عابدینی :
شورای عالی آموزش و پرورش دو وظیفه دارد مانند مجلس .
وظیفه اول تصویب مصوبات با اصول خودش می باشد نه فقط با توصیه . خیلی از مصوبات را با توصیه وزرا انجام دادیم و آن بلاها را به سر ما آورد و اما وظیفه ی دوم این است که با معیارهای دقیق و علمی بسنجد که چقدر مصوبات به اهداف خودش رسیده است . آن را ارزشیابی کند ، نظارت کند حتی در جایی تذکر بدهد.
اگر شما در طول تاریخ شورای عالی آموزش و پرورش یک جمله پیدا کردید که به عنوان مثال شورای عالی یک خواهش کند که آقای وزیر ! من خواهش می کنم که این حرف را نزن.
من خواهش می کنم که این مصوبه را این گونه انجام نده .
صدای معلم:
منظور شما این است که تاکنون این برخورد شفاف در شورای عالی انجام نشده است ؟
عابدینی:
اصلا !
شما اگر یک مورد پیدا کردید من به شما جایزه می دهم ؛ نیست. اگر قرار است شورای عالی آموزش و پرورش به یک معاون وزیر تبدیل شود به جای آن یک معاونت اضافه می کردند !
سنجش هم دارند ، دفتر ارزیابی هم دارند ، دفتر نظارت هم دارند.
واقعا چه ضرورتی به وجود شورای عالی آموزش و پرورش است ؟
وظیفه نظارتی شورای عالی کاملا مشخص است.
در حال حاضر ؛ شورای عالی انقلاب فرهنگی در بحث تدوین مصوبات و به غلط ، خیلی از وظایف و اختیارات شورای عالی آموزش و پرورش را بر عهده گرفته است.
به همین صورت ؛ شورای عالی انقلاب فرهنگی بخشی از وظایف مجلس را هم بر عهده گرفته و وارد « تقنین » یا قانون گذاری شده است .
این موضوع به لحاظ ساختاری اشکال دارد.
آن چیزی که مجلس وارد می شود نباید شورای عالی وارد شود. الآن بخش عمده ای از وظایف شورای عالی آموزش و پرورش که توسط مجلس تصویب است توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی انجام می شود اما آن هم بر مصوباتش نظارت ندارد ؛ هم در آموزش و پرورش و هم جاهای دیگر.
صدای معلم:
در واقع هم شورای عالی انقلاب فرهنگی و هم شورای عالی آموزش و پرورش به ماشین تولید مصوبات تبدیل شده اند !
عابدینی:
مصوبه را تولید می کنند اما نگاه نمی کنند که اثربخشی مصوبه چه بوده و کجا است ؟
قبلا خیلی از مواقع ، مصوبات دوره آزمایشی داشتند. یک یا دو سال آزمایشی انجام می شد بعد ارزیابی می کردند.
در قوانین به این ها تاکید شده است .
مدت 12 سال است که سند تحول بنیادین رونمایی شده است.
در سند ذکر شده که بعد از پنج سال باید تغییر کند. اگر بخش آخرش را نگاه کنید مصوبه خودش تشریح و تصریح می کند که سند تحول نیاز به تغییر دارد .
دوازده سال گذشته و از نظر من سند امروز ده درصد هم اجرا نشده است. البته قرار بوده اصلاح شده و تغییر پیدا کند اما از نظر من ، کمتر از ده درصد آن اجرا شده است.
به این ها توجه نمی کنند.
بقیه مصوبات هم همین طور است .
در مورد تراکم کلاسی ؛ ما به مدت سه تاچهار سال شاخص ها را تنظیم کردیم. استانداردها را تنظیم کردیم. اگر نگاه کنید یکی از آن استانداردها بحث تراکم کلاس هاست اما در حال حاضر در کشور کلاس های چهل و پنج نفره و پنجاه نفره داریم .
صدای معلم:
به موضوع تراکم کلاسی هم می رسیم .
منظور شما این است که مسئول مستقیم ورود بدون ضابطه تعدادی از معلمان که شما فرمودید پنجاه درصد اینها فاقد صلاحیت های اولیه و لازم و ذاتی هستند متوجه شورای عالی آموزش و پرورش است ؟
عابدینی:
وظیفه نظارتی شورای عالی آموزش و پرورش این است که کنترل کند و اجازه نده که این نوع معلمان وارد آموزش و پرورش شوند .
صدای معلم:
آیا سخن دیگری در این موضوع دارید ؟
عابدینی:
آن قدر دل من از وضعیت منابع انسانی در آموزش و پرورش پر است که اگر ده ها ساعت برای شما از معضلات و مشکلات در مساله جذب نیروی انسانی ؛ نگهداشت ؛ تربیت آن و توانمندی اش که به نظر من توانمند سازی و تربیت کاملا رها است ... باز هم کم است.
این گونه نیست که آن پنجاه درصدی که وارد شدند و واجد صلاحیت هستند ؛ اینها تا پایان همین گونه بمانند.
نیروی انسانی نگهداشت می خواهد. اینها باید هر سال اطلاعاتشان به روز شود. دوره ببینند. آموزش ببینند. با یافته های جدید آشنا شوند.
مگر می شود معلم را بیست سال پیش استخدام کنید ؛ همه شرایط را هم داشته باشد اما آن ها به روز نشوند ؟
در حال حاضر در دنیا تحولات علمی روزانه است اما شما با همان مهارت هایی که بیست سال پیش آموزش دادید ؛ انتظار داشته باشید که وظیفه معلمی اش را خوب انجام بدهد.
« رتبه بندی » می گوید شما به فرض در هر دوره ی پنج ساله باید در فرایند آزمون تعیین صلاحیت شرکت کنید . اگر نتوانستید ، توقف وجود دارد ، تنزل وجود دارد ؛ ارتقاء وجود دارد .
اشل پرداخت حقوق را تغییر می داد . واقعا تحول ایجاد می کرد نه این که ما یک شبه بخواهیم برای معلم یک حکم بزنیم.
متاسفانه رتبه بندی را نابود کردند !
اکنون تمام فکر و ذکر وزارت آموزش و پرورش این است که بخشی از نیروهای ظاهرا انقلابی که شکل های خودشان را دارند راهر طوری شده وارد آموزش و پرورش کنند و به قول خودشان آموزش و پرورش از این حالت خارج شود .
واقعا ورود حوزه علمیه به آموزش و پرورش چه وجهی دارد ؟
اگر حوزه توانایی و توان مندی دارد اول از همه وضعیت خودش را روشن کند ! مشکل خودش را حل کند.
چرا در بحث برنامه ریزی حوزه وارد می شود ؟
اینها تصمیم دارند برای هر مدرسه ای یک طلبه استخدام کنند. این اوج ذلت آموزش و پرورش است و آینده مبهم تعلیم و تربیت را نشان می دهد. هم برای حوزه بد است هم برای طلبه ها بد است و هم برای آموزش و پرورش زشت است.
اگر در ارزیابی های علمی مراجعه کنید هنوز با تمامی این مشکلات اما اولین مرجع به لحاظ اعتماد و اطمینان معلمان هستند.
ما می آییم و بالای سر معلمان آدم هایی می گذاریم که خودش اولین صلاحیت های معلمی را ندارند.
کسی که در حوزه درس خوانده دلیل نمی شود که معلم خوبی هم باشد.
صدای معلم:
قرینه ی این وضعیت در سایر نظام های اموزشی حتی در بسته ترین نظام های آموزشی هم پیدا نمی شود که این گونه عمل کنند و بخواهند یک نهادی غیر تخصصی نا مرتبط را حاکم بر آموزش و پرورش کنند ؟
( ادامه دارد )
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
مصاحبه گر : علی پورسلیمان
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اما نسل های قبلی بی بخار و بی فکر معلم ها بیشتر بر این وضع که می گویید تاثیر گذاشته.
یعنی یک سیستم معیوب و بیمار وجود دارد که هدفش این چنین است و توقعی بیش از این نباید داشت.
توقع شما و عده ای بر بهبود این وضع مثل این است که از یک فرد بیمار بخواهید در یک محیط با هوای آلوده ورزش کند چه اتفاقی می افتد؟!
پس اول باید هوا را درست کرد و بعد فرد بیمار را ترمیم کرد تا شاید بتوان توقع ورزش و رشد داشت وضع ما هم چنین است.
حکومت همان هوای آلوده است
از دلایل آن می توان گفت که مدرسه یک ماهیت متضاد با ماهیت این افعال کنترل گرانه مذهب حکومتی دارد.
مدرسه یک ماهیت مدرن برآمده از سکولاریسم و آزاداندیشی دارد و فرق زیادی با مکتبخانه های ملایانه دارد.
حتی یک فرد مذهبی و آخوند هم در مدارس با توجه به سبک بروکراسی، نظم و همچنین دروس دنیای مدرن از علوم و زبان فارسی گرفته تا کامپیوتر و جو اندیشندگی (هر چند ضعیف در ایران) تغییر می کند و در فضای آموزش مدرسه مدرن حل می شود.
پس تلاش اینان بر خلاف میل خودشان و بی میلی عده ای بر این امر، سرانجام البته به سمت حکومت مورد نظر اینان ندارد و تنها می توان گفت معلمان و پرسنلی بی اعتقاد تر و ضعیف تر وارد کار می کند