جناب آقای دکتر عباس پور
از این که وقتی را در اختیار سخن معلم قرار دادید تا گفت و گویی در مورد مسائل و مشکلات آموزش و پرورش درحوزه مدارس هیات امنایی آن صورت بگیرد ، از طرف خودم و بچه های گروه سخن معلم تشکر می کنم .
این گامی است در مسیر تقریب نگرش ها و اقناع طرفین و در واقع کوتاه تر کردن آن دیوار بی اعتمادی بین اداره و مدرسه و امیدواریم که این نشست ها استمرار داشته باشد و بتوانیم به عنوان یک رسانه ، با همه مسئولان وزراتی ، دیالوگی برقرار کنیم .
اشکالی را که در ارتباط با مدارس هیئت امنایی به آموزش و پرورش می گیرند این است که طبق قانون اساسی آموزش و پرورش رایگان است و آموزش و پرورش حق دریافت وجه از خانواده ها را ندارد. اما واقعیت های اجتماعی طور دیگریست ، یعنی سهم آموزش و پرورش از اعتبارات ملی به حدی نیست که بتواند آموزش و پرورش و امور مدرسه را اداره کند . باید این امور را اداره کند در واقع قادر به رها کردن آن هم نیست!
در حدود تئوری و مکتوبات موارد زیادی گفته شده است . با این واقعیت روبه رو شده ایم افرادی که واجد تعلیم هستند آموزش و پرورش باید آنها را تحت پوشش قرار دهد و ثبت نام بکند. آموزش و پرورش نمی تواند دانش آموزانی که در سن مدرسه هستند را رها کند و دانش آموزان را ثبت نام نکند . وقتی هم دانش آموزان به مدرسه آمدند سازوکار ها باید به گونه ای باشد که مدرسه درست اداره شود. یعنی به متغیرهایی مثل کیفیت، فضا، محتوا، معلم باید توجه کند. تجربه به ما نشان داده که نمی توانیم مخفی کاری کنیم و بگوئیم از اولیا پول نمی گیریم یا پول گرفتن قانونی نیست. بخشی از جامعه که شرایط اقتصادی و فرهنگی مناسبی دارند آموزش و پرورش و آینده بچه ها برایشان مهم است. دولت ممکن است نتواند پوشش دهد ولی بخشی از مردم حاضرند و آینده بچه برایشان مهم است کمک می کنند و بخشی هم حاضر نیستند . اکنون سازوکاری ایجاد کردیم تا افرادی که حاضرند و می خواهند مشارکت کنند و پول بدهند مانعی ایجاد نکنیم. یک بخش مدارس هیئت امنایی مسئله مشارکت را با این نگاه تبیین می کند. یعنی این مدارس را در هر منطقه ای تجویز نمی کنیم . در شرایطی تجویز خواهیم کرد که آن منطقه ای که قرار است مدرسه را در آنجا هیئت امنایی کنیم از نظر اقتصادی و اجتماعی در شرایط متوسط رو به بالا باشد که اگر به اغلب آنها بگوییم به مدرسه کمک کنید با کمال میل و بدون هیچ مقاومتی به مدرسه کمک می کنند. در حدود 60 ، 70 درصد مردم حاضر به همکاری هستند که این یک بخش از مشارکت مردم در اداره مدرسه است. بخش دیگر مدارس هیئت امنایی مربوط به ارتقاء جایگاه و کیفیت مدیریت مدارس است. در حقیقت وجه تمایز مدارس هیئت امنایی با دیگر مدارس، همان هیئت امنایی بودن آن است. در جلسات مختلف بیان می کنم که اتکاء مدارس هیئت امنایی به هیئت امنای آن است. بخش زیادی ازمنابع مدرسه را از هیات امنا تامین می کنیم. نه الزاماً از طریق اولیا. این خیلی مهم است. خوشبختانه مدارس قابل توجهی هستند که این گونه هستند و منابع خود را از موسسات تولیدی ، شرکت ها، خیرین، و شهرداری ها تامین می کنند. هیئت امنایی بودن یعنی این . هیئت امنا وقتی می بیند بخش زیادی از دانش آموزان نمی توانند پول دهند می روند از طریق خیرین و از افرادی که وضع مالی بهتری دارند و یا شرکت ها و خیرین و مواردی که عرض کردم منابع خود را تامین می کنند .در واقع مهمترین ویژگی این مدارس ، هیئت امنایی بودن آنها است. مثل مسجد که هیئت امنا مسجد را اداره می کنند و می گردانند. در آیین نامه هم به آن اشاره شده است که خانواده را الزام به کمک نمی کند ولی در هیات امنا از خانواده هایی که توانایی مالی و رضایت بیشتری دارند درخواست مشارکت کنند و کمک بیشتری دریافت کنند و از بعضی ها هم نمی توانند بگیرند. برای ثبت نام حدی مشخص شده که هیئت امنا باید در حد مشخص دانش آموزان را ثبت نام کند. چه آنهایی که به مدرسه کمک می کنند و چه آنهایی که نمی کنند . اگر حد مشخص را ثبت نام کردند، می توانند شاگردان خانواده هایی که کمک نمی کنند را ثبت نام نکنند، به شرطی که به ظرفیت خود رسیده باشند و حد را رعایت کرده باشند. مدارس هیئت امنایی برنامه های کیفی مشخصی دارند. هیئت امنا برنامه ای را تحت عنوان فوق برنامه تدوین می کنند و به شورای آموزش و پرورش می فرستند و در آنجا مصوب می شود و به مدارس ابلاغ می شود . خانواده هایی که نمی خواهند در این فوق برنامه ها شرکت کنند مجبور به پرداخت کمک نیستند . موضوع دیگر اینکه هیچ اجباری نیست که مدرسه هیئت امنایی شود. یعنی دستوری از بالا به پایین نیست که مدارسی حتماً هیئت امنایی شوند. آموزش و پرورش فقط می تواند آگاهی دهد که اگر مدارسی چنین شرایطی دارند و هیئت امنایی شوند، اختیارات بیشتری دارند .
ما زمانی که شروع به کار کردیم با دست اندر کاران مدارس هیئت امنایی – مدیران مدارس، کارشناسان و معاونان آموزشی به مدت 12 ساعت کلاس های توجیهی داشتیم . بیشترین مشکل ما به علت توجیه نبودن دست اندرکاران بود. بخش زیادی توجیه نبودند و بخش زیادی هم هستند که هنوز توجیه نشده اند. در این دوره مواردی که باید رعایت شود گفته شد . مواردی بود که با شنیدن آن ها متعجب شدند. ابتدا باید شورای مدرسه برای هیئت امنایی شدن داوطلبانه درخواست دهد. در مواردی بود که متاسفانه اداره آموزش و پرورش گفته که این مدرسه و این مدرسه باید هیئت امنایی شوند که خلاف قانون بود. آیین نامه می گوید خود شورای مدرسه که مجموعی از اولیا ، معلمان و مدیریت مدرسه هستند می توانند داوطلبانه به منطقه درخواست دهند و از طرف منطقه ارزیابی های لازم به عمل خواهد آمد تا اطمینان حاصل شود که این مدرسه شاخص های لازم را دارد. اگر شاخص ها به اندازه ای هست که مدرسه بتواند امتیاز لازم را بیاورد در خواست خود را به شورای آموزش و پرورش خواهند داد و مصوبه شورای آموزش و پرورش را دریافت خواهند کرد و به مدت یک سال خواهند توانست فعالیت کنند. یعنی باید یک موافقت اصولی باشد. متاسفانه در شروع کار این گونه تلقی شد که می توانند با تعویض تابلو از مردم پول بگیریند. ما می خواهیم این تلقی را کنار بزنیم . در مدارس هیئت امنایی مدیر مدرسه برای ما مهم نیست هیئت امنای مدرسه است که مهم است. سهم هیئت امنا در اداره ی مدرسه باید زیاد باشد . مکان مشخصی دارند، بایگانی دارند، آرشیوی دارند، مکاتباتی دارند . این هیئت امناست که تصمیم گیرنده است چون منابعی که هیئت امنا دریافت می کند در اختیار خودش است و اداره حق گرفتن آن را ندارد . اختیارات خیلی خوبی هم دارد و اداره آموزش و پرورش جز رویکرد مدرسه هیچ دخالتی در مدارس هیئت امنایی ندارد.
وزیر آموزش و پرورش معمولاً زیاد مصاحبه می کند و نظر می دهد . سعی می کند افراد را توجیه کند و تشویق کند که مدارس هیئت امنایی شوند. چون واقعاً مزیت هایی هم هست. در وازرت خانه، ما سعی می کنیم کارها و مدارس را درست پشتیبانی و ساماندهی کنیم تا در مسیر آیین نامه قرار بگیرند . در واقع ما داریم حمایت می کنیم نه مانعی ایجاد کنیم . این موانعی که مشاهده می کنیم در اجرا است . طبیعی است وقتی توجیه صورت نگیرد اجرای درستی را شاهد نخواهیم بود. البته ما مشکلاتی را در هماهنگی داریم. بازتاب عملکرد آموزش و پرورش در مدرسه است. هر مشکلی را که در مدرسه می بینند مطمئناً ریشه در خود ستاد دارد. حوزه ستاد ما خیلی هماهنگ نیست . بخش بزرگی از مشکلات ما به همین دلیل است. حداقل در این دولت آنچه که در برنامه های وزارت است بحث حوزه مشارکت غیر دولتی و حوزه های دیگر هست. شورای آموزش و پرورش در بحث توزیع مشارکت عمدتا مدارس وابسته و مدارس هیئت امنایی پشتیبانی خوبی می کنند و فضای خوبی برای پرداختن به آن ایجاد کردند. نمی دانم خود شما چقدر این مدارس را دیدید اما اغلب مدیران کل استان ها اعتقاد دارند که این مدارس از نظر اقتصادی و اداری دردسر زیادی را برای آموزش و پرورش ندارند که ما در صدد تقویت این نگاه هستیم. ما واژه توصیه را زیاد به کار نمی بریم ،برای اینکه نمی خواهیم دستوری توصیه بدهیم. در شرایطی اقتضا می کند که این نوع مدارس متناسب با این شرایط عمل کند.
ما مدارس هیئت امنایی را به عنوان مدارس خاص نمی بینیم .شما می دانید که آموزش و پرورش برای مدارس خاص شرایط خاصی را در نظر گرفته ولی مدارس هیئت امنایی شرایط خاصی را برای ثبت نام دانش آموزان ندارد. ما دانش آموزان را برای مدارس هیئت امنایی انتخاب نمی کنیم. معمولاً وقتی می گوییم مدارس خاص عمدتاً منظورمان به تیزهوشان یا سمپاد یا نمونه دولتی است که دانش آموزان یا معلمان آن خاص هستند اما در مدارس هیئت امنایی دانش آموزان و معلمان مثل مدارس دولتی است ولی از نظر سبک مدیریتی که دارد در راستای ماده 13 قانون مدیریت خدمات کشوری بخشی از کار مدرسه واگذار می شود . اختیارات مدرسه بالا می رود و مدرسه خودگردان می شود. حوزه اداره آموزش و پرورش دخالتی در این مدارس ندارد و ما این مدارس را در ردیف مدارس شاهد یا سمپاد قرار نمی دهیم. در مدارس سمپاد یا شاهد دانش آموزان باید شرایط خاص و ویژه ای داشته باشند ولی در این مدارس، دانش آموزان لازم نیست چنین شرایط ویژه ای را دارا باشند مثل معدل. مدارسی که معدل خوبی داشته باشد هیات امنایی می شود. نه این که ما در ابتدا شرط بگذاریم که مثلا با این معدل ما جذب می کنیم، نه. ما مدرسه ای را بررسی می کنیم که مدرسه کیفیت خوبی دارد و در محل خوبی واقع شده. شرایط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی مردم خوب است و غنی هستند، پس این جا مدرسه هیات امنایی تشکیل می شود. الآن هم تاکید روی این مدارس است. در خیلی از استان ها استقبال زیادی مشاهده کردیم و برای اینکه در مسیر خلاف قرار نگیریم و از مسیر خارج نشویم و به آنها سرو سامان دهیم، کیفیت بخشی را در الویت قرار دادیم و به وضع موجود توجه بیشتری کردیم. در حوزه مدیریت شوراها، سیاست گذاری ها برای این گونه مدارس و مدارس غیردولتی با ما است. وزارت آموزش و پرورش سعی دارد همان چیزی که در آیین نامه نوشته شده دقیقا اجرا شود. بی برنامه نباشد تا عده ای بگویند چون مدرسه هیئت امنایی است اولیا حتما باید پول دهند. متاسفانه در یکی از استان ها پیشنهاد کردند که مدرسه بزرگسالان را هیئت امنایی کنیم . بزرگسالان مدرسه عادی ما نیست که تبدیل به هیئت امنایی کنیم. بیشتر نگاه اقتصادی حاکم است که پول به حساب خزانه نرود و پولی که می گیرند به راحتی هزینه کنند. در مدرسه هیئت امنایی پولی را که می گیرند حتماً باید در مدرسه خرج شود جز موارد خاصی که جلوتر خواهم گفت . مدارس بزرگسالان شاخص های لازم برای هیئت امنایی را ندارند، فوق برنامه ای در آن جا نداریم و باید تک نوبته باشد و کیفیت مدارس بزرگسالان بالا باشد. سازمان آموزش و پرورش آمده گفته اول ببینیم همین تعداد مدارس هیئت امنایی که داریم شرایط مناسب و شاخص های لازم را دارند یا خیر .
بله دقیقاً. ما حدود 6 ماه پیش ، وضع موجود را آسیب شناسی کردیم و یک کارگاه یک روزه 6 ساعته در منطقه 5 تهران با حضور مدیران و دست اندرکاران مدارس هیئت امنایی 60 نفردعوت کردیم و در 5 محور مختلف تشکیل دادیم . اولین موردی که اتفاق نظر بود و از مدارس استان ها هم گرفتیم این بود که مدارس متولی مشخصی ندارند . حوزه های مختلف نسبت به این مدارس توجیه نیستند و با آیین نامه آشنایی ندارند. مثلاً ارزیابی عملکرد نمی داند که این مدرسه هیئت امنایی است و یک سری اختیاراتی دارد .متاسفانه زیاد در کارهای آنها دخالت می کنند و بی مورد ورود پیدا می کنند.
دقیقا ، اول باید این حل شود. باید ابتدا به جایی برسیم که این مدارس واقعاً هیئت امنایی هستند و آیین نامه اجرایی شده است. اگر آیین نامه اجرا نشد برگردیم به شرایط حالت قبل . اول باید ببینیم این تعداد مدارس هیئت امنایی داریم که در آن هیئت امنا تصمیم گیرنده و تعیین کننده است و داوطلبانه تشکیل شده و بخش قابل توجهی از منابع را از خارج، همان اولیا تامین می کند. ما برای این مدارس واژه شهریه را به کار نمی بریم. ما الزامی برای شهریه در این مدارس نداریم. البته بحث کیفیت منطقه ای که مدرسه در آنجا ایجاد می شود هم هست. تهران نمونه خوبی است، منطقه 6 تهران بالاترین تعداد مدارس هیئت امنایی را دارد و کاملاً منطبق با شرایط مردم آن منطقه است که متوسط و روبه بالا است. مدارس منطقه 3 تهران چون برخورداریش بالا است حدود 75 درصد مدارس غیر دولتی است . در مناطق بالای تهران اقتضاء می کند که مدارس غیر دولتی باشد .در مناطق میانه ، مدارس هیئت امنایی و در مناطق پایین مدارس دولتی جواب می دهد . من به این مدارس تعصبی نگاه نمی کنم.
معتقدم باید بدانیم چند مدرسه هست که واقعاً مشکل دارند؟ چه تعداد از مدارس می توانند هیات امنایی بشوند؟ یعنی بگوییم این تعداد مدارس می توانند هیئت امنایی باشند و این تعداد غیر دولتی ، یک بخش می ماند که مدرسه نیازمند توجه است که اگر ما بدانیم مشکل حل خواهد شد. مردم بدانند که این تعداد از مدارس قادر به تامین هزینه های آب و برق و گاز خودش نیستند. باید بدانیم چند مدرسه این چنینی هست که با همکاری های سازمانی و مدیریتی و مشارکت های سازمانی و تفاهم نامه ها آن ها را حل کنیم و چه کارهایی را تا این مدت هم انجام داده ایم. ما توانسته ایم تعدادی از مدارس را در بخشی از استان سیستان شناسایی کنیم که مشکل دارد و می توانیم به منطقه آزاد بگوییم که بیایید و مشکلات این مدارس حل کند واین ها مکلف شدند که مبلغی را بدهند و در تجهیز مدارس مشارکت بکنند. چون از بحث هیات امنایی خارج می شویم این بحث را عرض می کنم..اگر مدیریت این چنینی حاکم باشد می توانیم به راحتی مشکلات مدارس را حل کنیم که در نهایت این مدارس خودگردان و خودکفا هستند و مشکلی نخواهند داشت. مدارس هیئت امنای ما نیاز به سرانه ندارند، نیاز به پول ندارند و تقریبا مدارسی هستند که آموزش ارزانی را ارائه می دهند و به معنای واقعی مدارس مشارکتی هستند. هر چند سازو کار حقوقی آن فراهم نیست اما در قانون پیش بینی شده که اگر مدارس به این حد برسند می توانند غیر دولتی هم حتی بشوند.
مشاور معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پروش از تحقق افزایش ۲۰ درصدی حقوق معلمان ابتدایی خبر داد.
منصور مجاوری در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، با اشاره به ابلاغ دستورالعمل افزایش 20 درصدی حقوق معلمان ابتدایی اظهار داشت: این دستورالعمل از سوی معاونت توسعه مدیریت و پشتیبانی آموزش و پرورش ابلاغ شده است.
وی افزود: برهمین اساس، از اول مهرماه سال جاری حقوق معلمان مقطع ابتدایی 20 درصد افزایش یافته و این موضوع در احکام آنها منظور میشود.
مشاور معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی آموزش و پرورش ادامه داد: در حقوق ماه جاری شاهد افزایش 20 درصدی حقوق معلمان ابتدایی خواهیم بود که معلمان دارای شرایط و امتیازات ذکر شده در دستورالعمل از آن بهرهمند خواهند شد.
گروه اخبار /
نشست هم اندیشی موسسان و مدیران مدارس غیردولتی توسط مدیریت آموزش و پرورش منطقه 9 تهران لغو شد .
« صدای معلم ( سخن معلم ) » چندی پیش گفت و گویی با مدیرکل محترم سازمان مدارس غیرانتفاعی و توسعه مشارکت ھای مردمی وزارت آموزش و پرورش انجام داد . ( این جا )
تعدادی از مدیران و موسسان محترم مدارس غیردولتی تهران در تماسی با سخن معلم پیشنهاد برگزاری یک نشست هم اندیشی با محوریت " طرح و بررسی مشکلات و مسائل مدارس غیردولتی " را ارائه کردند .
پیشنهاد مذکور با مدیریت محترم آموزش و پرورش منطقه 9 تهران مطرح و ایشان از این ایده استقبال نمود .
به مدیران و موسسان محترم اطلاع رسانی شد و قرار بر این بود که نشست مزبور ،امروز سه شنبه ساعت 30 / 14 الی 16 در اتاق شورای اداره آموزش و پرورش منطقه 9 برگزار گردد .
در کمال تعجب و بدون هر گونه توضیحی ، جلسه از سوی مدیریت محترم اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تهران لغو گردید .
تلاش صدای معلم برای اطلاع از علت و یا دلایل لغو این جلسه به جایی نرسید .
با توجه به تاکیدات وزیر محترم آموزش و پرورش و نیز دولت تدبیر و امید در مورد تعمیق فرهنگ گفت و گو و نیز اهتمام ویژه مدیران در امر " پاسخ گویی " ؛ صدای معلم منتظر پاسخ منطقی و قانع کننده ی آقای ربوشه در مورد حرکت اخیر ایشان می باشد .
پایان پیام /
گروه اخبار /
* در جلسه ای که تشکل های معلمان و در هفتم تیر ماه سال جاری با وزیر محترم آموزش و پرورش برگزار کردند ، مدیر گروه سایت سخن معلم به صراحت خواهان برکناری آقای مصطفی عطاران مدیر کل دفتر هماهنگی هیئت های رسیدگی به تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش گردید . ( این جا )
* سخن معلم در نوزدهم مرداد ماه سال جاری خبری را با این متن منتشر کرد :
شنیده ها حاکی است که به زودی آقای مصطفی عطاران ، مدیر کل دفتر هماهنگی هیئت های رسیدگی به تخلفات اداری ، تغییر خواهد کرد .
یکی از مطالبات تشکل های فرهنگیان که در جلسه اخیر آن ها با آقای دکتر فانی ، مطرح شد ؛ تغییر ترکیب هیات های رسیدگی به تخلفات اداری و همچنین تعدیل احکام صادره توسط این هیات ها برای فعالان تشکل های معلمان در دولت گذشته بوده است .
سخن معلم از این اقدام مهم و شایسته وزیر محترم آموزش و پرورش استقبال می کند . ( این جا )
پایان پیام /
* به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در تاریخ 15 / 10 / 93 ، علی اصغر فانی درحکمی " علی نقی حصنی " را به سمت «نماینده وزیر و مدیر کل دفتر هماهنگی هیئت های رسیدگی به تخلفات اداری» منصوب کرد .
" گروه سایت سخن معلم ضمن تشکر از وزیر محترم آموزش و پرورش در جهت ایجاد تغییرات مدیریتی در راستای برنامه های دولت تدبیر و امید و نیز آرزوی موفقیت برای مدیر کل جدید جناب آقای " علی نقی حصنی " امیدوار است که هیات های رسیدگی به تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش به دور از " سیاست زدگی " و با حفظ " استقلال " و عمل در چارچوب وظایف و کارکردهای مصرح در قانون ، در جهت ایجاد " امنیت فرهنگی " که مورد تاکید وزیر محترم آموزش و پرورش است حرکت نمایند .
عبدالجلیل کریمپور - آموزگار
دروغ بهعنوان آسیب مهم اخلاقی - اجتماعی، زمانی که بر پیکره اجتماع وارد میشود، بنیان جامعه را به هم میریزد. اگر چه هنوز ظاهر آن پابرجا است و همه به راحتی به روزمرگی خویش ادامه میدهند. یکی از پیامدهای اصلی دروغ فقدان اطمینان است که زمینه بروز بیخیالی در جامعه را فراهم میکند. جامعهای که دروغ به راحتی در آن رواج پیدا کند، خیانت و گسترش بیبندوباری نیز میتواند از آن منشعب شود که خود زمینهای برای شیوع نیرنگ و فریب میشود و افراد جامعه همدیگر را نیرنگ بازانی میبینند که برای رسیدن به اهداف خویش، دست به هر ترفندی میزنند. جوامعی که به آسیب دروغ آلوده هستند، به این وضع دچارند که افرادش سعی در روتوش کردن و زرق و برق، گفتار خویش میکند و همه به یکدیگر «وعده سر خرمن» میدهند. دروغ جامعه را به تزلزل میکشاند و ستونهای اجتماعی را که برای برپایی آن، زمان زیادی صرف شده، به سمت نابودی میبرد.
اگر دقت کنیم درمییابیم، جامعه ایدهآل، جامعهای است که همه در آن فرصت بروز و ظهور اندیشهها و استعدادهای خود را داشته باشند و هر فکر بنا برداشتههای خود، به فعالیت بپردازد و دروغ و نیرنگ زمینهای برای طرد افکار مخالف نباشد ؛زیرا ما فقط حق داریم که افکار خود را مستند بیان کنیم و به هیچ عنوان حق نداریم به اندیشههای مخالف برچسب دروغین بزنیم و به آنها توهین کنیم، زیرا آزادی اندیشه حق مسلم همه افراد جامعه است و کسی نباید این حق را به ترفندهای مختلف از افراد برباید.
عارضه دیگر دروغ، بیاعتباری است که جامعه را بدان مبتلا میکند و تعامل موفقیتآمیز را در آن، منهدم میسازد. افکاری که به دروغ آلوده میشوند، منزوی شده و روز به روز همراهان خود را از دست میدهند چرا که پسته بی مغز چون دهان واکند رسوا شود.
باید تلاش کنیم و ریشه دروغ را بخشکانیم. نباید بگذاریم دروغ زمینه شوخی و خنده ما شود. باید مواظب باشیم اعتبار سنجی ما به دروغ وابسته نباشد! از دروغ برای پلههای ترقیمان حذر کنیم و از یادمان نبریم که دروغ میتواند یک زندگی را به نابودی کشاند.
خلاصه کلام اینکه باید بفهمیم، برای تثبیت یک فکر و اندیشه، باید صداقت را در رأس هرم وجودی آن قرار داد تا جاودانه شود.
شیرزاد عبداللهی
لغو تعهد خدمت دبيري معنايي جز تعطيلي دانشگاه فرهنگيان ندارد. محمدباقر نوبخت، معاون نظارت راهبردي رييسجمهور طي نامهيي به اسحاق جهانگيري خواستار حذف قانون تعهد خدمت در آموزش و پرورش شد. نوبخت در نامه خود مينويسد كه از آغاز دهه ٧٠ تاكنون ديگر فلسفه وجودي و وجوبي جذب نيروي انساني به صورت بورسيه تعهد خدمتي در وزارت آموزش و پرورش به دليل ورود نيروي انساني تحصيل كرده دانشگاهي به تعداد كافي به بازار از بين رفته و ديگر نيازي به هزينههاي اضافي براي بورسيه دانشجويان نيست. حاجي بابايي، وزير سابق آموزش و پرورش كه در دوره وزارت او دانشگاه فرهنگيان با ٦٤ پرديس مردانه و زنانه تاسيس شد، وعده داده بود كه با جذب سالانه ٢٥ هزار دانشجو ظرفيت دانشگاه ظرف چهار سال به ١٠٠ هزار دانشجو برسد. اما دانشگاه فرهنگيان فقط در سال ٩١ توانست ٢٥ هزار دانشجو جذب كند. سال ٩٢ فقط ١٧ هزار تن دانشجو پذيرفت و امسال هم احتمالا ظرفيت پذيرش به ١٠ هزار نفر ميرسد.
گفته ميشود كه قرار است ورودي اين دانشگاه در سال آينده به پنج هزار تن برسد اين دانشگاه كه از تجميع حدود يك صد مركز تربيت معلم در سال ٩٠ تاسيس شد، از كمبود بودجه و تجهيزات و كادر علمي رنج ميبرد. اين دانشگاه كه به گفته مهر محمدي، سرپرست دانشگاه و فاني، وزير آموزش و پرورش قرار بود به «يك برند بينالمللي» تبديل شود، از نظر تجهيزات در حد دبيرستان شبانه روزي باقيمانده و رفتار مسوولان با دانشجويان از سطح دانشآموز دبيرستاني فراتر نرفته است.
ميتوان گفت كه اين دانشگاه قبل از خروج اولين دسته از فارغ التحصيلانش در سال ٩٤، در موقعيت لرزان بلاتكليفي قرار گرفته است. اما مهر محمدي، سرپرست دانشگاه فرهنگيان ميگويد: «موجوديت دانشگاه فرهنگيان به هيچوجه نبايد با قانون متعهدين به خدمت پيوند زده شود... و اين دانشگاه بايد با قوت به ماموريت حاكميتي خود كه تربيت معلم است ادامه دهد.»
لازم نيست كسي موجوديت اين دانشگاه را با موضوع بورسيه پيوند بزند. چون اين پيوند به صورت ذاتي وجود دارد. با لغو تعهد خدمت كه معناي درست آن لغو «تعهد استخدام در بدو ورود به دانشگاه و دريافت حقوق در دوره دانشجويي» است، اين دانشگاه تنها مزيت خود را براي جذب دانشجو از دست ميدهد و اصولا فلسفه وجودي آن از بنيان با ترديد مواجه ميشود. مهر محمدي يكي از دلايل لغو تعهد خدمت را چنين بيان كرد: «به دليل تضمين شغلي كه براي دانشجويان در اين دانشگاه فراهم ميشود دانشجو معلمان دچار رخوت و كاهش انگيزه براي خوب تحصيل كردن شدهاند.»
اين نكته در نامه نوبخت به اين شكل بيان شده كه «تضميني بر وجود شايستگيهاي لازم در دانشجويان بورسيه بعد از فارغالتحصيلي وجود ندارد.» سرپرست دانشگاه فرهنگيان افزود: «تصميم نهايي را بايد مجلس شوراي اسلامي بگيرد.» آقاي مهر محمدي كه به نظر ميرسد مخالف لغو بورسيه است خوب ميداند كه مجلس نهم كه در مهر ٩١ قانون متعهدين خدمت را احيا كرده، بسيار بعيد است كه مصوبه خود را لغو كند. پيشنهاد جايگزين مهر محمدي اين است كه از آثار منفي قانون متعهدين به خدمت پيشگيري شود و مثلا قانون تعهد دبيري از سال چهارم دانشگاه اجرا شود. در اين حالت دانشجويان تا سال چهارم اطميناني به استخدام خود ندارند و باز هم جاذبه اين دانشگاه براي داوطلبان بسيار كم ميشود. يك پيشنهاد جايگزين هم اين است كه فارغالتحصيلان دانشگاههاي معتبر با مدرك كارشناسي در رشتههاي مورد نياز آموزش و پرورش انتخاب و پس از دوره يكساله يا دو ساله تخصصي علوم تربيتي و روان شناسي در دانشگاه فرهنگيان با مدرك كارشناسي ارشد وارد آموزش و پرورش شوند. در اين صورت هم دانشگاه فرهنگيان صلاحيت علمي – تخصصي برگزاري اين دورههاي عالي را ندارد.
آموزش و پرورش در دوره گسترش آموزش عالي، استعداد و ظرفيت دانشگاه داري ندارد. اگر آموزش و پرورش توان و ظرفيت دانشگاه داري داشت، دانشگاه تربيت معلم را با حدود يك صد سال سابقه از دست نميداد و يا ٦٠ درصد ظرفيت دانشگاه شهيدرجايي آزاد نميشد.
آموزش و پرورش به جاي تاسيس دانشگاه بايد از توان و ظرفيت بهترين دانشگاههاي دولتي كشور استفاده كند. بهترين فارغ التحصيلان را جذب كند و دورههاي يك يا دوساله علوم تربيتي و روان شناسي را در دانشكدههاي علوم تربيتي دانشگاه تهران و ديگر دانشگاهها برگزار كند. مجلس نبايد به بحث تربيت معلم نگاه سياسي داشته باشد و داستان احياي امور تربيتي در مجلس هفتم تكرار شود. امروزه با گسترش سيستم اطلاعات و ارتباطات، فضاي سياسي دانشگاهها شبيه هم است و ايزوله كردن يك دانشگاه خاص امكان ندارد. در يادداشت ديگري بحث بحران دانشگاه فرهنگيان را از منظر اقتصاد آموزش و پرورش و سياست خصوصي سازي بررسي ميكنم.
گروه اخبار /
امروز دوشنبه پانزدهم دی ماه جمعی از بازنشستگان وزارت آموزش و پرورش با آقای دکتر صدر نوری معاون سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور و نماینده آقای دکتر نوبخت ( معاون برنامهريزي و نظارت راهبردي رييسجمهور ) در سالن اجتماعات این سازمان پیرامون مطالبات و مشکلات خویش به بحث و گفت و گو پرداختند .
مدیر و مجری این جلسه در ابتدای این نشست گفت : " ما از سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور انتظار داریم قانون مدیریت خدمات کشوری را که در سال 1386 تصویب شده است اما مجلس نظارتی بر اجرای آن نداشته است را اجرا کند .
وی افزود : بحث ما در مورد هم ترازی حقوق بازنشستگان است و نظام پرداخت هماهنگ که از سال 86 تاکنون اجراء نشده است . متاسفانه مطالبات بازنشستگان تا الان پرداخت نشده است .حقوق ما طبق قانون باید مطابق با نرخ تورم باشد . این که هیات وزیران بیاید افزایشی کم تر از این را اعمال کند پاسخ گوی نیازها و هزینه های زندگی ما نیست . ما مشکلات اساسی در زمینه مسائل بهداشت و درمان به ویژه بیمه تکمیلی داریم . اگر صندوق بازنشستگی کشور توانایی پرداخت این مطالبات را ندارد دولت از محل درآمد عمومی می تواند این بودجه را تامین کند .حقوق بازنشستگان آموزش و پرورش حتی به نسبت شاغلین آن هم افزایش پیدا نکرده است .دولت های نهم و دهم به تعهدات قانونی خود در زمینه مطالبات بازنشستگان عمل نکرد و ما از دولت تدبیر و امید انتظار داریم که امید ما را ناامید نکند .
وی ضمن انتقاد از وزارت آموزش و پرورش تصریح کرد که نه آقای حاجی بابایی و نه آقای فانی حتی یک روزشان را به این قشر اختصاص ندادند . آن ها حتی مکانی برای گرد همایی و یا جلسات ما فراهم نکردند و ما مجبوریم که جلسات خود را در خیابان ها و روی آسفالت و... برگزار کنیم !
ما از آقای دکتر نوبخت واقعا سپاسگزاریم که که به ما توجه کرده و این سالن را در اختیار ما گذاشتند . برخورد آن ها تاکنون بسیار محترمانه و برزگوارانه بوده است .
یکی دیگر از بازنشستگان ادامه داد :ما فقط اجرای قانون را می خواهیم . چرا باید فرضا بازنشسته 20 ساله تامین اجتماعی حقوقش دو برابر من بازنشسته 30 ساله باشد ؟
چرا قانون این فرق را گذاشته است ؟
حتی مجلس هم که می رویم پاسخ ما را نمی دهند . متاسفانه سنگینی ناکارآمدی دولت های قبلی به دوش این دولت افتاده است و ما این مساله را می فهمیم .
بازنشسته دیگری گفت : چرا از تجارب ما بازنشستگان استفاده نمی شود ؟ بازنشستگان آیینه تمام نمای شاغلان هستند . آیا بازنشستگان آموزش و پرورش باید خیابان گردی کرده و یا در پارک ها وقت بگذرانند ؟
انتظار ما این است که فاصله پردرآمدها و کم درآمدها کاهش پیدا کند . این کار شدنی است و فقط نیاز به یک برنامه ریزی دقیق و منسجم دارد .
اهم خواسته هایی که در این نشست مطرح شد عبارت بودند از :
سپس آقای دکتر صدر نوری ضمن تشکر از بازنشستگان از آن ها خواست که با تشکیل کمیته ای او را در پی گیری امور یاری کنند .
او تصریح کرد که به نمایندگی از آقای دکتر نوبخت در این جلسه حاضر شده و مسائل را شفاف سازی کرده و با دقت آن ها را رسیدگی خواهد نمود ، اما برای این کار زمان لازم است .
در پایان ، مجریان جلسه و همکاران بازنشسته از گروه سایت سخن معلم به سبب انعکاس مناسب و پیوسته ی اخبار مربوط به بازنشستگان تشکر نموده و یکی از بازنشستگان با تقدیم شعری به مدیر سایت برای وی آرزوی موفقیت و بهروزی نمود :
به سخن گنج سعادت به کف آور که سخن
کیمیایی است که بر خاک نَهی زر گردد
( مشروح این نشست و گزارش تصویری آن در آینده تقدیم خوانندگان گرامی خواهد شد . )
پایان گزارش /
از کوچ خونبار دوست قدیم و همکار خوبم، محسن خشخاشی چهل روز گذشت. در این مدت اصحاب نظر و ارباب قلم؛ آنهایی که می شناختندش و یا کسانی که هرگز او را ندیده بودند در باره ی بیدادی که بر او رفت بسیار گفتند و نوشتند، هر چند از خود او کمتر سخنی به میان آمد.
محسن را از بدو تولدش می شناختم. میان خانه پدری او و خانه ما در کوچه بابا طاهر در خیابان سنایی تنها یک خانه فاصله بود. او آخرین فرزند خانواده بود که پس از چهار خواهر و یک برادر بزرگتر پا به عرصه وجود نهاد. هم از این جهت، به شدت مورد علاقه و توجه خاص همهاعضای خانواده قرار داشت و هیچ یک از بچه های آن کوچه و محله جنوب شهری را جرأت نبود که کمترین شیطنتی در حق او روا دارد و آزار و اذیتی به او رساند. با این حال او نیز چون دیگر بچه های آن کوچه و محله، بر کشید و برومند شد و در نهایت، کسوت معلمی را بر تن کرد، که سخت بر قامتش برازنده بود. اگرچه عموم همکاران، دانشجویان و دانش آموزانش او را به عنوان معلمی وظیفه شناس، منظم، دقیق، سخت گیر، پرتلاش و مسئول می شناختند، در تعبیر خودش فردی معمولی و «متوسط الحال» می نمود که تنها می کوشید آنچه را وظیفه وجدانی و اخلاقی اش می دانست، ادا نماید. می گفت: « نه خیلی بد اخلاقم و نه خیلی خوش اخلاق!» اما با نگاه پُر مهر و کلام شیرینش از همگان دل ربایی می کرد و این «دل ربودن» برجسته ترین ویژگی اخلاقی اش بود. گویی اوحدی مراغه ای، این غزل بسیار زیبا و دردناک را در وصف آن دوست عزیز سروده است:
دلها بربودند و برفتند سواران |
ما پای به گِل در شده زین اشکِ چو باران |
او رفت که روزی دو سه را باز پس آید |
ما دیده به راه و همه شب، روزشماران |
بر کشتنم ار شاه سواری بفرستد |
با شاه بگویید که کشتند سواران |
اندیشة باران نکند غرقة دریا |
ای دیدة خونریز، میندیش و بباران! |
این حال که ما را به جز او یارِ دگر نیست |
حالی است که مشکل بتوان گفت به یاران |
ما را به بهار و سمن و لاله چه خوانی؟ |
دریاب کزین لاله چه روید به بهاران؟ |
آهن که چه دید از غم آن چهره، بگویید |
تا آینه پیشش نزنند آینه داران |
گر دوست دوایی ننهد بر دل مجروح |
مَرهم ز که جوید جگر سینه فگاران؟ |
صد قصه نبشت «اوحدی» از دست غم او |
وین غصه یکی بود که گفتم ز هزاران |
آنچه از پی می آید، گفت و گویی است بس ساده و صمیمی که یکی از دانش آموزان دبیرستان تیزهوشان شهید بهشتی با او انجام داده و در نشریه دانش آموزی نگرش در اردیبهشت 1387 در همان دبیرستان منتشر شده است. جملاتی که درون [ ] قرار دارد از مصاحبه کننده است و به چاشنی طنز آمیخته، که در عین حال شیرینی خاصی به این گفت و گو داده است.
محمد گودرزی، دبیر تاریخ دبیرستان تیزهوشان شهید بهشتی
*
نگرش: فکر می کنم اگه ما می خواستیم از آقای رئیس جمهور هم وقت بگیریم، این قدر تو دردسر نمی افتادیم، ولی بالاخره یک وقت بین کلاس ها به دست آمد. در این 25 دقیقه خیلی چیزها یاد گرفتیم و انصافاً مصاحبه شیرینی بود. زیاد نمی خواهم سر شما را درد بیاورم. مشغول خواندن مصاحبه شوید:
نگرش: با عرض سلام، در ابتدا خودتون را معرفی کنید.
من محسن خشخاشی هستم، متولد سال 1350 در بروجرد.
نگرش: در باره ی تحصیلات تان کمی توضیح دهید.
دوران دبستان را در دبستان ناصرخسرو گذراندم. دوران راهنمایی را در مدرسه شهید چمران، سال اول دبیرستان را در مدرسه امام خمینی (ره) یا همان دبیرستان پهلوی سابق و سه سال باقی مانده را در دبیرستان بحرالعلوم سپری کردم. رشته من ریاضی فیزیک بود و در سال 68 دیپلمم را گرفتم. همان سال هم در رشته «فیزیک کاربردی حالت جامد» در دانشگاه مشهد قبول شدم. بعد از آن در سال 72 فارغ التحصیل شدم، بعدش رفتم سربازی، از سال 73 تا 75 را در بندرعباس خدمت کردم [چقدر که گرما نخوردید؟!] سال 75 به بروجرد آمدم. سال 76 به استخدام کارخانجات نساجی بروجرد درآمدم. سرپرست سالن ریسندگی در شیفت، بعد از یک سال و نیم، به دلایلی از آنجا استعفا دادم و به آموزش و پرورش آمدم، یعنی از سال 78. در سال 81 به اتفاق دوستم آقای شعبانزاده [همین دبیر فیزیک سوم خودمون] تصمیم گرفتیم که برای فوق لیسانس بخوانیم. من «ژئوفیزیک» دانشگاه آزاد تهران قبول شدم [خدا میدونه چقدر خرج تحصیل کردین!] و ایشون هم دانشگاه دولتی یزد. در سال 83 فارغ التحصیل شدم، در حالی که اینجا هم درس می دادم.
نگرش: رشته ای که در مقطع فوق لیسانس انتخاب کردید با شناخت و علاقه همراه بود؟
بله، ژئوفیزیک یک رشته کاربردی فیزیک است. رشته فیزیک معمولاً محاسباتی و خشک است اما ژئوفیزیک ترکیبی است از فیزیک و زمین شناسی که بیشتر بچه های فیزیک در آن موفق ترند.
نگرش: معدل تان در این مقطع چند شد؟
من در این مدت دو سالی که در این دوره درس می خواندم، همزمان مشغول به تدریس هم بودم؛ هر هفته سه روز در بروجرد درس می دادم و چهار روز به تهران می رفتم. معدلم 17.61 شد که معدل خوبی به حساب می آمد.
نگرش: در حال حاضر در چند مرکز تدریس می کنید؟
تدریس من در آموزش و پرورش محدود است به دبیرستان شما و دبیرستان سما پسرانه.
نگرش: در سطح آموزش عالی چطور؟
اکثر دانشگاه های بروجرد و حومه، که می توان دانشگاه های آزاد و پیام نور، دانشکده سما و مدت کمی هم مرکز علمی کاربردی را هم نام برد.
نگرش: این همه که خود را مشغول تدریس کرده اید، دلیل آن مسائل اقتصادی است یا علاقه به تدریس؟
بحث وضعیت اقتصادی است. چرا که اگر بحث علاقه باشد، من مایلم که زمان تدریسم کمتر بشود و کیفیت کار بالاتر برود. مثلاً اگر من هفته ای 24 ساعت تدریس داشته باشم، کیفیت کارم خیلی بهتر از اینه که از ساعت 8 صبح که می روم، غروب برمی گردم و فقظ هم اگر کار فردام واجب باشه، می توانم مانوری روی درسی که فردا می خواهم بدهم داشته باشم وگرنه، نه. و این مسئله تأثیر منفی روی کار ما دارد [الان که خیلی سرشون شلوغه، تدریسشون به این خوبیه، اگه سرشون خلوت بشه، چطوه درس می دن؟!]
نگرش: الان که ما در سال دوم هستیم، نسبت به سال اول تفاوت بسیار در رفتار شما مشاهده می کنم. مثلاً بیشتر می خندید و یا به اندازه سال اول خشک نیستید. دلیل این تغییر رفتار چیست؟ آیا همیشه با سال دومی ها اینطورید یا امسال تغییر رویه داده اید؟
نه بحث تغییر رویه نیست. بچه ها وقتی پایه اولند با اخلاق ما آشنا نیستند و اگر روال کار طوری باشه که نرمشی نشان دهیم، کنترل کلاس از دستمان خارج می شود. اما وقتی بچه ها به پایه دوم بیایند خیالم راحت شده که با اخلااق من آشنا هستند و می دانند که به چه چیزهایی حساسم و به چه چیزهایی نه.
نگرش: در دورة تحصیل در دبیرستان هم امتحانات تان سخت بود؟
در دوران ما دبیرستان بحرالعلوم یکی از بهترین دبیرستان های شهر بود و بهترین دبیرها را داشت. مثل همین جا، البته تعریف از خودم نیست. دبیر فیزیکمون آقای گندمی بود، آقای بهروش دبیر هندسه، آقای پارسا دبیر مثلثات و ... تازه هر کدام شخصیت و منش خاص خود را داشتند ، یعنی همان قدر که خوب درس می دادند، همان قدر هم امتحانات سختی می گرفتند. باید به این نکته دقت کرد که سختی به خاطر خود بچه هاست و هر چه هم که امتحان سخت تر بشود، کار منِ دبیر سخت تر می شود. شما فکر نکنید سخت درس دادن و سخت امتحان گرفتن و سخت تمرین حل کردن کار آسانی است. اگر کار را من آسان کنم، به نفع خودم هست. بیام سر کلاس، چهارتا مسئله آسان بگویم و یک امتحانِ آسان هم بگیرم. ولی در عوض من میام کارم رو جوری انجام می دهم که خیالم از بچه ها آسوده شود. اگر چه بچه ها در این مقطع ممکن است از کار ما دلخور بشوند، ولی در آینده قضاوتشان این گونه نخواهد بود و اگر زمان بگذرد، آنها می فهمند که چقدر از من یاد گرفته اند و چقدر از من یاد نگرفته اند، گذشت زمان قضاوت را از «حال» خیلی بهتر می کند.
نگرش: برداشت من این است که شما همین امتحانات سخت و سختگیری ها را گذرانده اید و نتیجه هم گرفته اید و حالا دارید روی ما اجرا می کنید. این درست است؟
بله؛ من بزرگترین ضربه را از معلمی خوردم که در کلاس درس فقط می خندید و مسئله حل نمی کرد! نتیجه اش هم این شد که موقع کنکور، کمترین درصد نمره را در همان درس گرفتم. اگر آن سال، ما آن درس را آبکی رد نمی کردیم و آن گونه به ما درس نمی دادند، شاید الان در موقعیت بهتری بودم. البته باید به این نکته نیز توجه کرد که زندگی همیشه در حال تغییر و تحول است.
نگرش: بحثی در بین مدیران آموزشی مطرح است مبنی بر این که هر ساله اُفت درسی در میان دانش آموزان افزایش می یابد. نظر شما در این باره چیست؟
من هم به این مسئله معتقدم. متأسفانه به دلیل این که بحث تحصیل در جامعه ما بی ارزش شده، این بحث در همه جا دیده می شود. وقتی دانش آموزی می بیند که مثلاً پدر یا برادر بزرگترش که درس خوانده اند به هیج جا نرسیده اند و فلان فامیل شان که درس نخوانده و با یک شغل آزاد و حتی شغل های کاذب مثل دلالی داشته اند به یک جایی رسیده و مال و منالی کسب کرده اند، کم کم روی او اثر می گذارد. این مسئله باعث می شود که درس خواندن در جامعه چیز بی ارزشی تلقی بشود.
نگرش: از این قضیه بگذریم، در روز، وقت فراغتی هم برای خودتان دارید؟ کتاب می خوانید و یا فیلم نگاه می کنید؟
معمولاً نه. نیّتم در ابتدای هر ترم تحصیلی این است که از وقت هفتگی مقداری را برای خودم نگه دارم. اما به دلیل فشارهای مختلفی که از هر جا وارد می شود، باز هم این قضیه از دست من خارج می شود! برای مثال همین مدرسه خودتان؛ من به دلیل این که احساس کردم که این بچه ها به کلاس فوق العاده نیاز دارند- و در این مدسه فقط بحث وظیفه است و بحث مالی اش اصلاً مطرح نیست – مجبور شدم از وقت خالی و آزاد خودم بزنم و در این چند هفته آخر، کمی کمک بچه ها باشم. در واقع هر کار که می کنم اصلاً نمی توانم وقتی برای خودم پیدا کنم. مثلاً این ترم، تنها ترمی است که بیشترین وقت آزاد را دارم که آن هم فقط دو تا صبح است و آن را به انجام کارهای اداری خانه ای که می سازم اختصاص داده ام. نهایتاً وقت اندکی که می ماند، آخر شب است که اگر بتوانم مطالعه ای بکنم و کتابی بخوانم.
نگرش: آخرین و یا بهترین فیلمی که تا به حال دیده اید؟
دیشب – نهم اردیبهشت – علی سنتوری را دیدم و به نظرم فیلم قشنگی آمد. البته هر کسی سلیقه خاص خودش را دارد. به نظر من برخی از فیلم های خارجی ماهیت و جذابیت شان خیلی بالاست. برای مثال، من فیلم نیکیتا که را دیدم خیلی خوشم آمد و باز هم می گویم که هر کسی سلیقه ای دارد. ولی برای من، جدای ایرانی یا خارجی بودن، پیامی که فیلم می دهد خیلی مهم است. و باز هم فیلم رقصنده با گرگ را که دیدم خیلی برایم جالب بود و فیلم دیگری که همان بازیگر نقش آفرینی می کرد.
نگرش: مل گیبسون را می گویید؟
بله، فیلم های این هنرپیشه از جذابیت و گیرایی خاصی برخوردار است. ولی فیلم های ایرانی اکثراً این طور نیستند.
نگرش: قرمز یا آبی؟!
من اهل فوتبال نیستم اما جالب اینجاست که با دو تن از دوستانم که جمعه ها بیرون می رویم و چیزی می خوریم. این ها را دسته بندی کردیم. یکی روی برد پرسپولیس سور می دهد، یکی روی مساویش و یکی روی باختش که مربوط به من است! ولی اهل فوتبال نیستم. اوایل فوتبال نگاه می کردم اما در یکی دو سال اخیر و مخصوصاً در یک بازی با عربستان که به شکل مفتضحی باختند، به این تتیجه رسیدم که هر وقت به اینها امید داشته باشی ناامیدت می کنند. به همین دلیل دل بستن به آنها غلط است و از آن موقع به بعد فوتبال نگاه نمی کنم.
نگرش: بهترین یا جالب ترین هدیه ای که روز معلم گرفته اید چه بوده است؟
معمولاً بهترین هدیه مواقعی بوده که بچه ها به صورت یکپارچه عمل کرده اند. در همین دبیرستان هم پارسال یکی از کلاس های دوم همین کار را کرد که یک نقاشی قشنگ روی تابلو کشیدند و یک نفر هم به نمایندگی از بقیه یک متن زیبایی را خواند و این از بقیه برای من جذاب تر بود.
نگرش: یک خاطره یا اتفاق جالب در زندگی یا زندگی کاری تان برایمان نقل کنید؟
یکی از اخلاق های من زمان تدریس این است که وقتی درِ کلاس را می بندم به هیچ عنوان کسی را راه نمی دهم و خیلی ها هم گلایه می کنند که چرا این طوری رفتار می کنی؟ باید برای شما بگویم که در مدتی که من در تهران مشغول به تحصیل بودم، ساعت ده شب با اتوبوس از بروجرد راه می افتادم و ساعت 4 صبح تهران بودم و باید می ایستادم تا مترو باز می شد و با آن به دانشگاه بروم، همیشه سر ساعت 7 صبح در کلاس درس بودم در حالی که کلاس ساعت 8 شروع می شد. یک شب اتوبوس در راه خراب شد و با تمام مشکلات من 5 دقیقه دیرتر از استاد رسیدم. وقتی وارد شدم این استاد چنان برخورد تندی با من کرد که تا به حال با من نشده است. از این روست که اکثر کارهایم را سر وقت انجام می دهم و دقیقم و می خواهم که دیگران هم دقیق و وقت شناس باشند.
نگرش: محیط دانشگاه را می پسندید یا مدرسه را ؟
هر کدام ویژگی های خاص خودشان را دارند. در محیط مدرسه تعداد دوستان زیادتر است اما عمق دوستی ها گذرا و سطحی است. در دانشگاه دوستان کمتری داشته ام ولی عمق دوستی با آنها بسیار عمیق تر بوده است. چنان چه بهترین دوست زندگی ام را در همین دوران دانشگاه یافته ام و هنوز هم دوستی ام با او ادامه دارد. حتی بعضی از اعضای فامیل به میزان دوستی ما غبطه می خورند، نام این دوست ... است. [به علت امکان دست یابی بچه ها به ایشان و افزایش تقاضا برای گرفتن نمره از آقای خشخاشی از بازگو کردن نامشان معذوریم!]
نگرش: از نظر تدریس کدام یک را انتخاب می کنید؟
من با هر دو هیچ مشکلی ندارم و هر کدام هم روال خاص خوشان را دارند و من در هر دو محیط دوست دارم مطلب را طوری بگویم که شنونده یاد بگیرد. اما در مدرسه حساسیتم بیشتر است.
نگرش: با بیان کلمات زیر اولین عبارتی را که به ذهنتان رسید بیان کنید:
فیزیک: علم طبیعت و ماهیت
مدرسه: محل انسان سازی
دانشگاه: محل حرفه ای شدن در یک رشته
تدریس: ذکات علم
تحصیل: نردبانی به سوی ترقی
آقای محرابی: یک مدیر خوب [برای من جالب است که چرا همه همین را می گویند؟ شما می دانید؟!]
آقای خشخاشی: یک معلم معتدل
نگرش: آرمان یا آرزوی زندگی آقای خشخاشی؟!
ببینید، آدمی به آرزوهایش زنده است و آرزوهای انسان هم دو دسته اند: کوتاه مدت و بلند مدت. آنهایی که کوتاه مدت اند معمولاً انسان به آنها می رسد، اگر آرزوهای خیلی بعیدی نباشند. شاید یکی از آن آرمان های بلند مدت که همه هم آن را آرزو دارند، این است که به یک رفاه نسبی برسند و این نیاز به تلاش دارد و من هم دارم تلاش می کنم. اگر به آن رسیدم که خوشحال می شوم و اگر نه، باز هم نارحت نمی شوم. زیرا تلاش خودم را کرده ام.
نگرش: آقای خشخاشی از نظر شخصیتی چگونه آدمی است؟
من خودم این برداشت را دارم که آدمی متوسط الحالم. یعنی نه خیلی بداخلاقم و نه خیلی خوش اخلاق. سوای این قضیه در زندگی ام سعی کرده ام طوری رفتار کنم که پیش وجدانم جای شک و شبهه ای نبوده و از نظر اخلاقی زیر سؤال نباشم و همیشه این مطلب در ذهنم بوده که ایرانی ها در گذشته سه آرمان داشته اند: پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک! و واقعاً سعی کرده ام به این سه برسم، اما نتوانسته ام!
نگرش: حرف آخر؟
حرف آخر من نصیحتی به بچه هاست. من خیلی دوست دارم در این موقعیت نزدیک به امتحانات خرداد ماه، بچه ها حداکثر تلاش خوشان را بکنند. من همة آنها را به چشم خواهرزاده ها و برادرزاده هایم می بینم. برای همین است که برای آنها ارزش و احترام قائلم و امیدوارم در تابستان ما کلاس تجدیدی نداشته باشیم.
این قضیه حق گرفتنی است، قدمت تاریخی دارد. اما در مورد ما معلمین، که معمولا در کناری نشسته و منتظریم تا دیگران مشکلات ما را حل و فصل کنند ، تومنی دوزار فرق دارد!
همان گونه که واضح ومبرهن است، وقتی مشکلی ،خصوصا حقوقی و اقتصادی برای سایر قشرهای حقوق بگیر،اعم از کارمند و کارگر پیش می آید، می بینیم که همه یک دست وپی گیر ،تا بالاترین مراجع ،دفاع از موجودیت حقوفی و شغلی خود را اولویت اول زندگی خود می دانند،تا آنجا که تا به اهداف برحق خود نرسند دست از تلاش برنمی دارند و اتفاقا همیشه هم نتیجه می گیرند.
در مورد معلمان اما، بیشتر مواقع این تلاش ها ابتر می ماند .
شاید یک دلیلش این باشد که فرهنگ شفاهی در میان ما معلمان بالاست و به عنوان مثال عادت زیاد ما به پُر گویی و دوری گزیدن از فرهنگ نوشتاری موجب شده است که صدای معلمان در دنیای ارتباطات ،در رسانه ها و افکار عمومی انعکاسی نداشته باشد !
معلمان باید با استفاده از ظرفیت های قانونی و ظرفیت های موجود با حداکثر توان پی گیر حقوق قانونی خود باشند .
معلمین باید یک دست ویک صدا و در چارچوب قانون ، پیگیر مطالبات خود باشند ؛چنانچه عملا می بینیم،حقوق سایرکارمندان بی سروصدا افزایش های 50 درصدی و بیشتر پیدا می کند ولی وقتی نوبت معلمین می شود،همه آه و فغان از کمی بودجه دارند، چون دیواری کوتاه تر از دیوار معلم نیست !
در یک نمونه ی واضح، با قبول اینکه این موضوع، کار درستی هست ،می بینیم یک جوان 26 ساله با شغل نظامی،برای ساخت واحد مسکونی خود وام 100میلیون تومانی بااقساط ماهیانه 100هزارتومان دریافت می کند ولی یک معلم با30سال سابقه ودر سنی که در دوره میان سالی است،برای مسکن،درمان وهر نیاز ضروری دیگر،برای یک وام 10میلیون تومانی وبا سود بالا به هر وسیله ای باید متوسل شود تا بلکه بتواند این وام را دریافت کند.
در هر صورت ،همان طور که تا حالا هم تجربه کرده ایم،حق دادنی نیست،و حتما باید برای آن تلاش قانونی و جدی صورت گیرد .
آری حق دادنی نیست،گرفتنی است...
حالا دیگر چهلم محسن خشخاشی هم برگزار شد و قدری فضای شهر و کشور و حتی دنیا از تکانة خبر قتل او روی آرامش به خود دید. اما هرچه در ذهنم جست و جو میکنم در هیچ برگی از تاریخ ایرانزمین نخوانده ام که معلمی در کلاس درس، بدین گونه سهمناک با تیغ جفا از پای به درآید. این رخداد سهمگین نشان از پریشانی احوال آموزش و پرورشی دارد که در سیاستهای خرد وکلان سالهای اخیر بدان توجه نشده است. با وجود تمامی این نشانههای آشکار، گویی از همان ابتدای این حادثة شوم،که پیکر نیمهجان مرحوم خشخاشی را در آمبولانس نهادیم، برخی با کماهمیت جلوه دادن این حادثه کوشیدند تا از گزندگی و تلخ ناکی آن بکاهند و بعضی دیگر نیز با ژستی روشنفکرمآبانه، گناه این فاجعه را بر گردن محسن خشخاشی نهادند که چهره در نقاب خاک دارد و آنان که او را میشناسند به خوبی می دانند که اگر زنده بود قدرت استدلال و دفاع از عملکردش دهانشان را میخکوب میکرد. اما حقیقت آن است که ابعاد این فاجعه تا بدان اندازه اندک نیست که با سرپوشنهادن بر آن بتوان اوضاع آموزش و پرورش را گلستانی خوش آب و رنگ جلوه داد و در انتظار گلها ومیوههای آن به انتظار نشست بلکه این اتفاق را میباید تکانهای بزرگ به نشانه ی ناکارآمدی نظام برنامهریزی و مدیریت آموزش و پرورشی به شمار آورد که خالی از بنیانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است.
این رخداد سهمناک خطر تباهی اعتقاد به بنیانهای دینی و ملی درخت تناوری را نشان میدهد که برای رسیدن به امروز خود، با خون شهیدانی آبیاری شده است که صادقانه برای دفاع از سرزمین خویش در برابر دشمنی معلوم و محسوس جنگیدند؛ اما ای شهان کُشتیم ما خصم برون/ ماند زو خصمی بتر در اندرون.
در اوضاع امروز کشور عزیزمان و در میان هجمهی ناآشکار فرهنگی و بیقدری وزارت آموزش و پرورش و کارکنانش، دانشآموزانی پرورش مییابند که جز اضطراب حاصل از فضای دلگیر مدرسه و امتحان و کنکور ثمرهای از کلاسهای درس نمی یابند و از سخرهگرفتن آن ابایی ندارند. این سخنان برای کسانی که در کلاس های درس مدارس، سالها به تدریس نپرداخته باشند ، سخنانی بیهوده و بیمعنی است اما برای کسانی که موهای خود را در آغاز جوانی، چون من، در آسیاب آموزش و پرورش سفید کرده باشند سخنانی ازسر درد و دلسوزی و نه به نشانهی حمله به جبههی خودی است.
همکارانی که چون بنده در مدارس این کشور به تدریس پرداختهاند به خوبی می دانند که سخنان معلمِ فاضلی که با لباس کهنه وارد کلاس های درس می شود برای دانشآموزان دلپذیر نیست. آری هر روز که میگذرد شاهد ضربه هایی هستم که پنهانی بر جان بسیاری دیگر از همکارانم می نشیند و حسرت ناتوانی دستهای سیمانیام مرا نیز چون آنان، بیقرار میسازد.
درست بدان سان که از ناتوانیم در یاری همکار غرق در خونم، هنوز نالان و بیقرارم و در جستجوی مرهم زخمهای خانوادهاش به هر سو نگران.