صدور بخشنامه ها،آیین نامه ها و نامه ها اداری به صورت ادواری به یک عرف اداری در بین وزارت خانه ها ، سازمان ها و اداره های متبوع شان درآمده است. با نگاهی گذرا به محتوا، ضرورت، قابل تحقق عملی و اجرایی بودن آنها، منطبق بودن بر واقعیت ها موجود و امکانات و ظرفیت های سازمانی و.... موارد متعددی مشاهده می گردد که گاهی متأسفانه فاقد رعایت فاکتورها لازم و استانداردهای مقتضی می باشند.
وزارت آموزش و پرورش از جمله وزرات خانه هایی می باشد که از لحاظ حجم نیروی انسانی متبوع و گستره ی سازمانی در صدر وزارت خانه های موجود قرار دارد. طبیعی است که آمار صدور نامه های وازرت خانه مذکور نیز حجم قابل تأملی داشته باشد.
بدیهی است که تحلیل محتوا این میزان از بخش نامه ها، خارج از حوصله و توان این یادداشت است. آنچه نگارنده را بر آن داشت سطوری جهت باز نمودن باب بحثی حول محور یکی ازچالش های موجود آموزش و پرورش بنگارم ، برگزاری دوره های آموزشی ضمن خدمت و جلسات شورای دبیران آموزشگاه ها و همچنین جلسات گروه های آموزشی می باشد.
اگر بخواهیم به یکی از نکته ها و ویژگی های مشترک همه ی این جلسات و دوره ها اشاره نماییم جدا از سطح پایین کیفیت آن ها،حضور صوری و فرمالیته، مصوبه های غیر قابل اجرا و... مهم تر از همه کم رغبتی همکاران به مشارکت و حضور فعال در این موارد می باشد( مصداق بارز ؛ صورت جلسه های صوری از قبل تدوین شده و امضاء صرف توسط همکاران، شرکت در دوره ها و لیست کردن مشخصات همدیگر و امتحان دادن به جای یکدیگر و رو شدن پاسخ آزمون ها قبل از اجرا دوره های ضمن خدمت مشتی از خروار این موارد هستند).
طبق معمول تصمیم گیران و مدیران هم اولین راهکاری که برای اصلاح چنین روندی به ذهن شان خطور می نماید صدور بخشنامه ها ، نامه ها و... مجدد با لحن ها متفاوت و گاهی تند و خارج از چارچوب قانونی و عرف است.
آنچه واقعیت است تا اکنون چنین راهکارها و چاره اندیشی های کم ترین تأثیری در اصلاح امور و روند اشتباه و ایجاد انگیزه و اعتمادافزایی در بین همکاران نداشته است.
همه می دانیم سه عنصر اساسی مؤثر و مرتبط در نظام آموزشی؛ معلمان،اولیاء و دانش آموزان هستند. با نگاهی به روند تصمیم سازی،برنامه ریزی و اجرا در سطوح مختلف آموزش و پرورش، مشارکت و حضور این سه عنصر کلیدی و پایه انصافاً کجاست؟ - البته حضور تئوری و صوری در متن بخشنامه ها مد نظر نیست بعد عملی و واقعی اصل دغدغه است - آیا تصمیم گیران و مدیران به ذهن مبارک شان خطور نمی کند که راهکار درمان این همه بی انگیزگی و بی تفاوتی صدور بخشنامه های تکراری فاقد روح و محتوا نیست؟
آیا شیوه اعمال مدیریت در این سیستم به شیوه کاملاً متمرکز از صدر تا ذیل و پاس کاری کاستی و کم کارهای هر سطح به سطح دیگری در اکثر زمینه ها تا کنون جوابگو بوده است؟ مشارکت این سه عنصر به ویژه در شهرستان ها و شهرهای کوچک کجای این مدیریت است؟
معلمی که در تهیه و تدوین محتوی آموزشی که باید تدریس کند، در انتخاب مدیر و عوامل اجرایی، تصمیم گیری در مورد دانش آموزان کم کار و خاطی ،حتی انتخاب سرگروه آموزشی خود که کاملاً به ایشان ربط دارد و... کوچکترین حق اظهار نظر و دخالتی ندارد، دلیل انگیزه پیدا کردن و مشارکت فعالش در این جلسات چه عواملی باید باشند؟ چرا همکاران شایسته، باتجربه و متخصص از قبول مسؤولیت ها باید فراری باشند یا فراری شان دهند؟
ولی دانش آموزی که در رسانه ها از زبان مسؤولان رده بالا می شنود که تحصیل رایگان است و کسی حق گرفته وجهی بابت شهریه مدارس دولتی نداردامّا عملاً می بیند اگر خودش به داد فرزندش نرسد وبه مدرسه اش کمک نقدی نکند ، با چندرغاز سرانه واریز دولتی حتّی مدیریت مدارس قادر به خرید ابتدایی ترین لوازم تحریر مورد نیاز و پرداخت قبوض چهارگانه نیست ؛ چه برسد به برنامه فوق العاده آموزشی و تربیتی،به نظر شما چه دیدگاهی نسبت به مشارکت خود در سیستم تعلیم و تربیت رسمی پیدا می کند؟
دانش آموزی که موظف است روزی شش ساعت چه خوشش بیاید یا نیاید صمٌ و بکم باید روی صندلی ها چوبی کلاسش بنشیند ، به مطالبی که شاید اصلاً علاقه ندارد و حتی یک بار هم ممکن است در طول عمرش به دردش نخورند و سرو کاری بعد از فارغ التحصیلی با آن هاپیدا نکند. با جان و دل گوش کند و بپذیرد ، بدون اینکه تضمینی هم برای امنیت شغلی خود در آینده داشته باشد ؛ وظیفه اش این باشد در هر مراسمی از طرف هر نهاد و اداره ای که نیاز به حجم زیاد جمعیت پیدا کند. شرکت فعال داشته باشد.گوش و دل خود را مجانی سفره پذیرایی هر مقام و مسؤولی بنماید که دلش هوای تمرین سخنرانی کرده است. با این رویکرد دید دانش آموز به نسبت مشارکت خود، ،نقش و اهمیتش در نظام آموزشی چگونه باید باشد؟
مسؤولان و مدیران ارجمند!
آیا وقت آن نرسیده است که به جای صدور و پاراف این همه نامه های صوری و تکرای بدون پشتوانه عملی ساعتی به خودآیید و به تفکر پردازید که با سرنوشت هم نوعان،همکاران و آینده سازان جامعه خود چه کار می کنید؟ آیا بی انگیزگی و بی تفاوتی به مرز بحران نرسیده است؟ آیا حق و انصاف است این همه سرمایه انسانی، استعداد،تخصص،تجربه و شایستگی موجود در سیستم تحت مدیریت شما فدای کج سلیقگی، غرور و منیت،جناح بازی و طیف بندی های من در آوردی، زودگذر و بی اساس شوند؟
بزرگواران واقعاً به کجا چنین شتابان ؟! خانه ی دوست نزدیک است.
مدیران و کارشناسان محترم!
چند بار منشور اخلاقی و شرح وظایف اداری خود را مرور کرده اید یا اینکه به وجدان انسانی خود مراجعه فرمودید؟ آیا وظیفه مدیران از سطح بالا تا کارشناسان در سطوح مختلف همگی صرفاً این است که به مدارس - به ویژه در ایام و ساعات مشکوک به تعطیلی- با دفتر و دستک و دبدبه و... مراجعه نمایند ، دفتر ورود و خروج همکاران، حضور و غیاب و نمرات دانش آموزان را کنترل نمایند و پیدا کردن کوچکترین موردی را فتحی ظفرمندانه برای خود بدانند؟
به راستی یک بار نقش و عملکرد خود را در مدت تصدی مسؤولیت ان ارزیابی نموده اید؟ چه طرح های سازنده و ماندگاری را ارائه یا اجرا نموده اید؟سهم شما در افزایش میزان سرانه فضای آموزشی تحت مدیریتان چند درصد است؟ کدام چالش موجود را از سر راه حوزه مدیریت خود برداشتید؟ اصلاً چند بار تاکنون با همکاران و معلمان خود فارغ از هر نوع تقسیم بندی و پیش زمینه ذهنی نشستید به حرف هایشان گوش کردید و نظرات و پیشنهادهایشان را گرفتید؟ آیا سخن گفتن تنها حق شماست و شنونده بودن وظیفه دیگران است؟ چند همکار خود را جهت ادامه ی تحصیل و ارتقاء سطح دانش شان کمک نمودید؟ کدام همایش و نشست تخصصی در هر زمینه ممکن برگزار نمودید؟جایگاه و منزلت خود و اداره متبوعتان در بین همکاران، سایر اداره ها و جامعه چگونه ارزیابی می نمایید؟
مشکل چند دانش آموز و اولیاء آن ها را حل کرده اید؟ و....
همکاران دلسوزم !
شایسته نیست به نقش ارزنده و سازنده مسؤولان مخلص و متعهد که از سطح وزارت تا اداره متبوع خودم اشاره نکنم که واقعاً در حد توان و امکان و با عزّت و خالصانه مسؤولیت خود را به نحو احسن انجام می دهند. امّا بدانیم که نقد کردن هم همیشه نشانه ی کینه توزی، تخریب و انتقام نیست.
نگارنده با کمال افتخار اعلام می دارد آرزوی قلبی ام است که وزیرم، مدیرکلم ،مدیر اداره ام، مدیر مدرسه ،کارشناس و هر مسؤولی که از لحاظ سلسله مراتب اداری در مرتبه بالاتر از من قرار دارد از هر لحاظی در اوج موفقیت، پیشرفت و سربلندی و سرآمدی باشد چون که من هم جزء این سیستم هستم و قطعاً افتخارات و پیشرفت هایش سهم من هم هست و برعکسش هم صادق می دانم. خداوند را هم شاکرم که در طول خدمتم کینه و نگرانی از هیچ احدی نصیبم نشده است.
عمر انسان کوتاه است. فرصت مسؤولیتی که خدا و دولت در اختیار ما قرار داده محدود و زمان بندیش هم مشخص است. از گذشتگان عبرت بیاموزیم، حاضرین را خدمت نماییم و برای آیندگان نام نیکو و عشق ورزی را به ارث بگذاریم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
گوییا باور نمیدارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
یا رب این نودولتان را بر خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند
ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان
میدهند آبی که دلها را توانگر میکنند
حسن بیپایان او چندان که عاشق میکشد
زمره دیگر به عشق از غیب سر بر میکنند
بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی
کاندر آن جا طینت آدم مخمر میکنند
صبحدم از عرش میآمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند
معاونپرورشیدبستانبودمیکروزصبحزودراهنمابرای
مچگیریاولوقتاومدمراسمآغازینوببینهبعدازگرفتن
صفدیدمهواخیلیسردهبچهطاقتسرماروندارنبهبچهها
گفتمباذکرصلواتمنظمواردکلاسشید.اینآقاچنانگزارش
بلندبالایینوشتکهانگارتماممشکلاتدبستانازهمینجا
شروعمیشه کهچراتوهوایسردتمامبرنامههایآغازینو
انجامندادین.وبعدتودفترنشست۲ساعتازخاطراتشکار
صحبتکردمنکهتازهبهابتداییرفتهبودمآخرنفهمیدم
کارراهنماچیه؟!خدابهنسلآیندهرحمکنهباانتخاباین
قبیلافراددرآ.پ
واسلام علي من اتبع الهدي