* به نظر شما با توجه به شرایط اقتصادی کشور و محدودیت منابع مالی تغییر وضعیت اقتصادی در آموزش و پرورش چگونه ممکن است؟
به طور کلی سه راه حل برای این مسئله وجود دارد:
1- رشد اقتصادی در سطح کلان
2- تخصیص سهم بیشتر در بودجه
3- ورود منابع بیرونی علاوه بر بودجه تخصیصی.
* لطفا درباره هر کدام از این روش ها توضیح کوتاهی بفرمایید.
در کشور به طور تقریبی هر سال حدود 10 درصد از بودجه عمومی صرف آموزش و پرورش می شود. حال اگر درآمد کشور با رشد روبه رو باشد به طور طبیعی میزان بودجه آموزش و پرورش هم افزایش می یابد. اگر مقایسه ای بین سهم بودجه آموزش و پرورش کشور باسایر کشورهای توسعه یافته داشته باشیم یکی از علل وضعیت بهتر آنها نسبت به ما همین موضوع است. یعنی شاید برخی از آنها نیز سهم بیشتری از کل بودجه نداشته باشند اما میزان این سهم با توجه به درآمد ملی بالای آنها از ما خیلی بیشتر است.
در این روش ، آموزش و پرورش بایستی چشم به بهبود وضعیت اقتصاد در سطح کلان داشته باشد و کار چندانی از او ساخته نیست جز اینکه حداکثر محتوا و شیوه های آموزش به گونه ای تغییر کند که خروجی آموزش و پرورش انسان خلاق،مستقل و کارآفرین باشد که در بلند مدت در راستای بهبود وضعیت اقتصادی تاثیرگذار باشد البته این موضوع در شرایط کنونی بیشتر یک شعار زیبا است.
این توضیح مربوط به راه اول بود. اما درباره راه حل دوم بایستی عرض کنم در همه جای دنیا از روی بودجه می شود به اهمیت دستگاه ها و بخش های مختلف کشور در نگاه دولت و یا حتی حاکمیت پی برد.
در این راه حل این گزاره یعنی " در شرایط کنونی امکان تخصیص بودجه بیشتر به آموزش و پرورش وجود ندارد" قابل قبول نیست زیرا این سهم بندی صرفا به دیدگاه و نظر بودجه نویسان و رویکرد کلان حاکمیت به بخش های مختلف بستگی دارد. ما در همین تنگناهای اقتصادی از نظر دفاعی کشور را تجهیز کردیم یا در همین دولت با تغییر نگرش به بخش درمان تحول خوبی را در این بخش شاهد بودیم .
بنابراین تغییر رویکرد به بخش آموزش و تحول اساسی در بودجه این بخش حتی در شرایط کنونی نیز ممکن است منتهی بستگی کامل به تغییر رویکرد در کل جامعه و بویژه در سطح حاکمیت دارد.
راه حل سوم نیز کاملا واضح است نیاز به توضیح اولیه ندارد ؛ فقط بایستی عرض کنم در این زمینه تاکنون بسیار ضعیف عمل شده و بیشتر به اخذ وجه از اولیا بسنده شده است و بس. این روش مانند روش دوم نیازمند تغییر نگاه به آموزش و پرورش است ، البته بیش از روش دوم که به تغییر نگاه در مسئولان نیاز دارد نیازمند تغییر در دیدگاه ها و نگرش جامعه به آموزش و پرورش است.
* بخشی از توضیح شما ناظر به تغییر دیدگاه در حاکمیت و بخشی دیگر ناظر به تغییر دیدگاه در جامعه است ، ابتدا در باره تغییر دیدگاه در جامعه بفرمایید که هر یک از راه حل های اشاره شده نیازمند چه تغییراتی است؟
برای راه حل اول تغییر دیدگاه ضرورتی ندارد اما برای راه حل دوم و سوم بایستی بدنه جامعه از اولیا دانش آموزان گرفته تا همه دستگاه های دولتی و خصوصی و حتی خود معلمان به اهمیت و نقش غیر قابل جایگزین تاکید می کنم نقش غیرقابل جایگزین آموزش و پرورش در توسعه همه جانبه کشور پی ببرند و صرفا در این صورت است که خود به خود راه حل دوم عملی می شود و تا این اتفاق نیفتد به هیچ وجه راه حل دوم عملی نخواهدشد و کسانی که درصدد تحقق این راه حل هستند بایستی به دنبال پیدا کردن و عملی ساختن راهکارهای لازم برای تحقق مقدمه آن یعنی تغییر نگرش ها باشند.
درباره راه حل سوم کار بسیار مشکل تر از راه حل دوم است زیرا اولا با نوع تربیت و عادت های ذهنی مردم ما وحتی اکثریت جامعه معلمان در حوزه اقتصاد مغایر است. به همین دلیل غالب مردم، معلمان و حتی دستگاه های خصوصی سرمایه گذاری در این حوزه را وظیفه ضروری حاکمیت می دانند و سرمایه گذاری خانواده ها و بخش خصوصی را غیر منطقی و نادرست می دانند.
ثانیا در ارتباط با حوزه اقتصاد آموزش و پرورش برخلاف کشورهای توسعه یافته تلاش نظری چندانی از سوی متخصصان،اندیشمندان و اهل قلم در داخل کشور صورت نگرفته و مردم و حتی معلمان جز آنچه به عادت و تجربه زیستن در ذهن دارند با نگاه و رویکرد دیگری آشنا نیستند. از این جهت این راه حل در حال حاضر چندان قابلیت پذیرش عمومی ندارد و عملی ساختن آن نسبت به راه حل دوم نیازمند تلاشی مضاعف تمامی فعالان عرصه آموزش است.البته این سختی به معنای کنارگذاشتن و عدم توجه به این روش نیست.
* در این زمینه چه تغییر نگرشی در حاکمیت ضروری است؟
توجه داشته باشید که مسئولان افرادی هستند که با توجه به نوع رویکرد و نگرش شان انتخاب می شوند و نبایست انتظار تغییر نگرش اساسی در آنها داشت مگر تغییری هم سو با تغییر نگرش کلی در جامعه .
اما آنچه در این بخش بایستی به آن توجه داشت انتخاب کسانی است که در نگاه، باور و برنامه آنها به کارگیری راه حل دوم و یا سوم دیده می شود. البته منظورم از نگرش شعارهای غیرواقعی و فریبنده نیست.
متاسفانه سابقه دولت ها و مجالس پیشین بیانگر بی توجهی به راه حل دوم و نداشتن تئوری و برنامه مناسب جهت اجرای راه حل سوم است.در ضمن در نبود احزاب دارای برنامه و سوابق اجرایی و عدم برگزاری انتخابات به صورت حزبی روشی اصولی برای اعتماد به شعارها و برنامه ها وجود ندارد.
* به نظر شما حرکت دولت کنونی در این زمینه به خصوص با توجه به افزایش دستمزدها در سال جاری از این جهت امیدوارکننده و اعتماد ساز نیست؟
پاسخ : البته عرض من صرفا ناظر به دستمزد معلمان نبود و منظور افزایش منابع جهت تحولی اساسی در آموزش و پرورش است اما با این حال من نمی توانم به سوال شما پاسخ دقیقی بدهم زیرا اگرچه کار انجام شده مثبت است و باید مورد نگاه تشویقی معلمان قرار بگیرد و فعالان این حوزه پی گیر تداوم این روند باشند اما بدانیم این اتفاق در برخی دستگاه های دولتی مانند بانک ها،قوه قضائیه و بخش های دیگر نیز در دو سال گذشته بدون این همه سر و صدای رسانه ای حتی به میزانی بیشتر صورت گرفته است و تنها اختصاص به اموزش و پرورش نداشته.
* با توجه به افزایش فعالیت تشکل های صنفی در دو سال گذشته و نگاه مثبت دولت و شخص وزیر به تشکل ها در مقایسه با دولت ها و وزرای پیشین به نظر شما تشکل ها و فعالان صنفی در این زمینه چگونه می توانند ایفای نقش کنند؟
در مورد مقدمه سوال شما لازم است در پرانتز عرض کنم نگاه مثبت صرفا به پذیرش یا جلسه گذاشتن با فعالان صنفی نیست اگرچه این عمل خوب و قابل تقدیر است اما به هیچ وجه کافی نیست. مشکلات ایجاد شده برای فعالان صنفی در دو سال گذشته اگر بیشتر از قبل نشده باشد کمتر هم نشده.
البته ظاهرا دولت و وزیر آموزش و پرورش از اقدامات صورت گرفته علیه فعالان صنفی اعلام ناخرسندی و نارضایتی کرده اند اما به نظرم می توانستند در حل این مشکل گام های موثرتری بردارند و یا دست کم با فرستادن نماینده ویژه جهت دیدار با خانواده های این عزیزان همدلانه تر عمل کنند. در این باره فعالان صنفی نیز بهتر است با در نظر گرفتن شرایط به تعامل سازنده با وزارت خانه و دولت ادامه دهند و از فضا و فرصت اندک پیش آمده در جهت تقویت تشکل ها که در حال حاضر ضروری تر از هر کار دیگری است بپردازند.
اما درباره نقش تشکل ها در تغیر نگرش مورد نظر بایستی عرض کنم تشکل ها به طور ویژه نگاه شان متمرکز بر راه حل دوم یعنی مطالبه افزایش سهم در بودجه است و تقریبا به طور یکپارچه مخالف راه حل سوم بخصوص با شیوه اخذ وجه از اولیا هستند.
نقد نگاه و عملکرد تشکل ها در ارتباط با راه حل سوم بماند برای فرصتی دیگر اما در ارتباط با مقدمه ضروری راه حل دوم یعنی تلاش برای تغییر نگرش در مردم و مسئولان و یا حتی به میدان آوردن کسانی که از چنین نگرشی برخوردارند تشکل ها می توانند اثرگذاری زیادی داشته باشند ،اما به نظرم در این زمینه کارنامه قابل قبولی ندارند زیرا زاویه ورود آنها به مسئله پررنگ ساختن نیاز مالی معلمان است و در این باره بیشتر شبیه اتحادیه های کارگری عمل کردند و به نظرم یکی از دلایل عدم توفیق آنها به نسبت هزینه هایی که این عزیزان متحمل شدند همین نکته است.
اگر ممکن است در این زمینه کمی بیشتر توضیح دهید.
به نظر من اگر تشکل ها هدف اصلی خود را تلاش در جهت دست یابی به آموزش و پرورشی توسعه یافته قرار می دادند (که البته هنوز هم می توانند این کار را انجام دهند) و عناصر این آموزش و پرورش را به درستی تعریف می کردند و مطالبات خود را در این راستا مطرح می ساختند فواید زیادی به همراه داشت.
اول مطالبه شان سطح ملی پیدا می کرد و با این کار می توانستند نظر و همراهی اولیا و بخش های مختلف جامعه را بیشتر به خود جلب کنند.
دوم فشار افکار عمومی در دست یابی به مطالبات به کمک آنها می آمد.
سوم باعث افزایش منزلت کاهش یافته معلمان درجامعه می شد. چهارم رفع مشکلات مالی معلمان با توجه به هدف والای انتخاب شده بیشتر مورد توجه قرار می گرفت و پنجم همواره عملکرد آنها با شیوه های تبیین و نمایان ساختن اهمیت بی بدیل آموزش و پرورش در امر توسعه همراه می شد و به این علت فعالیت انها تغییر نگرش به آموزش و پرورش را در تماتمی سطوح جامعه به دنبال داشت.
به نظرم در میان فعالان و تشکل های صنفی جای افراد و تشکل هایی که منسجم و برنامه ریزی شده و شناسنامه دار به فعالیت نظری در این حوزه بپردازند خالی است.
* برای سخن پایانی اگر مطلبی لازم است بفرمایید.
پاسخ : در اینجا صحبت از سه راه حل شد اما توجه داشته باشید که این سه راه حل در مقابل هم نیستند و نباید توجه به یک روش ما را از روش دیگر غافل کند. به عبارت دیگر پرداختن هم زمان به هر سه راه حل ممکن و ضروری است.
پایان گزارش/
نظرات بینندگان