صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

کاری از گروه گزارش سخن معلم

گفت و گوی سخن معلم با مدیر امور شوراهای وزارت آموزش و پرورش ( بخش آخر )

گفت و گو با مدیر شوراهای وزارت آموزش و پرورش و عملکرد مدارس هیات امنایی *یکی از مشکلات ما آسیب های مدیریت دولتی در مدارس است. دولت ها به دلایل اقتصادی با تفویض اختیارات و خودگردانی مدارس موافقند اما به دلایل سیاسی و اداری خواستار مدیریت متمرکز و دخالت در همه ی شئون مدرسه اند. این یک تناقض در اجرای مدرسه محوری یا خودگردانی مدارس است. مشارکت وقتی معنا پیدا می کند که هم مسئولیت و هم اختیار اداره مدرسه به هیئت امنا واگذار شود. اگر تشکیل هیئت امنا به سیستمی جذاب برای اخذ پول و پر کردن چاله های مالی مدرسه باشد قطعاً قادر به جلب اعتماد اولیا نخواهد بود، از سوی دیگر مدیریت دولتی سرچشمه اتلاف منابع از جمله منابع مالی و امکانات مدرسه است . مدیریت دولتی ما بر سر راه ساماندهی عملی نیروهای انسانی وزارت خانه مشکل دارد ، تا زمانی که مفاهیم اولیه ای مثل عدالت آموزشی ، میزان دخالت دولت در امور آموزشی و نقش سیاست در آموزش و پرورش، به دریافت واحدی نرسیم تغییرات در این وزارت خانه بر مدار سردرگمی و تکرار سوءتفاهم خواهد بود. طرح هایی مثل هیئت امنایی مدارس یا طرح های دیگر روی کاغذ بی نقص نشان می دهند اما وقتی که به اجرا می رسند با هزار مشکل پیش بینی نشده مواجه خواهد شد که حتی ممکن است به زمین گیری مطلق منجر شود. به نظر شما چرا طرح های خوبی مثل هیئت امنایی در جامعه ما ممکن است با شکست مواجه شود. مشکل کار کجاست؟

 

همان طور که خودتان اشاره فرمودید نظام  متمرکز دولتی ما با هزاران آسیب مواجه است. فرهنگ مشارکت در ساختار اداری، تصمیم گیری عمدتاً از بالا به پایین است و حتی آنجایی را که واگذار کرده ایم در آن دخالت می کنیم و همیشه می خواهیم دستورالعمل صادر کنیم . مدرسه ما هیئت امنایی ست ولی مدیر مدرسه تلاش دارد تا طرح سوالی بکند که ما برایشان تکلیف تعیین کنیم . به دلیل فرهنگ مشارکت ما این مشکلات را داریم . ما می گوییم مدرسه باید  کار را خودش انجام بدهد! خود مدرسه باید به جلو برود. اما باز مدرسه کار را طوری پیش می برد که خودش را به دولت و ساختار اداری وصل کند.

 

* شما فکر می کنید آنها به دنبال قیم هستند یا یک فرهنگ ؟

به اعتقاد من یک فرهنگ است. ( ضعف فرهنگی) یک جنبه فرهنگی داریم که در آن مشارکت شکل نگرفته، یعنی مشارکت کهنه شده و قدمت پیدا کرده است. ما عمدتاً این زمینه را داریم که دستورات از بالا بیاید که عمدتاً این دستور ناقص است. یک جنبه دیگر مشکل قانونی است. در بعضی از قوانین تناقض دارند و قوانین دست و پا گیری هستند. یعنی وقتی مدرسه ای هیئت امنایی می شود قوانینی وجود دارد که دست و پای مدرسه را ببندد و در حوزه اجرا مانع ایجاد کند. جنبه مهم دیگر، بحث توانایی و مهارت است. افراد متناسب با شغل مورد نظر آموزش نمی بینند و در واقع تخصص لازم را ندارند.

طرح ها عمدتاً سمت و سویی رو به بالا دارد. یعنی بیشتر منافع دولت در آن دیده شده تا جامعه .بعضی طرح ها یی مثل همین طرح را در تئوری یا شخصی که  بیان می کنیم طوری برنامه ریزی می کنیم که به یک مسیر مشخصی برود ولی در اجرا به سمتی می رود که منافع دولت در آن هست. مشکل مالی دولت را حل کردیم مشکل نیروی انسانی دولت را حل کردیم. رویکرد ها را هم می بینید که سازمان های دولتی برنامه محور نیستند، برنامه ای نیست. در مباحث مدیریتی هم بحث می شود. در هدف ها، اصول، برنامه ها که نباید تفاوتی باشد. تفاوت باید در مسیر و روش و ابزار باشد. وقتی وزیری یا رئیسی یا مدیری تغییر می کند باید اثربخش تر عمل کند کارآیی داشته باشد نه اینکه محتوا ، برنامه ها و اصول را تغییر دهد. برای همین است که همیشه سردرگم هستیم و نمی دانیم کجای کار قرار داریم . اول  یا آخر  یا وسط برنامه ایم ؟ سازمان باید برای خروج از این سردرگمی برنامه محور باشد. مثل سند تحول بنیادین یا سند برنامه درسی ، یک مرجعی بود که به این برنامه ها اعتبار بخشید و مجلس تصویب کرد. ممکن است منِ معلم شیوه تدریسم با محتوا یکی باشد. شیوه های معلمان با هم فرق می کند. حالات شان، ارتباط شان ،رفتارشان،حرکات شان است که موفقیت یک معلم را تعیین می کند. ممکن است روش ها هم تفاوتی با هم نداشته باشد. هر دو روش اکتشافی باشد. شیوه های اجرایی ،روش های اکتشافی با هم متفاوت است. برای همین اثربخشی معلمان با هم متفاوت است. البته مشکلات دیگری مثل مشکلات ساختاری هم داریم . تمرکزگرایی برنامه محور نیست. فرهنگ مشارکت هم مسئله است . نیروی انسانی هم باید مهارت لازم را داشته باشد. این ها عواملی است که مدارس هیئت امنایی با آن مواجهند.

 

* شما چه قدر امیدوارید تا به ایده مشترک جمعی یا دریافت واحدی از تعاریفی مثل عدالت آموزشی، دخالت دولت در آموزش، نسبت سیاست با آموزش برسیم ؟

تا وقتی که سیاست تعیین کننده توزیع قدرت در آموزش و پرورش است و دخالت پررنگی در آموزش و پرورش دارد نمی توان خوش بین بود. آموزش و پرورش یک حوزه تعلیم و تربیتی است و باید مصون از سیاست بازی ها باشد. تا وقتی که محتوای درسی، نیروی انسانی و مدیریت در آموزش و پرورش، تحت تأثیر سیاست باشد ، ما هیچ وقت به دریافت مشترکی در این زمینه ها نخواهیم رسید. آسیب های بزرگی در آموزش و پرورش است . ما هنوز مدلی را برای آموزش و پرورش تعریف نکردیم . هر کشوری یک مدل مشخصی را برای آموزش و پرورش خود تعریف کرده است. بر فرض مثال ژاپن 10 درصد خصوصی و 90 درصد دولتی است. ما باید به این مدل فرضی که گفتم برسیم. یک مدل این چنینی داشته باشیم. ما در معاونت رئیس جمهور بحث کردیم گفتیم در دنیا چه مدلی – چه دولتی چه خصوصی و چه بینابین – بیشتر جواب داده است ؟ در مدل باید دولت سهم خود را بدهد و مردم هم مشارکت کنند. دولت نمی تواند حق خود را در حوزه تعلیم و تربیت پرداخت نکند. هر میزان را که خانواده پرداخت می کند سهم دولت ساقط نمی شود.

 

* به نظر شما سهم دولت در این زمینه متعادل است؟

نیست نخیر! حتی فاصله زیادی داریم . در شعارها هم که می گوییم آموزش و پرورش نقش زیربنایی دارد اما در عمل چنین چیزی نبود. درآماری که چندی پیش رسید که میزان خشونت در جامعه رو به افزایش است .این ریشه در تعلیم و تربیت دارد. آموزش و پرورش عملا در الویت دولت ها نبوده است.( ما می گوییم ریشه همه ی این خشنونت ها در جامعه است. نه تنها خشونت ریشه بسیاری از مشکلات در آموزش و پرورش است). وقتی مسائل آموزش و پرورش جزء اولویت ها و نیاز های اولیه مردم به حساب نمی آید ، خود به خود دولت در گیر مسائل روزمره می شود. تعلیم و تربیت یک امر متعالی است و با همه ی ابعاد و وجود شخصیت انسان سرو کار دارد. نوعی تعالی بخشی انسان است . متأسفانه اینها جزء اولویت ها و نیازهای اولیه به حساب نمی آیند که در انتها مطمئناً به یک جامعه زمخت، درگیر و پر از خشونت منتهی خواهد شد. می بینیم که آدم فرهیخته ما هم دچار این آسیب شده است. می گویند سهم هر یک از سازمان ها به نسبت خدماتی است که ارائه می دهند اما آموزش و پرورش این گونه نیست. معلمان و مدیران ما انگیزه لازم را ندارند. در وضعیت مناسبی قرار ندارند و به رفاه  و تربیت معلمان توجه کافی نمی شود. باید یک مدل مشخصی را تعیین کنیم تا جامعه تکلیف خود را بداند. اگر به جامعه محول کنیم ،جامعه یک مدل خوبی برای تعلیم و تربیت قائل خواهد شد. چرا70 تا 60 درصد انتخاب های مردم معلمان هستند؟ به شورای شهر می روند. برای مردم، معلم مهم است. اگر مدرسه را مردم اداره کنند آنها می گویند به رفاه معلمان باید رسیدگی شود، (چون ممکن است  فکر شغل دیگری بیفتند.) دولت متولی است و دولت باید به میزانی به رفاه معلم توجه کند. چیزی به نام رفاه معلم مطرح نیست.

 

* به نظر شما اگر آموزش و پررش از حالت های حاکمیتی بیرون آمده و در سطح جامعه پخش شود و مردم محوری حاکم شود مشکل آموزش و پرورش حل خواهد شد؟

نگاه ما بیشتر به حوزه اجرا است . وقتی معتقدیم که در برنامه ها سهم جامعه لحاظ شود در محتوای آموزش و پرورش هم سهم جامعه دیده می شود. از جنبه ای به اعتقادم امری حاکمیتی است. چون تعلیم و تربیت جزء حقوق ملت است و وظیفه دولت است، یعنی این دولت و حاکمیت است که شرایط تحصیل را برای شهروندان مهیا می کند . دولت ها نقش پررنگی در تعلیم و تربیت دارند که باعث می شوند ملت و جامعه معنا پیدا کنند .

 

*منظورم بحث اداره بود .

در بحث اجرایی معتقدم اگر تلاش کنم تا اداره ی یک مدرسه را به جامعه محول کنم کمک به آموزش و پرورش کرده ام . جامعه کارش را می داند. در مدارس هیئت امنایی پولی که می دهند خرج فرزندان خودشان می شود و یک ریال هم به دولت تعلق نمی گیرد. این پول نمی تواند از مدرسه خارج شود در همان جا مصرف می شود.( اخیراً یک مبلغی را برای توانمند سازی و کیفیت بخشی مدارس در جایی گذاشته ایم متمرکز شود.) اداره حق دخالت و برداشت این مبلغ را ندارد. در حقیقت برای خود واحد آموزشی است . اگر اولیا این را ببینند خود به خود مشارکت می کنند . جامعه اگر عادت به مدیریت مشارکتی کند کارها به نحو احسنت پیش خواهد رفت. در انگلیس نمونه ای از این نوع مدارس وجود دارد. در آنجا بیشتر برای تبیین کار جمعی و با هدف دموکراسی و خردجمعی و تمرین کار دموکراسی است. نمونه ای از این نوع مدارس را ما داریم. باید ببینیم رویکرد در آنجا به چه صورت است. نباید بگوییم اینجا هیئت امنایی شود پول بگیرد  .

دولت به اجرا و شکل کار می پردازد و مجلس به محتوا و همان طور که می گوییم دولت در کار محتوا نباید دخالت کند مجلس هم نباید در اجرا دخالت کند و قصد جابه جایی مدیر یا مسئولی را داشته باشد . این موجب بر هم زدن تعادل می شود و جامعه را به هم می ریزد، رانت ایجاد می کند. جامعه با ساختار های این گونه به سمت رانت پیش می رود. آدم هایی که در جامعه وضع خوب و نفوذ سیاسی دارند معمولاٌ فرزندان شان مشکل تعلیم و تربیت ندارند .بالاخره از رانت هایی استفاده می کنند . از نظر اقتصادی و سیاست هم همین طور است. در واقع یک مجموعه به هم پیوسته است .

بخش اول

بخش دوم

بخش سوم

پیاده سازی : حامد سام دلیری

ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی

گفت و گو : علی  پورسلیمان

پنج شنبه, 23 بهمن 1393 20:25 خوانده شده: 2114 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +2 0 --
رضا مرادی 1393/11/23 - 23:47
سلام واحترام ،مطالب خوبی را طرح نموده اید اما بنده همه را از جمله معلول ها می دانم ، مدارس بسیار موفقی داشته وداریم چرا که از رهبری ومدیریت شایسته وتوانا وشیفته ی به کار وخدمت به دانش آموزان برخورداروبهره مند بوده ومی باشند ،متا سفانه در پهنه ی مدیریت آموزشگاهی کارهای لازم وبجا را تصمیم سازان آموزش وپرورش انجام نداده اند وضعف بسیار جدی درعرصه های مدبریتی وجود دارد . چنانچه تجارب مدیران موفق اثبات نموده است امکانات حرف آخر را می زند واین اراده ،عشق ،سوز وهمدلی وصرف وقت است که دل ها وقدم ها را به حرکت وکنش وخلق تحول سوق می دهد بایددر انتخاب وبه کار گیری مدیران وهدایت ونظارت برآنان رنسانسی را آفرید ، دراین صورت مشکلات حل ورفع شدنی است.
پاسخ + +2 0 --
حسن تعالی 1393/11/24 - 12:11
درود بر شما
تنها سایت اطلاع رسانی و تحلیلی جامع و تخصصی در حوزه مسائل آموزش و پرورش ایران .
با آرزوی موفقیت برای سایت سخن معلم و دست اندرکاران .
موفق باشید .

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور