مغيرة بن شعبه لعنت الله عليه ضارب حضرت زهرا سلام الله عليها در كوچه بني هاشم!
و اولين پيشنهاد دهنده ولايت عهدي يزيد به معاويه!
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک
مغيره فرزند شعبه از قبيله ثقيف اهل طائف حجاز بود.
وي از حيله گران و مكاران و زيركان عرب بود و يكي از تاريخ سازان حوادث صدر اسلام!
مورخان ايمان او را سطحي دانستند از ناراستي و بدعهدي و زدوبندبازي گرفته تا فتنه و فساد و زنا و قتل و غارت و شرب خمر همه از ( فضايل!) اين منافق بدبخت است. طه حسين زندگي او را مشكلي از مشكلات مي داند. در جنگ يرموك يك چشم خود را از دست داد و در زمان عمر والي بصره بود و به فسق و فجور روي آورد و و زنا كرد.
مردم به خليفه از او شكايت كردند ، خليفه شاهد خواست و چهار شاهد بر اين گواهي صدق حاضر شدند كه زياد بن ابيه با دگرگون كردن حقيقت و شهادت دروغ مغيره را نجات داد و حد تهميت بر شاهدان جاري ساخت و مغيره جان سالم به در برد. مغيره نيز در جريان پيوستن زياد به معاويه اين خوش خدمتي او را جبران كرد. پس از رسوا شدن مغيره در بصره ، خليفه او را به فرمانداري كوفه فرستاد با اين تحليل كه كوفيان با والي صالحي چون عمار ياسر سر سازگاري ندارند اما فاجري چون مغيره از عهده آنها بر مي آيد.
نكته:
سنگ بناي ناراستي و ناعهدي كوفيان را در طي بيست سال حكومت امويان در عراق از زمان مغيره بدكار و حيله گر با ايجاد فضايي به دور از آموزه هاي صدر اسلام ، تربيت منافق گونه را به عنوان هنجار جامعه عراق به مركزيت كوفه بنا كرد.
اما او تا روي كار آمدن عثمان در حكومت كوفه بود، خليفه سوم او را بركنار كرد، مغيره با امام علي بيعت نكرد و در جنگ هاي جمل و صفين خانه نشين شد، در جريان حكميت حضور يافت و به شيطنت پرداخت و پس از شهادت امام علي به سرعت خود را به معاويه رساند و به مبارزه با امام حسن (ع) پرداخت و با تردستي به كوفه رسيد و حكومت كوفه را دگربار ربود ؛ گرچه معاويه قصد داشت پسر عمروعاص را به كوفه بگمارد اما مغيره مخفيانه زير گوش معاويه خواند اگر كوفه را به عبدا...بن عمروعاص بدهي بين دو آرواره شير گير خواهي كرد و معاويه را از اين تصميم منصرف كرد و خود دگربار به حكومت كوفه رسيد. او حوادث زيادي براي اسلام آفريد و ماجراهاي زندگي اش مايه ننگ فساد و تباهي جامعه اسلامي بود.
مغيره يكي از سه ضلع مثلث فتنه مشاوران معاويه بود (زياد ، عمروعاص و مغيره)
فتنه هاي او بي شمارند اما يكي را از نظر مي گذرانيم:
جرقه ولايت عهدي يزيد را مغيره به ذهن مكار معاويه وارد كرد.
معاويه گوش به زنگ هميشه از بزرگان و زيركان عرب تعريف مي كرد و هر كس را كه ديگران هم به عنوان نخبه معرفي مي كردند و بيم جانشيني معاويه از او مي رفت به گونه اي مرموز از سر راه يزيد برمي داشت و ترور مي كرد. از نمونه هاي آن ترور عبدا... بن خالد بن وليد بود كه بيم داشت به لحاظ كياست و زيركي جانشين خليفه شود ، دستور داد مخفيانه به او زهر خوراندند و او را از ميان برداشت يا امام حسن (ع) را توسط جعده زهر نوشاند و به شهادت رساند و...
مورخان مي نويسند چون مدت امارت مغيره بر كوفه طولاني شد معاويه بر عزل او همت گماشت تا به جاي او سعيد بن عاص اموي را بر كوفه بگمارد. مكر مغيره بالاتر از اين بود كه دست بسته مهره بازي سياست معاويه شود خود تا بر اين اقدام معاويه مطلع شد وانمود كرد از حكومت خسته شده و رهسپار شام شد و حيله اي را در سر مي پروراند و نرسيده به دروازه هاي شام آن را براي همراهان فاش نمود .
مغيره از ايمان سست معاويه مطلع بود و دنياخواهي و خوي اشرافي گري بني اميه را به نيكي ديده بود لذا براي همراهان فاش ساخت اگر امروز من نتوانم و امارتي براي شما فراهم نكنم هرگز نخواهم توانست. مغيره در پي فرصتي ناب براي به دست آوردن حكومت از دست رفته كوفه بود و پس از ورود به شام يكسره قبل از هر كس به ديدار يزيد رفت.
يزيد جواني ناآزموده، خام، حريص، دنياطلب، شراب خوار، با خوي باديه اي و اين گونه آغاز كرد: همانا سران اصحاب رسول ا.. (ص) و بزرگان همه از دنيا رفته اند و فقط فرزندان ايشان باقي اند و از بين آنها بافضيلت ترين، نيكورأي ترين، و به سنت و سياست داناترين كسِ آنها شمايي و نمي دانم چرا اميرالمومنين معاويه براي تو از مسلمين بيعت نمي گيرد.
يزيد گفت: آيا اين شدني است؟
مغيره گفت: آري!
يزيد نزد پدر رفت و راز مغيره را بازگوكرد و معاويه كه سال ها در پي فرصتي اين چنين در كمين نشسته بود مغيره را خواست.
از او پرسيد يزيد چه مي گويد؟ مغيره در پاسخ گفت : اي اميرالمومنين ديدي پس از عثمان چه خون ها ريخته شد و چه تفرقه ها پديد آمد .يزيد نيكو جانشيني است ، پس براي او از مردم بيعت بگير .
معاويه گفت چه كسي مرا كمك خواهد كرد؟
مغيره گفت: كوفه به عهدة من و بصره به عهده زياد، غير از اين دو شهره كسي با تو مخالفت نخواهند كرد.
معاويه گفت: پس سركارت برگرد و نيك بينديش و در اين باره مذاكره كن و من هم مي انديشم.
بدين ترتيب مغيرة مكار و حيله گر با روان شناسي بني اميه توانست تخم فتنه جديد حكومت موروثي آنها را بكارد و بنيانگذار فتنه اي باشد كه سال ها خون هاي پاك را بر سرزمين مسلمان ها بريزد و يزيد را بر جامعه اسلامي تحميل كند تا از ره آورد آن در طي 10 سال بعد از قيام عاشورا بيش از چهارصد هزار مسلمان طعمه شمشير شدند و قيام هاي متعددي با وقايع خونيني از اين تصميم و حركت مغيره گريبانگير جامعه اسلامي شد تا در جريان آن با فاصله گرفتن خواص از پيرامون محور حق و پيوستن به اشرافيت اموي و زرق و برق دنياي پست مادي آنها قافيه را براي هميشه ببازند .
مغيره از عمق خطاي خود با زيركي آگاه بود و درباره مكر كارگر افتاده خود به همراهان گفت:
پاي معاويه را به ماجرايي كشاندم كه براي امت محمد (ص) بسي ديرپا خواهد بود و گرهي پديد آوردم كه بدين زودي ها گشوده نخواهد شد.
و اين گوشه اي از كالبدشكافي اصحاب فتنه عاشورايي بود.
منبع :
آل ياسين، صلح امام حسن پرشكوه ترين تاريخ.
ترجمه رهبر معظم انقلاب حضرت آيت ا... خامنه اي به نقل از ابن اثير
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
من دوست داشتم که جنابعالی ضمن بیان این مطالب چند سطری را به اخذ رای تربیتی از ان می پرداختید .فرهنگ عاشورا و کلیهء جریانات و شخصیتها در خود باری از یک شیوهء تربیتی را حمل می کنند و این رای تربیتی در ان و ارائه برای اموزش وپرورش جهت امر خطیر تربیت و پرورش اگر اخذ شود کاری شاق انجام شده است.اخذ ارزش و ضد ارزش و اخلاق و ضد اخلاق از چنین مباحثی ، امر تربیت را تسهیل و مطلب را دلنشین تر می نماید. البته کمی مشکل است ولی میتوان با تمرکز بر ان به این مهم دست یافت و موجبات تعالی اندیشه و فلسفی زیستن رافراهم اورد.با احترام ارشد فلسفه ت ت
پس تو که ادعای پیروی از علی داری راه و رسم او را در پیش نمیگیری؟با احترا. یک اسیر سیاستبازی که در دست امثال محمد باقر شیبانی ارشد فلسفه تعلیم و تربیت اسیر است. بابا دیگه کارشناسی ارشد شده کاغذ روی دله روغن نباتی ما خودتو میخوایم محمد باقر القابو ولششششش
محمد باقر اعراب شیبانی
1-فلسفه در اسلام جایگاه والایی دارد اگر نمیدانید بدانیدکه پیامبر (ص)در مورد ارسطو گفتند:اگر ارسطو زمان مرا درک میکرد به من ایمان می اورد" 2-شما اگر اطلاع میداشتید اصل مناظرات پیامبر با کفار و سخنان امام علی (ع)و امام صادق و امام باقر و مناظرات حضرت رضا(علیهم ص)تماما مبنای فلسفه اسلامی را دارد3-به فرموده امام علی انظر الی من قال ولا تنظر الی من قا ل حتما قرار نیست دکتر باشیم3-ما افتخار میکنیم که بچه ها رااز ابتدایی به فلسفیدن راه بیاموزیم.با احترام
ضمن تشکر از همه دوستان و همکاران
یکی از ابعاد تفکر نقادی ، سخن گفتن در موضوع و چارچوب است .
انتظار این است که شان فرهنگی را رعایت کرده و به نقد محتوا بپردازیم .
پایدار باشید .
شهید مطهری (ره) می گویند:" اسلام, دین سمحه و سهله است و بر صلح و دوسـتـی و هـمـزیـسـتی مسالمت آمیز و رفتار نرم و از روی رفق و مـدارا بـا دیگران تاکید می ورزد و حقوق همه آنانی را که سرجنگ و فـتـنـه گـری نـداشته باشند و به حاکمیت اسلام احترام گذارند, مـحـتـرم مـی شمارد, ولی از طرف دیگر, بر دفاع از حقانیت خود و اجـرای حـدود و احکام الهی و حفظ ارزشهای اسلامی پای می فشارد و به هیچ روی از مواضع خود باز نمی گردد در راه مستقیم سر بر نمی تـابـد و در بـرابر فتنه ها و دشمنیها به سختی و درشتی تمام می ایستد و آن را بالاترین ارزش می داند". اما شما اگر کامنت اول خود را دوباره باز خوانی کنید خواهید دید که در این مورد شما چون و چرا کرده اید و فعل امام را زیر سوال بردید ان جایی که گفتید: و الا مسئلهء کوچکی نیست..... ضمنا تسامح و تساهل دو کلمه ای است که بعضی غربگرایان از ان سوءبهره برده اند و باید دقت کنیم.با احترام
**** در طول تاریخ آزادگان و ظلم ستیزان اندیشمند "همواره" - به جرم غزل نسرودن در مدح معاویه زمان خود - مغضوب سپاه او شدهاند. به محض اینکه سپاه اهریمن ایشان را فردی متفکر و صاحب اندیشه که جسارت ایستادن در برابر ظالم و حمایت از ستمدیدگان را دارد و یا کسی که جسارت آشکار کردن فساد در سطوح بالای حکومتی و آگاه ساختن جامعه و تشویق آنها به مبارزه با استعمار و استبداد را دارد دیده اند، ایشان را وارد لیست سیاهشان کرده و بر رویشان تمرکز کرده اند تا آنها را به روش های شیطانی و فاشیستی حذف و از هستی و نیستی ساقط کنند - تنها و تنها برای استمرار حکومت طاغوتی و استبدادی خود ... آنها امیدوارند بدین سیاق قدرت، موقعیت، منافع مادی و از همه مهمتر مردم و یا همان مالمیک خود را - که دنیای رویایی قبیله خود را بر گرده آنها ساخته اند – برای همیشه حفظ کنند.
شما در وبلاگتان از خدا خواسته اید که قلمتان را در راه جدتان حسین(ع)قرار دهد .بی شک این خواسته یعنی اینکه خدا قلمتان رادر جهت حمایت از ولایت فقیه قراردهد و اگر چیز دیگری غیر این مد نظر شماست که راه جدتان غیر این نبوده است و حضرت امام حسین(ع)خود ولایت پیامبر و پدر و برادر خویش راپذیرفته بود و در همان جهت گام برداشتند تا زمانی که خودشان ولایت را برعهده گرفتند.با احترام
آقای محمد باقر
ضمن تشکر از شما به جهت مشارکت در بحث و پاسخ گویی
روال صدای معلم ؛ ویرایش نظرات نیست !
ما فقط کلماتی که بار توهین و فحاشی داشته باشند را حذف می کنیم .
( این را قبلا اعلام کرده ایم و انتظار رعایت است . )
در ضمن به جناب عالی هم توصیه می کنیم حرف خود را بر مبنای استدلال و براهین متقن بزنید و از بر چسب زنی ، اتهام پراکنی و تحقیر مخالفان و منتقدان خود دوری کنید .
پایدار باشید .
آقای محمدباقر
کار شما متاسفانه مسبوق به سابقه است !
شما قبلا و ابتدائا در یادداشتی خانم موسوی شرقی را در یادداشتش " تازه به دوران رسیده " خطاب کردید و...
فرضا اگر هم کسی شما را با آن عبارات خطاب قرار داده است ؛ اخلاق کجا رفته است ؟
آیا شما هم باید مثل ایشان مقابله به مثل کنید ؟!
" ادفع بالتی هی حسن "
آیا شما خود را " دانای کل " فرض کرده اید ؟
جناب عالی معمولا با ظاهری مودبانه ، به دیگران انگ و برچسب می زنید و دیگران را متهم به نادانی و... می کنید و در پایان هم می گویید :
" با احترام " !!
توصیه ما به شما کماکان به قوت خود باقی است .
پایدار باشید .
ارشد فلسفه تعلیم و تربیت 25 سال تجربه :
" به جای این مقاله ،چند کتاب روانشناسی تربیتی معرفی کنید تا بخوانند .چرا کپی گزاره ..ما که خواندیم و فراموش کردیم .حوزه عمل را به تجربه نیاز است .از این نوشته ها خروارهاست.تا کی ادعای خالی کنیم و فقط در صدد نشان دادن خویش باشیم .مطالعه خوب است ،کاربرد انهم خوب است .بروید بخوانید افرین واقعا روان شناس خواهید شد اما سعادت چیز دیگری است که هر کس بدان رسید لب فرو بندد . "
" حالا سخن من سبز شد که روانشناسی شما کلیشه ای و کاملا نت برداری است که از سخن من اینگونه استنباط کردید .و این همان چیزی است که امثال شما تازه پر در اوردید و فکر می کنید که کسی مثل شما نیست .محض اطلاع بدان نخواستم مچ گیری کنم .من خودم مولف کتاب و مقاله و ارشد فلسفه تربیتی با بالاترین نمره گروه علمی ام .بلاشک یک دهم مطالعات مرا هم امثال شما ندارند .به جای سخن این و ان روانشناس غربی و الینه شدن ،سعی کن به تربیت و فلسفه اسلامی و بومی شیعی بیندیشید.با احترام"
" همهء سخن همین است که شما اموزگار محترمهء مقاله نویس در موضوع روانشناسی تربیتی ،چه میزان این تئوریها را به کار می بندید و چه قدر به سخنان امثال ما بها داده اید که به سخنان شما دیگران و نیروی جدید گوش فرا دهند و عمل کنند .مقاله و نوشته خوب است اما شما اموزگار محترمه حتما به سخن خویش عمل کنید. در تحقیق همچون مورچه نباید بود باید همچون زنبور عسل بود و به تولید مفید فکر کرد .کتاب روانشناسی تربیتی غربی ،شما که برای خوانندگان معرفی نکردید لااقل چند تا معرفی کنید تا دیگران بدانند این خواسته کم که چیزی نبود که شما را به انگ عصبانیت به دیگران سوق داد. سعی کنید سعهء صدر داشته باشید چرا که هنوز می خواهید اموزگاری کنید.با احترام "
همیشه با سنگ زدن به درخت خرما ،نمی توان خرما خورد و دهان شیرین کرد چون ممکن است به خاکی آغشته گردد که ان را از قابلیت خوردن بیندازد.با احترام ارشد فلسفه ت ت