ابراهیم اصلانی ،
روان شناس تربیتی و نویسندۀ کتابهای آموزشی :
یک روز موضوع فقط کنکورهای آزمایشی بود، اما به تدریج بدعتهای دیگری چون: انواع کتابهای رنگارنگ کمک درسی، پشتیبان آموزشی، دفترچههای برنامهریزی، کتابها و آزمونهای تیزهوشان، تستزنی برای دانشآموزان ابتدایی و انواع کلاسهای المپیادی و علمی، به نظام آموزشی کشور اضافه شد. این مسیر انحرافی به موضوعاتی چون آموزش خواندن و برنامههای هوشی و تقویتی برای کودکان پیشدبستانی کشیده شده است و دیر نیست که به چیزهای دیگر نیز سرایت کند. بدعتهای آموزشی دامن گیر آموزشعالی کشور هم شده است که در این مجال چندان به آن نمیپردازیم.
اینکه افراد یا مؤسسات خصوصی از مسیر آموزش پول دربیاورند، جای هیچ اشکالی نیست، اشکال از آنجا شروع میشود که: اولاً این دخالت به بدعت و انحراف منجر شود و آموزشهای اصیل را خدشهدار کند؛ ثانیاً نهادهای رسمی متولی آموزش (آموزشوپرورش و آموزشعالی) به وظیفۀ اطلاعرسانی و راهنمایی خود عمل نکنند و مردم را در برابر هیاهو و موج گستردۀ تبلیغات نادرست به حال خود رها سازند.
سالهاست که مردم ایران در معرض انواع روشهای سازمان یافتۀ تبلیغاتی برای استفاده از امکانات آموزشی غیررسمی قرار گرفتهاند، امکاناتی که بخش عمدهای از آنها نه تنها هیچ ضرورتی ندارند، بلکه بدعتهایی محسوب میشوند که نیازهایی کاذب را به مخاطب تحمیل میکنند. کم نبوده و نیستند والدینی که از نان شب خود زدهاند و گاه دار و ندارشان را فروختهاند تا فرزندانشان امکان استفاده از این امکانات را داشته باشد. مؤسسات کنکوری و کمک درسی با داغ کردن تنور تبلیغات هر زمان محصولی جدید عرضه میکنند و این مردم هستند که ناخواسته و بدون اطلاعات کافی و راهنمایی لازم، ناچار به انتخاب میشوند.
چندی پیش در جلسهای به یکی از معاونان وزیر آموزشوپرورش گفتم که مؤسسات کنکوری و کمک درسی به اندازهای قدرت گرفتهاند که دیگر امکان محدود کردن آنها وجود ندارد. اما یکی از وظایف ذاتی آموزشوپرورش «راهنمایی» است و لازم است برای آنکه مردم حداقل در مورد امکانات آموزشی غیررسمی درست تصمیم بگیرند و آگاهانه انتخاب کنند، اطلاعاتی به طور مستمر از طرف منابع رسمی و از طریق رسانهها در جامعه پخش شود. الان هر چه از آن طرف هجمۀ تبلیغاتی وجود دارد، از این طرف فقط سکوت و انفعال دیده میشود.
هنوز هم به نظر نمیرسد آموزشوپرورش متوجه موضوع شده باشد و همچنان مردم در برابر بدعتهای آموزشی تنها به حال خود رها شدهاند. اما یک وجه دیگر در قوت گرفتن بدعتهای آموزشی، ورود جدی صداوسیما به قضیه است. قبلاً این نوع تبلیغات بیشتر از طریق رسانههای کاغذی و مطبوعات انجام میشد و صداوسیما کمو بیش جانب احتیاط را رعایت میکرد. حالا بدعتها و انحرافهای آموزشی در مسیر جلب نظر مردم، دو شریک جرم بزرگ پیدا کرده است: آموزشوپرورش و صداوسیما.
سیاست غفلت آموزشوپرورش
آموزشوپرورش همچنان با سیاست غفلت و انفعال بسیاری از مسائل عمومی تربیت و از جمله موضوع بدعتهای آموزشی را دنبال میکند. در این موضوع، از دو دهۀ پیش آموزشوپرورش به تدریج از روش مقابله و مقاومت کوتاه آمد و به مدارا و سکوت و در نهایت دوستی و همکاری رسید. آموزشوپرورش با سیاست غفلت و انفعال خود چند گمانه را تقویت میکند:
- خطا و انحرافی نمیبیند که در آن دخالت کند.
- دچار اشتراک در منافع شده است.
- قدرت و امکان مناسبی برای ابراز دیدگاههای خود ندارد.
- در مقبولیت اجتماعی خود دچار تردید است.
- از درک وظایف ذاتی خود عاجز است.
زمانی سایۀ مؤسسات کنکوری و کمک درسی را در آموزشوپرورش با تیر میزدند اما الان این دو، نه تنها به هم نزدیک شدهاند، بلکه گاهی مرودات و بدهبستانهای مفصلی هم دارند. آموزشوپرورش در مواردی با مؤسسات کنکوری و کمک درسی همکاریهایی دارد و حتی بابت خدمات آنها به فرزندان فرهنگیان تخفیف میگیرد. به نظر میرسد آموزشوپرورش وضع موجود را پذیرفته و با نوع و محتوای فعالیتهای این مؤسسات دیگر مشکلی ندارد؛ به اصطلاح اوضاع امن و امان است و مردم به اطمینان آموزش و پرورش میتوانند فرض کنند که هر چه گفته و تبلیغ میشود درست و پول خرج کردن برای آن جایز است.
شاید گفته شود آموزشوپرورش آنقدر مسئله و گرفتاری دارد که فرصتی برای اینگونه امور ناچیز باقی نمیماند و چه بهتر که خود مردم با شرایط کنار بیایند. فراموش نمیکنم چند سال پیش در یکی از ادارات آموزش و پرورش تهران، پدری را دیدم که به شکایت آمده بود و میگفت دار و ندارم را فروختم و به فلان مؤسسه دادم تا فرزندم تضمینی از کنکور قبول شود. اینک فرزندم به آنچه میخواست نرسیده و من زندگیام را باختهام. رئیس منطقه هم با ملاطفت به ایشان توضیح داد که: «پدرم! این توافقی بوده بین شما و آن مؤسسه و کاری هم از ما ساخته نیست.» به همین سادگی! رفع تکلیف با هر توجیهی، سادهترین راه برای نپرداختن به یک موضوع و اجتناب از دردسرهای آن است، روشی که در آموزش و پرورش کاربرد زیادی دارد. اتخاذ چنین روشی یکی از دلایل افت مقبولیت اجتماعی آموزشوپرورش و کاهش اعتماد مردم نسبت به آن است. آموزشوپرورش جاهایی که مردم نیاز به راهنمایی و کمک دارند، آنها را تنها میگذارد.
وقتی آموزشوپرورش راهنمای مناسبی برای مردم نیست و به هر علتی، کنار کشیدن را ترجیح میدهد، تکلیف مردم چیست؟ فقط یک وجه قضیه مسائل مالی و اتلاف هزینههاست، بدعتهای آموزشی آسیبهای جدیتری دارند که در پایان این بحث به مواردی اشاره میکنیم. امید میرود صاحبنظران و کارشناسان تربیتی و فرهنگی هم دچار غفلت و انفعال آموزشوپرورش نشده و به نقد و تحلیل آسیبهای ناشی از بدعتهای آموزشی بپردازند.
سیاست پولدرمانی صداوسیما
اگر چه صداو سیما و به خصوص تلویزیون همیشه یکی از ارکان تبلیغاتی مؤسسات کنکوری و کمک درسی بوده، ولی در سالهای اخیر سیاست پولدرمانی، صداوسیما را وارد عرصههای تازهای کرده است، از جمله:
- اختصاص برنامهها و ساعات ویژه برای مؤسسات و افراد
- ورود رسمی به حوزۀ کنکور از زاویۀ نگاه تجاری رایج
- افزایش قابل توجه زمان آگهیهای بازرگانی برای انواع بدعتهای آموزشی
- افزایش گسترۀ مخاطبان آگهیهای آموزشی از نوزاد گرفته تا دانشگاه و دکترا و بالاتر!
- تبلیغات گسترده برای کالاهای فلهای آموزشی مثل آموزش خواندن پیش از دبستان
- مشارکت ناخواسته در تنزل دادن اهمیت مباحث تخصصی مانند هوش، خلاقیت، یادگیری و...
- تبلیغات محصولات غذایی و کالاهای دیگر در برنامههای پرمخاطب کودک
- تقویت نگاه یکطرفه به آموزش و یادگیری که بیشتر کلیشهای و انحرافی است.
به اینترتیب، صداوسیما فارغ از هر رسالت فرهنگی و تعهدی که در قبال جامعه و تربیت دارد، با نگاهی به فرصت اقتصادی پیش آمده، فقط سیاست پولدرمانی را دنبال کرده است. اینکه منبع سیاستگذاری در این مورد چه فرد یا گروهی بوده و صداوسیما برای تأیید ورود به این عرصهها از دیدگاه کدام متخصصان و کارشناسان فرهنگی و تربیتی بهره برده است، شاید سؤالی بیمورد و بدون جواب باشد.
دو سیاست با یک نتیجه!
آموزشوپرورش با سیاست غفلت و انفعال و صداوسیما با سیاست پولدرمانی، حداقل تأثیرات مشابهی بر روی مردم و جامعه به جا گذاشتهاند. البته در این میان نباید از نقش نهادها و سازمانهای دیگر آموزشی و فرهنگی هم غافل شد که آن هم جای تأمل بیشتر دارد. در هر حال درکنار انواع مؤسسات کنکوری و کمک درسی و مدعی آموزش، آموزشوپرورش و صداوسیما را در موضوع بدعتهای آموزشی میتوان دو شریک جرم بزرگ دانست.
این سیاستها به چه نتایجی انجامیده است؟
- ترویج نیازهای کاذب آموزشی با اهداف تجاری و کسب درآمد
- غلبۀ نگرش اقتصادی در هر نوع فعالیت آموزشی
- استفاده از ابزارهای نامناسب برای فعالیتهای آموزشی
- تقویت رفتارهای غیرعلمی و کلیشهای در آموزش و یادگیری
- نگاه ابزاری به درس و تحصیل به عنوان مهمترین عامل موفقیت
- انحراف در یادگیریهای اصیل و جایگزینی آن با یادگیریهای غیراصیل
- تحمیل هزینههای غیرضرور به مردم به نام آموزش و به کام مؤسسات
- سهیم بودن در آفتهای فرهنگی و تربیتی
«آموزش» در کشور ما جایی اهمیت ویژه پیدا میکند که منبعی برای درآمد باشد، اینکه چه بلایی بر سر فرهنگ آموزش و یادگیری کشور میآید، ظاهراً اهمیت چندانی ندارد، نه برای آموزشوپرورش، نه برای صداوسیما!
*سخن معلم محلی برای بیان دیدگاه های مختلف در حوزه آموزش و پرورش است و انتشار آن ها در این تارنما الزاما به معنای تایید آن ها نیست .
*هر گونه نقل مطالب و اخبار فقط با ذکر دقیق منبع مجاز است.
* همکاران و معلمان گرامی ، اخبار و یادداشت های خود را می توانند به آدرس این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید ارسال نمایند.
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.