شنیدن صدای گوش خراش و تکراری از وانت های دوره گرد حتی در روستاها در ایران به یک « عادت » تبدیل شده است .
این حاملان آلودگی صوتی که تاثیر مستقیم روی روان و روح انسان ها دارد هر روز از صبح تا شب در کوچه ها و خیابان ها پرسه می زنند و به ندرت از « شهرنشین ها » هم نوای اعتراضی بر می خیزد .
27 مرداد 1400 و در حالی که گروه تروریستی طالبان در افغانستان حاکم بر سرنوشت میلیون ها نفر نشده بود در یادداشتی با عنوان « تراژدی افغانستان و فقر فرهنگ دموکراسی » نوشتم : ( این جا )
« حدود یک ماه پیش ، 24 تیر خبری را در مورد افغانستان خواندم و مرا عمیقا به خود فرو برد .
خبر این بود :
« اداره حفاظت از محیط زیست کابل از جمعآوری صدها بلندگو از سراسر شهر برای کاستن از آلودگی صوتی خبر داده است .
محمدکاظم همایون، رئیس این اداره میگوید یک هزار و ۱۸۶ بلندگوی ثابت و سیار از سوی کارمندان این اداره در همکاری با فرماندهی پلیس کابل ضبط شده است . معمولا در کابل و سایر ولایتها روزانه صدها دستفروش با استفاده از بلندگوها سعی در جلب مشتری میکنند .
صدای آزاردهنده بلندگوها هرچند آرامش شهر را به هم میزند اما دستفروشان میگویند با ضبط بلندگوها کارشان کساد شده است . »
این وضعیت را مقایسه کردم با ایران و مشخصا تهران که در بخش های مختلف این کلان شهر ، آدم های بسیاری سوار بر وانت و با صدای بلند و گوش خراش بلندگوها ، آرامشی برای شهروندان باقی نگذاشته اند .
پیش خود به عملکرد مسئولان شهری کابل آفرین گفتم که این چنین به فکر آرامش شهروندان خود هستند .
این در حالی است که شخصا و بارها با شهرداری و سایر جاها تماس گرفته ام اما کسی در این مورد پاسخ گو نبوده و در بهترین حالت آن را به یکدیگر پاسکاری می کنند . اساسا چنین مسائلی در اولویت مسئولان کشور نیست ... »
اما وقتی که کند و کاو می کنی به « قانون هوای پاک » می رسید که در آن مسئولیت ها و وظایف کار نهادها و دستگاه ها را مشخص و تفکیک کرده است اما مشکل ما عمیق تر از این حرف هاست و پر بیراه نیست که میرزا یوسف خان مستشارالدوله نویسنده کتاب و یا رساله « یک کلمه » را 36 سال پیش از انقلاب مشروطیت به خاطر نگارش همین کتاب که همه ی مشکلات ایران را در یک کلمه و آن هم « قانون » می دانست دستگیر و به زندان انداختند و پس از سال ها سختی و مرارت و در سکوت و بی تفاوتی سایر اقشار جامعه گوشه ای جان سپرد .
ماده 7 - شهرداري ها، نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران، وزارتخانه ها و سازمان هاي ذي ربط موظفند نحوه تردد وسايل نقليه موتوري و سامانه (سيستم) حمل و نقل شهري را به صورتي طراحي و ساماندهي كنند كه ضمن كاهش آلودگي هوا جوابگوي سفرهاي روزانه شهري باشد ..
ماده 29 – ايجاد هر گونه آلودگي صوتي توسط منابع ثابت و متحرك، ممنوع ميباشد. در مورد منابع ثابت، مرتكب به جزاي نقدي درجه هفت موضوع ماده (19) قانون مجازات اسلامي محكوم ميشود.
تبصره 1 – نيروي انتظامي مكلف است راننده وسايل نقليه موتوري را برای بار اول ملزم به پرداخت جريمه نقدي معادل يك ميليون (1/000/000) ريال، درصورت تكرار براي بار دوم به پرداخت دو برابر جريمه مذكور و درصورت تكرار بيش از دو بار، به پرداخت جريمه نقدي معادل سه ميليون (3/000/000) ريال محكوم نمايد .
و اما پرسش این است که آیا اساسا نیروی انتظامی در این مورد به وظایف خود عمل می کند ؟
آیا تاکنون رسانه و یا خبرنگاری رئیس نیروی انتظامی را در این موارد مورد پرسش جدی قرار داده است ؟
اگر این نهاد به وظایف قانونی خود در این موارد عمل نمی کند ؛ کدام نهاد باید به این تخلفات از قانون رسیدگی کند و حرمت « قانون » را پاس دارد ؟
آیا فرمانده ی نیروی انتظامی یک استان که با ادبیات خشونت آمیز و حتی فراقانونی افرادی که به حجاب پای بند نیستند را به گردن شکستن و... تهدید می کند ؛ آیا در مواردی که با سلامت روان جامعه نسبت مستقیم دارد ؛ مسئولیتی بر گردن خویش احساس نمی کند ؟
و چه زمانی « مسئولیت پذیری » وارد معنای « زندگی » و چرخه ی زندگی ایرانی ها خواهد شد ؟ آیا برای نیروی انتظامی و سایر مقامات ؛ توجه به سلامت روانی جامعه اهمیتی دارد ؟
جالب است که مسئولیت صیانت و اجرای درست آن بر عهده نهادی قرار داده شده که به نظر می رسد توجهی به وظایف ذاتی خود در موارد ذکر شده ندارد .
ماده 31 – نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران و يگان حفاظت سازمان مكلفند بهعنوان ضابط دادگستري، در موارد وقوع جرايم مشهود مذكور در اين قانون رأساً يا درصورت اعلام سازمان يا با اطلاع از وقوع جرايم غيرمشهود مندرج در اين قانون با نظر دادستان شهرستان ذيربط اقدام لازم را در چهارچوب قوانين و مقررات با واحدهاي آلودهكننده يا اشخاص حقيقي يا حقوقي مربوط بهعمل آورند.
ماده 32 – براي رسيدگي به تخلفات و جرايم موضوع اين قانون، به تشخيص رييس قوهقضاييه شعبهاي تخصصي در هر حوزه قضايي اختصاص مييابد. ماده 29 – ايجاد هر گونه آلودگي صوتي توسط منابع ثابت و متحرك، ممنوع ميباشد. در مورد منابع ثابت، مرتكب به جزاي نقدي درجه هفت موضوع ماده (19) قانون مجازات اسلامي محكوم ميشود.
و اما این بخش نهیب و تشر به مقامات و مسئولان در کوتاهی مرتبط با وظایف و تعهداتی بود که « قانون » بر گرده آنان نهاده است .
اما چرا این وضعیت متحول نمی شود ؟
چرا سماجت و اصراری که بخش هایی از جامعه در مورد « پوشش » خود به خرج می دهند و البته انتقاد و اعتراض حق طبیعی و مسلم هر شهروند است اما در موضوعاتی که جان و سلامت روانی آنان را تهدید می کند ؛ بی تفاوت هستند ؟
آیا خبر ندارند که آلودگی هوا سالانه جان هزاران شهروند را می گیرد و یا بر اساس آمارهای رسمی ؛ حدود ۶۰ درصد مردم دارای افسردگی، اضطراب، وسواس و یکی از اختلالات روانی هستند . ( این جا )
آیا مقامات و مسئولان پژوهش ها را مطالعه می کنند و این که آن و خانواده و بستگان آنان هم درگیر چنین محیطی هستند ؟
* « تحقیقات آسیبهای مرتبط با آلودگی هوا را بر روی شناخت کودکان بررسی کردهاند. در یکی از این تحقیقات، بیش از ۲۰۰ کودک بوستونی از بدو تولد تا میانگین سنی ۱۰ سالگی مورد بررسی قرار گرفتند. آنها دریافتند که احتمال بروز مشکلات توجه و علائم اضطراب و افسردگی در کودکانی که در معرض آلایندههای بیشتری از جمله، آلایندههای شهری تحت عنوان هیدروکربنهای آروماتیک چند حلقهای قرار گرفتهاند، بیشتر است.
تحقیقات اخیر نیز افزایش آلودگی هوا را با افزایش خودکشی مرتبط دانسته و نشان دادهاند که بزرگ شدن در مکانهای آلوده خطر ابتلا به اختلالات روانی را افزایش میدهد. مطالعات کمی ارتباط بین افسردگی و آلودگی هوا را بررسی کردهاند. در مطالعهای توسط محققان پرتغالی، رابطه بین سلامت روانی و زندگی در مناطق صنعتی بررسی شد. آنها دریافتند افراد ساکن در مناطق دارای سطوح بیشتری از آلودگی هوا، در آزمونهای اضطراب و افسردگی نمرات بالاتری کسب کردهاند (مجله روانشناسی محیطی، ۲۰۱۱).
اسکنهای رزونانس مغناطیسی نشان داد که کودکانی که در معرض آلودگیهای شهری قرار میگیرند به طور قابلتوجهی بیشتر در معرض التهاب مغز و بافت آسیبدیده در قشر جلوی مغز هستند. نتایج نشان میدهند که التهاب عصبی، سد خونی مغزی را مختل میکند و یک عامل کلیدی در بسیاری از اختلالات سیستم عصبی مرکزی، از جمله بیماری آلزایمر و بیماری پارکینسون است. با این حال، مسئله فقط در مورد ایام بزرگسالی این کودکان نیست. بلکه آنها در آزمونهای حافظه، شناخت و هوش نیز نمرات پایینتری کسب کردند » . ( این جا )
در پژوهشی با عنوان « بررسی اثرات روانی و فیزیولوژیکی ناشی از مواجهه مزمن با صدا در یک صنعت خودروسازی که توسط فخرالدین احمدی کانرش ، ایرج علی محمدی، جمیله ابوالقاسمی و کاظم رحمانی انجام شده چنین آمده است :
« نتایج این پژوهش بهخوبی ارتباط بین سطوح و شدت صدای دریافتی توسط کارگران صنعت خودروسازی را با سطوح پرخاشگری (مانند خشم، خصومت) و تغییرات فیزیولوژیک (مانند فشارخون سیستولیک و دیاستولیک) نشان میدهد. خشونت و پرخاشگری با سلامتی و رفتارهای نامطلوب افراد ارتباط تنگاتنگی دارد. بهطوریکه سازمان بهداشت جهانی خشم و پرخاشگری را جزء 20 علت اصلی سالهای ازدسترفته عمر با ناتوانی (Disabled Age Lost Years ) طبقه بندی کرده است .
پژوهشهای گوناگون نشان میدهند که خشم کلامی با میزان مواجهه با صدا ارتباط تنگاتنگی دارد که همسو با نتایج این پژوهش است .
حدود 63 درصد از افراد در مواجهه با صدا از درجاتی از خشم و عصبانیت ناشی از صدا رنج میبرند و این در حالی است که این میزان در افراد سالم و غیرمواجهه دار به کمتر از 40 درصد میرسد . . آثار روانشناختی سر و صدا بر حسب شخص، موقعیت مکانی و زمانی متفاوت است ولی بهطورکلی محیطهایی با آلودگی صوتی با افزایش اختلالات در مکالمه، تفهیم مطالب، کم شدن فعالیتهای مغزی و ناهماهنگی در کارهای فیزیکی همراه است که نتایج این پژوهش به نوعی با نتایج سایر پژوهشها در مورد اثرات صدا بر عملکردها و آثار روانی افراد همسوست . افراد مسن و با سن بالاتر که با صداهای مزمن در محیطهای کاری و غیرکاری مواجهاند سطوح بالاتری از حساسیت و خشونت را نسبت به جوانان و افراد کمسن و سال دارند. بهطوریکه بیشترین میزان تنشهای رفتاری ناشی از صدا در سنین 30 تا 49 سال رخ میدهد و در سنین کمتر از 30 و بیشتر از 49 سال میتواند ناشی از ویژگیها وخصوصیات شخصیتی باشد که در مسئولیتهای خانوادگی و کاری ریشه دارد . نتایج پژوهش ما نیز با یافتههای این پژوهشها همسوست و همچنین نتایج آنها را تأیید میکند . ( این جا )
* « طبق تحقیقات به عمل آمده افرادی که در معرض آلودگیهای صوتی زیادی قرار دارند با مشکلاتی مانند اضطراب، اختلال در تمرکز، اختلال در خواب، ضعف در تعامل و گفتوگو و ... دست و پنجه نرم میکنند. حتی ثابت شده آلودگی صوتی با احساس افسردگی هم ارتباط مستقیمی دارد. همچنین این نوع آلودگی باعث سردرد، سرگیجه، فرسودگی و خستگی هم میشود.( این جا )
* « برخی از اثرات آلودگی صوتی بر سلامتی عبارتند از :
-آلودگی صوتی احتمال ابتلا به افسردگی را ۲۵ درصد افزایش می دهد.
مطالعات محققان آلمانی بر روی بیش از سه هزار داوطلب ۴۵ تا ۷۵ ساله به مدت پنج سال، نشان می دهد زندگی در اماکن شلوغ و پر سر و صدا، احتمال ابتلا به افسردگی را ۲۵ درصد افزایش می دهد. محققان احتمال می دهند استرس ناشی از آلودگی صوتی و اختلال خواب، از مهمترین عوامل بروز افسردگی است. مطالعات قبلی نشان می دهد فرکانس های صوتی بالا در افراد زیر پنجاه سال اثر مخرب تری دارد. تاثیر آلودگی صوتی بر سیستم قلبی عروقی، از طریق فعال شدن سیستم عصبی سمپاتیک و محور هیپوتالاموس، هیپوفیز، آدرنال است.
سازمان جهانی بهداشت تخمین می زند که در بخش غربی اروپا حداقل یک میلیون سال عمر شهروندان برای مقابله با پیامدهای بیماری های ناشی از آلودگی صوتی ترافیک تلف می شود.
-زندگی در مکان های پرسر و صدا سبب چاقی میشود.
مطالعات محققان موسسه تحقیقاتی کارولینسکا در سوئد نشان می دهد زندگی در مکان های شلوغ و پر سر و صدا از قبیل نزدیک فرودگاه، ریل راه آهن، بزرگراه و جاده، سبب افزایش شاخص توده بدنی و چاقی می شود. محققان احتمال می دهند که ارتباط بین چاقی و زندگی در جاهایی که آلودگی صوتی دارد، به دلیل افزایش میزان هورمون استرس، کورتیزول، و اختلال خواب است.
-آلودگی صوتی یکی از مهمترین دلایل اختلال خواب است.
اختلال خواب نیز یکی از مهمترین دلایل دیابت، بیماری های قلبی و چاقی است.
-آلودگی صوتی یکی از مهمترین دلایل افزایش فشار خون است.
-آلودگی صوتی سبب کاهش شنوایی می شود.
-آلودگی صوتی یکی از مهمترین دلایل استرس است.
گزارش کامل این تحقیقات در نشریه The Journal of the Acoustical Society of America منتشر شده است. ( این جا )
*در پژوهشی با عنوان « بررسی تأثیر آلودگی صوتی ناشی از ترافیک بر سلامت عمومی و روانی شهروندان یزد » که توسط الهام اویسی عباس اسماعیلی ساری محمود قاسمپوری پرویز آزاد فلاح انجام گرفته است ؛ چنین آمده است :
« نتایج مبین این مطلب است که کلیة مناطق اندازه گیری از لحاظ استاندارد ایران جزء مناطق مسکونی–تجاری بوده و از نظر میزان آلودگی صوتی از حد استاندارد بالاتر(60 دسی بل) هستند . » ( این جا )
و چه زمانی « مسئولیت پذیری » وارد معنای « زندگی » و چرخه ی زندگی ایرانی ها خواهد شد ؟
مدتی است که در برخی محافل و نیز توسط برخی مقامات سخن از « حکمرانی خوب » به عنوان مسیری برای خروج از بن بست فعلی ذکر می شود .
آیا مقامات جمهوری اسلامی به این مساله اندیشیده اند که آیا حتی اگر چنین ساز و کار و منظومه ای مطمح نظر آنان باشد و اراده ای به فرض برای تحقق آن باشد ؛ اما در جامعه ای که بیش از 60 درصد مردمان آن از اختلالات روانی رنج می برند و با آن دست و پنجه نرم می کنند ؛ غیرممکن و شاید بسیار سخت و دشوار باشد !
نظرات بینندگان