برای ارتقاء رتبه شغلی یکی از مواردی که بخش کارگزینی به عنوان مدارک لازم می خواهد ،تعداد ساعاتی معین شده دوره های ضمن خدمت است/ مشکلی که وجود دارد این است که مثلا در یک دوره سه ساله مخصوصا در سال های اخیر اصلا به آن تعداد ساعات مورد نیاز ارتقاء رته ، دوره ضمن خدمت برگزار نمی شود/ دوره های ضمن خدمتی که به صورت حضوری برگزار می شود معمولا با دریافت هزینه دوره از معلمان و مدارس می باشد/ شرایط ثبت نام برای دبیرانی که به علت ازدیاد نیروی دوره ی دوم متوسطه سال گذشته و امسال در دوره ی اول متوسطه ( راهنمایی ) یا دوره ی ابتدایی تدریس می کردند، فراهم نیست/ در 5 سال اخیر بخش آموزش نیروی انسانی بدتر از دیگر بخش های آموزش و پرورش دچار بی برنامگی و سوء مدیریت و ناهماهنگی است
اصلاً یادمان میرود که انتقاد، کار رسانه و روزنامه نگار است و مدیر باید درحوزه مسئولیت و اختیارات خود جوابگو باشد/ دفتری که قرار است تبعیض جنسیتی در آموزش و پرورش را از بین ببرد خود محصول یک نگاه تبعیضآمیز جنسیتی است/ نقش زنان در مدیریت اداری آموزش و پرورش (بالاتر از آموزشگاه) حدود 3 درصد است/ کارکنان مرد چون در وزارت آموزش و پرورش اقلیت هستند، نیاز بیشتری به تأسیس دفتر حمایتی دارند/ تفاوت 260 هزار نفری تعداد دختران و پسران دانشآموز (2 درصد) احتمالی چه مقدارش طبیعی و نتیجه تفاوت جنسیت در موالید است و چه مقدارش نتیجه ترک تحصیل دختران است/ فرض کنیم اولیا مانع تحصیل کودک خود شدهاند، با این پدر و مادر چه میتوان کرد
قابل توجه سخنگوی محترم جناب دکتر نوبخت
الکریم اذا وعد وفا و قدر عفا
وقت ضرورت چو نماند گریز دست بگیرد سر شمشیر تیز
ضمن احترام خاصی که به دولت محترم دارم اما توجه تان را به موارد ذیل جلب می کنم:
از شرف و انسانیت به دور است که صاحبان حق را با قول های دروغ چشم انتظار گذشت و بعد از گذشت مهلت مقرر، هیچ مسئولی خویش را پاسخ گو نداند .
از نظر دینی دروغگو دشمن خداست .احادیثی در این باب و در مذمت آن فراوان است:« لَيسَ الكَذِبُ مِن خَلائِقِ الإِسلامِ؛» دروغگويى از اخلاق اسلام نيست.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 220حح 4379) یا
«يَكْتَسِبُ الْكَاذِبُ بِكَذِبِهِ ثَلَاثاً سَخَطَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ اسْتِهَانَةَ النَّاسِ بِهِ وَ مَقْتَ الْمَلَائِكَةِ لَه»
دروغگو با دروغگويى خود سه چيز به دست مى آورد: خشم خدا را نسبت به خود، نگاه تحقيرآميز مردم را نسبت به خود و دشمنى فرشتگان را نسبت به خود.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 221 ، ح 4418) نمی دانم چرا دولت مردان مان با رعایت نکردن سفارش دین و سنت ، به راحتی دروغ می گویند ، آن هم به گروه عظیمی از فرهنگیان که سالیان سال با صداقت و راستی ، با رعایت آموزه های دینی ، فرزندان این مرز و بوم را به مکارم اخلاق مزین کردند و درس آموختند.
این دولت مرد بزرگوار مگر نمی داند که با قول او و با اعتماد به سخنش این فرهیختگان ،گاهی اقدام به خرید با چک می کند یا قول به برآوردن نیازهای فرزندانش می دهد اما با دروغ در آمدن قول این دولت مردان ، گویا آب داغ بر سرش می ریزنند و تمام آمال و آرزویش تقش بر آب می گردد .
آقای سخنگوی محترم !
« اول اندیشه و آنگهی گفتار» این فرهیختگان که همیشه در زیر پتکِ بی توجهی و بد قولی دولت مردان و فشارهای سخت زندگی پیر و پیرتر و ناتوان تر می گردد ،نباید قولی را داد که در موعد مقرر عملی نسازید.
به رغم مدعیانی که منع رفاه طلبی و تجمل گرایی و توصیه به زندگی پیامبرگونه و علی وار می کنند، این گروه در میان مشکلات فراوان زندگی، سوخته اند و ساخته اند، اما دیگر اختلاس ها ، حقوق ها و تخفیف های نجومی اعتمادشان را سلب کرده و مصمم به احقاق حقوق خویش هستند و دیگر در این راه لحظه ای قدم پس نخواهند گذاشت.
اگر قول متولیان صندوق ذخیره ی فرهنگیان در حیف و میل اموال این صندوق مد نظر قرار دهیم که پنج نفر مبلغ پنج میلیارد آن را بدون هیچ وثیقه و ودیعه ای به دستوری به یغما برده اند ، طوری که اگرنصف این مبلغ به عنوان وام به اعضای این صندوق پرداخت می شد ، هیچ فقری و عُسرتی در میان این گروه فرهیخته باقی نمی ماند. گرچه این اختلاس ها و غارت ها در زمان دولت تدبیر و امید صورت نگرفته اما در هر صورت به علت عدم توجه به خواست های این گروه صبر و با سیلی صورت سرخ کردن بازنشستگان به پایان آمده است و خواهان حقوق حقه ی خویش هستند و دولت محترم باید تاوان گذشته ها را جبران کند تا باقیات صالحات از خود به یادگار گذارد . چون دولتی که به پرداخت مطالبات آموزگاران و فرهیختگانش قادر نباشد استقرارش شایسته نیست.
به گوشه ای از درد دل یک فرهنگی و تبعیضی که در حکومت اسلامی بین کارمندان وجود دارد توجه کنید:
«یک هفته پیش منزل یکی از بستگان برای احوال پرسی رفته بودم مثل خودم اول مهر ۹۳ از شرکت نفت بازنشسته شده بود گفتم چقدر پاداشت شد فرمودند ۲۷۵ میلیون جای خودمو روی مبل محکم کردم و مواظب بودم رنگم تغییر نکنه و لرزش توی صدام ایجاد نشه که ضایع بشم جلو خانمم و خانواده ی ایشان جابجا شدم آب دهانم را قورت دادم برای سوال بعدی که فکرنکنن هنگ کرده ام گفتم چقدرشو گرفتی فرمود ۵۰ درصدش رو همون ماه اول گفتم بقیه شو چرا ندادن فرمود چون خونه سازمانی دستمه به محض تخلیه به حسابم واریز میشه گفتم یعنی اگر خونه را همون ماه اول تحویل میدادی همه ی پاداشتو میدادن فرمود آره! »
اگر قول پرداخت پاداش ها را به ماه مهر هم می دادید باز این گروه با کفایت ذاتی خویش وبا رعایت اوضاع کشور محبوبشان به چشم انتظار می نشستند. حال بسیاری از این بازنشستگان محترم برای برآورده کردن قول و تعهدشان باید دست به قرض از این و آن شوند تا بدهی خویش را بپردازد.
به نيكي گراي و ميازار كس
ره رستگاري همين است و بس (فردوسی)
بر روی زمین چیزی بزرگتر از انسان نیست و در انسان چیزی بزرگتر از فکر او.
حق سازندگان اندیشه، این نیست که این همه مورد بی مهری وبی خیالی مسئولان محترم واقع شوند حتی قانون نیز در حقشان کامل و درست اجرا نمی شود .
لطفا به این نکته توجه فرمایید :
بخشی از قانون مدیریت خدمات کشوری:
«اجرای کامل قانون مدیریت خدمات کشوری از آمال و آرزوهای چندین سالۀ فرهنگیان است که متأسفانه تاکنون به صورت ناقص اجرا گردیده است. ماده 125 قانون مدیریت خدمات کشوری اشعار میدارد «ضرايب حقوق مذكور در فصول دهم و سيزدهم به تفكيك هر فصل، متناسب با احكام اين قانون در اولين سال اجراء پانصد ريال تعيين ميگردد و در سال هاي بعد حداقل به اندازه نرخ تورم كه هر ساله از سوي بانك مركزي اعلام ميگردد، افزايش مييابد.».
این در حالی است که هیچ گاه در سالهای پس از تصویب و اجرای این قانون، ضرایب حقوق منطبق با نرخ تورم اعلامی از سوی بانک مرکزی نبوده است.
از سوی دیگر اجرای بند (5) ماده 68 قانون مذکور نیز همواره با تنگ نظری از سوی مسئولان آموزش و پرورش همراه بوده است. لذا یکی از مهمترین مطالبات فعلی جامعۀ فرهنگیان، اجرای کامل قانون مدیریت خدمات کشوری است و انتظار میرود اقدام عاجلی در این زمینه صورت گیرد.
تا قبل از اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری، بندی در احکام فرهنگیان با عنوان حق همترازی هیأت علمی وجود داشت ولی متاسفانه این طرح که برای همسانسازی حقوق بوده نه تنها اقدام به همسان سازی نکرد بلکه اختلاف بیشتر هم شد و چنین بندی نیز حذف گردید.»
وهزاران مورد دیگر که ذکر آن به تطویل می انجامد ، بنابراین تو حدیث مفصل بخوان از این مجمل
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
شايسته است فردي كه هشت سال، سكاندار مديريت اجرايي يك كشورر را داشته؛ بيش از هر كسي پاسخ گوي مستند و شفاف به عملكرد و حتي اتهامات و انتقادات وارده به خود باشد/ دولت ايشان نسبت به دولت هاي ديگر در مقياس گسترده تر از شاخص هاي برنامه ريزي عدول كرده كه حذف سازمان برنامه و بودجه، نمونه بسيار روشني در ارتباط با اين ادعا مي باشد/ اگر رئيس جمهور قبلي به اين امر اعتقاد واقعي داشت؛ چرا آن را در سيستم آموزش و پرورش رسمي و در سند تحول بنيادين به صورت عملياتي منعكس ننموده است/ بزرگترين اختلاس ها و بي قانوني ها در زمان دولت ايشان انجام پذيرفته و عمده نزديكان ايشان متهم به فساد و رفتارهاي فراقانوني هستند/ بزرگترين ظلم به آموزش و پرورش در زمان ايشان انجام پذيرفت/ از زمان دولت ايشان، همه موارد فوق عليرغم برخوردار بودن كشور از درآمدهاي نجومي نفت، در بوته فراموشي قرار گرفت و پرداخت نامناسب و فرسايشي پاداش بازنشستگان محترم در اين دوره شروع شد/ در بين روساي جمهوري كشور، هيچ كسي به انداره ايشان علاقه مند به پرونده سازي و بازي با آبروي افراد نبودند/ اين نوع صحبت كردن بيشتر تخيل گرايي را به ذهن ها تداعي مي كند
رشد اقتصادی ۵/۵ درصدی در برنامهی سوم را داشتیم و رشد اقتصادی ۴/۷ درصدی را تجربه کردیم. ایجاد ۸۰۰ هزار فرصت شغلی و تورم زیر ۱۱ درصدی را تجربه کردیم. تک نرخی کردن ارز را با دو سه درصد افزایش تورم اجراء کردیم که سال بعد هم دوباره تورم شروع کرد به پائین آمدن/ بیتردید و بدون تعارف از آزادی مردم و آزادی رای مردم دفاع میکنیم/ پذیرفتهایم همدیگر را تحمل کنیم/ از این عقلانیت استفاده کنید و به سوی آیندهی بهتر گام بردارید. ما به سوی همگرایی بیشتر در جامعهمان باید برویم/ ممکن است شما بعضی از احزاب را نپذیرید، اما واقعیت اجتماعی شان را ببینید و توجه کنید که وزن اجتماعی شان چقدر است/ ما باید با همدیگر و کنار همدیگر باشیم و اول خودمان را تحمل کنیم و بعد ببینیم که میتوانیم دیگران را تحمل بکنیم یا نه
گروه اخبار/ به فاصله کم تر از 24 ساعت از انتشار خبر صدای معلم با عنوان " انتظارات برآورده نشده گروه هایی از معلمان از " فانی " باعث شده تا بسیاری از فرهنگیان نقاط ضعف و یا اشتباهات آن دوره 8 ساله را فراموش کنند " - نشست خاموش فرهنگیان و احمدی نژاد ؟! ( این جا ) ؛ پایگاه اطلاع رسانی دکتر محمود احمدی نژاد سخنان کامل احمدی نژاد را منتشر کرد .
گروه اخبار/
در حالی تهیه لباس فرم یکی از دغدغههای مهم خانوادهها با نزدیک شدن به فصل مدارس محسوب میشود که تمامی واحدهای تولیدی معرفی شده توسط مدارس برای تهیه لباس فرم فاقد پروانه کسب هستند.
با نزدیکی به فصل مدارس بازار خرید لباس فرم داغ میشود و خانواده ها ملزم به تهیه آن هستند. این در حالی است که لباس فرم مدارس یکی از نیازهایی است که مسولان مدارس خانوادهها را ملزم میکنند آن را از مکان معینی تهیه کنند که این مکان مشخص برای تهیه لباس مدارس آن قدرها رضایت خانوادهها را به همراه ندارد.
تهیه یک لباس فرم برای خانوادهها حداقل از 30 هزار تومان از یک روپوش ساده شروع و تا 80 هزار تومان برای یک مانتو، شلوار و مقنعه هزینه بردارد است.
با وجود اینکه هیچ یک از نرخیهای تولیدیهای معرفی شده توسط مدارس تحت نظارت اتحادیه خیاطان نیست، خانوادهها مدعی هستند، هزینههای بسیار زیادی برای تهیه یک دست لباس فرم مدارس به آنها اجبار میشود که البته هزینه و کیفیت این دسته از لباسهای فرم نتوانسته رضایت خانوادهها را حلب کند.
با این تفاسیر، حبیب طهماسبی، رئیس اتحادیه خیاطان در این باره گفت: قرارداد مدارس با برخی از خیاطیهای سطح شهر به هیچ عنوان قانونی نیست و اکثر واحدهای معرفی شده به خانوادهها پروانه کسب معتبر ندارند.
وی ادامه داد: اکثر خیاطیهایی که مدارس برای تهیه فرم با آنها قرارداد میبنند در مکان مسکونی و غیر تجاری قرار دارند و در واقع مسئولین مدارس با ملزم کردن خانوادهها برای خرید از این مکانها به فکر کسب عایدی خود هستند.
رئیس اتحادیه خیاطان تصریح کرد: اکثر مدارس حتی در خصوص مجاز بودن خیاطیهای معرفی شده به خانوادهها هیچ استعلامی از اتحادیه نمیگیرند و برای کسب سود با مکان هایی که پروانه کسب ندارند قرار داد بسته و خانوادهها را ملزم به تهیه لباس از این مکانها میکنند.
طهماسبی افزود: قیمت تمام شده فرمهای مدارس برای خانواده ها قطعا بیشتر از تولیدیهایی خواهد بود که زیر پوشش اتحادیه هستند زیرا قرار دادهای بسته شده با مدارس تنها با هدف سود برای هر دو طرف صورت می گیرد و به هیچ وجه به پروانه کسب این تولیدی ها توجه نمی شود.
وی خاطر نشان کرد: هیچ یک از مدارس تحت هیچ عنوانی به اتحادیه برای تامین لباسهای فرم مدارس سفارش ندادهاند.
رئیس اتحادیه خیاطان اظهار کرد: 4 هزار تولید کننده ماهر زیر نظر اتحادیه خیاطان فعالیت میکنند که با ایجاد یک نمایشگاه در این فصول میتوانند منسوجات خود را به نمایش گذاشته و جذب مشتری کنند تا از این طریق شاید مدارس نیز اشتیاق بیشتری به قرارداد با این تولید کنندگان دارای پروانه کسب داشته باشند.
به نظر میرسد تنها راه حل جلوگیری از کار خیاطیهای بدون مجوز برای رونق تولید کنندگان واقعی در کشور برخورد مسئولین با متخلفان این صنف به خصوص در فصل مدارس است.
میزان
این بار احمدی نژاد و مشاوران وی ترجیح داده اند که دیدارها با چراغ خاموش انجام شود/ در این گزارش اشاره ای به مکان برگزاری مراسم نشده است / علی رغم تصاویر سخنرانی تعدادی از چهره ها و شخصیت ها و تصویر سخنرانی احمدی نژاد، گزارشی از محتوای سخنرانی ها منتشر نشده است/ چهره همیشه منتقد وزیر کنونی آموزش و پرورش و دست راست حاجی بابایی یعنی " ابراهیم سحرخیز "در این دیدار برجسته شده است و به نظر می رسد این برنامه از سوی طرفداران حمیدرضا حاجی بابایی طراحی شده است/ واکنش برخی از همکاران این بوده که دولت احمدی نژاد موضوعی مربوط به گذشته است و سخن گفتن در باره آن نبش قبر تاریخی است/ « احمدی نژادیسم » همچنان یک خطر است و طرفداران حاجی بابایی می کوشند احمدی نژادیسم را زنده نگه دارند/ بر خلاف تصور عده ای هنوز « پوپولیسم » یک جریان زنده در وزارت آموزش و پرورش و در میان بخش هایی از معلمان است / صدای معلم » بر این باور است که در بسیاری از دوره ها « نگاه ابزاری » به نقش راهبردی فرهنگیان و معلمان وجود داشته است
می گویند در روزگاران قدیم، شهری وجود داشت که حاکمش دستور داده بود، همه افراد آن باید همقد باشند. برای اجرای این قانون، تخت های ویژه ای در مبادی ورودی شهر نصب کرده بودند. هر کس وارد شهر می شد، باید روی آن دراز می کشید. اگر قدش بیشتر از طول تخت بود، مأموران پاهایش را به میزانی که از تخت بیرون زده بود، می بریدند و اگر کوتاه بود، او را از دو طرف می کشیدند تا کش بیاید!
شاید بگویید این یک داستان واقعی نیست و اصلاً مگر می شود تمام مردم یک شهر را همقد کرد و حتی پایشان را برید یا کشیدشان؟!
اما با عرض معذرت، در اشتباه هستید! چنین شهری نه تنها قبلاً وجود داشته، بلکه درست در همین لحظه که شما در حال خواندن این مطلب هستید نیز، وجود دارد. شاید تعجب کنید اما خود شما هم قربانی این شهر شده اید!
آن شهر، نظام آموزشی ایران است و دانش آموزان نیز شهروندانی که همه شان باید همقد شوند. نظام آموزشی ما به ویژه در دوره ابتدایی، کاری به ویژگی های فردی کودکان ندارد. این سیستم فقط یک دستورالعمل دارد: همه باید همقد یکدیگر شوند؛ به همین دلیل است که کاری با استعدادها، علایق، نقاط ضعف و قوت بچه ها ندارد. همه باید در یک فضای آموزشی و در یک سیستم مشابه، درس های کاملاً یکسان بخوانند و در یک پروسه همانند امتحان بدهند و به کلاس بعدی بروند.
نظام آموزشی کاری ندارد که فلان دانش آموز استعداد ریاضی ندارد ولی ادبیات را خوب می فهمد یا به نظام آموزشی ما ربطی ندارد که یک دانش آموز علاقه ای به شعر ندارد ولی می تواند ورزشکار خوبی باشد یا در آینده تاریخ پژوه شود. همه باید در همه درس ها، با یک استاندارد عمومی، نمره قبولی بگیرند. درست مانند تختی که کسی نباید کوتاه تر و بلندتر از آن باشد.در این که باید یک سری آموزش های عمومی به دانش آموزان داده شود تردیدی نیست ولی نه به شکل "تخت همقدی"!
به عنوان مثال در برخی ایالت های کانادا، دانش آموزان مقطع ابتدایی، کتاب درسی به این شکلی که در ایران مرسوم است، ندارند. در آنجا، سرفصل هایی که باید معلمان مطرح کنند مشخص است و در کلاس، درباره شان حرف زده می شود و کودکان به مشارکت در بحث دعوت می شوند. سپس هر کدام از بچه ها درباره آن موضوع از زاویه دید خود از والدین یا اینترنت مطلب جمع می کنند و دوباره در جلسه بعدی، بحث ادامه می یابد.یا کتاب کم حجمی به بچه ها داده می شود و آنها بعد از خواندن کتاب، "از منظر علاقه مندی های خود" در کلاس راجع به آن صحبت می کنند، مثلاً درباره رفتار شخصیت های داستان با همدیگر "گپ" می زنند و معلم نیز بحث ها را در کلاس "هدایت" می کند.
امتحانی هم به این شکل که در ایران داریم، وجود ندارد و معلمان، درباره هر دانش آموز و هر درس، در طول سال و انتهای آن، گزارش های تفصیلی می نویسند و از این گزارش ها مشخص می شود که هر دانش آموزی در چه حوزه ای مستعد است و در چه عرصه ای باید فعالیت بیشتری داشته باشد.
خبری هم از نمره یا حتی ارزشیابی های یکی دو کلمه ای که در سال های اخیر در مدارس ابتدایی ما باب شده (و یک گام به جلوست) نیست، همه چیز شرح تفصیلی معلم درباره دانش آموز است که راهنمای او و والدین در ادامه مسیر می شود. بدین سان، کارنامه ها نه به شکل نمره یا ارزشیابی های توصیفی یکی دو کلمه که به شکل صفحات متعددی است که معلمان درباره هر دانش آموز ابراز نظر کرده اند.در چنین پروسه ای، دانش آموزی که اساساً برای ریاضیدان شدن خلق نشده ولی احتمالاً بتواند نویسنده خوبی شود، در مدرسه به خاطر ضعف ریاضی تحقیر نمی شود و اعتماد به نفس خود را از دست نمی دهد. آن یکی هم به خاطر این که نمی تواند در فلان بیت شعر، نهاد و گزاره را تشخیص دهد، احساس ضعف و بی کفایتی نمی کند و این احساس خانمان سوز را از مدرسه به تمام عمر خود منتقل نمی کند.
وانگهی مگر قرار است همه کودکان در جامعه آینده، نقش، شغل و جایگاه یکسانی داشته باشند که برای همه شان نسخه واحد پیچیده می شود؟ کسانی که قرار است تاجر، فوتبالیست، نقاش، پرورش دهنده گل و گیاه،پزشک، آشپز، کارمند اداره، تعمیرکار و ... شوند چرا باید همگی به طور یکسان، زیر بار محفوظاتی چون نام قله ای در آفریقا، فلان فرمول پیچیده و غیرکاربردی ریاضی و تاریخ تولد فلان شاعر و ... بروند؟!
البته که نه ممکن است و نه منطقی که از همان دوره ابتدایی، بر اساس شغل آینده هر کودکی - که نامشخص هم هست - کلاس های مجزایی تشکیل داد. اما دانش آموزان هر شغلی که در آینده داشته باشند یا حتی بیکار بمانند، در یک چیز مشترک اند و آن، زندگی است.
لذا بار اصلی تربیت باید بر روی توسعه توانمندی های کودکان برای زندگی باشد و بخش های آموزشی نیز که قرار است اطلاعات عمومی شان را از دنیا افزایش دهد، نه با فرمول ها و کتاب های واحد که بر اساس سرفصل های تعریف شده و مباحثه درباره آنها بر اساس علاقه مندی های بالفعل و بالقوه کودکان صورت بندی شود. تنها در دبیرستان است که رشته بندی تحصیلی و تخصصی شدن درس ها، در صورت اجرای اصولی می تواند قابل قبول باشد.
در واقع، نیاز بسیار بسیار بسیار جدی نظام آموزشی ما به ویژه در مقطع ابتدایی، انعطاف پذیری است چه آن که آموزش و پرورش کنونی، ثابت کرده است بدون انعطاف پذیری لازم، چیزی نیست جز "تخت همقد سازی"!
عصر ایران