مدارس دونوبته؛ تداعی کار پاره وقت!
بازی با منزلت و معیشتِ بازوان علمی - تربیتی کشور:
فرض اشتغال بیش از یک میلیون نیروی کارِ پاره وقت با "حقوق و دستمزد شِبهِ پاره وقتی" در یک دستگاه عریض و طویل با قلمرو ملّی و گستردگی کشوری در طول سالیان متمادی کاملاً بیمعنی و بیمنطق و غیرواقعی به نظر می رسد. بیمنطق تر از آن مشغول کردن نسلِ نورس و نوجوان و جوان یک کشور با برنامه های آموزشی کم مایه و شعاری و سرگرم کننده و سرِکاری است که معنای واقعی آن، هدر دان سرمایه عمر یک ملت است! لیکن به کار گیری اصطلاح "پاره وقت" برای کاری که به هر نحو ممکن، در نصف روز انجام می شود و یا "انجام شده" تلقی می گردد، به جا و درست است. "پاره وقت" فرض کردن نیرویی هم که وظایف روزانه اش را - هرچند سنگین و طاقت فرسا - در نصف روز به انجام می رساند، منطقی به نظر میرسد. با این فرض تعیین "دستمزد شِبهِ پاره وقتی" نیز برای چنین نیرویی دور از انتظار نخواهد بود.
جدای از اینکه عوامل بسیاری در پدیدآوری یک وضعیت مؤثر است، بعضی از عوامل نقش تعیین کننده تری دارند.
تردیدی نيست که در پایین ماندن میزان حقوق و دستمزد معلّمان عوامل متعددی دخیل است اما تعداد ساعات ظاهری اشتغال روزانه آنها از دید مقامات و شخصیّت های دخیل در تعیین حقوق و دستمزد، پنهان نمانده و بیتأثیر نبوده است. هر چند ممکن است به هر دلیلی تأثیر مستقیم این مسأله از سوی دست اندرکاران به طورکلی نفی و انکار و کتمان شود اما بسیاری از مسئولان، این موضوع را دست آویز قرار داده و به طور ضمنی و گاه به صراحت پایین بودن حقوق و دستمزد معلمان را با اشاره به این موضوع توجیه کرده و می کنند. به هر صورت استفادۀ دونوبته از مدارس و تشکیل کلاس های درسی کوتاهْ مدت و فشرده در نصف روز، سبب شده که فاصله زمانی بین ورود دانش آموزان و معلّمان به مدرسه و خروجشان از آنجا، چنان کوتاه باشد که تقریباً همگان متوجه حضور ناچیز دانش آموز و معلّم در محلّ کار و فعالیت شان شوند؛ به طوری که بعضی به تلویح، بعضی به تمثیل، برخی به اعتراض و برخی به اعتراف، اشاره هایی به این مسأله مینمایند؛
مادران همیشه میگویند: "هر روز قبل از اینکه بتوانم برای پخت ناهار دست به کار شوم بچه ها از مدرسه برگشته اند!"
همسران مردان آموزگار می گویند: "تا از جایم بجنبم، او رفته و برگشته است!"
بانوان محلّه نیز رفت و برگشت خانم معلّمان ساکن در همسایگی شان به محل کار را زیر چشمی میپایند و در مورد کوتاه بودن فاصلهٔ بین این رفت و برگشت ها سخن میگویند. فاصلۀ زمانی اندک میان رفت و برگشت آنها به محلّ کارِ روزانه، و زمان کوتاه و ناچیزی که آنها برای شغل شان صرف میکنند برای آنها تعجّب آور و رشک برانگیز است!
پدران، عموها، دایی ها، عمه ها، خاله ها، ... همه و همه بر این عقیده اند که؛ "بهترین شغل برای دختران شغل معلّمیست چرا که وقت کمی از آنان می گیرد. "مردان جوانی هم که دوست دارند همسر شاغل داشته باشند، اغلب ترجیح میدهند که او "معلّم" باشد. آن دسته از آقا معلّمان عزیزی هم که شغل دومِ نان و آبداری دارند، معترف اند که شغل آموزگاری بهترین شغل است و زمان زیادی را از آنان نمیگیرد و وقت و فرصت کافی برای شغل دوم شان باقی می گذارد !
همسایه، همکار، همسفر، هم مسیر، همراه نیمه راهی و ... نیز - اگر سخن از اشتغال بانوان به میان آید - معتقدند که بهترین شغل برای خانم ها شغل معلمیست.
همگان، "شغل انبیاء" را برای بانوان و دارندگان شغل دوم میپسندند و اهل فن! نگاه ویژه تری نسبت به شغل آموزگاری دارند؛ آنان شغل آموزگاری را برای هر کسی که از موهبت شغل دوم برخوردار است، بهترین شغل میدانند.
به راستی که علّت چنین رضایتی، پاره وقتی فعالیت در چنین کسوتی است! و شغل معلّمی علاوه بر رمانتیک بودن و علاوه بر ظرافت و ماهیّت دوست داشتنی و برخورداری از وجهۀ علمی و فرهنگی و معنویِ عام پسند، مزیّت بزرگ دیگری نیز به واسطه اجرای ایدۀ مدارس دونوبته کسب کرده است و آن اینکه همچون یک شغل پاره وقت، زمان زیادی را از آموزگاران نمیگیرد. این همان مزیّتی است که مورد توجه اهل فنّ و افراد نکته سنج میباشد؛ اغلبِ خانم معلّم ها و خانواده های آنان و همچنین آقا معلمان دارای شغل دوم.
همۀ آنان این ملاحظات را دارند که اشتغالات شغلِ معلّمی با فرمول مدارس دونوبته چندان وقت گیر نيست. هر روز فقط نصف روز! چیزی شبیه سرک کشیدن به محلّ کار و برگشتن به خانه یا رفتن بر سرِ شغل دوم!
به هر تقدیر، سوء مدیریّت همه جانبه در طول سالیان متمادی چنین وضعیّتی را رقم زده است و مدت زمان فعالیت واحدهای آموزشی را - علیرغم سنگینی مسئولیت شان - به دلیل کمبود فضای آموزشی و گنجانده شدن دو واحد آموزشی در یک مدرسه به صورت نوبتی، به نصف روز تقلیل داده است و متأسفانه در چنین سیستمی خواسته یا ناخواسته علیرغم دشواری های کارِ آموزشی و تربیتی و اهمیت کم نظیر آن، شرایط فعالیت پاره وقت مستتر بوده و این شرایط نه تنها به طرز ماهرانه و نامحسوس به دانش آموزان تحمیل شده، حتّی میزان حقوق و دستمزد معلّمان و کارکنان مدارس را نیز تحت تأثیر قرار داده است!
با این وصف، اگر این توهم در ذهن برخی از افراد سطحی نگر و کوته نظر به وجود آید که جامعهٔ آموزگاری عمدتاً کم کار و کم بازده است، نفی نظرشان اندکی دشوار خواهد بود! کما اینکه برخی از فرادستان، شغل معلّمی را شغلی با تعطیلات طولانی تلقی و ارزیابی میکنند و اختصاص مزایا به معلّمان را در همین حد کافی میپندارند و چه بسا اتخاذ تصمیمات غیرمنصفانه در خصوص میزان حقوق و دستمزد معلّمان با همین ارزیابی سطحی و ظالمانه و با استدلال واهیِ مستتر در پشت این فرضِ واهی و بى منطق، انجام میگیرد!
بدین ترتیب به نظر می رسد مدارس دونوبته و توهم پاره وقتی در مورد فعالیت معلمان، یکی از عوامل اثر گذار در تعیین حقوق و دستمزد و وضع معیشت و منزلت معلمان بوده است.
اما واضح است که هیچ فردی راضی و حاضر نیست که شغل پاره وقت داشته و از حقوق و دستمزد و شأن و منزلت یک شاغل تمام وقت بی نصیب باشد. معلّمان هرگز چنین وضعیتی را نمی پسندند. تردیدی نیست که مقصود و منظور هر فرد شاغل، تأمین معیشت و منزلت از رهگذر شغل منتخب خویش و تأمین رفاه و آسایش اهل خانه و تدارک اسباب یک زندگی شرافتمندانه از همان رهگذر است.
اندیشۀ اشتغال و دغدغۀ درآمد و معیشت، دو پدیده تفکیک ناپذیرند. کسانی که شغل معلّمی را پسندیده و انتخاب می کنند دنبال کار پاره وقت و شوربختی نیستند!
قاطبهٔ معلّمان حاضرند از صبح تا غروب به شرط تأمین معیشت و حفظ منزلت، با دانش آموزان خود کار کنند و سُکّان تربیت آنان را به طور تمام وقت در دست گیرند. همچنان که در قسمت های پیشین نیز گفته شد، ساخت مدرسه و تأمین فضای آموزشی به میزان لازم، زمینهٔ آموزش تمام وقت و با کیفیّت را فراهم خواهد کرد.
(ادامه دارد)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
به طور کلی اگر بی طرفانه قضاوت کنیم زمان حضور معلمان در مدرسه کم است. اصولا معلمان مانند دیگر کارمندان باید در ساعات اداری در مدرسه باشند. در این ساعات می توانند مطالعه و تحقیق بکنند یا اولیا در جهت رفع مشکلات دانش آموزان ملاقات داشته باشند. (در حالت آرمانی)
البته هم اکنون هیچ چیز سر جایش نیست و طبیعتا در مدرسه هم همین طور. اگر موضوع بالا را به معلمان بگویید آنان برخواهند آشفت که دولت چقدر پول می دهد که انتظار این کارها را هم دارد؟ بنابر این تا زنگ خورد زودتر از دانش آموزان از مدرسه خارج می شوند.
جالب است همینها که اوقات زنگ تفریح دل از صحبت با همدیگر نمی کنند بعد از زنگ دقیقه ای درنگ و صحبت کردن در مدرسه را جایز نمی دانند!
چرا که عمده کار معلمی همراه با استرس و فشار روانی بسیار و درنتیجه سوختن و فرسایش از درون است که نمود مشخصی ندارد و عوارض آن دیر هنگام مشخص میشود( نگاه کنید به آمار بالای مرگ ومیرمعلمان در میانسالی و بیماریهای مختلف در بین آنان )
شخصا مدتهاست که در جواب آدمهای سطحی نگر، هنگامی که از توجیه و تشریح سختی کار معلم برای آنان ناامید میشوم از فردمورد نظر درخوایت میکنم که ساعتی از اوقات بیکاریش را بهمراه من به کلاس بیاید تا از نزدیک وضعیت را مشاهده کرده و خود، در مورد آن قضاوت کند