یک لطیفه
اردغان رئیس جمهور ترکیه با جمله ای موهوم و تفرقه انگیز، تبریز را جغرافیای معنوی ترکیه (!) خواند. او گفت : « از سوریه تا غزه، از حلب تا تبریز، از موصل تا قدس در سرتاسر جغرافیای معنوی ما، شهدا در کنار یکدیگر در چناق قلعه آرمیده اند. »
منظور وی از شهدای آرامیده در چناق قلعه اینست که آنها در راه مبارزه با ارتش متفقین به ویژه بریتانیا برای حفظ ترکیه شهید شده اند.
اردغان خود را در رویای احیای عثمانی غرق کرده و با این حرف موهوم می خواهد ترکیه را ام القرای جهان اسلام جا بزند. او در یک قدمی خود، چشمش را به حوزۀ فرهنگی و معنوی ایران و زبان و ادب پارسی بسته و اشعار پارسی را بر کتیبه های شهر استانبول و سنگ مزارهای گورستانهای این شهر نمی بیند.
قطعاً آقای اردغان آن قدر سواد دارند که بدانند که مغازه ها و کسب و کارهایی در تبریز وجود دارند که قدمت آنها بیش از استقرار جمهوری ترکیه است و نیز قدمت خود شهر تبریز سده ها بیشتر از وجود ترک ها در آسیای صغیر است.
بنابراین هدف او به هیچ وجه اتحاد و همبستگی همسایگان نیست بلکه ایجاد تفرقه بوسیلۀ افراد کوته بین یا به وسیلۀ ستون پنجم خود در دولت جمهوری اسلامی یا بیرون از دولت است.
یک درد
این روزها یک مدرس دانشگاه (!) تریبون در اختیار گرفته و نقد دولت و حتی حاکمیت می کند، نقدهایی با تیغ برنده و برای آن که خود را در فضای امن قرار دهد، گستاخانه و بسیار فرومایه به دشمنی با فرهنگ و تمدن دیرین و گرانمایۀ ایران می پردازد.
او در نوروز امسال گفت : « من نوروز را به انبوه خلق خود آریایی پندار تبریک می گویم. »
دریغا ساعتی درنگ در خم رنگ برای ادعای طاووسی کافی است. باز به گفتۀ مولانا :
تا نباشد راست کی باشد دروغ این دروغ از راست می گیرد فروغ
قصد این آدم، تزریق توهمات خود به پشتوانۀ چند راست است.
بیش از ده هزار سال است که فرهنگ و تمدن ایران پویا و استوار است. اما از ستیزه جویان با آن خبری نیست. آقای به اصطلاح مدرس دانشگاه، شما نه نخستین ستیزه جو با فرهنگ و تمدن ایران هستی و نه آخرین. اما حقیرترین هستی که با نوروز گلاویز شده ای!
این به اصطلاح مدرس دانشگاه در جای دیگر می گوید : « هنر و ادب در ایران زاییدۀ چپ است. »
با توجه به حرف ایشان دربارۀ نوروز، می توان نتیجه گرفت که منظورشان چپ ملی نیست. کارنامۀ حزب توده هم جزء خیانت چیز دیگری ندارد.
اگر میان اندیشمندانی که در زیر نام می بریم، چپ وجود داشته باشد، کدام یک از آنها چپ غیر ملی بودند؟ این اندیشمندان هم وامدار و هم پاسدار فرهنگ و تمدن دیرین و گرانمایۀ ایران بوده و هستند.
محمود افشار یزدی، سعید نفیسی، محمد قزوینی، بدیع الزمان فروزانفر، ابراهیم پورداوود، ملک الشعرای بهار، احمد بهمنیار، جلال الدین همایی، مجتبی مینوی، مدرس رضوی، اقبال آشتیانی، قاسم غنی، محمد معین، پرویز ناتل خانلری، عبدالعظیم قریب، علی اصغر حکمت، حسن پیرنیا، رضازادۀ شفق، محمدعلی فروغی، علی اکبر دهخدا، صادق هدایت، احمد کسروی، حسن تقی زاده، ایرج افشار، عباس زریاب خویی، منوچهر مرتضوی، محمد علی اسلامی ندوشن، عبدالحسین زرین کوب و استادان بزرگوار که عمرشان دراز باد محمدرضا شفیعی کدکنی و هوشنگ طالع و بهرام بیضایی.
مگر روشنفکر بودن فقط شعر نو گفتن و در دانشگاه برکلی دربارۀ داستان ضحاک و کاوۀ آهنگر با تکبر سرسام گفتن است؟
چهار ستون هویت ملی ایرانیان که مهمترین نقش را در استقلال ملت و حفظ فرهنگ خودی در برابر استیلای فرهنگ بیگانه ایفا کرده و در یک کلام راز جاودانگی ملت هستند عبارتند از :
- تاریخ مشترک بیش از ده هزار سال
- زبان و ادب پارسی به عنوان زبان علم و هنر و فرهنگ ایران، فراتر از زبان رسمی
- جشن های ملی
- عرفان ایرانی
گرچه این چهار اصل در دوره های گوناگون فراز و فرودهایی داشتند، امروز آنها بر چکاد هویت ایرانی برافراشته اند و چهار ستون اصلی و تغییر ناپذیر روح ملی و کیان معنوی هر ایرانی هستند. در این روزگار وانفسا نباید آنها را با معیارهای جهان وطنی، فدای رویاپردازی های خود کنیم و با عجز و طمع و حماقت، تمدن با ریشه و با گوهر ایران را به تباهی بکشانیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان