مقدمه
نمی دانم چند تن از ما فرهنگیان و معلمان نام " سیستم آموزشی والدورف " را شنیده ایم . سیستمی که بعد از جنگ جهانی اول ابتدا در آلمان و سپس در بیشتر کشورها پایه گذاری شد. چرا بعد گذشت یک قرن از آغاز این سیستم ما هنوز از آن بی اطلاع و یا با آن بیگانه ایم؟! چرا کشور ایران قبل و یا بعد از انقلاب ، نتوانسته و یا نخواسته است از این سیستم تبعیت نماید ؟
اصولا سئوالی است که باید برای هر معلم مطرح شود و جای تأمل دارد.
البته در ایران فقط دو سمینار و یک کارگاه تخصصی با فاصله سال ها در مورد " سیستم آموزشی والدورف " برگزار شده است :
اولین سمینار تخصصی والدورف در ایران در سال ۱۳۸۶ به همّت " مؤسسه پژوهشی کودکان دنیا " برگزار شد و اولین " کارگاه تخصصی والدورف" با وقفه ای ۷ ساله و این بار در اصفهان و به همّت انجمن دوست داران کودک برگزار گردید. (1)
و دومین سمینار والدورف بین کشورهای ایران و آلمان در دانشگاه جامع علمی کاربردی علم و فرهنگ اصفهان برگزار شد. (2)
حال انتخاب شهر و استان اصفهان به دلیل گردشگری جاذب آن بوده و یا دلیل دیگری چون مطلوبیت وضعیت آموزشی داشته ، نمی دانم .
اما چرا هیچ خبری از نتایج پیاده سازی سیستم و اجرای آن نیست ؟ چرا برای شناخت آن وسوسه شده ایم اما موفق نه ؟
در سمینار دوم بیان شده که این سیستم به سبک ایرانی اسلامی بومی سازی خواهد شد . بومی سازی یکی از مشکلات مهم عدم موفقیت ما برای الگوگیری از پیشرفت های آموزشی دیگر کشورها است . اگر حذف مختلط بودن کلاس ها را در جامعه خود نسبت به شرایط حاکم بپذیریم ، دستکاری مابقی موارد و مراحل ، ماهیت و نتایج سیستم آموزشی والدورف را تغییر می دهد. ایراد عمده مسئولان نظام آموزشی ما در همین نکته نهفته است و آموزش و پرورش به دلیل نداشتن استقلال سازمانی ، مجبور به ملاحظه کاری محافظه کارانه ای است که این مهم ، ما را از اهداف اصلی برنامه دور می سازد.
وقتی نوبت ادّعا می رسد بیان می داریم که ایرانیان چنین هستند و چنان ، اما حقیقتا چه اتفاقی بر سر این مرز و بوم افتاده است که نظام آموزشی آن سیرقهقرایی وحشتناکی طی می کند؟
هیچ کشوری آموزش و پرورش خود را جولانگاه سیاستمداران ننموده است .
لذا آنها هر روز بیشتر از دیروز با اقتدار ، آموزش را پل توسعه یافتگی روزافزون خود می سازند و ما تمامی پل های احتمالی را نیز پشت سر خود ویران می سازیم . چرا استقلال آموزش و پرورش را با رهایی از هر نوع سند و دخالت سیاسی ، تضمین نمی کنید تا در آن دانش آموز و معلم و خرد و تعقل و دانش و بصیرت رشد یابد؟
آموزش پدیده ای است که از اسارت و بردگی بیزار است و آن را با برونداد نتایج منفی ، پس می زند. فرآیند آموزش ، پویا ، فعال ، شاداب ، لطیف و سرزنده است و هجوم هر نوع عناصر و عوامل خطرزا ، ماهیت اصلی آن را ایستا و منفعل می سازد. در واقع آموزش ، ماهیت ذاتی و کارکرد اصلی خود را با دخالت هر نوع عنصر بیگانه از دست می دهد. مگر امروز ما چنین وضعیتی در نظام آموزشی خود نداریم ؟ نظام آموزشی و نقش های موجود در آن پژمرده هست .
طی یادداشت های گوناگون در همین سایت ، به یک اصل مهم دیگر نیز رسیده ام که در " سیستم آموزشی والدورف" هم ردپای آن ملاحظه می شود و آن این که : احتمال هر نوع تحولی در نظام آموزشی کشورهای مختلف جهان بعد از وقوع بحران و آشوب های اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی ، ممکن گردیده است. (3)
چون سیستم آموزسی والدورف نیز پس از جنگ جهانی اول پایه گذاری شده است. شاید با تکیه بر همین امید از مسئولان نظام آموزشی کشورم انتظار دارم که در این ایام کرونایی با تدبیری ویژه و متمایز از گذشته به فکر ایجاد تحولات اساسی برای دوران پساکرونا باشند. ما که فرصت بعد از انقلاب را برای بهینه سازی امر آموزش از دست داده ایم ، حداقل امروز به خود آئیم . آموزش مقوله ای است که با سکون و روزمرگی ، هرگز متحول نمی شود ، چون آموزش پیکری زنده است که سستی و خمودی آن را می میراند. در نظام پادگانی ما تنها وظیفه ای که با تعداد بیشتر دانش آموز در کلاس درس ضرورت می یابد مبصری کردن برای حاکمیت سکوت در کلاس جهت ارائه درس است یا واهمه از پرسش کلاسی برای درج نمره در دفتر که فرصت برای همه فراهم نمی شود و یا اوراق امتحانی که وقت زیادی را از معلم می گیرد. لذا زیادی دانش آموز در کلاس درس برای ما آزاردهنده است .
نظام آموزشی والدورف چگونه به وجود آمد و مؤسس آن کیست ؟
رادولف اشتاینر ( دکتر فلسفه ) که در سال های 1861 - 1925 زندگی می کرد ، بنیان گذار سیستم آموزش متحول والدورف است . اشتاینر به یادگیری ریاضیات و علوم طبیعی علاقه زیادی نشان می داد.
وی مبتکر " آنتروپولوژی anthropology " یعنی " قرار دادن انسان در نقطه مرکزی آموزش " می باشد. اندیشه های اشتاینر در زمینه " حکمت انسانی " گِره خورده است. انتقاد او از سیستم آموزشی دولتی و سخنرانی هایش در رابطه با تعلیم و تربیت ، بسیار مورد توجه و استقبال مخاطبانش قرار می گرفت. در یکی از همین سخنرانی ها در کارخانه سیگارسازی شهر والدورف آلمان ، آقای امیل مولت پیشنهاد تأسیس مدرسه ای با سیستم آموزشی آزاد را برای فرزندان کارگران کارخانه به وی داد . بدین ترتیب اولین مدرسه والدورف در اشتوتگارت آلمان در فضای بحرانی آلمان و پس از جنگ جهانی اول یعنی در سال ۱۹۱۹ بر پایه نظریه " سه بخشی بودن اجتماع " تأسیس شد . او مسئولیت آموزش و راهنمایی معلمین این مدرسه را تا زمان مرگش بر عهده داشت .
تا سال 1934 شمار مدرسه های والدورف افزایش یافت . در دوران حکومت نازی ها در آلمان ، این مدرسه ها به جرم این که برخلاف نظریات " ناسیونال سوسیالیستی " بودند ، کم کم بسته شدند. اما پس از پایان جنگ جهانی دوم یعنی سال 1945 به بعد ، تأسیس و فعالیت این مدارس دوباره در آلمان رونق گرفت.
کشورهای آمریکا ، هلند ، استرالیا ، سوئد ، مجارستان ، برزیل ، سوئیس ، نروژ ، انگلیس ، روسیه ، فرانسه ، رومانی ، آرژانتین ، آفریقای جنوبی ، مکزیک ، هند ، ژاپن و چین از دیگر کشورهایی هستند که به ترتیب تعدادی از مدارس خود را با سیستم والدورف اداره می نمایند. ظاهرا برای کسب تجربه و اطمینان از نتایج آن ، هیچ یک از این کشورها کل نظام آموزشی کشور خود را با اهداف این سیستم هدایت نمی کنند و یا می توان چنین نتیجه گرفت که مابقی مدارس آنها دولتی و خصوصی است نه آزاد . (4)
اهداف سیستم آموزشی والدورف و وضعیت نظام آموزشی ما
هدف اول سیستم آموزشی والدورف : اشتاینر با قرار دادن انسان در نقطه مرکزی آموزش ، معتقد بود که هر شخص با توجه به نیازها و شخصیت منحصر به فرد خود تحت آموزش قرار می گیرد و امکاناتی فراهم می شود تا هر کودک به طور آزادانه میل به یادگیری داشته باشد.
اشتاینر بیان می کرد که آموزش نباید تحت تأثیر جامعه قرار بگیرد بلکه باید با توجه به نیازهای هر کودک و نوع پیشرفت او برنامه ریزی شود.
او معتقد به آموزش سه جهتی بود که شامل : روح ، جسم و روان هر شخص می شود . در این آموزش قدرت تفکر و احساس و اراده دانش آموزان مورد توجه قرار می گیرد. پس جهت برقراری تعادل باید مغز ، قلب و دست او را آموزش داد. رشد همزمان احساس ، فکر ، ذهن ، بدن و روان ، از دانش آموزان انسانهایی میسازد که خود را باور دارند و راه خود را در زندگی میشناسند . چنین انسانهایی آماده خدمت به جامعه هستند.
بر پایه این دیدگاه ، زندگی اجتماعی از سه بخش تشکیل می شود :
1 - زندگی معنوی که در برگیرنده دین ، آموزش ، دانش و فرهنگ می شود.
2 - زندگی حقوقی که در برگیرنده قوانین ، مقرّرات و قواعد اجتماعی است.
3 - زندگی اقتصادی که در برگیرنده تجارت و مصرف کالاها و خدمات است.
این سه بخش از شعارهای سه گانه انقلاب فرانسه گرفته شده است یعنی :
1- آزادی در زندگی معنوی .
2- برابری در زندگی حقوقی .
3- برادری در زندگی اقتصادی .
در نظام آموزشی 4 دهه ای ما آنچه که در نقطه مرکزی آموزش قرار گرفته است ، ترویج و تقویت و تبلیغ دین و اعتقادات مذهبی است. لذا ارزش های ذاتی انسان با باخت اخلاق و قربانی شدن امر تعلیم و تربیت ، دانش آموزانی بلاتکلیف و عاصی تربیت نموده است. از قرار می بایست بُعد معنوی دین ، دانش آموزان را ملایم و سر به زیر و خداپرست می ساخت ، اما چنین نتیجه ای نگرفته ایم ، چون رسالت چنین وظیفه ای برعهده مدرسه و نظام آموزشی نیست . انتظارات نظام سیاسی ما از مدارس با کارکرد اصلی آن یعنی آموزش دانش ، کسب مهارت زندگی ، دسترسی به بصیرت ، آشنایی و فراگیری حِرف گوناگون موجود در جامعه و.....فاصله زیادی داشته و دارد.
ما آزادی و هیجان کودک را طی رشد و نمو طبیعی برای یادگیری ، از بین برده ایم و آموزش ما برخلاف دیدگاه اشتاینر ، نه تنها تحت تأثیر جامعه و جوّ حاکم بر آن بود بلکه هدایت گر اصلی در آن ، اهداف نظام سیاسی بود نه نظام آموزشی .
آموزش ما هرگز برخلاف نظر اشتاینر بر اساس نیازهای هر کودک و نوع پیشرفت او برنامه ریزی ، نشده است . ما آموزش را مقوله ای کلی و واحد تصور می کنیم تا روالی یکسان در کشور جریان داشته باشد و تفاوت های فردی و منطقه ای ، نادیده انگاشته می شود و این یکسانی به یکنواختی و دلمردگی فراگیران منجر شده و مانع رشد استعدادها و علایق کودکان می شود. لذا ما تفاوت های فردی کودکان را با یک ابزار و یا معیار واحد اندازه گیری کرده و اهمیت شناخت آن را جهت کاربرد عملی در جامعه ، از دست داده ایم . ما با روش و مکانیزم واحد ، انسانهایی مشابه تحویل جامعه داده ایم و می دهیم .
غوغای بیکاری پنهان در جامعه ما یعنی جایگزینی افراد در مشاغل گوناگون با تخصصی غیر مربوط ، از همین خطا نتیجه می شود. ما از آموزش سه جهتی اشتاینر که شامل : روح ، جسم و روان بود فقط جسم را اصل دانسته ایم و برای همین روح و روان دانش آموزان ما افسرده ، دلمرده ، غمگین و به دور از هر نوع هیجان نشاط و شادی پرورش یافته اند. و چون به پرورش و رشد همزمان احساس ، فکر ، ذهن ، بدن و روان دانش آموزان نپرداخته ایم لذا انسانهایی ساخته ایم که خود را باور ندارند و راه خود را در زندگی نمیشناسند . چنین انسانهایی چگونه می توانند آماده خدمت به جامعه باشند ؟
آموزش نباید تحت تأثیر جامعه قرار بگیرد بلکه باید با توجه به نیازهای هر کودک و نوع پیشرفت او برنامه ریزی شود. نظام آموزشی ما جهت آمادگی دانش آموزان برای زندگی اجتماعی دو بُعد حقوقی و اجتماعی را حذف و فقط بُعد معنوی را برجسته کرده است. هیچ قدرتی ، حق نادیده گرفتن ابعاد گوناگون زندگی اجتماعی را برای افراد ندارد و اگر چنین کرد ظلم به بشریت نموده است. انسان موجودی است آزاد. سیستم آموزشی والدورف با پرورش و احترام به اصل آزادی در روح و جسم دانش آموزان ، امروز انسانهایی روشن اندیش و بصیر تربیت نموده است که عوارض ظاهری آن در کشورهای مختلف ، نمایان است.
امروز همان کشورها از جمله آلمان و فرانسه ، ترامپ را به دلیل تحریک طرفداران خود برای اشغال و تخریب گنگره آمریکا ، نکوهش کردند و یا نوجوانی به نام گرتا تونبرگ صدای نظام آموزشی سوئد گردید . نوجوانی 15ساله که با اعتراض علیه آلودگی محیط زیست توسط دولت ها به نمادی تحسین انگیز تبدیل شد.
هدف دوم سیستم آموزشی والدورف : آموزش باید همراه با آزادی و تنوع باشد و کنجکاوی کودک و قدرت ابتکار او را رشد و گسترش دهد و در عین حال انضباط و احترام فراموش نشود.
در نظام آموزشی ما یکنواختی شدیدی حاکم است که به خستگی و فرسایش ذهنی و جسمی دانش آموزان و معلمان طی زمان منجر می شود. نه روح و جسم دانش آموزان مفهوم آزادی را تجربه می کنند و نه معلمان . معلمان باید در چارچوبی مشخص ، هر نوع خلاقیت و آزادی عمل خود را نسبت به موقعیت های گوناگون از دست بدهند و در برابر همه آنها ، واحد عمل نمایند و دانش آموزان نیز در قفس قوانین خشک پادگانی ، دست و پا بسته در مسیر تدریس متکلم الوحده معلم خود ، تسلیم و از مفهوم یادگیری حفظ نمودن متون درسی و گرفتن نمره را باور داشته اند. فراتر از این تصویری برای هر دو نقش وجود ندارد. حتی بحث آزاد برای تعداد کثیری از معلمان تابویی خطرناک تلقی می شود.
لذا کنجکاوی و قدرت ابتکار دانش آموزان هرگز تجلّی نمی یابد. علیرغم سیطره دین در مدارس ما ، قادر نبوده ایم شاهد برقراری انضباط و تحکیم احترام در روابط انسانی خود باشیم . چون کارکرد دین ، تحقق این مهم نیست .
هدف سوم سیستم آموزشی والدورف : یادگیری همراه با عمل و آموزش باید زنده و فعال باشد.
آموزش ما در مدارس بر پایه دروس نظری ، حفظیات و آموزش ساکن و بی روح هست . سستی و خمودی ساعات آموزشی از زنگ اول تا آخر ، دقیقا مشهود است . آموزش عملی دروس ظاهرا نوعی وقت هدر دادن و یا برهم زدن دیسیپلین پادگانی ، تلقی می شود . حتی در آزمایشگاه های مدارس ، دانش آموزان تماشاگرند و متصدی آزمایشگاه آزمایش را انجام می می دهد. اگر مدرسه ای کتابخانه دارد چون تنوعی در فهرست کتب بر اساس علایق گوناگون دانش آموزان ، وجود ندارد. لذا کششی برای مطالعه در بین آنان نیست. نه انگیزه ای و نه محرکی . البته از قبل نیز چنین عادتی را در او بوجود نیاورده ایم . چنین نیازها در مدارس ما ویترینی برای دریافت امتیاز مدیران هست.
هدف چهارم سیستم آموزشی والدورف : بقای آموزش به وسیله پرورش مهارت های درونی انجام می گیرد.
و آموزش ما با جداسازی دو وظیفه مهم معلمان از یکدیگر یعنی پرورش از آموزش انجام می گیرد. یعنی جسم هست اما روح خیر . لذا کمتر مهارت درونی در آنان کشف و هدایت می شود . حتی رشته تحصیلی دانش آموزان ما همانند روح سرگردان در سر دو راهی این و یا آن ، بلاتکلیف هست .
برنامه درسی سیستم آموزشی والدورف
مدت دوره آموزشی والدورف ۱۲ سال ، شامل ۸ سال ابتدایی و ۴ سال متوسطه می باشد. آموزش دو زبان خارجی از کلاس اول ابتدایی مورد توجه قرار می گیرد.
خیاطی ، بافتنی ، باغبانی ، نقاشی ، طراحی ، جنگلبانی ، مجسمه سازی ، نجاری و جوشکاری ، ورزش و موسیقی از جمله دروسی است که برنامه عملی مدارس والدورف را تشکیل می دهد.
این دروس از یک جهت استعدادهای کودکان را هم آهنگ رشد و گسترش می دهد و از طرفی تجربه آموزی در کارهای عملی و شناخت استعدادهاو توانایی های دانش آموزان را مورد توجه مربیان قرار می دهد . در این نوع آموزش نتیجه کار مورد توجه نیست بلکه چگونگی انجام دادن آن کار و کسب تجربه مورد توجه می باشد. خلاقیت ، شخصیت فردی و ایجاد تعادل در زندگی این چگونگی را رقم می زند .
تعداد زیاد دانش آموزان در کلاس و انجام دادن کار ها به صورت گروهی به طور عمد انجام گرفته است زیرا هر چه تعداد زیادتر باشد ، تنوع شخصیت و استعدادها بیشتر است و همین مسئله باعث شناخت اجتماعی بهتر دانش آموزان می شود. روش آموزش به این شکل می باشد که دانش آموزانی که سریع تر یاد می گیرند به آنها که سخت تر یاد می گیرند کمک می کنند و در کل دانش آموزان و معلمین در کنار هم به یادگیری هر چه بیشتر می پردازند . در این روش “ گزارش توانایی های دانش آموزان و چگونگی پیشرفت فردی و نحوه یادگیری آن ها ” جایگزین روش ” نمره دادن” به دانش آموزان شده است. هیچ دانش آموزی در این سیستم مردود نمی شود و اشتباهات آنها فقط گوشزد می شود.
و ما معلمان همیشه به زیادی تعداد دانش آموزان در کلاس درس معترضیم . البته حق هم داریم چون اگر زیادی دانش آموز در سیستم آموزشی والدورف ، هدف عمدی است تا با تنوع بیشتر شخصیت و استعدادها به شناخت اجتماعی بهتر دانش آموزان بپردازند ، در نظام پادگانی ما تنها وظیفه ای که با تعداد بیشتر دانش آموز در کلاس درس ضرورت می یابد مبصری کردن برای حاکمیت سکوت در کلاس جهت ارائه درس است یا واهمه از پرسش کلاسی برای درج نمره در دفتر که فرصت برای همه فراهم نمی شود و یا اوراق امتحانی که وقت زیادی را از معلم می گیرد. لذا زیادی دانش آموز در کلاس درس برای ما آزاردهنده است .
در نظام آموزشی ما بر خلاف سیستم آموزشی والدورف ، نتیجه کار یا همان محصول مورد توجه هست و چگونگی انجام دادن آن و کسب تجربه اهمیتی ندارد . تمامی دغدغه نظام آموزشی ما را حاکمیت نمره و دفتر نمره ، رقم می زند . شاید اگر در مقطعی از زمان و با ترویج علم آمار و پژوهش ، ما ایرانیان تمامی امور کیفی را به کمّی تبدیل نمی کردیم ، اوضاع مان الان از این بهتر بود. ما با اُولی دانستن ارزش کمّی ، کیفیت هر پدیده را قربانی ساخته ایم ، اما طراحان همان دو علم آمار و پژوهش ، آن را فرع و کیفیت پدیده ها را برجسته ساخته اند. لذا آنان چنین سیستم آموزشی جهانشمولی را پایه ریزی کرده اند و ما آنچنان غرق کمّی گرایی گردیده ایم که جسارت تجربه عملی کیفیت آموزشی آنان را هم تاکنون نیافته ایم .
کتاب حرفه و فن در سال تحصیلی 93-92 از دوره متوسطه حذف و درس " کار و فناوری " ادامه درس کار و فناوری پایه ششم ابتدایی گردید.
به دروس این کتاب که بر اساس سند تحول بنیادین تدوین شده است نیم نگاهی در سایت مربوطه انداختم ، اما بجز مفاهیم نظری و انشانویسی ، متوجه آموزش عملی کتاب حرفه و فن سابق در آن نشدم . یعنی از مهارت هایی همچون خیاطی ، بافتنی ، باغبانی ، نقاشی ، طراحی ، جنگلبانی ، مجسمه سازی ، نجاری و جوشکاری ، ورزش و موسیقی که در مدارس والدورف آموزش داده می شود ، در آن خبری نیست. آنچه که باعث شکوفایی استعداد و علایق می شود تنوع آموزش است نه تثبیت اهداف سند تحول بنیادین . نسل ما از درس حرفه و فن ، حداقل مهارت خیاطی ، باغبانی و آشپزی را نسبتا خوب یاد گرفته است و تا امروز نیز در زندگی فردی و اجتماعی از آن با خاطره ای شیرین استفاده می نماید. اما دختران و پسران فردا همان مهارت اندک را نیز یاد نخواهند گرفت.
ادامه دارد
1) آموزش والدورف . ویکی پدیا . دانشنامه آزاد.
2) خبرگزاری صدا و سیما . کد خبر: ۱۸۶۷۷۹۵ . سوم آبان 1396.
3) سایت صدای معلم . آموزش نوین . بررسی دلایل پیشرفت نظام آموزشی در سه کشور سنگاپور ، هنگ کنگ و فنلاند رتبه های سوم تا پنجم جهان در آموزش دوره ابتدایی در سال 2017 ( بخش اول و دوم )
4) به مناسبت صدمین سالگرد پایه گذاری " مدرسه والدورف "در آلمان ، مدرسه ای جهانی ، مترجمان: توبا صابری و آرش برومند. 20 مهر ماه 1398 .
5) سایت تسهیل گران آموزشی . عاطفه عباسیان . 24 آذر 1392.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
مقاله ای به جا و بسیار عالی
امید که آنان که تغییر صورت گیرد
اما با چنین سیستم حکومتی بعید هست
جان. سی. مکسول
وین دایر
لیو بوسکالیا
نلسون ماندلا
پایه گذار این سیستم هست به این فرا مرز بودن تفکر و خلاقیت گفته
می شود.