قبل از این که بعضی از نکات را عرض کنم یکی دو منبعی که در این حوزه مفید است خدمت شما عزیزان معرفی می کنم که در صورت نیاز به آنها رجوع شود. یک کاری را مرکز پژوهش های مجلس انجام داده در اسفند 95 تحت عنوان گویش شناسی مدارس در نظام آموزش و پرورش ایران که تقریبا با رویکردی که آقای دکتر نظری به این موضع نگاه کردند .
کارکردهای اجتماعی گونه های مختلف مدارس و کمکشان به ایجاد عدالت آموزشی و اجتماعی و یا دور کردن جامعه از عدالت آموزشی و عدالت اجتماعی که به آن پرداخته اند و به نظرم کار خوبی است که ارائه شده است.
گزارش بعدی که باز هم مرکز پژوهش ها انجام داده تحت عنوان حذف تنوع مدارس در آموزش و پرورش ایران که ناظر به همین مصوبه مجلس است . مصوبه مجلس را یک نقد و بررسی انجام داده و آسیب شناسی کرده که روی سایت پژوهش های مجلس قرار داده شده که عزیزان می توانند استفاده کنند.
یک پژوهش بسیار عمیقی خانم دکتر کدیور انجام داده اند هر چند که خیلی سال از تاریخ انجام آن گذشته است اما یافته های آن کماکان می تواند برای نظام تعلیم و تربیت کشور راهگشا باشد ؛ بحث پیامدهای جداسازی در مدارس است . این پژوهش در سال 1370 انجام شده و خیلی جالب است که همزمان با ارائه یافته های این پژوهش در سمینار رؤسای مدیران کل آموزش و پرورش در بندرعباس همزمان شورای عالی آموزش و پرورش مشغول تصویب آئین نامه مدارس نمونه مردمی بود.
من ابتدا این موضوع را مطرح می کنم که تنوع مدارس خوب است یا بد است، باشد یا نباشد. اگر ایرادی که مرکز پژوهش ها روی کلمه تنوع وارد کرد و آن را واجد ابهام دانسته و گفته این واژه خیلی روشنی نیست بگذریم پاسخ مثبت است ؛ یعنی این که ما در نظام آموزش و پرورش مان نیاز به تنوع مدارس داریم.
نکته دوم این است که در این ایام مطرح شده و این که در هیچ کجای دنیا بیش از دو نوع مدارس وجود ندارد یا دولتی یا غیردولتی ؛ نه این حرف غلط است !
در واقع در خیلی از کشورهای دنیا تنوعی از مدارس وجود دارد با کارکردهای متفاوت و خاستگاه های متفاوتی که مدارس به دلیل آنها شکل پیدا می کنند. حتی اگر این فرض را بپذیریم که ما دو نوع مدرسه بیشتر نداریم دولتی و غیردولتی ؛ در خود دولتی ها مدارسی هستند که الزاما با توجه به خاستگاه شان باید باشند کما این که در مناظره تلوزیونی که در برنامه زاویه و پرسشگر بود مثلا مدرسه عشایری باشد یا نباشد یا مدرسه استثنایی باشد یا نباشد که خود قانون گفته مدرسه استثنایی باشد ؛ لذا تنوع مدارس وجود دارد. مثلا در مدارس غیردولتی اکثر کشورهای دنیا ما دو نوع مدرسه غیردولتی داریم. مدرسه دولتی انتفاعی و غیرانتفاعی. در خود این مدارس ، مدارس مذهبی داریم و مدارسی که نسبت به مذهب بی تفاوت هستند. در تقسیم بندی کلی هم باز تنوع را داریم.
حال سوال این است که دامنه و محدوده توسعه و تنوع بخشی در مدارس مان چگونه باید باشد و برای این که بگوییم گونه ای از مدرسه باید باشد و نباید باشد ؛ معیارمان چیست؟ چون اگر معیار نداشته باشیم نمی توانیم بگوییم که استثنایی باشد، عشایر باشد، شبانه روزی ها باشند ...
از کسانی که این قانون را تصویب کرده اند سوال می کنیم یک یک اینها را استثنا می کنند و می گویند اینها که دولتی هستند.
نظر من این است که اصل تنوع با همه ابهامش باید پذیرفته بشود اما دامنه و حدود آن نیز باید مشخص شود.
اصولی که به نظر می آید ما باید در مورد آن حساس باشیم اولین اصل، اصل عدالت آموزشی است و فرصت برابر آموزشی. همان چیزی که در راهکار پنج سند تحول آمده و وزارت آموزش و پرورش را مکلف کرده که عدالت آموزشی را محقق بکند.
عدالت آموزشی به جهت کارکردی که در نظام تعلیم و تربیت دارد عدالت اجتماعی را هم فراهم می کند. اگر عدالت آموزشی نقض بشود عدالت اجتماعی هم دچار آسیب شده و نقض خواهد شد و برعکس. نکته دوم دسترسی به آموزش است که یک اصل پذیرفته شده در نظام های تعلیم و تربیت دنیا است و یکی از تکالیف نظام های آموزشی است که باید دسترسی به آموزش را برای همه دانش آموزان فراهم کنند و حتی تعبیر دسترسی برابر به آموزش که همه دانش آموزان کشور باید فرصت برابر برای دسترسی به آموزش داشته باشند یکی از اصولی است که باید به آن توجه کرد. این موضوع دسترسی از منظر یادگیرنده است اما از منظر تکلیف نظام تعلیم و تربیت همان چیزی است که به آن می گوییم پوشش تحصیلی و یکی از شاخص هایی است که معمولا بر اساس آن نظام های تعلیم و تربیت با هم مقایسه می شوند. این که ما در دوره ابتدایی پوششمان چقدر است، این که در دوره اول چقدر است ، در دوره دوم چقدر است و این که بنا بر قانون و هدف گذاری که هر نظام آموزشی کرده هدف گذاری چقدر است. مثلا در نقشه علمی یک کشور در بخش آموزش هدف گذاری برای دوره ابتدایی و دوره اول متوسطه یا راهنمایی سابق پوشش صد درصدی است. اما برای دوره دوم متوسطه نمی گوید پوشش صد درصدی می گوید پوشش نزدیک به صد درصد یعنی با توجه به این که این دوره جزء دوره های تحصیلات اجباری نیست صد درصد را خود قانون گذار هم پیش بینی نکرده است.
یکی از شاخص های ما دسترسی به آموزش است و یکی دیگر از شاخص های دیگر رویکرد فراگیر در نظام تعلیم و تربیت است. رویکرد بلند مدت این نوع مدارس فراگیر بود و جداسازی نبود.
آن چهار ستون یادگیری یونسکو را در نظر بگیرید و نظام تعلیم و تربیت یک سیری را در آن ستون ها طی کرده است. اول در ستون اول مستقر بوده هدف نظام تعلیم و تربیت یادگیری برای دانستن بود. مدرسه باز شده بود که آموزش بدهد. بعد این مطرح شد که آموزش صرف که مفید نیست یادگیری برای به کار بستن اتفاق افتاد این هم کارکرد آموزشی مدرسه بود.
بعد دو اصل دیگر اضافه شد این دو اصل کارکرد مدرسه برای زندگی کردن اضافه کرد و آن دو اصل یادگیری برای زیستن ، این که یک نفر مانند من به عنوان کسی که در مدرسه هستم باید یاد بگیرم چگونه زیستن را. زیست غربی ، چگونه زندگی بکنم و آن چیزهایی که نیاز دارم دانش، مهارت و شایستگی برای یک زندگی خوب و آنها چه هستند که باید من کسب کنم و این شد جزء وظایف نظام تعلیم و تربیت.
ستون چهارم یادگیری برای با هم زیستن یعنی کارکرد دیگری که بر عهده آموزش و پرورش گذاشته شده این بود که من یاد بگیرم با دیگران از گروه ها و تنوع اقتصادی، اجتماعی، ذهنی، جسمی، هوشی ؛ از همه این انواع من چگونه زندگی کنم. به خاطر این که این بحث مطرح شد که مدرسه دانش آموز را برای زندگی در جامعه دارد آماده می کند و باید کارکرد اجتماعی را داشته باشد.
شاید همین رویکرد بود که بیش از شاید دو دهه است که در نظام تعلیم و تربیت ما هم عنوانی تحت عنوان مدرسه ی زندگی دائم در دوره های مختلف طرح می شود و بحث بر سر این است که مدرسه محل زندگی کردن باشد.
اگر اینها را بپذیریم طبیعی است که اینها روی کارکرد مدرسه و تنوع مدرسه و این گونه مسائل تاثیر می گذارد. مثلا ما در همین رویکرد در سال 1378 یک مصوبه ای در شورای عالی آموزش و پرورش گذراندیم که بنا بر پیشنهاد سازمان استثنایی مطرح شد و آن این بود که جداسازی در مدارس استثنایی در حداقل باشد. یعنی رویکرد غالب در ارائه آموزش و تربیت به دانش آموزان استثنایی رویکرد فراگیر باشد و جداسازی ها در حداقل. آنجایی که دانش آموز باید در یک محیط دیگری باشد و زنذگی کند. وقتی ما رویکرد فراگیر را در مورد دانش آموزان استثنایی می پذیریم در بقیه گروه ها و گونه های دیگر در مدرسه طبیعی است که این اصل باید به شکل مطلق باید اجرا بشود و نه حداکثری.
یک نکته دیگر که به عنوان اصل مطرح است خاستگاه نوع مدرسه است. این مدرسه به تعبیر آقای دکتر ، نیت ایجاد کنندگان چه بوده یعنی علت ایجاد این گونه مدرسه چه بوده و آیا آن علت ایجاد کماکان علت مبقیه هم هست یعنی بقاء مدرسه هم همان علت برایش حاکم است یا نه. آیا علت موجده علت مبقیه هم هست ؟
اگر آن علت از بین رفته استمرار مدرسه بی معناست.
اگر این اصول را بپذیریم راحت تر می توانیم داوری کنیم که چه نوع مدارسی نباید باشند هر چند ممکن است همه این انواع مدارس در هنگام تاسیس با توجه به شرایط توسعه کشور، با توجه به فراگیری آموزش، با توجه به توسعه آموزش و پرورش در کشور، ضروری بودند و باید انجام می شده است. اما امروز با توجه به شرایط فعلی نظام تعلیم و تربیت کشور و این که دلایل ایجاد مدرسه الآن دیگر وجود ندارد این گونه مدارس با توجه به رویکردهایی که وجود دارد می تواند وجود نداشته باشد.
در مورد مدارس نمونه دولتی با همین دید اگر نگاه بکنیم وقتی صحبت از مدرسه نمونه دولتی می کنیم از یک مفهوم واحد صحبت نمی کنیم بلکه از یک مفهوم مشترک صحبت می کنیم. زمانی می گوییم مدرسه نمونه دولتی منظورمان مدرسه ای است که با مصوبه و تصویب اساس نامه این مدارس در سال 1365 از طرف شورای عالی آموزش و پرورش تصویب شده است و یک مصوبه ای دولت در این حوزه داشته است و یک وقت صحبت از مدرسه نمونه دولتی می کنیم بر اساس اساس نامه مصوب 10/ 6/ 90 شورای عالی آموزش و پرورش که مصوبه اول 30 /5 / 65 . البته وقتی صحبت از مدرسه نمونه دولتی می کنیم باید یک نگاهی هم به مدرسه نمونه مردمی هم داشته باشیم.
همان گونه که اشاره شد مدارس نمونه دولتی در سال 1365 در راستای عدالت آموزشی، ایجاد دسترسی و خاستگاهش که دستیابی به عدالت بوده و دسترسی دانش آموزان مستعد در مناطق محروم به آموزش باکیفیت بوده و البته آن رویکرد فراگیر را ندارد ، جداسازی طبیعتا اتفاق می افتاده است. اما بقیه عوامل در مورد این نوع مدارس سازگار است و این گونه مدارس باید آن زمان انجام می شده است. مدارس نمونه در مناطقی مجاز به تاسیس بودند که بر اساس تعیین وزارت کشور ، آن منطقه جزء مناطق محروم کشور بوده و به محض این که منطقه ای از جدول مناطق محروم کشور خارج می شد مدرسه نمونه دولتی به مدرسه عادی تبدیل می شد. یعنی رویکرد بلند مدت این نوع مدارس فراگیر بود و جداسازی نبود. به همین جهت در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد در شهر تهران از منطقه 15 تا 18 مدرسه نمونه دولتی داشتیم ، در سایر مناطق نداشتیم و هر چه این مناطق 15 تا 18 کیفیت آموزش شان، تاسیس مدارس شان، توسعه آموزش و پرورش شان، تامین معلمشان از محرومیت خارج می شدند مدارس نمونه شان تغییر وضعیت پیدا می کردند به مدرسه عادی. خود همین نشان می دهد که نگاه به مدرسه نمونه دولتی هم یک نگاه مستمر دائمی بلند مدت نیست بلکه یک نگاه کوتاه مدت است برای رفع محرومیت از جامعه. لذا با این کارکرد مدرسه نمونه دولتی الآن در مورد شان باید داوری دیگری کرد.
تقریبا سال 68 در بین مسئولین آموزش و پرورش زمزمه ای ایجاد شد مبنی بر این که آیا از تجربه مدرسه نمونه دولتی در شهرها هم استفاده بکنیم. همان ایام دو مدرسه در تهران جنجال آفرین شده بود در منطقه 12 که کل وزارتخانه و آموزش و پرورش شهر تهران همه را درگیر خودشان کرده بودند. برای حل مشکل این دو مدرسه قانونی در شورای عالی آموزش و پرورش تصویب شد که توصیه می کنم عزیزان مشروح مذاکرات تصویب آیین نامه مدارس نمونه مردمی را حتما ملاحظه کنند. در طول جلسه هیچ گونه صحبت تعلیم و تربیتی صورت نگرفت و هیچ گونه دلایلی مبنی بر این که این مدارس برای دستیابی به چه هدف آموزش و پرورشی تاسیس می شوند انجام نشده و صرفا داستان آن دو مدرسه و این که اولیائی آمده اند پشت در اتاق وزیر و تحصن کردند و در بین این اولیا وزرا ، وکلا و افراد شاخص هستند و باید فکری برای این مدرسه کرد. این دو مدرسه می شوند مبنای شکل گیری مدارس نمونه مردمی در کشور.
مدارس نمونه مردمی با همان تعبیری که داشتند یک مبنایی بود برای این که اولا دانش آموزان مستعد از درون مدرسه عادی دولتی خارج بشوند و این بزرگترین آسیبی بود به کیفیت مدارس دولتی عادی.
در ثانی چون این مدارس مجاز بودند که از اولیا هزینه ای را دریافت کنند طبیعتا یک مبنای مالی داشت که بتواند بخشی از هزینه های آموزش و پرورش را تامین کند.
این مدارس در سال 1378 منحل شدند. آئین نامه ای تنظیم شد و به شورای عالی آموزش و پرورش رفت تحت عنوان آئین نامه ارائه خدمات آموزشی و تربیتی در مدارس کشور.
آئین نامه را بنده تهیه کردم و به شورا بردیم . در انتهای آئین نامه ذکر شد با توجه به این که همه مدارس کشور مجاز هستند خدمات آموزشی تربیتی علاوه بر برنامه درسی رسمی ارائه کنند مدارس نمونه مردمی منحل می شود.
با انحلال این مدارس باز تمایل و کشش برای احیای آن وجود داشت تا سال 1390. آقای دکتر یک مصوبه ای را از کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ذکر کردند ؛ آیا شما تاریخ آن را دقت کردید آن مصوبه مجلس 89 است بعد تصریح شد باید آن دو نمونه مدرسه دولتی و سمپاد حذف شوند ؛ دقیقا شورای عالی آموزش و پرورش عکس آن در سال 10 / 6 / 1390 اساسنامه جدید مدارس نمونه دولتی که من از آن به ورژن دو یاد می کنم ؛ تعبیر من این است که این مدرسه نمونه دولتی همان مدرسه نمونه مردمی هستند با توجه به تاکیدی که وزارتخانه داشت و آماری که در سال 92 داشتیم ظرف دو سال توسعه این مدارس در سراسر کشور و با تاکیدی که وزارتخانه داشت به شکل سرسام آوری افزایش پیدا کرد که چهار درصد دانش آموزان دوره متوسطه دوم در آن زمان در این مدارس بودند . 2 / 4 در مدارس استعدادهای درخشان بودند چون همین فشار به مدارس استعدادهای درخشان و هیات امنایی آمد که این نوع مدارس که مبنای اقتصادی و خاستگاه اقتصادی دارند چون استعدادهای درخشان نه با تعبیر اولیه بلکه با این تعبیر چون این نوع مدارس هم پنجاه درصد شهریه مدارس غیردولتی را طبیعتا دریافت می کنند. وقتی یک بخشی توسعه پیدا بکند مقداری به اقتصاد آموزش و پرورش کمک می کند البته اقتصاد دولتی آموزش و پرورش. لذا این مدارس در شهرها توسعه پیدا کردند.
در مهر ماه سال 92 هر وقت ما به کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس می رفتیم موضوع این بود که خوابگاه های این مدارس حذف شده ، دانش آموزان مناطق محروم به آن دسترسی ندارند.
آن زمان ما یک بخشنامه ای را صادر کردیم که حتما باید خوابگاه مدارس راه اندازی بشود و دانش آموزان مناطق محروم از این محروم نشوند.
اگر بخواهیم الآن راجع به مدارس نمونه دولتی تصمیم بگیریم باید بگوییم راجع به کدام تعبیر آقای دکتر ورژن مدارس نمونه می خواهیم تصمیم بگیریم. هم ورژن یک و هم ورژن دو. الآن وقتی می گوییم مدارس نمونه دولتی منظور مناطق محروم و غیر محروم هر دو با هم هستند با غلبه مناطق غیر محروم.
اگر درباره مناطق محروم صحبت کنیم با توجه به پوشش تحصیلی ، کیفیت آموزش و عملکرد، یک استان را استثنا می دانم و آن استان سیستان و بلوچستان است که هنوز فاصله زیادی به لحاظ شاخص های آموزش و پرورش با میانگین کشور دارد. یعنی باید کماکان ما خدمات ویژه ای را به دانش آموزان مناطق محروم بدهیم البته ما در سیستان و بلوچستان مدرسه شبانه روزی هم داریم که کیفیت آنها هم کیفیت مناسبی است. یکی از راه ها ادغام این دو مجموعه است. در بقیه مناطق کشور ما صرفا در مناطق محروم بر اساس همان شاخص های وزارت کشور که یک مجموعه شاخص است ما می توانیم مدارس را ادامه بدهیم آن هم تا زمانی که محرومیت برقرار است. البته ما یک کار کارشناسی انجام دادیم بر اساس چهارده شاخص، صد منطقه کشور را شناسایی کردیم که اینها با میانگین کشور فاصله دارند که الآن معاونت متوسطه و یک گروه خیرین هم راه اندازی شده که این صد منطقه را تحت پوشش بردند که برنامه ویژه برای آن داشته باشند که فاصله شان از میانگین استان و کشور نزدیک بشود و بالا بیاید. البته این سبک ها الزاما همه شان جزء تقسیمات کشوری و جزء مناطق محروم نیستند. اما در مورد مدارس نمونه دولتی شهری با توجه به معیارهایی که عرض کردم یعنی بحث عدالت آموزشی، فرصت برابری آموزشی، دسترسی به آموزش، رویکرد فراگیر، خاستگاه مدرسه با همه این معیارها حتما این مدارس باید جمع شوند و به مدرسه عادی دولتی تبدیل بشوند . برای این که آن دو اصل یونسکو یعنی یادگیری برای زیستن، یادگیری برای با هم زیستن و باز تولید عدالت در جامعه و در مدرسه در درون مدرسه عادی دولتی بتوانیم شاهد باشیم.
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
پایان گزارش/
نظرات بینندگان
آموزشی مان همین ابراز نظرهای دستوری
است.اگر توان زور و علم تان می رسد جناب زرافشان، مدارس عین انتفاعی را حذف کنید.
مدارس نمونه دولتی با نیت جذب دانش آموزان
روستاها و مناطق محروم در مرکز استانها،
تاسیس شده است ، حال لیاقت وفاداری به تعهدات
اولیه را ندارید، تکلیف چیست؟
دستور حذف این مدارس ، خود نشان اتمام
تاریخ مصرف اشخاصی چون شما و همکارانتان
است. مشکل ما حذف و اضافه کردن نیست، ما
مشکلات ساختاری و زیربنایی در انواع مدارس
داریم ، چه کنیم ؟ حذف صورت مساله خوب است؟!!
نظام آموزشی از شما پیرمردان وصله شده به
آموزش و پرورش رنجور است.
راهکار عقلانی بدهید نه حذف و اضافه سلیقه ای.
اگر این مدارس هم متعلق به مسئولانی چون حداد
عادل بود باز دستور حذف می دادید؟!!!!!
عملی می شود جناب کارشناس نه نمونه دولتی!!
کنید بی آنکه هزینه ای بنمایید.
وقتی فقط یک مدرسه دخترانه و بک مدرسه
پسرانه در دو دوره راهنمایی و متوسطه ، وجود داشت ، ارزشمند بودند . بعدها برای هر ناحیه و احتمالا مناطق هر استان و شهر ، تاسبس شد و طبق معمول کیفیت قربانی کمیت شد.
تعریف مدارس عادی از نظر وزارت چیست؟ ویژگیهای دانش آموزان؛ معلمان؛ فضای فیزیکی و امکانات؛ گسترده توزیع در هر استان ، طبقه ی استفاده کننده از این مدارس و...
عدالت آموزشی یعنی مدارس ایمن، با امکانات کافی و دارای معلمین توانمند در دسترس عموم باشد.