صدای معلم:
شما در گفت و گویی که پیش تر با « صدای معلم » داشتید گفته بودید : « اگر فرهنگیان به دنبال هویت حرفهای و بازیابی جایگاه و نقش خودشان هستند یکی از راهکارها این است که با مطبوعات و اصحاب رسانه ارتباط و تعامل بیش تری داشته باشند.»
شما فکر می کنید که واقعا با وجود این که خیلی از معلمان در گروه ها و شبکه های اجتماعی حضور دارند و بعضا فعال هم هستند اما همچنان آموزش و پرورش در اولویت های آخر است. با وجود این که نسبت به قبل وضعیت شاید کمی بهتر شده اما همچنان آموزش و پرورش از جای خودش تکان نخورده است !
شما فکر می کنید دلیل آن چیست؟
تمجیدی:
من معتقدم در حال حاضر افراد که بر سر کار و مناصب هستند فاقد درک از جایگاه و اهمیت آموزش و پرورش هستند و به همین خاطر هیچ گونه توجهی هم ندارند. شاید اولویت هایشان در ظاهر مسائل معیشتی باشد و یا مسائل امنیتی باشد اما بگذریم که در این حوزه ها هم توفیق چندانی ندارند.
به نظر من معلمان باید تلاش های خودشان را بیشتر کنند و سعی کنند که مسائل و مشکلات آموزش و پرورش را بیشتر در تریبون های عمومی ، مطبوعات و در فضای مجازی مطرح کنند اگر چه کارهای خوبی صورت می گیرد از جمله در « صدای معلم » که ما همیشه شاهد این هستیم که مطالب با کیفیت و کارشناسی شده مطرح می شود اما این باید شدت بیشتری داشته باشد و پیگیری بیشتری شود و با کسانی که تاثیر گذار هستند ارتباطات باید بیشتر شود و در کنار اینها ما باید یاد بگیریم که این کارها را به صورت گروهی و به صورت متشکل انجام دهیم. شاید رفتارهای فردی و انفرادی خیلی موثر و کارساز نباشد .
صدای معلم:
به مسئله ی قابل تاملی اشاره کردید .
به مناسبت « روز جهانی معلم » در گروه های فرهنگیان و شبکه های اجتماعی به ندرت مطلب سنیگن و قابل توجهی یافت می شد و این در حالی است که کارکرد این گونه مناسبت ها بیش تر « گفتمان سازی » است .
از زمانی که دولت سیزدهم روی کار آمده از همان اوایل کار حضور صدای معلم را در نشست های خبری تحمل نکردند و این رسانه مستقل و منتقد را حذف کردند .
اما وقتی ما این خبر را منتشر کردیم با یک بی تفاوتی و سردی در معلمان رو به رو شدیم و خیلی واکنشی نشان ندادند در حالی که در آن نشست ها سوالاتی از طرف رسانه مطرح می شد که بازتاب قابل توجه و وسیعی پیدا می کرد و در بسیاری مواقع تولید « حساسیت » در افکار عمومی می کرد
این که ما بخواهیم همیشه مشکلات و مسائل را به سمت بالا پرتاب کنیم که به فرض ، بالایی ها کار نمی کنند ، گفتمان سازی نمی کنند ، بالایی ها فضا ایجاد نمی کنند و... این خیلی نمی تواند پاسخ قانع کننده ای برای پاسخ به چرایی این وضعیت باشد.
این که ما فکر کنیم که همه چیز باید از بالا درست شود و به پایین سرایت پیدا کند.
شما فکر می کنید که واقعا مشکل از کجاست ؟
پس از گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب اسلامی شوراهای معلمان همان وضعیت سنتی و عقب افتاده خودشان را حفظ کرده اند و تحول خاصی در این « نهادها » رخ نداده و ساختار و محتوا همان است.
نهادسازی معمولا انجام نشده و اگر هم شده « ناقص » و « زودگذر » بوده است .
شما فکر می کنید دلیل اصلی کجاست ما باید ریشه را در کجا پیدا کنیم؟ ریشه این انفعال و بی تفاوتی را؟
تمجیدی:
پاسخ به سوال حضرتعالی نیازمند به یک پژوهش آسیب شناسانه است. تاریخ این موضوع هم مدنظر قرار بگیرد . اتفاقاتی که در این چند ساله افتاده است. فعالیت های معلمان فراز و فرودهایی داشته است. شاید این که ما فکر می کنیم نتیجه باید زود دیده شود در حالی که این یک فرایندی است که باید زمان بر باشد و ما نباید در یک مقطعی کار را قطع کنیم و ناامید شویم بلکه بایستی از تجربیات زیسته ی معلمان در کشورهای دیگر هم استفاده کنیم و همچنان پیگیر باشیم . اما همان گونه که گفتم تحلیل این گونه مسائل نیازمند یک پژوهش علمی و آسیب شناسانه است که باید بررسی شود.
من هم در این زمینه بیشتر فکر می کنم که سرخوردگی و یاس معلمان از اتفاقاتی که در این چند سال افتاده شاید علت اصلی باشد ولی تنها عامل نیست بلکه باید در بین خود فرهنگیان هم جست و جو کنیم و دنبال آسیب شناسی باشیم و انشاءالله به یک نتیجه ای برسیم.
صدای معلم:
صحیح است .
بحث کنش گری در حوزه آموزش نیاز به پژوهش و حوصله دارد. اما سوال این است که چرا ما در حوزه آموزش و پرورش و به طور مشخص در بدنه آموزش و پرورش فرهنگ مطالبه گری یا پرسش گری ما بسیار ضعیف است. معلمان ما در حوزه رسانه و طرح مسئله غالبا پرسش گران خوب و پای کاری نیستند.
دلیل آن جیست ؟
آیا فکر می کنید ممکن است به خاطر این باشد که ما نتوانستیم معلم حرفه ای تربیت کرده و وارد آموزش و پرورش کنیم .
به قول آقای عابدینی معاون پیشین شورای عالی آموزش و پرورش که تصریح می کند معلم فاقد صلاحیت حرفه ای نباید وارد آموزش و پرورش شود و یا میزان پذیرش و تایید در هیئت های گزینش یا هسته های گزینش برای ورود به آموزش و پرورش فرمانبری و مطیع بودن است.
در واقع مشکل اصلی در ورودی ها است. که وقتی مجرای ورود این گونه تعریف می شود ما نباید انتظار داشته باشیم که به تبع این فرهنگ سازمانی که از ورود این نیروها به آموزش و پروش حاصل می شود ما بتوانیم در آموزش و پرورش مسئله سازی کنیم و یا آموزش و پرورش به سمت « کوچک انگاری » منحرف می شود.
کوچک انگاری آموزش و پرورش دلیل دارد. موقعی از کوچک انگاری می تواند خارج شود که که آدم های بزرگ و صاحب فکر بتوانند این گفتمان سازی را انجام دهند و آن را به پیش ببرند .
تمجیدی:
حتما یکی از علت های این وضعیت فقدان گزینش معلم حرفه ای است. اما توجه داشته باشید که معلم حرفه ای در چه ساختاری می خواهد تربیت شود و چه کسانی این معلمان را گزینش می کنند ؟
آیا افراد حاضر و شاغل در نهادهای بالادستی مدارس خودشان بالاتر از معلمان هستند ؟
آیا این افراد مجهز به صلاحیت های حرفه ای هستند ؟
آیا آن اساسنامه و سازوکار انتخاب معلم حرفه ای خودش حرفه ای است یا تحت تاثیر جریانات سیاسی و نگاه بدبینانه به معلمان افراد را گزینش می کنند ؟
دقت کنید که ما راجع به انتخاب معلم حرفه ای داریم صحبت می کنیم و حساس هستیم اما آیا مدیران کل ما هم حرفه ای انتخاب می شوند ؟
آیا مسئولین وزارتخانه و مسئولین دوایر در یک فرآیند حرفه ای انتخاب می شوند که اینها بخواهند معلم حرفه ای گزینش کنند ؟
من می خواهم عرض کنم که مشکل فقط در انتخاب معلم حرفه ای نیست بلکه یک مشکل ساختاری است و کسانی در گزینش و انتخاب معلم تصمیم می گیرند که خودشان فاقد صلاحیت حرفه ای هستند. مثلا یک معلم فوق لیسانس را در نظر بگیرید که یک شخص در سطح دیپلم با او مصاحبه کند و نظر بدهد که آیا این معلم واجد صلاحیت حرفه ای هست یا نیست ؟
در حال حاضر کسانی در جامعه معلمان حکمرانی می کنند که خودشان فاقد این شرایط لازم هستند.
شما اگر نظام های تکمیلی آموزش و پرورش را مطالعه بفرمایید مشاهده می کنید که این حرفه ای گری و حرفه ای بودن در تمام سطوح است. نهادهایی که برای « تربیت معلم » کار می کنند نهادهای علمی و و مستقلی هستند. اما در کشور ما این گونه نیست و مصاحبه هایی که با دانشجویان دانشگاه فرهنگیان صورت می گیرد و یا مصاحبه هایی که با داوطلبان ماده 28 صورت می گیرد کاملا ایدئولوژیک و سیاسی هستند.
مشکل از اینجا شروع می شود بعد که ریشه یابی می کنیم می بینیم که فقط اینها نیستند بلکه در سطوح بالاتر از آن هم کسانی که تصمیم گیری می کنند ، بخش نامه صادر می کنند ، دستورالعمل می نویسند ، آیین نامه می نویسند که خودشان درک درستی از تعلیم و تربیت ندارند. به همین خاطر این موضوع به صورت سلسله وار بالا می رود و عدم انتخاب معلم حرفه ای یک قسمت از مشکل است.
مشکل اصلی ما این است که مسئولین بالا دستی هم با دقت و کارشناسانه و بر اساس نیازهای دستگاه تعلیم و تربیت انتخاب نمی شوند بلکه بر اساس بده بستان های بین نمایندگان و بین افراد صاحب نفوذ و کسانی که در کار آموزش و پرورش دخالت می کنند توسط اینها انتخاب می شوند .
نمی توان در این شرایط ما انتظار داشته باشیم که معلم به صورت حرفه ای انتخاب شود.
صدای معلم:
اگر این گونه باشد دیگر ما هیچ تحولی را نباید شاهد باشیم .
چون همه چیز از بالا می آید و به پایین سرایت پیدا می کند و دوباره همین دور تسلسل و باطل ادامه پیدا خواهد کرد با توجه به این نکته که معلمان یک گروه مرجع هستند و خودشان صاحب فکرند و باید جریان ساز باشند .
اگر این گونه باشد ما باید فاتحه آموزش و پرورش را بخوانیم چون همیشه جریان تکراری و از بالا به پایین و برعکس تکرار خواهد شد.
تمجیدی:
متاسفانه تا به حال وضعیت به گونه ای بوده که امید تحول و تغییر همیشه روبه کاهش بوده و من خیلی خوش بین نیستم مگر این که همکاران ما احساس دغدغه بیشتری داشته باشند و مطالبه گری بیشتری داشته باشند و کنار هم باشند و به صورت گروهی مطالبه گری کنند .
شاید یک امیدی داشته باشیم.
در حال حاضر من این شرایط را احساس نمی کنم.
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
مصاحبه گر : علی پورسلیمان
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.