همه چیز از یک روز داغ تابستان در بزرگداشت شهدای خبرنگار آغاز شد . علیرضا افتخاری پس از اجرای برنامه وقتی که از صحنه پایین می آید همگان مشاهده می کنند که او و محمود احمدی نژاد همدیگر را در آغوش گرفته اند و این جرقه ی آتشی می شود که به گفته ی آقای افتخاری زندگی او را به آتش می کشد و حتی او را تا آستانه ی خودکشی نیز پیش می برد .
نگارنده این سطور نه هنرمند است ، نه هنرشناس و مانند هر ایرانی برحسب سلیقه ی شخصی موسیقی و ترانه و آوازی که به مذاق و مزاجم خوش آید گوش می دهم و از همین رو هیچ گونه سمپاتی و رابطه ی پیشینی یا ویژه ای با استاد علیرضا افتخاری ندارم .
اخیرا نشریه " تجربه " در شماره ی 51 خود گفت و گویی با آقای افتخاری داشتند و در این گفت و گو پس از هشت سال دردها و زخم های سال 88 بازشده و افتخاری گوشه ای از رنجنامه ی خود را بازگو کرده است .
خواندن آن گفت و گو و اطلاع از رنجی که او به عنوان یکی از خوانندگان برجسته ی موسیقی اصیل ایرانی و از شاگردان مشهور استاد شجریان تحمل کرده است و درخواستی که ایشان از رساندن صدای خود به گوش همگان کرده بود ، مرا بر آن داشت تا برای پاسداشت فرهنگ ایرانی و اخلاق انسانی ، متنی بر مبنای وظیفه ی معلمی و شغلی خود بنویسم .
سال 88 از راه رسیده بود و موسم انتخابات شد. نتیجه ی اعلام آرا در آن سال مبدل به چالشی بزرگ شد که هنوز پس از هشت سال تبعات و امواج سهمگین آن ، میهنمان را آزار می دهد .
بسیاری از ایرانیان همچون نگارنده که به مهندس موسوی رای داده بودند از نتیجه ی انتخابات شوکه شده بودند و از همین رو ، انتقادات و اعتراضات بدان منجر به حوادثی شد که عملا جامعه ی ایران را دوقطبی کرده بود . در چنین فضای هیجانی و پرحادثه ای به یک باره پخش تصاویر احمدی نژاد و افتخاری در آغوش هم ، چونان کبریتی بود که به انبار باروتی کشیده شد و از همان سکانس ، زندگی افتخاری وارد دالانی از وحشت و اضطراب و آتشی شد که او و خانواده اش را سوزاند و زخم عمیقی بر پیکر یک عمر زندگی هنری و فرهنگی وارد کرد .
نخست ماوقع حادثه را از زبان شخص اول این داستان یعنی آقای افتخاری بشنویم و در ادامه نگاهی بیفکنیم به رفتارشناسی ایرانی این واقعه .
آقای افتخاری از آن روز شوم و مصائب پس از آن این گونه روایت می کند : " به مناسبت بزرگداشت شهدای خبرنگار صدا و سیما با من تماس گرفت و پیشنهاد پنج میلیون تومان هم داد که در ازای اجرای " پلی بک " به من پرداخت کنند و من هم پذیرفتم . من هم هیچ گونه اطلاعی از حضور احمدی نژاد در آن جلسه نداشتم . پس از اجرای برنامه از صحن پایین آمدم ، فردی کوتاه قد به سرعت به سمت من آمد و گفت : برو که آقای احمدی نژاد به خاطر شما ایستاده است و معطل شما شده اند ، من اصلا قرار نبود سمت ایشان بروم ، ولی دور و بری هایشان باعث شدند و خودشان مرا به سمت ایشان " هل " دادند [سوق دادند] .
احمدی نژاد خودش را طوری به آغوش من انداخت که انگار من یوسف گم گشته ایشان بودم . یک جوری به من چسبید و من را بوسید و پشت سرهم ، بوسیدن یک بار ، دو بار ... و این روبوسی را صدا و سیما بارها و بارها از تلویزیون پخش کرد .
پیش از این دوستان در تلوزیون شعری از یکی از مسئولان به من داده بودند تا رویش آهنگ ساخته شود و من بخوانم . ما به هر آهنگ سازی این شعر را دادیم زیر بار نرفت و نساخت . خود آقای ضرغامی هم در جریان این موضوع بود . وقتی ساخته نشد ، صدا و سیما علیه من موضع پیدا کرد ، و همین باعث شد روبوسی من بارها در تلوزیون پخش شود و مشخص بود ، همه چیز برنامه ریزی شده بود .
با پخش پی در پی این صحنه روبوسی از سوی صدا و سیما زندگی من دگرگون شد . از آن روز به بعد ، به سمت من در حضور خانواده ام آب دهان می انداختند و با صدای بلند به من و خانواده ام ناسزا می گفتند . سوپرمارکتی به من جنس نمی فروخت . آرایشگر می گفت تو می آیی ، هیچ کسی به مغازه من نمی آید . آژانس به من ماشین نمی داد . حتی نوشته ای در خانه ی من انداختند که اینجا بمب گذاری شده است و تخلیه کنید . از آن محل رفتیم . مدت ها کلاه می گذاشتم و جایی می رفتم .
در فرودگاه هر کسی مرا می دید تا ده متری صندلی را خالی می کردند و می رفتند . دوستانم در مهمانی ها دعوت نمی کردند و می ترسیدند ، بلایی سر بچه هایشان بیاید . فرزند کوچکم دیگر دانشگاه نرفت و انصراف داد .به او توهین می کردند ، کتک می زدند . روی وایت برد عکس مرا می کشیدند و توهین می کردند . مادرم را در اصفهان در صف نانوایی هل داده بودند .
اگر تاریخ به عقب برگردد هرگز آن کار را تکرار نمی کنم .
با صدای بلند به احمدی نژاد بگویید در مورد من ، انسان قدرنشناسی بود . شما را به جانتان قسم می دهم که به من کمک کنید ، تا این حرف ها به گوش به همه برسد . من عذرخواهی کردم و به اشتباهم اقرار کردم و حتی اگر شرایطش بود می گفتم غلط کردم .
احمدی نژاد آتشی در زندگی من انداخت که هنوز هم پشیمانم و در آن آتش می سوزم . احمدی نژاد خیر نبیند و قطعا خیر نخواهند ندید . جامعه ما به نوعی بیماری دچار است ." ( مجله تجربه .شماره 51 تیرماه 1396 )
آسیب شناسی یک رفتار :
شرح ماوقع را از زبان هنرمند و خواننده کشورمان جناب افتخاری را شنیدیم ، اینک به عنوان یک ایرانی یا یک مسلمان یا یک انسان ملتزم به قانون و حقوق انسان ها خود را مورد ارزیابی و داوری قرار دهیم و ببینیم که مسیر پیموده شده درست بوده یا خیر ؟
آیا چنانچه ما در موقعیت افتخاری قرار داشتیم انتظار چگونه مواجهه ای باخود داشتیم ؟
در رفتارشناسی صورت گرفته با افتخاری چند گزاره باید تحلیل شود.
گزاره ی نخست اینکه منتقدین و معترضین افتخاری با این تصور که واقعه ی روبوسی و در آغوش کشیدن احمدی نژاد توسط افتخاری با علم و اراده و آگاهی او و عامدانه و از سر اشتیاق و علاقه و شیفتگی به احمدی نژاد انجام شده است .
گزاره ی دوم بدون آنکه ماجرا را از زبان افتخاری هم بشنوند و به اصطلاح فرصت دفاع به او بدهند در نزد خود او را مورد قضاوت و داوری و محاکمه قرار داده و حکم محکومیت او را صادر کرده اند.
گزاره ی سوم پس از محاکمه ی او ، حکم محکومیت او را نیز در ملا عام و در کوی و برزن به اجرا گذاشته اند و او را به سزای عمل خود رسانده اند .
گزاره ی چهارم اینکه در اخلاق و سلوک ایرانیان و یا اخلاق دینی به ما توصیه و تاکید شده تا حرمت و آبروی انسان ها به ویژه در مقابل خانواده و در معرض نگاه مردم حفظ شود و شهرت ایرانیان به جوانمردی و حفظ حرمت خانواده نصب العین همه ی ایرانیان در تاریخ ادب و فرهنگ بوده است .
و گزاره ی پنجم اینکه بر فرض صحت تمامی فرضیات ما علیه افتخاری ، حقوق قانونی و شهروندی او ایجاب می کرد که ما فارغ از هر دین و باور و اعتقاد و جهت گیری ، برای انتخاب او در اعتقادش به احمدی نژاد [هرچند که این گونه نبوده ] حرمت و احترام قائل باشیم و حق انتخاب او را به رسمیت بشناسیم ،اگر چه این انتخاب مورد اعتراض شدید ما هم باشد .
نظام آموزشی و تعلیم و تربیت ما از سویی و نهادهای تصمیم گیر و تصمیم ساز اعم از ارگان هایی که از حقوق بیت المال ارتزاق می کنند و رسالت فرهنگ گستری و ارزش آفرینی برای خود تعریف کرده اند و شخصیت های مرجع یا رسانه های صوتی و تصویری و نوشتاری و مجازی ، اگر نگوییم خود ، نقش تخریبی در قانون گریزی و قانون شکنی یا تهدید و تجاوز به حقوق دیگری داشته اند ، دست کم در مقابل چنین رفتارهای مذموم و فرهنگ سوزی سکوت اختیار کرده اند و با مماشات و سلب مسئولیت از خود ، مشوق و موید در استمرار رذیلت های اخلاقی یا قانون شکنانه شده اند.
نظام تعلیم و تربیت در ایران به طور اخص در وزارت آموزش و پرورش و به طور اعم در سطح کلان سیستم فرهنگی کشور دچار حفره های چالش زا و آسیب های تهدید کننده هست و مسئولان امر نمی توانند با روزمرگی ، و " این نیز بگذرد" یا رودربایستی با یکدیگر ، حیات فکری و فرهنگی و تمدنی کشور را بیش از این به مخاطره بیفکنند.
باید سازوکاری اندیشیده شود و برنامه هایی لحاظ شود تا بتواند مروج و مشوق مدارا ، صبر و شکیبایی ، متانت و بردباری و تسامح و دگربینی و دگرپذیری و پرهیز از قضاوت ها و داوری های یک طرفه و یک سویه باشد و شیوه ی خویشتن داری و خشونت پرهیزی را آموزش دهد و موهبت زیست مسالمت آمیز و اخلاقی را در جان و روحشان نهادینه کند.
نمونه رفتار شناسی آنچه که با یک هنرمند نامدار چون علیرضا افتخاری و یا مورد اخیر در وادی دیگری [ کشف حجاب آزاده نامداری ] زنگ هشداریست که مسئولان را به تامل جدی و تجدیدنظر در شیوه های تربیتی و تبلیغی وادارد و به جای توجه به معلول ها یاحتی به نوعی قربانیان این شیوه ها به علت ها پرداخته شود.
علت یا علت هایی که ناتوان از آموزش خویشتن داری و خشونت پرهیزی علیه دیگری [ مثال جناب افتخاری ] و پرهیز از نفاق و ریاکاری و هویت های متعفن دوگانه [مثال نامداری] می باشد و حتی آن روش های تعلیمی و تبلیغی خود تسهیل گر و مباح ساز برخوردهای تخریبی ،تحمیلی ،جبرگرایانه و خشونت مدارانه و نفاق پرور است تا بیش از این دیر نشده نهادهای تصمیم گیر گفتمان ظاهرگرایی و ظاهر پسند نفاق پرور و خشونت زا را به گفتمان اخلاق مدارانه ی درون ساز و باطن پرور خودمراقبت گر و خویشتن دار تغییر دهند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
چرا که مدعی و توصیه کننده پوشش اسلامی رفته توی پارک عمومی کشف حجاب کرده و ابجو خورده راست راست هم دروغ میگه
بنظرم بخاطر دروغ و ریاکاری باید محاکمه بشه و تا آخر ممنوع کار بشه
یا شاید شوهرش اینقد زنها را نگاه کرده مجبور شده بکنه تا از جش شوهرش نیفته !