صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه گزارش/

همان که که در گزارش های پیشین « صدای معلم » و در مورد طرح رتبه بندی معلمان منتشر شد ؛  آن چه که اکنون تحت عنوان « شیوه ی نامه اجرای طرح رتبه بندی معلمان » در آموزش و پرورش انجام می شود با آن چه که کارشناسان و صاحب نظران بر روی آن کار علمی و کارشناسی انجام داده بودند تفاوت های ماهوی و حتی شکلی فراوانی دارد .

آن گونه که « منیره رضایی » عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش و عضو گروه پژوهشی اقتصاد و نیروی انسانی پژوهشگاه مطالعات در گفت و گو با صدای معلم شرح می دهد برای " طرح رتبه بندی معلمان "  کارگروه های مشخصی  تشکیل شده و حدود 2 سال کار و بیش از 50 جلسه کاری بر روی آن صورت گرفته بود .

« رضایی » در این گفت و گو به شرح ماهیت طرح می پردازد و تاکید می کند طرح فعلی مورد تایید ایشان نبوده است و نمی تواند صلاحیت های حرفه ای معلمان را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهد .

بخش پایانی این گفت و گو منتشر می شود .

رتبه بندی معلمان و وضعیت نیروهای اداری و ستادی

صدای معلم:

در طرح رتبه بندی معلمان مدیر مدرسه یا معاون مدرسه را هم جزء رتبه بندی آورده اند یا حتی گفته می شود که نیروهای اداری گفته اند که این طرح باید شامل حال ما هم بشود .حتی بازنشستگان هم می گویند که ما را هم در این رتبه بندی دخیل کنید .

پرسش از شما این است آیا ما حتی در مدرسه بیاییم مدیر یا معاون را که جزء نیروهای اداری در آموزش به حساب می آیند در طرح رتبه بندی معلمان دخالت بدهیم با توجه به صحبت هایی که شما قبلا فرمودید و قسمت اعظم طرحی که شما روی آن کار کرده بودید منبعث از رتبه بندی در سیستم اموزش عالی بود ؛ به نظر شما این تا چه حد می تواند علمی باشد؟

 

رضایی:

در طرحی که ما کار کردیم داشتن تدریس حداقل یک روز الزامی بود. کارمند پرسنلی اداری یا حوزه ستادی هم اگر تدریس داشتند شامل حال آنها می شد. ولی نمی دانم چند روز یا چند ساعت بود ولی حتما باید ابلاغ تدریس را می داشتند ، در آن صورت شامل حال آنها می شد. به این صورت نمی شود ! طرف باید از ابتدا تکلیف خودش را روشن بکند. یا من می خواهم بروم در آن چهارچوب کلاس با دانش آموزان سر و کار داشته باشم و با همکارانم تبادل فکری داشته باشم یا این که می خواهم مدیر باشم و از مزایای مدیریت استفاده کنم.

 

صدای معلم:

شما فرمودید که طرح اعظم این طرح را از سیستم آموزش عالی گرفتید . آیا در دانشگاه وقتی می خواهند استاد دانشگاه یا اعضای هیات علمی را رتبه بندی کنند ، آیا عوامل اداری دانشگاه یا معاون دانشگاه یا رئیس دانشگاه یا کادر اداری و... را هم که بروید شش ساعت یا دوازده ساعت درس بدهید ما به شما رتبه دانشیاری یا استاد یاری و... می دهیم؟

 

رضایی:

نه شامل حال آنها نمی شود !

 طرح دیگری برای آنها اجرا کردند . طرحی اداری برای کارمندان اداری اجرا کردند. البته آن بعد از افزایش حقوق اعضای هیات علمی بود. در اینجا چون مدیر و معاون، آموزشی حساب می شوند منوط به داشتن تدریس است. نمی دانم چند ساعت ولی شرط آن رفتن به کلاس است.

 

صدای معلم:

شما فکر می کنید این تجربه داخلی چقدر با استانداردهای جهانی و آموزش تطبیقی تطابق دارد؟

 

رضایی:

البته در آن جمع چون یک سری از آنها افراد اداری بودند خیلی تلاش می کردند که حتی حوزه ستادی هم شامل حالش بشود.

 

 

صدای معلم:

منظور شما این است که در آن کارگروه ها که شما کار می کردید وزنه اداری بیشتر از وزنه نیروهای آموزشی بود؟

 

رضایی:

بله ! زیاد بودند !

 

صدای معلم:

یعنی غلبه داشت بر بدنه آموزشی؟

 

رضایی:

بله. چون آنها اداری هستند و از جاهای مختلف می آمدند .  من مخالف این کار بودم ولی رای گیری می شد. من مخالف بودم کسی که در اداره کار می کند حتی به قیمت یک روز تدریس اش بخواهد از این طرح استفاده کند.

 من معتقدم کسی که تمام وقتش را به تدریس اختصاص می دهد باید این طرح شامل حالش شود. حتی مدیر یا معاون الزام داشت که شش ساعت سر کلاس درس برود. این هم توجیه نمی کند که بخواهد از این طرح استفاده کند. چون بحث ما رتبه بندی معلمان است. معلم هم کسی است که تمام بیست و چهار ساعتش سر کلاس است. چون از مزایای دیگر آن بهره مند می شود . اگر می خواهد بهره مند بشود از کارش و مزایای آن صرف نظر کند وسر کلاس برود تا بهره مند بشود. البته این نظر من است.

 بالاخره ترکیبی که در جلسات است من نظر خودم را می دهم و بقیه هم نظرات خود را دارند و رای دارند.

 

صدای معلم:

یعنی بر اساس نظری که شما داشتید در رتبه بندی معلمان بر اساس صلاحیت ها ، سهیم کردن نیروهای اداری و نیروهای آموزشی مبنای علمی ندارد ؟

 

رضایی:

خیر. چون ویژگی هایی که ما در آنجا می گوییم برای معلم می گوییم. مشخصات و درخواست هایی که ما مطرح می کنیم خاص نیروی آموزشی است. شرح وظایف مدیر یا معاون با شرح وظایف معلم متفاوت است و این هم با شرح وظایف نیروی اداری متفاوت است. بنابراین آن صلاحیت ها و ویژگی ها را که بیان می کنیم مخصوص معلم است بنابراین فقط باید شامل حال معلم بشود.

 

صدای معلم:

یعنی این برمی گردد به این که هنوز یک نگاه جامع حرفه ای نسبت به پیشه معلمی وجود ندارد. می توانیم این گونه نتیجه گیری کنیم که نگاه اداری یا نگاه کارمندی بر حرفه ی معلمی حاکم است و این خلط هایی که به وجود می آید و قاطی شدن ها به خاطر همان نگاه نادرستی است که نسبت به معلمی وجود دارد در سیستم برنامه ریزی و تصمیم گیری؟

رتبه بندی معلمان و وضعیت نیروهای اداری و ستادی

رضایی:

دقیقا !

شما اشاره ای کردید مثلا طرف معلم است بعد می آید مدیر می شود در حالی که نباید به این صورت باشد !

البته این مستلزم بررسی دقیق تری است .

 ولی باید طرف از ابتدا تکلیف خودش را روشن کند ، من می خواهم معاون بشوم یا معلم بشوم یا مدیر بشوم کسی که می خواهد معلم بشود دیگر باید معلم بشود برای این که خوب و بد و سود و زیانش در قالب معلمی باشد ؛ در آن موقع می تواند به عنوان یک حرفه تلقی بشود که من معلمم من مدیر مدرسه نیستم.

 

صدای معلم:

شما فعلا چشم انداز روشنی را نسبت به افق تاسیس یا در پیدایی معلم حرفه ای در نظام آموزشی ایران با این وضعیت نمی بینید؟

رتبه بندی معلمان و وضعیت نیروهای اداری و ستادی

رضایی:

خیر. وقتی همه ما باور کنیم حتی در مرحله گزینش هم من باید با این منظور، نگاه کنم که داوطلب معلمی انتخاب کنم یعنی شامل مجموعه ای توان مندی ها باشد ؛ منظور من هم گزینش حراستی نیست . حتی در مرحله کنکور هم بگوییم کسانی که می خواهند به شغل معلمی بیایند باید در آنجا یک سری ویژگی هایی را مطرح کنیم مثلا اینها را در مصاحبه لحاظ کنیم . از آن جا تا آموزش دادن و تخصیص دادن ردیف ها و...همه باید نگرش شان روی معلم حرفه ای باشد ، در آن صورت تحقق پیدا می کند والا اگر  شما بخواهید با نگاه اداری نگاه بکنید طبیعتا وقتی منافعی در کار باشد خودتان را با آنها قاطی می کنید !

 آنجا که معلم زحمت می کشد و در چهارچوب کلاس با چهل دانش آموز سر و کار دارد طرف نمی خواهد خود را با این مسائل قاطی کند زحمت بکشد ولی وقتی که یک منافعی برایشان  مترتب می شود خودش را قاطی می کند  !

 خیر!

 به این صورت نمی شود ! طرف باید از ابتدا تکلیف خودش را روشن بکند. یا من می خواهم بروم در آن چهارچوب کلاس با دانش آموزان سر و کار داشته باشم و با همکارانم تبادل فکری داشته باشم یا این که می خواهم مدیر باشم و از مزایای مدیریت استفاده کنم.

 نمی شود شتر پلنگ شد هم مدیر باشد و از مزایا آن استفاده بکند هم معلم باشد و در این طرح خودش را قاطی بکند !

 

صدای معلم:

البته خانم رضایی این صحبت هایی که اخیرا آقای اللهیارترکمن اشاره کرده بودند که یک مقدار باید مرزبندی ها و تفکیک ها باید شفاف بشود. مثلا  این که در سیستم اداری آموزش و پرورش دبیر شاغل در پست مدیر کلی داشته باشیم  و این باید تکلیفش روشن شود ؛ یکی از نکات مثبت که در مقام حرف بیان کردند این بود و این که چقدر در عمل پیاده بشود خودش جای بحث دارد.

شما چقدر به شیوه نامه جدید اشراف دارید ؟

 آیا اشرافی دارید تا در این زمینه مطالبی را بیان کنید یا نکاتی را بیان بکنید. حرف هایی که شما زدید درست است ولی به نظر می رسد این عملکردی که آن حرف هایی که اقای اللهیار یا پایه گزاران یا مجریان اصلی رتبه بندی گفتند در مورد نیروهای اداری ؛ خیلی جامه عمل نپوشیده است. یعنی اگر قرار باشد در نیروهای اداری به قول شما تکلیف شان مشخص شود این حتی باید شامل نیروهای مثل مدیر مدرسه یا معاون مدرسه و سایر نیروهایی که خارج از حوزه کلاس تعریف می شوند شامل حال آنها هم بشود؟ ولی آن دیدگاهی که در بدنه اداری آموزش و پرورش وجود دارد این است که مدرسه را با کل اجزای آن و عوامل آموزشی در نظر می گیرند.

 

رضایی:

در ادبیات هم همین را می گوید. در ادبیات کارکنان آموزشی یعنی در ادبیات انگلیسی هم مدیر و معاون را به عنوان کارکنان آموزشی تلقی می کند غیر از معلم. مثلا وقتی به مدیر می گوییم رهبر آموزشی یعنی می تواند طرف مشورت معلم قرار بگیرد. می تواند راهنمای معلم باشد و این منوط به این است که او با کلاس آشنا باشد و شاید به سبب همین بود که بحث آن شش ساعت مطرح شد که مدیر سر کلاس برود و از نزدیک با بچه ها ارتباط داشته باشد. کلاس را درک کند.

 

صدای معلم:

درست است. در ماهیت آموزش و فرایند آموزش اینها درست هستند ولی با این حال در تعریف صلاحیت های معلمی ما نمی توانیم اینها را با همدیگر مخلوط کنیم. درست است؟

رضایی:

بله. باید وزن بدهیم. باید آن ملاک ها و شاخص هایی را که قرار است مبنای امتیاز باشد به اینها وزن داده شود. فرضا معلمی که بیست و چهار ساعت تدریس می کند تا آن مدیر یا معاونی که قرار است شش ساعت تدریس کند ؛ اینها باید وزن بگیرند. مثلا من الآن در هیات پژوهشی هستم ، من تدریس موظف ندارم. برای من چهار ساعت تدریس در نظر گرفته اند. اگراین تدریس را بگیرم امتیازش را می گیرم اگر نداشته باشم امتیازش را نمی گیرم ولی در ابلاغ آمده که من می توانم چهار ساعت تدریس داشته باشم به عنوان یک هیات علمی پژوهشی. به مدیر و معاون هم باید یک چنینی وزن هایی باید داده بشود که کلاس می رود یا نمی رود. من مخالف این کار بودم ولی رای گیری می شد. من مخالف بودم کسی که در اداره کار می کند حتی به قیمت یک روز تدریس اش بخواهد از این طرح استفاده کند.

 

صدای معلم:

در واقع ، الان در حال حاضر این وزن ها دیده نشده است؟

 

رضایی:

این وزن ها دیده نشده است. خیلی کار دارد. به قول شما تا آن چشم اندازی که معلم به عنوان یک فرد حرفه ای دیده شود مسیری طولانی در پیش داریم .

تاکید می کنم اگر این رتبه بندی درست انجام شود یک اعتباری برای معلم می آورد که برای کسی که در رتبه پایین تر است تلاشش را بکند که به رتبه بالاتر ارتقا پیدا کند. این می توانست یک مبنای تلاش علمی باشد. ولی تا آن مرحله ما خیلی فاصله داریم. تا وقتی معلم را به عنوان یک معلم به رسمیت نشناسیم نمی توانیم بگوییم که در این زمینه درست قدم برداشتیم .

بخش نخست

بخش دوم

پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی


رتبه بندی معلمان و وضعیت نیروهای اداری و ستادی

منتشرشده در گفت و شنود

 یکصد سالگی دانشگاه تربیت معلم قدیم و دانشگاه فرهنگیان

یکصد سالگی دانشگاه خوارزمی ، بهانه ای شد تا تأملی در برخی تصمیم گیری های فرهنگی و... داشته باشیم.

این دانشگاه قدیمی، با هدف تأمین منابع انسانی  آموزش و پرورش یکصد سال پیش تأسیس شد.
بعد از این دانشگاه؛ دانشگاه تربیت دبیر و کم کم تربیت معلم و دانشسراها شکل گرفت.

امروز که این یادداشت را می خوانید نه این دانشگاه قدیمی در چرخه خدمات آموزش و پرورش است، و نه آثاری از دانشسراها و تربیت معلم وجود دارد.

 بهتر باشد بگوئیم مدارس آموزش و پرورش ، نفس های آخر خود را در استفاده از معدود بازماندگان این مراکز می کشد!

 یکصد سالگی دانشگاه تربیت معلم قدیم و دانشگاه فرهنگیان 
در یک مقایسه اجمالی ، تفاوت زیادی بین وسعت و کیفیت خدمات دهی این مراکز منحل شده  با دانشگاه فرهنگیان فعلی وجود دارد. 

دانشگاه فرهنگيان نزدیک ده سال است که باشبیه سازی ،قرار است امید و آرزوهای نظام تعلیم و تربیت را برآورده و نیاز منابع آموزشی ،تربیتی و... این وزارتخانه بزرگ را تأمین نماید.

اما این دانشگاه در این ده ساله اخیر  نه تنها نتوانست به حداقل نیازها پاسخ دهد ،بلکه موجب شد سیستم آموزشی به ناچار دست به تبدیل وضعیت انبوه نیروهای خدماتی ،شرکتی و...بزند و از ایشان در جایگاه آموزگار ومعلم و دبیر استفاده نماید!

دور از واقعيت نباشد اگر بگوییم ثمرات این اتفاق، یکی از تلخ ترین تجربه هاى مدیریت آموزش و پرورش است ! که بازتاب تربیتی منفی آن بعدها ذائقه جامعه و خانواده هارا تلخ خواهد کرد!

اینک این سؤال به ذهن می آید که چرا دانشگاه بزرگ و ریشه دار خوارزمی که با همین هدف و مأموریت تأسیس شده بود ،از چرخه خدمات خارج گردید؟ و نیز باچه عقل و تدبیری مراکز تربیت معلم و دانشسراها منحل و در قالب اسمی عاری از بار معنوی و تربیتی جایگزین شد؟
 
واقعا این تغییر عنوان ،تمام مشکلات آموزش و پرورش بود؟ و یا اسم و عنوان های گذشته به لحاظ شأن و تناسب ساختاری با آموزش و پرورش فعلی ناسازگار وخلاف جریان جاری می نمود! و یا با کلاس و سایز مدیران آرمانگرا نسبتی نداشت!؟
و یا قرار بود وزرای تازه نفس ،به خصوص کسانی که از لابی وخوددانی افسون شده ای برخوردار بودند ؛ اقدامی برای دست ورزی و یادگاری داشته باشند؟

اصولا دانشگاه فرهنگیان از چه امتیاز و برند خاصی برخوردار شد که مراکز و دانشگاه های پیشین از آن بی بهره بودند؟
 
این تغییر ساختارها آیا با هدف بازنگری در مأموریت بود و یا ایجاد تغییر در نگاه !؟

هر چه باشد این دانشگاه نتوانسته جای مراکز تربیت معلم گذشته را پُر کند و به لحاظ بار تربیتی از قابلیت های لازم در چرخه آموزشی و تربیتی برخوردار شود.

به دیگر سخن ، تفاوت معنی داری بین دانشگاه فرهنگیان با سایر دانشگاه ها جز در برخی مواد درسی و عنوان! احساس نمی شود.

این تصمیم های هیجانی که در مدیریت های ما مرسوم است ،به دلیل خود شیفتگی ها ،تک روی ها و استغنای از مشورت ، موجب شده است که امروز آموزش و پرورش از بحران منابع انسانی کارآمد رنج ببرد.

تصور کنید اگر دانشگاه خوارزمی و دهها مرکز تربیت معلم و صدها دانشسرا در بدنه این نهاد بزرگ همچنان فعال بود ؛ کم گشایشی داشتیم؟
و نیز اگر زمینه برای تعهد دبیری بهترینِ  برترین دانشگاه های دولتی و خاص فراهم بود، آیا دانش آموزان معصوم، تحویل نیروهای خدماتی ، شرکتی و خرید خدمت و...می شدند ؟
و آیا سرنوشت نظام تربیتی و آموزشی ما این بود که هست؟ و آموزش و پرورش گرفتار سخت ترین تجربه نیروی آموزشی مى شد تا افزون بر آسیب های پنهان تربیتی ؛ نُرم کلاس ها 40 تا50  نفره شود؟

امروزه این دانشگاه ،به رغم ادعاهایی که می شود، از حداقل های ارتباطی با کف کلاس و مدرسه برخوردار نیست.

کاش دست اندر کاران این دانشگاه، از نظام آموزشی پرستاری و پزشكى و نوع و نحوه ارتباط ایشان با بیمارستان ها ،الگو برداری کرده و شبیه سازی می کردند.

اگر دانشجو معلم مثل دانشجوى پرستارى و پزشکى ،نصف واحدهای خود را عملی و در کف کلاس و مدرسه می گذراند؛ بسیاری از آزمون و خطاها برطرف ،و بخشی از چالشهایی که حاصل ناشی گری و تسلط برکلاس و کتاب بود  مرتفع می شد.

سخن آخر اینکه ؛باید زمانی هم برای این مدیران ارشد پیشینی که این تغییرات غلط وسلیقه ای را ایجاد کردند ،گذاشت تا از مبنای علمی و مدیریتی تصمیم خود دفاع کنند .

سالهاست که مدیریت در آموزش و پرورش از نوع کارت سوختی شده است که نه آوردنش و نه حذفش و نه بازگرداندنش مبنایى جز هیجان و احساس ندارد.

ما بدبختانه صدها رقم از این تصمیمات سلیقه ای بیگانه با خردورزی داریم  که مدیران وقت؛ به دلیل استیلا، خودشیفتگی و تقدس کاذب مدیریتی، دریغ از وجود یا توجه به هیچ انتقادی دست به تغییر ساختار زدند. و آخرالأمر و پس از خرابه سازی به اوضاع خود ساخته خود نیز متأسف شدند!


 ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

  یکصد سالگی دانشگاه تربیت معلم قدیم و دانشگاه فرهنگیان

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

سازمان نوسازی و توسعه و تجهیز مدارس کشور و دعوت از خبرنگاران و رسانه ها برای حضور در جلسات هیات مدیره جامعه خیرین مدرسه ساز و مجامع استانی

امروز سه شنبه 15 بهمن نشست خبری مهراله رخشانی مهر  معاون وزیر و رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور با خبرنگاران و رسانه ها برگزار گردید .

در نشست پیشین و مشترک ایشان و غلامرضا کریمی « قائم مقام وزير در امور بين الملل و رئيس مركز بين الملل و مدارس خارج از كشور» نخستین پرسش « صدای معلم » انتقاد از تعداد بسیار ناچیز نشست های رسانه ای مدیران آموزش و پرورش بود . ( این جا )

صدای معلم پرسید : " آقای رخشانی مهر شما بیش از 2 سال است که معاون وزیر و رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور هستید .

به جز نشست هم اندیشی و خبری مرحوم محمدرضاحافظی رئیس جامعه خیرین مدرسه ساز و  جنابعالی در 8 خرداد 1397 نشست دیگری برگزار نشده است .

آیا شما نمی خواهید در برابر عملکرد خویش پاسخ گو باشید ؟"

در نشست خبری امروز مجری جلسه در ابتدا بیان کرد که آقای رخشانی مهر و معاونین ایشان به مدت 1 ساعت به بیان عملکرد و کارنامه خویش خواهند پرداخت .

مدیر صدای معلم ضمن انتقاد از این تصمیم بیان کرد که آیا قرار است یک ساعت سخنرانی باشد و فقط نیم ساعت پرسش و پاسخ ؟

این اعتراض مورد قبول رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور قرار گرفته و عنوان کرد که او  دیگر حرف نمی زند و فقط پاسخ گوی پرسش های خبرنگاران خواهد بود .

صدای معلم هنگام طرح پرسش های خویش از انعطاف و نقدپذیری آقای رخشانی مهر تشکر و قدردانی کرد و تصریح کرد که ای کاش همه مسئولین نظام چمهوری اسلامی مثل ایشان و در این مورد حرف شنوی داشتند و سخن رسانه ها  و پرسش های آنان را می شنیدند و به آنان و افکار عمومی پاسخ گو بودند .

در ادامه صدای معلم به نشست رسانه ای اخیر مجتبی زینی وند رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی و توسعه مشارکت های مردمی وزارت آموزش و پرورش اشاره کرد و  ضمن یادآوری سخن ایشان در مورد صدور ضرورت صدور دستورالعمل و یا بخشنامه ای از سوی وزارت آموزش و پرورش برای الزام دعوت همه خبرنگاران به نشست های شوراهای آموزش و پرورش و نیز قول 100 درصد آقای زینی وند برای انجام این کار تا پایان دی ماه 1398 گفت :

هر دو ماه یک بار نشستی میان روسای سازمان های نوسازی در استان ها با جامعه خیرین آن ها برگزار می شود .

چرا نباید رسانه ها به عنوان رکن چهارم دموکراسی و نهاد " ناظر "  در این نشست ها حضور نداشته و یا از آنان دعوتی به عمل نیاید ؟

سازمان نوسازی و توسعه و تجهیز مدارس کشور و دعوت از خبرنگاران و رسانه ها برای حضور در جلسات هیات مدیره جامعه خیرین مدرسه ساز و مجامع استانی

رخشانی مهر در پاسخ به این پرسش صدای معلم معاونین خودش در  جلسه را مورد خطاب قرار داده و گفت :

این موضوع را ابلاغ کنید که در جلسات هیات مدیره جامعه خیرین مدرسه ساز و مجامع استانی – البته نمی توانیم دستور بدهیم  چون آن ها یک مجموعه مستقل هستند – حتما از رسانه ها دعوت کنند که در این مجامع حضور پیدا کنند .

 

مشروح این پرسش و پاسخ در صدای معلم منتشر خواهد شد .

پایان گزارش/


سازمان نوسازی و توسعه و تجهیز مدارس کشور و دعوت از خبرنگاران و رسانه ها برای حضور در جلسات هیات مدیره جامعه خیرین مدرسه ساز و مجامع استانی

منتشرشده در گفت و شنود

 نظام آموزشی و جایگاه علوم انسانی

در مملکتی که دانش و تحصیلات با دکتر [پزشک] و مهندس و خلبان تعریف می شود و به واسطه چنین تعریفی افراد صاحب تخصص فنی و تجربی همه حوزه های اجتماعی اعم از مجلس، شورای شهر، شهرداری، دولت را اشغال می کنند، سخن گفتن از هنر و فرهنگ و فلسفه و جامعه شناسی و تاریخ سخنی گزاف و بیهوده است.

در مملکتی که رشته علوم انسانی با رشته حقوق و شغل قاضی و وکیل گره خورده و پرطرفدارترین رشته علوم انسانی محسوب می شود، سخن گفتن از علوم انسانی هم سخنی عبث و بیهوده است.

 در مملکتی که ارزش دانش و تحصیلات و مطالعه با میزان پولی که قرار است از آن راه کسب شود تعریف می شود. در مملکتی که اخبار مربوط به اندک اساتید و اندیشمندان حوزه علوم انسانی همیشه با اخراج، بازنشستگی اجباری یا حتی تهدید به مرگ همراه است اصولا سخن گفتن از اندیشه و تفکر سخنی بیهوده است.

 بی توجهی به علوم انسانی و تربیتی در مدارس باعث شده است همان اندک زمان اختصاص داده شده به مطالعات اجتماعی و علوم انسانی نیز هدر رفته و در عمل هیچ بازده ای نداشته باشد. اغلب مسئولان اداری و مدیران تنها در انتخاب معلمان مربوط به دروس تجربی و فنی دقت به خرج داده و برای مطابقت ساعات درسی دبیرانشان یکی دو ساعتی به آنها دروسی مانند تاریخ، روانشناسی، جامعه شناسی و مطالعات اجتماعی ارائه می دهند. البته گروه نگارشی کتب درسی مربوط به حوزه علوم انسانی نیز به این امر واقف بوده و چه بسا استقبال هم می کنند چرا که نیک می دانند که این کتابی که به اسم تاریخ و ادبیات و جامعه شناسی در متون درسی گنجانده اند ربط چندانی به تاریخ و جغرافیا و ادبیات فارسی ندارد.

 در مدارس به وفور یافت می شوند که معلم دینی عربی یا فیزیک و شیمی در حال تدریس تاریخ، جامعه شناسی و هنر است. دبیری که زنگ تفریح باید در ویکی پدیا نام صفویان و سلجوقیان یا معنی لیبرالیسم را سرچ کند تا ساعت بعد سر کلاس یک ساعت از شرایط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی عصر صفوی سخن گفته و آسیب های لیبرالیسم را برای دانش آموزان نگون بخت تشریح کند.

 بی توجهی به دانش و آموزش مسئله ای بسیار ریشه ای است. یکی از سوالات همیشه در سالهای تحصیلی این است که در آینده می خواهید چه کاره بشوید؟
در این سوال این اصل بدیهی انگاشته شده است که ما آمده ایم مدرسه تا "کاره ای" بشویم. در این نگاه آموزشگاه با مکانیکی و تراشکاری که برای یادگیری حرفه به آن رجوع می کنیم اشتباه گرفته می شود و از ابتدا در ذهن دانش آموزان اینگونه جا می افتد که مدرسه و تحصیل مکانی برای پیدا کردن شغل و در نتیجه کسب سود و درآمد بیشتر است. در این رویکرد مقوله کتابخوانی جز به عنوان ابزاری برای کسب شغل بهتر تعریف نشده است و صرف وقت برای کتاب غیر درسی و غیرتخصصی رشته مربوطه، اتلاف وقت تلقی می شود.

 به نحوه تدریس درس ادبیات فارسی در مدارس نگاه کنیم. ادبیات فارسی با آن همه ذوق هنری سرشار و با گنجینه های فکری ماندگار این قدرت و استعداد را دارد که هر پشمینه پوش تندخو و هر دل خالی از ذوق ادبی را به لرزه دراورده و شیفته خود کند اما ادبیات در مدارس ما به گونه ای آموزش داده می شود که روح و ذوق هنری و ادبی شعر و متن کاملا فراموش و نابود شده و متنی مانند بوستان و گلستان یا شعر مولوی و حافظ به صورتی خشک و بی روح و کسل کننده به دانش آموزان عرضه می شود.‌ در آموزش ادبیات فارسی ما از شعر "نی نامه مولوی" تا متن گرانقدر تاریخ بیهقی و غزلیات حافظ و سعدی فقط به چند خط معنی کنید معلمی سخت گیر و حفظ تاریخ و قرن تولد شاعر تقلیل می یابد.

نظام آموزشی و جایگاه علوم انسانی

مانند ادبیات و یادگیری زندگی اجتماعی و آشنایی با هنر و فرهنگ و قانون و تاریخ مهمتر است. وقتی در جامعه ای اصلا واحد درسی به نام فلسفه و تاریخ هنر و آموزش سیاست نداریم چگونه انتظار داریم شهروندانی قانون مدار و کارآمد و مفید را تحویل جامعه دهیم؟
وقتی صرف ماضی و مضارع عربی از یادگیری فلسفه و پرسشگری مهمتر است چگونه انتظار داریم مدارس ما استعدادهای فرزاندمان را شکوفا کرده و جامعه و نظام سیاسی و اجتماعی توسعه یافته داشته و هوای شهرهایمان پاک و تصادفات جاده ایمان برابر با اروپا و ازدواجهایمان موفق و تیراژ کتابهایمان بالای هزار باشد؟

 از چنین نظام آموزشی نمی توان انتظار داشت که نوجوانان موسیقی شجریان و علیزاده را به تتلو و فلان بند و موسیقی بند تنبانی فلان خواننده رکیک گوی رپ یا مثنوی و شاهنامه را به دلنوشته های خاله زنگی فلان سلبریتی شاعرنما ترجیح ندهد.
با چنین نظام آموزشی است که نوجوان نه مفهوم وطن و تاریخیت و هویت را خواهد فهمید و نه ارتباطی با هنر و فرهنگ و ادبیات و تاریخ سرزمین خود خواهد داشت.

کانال خرمگس


 نظام آموزشی و جایگاه علوم انسانی

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ دومین نشست علمی – تخصصی با عنوان " ایدئولوژی و برنامه درسی " با برنامه ریزی و همت پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش و با همکاری انجمن مطالعات برنامه درسی ایران و انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران برگزار گردید .

اعضای میزگرد دکتر مقصود فراستخواه عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی ؛ دکتر اسدالله مرادی عضو هیات علمی دانشگاه فرهنگیان ؛ دکتر نادر سلسبیلی عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش ؛ دکتر رضا ملایی رئیس حوزه یادگیری معارف و قرآن سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی و دکتر محمد حسنی عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش بودند .

مدیریت این نشست را دکتر سیدمحمد حسین حسینی پژوهشگر مطالعات آموزش و پرورش بر عهده داشت .

این نشست در مجموع بیش از 3  ساعت به طول انجامید و در پایان پرسش و پاسخ بین حاضران و سخنرانان برگزار گردید .

« صدای معلم »  در این بخش سخنان دکتر نادر سلسبیلی را منتشر می کند .

منتشرشده در گفت و شنود

گروه گزارش/

رای برائت و بی گناهی دادگاه كيفري 1 مجتمع دادگاه هاي كيفري 1 تهران برای مدیر صدای معلم و احمد حج فروش

« صدای معلم » در گزارشی در تاریخ 19 دی 1397 نوشت : ( این جا )

" پس از نخستین شکایت توسط « مهدی بهرامی اقدم » روحانی و موسس مدرسه قرآن و عترت دومین شکایت نیز به فاصله کمی به صدای معلم ابلاغ شد .

« مدیر صدای معلم » بر اساس ابلاغیه امروز در دادسرای فرهنگ و رسانه - شعبه 16 - حضور یافت اما به خاطر نداشتن قاضی ( بازپرس ) رسیدگی به روزهای بعد موکول شد .

در ابلاغیه مذکور نیز همچون ابلاغیه نخست اتهام این رسانه افترا ، توهین و نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی حسب شکایت سازمان سنجش و آموزش کشور بیان شده است .

« صدای معلم » یکی از رسانه هایی است که در دو سال اخیر گزارش ها ، یادداشت ها و انتقادات مختلف و متعددی را در مورد کنکور ، مافیای کنکور ، عملکرد سازمان سنجش و آموزش و... منتشر کرده است و اتفاقا این انتقادات در بسیاری از موارد همسو با سیاست های جاری و رسمی وزارت آموزش و پرورش بوده است .

در این شکایت نیز همچون شکایت نخست ، روند قانونی مطابق ماده 23  قانون مطبوعات طی نشده است و شاکی بدون ارسال جوابیه ، توضیح و یا گفت و گو راسا در محاکم قضایی علیه این رسانه اقامه دعوا کرده اند .

چنین برخوردهایی با این " رسانه معلمی مستقل " در طول تاریخ فعالیت این رسانه بی سابقه است .

موضع وزیر آموزش و پرورش و سایر مسئولان تاکنون در این مورد " سکوت " بوده است .

این در حالی است که سیدمحمد بطحایی و سایر همکاران وی در نشست ها و جلسات عمومی دائما و مکررا در مورد جایگاه رسانه ، خبرنگاران ، گفت و گو و نقادی و نقش آن ها در بهبود اوضاع جامعه و ارتقای آن سخنان بسیار گفته اند .

انتظار صدای معلم از وزیر آموزش و پرورش و نیز سایر مسئولان در دستگاه های دیگر آن است که  به قانون مطبوعات و  نیز منشور حقوق شهروندی مصوب در همین دولت  به عنوان  " کارگزاران دولت " پای بند بوده و ضمن رعایت آن ها مفاد و موارد آن را به مجموعه مدیریتی خویش آموزش دهند . "

پس از این شکایت ها ، فرهنگیان و همراهان صدای معلم در یادداشت ها و حتی هشدارها نسبت به این وضعیت انتقاد و اعتراض خویش را ابراز داشتند .

« صدای معلم » در گزارشی با عنوان " تشکر و قدردانی ویژه صدای معلم از همراهانی که ما را تنها نگذاشتند " ؛ " سرمایه ما اعتماد شماست "   از قدرشناسی و مسئولیت پذیری تک تک این معلمان تشکر و قدردانی کرد . ( این جا )

رای برائت و بی گناهی دادگاه كيفري 1 مجتمع دادگاه هاي كيفري 1 تهران برای مدیر صدای معلم و احمد حج فروش

در این گزارش آمده بود :

" در جریان شکایت از صدای معلم تعدادی از فرهنگیان با ارسال یادداشت و پیام ها حمایت  خود را از این رسانه معلمی ابراز داشتند .

لازم می دانیم از تک تک این عزیزان تشکر و قدردانی ویژه داشته باشیم .

« صدای معلم » از سایر دوستانی که با ارسال پیام های خود با ما همدلی کردند تشکر و قدردانی می نماید .

فرهنگیان بناب

شهروندان، بازاریان، فرهنگیان و اولیاء دانش آموزان شهرستان بناب

 آقای اردشیر کاظمی

 خانم مینو امامی ( این جا ) و ( این جا )

 آقای علی قربانی

 آقای ابوالقاسم صفدری

 آقای سعید رستگار

 آقای حسین میرزانیا

 آقای محمد رضاخواه

آقای بهرام یعقوبی

آقای امیر اسماعیلی

 انديشه دانا

 آقای مجید شاهی

 خانم سعاد موسوی شرقی

خانم فرخنده قربانی مقدم

آقای دکتر غلامرضا شمسی

 آقای عبدالله افراسیابی

آقای داود کریمی

 آقای داود محمدی

آقای محمدرضا شهریاری

 آقای محمدصادق اسماعیل زاده

پس از گذشت حدود یک سال و طی روند دادرسی سرانجام شعبه 6 دادگاه كيفري 1 مجتمع دادگاههاي كيفري 1 تهران (شعبه 76 دادگاه كيفري استان سابق) برای مدیر صدای معلم و احمد حج فروش رای برائت صادر کرد .

در رای دادگاه چنین آمده است :

اتهام: نشر اكاذیب و تشویش اذهان عمومي

به تاریخ هشتم دی ماه سال هزار و سيصد و نود و هشت جلسه شعبه ششم دادگاه کيفری یک تهران در وقت خارج از نوبت به تصدی هيات قضایی تشکيل است با نگرش در جامع محتوای پرونده و با استعانت از خدای متعال ضمن اعلام خاتمه رسيدگی به شرح آتی مبادرت به صدور رای می نماید.

دادگاه با ملاحظه متن خبر مورد شکایت و مدلول جامع اوراق پرونده و اظهار و دفاع اصحاب پرونده، هر چند در ارتباط با سبک و شيوه نگارش خبر، آن را مطابق با اسلوب نقد و انتقاد نمی داند. لکن رفتار منسوب به اشخاص تحت تعقيب برآمده از سوء قصد و نيت مجرمانه که تحميل کيفر را اقتضا نماید، نمی باشد. بنابراین دادگاه با ملحوظ داشتن اتفاق نظر اعضای هيات محترم منصفه مطبوعات دایر بر بی گناه بودن متهم با استناد به اصل 37 قانون اساسی و با رعایت ماده 4 از قانون آیين دادرسی کيفری مصوب 1392 برائت ایشان اعلام می گردد . "

« صدای معلم » لازم می داند از همراهی و حمایت فرهنگیان و همراهان این رسانه تشکر و قدردانی نماید .

« صدای معلم » از مشی قانونی و مبتنی بر استقلال شعبه 6 دادگاه كيفري 1 مجتمع دادگاههاي كيفري 1 تهران (شعبه 76 دادگاه كيفري استان سابق) تشکر و قدردانی  می کند .

رای برائت و بی گناهی دادگاه كيفري 1 مجتمع دادگاه هاي كيفري 1 تهران برای مدیر صدای معلم و احمد حج فروش

 

رای برائت و بی گناهی دادگاه كيفري 1 مجتمع دادگاه هاي كيفري 1 تهران برای مدیر صدای معلم و احمد حج فروش

پایان گزارش/


رای برائت و بی گناهی دادگاه كيفري 1 مجتمع دادگاه هاي كيفري 1 تهران برای مدیر صدای معلم و احمد حج فروش

منتشرشده در گفت و شنود

نیروهای خدماتی و واقعیت هایی در مورد طرح رتبه بندی و حقوق فرهنگیان

مقدمه
در گذشته مستخدم و یا سرایدار فردی بود غالبا بیسواد و یا با سواد کمتر از دیپلم ، که بنا به نیاز مدارس در آموزش و پرورش جذب و استخدام می شدند. آنان به طور نادر و پیرو تصمیم شخصی ، گاه به ادامه تحصیل مبادرت می ورزیدند. اما بعدها این حق برای آنان فراهم شد که بدون حضور در کلاس درس و فقط با دادن امتحانات پایانی دوره و مقطع مورد نظر ، می توانند دیپلم بگیرند و حتی امکان پذیرش آنان جهت اخذ مدرک کاردانی و کارشناسی نیز فراهم شد.
تا اینجا آنان از موقعیت و حق قانونی خود یعنی برخورداری از امر تحصیل و آموزش به تأخیر افتاده به دلیل فقر و یا مسایل خانوادگی و اجتماعی ، برخوردار شده اند. و چه نیکوست که همه افراد جامعه بتوانند از عدالت آموزشی بهره مند شوند حتی اگر عدالت اقتصادی ، اصلی فراموش شده باشد. اما آموزش و پرورش باید قادر باشد با دادن چنین امتیازی به نیروهای خدماتی مدارس ، مرتبت اجتماعی و اقتصادی آنان را نیز تغییر دهد.

توقّع نیروهای خدماتی منطقی است
یعنی اگر امروز یک فرد به عنوان مستخدم و یا سرایدار مدرسه ای با سطح مدرک کارشناسی ، مشغول به کار با دیگر افرادی که معلم و دبیر و مدیر و معاون و..... در مدرسه نامیده می شوند و از لحاظ سطح مدرک برابرند ، نمی تواند برای خود تعریف درستی از عدالت داشته باشد.
از یک طرف شرایط مساعد آموزش برای نیروهای خدماتی فراهم شده است و آنان آموزش را فاکتور رهایی خویش از شرایط سخت کاری و تأمین زندگی درخور برای خود و خانواده و رهایی از اسارت سرایدار مدرسه بودن که تعطیلات رسمی نیز مجبور به نگهبانی از اموال مدارس هستند ، برگزیده اند و از سوی دیگر در مسیر سرنوشت محتوم خود به دلیل نوع انتخاب اجباری خود ، به محکومیت ابدی گرفتارند.
بیشتر نیروهای خدماتی با حدود یک میلیون و دویست هزارتومان حقوق ماهانه ، قادر به تأمین زندگی خود نیستند و آنانی که در مدارس به عنوان سرایدار سُکنی گزیده اند ، تا لب به گلایه از اوضاع اسفبار خود می زنند ، با سپر فولادی استفاده از مسکن رایگان در مدارس ، محکوم به سکوت و تسلیم می گردند، که بیشتر ما در مدارس از کیفیت زندگی آنان در همین دو اتاق کوچک تحقیر آمیز از سوی دانش آموزان و تمامی کارکنان مدارس و ادارات و در بین همسایه و فامیل مطُلع هستیم .
در اینجا یک واقعیت انکار ناپذیر وجود دارد و آن فعالیت هر فرد در یک جامعه برای ارائه خدمتی به همان جامعه و افراد آن است و انتظار تأمین زندگی و کسب درآمد برای گذران زندگی ، به عنوان یک حقوق شهروندی ، می بایست به طور نسبی تعریفی مناسب ، برای خود داشته باشد. امروز صدای اعتراض نیروهای خدماتی شاغل در مدارس به دو دلیل اساسی و به حق بلند است :
اول به دلیل عدم توانایی تحمل فشار اقتصادی حاکم با نرخ تورم بیش از 40 درصد همانند همه افراد کم درآمد.
دوم به دلیل تلاشی که برای تحرک اجتماعی خود با شاخص تحصیل جهت ارتقای سطح زندگی ، نموده اند اما هنوز در موقعیت ابتدای فعالیت خود ، باقی مانده اند.
پس طبیعی است که احساس تبعیض و بی عدالتی نمایند و خود را برای عدم باور از سوی دیگر همکاران ، به آب و آتش بزنند. مگر امروز فرهنگیانی که شورای نگهبان اِعمال مدرک دوم آنان را رد کرده اند ، غیر این عمل می نمایند؟ آنان نیز معترضند و جویای برقراری عدالت اند. این یک حق طبیعی ایجاد شده برای تمامی تلاشگران عرصه تحصیل است. و آنان چون در مدارس خدمت می کنند لذا خود را با نیروهای شاغل در آن مقایسه می کنند. آنان تصور می کنند که طرح رتبه بندی ، تغییرات شگرفی در زندگی مشمولین طرح ایجاد کرده است و همه آنان از آسیب های زیر خط فقر تعریف شده در جامعه بر اساس واقعیت های اقتصادی ، رهایی یافته اند . اما چنین نیست. طبیعی است برای برخورداری از چنین شرایطی ما نیز ابتدا همانند تمامی کشورهای پیشرفته مترقی ، تدبیرگرا باشیم تا به جای پاک کردن صورت مسایل و توجیه مصلحت گرایی کرده های خود ، به چاره اندیشی عمومی بیندیشیم. ما علاوه بر رواج نگرش تقدیرگرایی ، ملتی هستیم که عموما منفعت طلبیم و به بهره مندی زودهنگام شدیدا معتادیم. ما از فقر فرهنگی شدید در دو عرصه فرهنگ عمومی و رسمی نیز رنجوریم.

الهیار ترکمن : در رتبه ‌‌بندی مشوّق مالی داریم نه افزایش حقوق .
طرح رتبه بندی ابتدا با بوق و کرنای " رتبه بندی معلمان " و تعیین صلاحیت های آنان تعریف می شد که بعدها با حساب و کتاب مشمولیت تعداد نیروها و احتمال وقوع اعتراضات بیشتر ، تبدیل به طرح " طبقه‌بندی مشاغل معلمان " و با محوریت مشوّق مالی شد!

" الهیار ترکمن در باره ارتباط تقسیم پول به رتبه‌های پنج گانه گفت : " رتبه‌های 1 تا 5 ارتباطی به تقسیم پول ندارد ، شالوده رتبه ‌بندی این است که هر فرد متناسب با جایگاهش در رتبه‌ ای قرار بگیرد. پایین ترین میزان افزایش مربوط به رتبه 1، 240 هزار تومان است که در واقع مشوّق مالی است و نام آن افزایش حقوق نیست برای رتبه 5 نیز حدود 800 هزار تومان مشوّق مالی پیش‌بینی شده است."

معاون برنامه ‌ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش افزود: " رتبه ‌بندی روی ساعت حق التدریس موظف و غیرموظف ، پاداش پایان خدمت و حق شاغل ، فوق العاده شاغل و سایر موارد حقوقی اثرگذار است ، نظام رتبه ‌بندی را باید بر مبنای قانون مدیریت خدمات کشوری اجرا کنیم و چون همانند دانشگاه ، قانون خاص خود را نداریم چاره‌ای جز این نداریم . یکی از مطالبات مهم ما خارج شدن از قانون مدیریت خدمات کشوری است . معتقدم 10 سال آینده دیگر نمی ‌توانیم با قانون عمومی ، آموزش و پرورش را اداره کنیم  ،مبنای کار ما فعلاً بر اساس قانون مدیریت خدمات کشوری است و تا زمانی که تحت این قانون هستیم شکل رتبه‌بندی قابل تغییر نیست. الهیار ترکمن مطرح‌ کرد: این که می ‌گویند مشوّق‌های مالی در رتبه ‌بندی محدود است به دلیل قانون مدیریت خدمات کشوری است." (1)

از دیگر سو حقایقی دیگر از رتبه بندی و حقوق معلمان توسط مدیر کل امور اداری و تشکیلات وزارت آموزش و پرورش ، مطرح شده است که شاید برای شما نیز جالب باشد :

آیا ضوابط رتبه بندی معلمان تغییر کرده است و آیا نیروهای خدماتی شامل رتبه بندی می‌شوند؟
به گزارش تیزلند، به نقل از خبرگزاری فارس ، سیدحسن حسینی مدیر کل امور اداری و تشکیلات وزارت آموزش و پرورش در پاسخ به این پرسش اظهار داشت :
" دولت در سال 94 مصوبه‌ای داشت و قرار شد بر اساس ضوابط و مقرّراتی که به تصویب شورای توسعه سازمان مدیریت و برنامه ریزی می‌رسد، معلمان بتوانند به رتبه‌های پایه ، ارشد ، خبره و عالی ارتقا پیدا کنند. مطابق این دستورالعمل ، معلمان با رتبه بندی می‌توانند از 15، 25، 35 و 50 درصد افزایش حق شغل بهره‌مند شوند ، یعنی فردی که از تاریخ اول مهر 94 به رتبه عالی ارتقا پیدا می‌کرد ، 50 درصد افزایش حق شغل داشت. "
رتبه بندی شامل 13 هزار نیروی قراردادی و 66 هزار نیروی خدماتی نمی‌شود.
حسینی با بیان این که رتبه‌ بندی شامل نیروهای قراردادی نمی‌شود، خاطر نشان کرد:
" آموزش و پرورش حدود 960 هزار کارمند دارد که از این عدد، حدود 13 هزار نفر نیروی قراردادی هستند و مشمول رتبه بندی نمی‌شوند، زیرا این طرح فقط مشمول نیروهای رسمی و پیمانی که دبیر ، هنرآموز ، مدیر ، معاون ، مربی بهداشت و مراقب سلامت است ، می‌شود. حدود 66 هزار نفر در آموزش و پرورش هستند که پست‌های خدماتی دارند، مانند خدمتگزار ، انباردار ، کارپرداز و راننده که مشمول این طرح نمی‌شوند. "

نیروهای خدماتی و واقعیت هایی در مورد طرح رتبه بندی و حقوق فرهنگیان

رتبه بندی شامل حدود 900 هزار نفر در آموزش و پرورش شد.
ایشان ادامه دادند : " فردی که می‌خواست مشمول رتبه پایه شود نیاز به 6 سال سابقه خدمت دارد و بر اساس ضوابطی که در شورای توسعه پیش بینی شده بود ، نمره ارزشیابی آنها نباید کمتر از 75 باشد. همچنین بر اساس شاخص‌هایی که در فرم‌ها پیش بینی شده بود باید به 70 درصد‌ آن شاخص می‌رسیدند. و فردی که در نظر داشت به رتبه ارشد برسد باید 12 سال سابقه خدمت به اضافه آن شاخص‌های مورد نظر را داشته باشد. فردی که در نظر داشته تا به رتبه خبره برسد باید 18 سال سابقه خدمتی داشته باشد و رسیدن به رتبه عالی 24 سال سابقه خدمت نیاز دارد. در آن مصوبه گفته شده بود که آموزش و پرورش کار گروه‌های سنجش صلاحیت را تشکیل و آن افراد ، معلمان را ارزیابی می‌کردند. در اول مهر 94 فرصت تشکیل کار گروه را نداشتیم و در آنجا شورای توسعه مصوب کرد تا همکاران با این موضوع منطبق شوند. در آن زمان هر کسی بر اساس سابقه خدمت مشمول این اتفاق شدند."

آنهایی که سابقه کمتر از 6 سال داشتند مشمول رتبه بندی نشدند.
وی با اشاره به دیگر افرادی که مشمول طرح رتبه بندی معلمان نمی‌شوند ، عنوان کرد:
" فقط آنهایی که سابقه کمتر از 6 سال داشتند مشمول رتبه بندی نشدند، زیرا آخرین استخدامی آموزش و پرورش مربوط به ورود 40 هزار نفر در سال 89 بود. حسینی به طرح مهر آفرین و استخدام این افراد در آموزش و پرورش اشاره و اظهار کرد: در طرح مهر آفرین افرادی بودند که به صورت شرکتی برای آموزش و پرورش به عنوان خدمتگزار و سرایدار کار می‌کردند که در تبدیل وضعیت به متصدی امور دفتری تبدیل و در این طرح مقرّر شد تا افرادی که بخواهند به صورت پیمانی شوند باید به مناطق کمتر توسعه یافته بروند که این ها رفتند. تعداد معلمان در این طرح خیلی کم بود، تعدادی که در طرح مهر آفرین وارد آموزش و پرورش شدند حدود 60 تا 70 هزار نفر بود. برای شغل معلمی حداقل مدرک تحصیلی لیسانس نیاز داشتیم که تعداد آنها کم بود.

در طرح قبلی ، حداکثر افزایش حقوق در رتبه بندی ، 529 هزار تومان بود.
وی با بیان این که حداکثر افزایش حقوق برای فردی که رتبه عالی داشت ، 529 هزار تومان بود، خاطر نشان کرد: حدود 48 درصد نیروهای آموزش و پرورش با سابقه بیشتر از 24 سال هستند، در نتیجه این تعداد در رتبه عالی قرار گرفتند، با انجام رتبه بندی معلمان میانگین 350 هزار تومان به حقوق معلمان اضافه شد.

میانگین دریافتی معلمان 2 میلیون و 200 هزار تومان است و 48 درصد معلمان بالای 24 سال سابقه دارند.
حسینی اضافه کرد: " در آموزش و پرورش فردی داریم که یک میلیون و 300 هزار تومان دریافتی دارد، از طرفی فردی را هم داریم که 3 میلیون و 400 هزار تومان دریافت می‌کند، این که میانگین دریافتی معلمان روی 2 میلیون و 200 هزار تومان می‌آید به این دلیل است که 48 درصد معلمان بالای 24 سال سابقه دارند و هنگامی که سابقه بالا می‌رود ، منحنی میانگین به سمت بالا میل می‌کند.

وی با اشاره به مثالی در خصوص حقوق معلمان سوئیسی ، گفت: دوستی تعریف می‌کرد که شغل معلمی در سوئیس جزء مشاغلی است که دغدغه حقوق ندارند، زیرا بیشترین حقوق را دریافت می‌کنند. از او سئوالی پرسیدم که آیا به نظر شما اگر در ایران حقوق معلمان را افزایش دهیم ، این مشکلات حل می‌شود ، پاسخ داد خیر ، اعتبار با افزایش حقوق به دست نمی‌آید، سیستم انتخاب معلمی خیلی مهم است."

آموزش و پرورش جزء 3 یا 4 دستگاهی است که حقوق بالا پرداخت می‌ کند!
مدیر کل امور اداری و تشکیلات وزارت آموزش و پرورش با بیان این که حقوق معلمان بر اساس آن چیزی که در احکام کارگزینی آنها وجود دارد، جزء 3 و یا 4 دستگاهی است که حقوق بالا دریافت می‌کنند ، گفت :
" فقط یک مشکل وجود دارد ، این که معلم است و یک حکم کارگزینی ، اما در دستگاه‌های دیگر کمک هزینه مسکن ، ایاب و ذهاب ، کارانه و اضافه کار می‌دهند. وقتی در آموزش و پرورش برای یک معلم چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد خود را با دیگر دستگاه‌ها قیاس می‌کند زیرا آن مبلغ دریافتی را محاسبه می‌کند. برای معلمان نمی‌توانیم آن موارد اضافی را وارد کنیم . به عنوان نمونه اگر بخواهیم برای یک میلیون معلم 100 هزار تومان هزینه رفاهی واریز کنیم ، مبلغ بسیار زیادی می‌شود. " (2)

نیروهای خدماتی و واقعیت هایی در مورد طرح رتبه بندی و حقوق فرهنگیان

جمع بندی
نکته اول
عدالت نسبی ترین واقعیت اجتماعی است. عدالت آینه تمام عیاری برای بیان برابری نسبی انسانهاست. اما همه در این آینه ، از نعمت عدالت نمی توانند بهره مند شوند . یا آنان قبلا از رسیدن به شرایط مطلوب برخورداری از منافع عدالت ، تنبلی کرده اند و یا قربانی تلخی های زندگی چون فقر و جهل خانواده و محیط زندگی خود شده اند. به هر حال تساوی حقوق همیشه در جوامع ، جای بحث موافق و مخالف بسیاری بوده است و در جوامع قدرگرا ، به نابرابری انگشتان دست به عنوان یک حقیقت اشاره می کنند.
طبیعی است برای برخورداری از چنین شرایطی ما نیز ابتدا همانند تمامی کشورهای پیشرفته مترقی ، تدبیرگرا باشیم تا به جای پاک کردن صورت مسایل و توجیه مصلحت گرایی کرده های خود ، به چاره اندیشی عمومی بیندیشیم. ما علاوه بر رواج نگرش تقدیرگرایی ، ملتی هستیم که عموما منفعت طلبیم و به بهره مندی زودهنگام شدیدا معتادیم. ما از فقر فرهنگی شدید در دو عرصه فرهنگ عمومی و رسمی نیز رنجوریم.
لذا دور از ذهن نیست که قادر نباشیم برای تورم تقاضایی موجود که خطرناک ترین نوع تورم است ، طی 41 سال چاره ای بیندیشیم و یک زندگی مسالمت آمیزی طی تحمل خفت باری از سوی ملت در جامعه داشته باشیم . در چنین جامعه ای سخن گفتن از عدالت ، آرمانی دست نیافتنی است که مشاهده می کنید تمامی نیروها اعم از خدماتی و معلمان ، علیرغم ادامه تحصیلات عالی و عالی تر ، نمی توانند از امتیازات تحرک اجتماعی ، برخوردار شوند.

ما طی این 4 دهه ، هرگز ثبات اقتصادی را تجربه نکرده ایم و شرایط باسوادی 100 درصد و یا اشتغال کامل به دلیل تولید انبوه را در تعقیب آن ، از دست داده ایم . لذا این بی عدالتی از واقعیت های شرایط حاکم است و احساس تبعیض ، کاملا طبیعی است.
البته بنده با این نگرش ، بی عدالتی را تأیید نمی نمایم و یا انتظار تحمل افراد بی نصیب از عدالت آموزشی ، اجتماعی و اقتصادی ، را هم ندارم.
اما دلیل اصلی عدم مدیریت این کاستی ها ، همین شرایط موجود است که امروز تعدادی دست به قلم می شوند و با بیان یک سئوال ، انتظار معجزه از اجرای طرح رتبه بندی دارند.

نکته دوم
در یکی از یادداشت های اخیر خود در مورد تربیت معلم چنین نوشته ام :
" چرا کشورهایی چون چین و روسیه و آمریکا که دارای جمعیت دانش آموزی بسیارند ، کمبود معلم ندارند ؟ یا دیگر کشورها ؟ آنها به طور سیستماتیک با تخمینی از تعداد بازنشستگان هر سال ، به طور ثابت ورودی معلم جدید دارند و ما با تابوی استخدام طی سال های گذشته ، از این روال عادی بده و بستان محرومیم ...."
نکته ای که سرمنشأ مشکلات عدیده ای در آموزش و پرورش کشور ماست ، واقعیتی است که مدیر کل امور اداری و تشکیلات وزارت آموزش و پرورش بدان اشاره کرده اند ، یعنی " آخرین استخدامی آموزش و پرورش مربوط به ورود 40 هزار نفر در سال 89 بوده است."
طلسم و تابوی استخدام در آموزش و پرورش حدود یک دهه است که شکست ناپذیر گردیده است و این همه لایه های تو در تویی از مشکلات لاینحل که به همین دلیل ، اما با دو توجیه کمبود معلم و کسری بودجه ، پدید آمده و توجیه و تفسیر می گردد.

نیروهای خدماتی و واقعیت هایی در مورد طرح رتبه بندی و حقوق فرهنگیان

نکته سوم
تشبیه حقوق معلمان ایرانی با کشور سوئیس توسط مدیر کل امور اداری است که معلمان آن بالاترین سقف حقوقی را در جهان دارند که یک قیاس مع الفارق است. جناب حسینی ، همان طور که اشاره کرده اند :
" اعتبار با افزایش حقوق به دست نمی‌آید ، سیستم انتخاب معلمی خیلی مهم است."
این نظام آموزشی است که فرهنگیان را محکوم به انتظار افزایش جرعه ای طی سالها نموده است و هر بار تصور آنان چنین است که این بار ، اوضاع زندگی ام بهبود خواهد یافت ، اما باز گرفتار سرابی می گردند که انتها ندارد. خود طرح رتبه بندی هم سرابی بیش نیست . نقش و نگار ایوانی است که از داربست ویران است. تمام متغیرهای موجود در آموزش و پرورش ، به تعریفی تازه و منطبق با واقعیت های امروز همین جامعه دارند. با قوانین ده بیست سال پیش ، نمی توان ساختار معیوب را ترمیم نمود.

نکته چهارم
جناب حسینی گفته اند : "آموزش و پرورش جزء 3 یا 4 دستگاهی است که حقوق بالا پرداخت می‌ کند" !!
این که به من معلم و یا فرهنگی اگر همانند دیگر سازمانها ، کمک هزینه مسکن ، ایاب و ذهاب ، کارانه و اضافه کار ، بدهید ، از سقف بودجه آموزش و پرورش ، پا فراتر می گذارد ، توجیه مناسبی برای بی نصیبی تمامی معلمان دیروز و امروز و حتی دیگر نیروهایی که در آموزش و پرورش شاغلند اما یا استخدام رسمی نیستند و یا جزو نیروهای خدماتی مدارس و ادارات هستند ، نیست . تمامی جمعیت یک کشور طی تلاش خود نیازهای فردی و اجتماعی آن جامعه را برطرف می سازد و این وظیفه یک دولت است که تعریفی نسبتا متعادل برای شرح وظایف و درآمد آنان داشته باشد. نمی توان یک وزارتخانه را به دلیل پرجمعیت بودن تعداد دانش آموزان و به تبع آن نیاز زیاد به معلمان و مربیان ، محروم از حقوق انسانی و اجتماعی نمود. چنین دولتی ضعیف و ناتوان است و مهم ترین وظیفه آن تأمین منابع مناسب جهت پاسخگویی است.
در تمام مدت تاریخ آموزش و پرورش ، همه نیروهای شاغل در آن از این محرومیت و بی عدالتی آشکار ، زندگی رنج آمیزی را تحمل کرده اند و همه کسانی که چشم های خود را به این اصل اساسی و اولیه زندگی بسته اند مجرمند.

پیشنهاد عملی
توصیه می کنم برای رهایی تک تک شاغلان از خفت پرجمعیتی وزارت آموزش و پرورش و برخورداری از امکانات کمک هزینه مسکن ، ایاب و ذهاب ، کارانه و اضافه کار و افزایش حقوق همانند سایر وزاتخانه ها جهت برخورداری از حقوقی متناسب با شرایط اقتصادی تورم زا ، به جای تلفیق و ترکیب با وزارت آموزش عالی ، که عده ای آن را راهکاری مناسب برای رهایی از مشکلات جاری تلقی می کنند ، خود وزارتخانه آموزش و پرورش را به دو وزارتخانه مجزا تبدیل سازید ، تا هم تعداد نیروهای شاغل در آن کاهش یابد و هم از حق و حقوق قانونی متعارف جامعه بهره مند شوند.
یک وزارتخانه فقط شامل معلمان و دبیران مدرّس و وزارتخانه دیگر ، شامل نیروهای خدماتی و غیرمدرّس و اداری باشد. انجام خدمات متقابل مربوط به هم مابین این دو وزارتخانه توسط نخبگانِ مدیر و معاون چند دهه ای شاغل در آموزش و پرورش ، یقین مشخص خواهد شد!
در سرزمینی که راهکارهای خام ، باعث ترویج تبعیضِ بسیار و آشکار می گردد ، طرح چنین پیشنهادی جای مذمت ندارد، . حداقل از بی نصیبی نسل وار خانواده های این زیر مجموعه که بهتر است.
ما معلمان تنها جایگاه و پایگاه تحرک اجتماعی مان از اول خدمت تا پایان خدمت ، کلاس درسی مان است ، این خود دلیل اصلی قداست شغل معلمی است ، چون از جاه طلبی و طمع کاری دیگر شاغلان برای پُست های دیگر و بالاتر ، منزّه است. ما معلمان و فرهنگیان و نیروهای خدماتی تنها با فاکتور تحصیل ، قادر به تحرک اجتماعی و تغییر موقعیت خود هستیم که شما عالِمانه ابتدا و انتهای احتمال تحقق آن را مسدود ساخته اید. راستی اگر دست و پای مرا این چنین با ریسمانی سفت و سخت ، بسته اید ، آرزوی داشتن نیروهایی متعهد و نجیب و دلسوز و اثربخش و یا نیل به توسعه پایدار آموزشی و ارتقای کیفیت ، انتظاری توهّم زا نیست ؟!


1) خبرگزاری تسنیم . ۲۱ دی ۱۳۹۸ - رتبه‌‌بندی معلمان مشوّق مالی است نه افزایش حقوق .
2) سایت تیزلند . کد مطلب : 3020 . آیا ضوابط رتبه بندی معلمان تغییر کرده است و آیا نیروهای خدماتی شامل رتبه بندی می شوند؟


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نیروهای خدماتی و واقعیت هایی در مورد طرح رتبه بندی و حقوق فرهنگیان

منتشرشده در یادداشت

خودکشی همزمان دو دانش آموز دختر درمنطقه ناصرالدین و وظیقه مدرسه و آموزش و پرورش

نگارنده تحت هیچ شرایطی به دنبال مقصر جلوه دادن شخص یا گروهی نیست (همه ما در جایگاه خود مقصریم ) و صرفاً با دیده ای آسیب شناسانه و ارائه راه حل به منظور پیشگیری از اتفاقات بعدی به موضوع می نگرد.

متاسفانه با خبر شدیم که دو دختر 13 ساله در اثر مصرف قرص برنج خودکشی نموده اند.البته خبر مربوط به روز پنجشنبه سوم بهمن ماه است . این موضوع به عنوان یک رهایی برای نوجوانان این منطقه تبدیل شده و یا در حال تبدیل شدن است.راحت تر بگویم اینکه انگار نوجوانان این منطقه دارند یاد می گیرند که این گونه با مشکلات زندگی روبه رو شوند و برای همیشه به زندگی خود پایان دهند.

پدر فائزه معتقد است که او و دوستش به دلیل یک سوء تفاهم پس از اخراج از مدرسه تحت فشار روانی خیلی زیاد دست به این اقدام زده اند،البته این اقدام خارج از فضای مدرسه اتفاق افتاده است ولی دلیل اصلی به خاطر اخراج او از مدرسه است. او می گوید یک عابر پیاده پس از مشاهده پیکر نیمه جان دو نوجوان دختر بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفته است و این افراد به بیمارستان منتقل شده اند و تحت اقدامات اورژانسی قرار گرفته اند.شماره تلفن پدر فائزه را خود او به سختی در لحظه جان دادن به پلیس می دهد و پس از اندکی دختر نوجوان به دلیل مسمویت شدید جان می دهد.زهرا نوجوان دیگری است که پس از چند ساعت مبارزه با مرگ سرانجام تسلیم می شود و پس از دوستش دیدگانش را برای همیشه از زندگی می بندد.

پدر فائزه و حالا پدری قد خمیده که از نگاه او می توان غم دنیا را به تنهایی در چهره اش دید او مردی جوان و متولد 1358است ، راننده آژانس است و با کار در آژانس مسافربری اموراتش را می گذراند،او با بغضی در گلو می گوید سه فرزند دارم که فائزه بزرگ آنها بود ، یک پسر دبستانی و یک کودک دختر دیگر که مدام از من می پرسند فائزه کجاست و این سوال بیش از بیش بر غم و ناراحتی من و مادرش می افزاید.(مصاحبه ای مفصل با اشان ثبت شده است که در صورت رضایت و ضرورت منتشر خواهد شد)

 

مسئول حراست اداره آموزش و پرورش شهرستان دورود ضمن ابراز تاسف از این حادثه و همدردی با خانواده دانش آموزان قویاً ارتباط این خودکشی را با فضای آموزشی رد کرده و معتقد است که این اتفاق خارج از مکان و زمان آموزشی رخ داده است اما روابط عمومی اداره آموزش و پرورش از موضوع ابراز بی اطلاعی می کند و با بیان دیدگاه های شخصی معتقد است که این خود کشی هیچ ارتباطی به مدرسه و سیستم آموزشی ندارد و ممکن است برای هر شخص حقیقی یا حقوقی رخ دهد ، ریاست آموزش و پرورش شهرستان راضی به مصاحبه نمی شود و شاید برداشت این باشد که نباید به موضوع دامن زد و این در حالی است که به گفته پدر فائزه عده ای از معلمان مدرسه و عده ای دیگر از کارکنان اداره شهرستان در مراسم تشییع و تدفین دخترش شرکت کرده و با خانواده متوفی ابراز همدردی نموده اند.

 خودکشی همزمان دو دانش آموز دختر درمنطقه ناصرالدین و وظیقه مدرسه و آموزش و پرورش

چرا باید به موضوع اهمیت داد؟

موضوع اینجا معنا دار می شود ؛حدود یک سال قبل و بیشتر دقیقا در همین منطقه (ناصرالدین) دو نوجوان پسر کلاس دهم با شرایط مشابه اقدام به خودکشی با قرص برنج می کنند و هیچ خبری در رسانه های محلی و فضای مجازی منتشر نمی شود.

در حقیقت اینکه چهار دانش آموز ،در یک منطقه،هم سن و سال ،به صورت دو نفره و با قرص برنج اقدام به خودکشی نموده اند این معنا دار است و به راحتی می توان دریافت که این موضوع به عنوان یک رهایی برای نوجوانان این منطقه تبدیل شده و یا در حال تبدیل شدن است.راحت تر بگویم اینکه انگار نوجوانان این منطقه دارند یاد می گیرند که این گونه با مشکلات زندگی روبه رو شوند و برای همیشه به زندگی خود پایان دهند.

با این تفاسیر نقش و جایگاه سازمان ها، نهادها و افراد در جلوگیری از اتفاقات بعدی بسیار موثر و تامل برانگیز است.

بگذارید ابتدا چند سوال بپرسیم.

چرا به راحتی در زنجیره شایعه قرار می گیریم و اخبار ضد و نقیضی را خواسته یا ناخواسته منتشر می کنیم که علاوه بر داغ از دست دادن فرزند داغی دیگر بر دل خانواده های داغدار می گذاریم؟

آیا مهارت های کسب سعه صدر، و مبارزه با مشکلات عاطفی و روانی را توانسته ایم به نوجوانان آموزش دهیم؟

آیا در این منطقه توانسته ایم به طور ویژه تمام ابزار و راه حل های موجود را برای آگاه سازی نوجوانان و خانواده های آنها به کار ببریم؟

آیا نهاد ها، سازمان ها و افراد خود را به صورت غیر رسمی یا رسمی مسئول این کار می دانند؟

آیا پس از اقدام به خودکشی دو نوجوان پسر در سال قبل به موضوع ورود کردیم و در خصوص دلایل، انگیزه ها و پیشگیری از اتفاقات مشابه بعدی اندیشیدیم؟

آیا فکر کردیم که اینگونه جریانات می تواند دوباره اتفاق بیفتد؟

اینکه چرا فکر می کنیم با بی تفاوتی و سرپوش گذاشتن بر موضوعات مشکلات خود به خود حل می شوند ؟

و در نهایت چرا باید قرص برنج به سادگی در اختیار نوجوانان قرار بگیرد و چگونه می توان از تهیه و عرضه آن به این قشر جلوگیری کرد؟

هر کدام از ما پس از خواندن سوالات بالا دقیقاً متوجه خواهیم شد که نقش ما در کجا می تواند سازنده و موثر باشد تا بتوانیم گامی موثر در پیشگیری از اتفاقات برداریم.

خوب است که این سوال را از خودمان بپرسیم که : دقیقا کجا و چطور می توانم کمک کنم که اینگونه خبرها را دیگر نشنویم؟

در نهایت احساس کردم به عنوان یک همشهری بنویسم تاثیر گذارتر است تا به عنوان یک خبرنگار،لطفاً منتشر کنید تا به دست همه همشهریان و مسئولین برسد بلکه بتوان کاری کرد.

ارادتمند همه همشهریان

کانال تلگرامی


خودکشی همزمان دو دانش آموز دختر درمنطقه ناصرالدین و وظیقه مدرسه و آموزش و پرورش

منتشرشده در دانش آموز

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور