این مدارس اگر چه اسامی متفاوتی دارند، ولی محتوای آموزشی همه آنها یکی است، چون منابع آموزشی در همه آنها یکی است. اگر چه در این جا قصد نقد و بررسی مدارس فوق الذکر را ندارم، ولی باید متذکر شد که تنها تفاوت آنها در میزان حجم تکالیف درسی با شیوه ها و عناوین مختلف است/ چرا این مدارس مطابق آئین نامه مربوطه در مناطق محروم و کمتر توسعه یافته ایجاد نمی گردد/ از دیگر پیامدهای مهاجرت خانوارها جهت تحصیل فرزندان در مدارس خاص می توان به ایجاد بحران های اجتماعی اشاره کرد/ آموزش و پرورش تنها متعلق به خود آموزش و پرورش نیست بلکه ذهن خانواده ها و مسئولان نیز باید با مسائل و مشکلات آن درگیر شود/ زمانی این مشکلات رفع می شوند که یک همت عمومی و درک و فهم عمیق نسبت به فرآیندها و مؤلفه های تعلیم و تربیت صورت بگیرد تا همه در کنار آموزش و پرورش بتوانند این مسائل و مشکلات را دنبال کنند/ هدف این است دانش آموز واقعا خودش باشد یعنی تیز هوشی در وجودش ریشه داشته باشد و هدف اصلی این دانش آموزان می باشند/ هیچ گاه سعی نکنید خواسته های محقق نشده خودتان را در فرزندان تان جست و جو کنید
در اینکه پدر و مادر دوست دارند که فرزندانشان در بهترین مدارس تحصیل کنند، شکی نیست، به خصوص اگر خودشان در دوران تحصیل به دلایل مختلفی نتوانسته باشند در شرایط مناسب به ادامه تحصیل بپردازند، ناخواسته مایلند که بهترین امکانات را برای فرزندانشان در این زمینه فراهم کنند تا به زعم آنها، آینده بچه هایشان به مراتب بهتر از والدینشان باشد.
همین امر موجب می شود که اغلب بدون در نظر گرفتن توانایی ها، استعدادها، ویژگی های روانی و شخصیتی و حتی هوشی کودکان و نوجوانان، بچه ها را روانه مدارس خاص کنند که نه تنها جز اضطراب، افسردگی، وسواس و افت تحصیلی برای فرزندان پیامدی ندارد، بلکه مشاهده نتایج نه چندان درخشان بچه ها، خود عامل فشار روانی مضاعف برای پدر و مادر می شود.
نکته دیگری که والدین را به ثبت نام فرزندان در این مدارس ترغیب می کند، سفارش برخی مسؤولان یا دبیران مدارس یا دوستان، آشنایان و اقوام آن خانواده هستند. علت دیگر، این باور غیرمنطقی است که چون معدلش بالاست پس باهوش است و چون باهوش است پس توان ادامه تحصیل در این مدارس را دارد. آنها از این مطلب غافلند که برای تحصیل در این مدارس علاوه بر هوش، فاکتورهای دیگری مثل علاقه و استعداد نیز شرطهای اساسی هستند
.
مدارس غیرانتفاعی – نمونه دولتی – تیزهوشان، شاهد و استثنایی ، این مدارس شرایط خاصی در زمان ثبت نام و پذیرش و همچنین ارایه محتوای آموزشی دارند. این مدارس اگر چه اسامی متفاوتی دارند، ولی محتوای آموزشی همه آنها یکی است، چون منابع آموزشی در همه آنها یکی است. اگر چه در این جا قصد نقد و بررسی مدارس فوق الذکر را ندارم، ولی باید متذکر شد که تنها تفاوت آنها در میزان حجم تکالیف درسی با شیوه ها و عناوین مختلف است، مثلاً در یک مدرسه چندین کتاب کمک آموزشی معرفی می شود و در دیگری در هر ماه چندین آزمون به عمل می آید. در یک مدرسه در هفته چند ساعت اضافه با بچه ها کار می شود و در مدرسه ای دیگر کلاس های فوق برنامه بیشتری گذاشته می شود. نتیجه اینکه در این مدارس دانش آموزان فرصت سرخاراندن نیز ندارند، چون تا دلشان بخواهد برایشان کلاس اضافه، کتاب های کمک آموزشی، آزمون های گوناگون، برنامه های جانبی و… در نظر می گیرند. اگر چه متولیان آموزشی در این مدارس مدعی هستند که هدف اساسی آنها افزایش و گسترش ابعاد علمی، مذهبی، اخلاقی و اجتماعی فراگیران است که اثبات این ادعا بررسی و پژوهش های لازم را نیز طلب می کند.
حال می توان به این سؤال پاسخ داد که چه دانش آموزی با چه شخصیتی برای تحصیل در چه مدرسه ای مناسب است؟ و معایب این نوع مدارس چیست؟
قطعاً خودتان به این نتیجه رسیده اید که ادامه تحصیل در مدارس خاص مثل نمونه، تیزهوشان و غیرانتفاعی که نیازمند تلاش زیاد، فعالیت های مطالعاتی بیشتر و انجام تکالیف مشکل تر هستند، نمی تواند برای دانش آموزان خونسرد، بی خیال و راحت از طرفی و دانش آموزان نگران، مضطرب و حساس دیگر مناسب باشد، زیرا زمانی که یک دانش آموز خونسرد و بی تفاوت در این مدارس ثبت نام می شود شاید نگرش والدین این باشد که اگر فرزندشان در این مدارس تحصیل کند به خاطر شرایط حاکم بر آنها، اینها هم وادار به تلاش و کوشش خواهند شد که باید گفت، اگر چه این مهم به ندرت اتفاق می افتد، در اغلب موارد نیز جز استرس، عصبانیت و اضطراب والدین و اعمال فشار زیاد بر کودک پیامد دیگری نخواهد داشت، به عنوان مثال کودکی که تکالیف معمولی کتاب های درسی اش را به درستی و به موقع انجام نمی دهد، حالا باید فلان کتاب کمک آموزشی را که سطحش نسبت به کتاب های درسی بالاتر است نیز مطالعه نماید و چند روز بعد برای فلان آزمون نیز آماده شود و… و این جاست که بحث و جدل والدین به ویژه مادر با فرزند شروع شده، به اعصاب خوردی هر دو منجر می گردد. حال اگر کودک از نظر هوشی زیر متوسط باشد که مشکلات صد چندان خواهد شد.
حال باید گفت، دانش آموزان بسیار مضطرب و پراسترس نیز با وجود پیشرفت درسی خوبی که خواهند داشت به نوعی دیگر آسیب می بینند. آنها به دنبال رقابت شدید که گاهی ناخواسته ایجاد شده و گاهی جو مدرسه به ویژه اظهارات و توقعات زیاد دبیران گرانقدر، آن را ایجاد می کند، می باشند و اگر معدلشان اندک کاهشی داشته باشد استرس و هیجانات روانی را در آنها ایجاد کرده، گاهی مجبور به ترک تحصیل می شوند.
از همه مهمتر ایجاد مدارس خاص در مناطق مختلف معایبی دارند که در این مجال اشاره می گردد:
تمرکز گرایی و ایجاد این نوع مدارس در شبستر به عنوان مرکز منطقه سبب شده به هر دلیل موجه یا غیر موجه، تا موج مهاجرت از شهرهای کوچک و روستاها به آن زیاد باشد به طوری که در فاصله سال های ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۴ خانوارهای زیادی به مرکز شهرستان و یا حتی مرکز استان مهاجرت کرده اند.
اما این مهاجرت های بی رویه مسائل و مشکلات فراوانی از جمله مشکلات فرهنگی، اجتماعی، فقر اقتصادی، بیکاری، مشاغل کاذب، اعتیاد و صدها مشکل دیگر ره آورد مهاجرت و خالی شدن شهرها روستاهای منطقه و زندگی در مراکز شهرستان و استان است.
اما برای کاهش مهاجرت چه باید کرد و چگونه می توان از آسیب های مهاجرت کاست؟
بعد از پیروزی انقلاب طرحها و برنامه های مختلفی با هدف دستیابی به توسعه شهرهای کمتر توسعه یافته و روستاها و کاهش مهاجرت روستاییان به مناطق شهری اجرا شد که یکی از مهمترین آنها ایجاد مدارس نمونه و خاص در مناطق محروم و کمتر توسعه یافته برای رشد استعداد های فرزندان این مناطق است.
اما سوال اساسی این است که چرا این مدارس مطابق آئین نامه مربوطه در مناطق محروم و کمتر توسعه یافته ایجاد نمی گردد؟ و چرا علیرغم احساس مشکل در این زمینه هیچ یک از مسئولین در پی علت یابی و اقدام نیستند و چرا کارگروهی برای بررسی تشکیل نمی شود؟ اجرای چنین طرح ها و برنامه هایی همچنان شاهد مهاجرت روستاییان به شهرها به دلایل متعدد هستیم. علل مهاجرت، بسته به ویژگی های مختلف شخصیتی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی افراد، متفاوت است. هدف عده ای از مهاجرت روستاییان به شهرها اشتغال و قصد عده ای دیگر تحصیل در این نوع مدارس است که با نتایج متفاوتی همراه است. با بررسی های اجمالی می توان تاکید داشت که علل تاثیر گذار بر مهاجرت روستاییان به شهرها و مرکز استان از ابعاد گوناگونی همچون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، جمعیت شناختی، طبیعی و کشاورزی قابل بررسی است که از این میان بعد اقتصادی نقش عمده ای ایفا می کند و پس از آن ابعاد اجتماعی، فرهنگی، طبیعی ، کشاورزی و جمعیت شناختی قرار دارند. ابعاد فوق بر حسب عوامل جاذبه، دافعه،تبعی و شخصی قابل تقسیم بندی است.
در جامعه ما به دلیل تنگناهای بیش از حد در شهرهای کوچک و روستاها این مهاجرت ها از سر اکراه و اجبار است. از دیگر دلایل مهاجرت می توان به عدم وجود شغل، عدم زمینه ارتقای دانش، تنگناهای بهداشت و درمان اشاره کرد که وجود هر یک از این نارسایی ها فرد را به مهاجرت ترغیب می کند. از سوی دیگر، به دلیل عدم وجود امکانات و تمرکز امکانات رفاهی در مراکز شهرستان ها و استانها در ابعاد گوناگونی از جمله آموزش، بهداشت، رفاه اجتماعی و … در شهرها این امر منجر به افزایش مهاجرت به شهرها و بروز حاشیه نشینی در برخی نقاط شهری شده است.
مهاجرت باعث بروز حاشیه نشینی فرهنگی می شود، این امر با خود مشکلات فراوانی از جمله مشاغل کاذب در قالب دست فروشی، مشاغل فصلی و… را به همراه دارد. روستاییان در مهاجرت به شهرها برای تامین مایحتاج خود و ایجاد کمیت در شهرها دست به بزه های اجتماعی فراوانی میزنند که از جمله این بزه ها می توان به سرقت، حمل و قاچاق مواد مخدر و دیگر آسیب های تهدید کننده برای این افراد اشاره کرد.
از دیگر پیامدهای مهاجرت خانوارها جهت تحصیل فرزندان در مدارس خاص می توان به ایجاد بحران های اجتماعی اشاره کرد، افراد مهاجر خود را به نوعی کم برخوردار و محروم از حقوق شخصی خود میدانند و لذا این طرز فکر می تواند بحران ها و تبعات اجتماعی برای افراد مزبور به همراه داشته باشد. همچنین در مهاجرت های جدید شاهد پیر شدن جمعیت روستاها هستیم که این امر منجر به کاهش نیروی تولید در روستا، افزایش بیماری های دیابت و فشار خون بالا در میان سالمندان و در مقابل افزایش نیروی بیکار در شهرها می شود.
در این زمینه نیازمند اعمال شیوه توسعه همه جانبه و پایدار هستیم. در این اقدام باید با توجه به قابلیتها، اقتضاها و نیازمندیهای هر منطقه یا محله یک شیوه از طرح توسعه در آنها اجرا شود. برای مثال اگر در منطقه ای امکان ایجاد مدارس نمونه دولتی وجود دارد و در دیگر منطقه ظرفیت ایجاد صنایع تبدیلی مشاهده می شود باید امکانات مناسب در اختیار این مناطق قرار گیرد. در ضمن در برخی مناطق شاهد ظرفیت مطلوب از لحاظ مدارس مزبور هستیم که به نسبت هر یک از مناطق را با توجه به ظرفیت های آن می توان مورد بررسی قرار داد. به این ترتیب امکانات با توجه به شرایط موجود در هر منطقه اختصاص می یابد. اگر با این اقدامات به طور غیر مستقیم بتوان مشاغل پایدار نیز برای روستاییان ایجاد کرد به نسبت از میزان قابل توجهی از مهاجرت ها کاسته میشود.
باید دانست که اغلب طرحهایی اجرایی به دلیل عدم تطابق با شرایط تاکنون نتوانسته اند خود را با شرایط موجود وفق دهند. با بررسی شرایط مهاجرت می توان به این نکته توجه داشت که یکی از دلایل عمده مهاجرت روستاییان به شهرها مساله اشتغال است. با این تفاسیر اگر با اعمال طرح هایی از جمله مدل توسعه پایدار، طرح هادی و دیگر اقدامات به ایجاد مدارس خاص در مناطق کمتر توسعه یافته بتوان زمینه اشتغال در مناطق شهری و روستایی را ایجاد کرد، بالطبع وضعیت مهاجرت شکل منطقی و معتدلی به خود می گیرد.
با وجود اینکه مسئولان در حرف برای رفع این معضل در شهرهای کوچک و بزرگ راهکارها و تمهیدات بسیاری اندیشیدهاند، اما ظاهرا این پدیده با نفوذ در دل و جان شهرها و روستاها قصد جدا شدن و دل کندن از حقیقت تلخ مهاجرت را ندارد.
باید بتوانیم بر اساس این برنامه به عنوان یک محور مشترک بین همه عوامل دست اندرکار در آموزش و پرورش و سایر دستگاه ها و نهادها به یک هدف مشخص شده رسیده و بر اساس آن کار را دنبال کنیم.
باید اذعان نمود آموزش و پرورش تنها متعلق به خود آموزش و پرورش نیست بلکه ذهن خانواده ها و مسئولان نیز باید با مسائل و مشکلات آن درگیر شود. در حقیقت زمانی این مشکلات رفع می شوند که یک همت عمومی و درک و فهم عمیق نسبت به فرآیندها و مؤلفه های تعلیم و تربیت صورت بگیرد تا همه در کنار آموزش و پرورش بتوانند این مسائل و مشکلات را دنبال کنند. که اگر امر اشتغال و معضلات جانبی با ایجاد مدارس خاص در مناطق کمتر توسعه و مستعد حل شود در سال اقدام و عمل اشتغال دائم را تضمین کرده و از تبعات و معضلات اجتماعی جلوگیری خواهد شد.
به صورت کلی آموزش و پرورش باید نگاه ویژه ای به مناطق محروم داشته باشد و این مناطق را در اولویت کاری خود قرار دهد. این مسئله کاملا مشخص است که نگاه خاص باید به مناطق کم برخوردار باشد چون مناطقی که خودشان همه امکانات را دارند قطعا همه چیز را در اختیار دارند اما مناطق محروم این گونه نیستند.
از طرفی با ایجاد و تشکیل مدارس خاص در مراکز شهرستان و استان افزایش تراکم دانش آموز در کلاس درس که اولین پیامد کمبود جا و مکان آموزش می باشد با کاهش میزان دسترسی دانش آموزان به مهمترین مؤلفه آموزش یعنی معلم توأم است. این معضل علاوه بر اینکه باعث بى بهره یا کم بهره ماندن دانش آموزان از رهنمود و حمایت آموزشی معلمان می شود بلکه به شلوغی کلاس ها و مدارس می انجامد و زمینه بروز مسایل و مشکلات آموزشی و پرورشی متعددی را نیز هم فراهم می آورد.
مدارس شلوغ گرایش به بزهکاری را افزایش می دهند. همراه داشتن سیگار، چاقو، گوشی تلفن همراه، سی دی، فلش، رَم، جویدن آدامس، شکلک در آوردن، تخریب وسایل و امکانات مدرسه و کلاس و … از جمله نمودهای این گرایش هاست. تراکم بالای دانش آموز در مدارس و کلاس های درسی سبب می شود عده ای از دانش آموزان دیده نشوند! این عده ممکن است از گروه های ضعیف و گوشه گیر باشند یا گروهی که در پناه شلوغی و همهمه دیگران می توانند به اعمال خلاف بپردازند و با خیال راحت به خلاف های کوچک و بزرگ خود فکر کنند و از انجام آنها کمترین نگرانی نداشته باشند. و حتی پای دانش آموزان دیگر را نیز به جمع خود باز کنند.
وقتی مدرسه شلوغ و پر جمعیت است و صدها دانش آموز با ویژگی های مختلف را در خود جای داده، معاون و معلمان مدرسه فقط می توانند آنها را از گوشه و کنار حیاط جمع و سر کلاس بفرستند و فرصتی برای توجه و نظارت بر رفتارشان ندارند. تنگی جا و فشردگی و تراکم بالای دانش آموزان در کلاس های درسی به اضافه شیوه تدریس مبتنی بر سخنرانی که همراه با ایفای نقش مبصری کلاس است تا رهبری آموزشی، موجب می شود که انگیزه حضور در مدرسه برای یادگیری بیشتر، برای دانش آموزان از بین برود و چون از طرفی هم مجبورند در مدرسه حاضر شوند فشارهای روحی حاصل را به نوعی بروز می دهند. برخی این فشارهای روحی را با رفتار پرخاشگرانه و عده ای با انزواطلبی و گوشه گیری بروز می دهند و در نهایت درصدی از دانش آموزان هم آن طور که باید، در مدارس با نشاط و شاداب نیستند که این مسأله علاوه بر اُفت تحصیلی و بیسوادی زیان های هنگفت به بودجه ملی وارد می کند و سبب می شود ساختار شخصیّتی دانش آموزان شکل بهنجار به خود نگرفته و در آینده و زندگی شغلی آنها تأثیرات منفی بگذارد و از این جهت هم جامعه زیان ببیند.
در دهه های ۸۰ و ۹۰ پدیده مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و حاشیه آنها سبب خالی شدن مدارس در روستاها و ازدحام دانش آموز در شهرهای بزرگ و حاشیه شهرها شد به طوری که مسوولین آموزش و پرورش در هر دو نوع منطقه جغرافیایی غافلگیر شده و در پذیرش دانش آموز و اختصاص آموزگار دچار چالش می شدند. بدین معنی که پیش بینی آمار دانش آموز و کلاس درسی و آموزگار مورد نیاز نه در مناطق روستایی و نه در مناطق شهری و حاشیه شهرهای بزرگ هیچ کدام درست از آب در نمی آمد و با نزدیک شدن به بازگشایی مدارس، مسوولین در هر دو نوع از مناطق آموزشی با واقعیّتی عجیب رو برو می شدند. مثلا در مناطق روستایی آمار دانش آموز و تعداد کلاسها همه ساله در فاصله بین خرداد تا مهر چنان کاهش پیدا می کرد که تعداد کلاس های تشکیلی گاهی به نصف و حتی یک سوم میزان پیش بینی کاهش می یابد و با این حال هر سال بخش جدیدی از ظرفیت فضاهای آموزشی خالی از دانش آموز می شود و متروک می ماند و چه بسیار مدارس نوساختی که با مهاجرت اهالی آبادی ها کلاً خالی از دانش آموز می مانند و به حال خود رها می شوند.
در شهرهای بزرگ و حاشیه شهرها به ویژه اطراف مراکز شهرستان و استان قضیه برعکس است؛ مسئولین مدارس در آستانه مهرماه با موج عظیم مراجعین برای ثبت نام مواجه می شوند و علاوه بر تشکیل کلاس هایی با تراکم ۴۰ – ۴۵ نفری، مدارس دو نوبته و سه نوبته نیز شکل می گیرد!
سالیان سال هم بدلیل بى توجهی و کم توجهی مسوولان و متولیان به امر آموزش پرورش، فضای لازم برای سازماندهی اصولی خیل عظیم دانش آموزان در شهرهای بزرگ و حاشیه های مهاجر پذیر آنها ایجاد نشده است.
اما این اواخر سودای صرفه جویی مسبب اصلی تراکم ایجاد مدارس خاص بالا و غیرقابل قبول دانش آموز در کلاس های درسی ست! ظاهراً دولت و متولیان آموزش و پرورش نگاه مصرفی دارند. آنان تمام همت خود را به کار گرفته اند که با اقدامات صرفه جویانه به زعم خودشان ضرر و زیان سیستم آموزشی زیان ده را جبران کنند؛ مدرسه جدید ساخته نمی شود. تشکیل کلاس هایی با حداکثر تراکم در دستور کار مدارس قرار می گیرد تا تعداد معلمان کمتری به کار گرفته شود؛ کلاس هایی با تراکم دانش آموزی بسیار زیاد که به اصطلاح نه تنها جای سوزن انداختن در آنها باقی نمی ماند بلکه فضا برای نفس کشیدن نیز تنگ می شود!
و به یاد بسپاریم که درباره سیاست جدید آموزش و پرورش مبنی بر کاهش فعالیت مدارس استعدادهای درخشان در آخرین مصوبه شورای عالی درباره استعدادهای برتر با الهام از مفاد سند تحول بنیادین آموزش و پرورش اصل را بر عدم جداسازی این دانش آموزان از سایر دانش آموزان گذاشتیم. پس کی این مصوبات در سال اقدام و عمل جامه عمل خواهند پوشید.
و از معایب دیگر مدارس خاص اینکه اکثر دانش آموزان ورودی بصورت استفاده از آموزشگاه هایی که با پول هنگفت معلوماتی کوتاه مدت و فقط مهارتی در جهت تست زدن و بالا رفتن درصد آن به این دانش آموزان آموزش می دهند واین تزریق دانش موقتی می باشد در صورتی که هدف این است دانش آموز واقعا خودش باشد یعنی تیز هوشی در وجودش ریشه داشته باشد و هدف اصلی این دانش آموزان می باشند. واین زمانی نمود پیدا می کند که دانش آموزان با دروسی آشنا می شوند که سطح علمی بالاتری دارند و این جا ست که ضربه روحی و حتی جسمی به این دانش آموزان وارد می شود چون برای جبران عقب افتادگی دیگر چیزی برای استراحت و تفریح ولذت از زندگی با همسالان و خانواده باقی نمی ماند واگر هم در آینده از لحاظ درسی و علمی به مقامی برسند ولی از لحاظ روابط اجتمایی و روحی ویا جسمی بسیار ضربه پذیرند و گوشه گیر می باشند .
اصلا چه نیازی وجود دارد ما و فرزندان مان همیشه بهترین ها را داشته باشیم بعضی وقتی بهترین ها از بدترین ها نیز بد تر است پس به همه جوانب فرزند خود توجه کنیم که یک بعدی رشد نکند فرزندان ما علاوه بر درس به تفریح و ورزش و آداب اجتماعی و……نیازدارند .
و سخن آخر ایجاد مدارس تیز هوشان متناسب با نمره هوشی استاندارد جهانی، موضوع صحیحی است ولی در منطقه ای که از نظر آماری ۱۴ نفر باید پذیرش می شد ۹۰ نفر پذیرش شود کار درستی نیست. به خصوص در شهرستان شبستر که آمار پذیرش هم از نظر علمی که باید ویژگی های خاص توانایی هوشی را پذیرفته شدگان داشته باشند و هم از نظر کمی که نسبت به کل استان و شهرستان ها تقریبا در حدود ۵/۱ برابر می باشد جای بحث و علت یابی و به دنبال آن بررسی آسیب شناسی را می طلبد که این وضعیت آماری نامناسب هم موجب بهم خوردن تعادل کلاس های عادی از نظر توانایی هوشی و هم موجب آسیب های روانی، اجتماعی بر دانش آموزان مدارس خاص و مدارس عادی می گذارد.
همچنین این مدارس باید امتیازات و پتانسیل هایی برای ارائه خدمات باید داشته باشند که از جمله آنها پانسیونی بودن و نیز داشتن کلاس های ویژه آموزشی رایگان که امروز آنها هم حذف شده اند و عملا” دانش آموزان در جاهای برخوردار تمایلی به چنین مدارس نشان نمی دهند و این موجب می شود جهت تکمیل ظرفیت به پذیرش های تکمیل ظرفیت اول ، دوم ، سوم و … می پردازند و مانده دانش آموزان مناطق اطراف را جهت تکمیل آمار دانش آموزی آنها خالی می کنند.
در طی این سی سال اینهمه خرج تیز هوشان شده وجدانا چه نفعی برای مردم ایران داشته. اینها که بنا به هزار و یک دلیل جذب کشورهای خارجی شدند. امار بگیرید ببینید چند صدم درصشان در ایران مشغول بکارند و چند درصدشان در دانشگاه های خارجی بورسیه کشورهای مختلف شدند. حالا من دلم را خوش کنم که این جوانان فخر مردم ایرانند! چه نفعی به حال من کرده که هزینه های اینها را تا کارشناسی ارشد به دوش دولت و در واقع مردم ایران بوده؟
موفق شدن در آینده نیست صرف یادگیری یک سری دروس از پیش حل شده از یک تیز هوش مهندس خلاقی نمی سازد.چه بسا بچه هایی که در مدارس موفق نبوده اند اما در شغل یا حرفه های فنی فوق العاده موفق بوده ا ند.این مدارس تبدیل شده اند به یک عامل پز و چشم و هم چشمی و باعث فشار بر خانواده ها و بچه ها چون برخی بچه ها بر خلاف خواست پدر و مادرشون واقعا تیز هوش نیستند و زیر بار این فشار سلامت روانی شون هم از دست می رود. واقعا از زندگی شان لذت نمی برند مگر زندگی همه اش درس هست؟
پس نتیجه اینکه بهترین تیپ شخصیتی برای این مدارس دانش آموزان مستعد و بدون استرس و اضطراب هستند. اگر چه بهتر است برای ثبت نام فرزندان در مدارس مختلف نکات زیر را همواره مدنظر داشته باشیم:
– این مطلب همیشه صادق است که بهترین مدرسه نزدیک ترین مدرسه است گرچه از مدارس معمولی باشد. مدرسه نزدیک محل زندگی کلی از استرسهای شما و فرزندتان را کاهش خواهد داد و هر چه کودکان از خانه دورتر باشند به همان نسبت کنترل و نظارت کمتر و اضطراب شما بیشتر خواهد بود.
پس تا جایی که امکان دارد او را در همان مدرسه نزدیک منزلتان ثبت نام کنید حتی اگر یک مدرسه دولتی و قدیمی باشد.
– برای ثبت نام در مدارس با شرایط خاص حتماً استعدادها، تواناییها، علایق و سایر مسایل شخصیتی آنها را مدنظر داشته باشید و بهتر است قبل از ثبت نام با یک مشاور یا روان شناس مشورت نمایید.
– اگر حین تحصیل در این مدارس فرزند شما دچار علایم اضطرابی شد، حتماً برای بررسی و درمان، او را به یک مرکز مشاوره ارجاع دهید و با نظر مشاور در صورت نیاز نسبت به تعویض مدرسه اش اقدام نمایید.
– هیچ گاه سعی نکنید خواسته های محقق نشده خودتان را در فرزندان تان جست و جو کنید. فقط اینکه شما بخواهید و شما دوست بدارید، کافی نیست، بلکه علاقه، استعداد، هوش و… فرزندتان نیز مهم است. – سعی نکنید از ثبت نام فرزندتان در این مدارس برای کلاس گذاشتن، پز دادن و… استفاده کنید.
شبستر نیوز
نظرات بینندگان
این مدارس باعث ایجاد یک شکاف عمیق در آموزش شده.
تنها مزیت این مدارس پر شدن یک عده که نفوذ بیشتری در منطقه دارند.
متاسفانه خروجی این مدارس فقط یک عده آدم سر خورده است که تاوان پر شدن کیسه برخی را باید بدهند.
غیر دولتی بوده وهست
کمبود هزینه عامل اصلی دایر شدن این مدارس بود
لطفا هر چه زودتر ی فکر اساسی برای منحل کردنش بکنید
وگرنه عواقب بدتری شاهد خواهیم بود
مشکل در مدارس شبه دولتی مانند نمونه دولتی, تیز هوشان و... است.