مدارس دو نوبته؛ فضاسازی برای آموزش یا فرصت سوزی به نام آموزش ؟!
درک این موضوع که استراتژی اصلی ایدۀ ایجاد مدارس دونوبته، کاستن از زمان آموزش برای افزایش توان پوشش بوده، چندان سخت نيست. نگاهی گذرا بر فعالیت یک روزۀ مدارس دونوبته نشان می دهد که اولین اقدام برای اجرایی شدن این ایده، همان کوتاه کردن زنگ های درسی و مشغول کردن دانش آموزان با برنامه های آموزشی متراکم و ناقص و به اصطلاح، بزن در رو است!
نیمی از واحدهای آموزشی که در مدارس دو نوبته دایر اند، در نوبت صبح فعال اند و نیم دیگر آنها در نوبت ظهر. بیان دیگر این سخن این است که؛ نیمی از واحدهای آموزشی که در مدارس دو نوبته دایر اند، قبل از ظهر خواب اند و نیم دیگر آنها بعد از ظهر. معنی این گفته این است که واحدهای آموزشی نوبت صبح تا قبل از بیداری واحدهای آموزشی نوبت ظهر بایستی به هر طریق ممکن بساط کار خود را پهن و جمع کنند و فضای کار را رأس ساعت مقرر در نیمهٔ روز تحویل همتای ظهری خود دهند ؛ لذا تمامی واحدهای آموزشی که در مدارس دونوبته دایرند - چه نوبت صبح و چه نوبت ظهر - ناچارند به دلیل طیق وقت برنامه های درسی خود را به طور فشرده، با شتاب و عجله، به شکل کاملاً تئوری و ناقص و تیتروار ارائه کنند. آموزگاران نیز ناگزیرند تمامی فعالیت های درسی خود را به طور فشرده و شتاب زده دنبال و اجرا نمایند.
واحدهای آموزشی نوبت ظهر اما علاوه بر محدودیت هایی که به سان همتای صبحی خود از جنس زمان دارند، با چالش دیگری نیز روبه رو هستند و آن این است که نوبت بعد از ظهر زمان مناسبی برای آموزش نیست! و امر مسلّم اینکه؛ آموزش کیفی هرگز با فشردگی و شتاب زدگی و خستگی حاصل نخواهد شد و تقریباً محال است که تعجیل و رفع تکلیف به تأمین کیفیّت بیانجامد!
از این نظر میتوان ایدهٔ ایجاد مدارس دونوبته را ایده ای کاملاً رندانه و البته فریبکارانه دانست! هرچند که طراحان و مجریان آن چنین نیّت و نظری نداشته باشند.
واضح است که گنجاندن دو واحد آموزشی در یک مکان و نصف کردن روز کاری در میان آن دو، معنایی غیر از حفظ ظاهر قضیه در امر پوشش تحصیلی ندارد. ظاهراً همه چیز درست و بى عیب و نقص است؛ مدرسه دایر است، درِ مدرسه به روی همگان باز است، دانش آموزان مشغول تحصیل اند، فرزندان مان همه روزه به طور مرتب به مدرسه میروند، کلاس های درسی دارای معلّم اند، برنامه درسی همه روزه در سه زنگ برگزار می گردد و ... . و کسی نمی تواند مدعی شود که فرزندش به دلیل نبودِ مدرسه از تحصیل باز مانده است، اما هیچ کس متوجه این نقصان بزرگ نمیشود که همه چیز به طرز ماهرانه ای طراحی و کلاس های درسی در واحدهای آموزشی فاقد مکانِ مستقل و در فضاهای عاریه ای گنجانده شده و در ظرف زمان ناچیز، به صورت فشرده و متراکم تشکیل می شوند!
مردم متوجه نمیشوند که فرزندانشان بطور نیمه وقت در مدرسه پذیرفته شده و سهم شان از مدرسه فقط سرگرم شدن به اندازۀ نصف روز است! بیسوادی دانش آموختگان امروزی به عواملی نسبت داده می شود که کارکرد خود آن عوامل متأثر از ایدهٔ معیوب و زیرکانهٔ مدارس دونوبته است. کسی متوجه نمیشود که استفادهٔ دونوبته از مدارس ساده ترین و کم هزینه ترین راهی است که پوشش تحصیلی حداکثری را ممکن ساخته اما در این سناریو آنچه بیش از هرچیز دیگری مدّنظر بوده، حفظ ظاهر و رفع تکلیفبوده و آنچه قربانی شده است همان "آموزش" است!
بدیهیست که تشکیل کلاس های درسی استاندارد و تدارک جوّ آموزشی پُربار و باکیفیّت با چنین اوضاعی هرگز امکان پذیر نبوده و نيست!
در چنین مدارسی همۀ فرآیندهای آموزشی با شتاب فزآینده ای اتفاق میافتد؛ تدریس و ارزیابی، تفریح و بازی، تغذیه و تنفس و ... همه و همه به طور فشرده و شتابان انجام می گیرد و حتّی بعضی از فعالیت های علمی و تربیتی به کلی از برنامۀ آموزشی حذف و از اجرای شان - لاجرم - چشم پوشی میشود.
زمان در واحدهای آموزشی که در مدارس دونوبته دایر اند چنان کوتاه است که آموزگار همواره میکوشد تدریس كند تا از بودجه بندی عقب نماند. فرصتی برای ارزیابی از آموخته های دانش آموزان و بررسی تکالیف شان باقی نمیماند، مجالی برای بازنگری برنامه های درسی و فعالیت های اجرا شده و همراهی دانش آموزان نیازمند و یا برای دعوت از اولیا و ملاقات با آنها متصور نیست. جایی برای فعالیتهای عملی و گردش علمی و پیگیری گزارشات درسی دانش آموزان و بررسی پیشرفت تحصیلی و ارائهٔ گزارش آن به اولیا باقی نمیماند.
نکته قابل تأکید اینکه؛ در جاهایی که مدارس دونوبته شکل گرفته، بسیار پرجمعیت هم هستند و کلاس های درسی پُر ازدحامی دارند و اگر غیر از این بود، مسئولین ما - که نبوغ شان در زمینهٔ صرفه جویی در آموزش و پرورش به اوج رسیده - قطعاً کلاس های درسی را در هم ادغام و دو مدرسهٔ صبح و ظهر را در یک نوبت خلاصه میکردند.
در چنین کلاسهای پرجمعیت و در آن ظرف زمان کوچک هیچ آموزگاری فرصت پرداختن به فعالیت های عملی و انجام آزمایش و کار با دانش آموزان و بررسی تکالیف و فعالیت های آنان را نداشته و هیچ دانش آموزی نیز مجال خودآموزی و خودارزیابی و شانس و فرصت آزمون و خطا نخواهد داشت! فرصت و مجال کافی برای رسیدگی به مسائل انضباطی و حلّ مشکلات رفتاری دانش آموزان نیز در اختیار مسئولین واحدهای آموزشی نخواهد بود! در فضایی که فرصت و موقعیّت آموزش، خلق نگردد و امکان بازخواست و پیگیری نباشد، همواره سعی خواهدشد به هر نحو ممکن، زمان، با مسالمت و بى دردسر بگذرد.
با این وصف مدارس دونوبته علاوه بر هدر دادن وقت و انرژی میلیون ها دانش آموز و سرکوب استعدادهای آنان در بهترین دوران زندگی شان - به واسطه سازماندهی فشردۀ برنامه درسی در نصف روز و رها کردن آنان در نصف دیگر روز - باعث معطّل ماندن پتانسیل عظیم نیروی آموزشی کشور (معلمان) و بلااستفاده ماندن دانش و تخصص و توان علمی آنها نیز هست!
این است که روز به روز شاهد افزایش جمعیت تحصیل کردهٔ بیسواد هستیم؛ جماعتی دارای مدارک تحصیلی دانشگاهی و حتی دارای کرسی استادی و مسئولیت مهم اجرایی اما بیسواد!
به جرأت میتوان گفت که ایدۀ مدارس دونوبته علیرغم داشتن اهداف متعالی و خیرخواهانه، شیوه ای رندانه بوده و در طول زمان تا حدودی موضع فریبکارانه در پیش گرفته است. شیوه ای که در عین اغفال گری، کاملاً مقبول واقع شده و با تمام کاستی هایش، سالیان سال در سراسر کشور موفقیت اجرا داشته و به سبکی لاینفک از آموزش و پرورش تبدیل گشته است.
سبکی که کسی جرأت و قدرت و استدلال لازم را برای نقد و نفی آن نداشته و حتّی کمتر کسی متوجه کاستی های عظیم آن بوده است. حتّی افراد بسیاری اعم از آموزگاران شاغل در مدارس و کارکنان شاغل در حوزه های ستادی از کنارِ این کاستی ها سودها برده اند. (پاره وقتی و نیک بختی!)
همچنان که قبلاً نیز گفته شد، همهٔ این شور بختی ها تا حدود زیادی زاییدۀ بیبرنامگی در حوزۀ فضای آموزشی و عدم اهتمام به ساخت مدرسه، متناسب با آهنگ رشد جمعیّت دانش آموزی بوده است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان