گروه گزارش/
« صدای معلم » گفت و شنودی را در آذر ماه 1393 با « مظفر الدین واعظی » استاد دانشگاه ؛ در ارتباط با نقش مغفول دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی در ایران انجام داد و وضعیت مطلوب را در مقایسه با جوامع توسعه یافته مورد تدقیق کارشناسی قرار داد . ( این جا )
عضو هیات علمی دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی چنین می گوید : این که وزیر آموزش و پرورش به طور دائم سعی می کند بحران کمبود معلم را به دولت های قبل فرافکنی کند فقط می تواند ناشی از عدم شناخت ایشان از ماهیت آموزش و تاریخ آن ، آموزش تطبیقی و سیاسی کاری در حوزه تعلیم و تربیت باشد .
« دانشگاه و آموزش و پرورش پس از ستاد انقلاب فرهنگی ، هر کدام راه خود را طی کردند و جدا شدند . در زمان ستاد انقلاب فرهنگی ، همواره دانشگاه و آموزش و پرورش از طریق این ستاد به هم پیوند می خوردند مخصوصا در زمان برنامه ریزی تربیت دبیر ، همواره حضور معاون آموزشی وزارت آموزش و پرورش در جلسات برنامه ریزی الزامی بود .
در مجموع ، برنامه طوری تنظیم می شد که مطابق با نیازهای آموزش و پرورش باشد و از طرف دیگر، معلم امکان ادامه تحصیل در رشته مورد نظر را داشته باشد . مثلا دانشکده علوم ، معلم فیزیک ، شیمی ، زمین شناسی تربیت می کرد ، همین طور مثلا دانشکده تربیت تربیت بدنی ، دبیر ورزش تربیت می کرد .
در همین دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی در زمان دکتر کاردان ، آزمایشگاه وجود داشت و دبیر تربیت می شد ، اما بعدا و تقریبا در سال 1380 و هم زمان با وزارت آقای مظفر ، کم کم آموزش و پرورش و دانشگاه از هم جدا شدند به ویژه دانشکده های علوم تربیتی که دیگر برای آموزش و پرورش کار نمی کنند .
این دانشکده ها و آموزش و پرورش ، هر دو از بودجه عمومی کشور تغذیه می کنند اما آموزش و پرورش متاسفانه پایش را در کفش دانشگاه کرده که موجب اتلاف بودجه می شود .
از نظر قانون هم این مشکل دارد ؛ چرا که از نظر قانون اساسی کار آموزش و پرورش ، تربیت دانش آموز از دوره ابتدایی تا پایان دوره متوسطه است و امر « تربیت دبیر »در حوزه ی آموزش عالی است .
اگر واقعا به وجود دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی نیازی نیست ، می توانند آن ها را تعطیل کنند !
از نظر عرف جهانی ، آموزش عالی عهده دار تربیت معلم از طریق دانشگاه ها و مثلا دانشکده های علوم تربیتی است .
اگر در حال حاضر ، اساتیدی هم در دانشگاه فرهنگیان وجود دارند باید به دانشکده های روان شناسی پیوند بخورند و کار کنند . ضمنا ، پژوهشگاه های آموزش و پرورش به نظر می رسد تاسیسات زائدی باشند که نقش آن ها را دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی از طریق پایان نامه های کارشناسی ، کارشناسی ارشد و دکتری می توانند به صورت کاربردی پوشش دهند .
دانشکده های علوم تربیتی رسالت خود را گم کرده اند . این دانشکده ها ، اقدام به تربیت نیروی انسانی می کنند که مورد پذیرش آموزش و پرورش نیست و عملا باری بر دوش دولت و جامعه می گذارند و عده ای ناراضی و بیکار تحویل جامعه می دهند .
بسیاری از این نیروهای ناراضی ، جذب رشته های غیر مرتبط می شوند . حتی استادان دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی به جای تمرکز بر بر توسعه و ارتقاء کیفیت آموزش و پرورش به موسسات غیر مرتبط مانند بیمه ، خودروسازی و... روی آورده اند و استاد دانشکده علوم تربیتی ، تحقیقاتش مرتبط با آموزش و پرورش نیست و همه این ها به صورت یک کلاف سردرگمی آمده است که آینده آن نگران کننده است .
در صورتی که در کشورهای صنعتی ، دانشگاه بر آموزش و پرورش اشراف دارد و در رشته های مختلف و مورد نیاز آموزش و پرورش ، کارشناس تربیت می کند و آن را در اختیار آموزش و پرورش و جامعه قرار می دهد . این که به معلمی به عنوان یک حرفه و یا تخصص در ایران نگریسته نمی شود ارتباطی با دانشگاه فرهنگیان و کارکردهای آن ندارد و عوامل مهم تر و تعیین کننده ای در این چرخه ی بیمار و معیوب نقش دارند .
در این کشورها ، دانشکده های علوم تربیتی ، عهده دار نظارت بر کیفیت آموزشی فارغ التحصیلان هستند و تا 4 سال معلم فارغ التحصیل خود را از طریق استاد و دانشجوی رشته رهبری و سیاست گذاری آموزشی تحت پوشش قرار می دهند . بدین ترتیب که دانشجوی رشته رهبری و یا مدیریت آموزشی با ارشدیت استاد درس خود ، نیازهای آموزشی ، فنی و ارتباطی معلمان را مورد ارزیابی قرار می دهد و بر اساس این نیازسنجی هر ساله در تابستان دانشکده علوم تربیتی کلاس های آموزشی در قالب رشد کارکنان برگزار می کند که تنگناهای تخصصی آن ها را مرتفع می کند و به همین ترتیب ، ارزشیابی دیگری در سال آینده از آن معلم در مورد کاربست آموزش ها در فرآیند آموزش به عمل می آورد و به همین ترتیب تا 4 سال ، دانشگاه بر ارزیابی معلم فعلی خود که دانشجوی قبلی خود باشد نظارت دارد و فرآیند کیفیت بخشی آموزش از این طریق به روز می شود » .
« صدای معلم » از ایشان می پرسد : به نظر می رسد گوش شنوایی و چشم بینا و دوراندیشی در مدیران و تصمیم گیرندگان نیست و آنان همچنان بر مدار روزمرگی و نمایش و تایید تصنعی یکدیگر در حال مبهم کردن فضای آینده و سرنوشت آیندگان هستند .
در واقع ، ما در کشورمان به نوعی با موازی کاری روبه رو هستیم که نتیجه ای جز اتلاف منابع انسانی و مالی و... ندارد ؟
آقای واعظی چنین پاسخ می دهد :
همان گونه که پیش نیز گفته شد ، این موازی کاری ها و دخالت آموزش و پرورش در فرآیند آموزش عالی و تربیت معلم ، فقط باعث اتلاف بودجه عمومی کشور می شود و ما در کشور مان محدودیت منابع مالی داریم در حالی که کشورهای صنعتی هم از نظر اقتصادی و هم از نظر فنی از ما جلوترند و اتلاف بودجه آن ها واقعا در سطح بسیار پایینی است .
« صدای معلم » تاکنون اخبار ، گزارش ها و یادداشت های متعددی را در این حوزه و نیز « مدیریت منابع انسانی » در آموزش منتشر کرده اما به نظر می رسد گوش شنوایی و چشم بینا و دوراندیشی در مدیران و تصمیم گیرندگان نیست و آنان همچنان بر مدار روزمرگی و نمایش و تایید تصنعی یکدیگر در حال مبهم کردن فضای آینده و سرنوشت آیندگان هستند .
پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« محمدعلی زلفیگل وزیر علوم، تحقیقات و فن آوری در آیین معارفه رجبعلی برزویی رئیس دانشگاه فرهنگیان، ضمن عرض تبریک اعیاد شعبانیه اظهار کرد: دانشگاه فرهنگیان به واسطه جایگاه مهم و حساسی که دارد، مورد توجه جدی دولت محترم، وزارتخانههای آموزش و پرورش و علوم و شورای انقلاب فرهنگی ، گرفته است و قطعا اوج خواهد گرفت و این ارتباطات میتواند در جلب مشارکت عمومی برای رشد دانشگاه فرهنگیان نقش کلیدی داشته باشد.
مسئله کم توجهی و بیمهری به مراکز تربیت معلم، ظلم بزرگی بود که در گذشته اتفاق افتاد. یکی از مشکلات بزرگ ما در کشور این است که بهعنوان مثال نهادهایی را برای ماموریت های خاصی تاسیس میکنیم که به مرور با جابه جا شدن دولت، آن نهادها تضعیف یا تعطیل می شود؛ مثلا این اتفاق برای دانشگاه فرهنگیان در دولت گذشته رقم خورد.
ما در وزارت علوم اگر در خدمت آموزش و پرورش باشیم، در اصل در خدمت ماموریت های خود هستیم، زیرا در آینده دانشجویان خوبی خواهیم داشت. باید تعامل در حد اعلی داشته باشیم.
وزیر علوم، تحقیقات و فن آوری ضمن بیان اینکه معلمی تخصص است، افزود: واقعیتی را هنوز مسئولان جامعه علمی ما به آن دقت نمیکنند؛ آن هم این است که بدانیم معلمی هم یک تخصص جدی است مانند پزشکی و... که ممکن است خیلی از افراد به صورت ژنتیکی توانمندی معلمی داشته باشند. معلمان باید جامعالاطراف باشند و از نگاه اجتماعی، فرهنگی، علمی ... سطح بالایی داشته باشند ... »
وزیر علوم و وزیر آموزش و پرورش باید این مهم را بدانند که تحمیل کردن وظایف و ماموریت های جدید و زیاد به نهادی که حتی در امور روزمره خود و عادی درمانده است و در مورد نیازهای مخاطبان و الزامات جهان مدرن برنامه ی مشخص و به روزی ندارد و استراتژی آن در « از این ستون به آن ستون فرج است » تعریف و تبیین شده است ؛ کمکی به تعلیم و تربیت و شکوفایی آن نخواهد کرد .
این که وزیر آموزش و پرورش به طور دائم سعی می کند بحران کمبود معلم را به دولت های قبل فرافکنی کند فقط می تواند ناشی از عدم شناخت ایشان از ماهیت آموزش و تاریخ آن ، آموزش تطبیقی و سیاسی کاری در حوزه تعلیم و تربیت باشد .
این که به معلمی به عنوان یک حرفه و یا تخصص در ایران نگریسته نمی شود ارتباطی با دانشگاه فرهنگیان و کارکردهای آن ندارد و عوامل مهم تر و تعیین کننده ای در این چرخه ی بیمار و معیوب نقش دارند .
پایان گزارش /
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
بر خود وظیفه می دانم اشاره کنم به همه آنچه که در دو یادداشت زیر گفته شده است:
از دانش سراهای مقدماتی و عالی تا مراکز تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان ؟ ( بخش اول و بخش پایانی)
تربیت می شوند. هدف نظام شدیدا همسویی است.
طبق نظریه تضاد:
نظریه تضاد بر نقش اجبار و قدرت در تولید نظم اجتماعی تأکید دارد. این منظر از آثار کارل مارکس مشتق شده است، که جامعه را در گروههایی می دانست که برای منابع اجتماعی و اقتصادی رقابت می کنند. نظم اجتماعی با سلطه حفظ
می شود و قدرت در دست کسانی است که دارای بیشترین منابع سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی هستند.
تا حدی که پل گزینش معلم هفت خوان (خان) رستم است.
وقتی افرادی با سهمیه و امتیازات کشکی در راس امور قرار می گیرند همه چیز به هم می ریزد و این امر خود موجب فساد و خرابی بیشتر می شود
همین دانشگاه فرهنگیان از کجا بودجه می گیرد بسیاری از بودجه اینارگان در جیب این دانشگاه می رود
این دانشگاه فرهنگیان تقریبا از همان سنخ دنشگاه آزاد و پیام نور است که مایه بدبختی اجتماع ایران شدند
این دانشگاه واقعا باید جمع شود
حتی نیازی به تربیت معلم در دانشگاه های وزارت علوم هم نیست
تا آنجا که می دانیم و به طور عینی دیده ایم این دانشگاه فرهنگیان جز بلعیدن بودجه وزارت آموزش و پرورش هیچ سودی ندارد. در اصل دانشجویان خارج شده از آن فقط عمرشان را تلف کرده اند
و ان قدر حقوق مناسب دارد که بسیاری از تحصیل کردگان آنها، به سمت معلمی می روند
در کشورهای دیگر استخدام معلم از تحصیل کردگان است اما با سخت گیری زیاد یعنی فرد باید از نظر هوشی در سطح بالایی باشد
و بعد به صورت آزمایشی یک تا چند سال، معلم فعالیت دارد که در صورت خوب بودن کار، قرارداد با وی می بندند
مناسب سازی و مساعد می سازند و بعد سازمانی را برای تسهیل امور بوجود می آورند. ما طی ۱۲ سال با همان کمبودها و بی هدفی ها دانشگاه فرهنگیان را بوجود آوردیم که موجود بود و مشکلات و نواقص موجود را رفع نکرد که شدت بخشید.
قدری منصف باشید و از
پشتیبانی های غیراصولی پرهیز نمایید تا منتقدان بتوانند کاری مطلوب تر انجام دهند.
دوم خودتان تربیت معلم گفتید نه دانشگاه فرهنگیان. ما هم از دانشسراهای قدیم و حتی مراکز تربیت معلم قدیم دفاع می کنیم در حد کفایت آن ها.
سوم منم از رشته آزاد مو سفید کرده ام اما در بهترین مدارس و از دوره اول تا پیش دانشگاهی، تدریس کرده ام. منم یک مصداق غیرقابل تعمیم هستم و همکار شما هم. با یک مثال نمی توان گفت
رشته های غیرمعلمی، همگی ناتوانند. فقط آموزش یک فرد را معلم نمی سازد، قابلیت ها، علایق و تواناییهای فردی هم یک فرد را معلم می سازد.
معلمی، شغلی قیودناپذیر است و دانشگاه فرهنگیان از سال ۱۳۹۰، پیکر آموزش و پرورش را فرسوده و مستحیل ساخته است. اگر
واقع بین باشیم درست می بینیم.
چهارم بیسوادی دانش آموزان فقط برخاسته از ضعف معلم نیست. محتوای و عناوین کتب درسی، برنامه هفتگی مدارس، ناتوانی خانواده و مدرسه در هدایت تحصیلی، فضای مجازی و... هم در این مهم دخیل هستند.
فقط پول حرف اول را می زند و همه چی به فنا رفته. تاسف