اگر لختی واقع بینانه بنگریم و تامل کنیم آقای فانی انتخاب شد تا بتواند نابه سامانی ها٬کمبودها٬ تبعیض های نظام آموزش وپرورش و کم توجهی به معیشت همکاران را که ریشه دار بود نمایان کند و همین طور هم شد .
مطمئنا دولت کارنامه آقای فانی را در دست داشت ولی شاید به دلیل محدودیت منابع یا اولویت ندانستن آموزش و پرورش وی را برگزید تا بتواند گلایه ها و اعتراضات فرهنگیان را از خود به وی متمایل کند که به نظر بنده به خوبی هم موفق بود و همه به یاد داریم که همه همکاران منتقد ایشان بودند و مشکلات را ناشی از وزارت ایشان می دیدند.
در آستانه انتخابات دولت که رای فرهنگیان را تاثیرگذار می دانست با یک تاکتیک بسیار مناسب آقای دانش را به جای آقای فانی نشاند تا بارقه امیدی که همیشه پس از تغییر روشن می شود٬در دل فرهنگیان روشن شود و این گونه هم شد و تاثیر خود را در انتخابات گذاشت.
البته تاحدی وعده بی سرانجام افزایش ۲۰درصدی هم بی تاثیر نبود!
و اما اکنون:
اگر وزیری قوی و کارآمد و با سابقه درخشان پیشنهاد دولت بود٬شک نکنید که آموزش و پرورش به عنوان اولویت مهم این دولت انتخاب شده و منتظر روزهایی خوب برای آموزش وپرورش و آینده فرزندان ایران زمین باشید و به تبع آن روزهایی بهتر برای میهن عزیزمان ایران ؛ اما اگر غیر از این بود بی شک قرار است عدم توجه مستمر به آموزش و پرورش به گردن وزیری بی لیاقت بیفتد که کارنامه مشخصی پیش دولت داشته و دارد.
نمونه آن در دولت قبل (یازدهم) دراولویت قرار گرفتن سلامت یا به سرانجام رسیدن مذاکرات هسته ای بود که سوای کارآمدی دو وزیر محترم متبوع یعنی آقایان هاشمی و ظریف ٬قراربود این اتفاق ها بیفتد که با مدیریت پخته این دو بزرگوار انجام شد و به اسم این دو عزیز در تاریخ ثبت گردید و محبوبیتی برای آنها کسب شد.
اگر اولویت٬ آموزش وپرورش در این دولت نباشد شخص باکفایت و درایت نیز آبروی خود را خرج نخواهد کرد و در این بین کنار کشیدن آقای نجفی از این گود نشانه خوبی نیست!
شاید شهرداری تهران و بودجه هنگفت آن مکان بهتری برای استمرار و فزونی محبوبیت دکتری باشد که شاید سودای پست های کلیدی تر نظام در آینده را در سر داشته باشد.
به امید آنکه اولویت دولت دوازدهم آموزش و پرورش باشد و با در نظر گرفتن بودجه لازم و وزیری لایق ٬هدف تامین شود که نسخه پیشرفت و آبادانی هر کشور در این مهم نهفته است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
توضیحات خانم نامداری "قابل درک" بود اما باورپذیر و "قانع کننده" نبود/ آزاده بعد از جدایی از فرزاد حسنی با سجاد عبادی فرزند یکی از شخصیت های اصلاح طلب ازواج کرد/ سجاد هم مثل اغلب آقا زاده ها "سبک زندگی" متفاوتی با پدر و مادر خود دارد/ پوشش، غذا و نوشیدنی درعکس ها با معیارهای سویس (کشور میزبان) غیر عادی یا غیر اخلاقی نیست/ آزاده باید با شجاعت می گفت که این زندگی "خصوصی" من است و در محیط "غیرکاری" نوع پوشش و غذا و نوشیدنی من به کسی مربوط نیست/ هیچ یک از ما دوست نداریم عکس های آلبوم خانوادگی ما در اینترنت منتشر شود یا اگر ساعتی با خانواده به پارک رفتیم کسی از پشت درختها از ما عکس بگیرد / کاوش در زندگی سلبریتی ها به خاطر "خیر عمومی" در رسانه ها غیراخلاقی نیست/در جریان فیش های نجومی و املاک نجومی اثرات مثبت زیر ذزه بین گذاشتن مدیران را دیدیم/ سلبریتی شخصی است که در زمینههای ،موسیقی، سینما ، ورزش، رسانه، سیاست، ادبیات و ...سرشناس باشد/ اگر عکس های خصوصی یک شهروند عادی مانند کارمند فنیِ تلویزیون یا یک معلم یا بازرگان و... در اینترنت منتشر شود کاری غیراخلاقی است و قطعا افکار عمومی آن را محکوم می کند/ آزاده نامداری مروج و مبلغ سبکی از زندگی و نوع خاصی از پوشش از طریق رسانه رسمی کشور و یک "نماد ایدئولوژیک " بود/ آزاده گفته 7 پشت من چادری بوده اند و چادر را به عنوان "هویت" خودش معرفی و نقش راهنما و الگو برای میلیونها دختر ایرانی بازی کرده است/ مساله قضاوت در باره پوشیدن "چادر" نیست کسی که از روی اعتقاد و یا الزام به قانون حجاب را رعایت می کند قابل احترام است / ریا و فریب و کاسبی با ارزشها و اعتقادات عمومی آزاردهنده است/ تلویزیون برای تبلیغ برخی ارزشها ، "نمادسازی" می کند و افرادی برای استفاده از مزایا در " تظاهر " زیاده روی می کنند/ کاری که آزاده در تلویزیون می کرد فراتر از کار یک مجری تلویزیونی بود/ دختر خانمی که با الهام از آزاده نامداری چادری شده و امروز عکس های متفاوت او را می بیند دچار بحران ارزشی می شود/ تبلیغات تلویزیون درباره مسایل ارزشی و اعتقادی و حتی خبر و گزارش و تحلیلِ سیاسی، آمرانه و یکسویه است/ آزاده نامداری خود قربانی این سیستم تبلیغی است اما در تظاهر و ریا زیاده روی کرده بود به همین دلیل احساس همدردی برنمی انگیزد/ سیستم آمرانه تربیتی و تبلیغاتی به سبک صدا و سیما در آموزش و پرورش هم حاکم است/دختران دبیرستانی داخل مدرسه که "نامحرم" حضور ندارد بیشتر از کوچه و خیابان و پارک و فروشگاه و... تقید به رعایت حجاب دارند/ فلسفه اصلی حجاب در مدارس وارونه شده است/ امتیازاتی که برای پوشیدن چادر مشکی در میان کارکنان مدرسه منظور شده است تظاهر و دورویی را در بین همکاران زن افزایش می دهد / آزاده نامداری احتمالا باز هم ممنوع التصویر می شود و به عنوان عروس یک خانواده اصلاح طلب آسیب پذیرتر از گذشته است/خانم ها در گزینش های استخدامی با چادر و آقایان با ته ریش حاضر می شوند اما بعد از استخدام اغلب به حالت عادی بر می گردند / فروکاستن نظام های دینی به نظام های ایدئولوژیک مانند مارکسیسم باعث رشد فرصت طلبان و متظاهران می شود/ گرایش به دین نهفته در فطرت انسانها است و نیاز به فشار و امتیاز و تبعیض ندارد
این روزها که فرد و افرادی خود را به علت برخورداری از ژن خوب و نه رانت آقا زادگی بر دیگر افراد جامعه برتر می دانند چنین به نظر می رسد که معلمان قطعا فاقد ژن خوب بوده اند که اوضاع احوال امروزشان، به شکل تاسف بار امروز درآمده است .معلمانی که حتی با وجود داشتن سوابق و مدارک عالی از بهترین و برترین دانشگاهای کشور اکنون زیر خط فقر رسمی قرار دارند. معلمانی که پس از چندین دهه شغل معلمی اغلب هنوز خانه به دوش هستند. ( البته نکته قابل تامل اینکه ژن های آقازاده ها اغلب تنها در حوزه اقتصاد کشور نمو پیدا می کند) .
در چند سطر زیر قصد شرح تفسیر موضوعات حاشیه یی را ندارم اما به کلیاتی که باعث کاهش شان و منزلت امروز معلمان کشورمان شده است به صورت تیتر وار اشاره می کنم :
- اولین و اصلی ترین و مهم ترین عامل تعیین بودجه ی بسیار حداقلی برای آموزش و پرورش از سوی دولت ها می باشد بودجه ی که حتی کفاف حقوق خالی زیر خط فقری معلمان را نمی دهد.(برعکس وزارت بهداشت که طبق گفته آقای هاشمی تنها 12 درصد صرف حقوق پزشکان و 8 درصد صرف پرستاران و پیراپزشکان می شود و 80 درصد آن هنوز باقی برای سایر امور می ماند)
- عدم تغییر و افزایش بودجه در مجلس طبق حدود اختیارات نمایندگان و عدم تعریف منابع درآمدی قابل وصول جدید برای مجموعه.
- حقوق و مزایا بسیار فرق و فقر گونه معلمان نسبت به هم سابقه و هم مدرک های خود در سایر ارگان ها از بانک و نفت گرفته تا تامین اجتماعی، مخابرات ، فولاد و وزارت بهداشت و...
- عدم داشتن وزیری فعال ، مطالبه گر ، پاسخ گو بخصوص در ارتباط مستمر ماهانه با مجلس ، خبرنگاران و سایت های فرهنگیان .
- عدم پاسخ گویی وزراء و مسئولان طی دوران وزارت و پس از آن به مجموعه زیردستی.
- عدم اهمیت دانشگاه فرهنگیان به عنوان مرکز تخصصی پرورش معلمان.
- استخدام فله معلمان بدون طی کردن هیچ دوره تخصصی.(در کدام کشور پیشرفته جهان، نه حتی منطقه با طی 1یا 2 ماه آموزش معلم تربیت می شود؟)
- تبدیل آموزش و پرورش به بنگاه استخدامی و درآمد زایی از گذر آزمون استخدامی.
- استفاده از سرباز معلم در جایگاه تخصصی معلم.
- عدم برخورد با اظهار فضل های افراد بدون تخصص در حوزه تخصصی آموزش و پرورش کشور.(آقایان معلمی کارمندی نیست)
- نفوذ شدید سیاسیون متنفذ به خصوص نمایندگان در انتخابات و انتصابات مجموعه از بالا تا پایین.
- عدم داشتن نظام معلمی.
-عدم قرار گیری کارگروه تالیف کتب درسی زیر نظر گروهی از معلمان متخصص پیش از تالیف کتب درسی.
- عدم وجود سازمان معلمی برای بررسی تخلفات درون سازمانی توسط خود نیروهای آموزشی نه کادر ادرای.
- خارج کردن سامانه بخشنامه های سازمانی و اداری از دسترسی معلمان و رفتار نامحرم گونه با معلمان.
- عدم تاثیر و اعمال نظرات معلمان در تحولات عظیم آموزش و پرورش.
-پایین آورن نقش معلمان به خصوص معلمان منتقد ، نخبه و صاحب نظر فرهنگی تا سطح یک عمله ساختمانی در تحولات بزرگ مجموعه آموزش و پرورش.(با احترم به تمامی کارگران)
- بی ارزش بودن دوره های تخصصی شغلی از نظر کاربردی و مادی.
- عدم وجود مزایای شغلی همانند سایر مشاغل دولتی و دانشگاهی.
- تبلیغات مخرب رسانه ها به خصوص رسانه ملی در مورد پرداخت ها و دیون چندین و چند ساله به معلمان تحت نام مطالبات فرهنگیان.
- خانه معلم های که تنها چیزی که نیستند خانه معلم، با وجود هزینه های برابر و گاه بیشتر از هتل های شهری و اسکان با التماس معلمان.( برای نمونه اتاق 4 نفره هر شب 1050000 یک میلیون پانصد هزار ریال)
- فریبی و تحقیری به نام رزور اینترنتی خانه معلم، چرا که همیشه سایت های خانه معلم به علتی غیر فعالند و در صورت مراجعه حضوری به خانه معلم از شما در خواست رزور اینترنتی قبلی خواهد شد
- عدم برخوردای از مزایایی بانکی خاص با وجود حساب های چندین ده ساله در بانک ملی.
- وجود کمترین کارایایی صندوق ذخیره فرهنگیان و عدم شفافیت در آن.
- عدم پوشش بیمه و بازنشستگی در شان یک فرهنگی.
- عدم انتصاب رئیس و اعضای صندوق ذخیره فرهنگیان با انتخابات و عدم وجود گروه ناظر از معلمان در صندوق.
- فعال شدن تعاونی مسکن فرهنگیان و یا حتی تاسیس بانک فرهنگیان.
- فریب وعده های سطح پایین و شایعه های فضای مجازی را خوردن . مانند کمپین تلگرامی آقا کوچ کرده در شهردای و اضافه های 20 درصدی
در کجا و کدام مجموعه دولتی این همه معضل آشکارتر از روز روشن وجود دارد؟
آیا درخت پرباری که در فصل ثمردهی ، همیشه میوه و ثمر خود را به جامعه می دهد باید در دوران استراحت و یا علم آموزی به دنبال شغل دوم و سوم باشد و تازه با تیشه به ریشه اش هم زد؟ چرا معلمان باید برای کسب حداقل یک زندگی دو شغله باشند؟
هدف دنیوی از داشتن شغل ، به خصوص شغل معلمی چیست؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اغلب معلمان بر این باورند که شأن و منزلت شان هم متأثر از وضع مادی و اقتصادی شان است و چنین میپندارند که تأمین مالی و بهبود وضع معیشتی، به ارتقاء سطح منزلت نیز می انجامد/ چنین پنداشته می شود که وضع مالی بهتر، جایگاهِ برتر می آورد و به عبارتی، اگر دولت و حاکمیت به هر قشر و گروهی ارزش بیشتر و جایگاه بهتری قائل باشد، به فکر بهبود معیشت شان نیز می افتد/ گفتمان غالب بین معلمان و مباحثه غالب میان نمایندگان آنان با مسئولان، همواره، حول محور معیشت و فقر و فرق بوده است/ در حالی که هم مشکل معیشت و مهم مخدوش شدن شأن و منزلت - هر دو - معلولِ کم توجهی به کلیّت امر تعلیم و تربیت و مغفول ماندن "مسائل کلان آموزش و پرورش" است/ کسی تاکنون نسبت به کاهش ساعات تدریس هیچ درس مهمی معترض نشده است/ هیچ آموزگاری با برای اصلاح و بهبود کتب درسی بی کیفیت و کم مایه دست به اعتراض نزده است/ هیچ موضع گری معقول و مستدلی نه تنها از سوی قاطبه معلمان بلکه از سوی نخبگان کشور نیز در مورد سطح نازل محتوای آموزشی و غیرکاربردی بودن مواد درسی صورت نگرفته است/ هیچ کمپینی با موضوع کاهش تراکم بالای دانش آموز در کلاسهای درسی تشکیل نشده است/ نادیده گرفته شدن استانداردهای حرفه ای در جذب آموزگاران و به کارگیری نیروهای دوره ندیده حساسیت کسی را برنینگیخته است/ صدور مجوزهای تأسیس مدرسه در ساختمان های غیر استاندارد موجب نگرانی و اعتراض نشده است/ درگیری کودکان و نوجوانان از دوره طفولیت تا عنفوان جوانی با مواد درسی متعدد به درد نخور، هیچ پدر و مادر و آموزگاری را وادار به اعتراض نکرده است/ خلاصه اینکه در میان خواسته های متعددی که به شیوههای مختلف و در زمان زمامداری دولتهای مختلف مطرح گردیده و میگردد، حرف از اصلاحات آموزشی و بهبود محتوای کتب درسی و تعدیل مواد آموزشی و جایگزین کردن مواد درسی غیرمفید با دروس مهارتی و کاربردی و آموزش رایگان و فقر زدایی از آموزش وپرورش و فراهم کردن فضاهای آموزشی جذاب و جوّ آموزشی دلچسب و مهارت آموز و... خیلی کم به چشم میخورد و رویکرد اصلی تمام گفته ها، نوشته ها، میزگردها، چانه زنی ها و تجمعات اعتراضی، بهبود معیشت و منزلت بوده است/ خاستگاهِ خواستههای نازل کفْ هرمی، سفرههای خالیست...
توجه بيش از حد به محوريت آموزش كتاب هاي درسي، دانش آموزان را از نيل به ساير اهداف اصلي مانند تربيت اخلاقي و كسب مهارت هاي زندگي دور مي كند/ تا زماني كه چنين جرأتي نداشته باشيم، هرگز « لذت تحول » را نخواهيم چشيد/ ، با كمال تأسف بايد گفت ما دچار توجيه گري افكار عمومي و « پروپاگانداي آموزشي » شده ايم. در سايه چنين ارائه جانبدارانه اي نمي توان انتظار « تحول » داشت/ آيا اولياي مدرسه مي توانند بدون داشتن كتاب درسي، يك روز آموزشي را با آرامش و بدون دغدغه و دردسر به پايان برسانند ؟ چرا ؟/ در مدارس برخي از کشورها ( مانند انگلستان ) دانش آموزان چيزي به عنوان کتاب درسي ندارند و يا ( مانند كشور آلمان) اگر هم كتاب درسي دارند، نقش و جايگاه آن، فراتر از کتاب هاي كمك درسي نيست و دانش آموزان در مواقع لزوم و به توصيه معلم به آن ها مراجعه مي كنند. حال آن که در ايران، دانش آموز کلاس اول دبستان، اگر حداقل 5 کتاب اصلي در کيفش نباشد، بعيد است پشت ميز مدرسه بنشيند/ توجه بيش از حد معلمان به « آموزش » به جاي « تربيت »؛ در اثر بروز انتظارات نابه جا در جامعه و خانواده ها مانند اين كه تعليم و تربيت بعني قبولي در كنكور؛ آن هم در چند رشته خاص، جريان تعليم و تربيت را به سوي آموزش صرف تغيير مسير داده است/ « نخبه گرايي » به جاي « آموزش عمومي » به دليل متمركز شدن نظام آموزشي بر مدارس خاص مانند تيزهوشان، مركز استدادهاي درخشان و ... در توجه توليد انتظارات بي جا در جامعه و والدين در اثر تكرار رقابت هاي ناسالم علمي/ تغييري که به تدريج رخ مي دهد، نسبتا پايدار است و بر اثر تجربه حاصل مي شود/ درست در همين جاست كه اولين معضل و دليل ترجيح آموزش بر يادگيري رخ عيان مي كند : معضل « تنبلي در يادگيري » كه باعث شده آموزش مورد توجه بيش از حد قرار گيرد. و به همين دليل، امروزه در جامعه ما آموزش، مانند يک کالا داد و ستد مي شود/ ما « آموزش را تقديس کرديم و يادگيري را فراموش! »/ نتايج يک تحقيق دانشگاهي که سيستم آموزشي ايران را با چند کشور دنيا مقايسه کرده است، نشان مي دهد در شيوه هاي تدريس مورد استفاده توسط معلمان علوم در ايران، « روش پرسش و پاسخ » و نيز « سخنراني » متداولترين شيوه هاي تدريس بوده و « روش گردش علمي »، « كاوشگري »، « حل مسئله » و « آموزش كارگاهي » كمترين روشهاي مورد استفاده در آموزش علوم محسوب ميشوند/ در كشورهاي مورد مطالعه ( سنگاپور، ژاپن، انگلستان، استراليا و ايالات متحده ) وضعيت كاملاً بر عكس بوده و از « روشهاي اكتشافي » و « حل مسئله » در قالب رويكرد ساختنگرايي به ميزان زيادي استفاده ميشود/ « کتاب هاي درسي مقدس نيستند. معلمان و دانش آموزان بايد از مرزهاي اين متون بگذرند و با كشف علايق ايدئولوژيك اين متون، به واسازي (تحول بنيادين ) آن ها بپردازند و نيز بر فرهنگ هايي تأكيد كنند كه در داخل اين متون ساكت مانده اند. معلم بايد در كلاس درس خود در حد امكام از منابع مختلف بهره ببرد تا بتواند شاهد بروز همه فرهنگ ها در برنامه درسي و محتواي آموزشي باشد.» ...
واقعا راه حل این همه معضلات فقط در سخن گفتن و یا تشکیل یک گروه حقیر تلگرامی است/ آیا شان من و شمای معلم این قدر حقیر شده است که در جایی بی در و پیکر که حتی شنونده بالادستی آن هم معلوم نیست باید بیاییم از یکی از بزرگترین معضلات کشور، سخن وری کنم/ آموزش و پرورشی که تنها طی 12 سال اخیر بیش از 250 مورد تغییر اساسی داشته است/ آن همه کارشناس مسئول در وزارت آموزش و پرورش با آن همه جلسات کارشناسی نمی دانند(نمی فهمند) و شمای معلم می دانی(می فهمی)/ تنها یکبار از من و شمای فرهنگی واقعی، به صورت رسمی دعوت به عمل بیاید تا بیانگر نظراتی هر چند جزئی، ولی مفید برای دمیدن کمی هوای تازه به جان کالبد بیمار آموزش و پرورش کشور باشیم