گروه گزارش/
عباس بیات؛ مدیرکل دفتر فنی و حرفهای وزارت آموزش و پرورش گفته است : ( این جا )
« افزایش گرایش دانشآموزان برای تحصیل در هنرستانها منجر به آن شده است در دو سال اخیر، تقاضای ثبتنام در هنرستانها بیشتر از ظرفیت موجود باشد؛ البته افزایش استقبال، تمام رشتهها را شامل نمیشود و محدود به برخی رشتهها همچون کامپیوتر، حسابداری، مکانیک خودرو است.
آموزش و پرورش نیز به دنبال توسعه کیفی رشتههای موجود در هنرستانها است تا رشتهها متناسب با نیاز هر منطقه و بازار کار توسعه یابند. استقبال دانش آموزان از تحصیل در هنرستان ها و نیز بحران کمبود معلم موجب شده است تا حتی با افزایش تراکم دانش آموزی در کلاس های تخصصی و مهارتی ؛ فلسفه آموزش در این هنرستان ها زیر سوال برود .
استقبال از برخی رشتهها بسیار زیاد است. سهم پایه دهم رشته های فنی، حرفه ای و کاردانش بیش از 41 درصد بوده که نسبت به مدت مشابه در سال گذشته هم از نظر سهم و هم از نظر تعداد افزایش داشته است . »
این گونه اظهارنظرها با ترجیع بند « غافلگیری » نشان از یک چیز دارد :
« فقدان تفکر و برنامه ریزی » .
علی زرافشان ، معاون پیشین متوسطه وزارت آموزش و پرورش در نشست نقد و ارزیابی برنامه ی هفتم توسعه با میزبانی شاخه ی علوم تربیتی گروه علوم انسانی فرهنگستان علوم چنین می گوید : ( این جا )
« پوشش آموزش های فنی و حرفه ای در واقع تکرار مکررات است اما اگر به جهت استمرار یک فعالیت صحیح باشد خیلی خوب است اما اگر به جهت عدم توجه به دلایل عدم توفیق برنامه های قبلی باشد به نظر می آید که جای تامل دارد.
این پوشش 45 درصدی که قبلا گفته شده در نشانگرهای آموزش و پرورش که مصوب شورای عالی آموزش و پرورش در دولت دهم است تصویب شده و آنجا پیش بینی 42 درصد برای شاخه فنی و حرفه ای و کاردانش شده اشت.
در برنامه ششم توسعه ، پیش بینی پنجاه درصد برای توسعه شده و الآن در برنامه هفتم پیش بینی 45 درصد. از معلمان انتظار می رود با مطالعه درست و کامل قوانین ، در برابر این این گونه بدعت های خطرناک و رویه های غلط آموزشی بی تفاوت نباشند و حداقل آن ها را در « شورای معلمان » مطرح و از جایگاه خود به عنوان « راهبر آموزشی » دفاع منطقی داشته و کنش گری لازم و موثر را انجام دهند .
سوال این است که برای چه در طول این مدت و برای بیش از پانزده سال این عملیاتی نشده است ؟
آیا گزاره غلط است ؟ آیا منابع تامین نشده است ؟
قطعا یک دلیل این است که منابع تامین نشده است چون بودجه ای که برای تجهیز هنرستان ها در ردیف بودجه ها دیده شده در اکثر سال ها تخصیص اش صفر است.
هنرستانی که مواد اولیه ندارد و تجهیزات ندارد طبیعی است که امکان توسعه در آن وجود ندارد. لذا گذاشتن این 45 درصد مثل گذاشتن 50 درصد بعید است .
آیا جز روزمرگی و تکرار ؛ واقعا ایده ، طرح و برنامه ای برای « حل مساله » وجود دارد ؟ اینها تکالیفی است که خودمان به وزارت آموزش و پرورش تکلیف می کنیم در حالی که بهتر بود به جای این بندی می آورد که به ازای افزایش هر درصد از پوشش ، سهم آموزش و پرورش مثلا از منابع بخش صنعت از منابع بخش نفت به فرض این مقدار به آموزش و پرورش داده شود. مانند کاری که در کار سرمایشی و گرمایشی شده آنجا یک دو درصدی را گذاشته اند برای تجهیز هنرستان و آن هم به طور منظم داده نمی شود » .
« صدای معلم » در گزارش خود به تاریخ پنج شنبه 5 آبان 1401 با عنوان « ادغام کلاس ها در دروس عمومی در هنرستان های فنی و کار و دانش ؛ با استناد به کدام قانون و منطق آموزشی ؟ » می نویسد : ( این جا )
« مدت هاست که بر اساس یک « قانون نانوشته » در هنرستان های فنی و حرفه ای و کار دانش ؛ مدارس و ادارات آموزش و پرورش اقدام به ادغام کلاس ها در دروس عمومی می کنند .
در کلان شهرها و در شهری مانند تهران با توجه به کمبود هنرستان ها و نیز رشته های مربوطه شاهد آن هستیم که بعضا آمار دانش آموزان یک کلاس به 20 نفر و حتا بیشتر می رسد .
اخبار و گزارش های متعدد موید این مساله است که برخی و شاید بسیاری از مدارس با توجه به کمبود معلم و در جهت صرفه جویی در منابع اقدام به ادغام دو کلاس می کنند که ممکن است آمار دانش آموزان شرکت کننده در کلاس های دروس عمومی به حدود 40 نفر برسد .
پرسش « صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش و به ویژه نهادهای نظارت و کنترل آن است که استناد قانونی برای این کار چیست ؟ هنرستانی که مواد اولیه ندارد و تجهیزات ندارد طبیعی است که امکان توسعه در آن وجود ندارد.
در واقع ، این کار به نوعی سیاست گذاری در امور آموزشی محسوب شده و مدارس و ادارات آموزش و پرورش در سطوح مختلف فاقد صلاحیت برای تصمیم گیری در چنین اموری هستند .
از سوی دیگر؛ وقتی وزارت آموزش و پرورش برای هر درسی زمان و یا ساعت مشخص می کند این کار به نوعی بر هم زدن نظم در فرآیند برنامه ریزی درسی محسوب می شود که « تخلف » محسوب شده و کاری « غیر قانونی » است .
و البته از معلمان انتظار می رود با مطالعه درست و کامل قوانین ، در برابر این این گونه بدعت های خطرناک و رویه های غلط آموزشی بی تفاوت نباشند و حداقل آن ها را در « شورای معلمان » مطرح و از جایگاه خود به عنوان « راهبر آموزشی » دفاع منطقی داشته و کنش گری لازم و موثر را انجام دهند » .
استقبال دانش آموزان از تحصیل در هنرستان ها و نیز بحران کمبود معلم موجب شده است تا حتی با افزایش تراکم دانش آموزی در کلاس های تخصصی و مهارتی ؛ فلسفه آموزش در این هنرستان ها زیر سوال برود .
مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی در بررسی لایحه برنامه هفتم توسعه حوزه آموزش های فنی و حرفه ای به چالش های و مشکلاتی مانند : عدم نگاه جامع و هماهنگ به نظام آموزش های فنی، حرفه ای و مهارتی، بی توجهی به نقش راهبری شورای عالی آموزش و تربیت فنی، حرفه ای و مهارتی، کم توجهی به چالش های موجود شامل کمبود نیروی انسانی (هنرآموز، استادکار و مربی)، کمبود و فرسودگی تجهیزات کارگاهی و چالش نیروی کار ماهر و تکنسین در حوزه های مختلف، ضعف ضمانت اجرایی و نداشتن سازوکار عملیاتی مشخص، عدم تعیین زمان بندی و میزان پیشرفت در سال های مختلف برنامه و کم دقتی در هدف گذاری شاخص ها ؛ اشاره می کند . ( این جا )
پرسش « صدای معلم » آن است که وزارت آموزش و پرورش برای این مسائل چه کرده است ؟
آیا جز روزمرگی و تکرار ؛ واقعا ایده ، طرح و برنامه ای برای « حل مساله » وجود دارد ؟
چرا مسئولان در این کشور ، این گونه چالش ها و مسائل را جدی نمی گیرند و اجازه می دهند که به « بحران » تبدیل شوند ؟
این پرسشی است که همواره توسط این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران مطرح شده است .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.