مهتاب افشار نماینده مجلس دانش آموزی تهران - پایه یازدهم :
لحن گفتار اکثر اعضای خانواده یا دستوری است یا پرخاشگری. همچنین این گونه سخن گفتن به قدری عامیانه است که لذتی برای شنونده ایجاد نمی کند و باعث سست شدن ادبیات خانواده می شود. از طرفی شکاف بین نسلی سبب تفاوت نگرش اندیشه پدر و مادر با فرزندان و در نتیجه دوری فرزند از فضای کنونی حاکم بر جامعه شده است. از آن جا که خانواده آموزش ندیده چگونه خواسته ها را برطرف کند برخوردها قهرآمیز و لحن صحبت ها سرد شده است. این نوازش سرد موجب کلافگی و خستگی می شود و این کلافگی این اندیشه را در فرد ایجاد می کند وگرنه تا به حال این را شنیده اید که فرد می گوید به من حمله شده و خانواده مرا درک نمی کند.
نظام آموزشی ما چیز جالبی برای عرضه ندارد و اصلا جذاب نیست چرا که زیست و مسائل عینی کودکان و نوجوانان ارتباطی ندارد یا واحدهای دانشگاهی کمتر با نیازهای واقعی و شغلی و مسائل زندگی روزمره است. درس های امروزی کلی گویی است و کلیشه ای که بچه ها حفظ می کنند تا برای مدرک درس بخوانند و آن را پاس کنند. این سیستم آموزشی یعنی جوان عزت نفسش را از دست می دهد چرا که خودش را به یک دریافت کننده مدرک معتقد می داند البته بخشی از این مشکلات هم جوانی است اما مشکلات ما معتبرترین ترین حالت آن است. ما در برنامه ریزی مشکل داریم و دلیلش هم ضعف مدیریت است. به طور مثال عرض می کنم چرا یک دانش آموز پایه یازدهم بعد از پنج شش سال تدریس باید یک کتاب محیط زیست را آموزش ببیند و چرا این کتاب را بعد از چند سال به ما آموزش می دهند که باید به محیط زیستمان احترام بگذاریم. به نظر من کتاب هایی که مختص دوره بلوغ دانش آموزان دختر و پسر ما هستند باید در مدارج پایین تر آموزش داده بشود. در نهایت بسیار سپاس مند هستم که گوش جان فرا دادید به سخنانم.
آموزش و پرورش مهمترین نهاد تربیتی بعد از خانواده به شمار می آید و مبنای تحول در عرصه های مختلف کشور است
علی جوان ؛ منطقه 8 - پایه دوازدهم
با ورود وسایل ارتباط جمعی به کشور و عدم تعلیم استفاده از آنها باعث شده که به صورت خیلی آزاد گسترش پیدا بکنند. آموزش و پرورش برای این صورت سوال آمد کتاب سواد رسانه ای را تالیف کرد اما معلمش را تربیت نکرد. مثالی می زنم. مهندسانی که هواپیما را می سازند خودشان نمی توانند هواپیما را بلند کنند چون هواپیما خیلی پیچیده است حالا انسان با آن همه پیچیدگی نمی تواند کسی که سالیان سال دارد ریاضی تدریس می کند یک دفعه بیاید معلم درس دیگری بشود. خیلی از این دروس در مدرسه تدریس نشد و روز قبل از امتحان می گفتند این پنج سوال را بخوانید و فردا همان را امتحان می گرفتند و نمره می دادند این یعنی چه. فقط می خواستند که این درس بگذرد و آموزش و پرورش فکر کند که این درس داده شده است و این کار اشتباه بود.
دومین بحث من شرایط جامعه و مسائل اجتماعی و اقتصادی است که باعث شده پدر و مادر از فرزندان دور بشوند. نوجوان و جوان در این سنی که هستند خیلی به عاطفه نیاز دارد . با دور شدن عاطفه فرزند از پدر و مادر جدا می شود ، دل ها از همدیگر جدا می شود و اگر فرزند بخواهد این را جبران بکند کجا می رود، می رود به فضای مجازی. اولا محدودیت های زمانی و مکانی دنیای واقعی را ندارد و هر کسی که دلش بخواهد می تواند عاطفه اش را برقرار کند و خودش را ارضا بکند و این فضای مجازی خیلی جالب تر و هیجان انگیزتر از این دنیایی است که سختی و مشکلات دارد.
نکته بعدی که می خواهم عرض کنم . جناب آقای وزیر محترم هر مشکلی که در جامعه هست در تعلیم و پرورش یک فرد سه ارگان نقش دارند. در بدو تولد ابتدا خانواده بعد مدرسه و سپس جامعه. خود پدر و مادر در مدرسه بودند جامعه هم قبل از این که وارد جامعه بشود در مدرسه بوده است. ما هر جا مشکل داشته باشیم قطعا یکی از آن ها برای آموزش و پرورش است. زمانی که آموزش و پرورش ما درست نشود هیچ جایی مشکل رفع نمی شود. مثلا این مسئله آشغال ریختن را که می خواهیم از محیط زیست پاک کنیم آموزش و پرورش در سال یازدهم آمده کتاب انسان و محیط زیست را تالیف کرده درس آخر و صفحه آخر آن درباره آشغال ریختن آمده، همان گونه که در خانه هایتان آشغال نمی ریزید در فضای آموزشی و تربیتی هم آشغال نریزید این کار آموزش و پرورش ماست. من شما را ارجاع می دهم به کشور دانمارک اینها در ابتدای ورودشان به دبستان چگونه با روش عملی این را نشان دادند. با نوشته های خشک نمی شود یاد داد که از فضای مجازی درست استفاده کرد ، با نوشته ها نمی شود فرهنگ را آموزش داد ، فرهنگ یک چیز عملی است.
اختلاف نسل ها خیلی زیاد شده است. پدر و مادرها با ورود و گسترش فن آوری ها کم کم دارند با اینها اخت می گیرند در حالی که ما خیلی جلوتر از آنها هستیم این اختلاف تفکر باعث دور شدن از همدیگر می شود. شاید باهم دیگر سر یک سفره نشسته باشیم ولی تفکرات ما خیلی دورتر است. در زمان های قدیم پدر خانواده هر چه می گفت همان بود غیر از آن چیز دیگری نبود اما الآن این گونه نیست ، پدر خانواده هر چه می گوید فرزند خیلی ادب داشته باشد با نظرش مخالفت نمی کند ولی بعد کار خودش را می کند.
جناب وزیر محترم
در آخر یک پیشنهاد از طرف خودم برای شما دارم . تا وقتی که مسئولین برای ما صحبت کنند هیچ اتفاقی نمی افتد، ما باید برای مسئولین صحبت کنیم . تا وقتی که شما در بین دانش آموزان نباشید نه این که با چند نفر بیایید یا اتفاقی وارد مدرسه ای بشوید نه، ببینید این چهار دانش آموز در دلشان چه هست تا به شما بگویند و تا آن زمان ما پیشرفتی در آموزش و پرورش نخواهیم کرد.
محمد حسین ثقفی فر ؛ منطقه 13 - پایه دوازدهم
هر نوجوانی برای خودش دارای افکار و اعتقادات و سبک زندگی می باشد که طبیعتا منحصر به فرد است و این باعث تفاوت یک نسل با نسل قبلش می شود و گرنه مانند زنبور عسل که بعد از چند میلیون سال از خلقتش گذشته، همان زندگی قدیمی مان را داشتیم. هر نوجوانی انسان محترمی است و اندیشه هایش باید از سوی دیگران مورد احترام واقع بشود نه این که الزاما مورد قبول واقع بشود نه، فقط مورد درد و سرزنش واقع نشود. در یک کتابی خواندم رئیس جمهور یکی از کشورهای پیشرفته شورای هیئت نوجوانان پانزده و شانزده ساله دارد ، این یعنی یک تجربه پیرمرد آب دیده با ریسک پذیری و شجاعت یک جوان. در کشور ما نوجوان در مقام مشاور وزیر ولی معمولا در خانواده هایی تحصیل کرده پدر و مادر عقل مطلق خانواده هستند. بر اساس مد روز بچه هایشان را تربیت می کنند ، اگر مد روزمان پزشکی است فرزند پزشک و اگر مد روز مهندس است فرزند مهندس می خواهند. این مد را موسسات کمک درسی تعیین می کنند. پدر و مادر را می ترسانند و فشار روی ما زیاد می شود و سخت گیری بالا می رود و در نتیجه قوه تفکر از ما گرفته می شود و به جای ما فکر می شود و تصمیم گیری می کند. چند وقت دیگر در آینده باورش چه آسان یا چه سخت باشد ، جای شما می آییم و می شویم رئیسان این کشور و نمی توانیم جلوی تهدیدات یا مشکلات ساده تصمیمات درستی اتخاذ بکنیم و این گونه می شود که کشور سی و سه هزار ساله مان کم کم باید از آن خداحافظی کنیم و از بین برود. تا وقتی که مسئولین برای ما صحبت کنند هیچ اتفاقی نمی افتد، ما باید برای مسئولین صحبت کنیم
من تصور می کنم یک اختلاف شدید بین نسل ما با نسل قبل با این حکومتی که الآن هست نبوده اند. زمان آنها یک حکومت زور و دیکتاتوری بوده و تا این حکومت آپدیت بشود بچه گی شان را گذراندند و چیزهایی که ما می گوییم برایشان خیلی عجیب است. انگار مدرک و مطالعه را بیشتر می شناسند و دوستش دارند و وقتی من نوجوان دارم نقاشی می کشم و فکر می کنم و مطالعه غیر علمی می کنم می گویند چرا وقتت را تلف می کنی چرا بیکار نشستی. این نشانگر این است که ما را نمی شناسند یا دلواپس ما هستند و ریسک پذیری این را ندارند که جلو بیایند و ببینند آخر آن چه می شود. الان به جای این که پدر و مادر وضعیت ما را درک کنند و ببینند به چه نیاز داریم ما باید آنها را درک کنیم که الآن وضعیت مال اش خوب نیست خسته است ، باید احترام بگذاری و چیزی نگویی. این باعث می شود شکاف بین آنها بیشتر بشود. ما در جامعه شما هستیم و در رفت و آمد روزانه می بینیم. پدر من هیچ وقت با دوستان من بیرون نیامده و قرار استخر و پارک نگذاشته است به خاطر همین من جامعه شما را می بینم ولی شما جامعه من را نمی بینید به همین خاطر در درک ما خیلی اشتباه می شود ولی در صورتی که پدرم چند بار با من بیرون بیاید می بیند که خیلی با من فرق دارد بنابراین نوع رفتارش با من تغییر می کند. در این شرایط وقتی چیزی را در خانواده مطرح می کنم یک درگیری و سرزنش رخ می دهد زیرا پدر است و دوست ندارد فرزندش از بین برود به همین دلیل من به فضای مجازی می روم جایی که هیچ دشمنی ندارم ، اگر بی ادب باشم به جمع بی ادبان می روم ، اگر طالب علم باشم به دنبال علم می روم. در فضای مجازی علم هست برای کسی که طالبش می باشد، خبر هست برای کسی که اهل خبر باشد، کار برای وقت تلف کردن است برای آدم های بیکار پس چه جایی بهتر از اینجا. البته این در ظاهر آن است و کسی به باطن آن فکر نمی کند. برنامه را به جای تو می ریزند برای همه برنامه دارند، تو برنامه ای را برای آن نمی ریزی پس هدفت را هم آنها تعیین می کنند و کشوری هم که آنها انتخاب می کنند می روی.
من در حد آن نیستم و یک پیشنهادی دارم. الآن یک صحنه قوی و فوق العاده جذاب به وجود آمده و عصر ارتباطات است و شما نمی توانید فضای مجازی را از بین ببرید ولی می توانید کاری بکنید که هر کدام از ما را جهت دهی بکنید. الآن این صحنه ای که هست جناب آقای وزیر، پدر و مادر و معلم می توانند به پشت صحنه بروند و از آنجا جذابیت ها را به طرفی که درست است سوق بدهند. ما این حرفی که داریم می زنیم حرف حق است و حرف ناحقی که او می زند اجرا کردنش خیلی راحت تر است. به جای این که اینها را خراب کنیم و از اساس بسازیم همینی که هست را جهت دهی بکنیم به سمت هدف.
فرشته نجفی مراد ؛ پایه یازدهم از شهرستان بهارستان آموزش و پرورش برای این صورت سوال آمد کتاب سواد رسانه ای را تالیف کرد اما معلمش را تربیت نکرد
اگر بخواهیم تمرکز کنیم روی موضوع گفت و گو مشکل بچه ها با پدرها و مادرها در اختلاف نسل هاست. تفاوت نسل ها باعث می شود اختلافاتی بین آنها به وجود بیاید. پدر و مادرها متوجه نمی شوند که فرزندان در سال های 70 و 80 و 90 چه موضوعاتی مطرح است. اگر در دوران کودکی و نونهالی توانستند با بچه ها ارتباط بگیرند و به آنها نزدیک بشوند این ارتباط می تواند تا آینده به آنها کمک کند. تفاوت در دهه 60 چه بوده است. بچه ها در آن نسل و دهه مشکلاتشان را در دفترچه می نوشتند یا با دوستانشان مشکل را حل می کردند و آن را پشت سر می گذاشتند. جهشی در دهه 60 و 50 نبود ولی جهش از دهه شصت به بعد یعنی از 70 و 80 و 90 خیلی زیاد بوده است. خود من نمی توانم دوران یک تینیجری دهه 90 را درک کنم. به همین دلیل یک شکاف ذهنی و یک شکاف فهمی به وجود آمده است که این دهه ها یعنی 70 و 80 و 90 از یک دایره لغات متفاوت و از یک دایره مفهومی متفاوت استفاده می کنند. مثلا اگر من در مورد «A »صحبت می کنم پدر و مادر من «B » را برداشت می کنند یا یک «A» دیگری در ذهنشان دارند. برای این که «A» من تبدیل به «B » نشود ترجیح می دهم که سکوت کنم که آن مشکل بزرگتر از چیزی که هست نشود. پدر و مادرها بدون داشتن علم روان شناسی شروع به تخریب و یا سرزنش می کنند بدون این که بدانند که چه تاثیر رفتاری ممکن است در آن بچه به وجود بیاید. پس بچه ترجیح می دهد که مشکلاتش را خودش حل کند و کارهایش را خودش انجام بدهد و حس می کند چالش هایی که دارد برای خانواده قابل لمس نیست.
ما قانون نیاز داریم. قانون نیاز می گوید که هیچ وقت این قانون از بین نمی رود. ما اگر نیازی که داریم را سرکوب کنیم به شکل دیگری تخلیه می شود. ما نیاز ارتباط برقرار کردن و نیاز احساسات عاطفی داشتن را سرکوب می کنیم و در ازای آن از فضای مجازی استفاده می کنیم و در همان فضا یکسری مشکلات به وجود می آید. به نظر من ما نیاز به آموزش فضای مجازی نداریم ما نیاز به آموزش خودشناسی داریم ما نیاز به آگاهی داریم. پدر و مادرها نیاز به آگاهی دارند. ما هیچ محور دروس آموزشی نداریم که به ما آگاهی داده بشود و با آگاهی مان کاری را انجام بدهیم.
مانی اسدی عراقی ؛ نماینده نهمین دوره مجلس دانش آموزی فقط می خواستند که این درس بگذرد و آموزش و پرورش فکر کند که این درس داده شده است و این کار اشتباه بود
دید مجنون را یکی صحرانورد
در میان بادیه بنشسته فرد
صفحه ای از ریگ و انگشتان قلم
می نویسد نام لیلی در به در
گفت ای مجنون شیدا کیست این
می نویسی نامه بهر کیست این
گفت مشق نام لیلی می کنم
خاطر خود را تسلی می کنم
چون میسر نیست ما را بام او
عشق بازی می کنم با نام او
همین مجامع و مجالس این چنینی مشق گفت و گو است و ما باید به دنبال چنین فضاهایی در بین نسل هایمان باشیم. آموزش و پرورش مهمترین نهاد تربیتی بعد از خانواده به شمار می آید و مبنای تحول در عرصه های مختلف کشور است. درست است که شتاب جوامع در مسیر توسعه باعث شده آن چه به نام فرهنگ و رسوم یاد می شود دستمایه این تحولات قرار گیرد و همین امر منجر به ایجاد شکاف نسلی شده است.
خانواده نیز به عنوان مأمنی برای تامین نیازهای عاطفی و معنوی یکی از مهمترین اهداف این هجمه هاست و اگر نتوانیم آن را حفظ کنیم آسیب های جدی به جامعه وارد می شود. مگر نه این که زیستن در جهانی صلح آمیز حق دانش آموزان است و این بستر با همت نهادهای تعلیم و تربیت و نهاد خانواده محیا می شود.
می توان گفت در جامعه ای که اختلاف بین والدین و فرزندان رخ می دهد تنها به دلیل اختلاف سنی آنها نیست بلکه گاه این تفاوت ها به دلایل عوامل فرهنگی است که در هر دوره وجود دارد و اختلاف درست از جایی شروع می شود که هر کدام از والدین و فرزندان سعی می کنند یکدیگر را شبیه به نسل خود بسازند و فراموش می کنند این حق همه ما است که باید فرزند زمانه خود باشیم.
آموزش و پرورش هم به عنوان نهاد مولد سرمایه انسانی می بایست در راستای تهاتر سیاست مدرسه آینده ساز با توجه به این اصل که سرمایه گذاری در آموزش عمومی سرمایه گذاری برای ساخت آینده کشور است با توجه به مجموعه مهارت های زندگی به تحکیم گفت و گو در مدارس توجه ویژه ای داشته باشد.
پایانت گفت و گو/
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
نظرات بینندگان