صدای معلم:
ممنوع است یعنی عدول از این مصوبه و بی توجهی نسبت به آن تخلف محسوب می شود .
عابدینی:
بله. این وظیفه نظارتی شورای عالی آموزش و پرورش است .
شورای عالی آموزش و پرورش باید پیگیری کند که چرا بعد از گذشت دو سال از رونمایی سند تحول بنیادین ؛ این مصوبه اجرایی نشده است و 10 سال است که از تصویب این مصوبه می گذرد !
شما از دوستان شورای عالی آموزش و پرورش بپرسید که آیا تا کنون حتی یک تذکر در مورد تشکیل کلاس های 45 یا 50 نفره داده اند ؟
و اساسا چرا و چگونه این کلاس ها تشکیل شده اند ؟
دختر من سال آخر هنرستان است است و کتاب هایشان هنوز توزیع نشده است .
ما در قلب تهران یعنی پایتخت ؛ معلم نداریم.
حداقل ده روز از سال تحصیلی گذشته است و بچه ها می گویند معلم نداریم .
کلاس های دروس عمومی هنرستان ها را ادغام کرده اند و آمار کلاس ها به 40 نفر رسیده است در حالی که ما قبلا مصوب کردیم که در هنرستان نباید بیشتر از پانزده یا شانزده نفر باشد.
این یک مصیبت است !
صدای معلم:
بنا براین ؛ ادغام کلاس های عمومی در هنرستان ها ممنوع و خلاف قانون است.
عابدینی:
بله .
کاملا غیر قانونی است !
همین مصوبه تاکید می کند .
در هنرستان بخش عمده درس شان عملی است و هنرستان ها ویژگی خاصی دارند .
نظام جمهوری اسلامی هم دائما تاکید می کند که ما باید نسبت هنرستان ها را به 46 یا 47 می رساندیم .
هنرستان ها بحث هایی مانند مهارت آموزی ، کارآفرینی و کار عملی دارند . به جای این که تعداد را به استاندارد نزدیک کنند اما « آگاهانه » آن را تغییر داده اند !
یک زمانی شما نمی توانید انجام بدهید و می گویید اشتباه بوده ، توانایی اش را نداشتیم و... اما اینجا شما تعمدا کلاس های هنرستان ها را ادغام می کنید و این خلاف مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش است .
واقعا جای تاسف دارد.
یک بررسی اجمالی نشان می دهد که در خیلی از شهرهای ما نه تنها معلم کم نداریم بلکه معلم مازاد هم داریم. معلمی داریم که در حوزه های دیگر کار می کنند. به بخش های دیگر اعزام شده اند. معلمانی داریم که که دستیار نماینده مجلس شده اند. سه تا چهار معلم شده میرزا بنویس یک نماینده ای که خودش دیپلمه است و سواد ندارد !
چقدر باید این ننگ را تحمل کرد و یک معلم زیر دست یک نماینده کار کند ؟
هر سازمانی هر جا به نیرو نیاز دارد سراغ آموزش و پرورش می آید !
چرا اینها را به آموزش و پرورش برنمی گردانید ؟
حتی اگر یک معلم باشد نباید کلاس ما خالی بماند .
واقعا مایه تاسف است که آموزش و پرورش نیروهایش را از دست بدهد .
می گویند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است .
چرا این نیروها را به جاهای دیگر اعزام کردید بعد صحبت از کمبود معلم و تراکم کلاسی و غیره می کنید ؟!
من قبول ندارم که ما کمبود معلم داریم. ما در خیلی از شهرها مازاد معلم داریم. ناتوانی ما در ساماندهی منابع انسانی سبب این قضیه شده است. معلم بیکار داریم . معلمانی داریم که در بخش های اداری کار می کنند و در عوض کلاسهایمان را به چهل نفر و یا پنجاه نفر رسانده ایم . اصلا بحث کمبود معلم نیست. مشکل ما نابه سامانی و ناتوانی در ساماندهی منابع انسانی است.
زیر نظام منابع انسانی را یک بار نگاه بکنید .
به تفصیل بیان شده است .
آموزش و پرورش در این شش زیر نظام و آخرین زیر نظامی که تصویب شد و نظام منابع انسانی است ؛ تخلفاتی انجام داده است .
در آنجا گفتیم بحث بومی گزینی چگونه باشد هم استخدام چگونه باشد . تاکید شده از این به بعد استخدام باید برای آن استان باشد یعنی هر استانی که نیاز دارد معلم از اول تصمیم بگیرد که برای آن استان کار کند. امروز به صورت قراردادی استخدام می شود بعد نماینده را می بیند ، این را می بیند ، آن را می بیند و ... فردا به کلان شهر منتقل می شود و می رود در دفتر بیکار می نشیند و کلاس های ما هم خالی می مانند و از آن طرف هم کلاس های ما می شود چهل نفره و یا 50 نفره .
ما در کلان شهرها تجمع و تراکم نیرو داریم و در مناطق کم برخوردار کمبود معلم داریم. هیچ ابزار تشویقی هم برای آن جا تعریف نکرده ایم. وقتی می خواهید معلمی را به روستا و یا مناطق کم برخورداربفرستید ؛ چگونه برای یک روحانی که به روستا به مدت یک ماه برای ماه رمضان می رود ؛ « خانه طلبه » ساخته اید ولی یک خانه سازمانی مانند خانه عالم و یا طلبه برای یک معلم در روستا نساخته اید ؟!
حداقل معلم در آن جا محتاج کسی نشود و با حفظ شان معلمی کند. چرا آن را می توانید اما این را نمی توانید !
ما گفتیم جنبه های تشویقی برای معلمان در نظر بگیرید که اگر به روستاها و مناطق کم برخوردار اعزام شدند از تسهیلاتی برخوردار شوند که انگیزه داشته باشند که چند سال در آنجا بمانند.
اما انگیزه ندارند . شما معلمان را در کلان شهرها جمع می کنید ، با سفارش و توصیه منتقل می کنید و جا به جا می کنید و در اینجا با کمبود معلم مواجه می شوید. اصلا بحث کمبود معلم وجود ندارد. اگر هم داشته باشد می باید ظرف چهار سال و یا پنج سال پیش بینی شود . مدیریت همین است.
اگر قرار باشد هر مشکلی به وجود می آید شما عنوان کنید که من کاری از دستم برنمی آید دیگر مدیریت معنا پیدا نمی کند.
پیش بینی کنید . تدبیر کنید . آموزش بدهید و اینها را وارد کنید.
به هیچ وجه تشکیل کلاس های بالاتر از سی نفر به صلاح تعلیم و تربیت نیست و خلاف قانون است. حق بچه ها تضعیف می شود . شما در کلاس چهل نفره فقط می توانید مبصری کنید. دیگر معلمی نمی توانید بکنید. با چهل دانش آموز نمی توان ارتباط برقرار کرد. کلاس های حضوری یک فلسفه ای دارد.
متاسفانه اینها جزء مواردی می شود که هر روز آموزش و پرورش بحران هایش را بیشتر و بیشتر می کند.
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
مصاحبه گر : علی پورسلیمان
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان