فولکلور ایرانی

کانون فعالیت‌های بسیاری در حفظ و نگهداری موسیقی محلی انجام داد و صفحات بسیاری در این زمینه تولید و منتشر کرد. در این پروژه خوانندگان شاخصی چون پری زنگنه، مینو جوان و کوروش یغمایی حضور داشتند. ترانه های محلی شکار آهو، گنجشکک اشی مشی، کوتی و موتی، دختر بویراحمد، شیر علیمردان، هی یار هی یار، اگر باران، خروس خوان، سر کوی دوست و ..‌. با تنظیم آهنگ سازانی چون واروژان، شهداد روحانی و شهریار روحانی و فریدون شهبازیان ساخته شد.

- مجموعه زندگی نامه و آثار موسیقی‌دانان ایران و جهان

کانون برای آشنایی کودکان ایرانی با موسیقی‌دانان مشهور ایران و جهان آثاری از چایکوفسکی، شوپن، شوبرت، فرانس لیست، ابوالحسن صبا، موتزارت، بتهوون، امین ا... حسین، باخ، ویوالدی و... را تهیه و در اختیار اعضای کانون قرار داد.

- طراحان روی جلد آثار کانون

کانون برای طرح روی جلد کتاب‌ها و نوارهای کاست هم اهمیت ویژه ای قائل بود. برای طرح جلد آثار منتشره کانون از هنر طراحان و خطاطان و نقاشانی مانند فرشید مثقالی، مصطفی اوجی، بهجت پوشانچی، سودابه آگاه، ابراهیم حقیقی، بهرام خائف و... بهره برد.وجه بارز سینمایی که کانون تولید و ترویج می‌کرد مضمونی با درون مایه‌ی انسانی، آموزشی، فکورانه، منتقدانه، سازنده و خلاقانه و غیر کلیشه ای بود.

 

مجموعه قصه هایی برای کودکان:

کانون در این بخش هم آثاری به یاد ماندنی با صدای پری زنگنه، مینو جوان، سیمین قدیری، سیمین غانم، نیکو خردمند، بهزاد فراهانی،جلال مقامی، ناصر طهماسب، سوسن تسلیمی، سیاوش تهمورث، بیژن مفید و... تولید کرد. برای نمونه می‌توان به قصه طوقی، ماهی سیاه کوچولو، بزی که گم شد، گل اومد بهار اومد، بابا برفی، قهرمان، آهو و پرنده ها، لی‌لی لی‌لی حوضک، روزی که خورشید به دریا رفت، آهوی گردن دراز، کرم شب تاب، پسرک چشم آبی، اتل متل،قصه کرم ابریشم، کی از همه پر زورتره،شاهزاده شاد، پیتر و گرگ،دخترک دریا و... اشاره کرد.

تاریخچه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نهاد فاخر و ماندگار زنان ایرانی برای بچه‌های ایران در صدای معلم

تولید موسیقی برای فیلم و نمایش

کانون با کمک گرفتن از اسفندیار منفردزاده، کامبیز روشن روان، ناصر چشم آذر، محمد سریر، احمد پژمان، عباس دبیر‌دانش، محمدرضا علیقلی و هومن خلعتبری برای فیلم‌ها و نمایش‌های تولیدی کانون آهنگ و موسیقی تولید می‌کرد.

آموزش موسیقی

آموزش موسیقی از سال ۱۳۴۹ در کتابخانه های مرکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با هدف دفاع از استعدادهای جوان در برابر خطرانحطاط سلیقه های آنان در برخورد با موسیقی و شعر بازاری آغاز شد.

شیدا قره چه‌داغی و اسماعیل تهرانی مسئولیت این مهم را بر عهده داشتند. قره‌چه‌داغی به تعداد زیادی مربی موسیقی، متد ویژه موسیقی« ارف » را آموزش داد تا آنها بتوانند در کتابخانه ها کودکان را آموزش دهند.

تمام وسایل و سازهای لازم در اختیار مربیان بود و در مجموع در پنجاه و یک کتابخانه کانون موسیقی تدریس می‌شد. همچنین حسین علیزاده از جمله هنرآموزانی بود که در کانون تحصیل و سپس به تدریس پرداخت.

کانون زبان ایران

آموزش زبان انگلیسی در ایران از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۵۷ زیر نظر انجمن روابط فرهنگی ایران و آمریکا و با عنوان کانون زبان ایران و آمریکا بود. در سال ۱۳۵۸ با انحلال انجمن‌ روابط ایران و آمریکا این وظیفه با نام « کانون زبان ایران» به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سپرده شد که زیر نظر وزارت آموزش و پرورش قرار دارد. کانون زبان ایران قدیمی‌ترین و برجسته‌ترین و موفق‌ترین موسسه آموزش زبان انگلیسی در ایران به شمار می‌رود.

کانون همچنین دارای رصدخانه آموزشی، مرکز تئاتر عروسکی، مرکز سرگرمی‌های سازنده، مرکزسفال، موزه ملی هنر و ادبیات کودک، علوم و نجوم و فعالیت و مشارکت مسمتر و موثر در جشنواره های ملی و بین المللی همچون ( قصه‌گویی، کتاب، عکس، نقاشی، فیلم، انیمیشن، هنرهای نمایشی، روز کودک و...) داشته است و موفق به دریافت جوایز متعددی از این جشنواره ها شده است.

تاریخچه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نهاد فاخر و ماندگار زنان ایرانی برای بچه‌های ایران در صدای معلم

راز مانایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

در ارزیابی کارنامه و دستاوردهای کانون که از جوانه زدن یک کتابخانه در گوشه پارک فرح در تهران به سال ۱۳۴۴ تا تبدیل شدن آن به درختی تناور با شاخه‌هایی گسترده به پهنای خاک ایران زمین به سال ۱۳۵۷ و تا به امروز با تمام فراز و فرودهایش ما با یک نهاد فرهنگ‌ساز، تحول‌آفرین، پیشرو، نوگرا، جریان‌آفرین و ماندگار مواجه هستیم. نهادی که در آن اندیشه، خلاقیت، خرد جمعی، تربیت نیروی انسانی باورمند به هویت ملی و ریشه های تمدنی و معنوی و فرهنگی ایران بزرگ، همکاری و همزیستی گروهی و حمایت و پشتیبانی از همه کودکان ایران در سراسر کشور بدون برتری یا تفاوت قومی، زبانی، دینی، جغرافیایی، مادی یا ایدئولوژیک معیار و مبنا و داور نهایی است.

کانون تا سال ۱۳۵۷ موفق به تاسیس ۳۲۵ کتابخانه در سراسر ایران شد. عملکرد کانون در سال ۱۳۵۶ حاکی از انتشار ۲۲ عنوان کتاب با تیراژ ۳۲۰ هزار نسخه و تجدید چاپ ۵۳ عنوان کتاب با تیراژ ۵۳۰ هزار نسخه است. این تیراژها وقتی قابل درک هستند که اوضاع تیراژ چند‌صد نسخه‌ای کتاب در ایران نود میلیونی را با آن‌ها مقایسه کنیم!

کانون و کارنامه کانون حاصل ایده‌های زنان ایرانی است. زنانی که تصمیم گرفتند بیافرینند و بسازند و در این راه موفق‌ترین همکاری بین آنان و مردان ایرانی رقم خورد.

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در تمامی ابعاد نوشتاری، شنیداری، دیداری،تجسمی، طراحی، صفحه آرایی، تازگی مطالب و مضامین، چاپ، صحافی، نقاشی و قیمت کتاب ها برای کودکان ایرانی فکورانه ریل‌گذاری کرد.

به کودکان ایرانی دیدن، شنیدن، فهمیدن، نقد کردن و ساختن آموخت.

این حجم از خلاقیت و شکفتگی و آفرینندگی به وسعت تمامی خاک ایران بزرگ حاکی از توانایی و توانمندی زن ایرانی در  « نهادسازی » است.

آورده کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در همه ابعاد هنرهای هفت‌گانه شگفت‌انگیز، مثال‌زدنی و درس‌آموز است. این آورده به اندازه‌ای پرحاصل بوده است که نقص‌ها و ضعف‌های طبیعی و احتمالی آن را پوشش می‌دهد.

چند نسل از کودکان ایرانی با کانون زاده شدند، روییدند، بالیدند و به بار نشستند. خاطراتی خوش برای کودکان و نوجوانان ایران رقم خورد و بچه های ایران همیشه در نگاه به راه طی شده زیسته خود از « روزهای کانون » به نیکی و دلتنگی یاد می‌کنند.

کانون به ارزش‌های جهان شمول بشری چون ترویج راست‌گویی و همزیستی، سنت‌های ملی، آداب پهلوانی و اخلاقی، باورهای معنوی، دینی و عرفی، آواهای محلی اقوام ایرانی و آوازهای ایرانی و سازها و موسیقی سنتی و کلاسیک جهان فارغ از جنسیت و باور و دیانت وفادار بود و تجربه گران سنگی در راه توسعه و تعالی و سعادت ایران و انسان ایرانی از خود به یادگار گذاشت.

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در دوره ۱۳ ساله بین سال های ۱۳۴۴ تا ۱۳۵۷ کارنامه درخشانی از یک حرکت جمعی میان نهادها و سازمان‌هایی مانند وزارت آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ و هنر، وزارت اقتصاد، سازمان برنامه، شرکت ملی نفت ایران، ارتش، بانک ملی ایران، اصحاب رسانه، دانشگاه تهران، با هدف گذاری فرهنگی را محقق کرد. علت این موفقیت در هم سویی و عدم تعارض میان دستگاه های مختلف برای عملیاتی شدن یک امر ملی بود. همچنین استفاده از متخصصین و کارشناسان همه مجموعه هایی که می‌توانستند در این امر ملی موثر باشند عامل دیگری برای کارنامه کامیاب کانون در آن دوره ۱۳ ساله است.

کانون از همه دانشوران عرصه مدیریت، برنامه ریزی، تدارکات، امور مالی، کتاب و انتشارات، موسیقی، سینما، تئاتر، طراحی، نقاشی، خط، ترجمه، تبلیغات، معماری، صنایع دستی و... یاری جست و ارتباط برقرار کرد.

کانون در دوره پسا ۵۷ دچار افت و خیز و فراز و فرود شد.

در سال هایی همچنان در عرصه سینما یا کتاب و انیمیشن از خود آفرینش داشت و امثال کیارستمی و بیضایی همچنان در سینمای کانون توانستند حضور داشته باشند ولی رفته رفته کانون با دوره اوج و درخشش خود فاصله بسیار پیدا کرد و در سال های اخیر صرفا در برخی رشته‌های هنری حضور و بروز دارد.

آن پیش گامی و نوآوری و جریان‌سازی و شاگردپروری دچار افول شده و یا در حاشیه مانده است.

تجربه پیشین کانون پیش‌روی همگان قرار دارد و اگر کسانی از کانون دغدغه فرهنگ، تحول، توسعه و ظهور نسلی فکور و دلداده اعتلای میهن دارند باید که خوشه‌چین شایسته ای از آن راه طی شده باشند.

در سال ۲۰۲۱ ماهنامه سینمایی سایت اند ساوند نام لی‌لی امیرارجمند را در فهرست ۱۰۰ قهرمان پنهان سینما و جزو افرادی قرار داد که در شکل گیری تاریخ فیلم‌سازی به ویژه سینمای ایران نقش داشته است. همچنین فیلم باشو غریبه کوچک از تولیدات کانون و ساخته بهرام بیضایی جایزه شیر طلایی بهترین فیلم مرمت شده بخش کلاسیک جشنواره ونیز در تابستان ۲۰۲۵ را از آن خود کرد.

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان علی‌رغم تغییرات و تلاطمات گوناگون همچنان به نام ایران و برای ایران افتخارآفرینی می‌کند و این نیست جز آن که نسل بنیان‌گذار کانون در ایده پردازی، طراحی و نقشه راه به گفتمانی توسعه‌گرا و ایران‌ساز باور و تعلق خاطر داشتند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

درخواست همیاری ( کمک مالی )

تاریخچه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نهاد فاخر و ماندگار زنان ایرانی برای بچه‌های ایران در صدای معلم

منتشرشده در چهره‌های ماندگار

نقد پدیدارشناسانه فیلم سینمایی پیر پسر در صدای معلم  می توان در سینمای ایران فیلم سینمایی پیر پسر  را از دو جهت منحصر به فرد دانست :

یکی از جهت مدت زمان طولانی اش و دیگری از جهت موضوع جسورانه‌اش در دست مایه قرار دادن رقابت عشقی میان پدر و پسر. براهنی در این فیلم مثلث عشقی خونینی را روایت می کند که میان دو ضلع آن نسبت پدر و پسری برقرار است. او جسورانه کلیشه ها، عواطف، تعهدات و مسئولیت نقش های پدر و فرزندی را به چالش می کشد.

به طور مجمل این فیلم روایت رابطه سلطه‌ ای است که میان سلطه‌گر و طرف‌های سلطه پذیر برقرار می‌شود و سرانجامی جز باختی تلخ و رنج آور برای طرفین رابطه ندارد.

غلام باستانی پدر سلطه‌گری است که میان او و کلیت خانه یعنی اهالی خانه و ساکنان آن از یک طرف و  کالبد و هویت خانه از طرف دیگر، رابطه‌ای آکنده از خشونت، تجاوز و سرکوب برقرار است.

نقد پدیدارشناسانه فیلم سینمایی پیر پسر در صدای معلم

غلام باستانی تمام انسان‌هایی را که با او وارد رابطه شده اند یعنی پسرانش علی و رضا ؛ دو همسر سابقش و زنان پر تعدادی که رابطه غیر همسرانه‌ای با او دارند را در وضعیت سوژگی ( تحت انقیاد) قرار می دهد.

شخصیت پردازی غلام باستانی ؛ کانون‌های اقتدار خشن و لذت جو در نظام اجتماعی را باز می نمایاند ؛ کانون هایی که آمرانگی شان را از زرسالاری، زورمداری و نقش ها و جایگاه های تاریخی و اجتماعی شان می‌گیرند.

در اینجا مرد بودن، پدر بودن و مالک خانه بودن همگی مولفه‌هایی هستند که ساز و کار اقتدارگرایی غلام را هم بر انسان‌های پیرامونش و هم بر هویت و کالبد خانه تحمیل می‌کند.

نقد پدیدارشناسانه فیلم سینمایی پیر پسر در صدای معلم

علی و رضا به عنوان پسران غلام، مادران شان به عنوان همسر اول و دوم غلام و همچنین رعنا مستاجر خانه که دست بر قضا یکی از چندین زنی می شود که سوژه التذاذ شهوانی غلام بوده اند ؛ همگی قربانیان رابطه‌ای تحقیرآمیز، سلطه‌گرانه و سرکوب کننده می‌شوند. هر چند در تحلیل نهایی غلام خود نیز جز بازنده های روابط در هم تنیده سلطه به شمار می آید.

رعنا نمادی از زن مدرن امروزی است که بر سر چند راهی زنانگی، استقلال، عشق و نیاز مادی مردد است. او زنی است که خودآگاهی لازم برای ساختن یک رابطه پایدار و برابر انسانی را ندارد.

او به جهت عزت نفس پایین، هویت زنانه‌اش را به اغواگری و جذابیت زنانه تقلیل می‌دهد تا موقعیت اجتماعی کسب کند و دیده شود. کنش غیر عقلانی و دور از منطق رعنا که برخاسته از بلندپروازی و عدم شناخت او از مناسبات قدرت در روابط تاریخی و ساختارهای اجتماعی است او را وارد بازی نابرابری می‌کند و چون در جهان اجتماعی به ظاهر مدرن شده، همچنان کفه ظرفیت‌های مردسالاری در یک استمرار تاریخی نسبت به توان بازی گردانی زنانگی سنگینی می‌کند، رعنایی که دچار خطای محاسباتی شده قربانی دومی می شود که در حیاط خانه در کنار همسر سابق غلام چال می‌شود.

نقد پدیدارشناسانه فیلم سینمایی پیر پسر در صدای معلم

به تعبیر دیگر کالبد خانه به واسطه پذیرفتن پیکر بی جان زنانی که قربانی خشونت شده اند از معنا تهی می شود و خانه هویت « خانه بودن » اش را از دست می دهد و به مدفن پیکرهای زنانه و شکنجه گاه مردان جوان (علی و رضا) بدل می شود.

اموس راپاپورت معتقد است که « خانه » بیش از آن که کالبدی مادی باشد به مثابه نهادی فرهنگی عمل می کند و نمودی از کنش های انسانی و بیانی مادی از شیوه زندگی جهان اجتماعی است.

نقد پدیدارشناسانه فیلم سینمایی پیر پسر در صدای معلم

راهروهای تنگ، اتاق های تاریک با پرده های همیشه کشیده، نرده ها و قفل های آهنی، فضای نامرتب آشپزخانه، کشوهای به هم ریخته و پر از مواد مخدر، واکنش غیرپذیرنده غلام باستانی هنگامی که نور از شکاف پرده اتاق خواب کثیفش بر او می تابید تا بلکه روح انسانی خفته او را بیدار کند ؛ همگی روایت هایی بصری و نمادینی بود از  « سوژه اعظم»  التوسری و جامعه ای که به واسطه اقتدارگرایی و روابط سلطه گرانه رو به تباهی دارد.

جامعه ای که به واسطه داشتن ساختارهای متصلب و حاکمیت روابط سلطه گرانه عشق، امید و آزادگی و استقلال از آن رخت بربسته است و  هوس، یاس ذلت و وابستگی جایگزین شده است.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقد پدیدارشناسانه فیلم سینمایی پیر پسر در صدای معلم

منتشرشده در آموزش نوین

نقدی بر توهین و اهانت زینب موسوی به فردوسی و شاهنامه و وضعیت مدارس و آموزش و پرورش در صدای معلم

قصه‌ی اهانت به فردوسی و شاهنامه و جدی گرفتن آن مقدس‌گرایی نیست، بلکه زنده نگه داشتن فرهنگ است.

پاسداشت زبانی است که سال‌هاست از معرض هر گزندی دور مانده چون روزگاری دور مردی ۳۰ سال از عمر خود را گذاشت تا ده‌ها هزار بیت شعر به فارسی‌ترین زبان بنویسد!

اما ما چه کردیم؟  چطور می‌شود در کشوری که فردوسی و سعدی و حافظ دارد، دانش‌آموزان دبیرستانی حتی خواندن یک بیت شاهنامه را درست بلد نباشند؟

در مدرسه‌های ما شاهنامه نفس نمی‌کشد.

رستم و سهراب، در انبوه کتاب‌های درسی خاک گرفته‌اند و قصه‌های سعدی و حکمت‌های بوستان و گلستان، جای خود را به فرمول‌های بی‌روح و تست‌های بی‌انتها داده‌اند.

آموزش‌ و پرورش سال‌هاست پشت به میراث فکری این سرزمین کرده و نتیجه روشن است:

نسلی داریم که ریشه‌هایش را نمی‌شناسد و هویت فرهنگی‌اش هر روز کم‌ رنگ‌تر می‌شود.

نقدی بر توهین و اهانت زینب موسوی به فردوسی و شاهنامه و وضعیت مدارس و آموزش و پرورش در صدای معلم

مسئولان آموزشی جز درس‌هایی که شاید در هیچ صحنه‌ی روزگار به درد کسی نخورد برنامه‎‌ای ندارند.

حذف تدریجی متون کلاسیک از مدارس، نه یک اشتباه سهوی، که یک تصمیم آگاهانه و خطرناک است. گویی تربیت دانش‌آموزانی که نمره‌های تستی می‌گیرند و بی‌هویت بزرگ می‌شوند، راحت‌تر و کم‌هزینه‌تر است.

نتیجه این غفلت را هر روز می‌بینیم.

نقدی بر توهین و اهانت زینب موسوی به فردوسی و شاهنامه و وضعیت مدارس و آموزش و پرورش در صدای معلم

وقتی زینب موسوی در ویدئویی به شاهنامه توهین می‌کند و بی‌پروا ریشه‌های فرهنگی ما را هدف می‌گیرد، جامعه خشمگین می‌شود؛ اما نسلی که شاهنامه نخوانده، چطور می‌تواند از چیزی دفاع کند که نمی‌شناسد؟

وقتی آموزش‌ و پرورش خودش از شاهنامه دست شسته، توقعی از دانش‌آموزان دیروز و امروز و فردا می‌توان داشت؟

نقدی بر توهین و اهانت زینب موسوی به فردوسی و شاهنامه و وضعیت مدارس و آموزش و پرورش در صدای معلم

شاهنامه فقط شعر نیست؛ حافظه تاریخی یک ملت است.

بوستان و گلستان فقط داستان نیستند؛  درس اخلاق، اندیشه و فلسفه زیستن‌اند.

حذف این گنجینه‌ها یعنی بریدن شریان‌های هویتی یک سرزمین.

نقدی بر توهین و اهانت زینب موسوی به فردوسی و شاهنامه و وضعیت مدارس و آموزش و پرورش در صدای معلم

حالا یک سؤال جدی پیش روست:

آموزش‌ و پرورش با چه منطقی نسل آینده را از شاهکارهای ادبی‌اش محروم می‌کند؟

چطور می‌شود در کشوری که فردوسی و سعدی و حافظ دارد، دانش‌آموزان دبیرستانی حتی خواندن یک بیت شاهنامه را درست بلد نباشند؟

این بی‌اعتنایی، یک غفلت ساده نیست؛ یک فاجعه فرهنگی است.

نقدی بر توهین و اهانت زینب موسوی به فردوسی و شاهنامه و وضعیت مدارس و آموزش و پرورش در صدای معلم

اگر امروز زنگ شاهنامه‌خوانی و سعدی‌خوانی را به کلاس‌ها نیاوریم، فردا نسلی خواهیم داشت که نه هویت خود را می‌شناسد، نه به دفاع از فرهنگش می‌ایستد و نه حتی می‌فهمد چه چیز را از دست داده است. ( صفحه ی اینستاگرام )

*** این کلیپ فوق العاده را ببینید.

 فردوسی سال ۱۳۸۷ تلویزیون را روشن می‌کند و ...

انیمیشن: بزرگمهر حسین‌پور
دوبله و آواز : مدرس و محسن نامجو


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقدی بر توهین و اهانت زینب موسوی به فردوسی و شاهنامه و وضعیت مدارس و آموزش و پرورش در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

بررسی چند علت ساده برای کتاب خواندن در صدای معلم   کتاب خواندن به جامعه روح و هویت می‌دهد، آدم‌ها را به هم نزدیک‌تر و عمیق‌تر می‌کند. زیرا تأثیرات فوق‌العاده‌ای بر روی جامعه دارد، باعث افزایش سطح فرهنگی و آگاهی عمومی می‌شود و مردم را به تفکر جمعی و گفت‌وگوی سازنده تشویق می‌کند، مهارت‌های ارتباطی، همدلی و درک متقابل را تقویت می‌کند و حتی به تاب‌آوری اجتماعی کمک می‌کند‌.

کتاب‌ها ؛ قدرت تخیل، تفکر انتقادی و تصمیم‌گیری را بالا می‌برند و باعث می‌شوند افراد با دید بازتری به مسائل نگاه کنند .

مطالعه استرس را کم می‌کند، سلامت روان را بهبود می‌دهد و حتی می‌تواند فرصت‌های شغلی و اقتصادی جدید به جامعه بدهد.

 کتاب خواندن می‌تواند جامعه را از پایه متحول کند!

با خواندن کتاب، سطح آگاهی و فرهنگ مردم بالا می‌رود، مهارت‌های ارتباطی و همدلی تقویت می‌شود و افراد یاد می‌گیرند انتقادی و خلاق فکر کنند. و سبب می‌شود مردم نسبت به مشکلات و ارزش‌های اجتماعی حساس‌تر باشند و حتی انگیزه پیدا کنند برای تغییر و اصلاح جامعه‌شان دست به عمل بزنند. نسبت به حق و حقوق دیگران آگاه می شوند، یعنی بدانیم هر کسی در جامعه چه حقوقی دارد و چطور باید به این حقوق احترام بگذاریم ؛ این آگاهی باعث می‌شود کمتر به هم ظلم کنیم و فضای سالم‌تر و عادلانه‌تری بسازیم.  

بررسی چند علت ساده برای کتاب خواندن در صدای معلم

 وقتی مردم نسبت به حقوق خودشان و دیگران را آگاه باشند، راحت‌تر می‌توانند از خودشان دفاع کنند و جلوی بی‌عدالتی‌ها ایستادگی نمایند. فشار فرهنگی مرا واداشته است تا سکوت کنم، اما در دل، فریاد ناتوانی و ناامیدی می‌پیچد.

 مطالعه و کتاب خواندن فشار فرهنگی و تجاوز به حق و حقوق دیگران را کاهش می دهد چون سبب گسترش آگاهی می‌شود.  فشار فرهنگی باعث می‌شود خیلی از حقوق مثلا ارث، نادیده گرفته شود چون جامعه هنوز با باورهای قدیمی جلو می‌رود، حتی وقتی دختری و یا زنی دنبال حقش می‌رود، ممکن است با سرزنش و برچسب‌های منفی روبه‌رو شود.  

بررسی چند علت ساده برای کتاب خواندن در صدای معلم

 او با خود می گوید: در سایه‌ی سکوت، حق من گم شده است، حق و حقوق و ارثی که باید به من برسد، در دست برادر و یا عده ای دیگر است و من تنها نظاره‌گر این ظلم بی‌صدا هستم. فشار فرهنگی مرا واداشته است تا سکوت کنم، اما در دل، فریاد ناتوانی و ناامیدی می‌پیچد.

بررسی چند علت ساده برای کتاب خواندن در صدای معلم

چه کسی قرار است عدالت را برگرداند وقتی صدای من در هاله‌ای از خاموشی محو شده است؟

این تبعیض‌ها ریشه در سنت، عرف و حتی بعضی قوانین دارد و باعث می‌شود صدای مظلومان کمتر شنیده شود و حق و حقوقشان گم شود.

 خواندن داستان‌ها و روایت‌های مختلف زندگی انسان‌ها، حس همدلی را در افراد تقویت می‌کند و باعث کاهش تعصبات و تبعیض‌ها و عدم تجاوز به حق و حقوق دیگران می‌شود.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

بررسی چند علت ساده برای کتاب خواندن در صدای معلم

منتشرشده در آموزش نوین
شنبه, 16 فروردين 1404 08:00

معرفی کتاب " مشق های راه مدرسه "

گروه رسانه/

معرفی کتاب مشق های راه مدرسه نوشته علی افشار سمیرمی در صدای معلم

از دردسرهای شیرین معلمی، یکی هم این است که حتی خارج از کلاس و مدرسه و بین مسیر و هرجا، احوال بچه ها را در نظر می آوری و برایشان نقشه می کشی، مسائل را سبک سنگین می کنی، در خیالت مشق می نویسی. به چند و چون مسائل و مشکلات آموزشی و پرورشی فکر می کنی. موضوعاتی که چه بسا در خلال کار با برخی از آنها رو به رو شده ای و باید برای برون رفت از بین انها چاره ای بیندیشی. مثلا با این که تا کنون قریب یک قرن از عمر نظام آموزشی رسمی می گذرد، هنوز  افت تحصیلی، تنبیه بدنی، روش تدریس، امتحان، تکلیف خانه، تقلب، کتاب خوانی، خلاقیت، کنترل کلاس، انگیزه و امثال آن از جمله مسائل دست اولی هستند که انگار هرچه در باره آنها از هر زبان که می شنوی، نامکرر است.

این روند و روال تقریبا شامل حال تمام معلمان می شود. حتی اگر بسیاری ، آنها را روی کاغذ نیاورند یا بر زبان جاری نسازند.

اصلا چیزی که شغل معلمی را از سایر مشاغل جدا می سازد و به آن ماهیتی فکری می دهد، همین دغدغه های هر روز و شب آنها برای رفع یکی از این معضلات است که چه بسا در استرس آور نمودن شغل و پیری زودرس آنها نیز بی تاثیر نباشد.

قضیه وقتی بغرنج می شود که نمی دانی از کی و چگونه بین درآمد معلم با سایر کارمندان ، فرق و تبعیضی ناروا به وجود آمده که سهم و سرعتی عجیب در کاهش حرمت و منزلت معلمان داشته است.

معرفی کتاب مشق های راه مدرسه نوشته علی افشار سمیرمی در صدای معلم

نویسنده کتاب « مشق های راه مدرسه» به عنوان یک عضو بازنشسته از خانواده بزرگ آموزش و پرورش، با تامل و مطالعه در خصوص برخی از مسائل آموزشی و پرورشی در طول سال های کار، هر از گاهی در باره موضوعی، مشقی نوشته و یادداشتی یا مقاله ای نگاشته و برخی از آنها به تدریج در مطبوعات و روزنامه ها منتشر شده که بسیاری از آنها در مجموعه حاضر، گرد هم آورده شده اند تا شاید هم مورد استفاده سایر همکاران و نومعلمان عزیز قرار گیرد و هم به عنوان ره آوردی از سی سال کار در آموزش و پرورش و شوق به پیشه ی معلمی تلقی گردد که ؛

« هرگز دمی ز یاد تو غافل نبوده ایم/ یا گفته ایم نام تو را یا شنیده ایم.»

کتاب در دو بخش تدوین شده است که در بخش اول، 25 مقاله منتشر شده در نشریات علمی و آموزشی و در بخش دوم نیز، 10 یادداشت منتشر شده در روزنامه های سراسری و سایت صدای معلم جمع آوری شده اند که البته همه این ها، تنها بخشی از مطالبی است که تا کنون از این نویسنده منتشر شده اند.

پنج مقاله کتاب به کندوکاو در تاثیرات تربیتی بزرگانی مثل؛ مولوی، سعدی، بهرنگی، بهمن بیگی و مرادی کرمانی اختصاص دارد.

کتاب حاضر که توسط انتشارات عابد، در ۲۰۰ صفحه و بهای دویست هزار تومان چاپ شده است، می تواند قابل استفاده فرهنگیان ،والدین و معلمان تازه کار و علاقه مند به مسائل آموزش و پرورش باشد .

علاقه مندان برای تهیه کتاب می توانند به دفتر انتشارات عابد (خیابان کارگر شمالی، نرسیده به بلوار کشاورز، خیابان قدر، پلاک چهار، واحد1) مراجعه یا با شماره واتساپ 09126720677 تماس بگیرند.

ضمنا با توجه به فرا رسیدن روز معلم (12 اردیبهشت)، این کتاب که در آن 30 مطلب در موضوعات آموزشی و پرورشی نوشته شده است؛ هدیه ارزشمندی برای معلمان و مناسب روز معلم است که مدیران مدارس و والدین گرامی می توانند آن را تهیه نمایند.

معرفی کتاب مشق های راه مدرسه نوشته علی افشار سمیرمی در صدای معلم

پایان پیام/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

معرفی کتاب مشق های راه مدرسه نوشته علی افشار سمیرمی در صدای معلم

منتشرشده در معرفی کتاب
صفحه1 از34

نظرسنجی

آیا هوش مصنوعی موجب تحول مثبت در آموزش و پرورش ایران می شود ؟

دیدگــاه

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور