به جای حرکت و کنشی به معنی حقیقی و واقعی انقلابی به منظور کاستن چشم گیر از تعداد بی سوادان کشور و نیل به معیارها و نرم بین المللی جنبه ی قهقرایی به خود گرفته و به اهداف خود دست پیدا نکرده است ؛ چرا این گونه شده است/ از جمله می توان به دو کشور کوبا و نیکاراگوئه در امریکای لاتین اشاره نمود که علاوه بر موضوع و بحث مسکن و سلامت در امر سواد آموزی نیز بسیار موفقیت و دستاوردهای عظیم و مثال زدنی به دست آورده و برای جامعه ی خود و جامعه ی جهانی به ارمغان آورده اند/ باید علت و علل غایی و اساسی آن را در نوع نگرش و برنامه ریزی در این خصوص در برنامه ریزی و کنشگری دست اندرکاران و تصمیم سازان در این زمینه جست و جو نمود/ بر حرکت و جریان سواد آموزی در کشورمان حالت و بختکی بوروکراتیک و اداری و فرسایشی سایه انداخته و حاکم گردیده است/ امر سواد آموزی در بن بست سیستمی دیوانسالارانه گرفتار آمده است/ . باید امر و عمل سوادآموزی به معنی واقعی به نهضت تبدیل گردد و از جنبه و بعد دولتی و اداری خارج شده و دگردیسی ماهوی و اساسی در ساختار آن بروز و ظهور نماید و شدن نو و جدیدی را هم در نگرش و هم در عمل و کارکرد تصمیم سازان به منصه ی ظهور درآورد/ امروز مسئولیت و وظیفه ی سواد آموزی به عهده ی وزارت آموزش و پرورش است در حالی که ماموریت ها ی متعدد و عدیده ای بر دوش آموزش و پرورش است/ صدا وسیما ، وزارتخانه ها و شهرداری ها باید موظف و جایگزین آموزش و پرورش در عرصه ی سوادآموزی بزرگسالان بی سواد گردند ....
گروه استان ها و شهرستان ها - جواد بابازاده و توفیق مرتضی پور/
بخش اول گفت و گوی صدای معلم و مدیر کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی قبلا منتشر شد . ( این جا )
اکنون بخش دوم این گفت و گو را می خوانید
قرار نيست دولتي که تورم 42% و رشد اقتصادي منفي شش و هشت دهم را اصلاح نموده است ؛ جا پاي عوام فريبان فرصت طلب قرار دهد و اشتباهات گذشته را تکرار کند که قدرت پول ملي را در مقايسه با نرخ ارز محاسبه کند/ در فاصله سالهای 1384 تا 1390 شاخص کل بهای کالاها و خدمات مصرفی از حدود 40 به 100 افزایش یافت یعنی 5/ 2 برابر شد. معنای این تغییر این است که قدرت خرید 1000 تومان در سال 1390 برابر 400 تومان سال 1384 بود؛ اما نرخ برابری ریال ایران در برابر دلار آمریکا تغییر چندانی در این مدت پیدا نکرد/ درست است که وقتی 1000 تومان سال 1390 را به دلار تبدیل میکردیم قدرت خریدی کم و بیش برابر با سال 1384 داشت؛ اما این قدرت خرید ناشی از یارانهای بود که دولت در سایه وفور درآمدهای نفتی و به هزینه کل مردم ایران به متقاضیان ارز خارجی میداد/ قدرت خرید پول را تنها با افزایش توان تولیدی و کنترل تورم میتوان حفظ کرد/ گویی مصلحتهای سیاسی کوتاهمدت هنوز بر ملاحظات کارشناسی درازمدت اولویت دارد/ بهنظر میرسد مقامات مسوول در روزهای اخیر عزم خود را جزم کردهاند تا فنر رها شده نرخ ارز را به جای اولش برگردانند. این سیاست صرفا با تکیه بر منابع ارزی حاصل از صادرات نفت امکانپذیر است/ بررسیهای پژوهشی نشان میدهد افزایش نرخ ارز به تنهایی قدرت تورمی بالایی ندارد/ در تمام سالهای بعد از انقلاب، اقتصاد ایران با تورم دورقمی با میانگین 22 درصد روبهرو بوده است. به همین دلیل همیشه میان قیمت واقعی ارز و قیمت مصنوعی فاصلهای نامعقول وجود داشتهاست/ آيا همچون دورانˏ احمدي نژاد ، جمشيد بسم الله و... عامل افزايش نرخ ارز بوده اند / اقتصاد ایران عطش ایجاد شغل برای جوانان تحصیل کرده را دارد و این حجم از نیاز با سیاستهای محافظهکارانه جبران و تامین نمیشود/ کنترل نرخ ارز ( فشرده کردن فنر ) با پليس و دادسراي پولي – بانکي نتيجه بخش نخواهد بود/ فقط و فقط با تورم زيرˏ 2% و بدون دستور، مي توان نرخ ارز را ثابت نگه داشت....
منظورم آن است که به جای مدیران که بی تردید محصول همین جامعه اند درباره خودمان حرف بزنیم/ بیایید کمی درباره خودمان بیشتر حرف بزنیم/ آیا در بین اقوام مان کسی هست که مدیر یا حتی کارمند سادۀ یک بانک باشد و ما از او خواسته باشیم که برایمان وامی جور کند. او هم قسم خورده است که نمی تواند و بعد ما هر جا نشسته ایم نگفته ایم که " فلانی آدم نیست"، "یارب مباد که گدا معتبر شود"، " فلانی دوست و فامیل سرش نمی شود"/ آیا انتقادهایمان به حقوق های نجومی مدیران بیشتر از این بابت است که چرا این آقایان برای بیت المال ارزش قائل نیستند یا از این بابت است که چرا آنها می خورند و ما نمی توانیم بخوریم/ معمولا پرسش جوامعی که در آنها نابرابری وجود دارد آن است که چرا فرصت های مشروع (مثل شغل) در بین مردم به شکل عادلانه ای توزیع نمی شود/ چرا باید فقط عده ای خاص به فرصت های نامشروع دسترسی داشته باشند و من نداشته باشم؟ اینکه دسترسی به فرصت های نامشروع چرا عادلانه توزیع نمی شود/ آن حساسیتی که ما نسبت به مسائل داریم با حساسیتی که در کشورهای توسعه یافته دیده می شود کمی تفاوت دارد/ ما ایرانیان پیچیده ایم. لایه های تودرتو داریم. ما ظاهر و باطن متفاوتی داریم....