در دنياي امروز شدت و گستردگي تغيير و تحولات به وجود آمده فرصت ها، چالش ها و تهديدهايي را به صورت متنوع و گسترده به وجود مي آورد که آموزش و پرورش هم از اين قاعده مستثني نيست. نخبگان، روشنفکران و منتقدان نظام آموزشي بايد تلاش کنند با شناسايي ضعفها و آسيبهاي موجود در اين حوزه به تحليل و يافتن راهحلهايي مناسب براي آنها و ايجاد شرايط شکوفايي نظام آموزش و پرورش اقدام کنند.
اين يادداشت در همين جهت نوشته شده است. پرسش اصلي، پرسشي آسيبشناسانه در خصوص فرصت ها و تهديدهاي پيش روي آموزش و پرورش است؟
ناکارآمدي و کمکاري نظام آموزش و پرورش کشور بر کسي پوشيده نيست و بايد براي مشکلات زيرساختي و استراتژيک آن چارهانديشي جدي کرد.نظام آموزش و پرورش ايران در سالهاي اخير نوسانات زيادي داشته و مملو از فرصت ها، چالش ها، تهديدها، نقص ها و کمبود هاست. يكي از علل مهم مشكلات آموزش و پرورش در نوع نگرش نادرست به آن است. مشکلات آموزش و پرورش فقط مختص آموزش و پرورش نيست، بلکه قانونگذاران و مسئولان اجرايي دولت هم مسئول حل مشكلات نهاد آموزش و پرورش هستند.نگاه مصرفي و هزينه بر به آموزش و پرورش بايد تغيير يابد چرا که در بلند مدت اين هزينه ها يک سرمايه گذاري تلقي مي گردد.
به منظور سهولت در بررسي فرصت ها، چالش ها و تهديدهاي پيش روي نظام آموزشي،مهمترين موارد را در دسته بندي هاي زير مورد توجه قرار داده و به آنها خواهيم پرداخت.
مديريت ناکارآمد: نظام مديريت و برنامهريزي در آموزش و پرورش و مولفه هاي آن نيازمند بازبيني جدي است. سيستم مديريت و برنامهريزي آموزش و پرورش امروز جامعهي ما، سيستمي عموماً بيمار و ناتوان هست، علاوه بر بيماري، کم هوشي و ضعف قدرت تحليل در برنامهريزي را هم بايد به صفاتش اضافه کرد. براي تبديل چالش ها به فرصت نيازمند « مديريت سيستمي و علمي » در حيطه مديريت کلان به دور از هرگونه شتاب زدگي در برنامه ريزي ها و اجرا هستيم.
« مديريت سيستمي و علمي » بايد جايگزين «مديريت فرد محور» گردد تا آمار و اطلاعات واقعي و درست نمايان گر كارآمدي دستگاه زير نظر آنان شود. مديريت علمي و عکس العمل مناسب مي تواند يك تهديد را به فرصت تبديل کند و برعکس ، شتاب زدگي و مديريت غير منطقي مي تواند يک فرصت را به تهديد تبديل کند. اصلاح ساختار معيوب نظام آموزشي، نيازمند مديريت علمي در تمام سطوح آموزش و پرورش است. دربرنامه ريزي، اجرا و نظارت و ارزيابی نيازمند «خرد جمعي» و مشاركت همه نخبگان و منتقدان دلسوز هستيم.
انتصابات سياسي: در انتصاب ها، انتخاب ها و بركناري مديران ستادي و مياني بايد بر اساس ضوابط عمل نماييم و از ملاك هاي مبتني بر وابستگي هاي سياسي و روابط در اين حوزه فاصله بگيريم. متاسفانه انتصابات سياسي و رابطه اي در سطوح مختلف و به خصوص در سطوح مديران ستادي و مياني آموزش و پرورش بزرگترين آفت و تهديد براي نظام آموزشي و آينده كشور است. اكنون با شرايط موجود زمان آن فرا رسيده است كه در انتخاب و انتصاب افراد براي در دست گرفتن امور به شايستگي، تخصص و تعهد آنان توجه خاص شود تا شاهد پيشرفت هاي چشمگير و درخشان باشيم.
فقدان نظام پايش و ارزيابي راهبردي: در تحليل فرآيندها و تلاش هاي انجام شده، اگرنظارت و ارزيابی به عنصري تاثيرگذار در مديريت علمي تبديل شود، مديران در تمام سطوح به ارزيابي عملكرد مجموعه خود مي پردازند.سياست گذاران کلان و برنامه ريزان حوزه آموزش و پرورش بايد با نظارت و ارزيابی مستمر نسبت به ارتقا دانش مديران ستادي و مجريان آموزشي اقدام نمايند.
مديران رابطه اي: يکي از ضعف هاي اساسي در سيستم آموزش و پرورش نبود سازوکار درست در انتخاب مديران آشنا در حوزه مديريت آموزشي است. مديران آموزش و پرورش پس از کسب تجربه و بيشتر مواقع بر اساس رابطه نه توانمندي بدون طي کردن سلسله مراتب اداري در سيستم مديريتي رشد کرده و به عنوان مدير به کار گمارده مي شوند. در انتخاب، انتصاب و بركناري (جابه جايي) مديران كليه سطوح آموزش و پرورش از وزارت تا مدارس، انتخاب ها بر اساس شايستگي، تجربه، تخصص و تعهد انجام نشده و بيشتر مواقع روابط جايگزين ضوابط مي شود.
شتاب زدگي:شتاب زدگي و بي توجهي به كار كارشناسي، در ارائه طرح ها و برنامه هاي آموزشي، آسيب هاي جبران ناپذيري را بر نظام آموزشي و ميزان اعتماد مردم به برنامه ريزان آموزشي را در پي دارد. آموزش و پرورش به دليل ماهيت انساني و پيچيده آن، جاي آزمايش و خطا نيست.
عدم تمرکززدايي: مديريت متمركز در آموزش و پرورش عملا باعث عدم توجه به ظرفيت هاي بالقوه در اين حوزه گرديده و مانع واقع نگری و تطبيق بيشتر طرح ها و برنامه ها شده است. شيوه اداره ي نظام آموزش و پرورش به صورت غير متمرکز و تفويض اختيارات به استان ها، نواحي و مناطق يکي از اساسي ترين ويژگي هاي نظام آموزشي کارآ و اثربخش مي باشد.
بوروکراسي اداري: بوروکراسي اداري شديد در همه سطوح آموزش و پرورش باعث اتلاف وقت و هزينه بسيار شده و مانع برنامه ريزي و نظارت و ارزشيابي در ابعاد مختلف شده و آموزش و پرورش را از وظايف و كاركردهاي اصلي خود دور مي کند.
نبود اطلاعات و آمار دقيق: کلي گويي، آمارهاي غير واقعي و تعريف و تمجيد از اقدامات انجام شده جاي اطلاع رساني دقيق و مشروح از موضوعات اساسي و طرح هاي آتي يا در حال اجراي آموزش و پرورش را پرکرده است. نبود آمار و اطلاعات درست از نتايج ارزيابي ها و تحقيقات انجام شده باعث ابهام در مديريت صحيح شده است.
ركود علمي نيروي انساني: يکي از تهديدهاي جدي در حوزه آموزش و پرورش ركود علمي نيروي انساني است. منابع انساني كه در واقع زيرساخت آموزش و پرورش هستند متاثر از فراز و نشيب هاي اجتماعي، دچار نوعي بي انگيزگي و به دنبال آن ركود علمي گرديده اند كه پيامدهاي زيان بار و مخرب آن علاوه بر خود منابع بر روي محصول نيز اثر گذاشته و محصول آينده را صرفاً با ارزش هاي كمي تربيت نموده و كمتر به كيفيت پرداخته مي شود. راهبرد اصلي آموزش و پرورش، که ارتقاي کيفيت است به فراموشي سپرده شده است. لازمه تحول در هر سازماني تحول در منابع انساني آن است و مهمترين کار وزارت آموزش و پرورش بايد توجه به نيروي انساني باشد.
نارسايي در بهسازي نيروي انساني: امروزه اساس توسعه پايدار و همه جانبه بر محور توسعه انساني است و به عنوان شاخص اصلي توسعه کشورها بيان مي گردد. کشوري توسعه يافتهتر است که از سرمايه انساني بيشتري برخوردار باشد. تربيت نيروي انساني واجد شرايط براي تامين نياز جامعه مي تواند به عنوان يک عامل تغيير و تحول هدف اصلي توسعه آموزش و پرورش درهر محيطي تلقي گردد. تربيت نيروي انساني کارآمد و توانمند ضمن بهبود کيفيت آموزش و پرورش،موجب تامين نيروهاي مولد در جامعه خواهدشد.امري که امروزه بيش از هر زمان ديگر بالاخص در جامعه ما مورد نياز است.
عدم توجه به نقش حرفه اي معلمان:در نظام آموزش و پرورش حتي اگر بهترين برنامه ها،منابع و امکانات پيش بيني شود اما نقش محوري معلمان ناديده گرفته شود بايد به طور جد به عنوان تهديد اساسي تلقي نمود.معلمان هم چنان که در توسعه و تحول مي توانند نقش کليدي و محوري ايفا نمايند، در توقف و يا مقاومت در برابر تحول نيز نقش کليدي دارند.به عبارتي هيچ تحول و اصلاحاتي بدون پشتوانه معلمان به سرانجام نخواهد رسيد.
عدم تناسب اهداف و محتواي نظام آموزشي: مهمترين نگراني امروز جامعه اعم از دست اندرکاران آموزش و پرورش،برنامه ريزان و سياست گذاران کلان کشور، مسئله کيفيت و اثربخشي خدمات و اهداف و برنامه هاي آموزش و پرورش است.نظام آموزشي جرياني فعال و رو به جلو است که به طور مستمر نيازمندبازسازي،بازنگري و بهسازي است.
فقدان عدالت آموزشي: يکي از آن چالش هاي مهم نظام هاي آموزشي، فاصله بين نيازها و شايستگي هاي دانش آموزان با خدمات آموزش و پرورش است. آموزش و پرورش مي تواند در تامين اين منابع و نيازمندي ها،نقش موثري ايفا نمايد و در صورت اتخاذ سياست هاي اصولي در ايجاد عدالت آموزشي نقش محوري ايفا نمايد.شايد مهم ترين و جدي ترين نگراني در امر توسعه آموزش و پرورش پيش بيني افزايش شکاف هاي طبقاتي در ميان اقشار برخوردار و محروم جامعه است و اين فاصله در امر آموزش که مبنا و اساس توسعه و پيشرفت ملتها و کشورهاست به عنوان يک تهديد جدي تلقي گردد.
کالاييشدن آموزش: يکي از آسيب جدي در حوزه آموزش و پرورش، تمايل و انگيزه به خصوصي سازي و کالاييکردن نظام آموزش و پرورش است. متاسفانه امروز در کشور ما نيز تمايل به پولي و کالاييشدن نظام آموزشي حتي در بخش دولتي، به کيفيت خدمات آموزشي ضربه زده و ما را با خطري بزرگ روبهرو ميکند که ميتواند در عرض چند دهه بيشترين ضربات اقتصادي، فرهنگي و سياسي را به کل نظام توسعه وارد کند. بررسي ونظارت بيشتر روي عملكرد مدارس غيردولتي (غيرانتفاعي) در همة زمينه هاي آموزشي و تربيتي ضروري مي باشد.
عدم تناسب برنامه هاي درسي: لازمه تحقق آموزش و پرورش خلاق، دورشدن از روش هاي سنتي آموزش و به کارگيري شيوه هاي مدرن در امر ياد دهي و يادگيري است. امروزه بايدبه جاي پرکردن و انباشتن ذهن و فکر دانش آموزان از محفوظات غير ضروري، روش و شيوه فکر کردن و انديشيدن را به آنان آموخت. رسالت اصلي آموزش و پرورش، رشد استعدادها و نيز شناخت توانمندي هاي خلاق انسان ها است و اين هدف بر ساير اهداف آن، ارجحيت دارد. متاسفانه منطبق نبودن آنچه كه آموزش و پرورش به دانش آموزان ارائه مي دهد با آنچه نيازهاي جامعه مي طلبد حكايت از عدم توفيق نظام آموزشي در اين رسالت خود دارد.
ناکارآمدي نظام تحقيق و توسعه: رسالت و وظيفه اصلي بخش پژوهشي آموزش و پرورش، انعكاس هدفمند يافته هاي پژوهش جهت استفاده از آنها در سياست گذاري، برنامه ريزي، اجرا و نظارت مي باشد. باتوجه به هزينه هاي بسيار زياد تحقيقاتي صرف شده در امر تعليم و تربيت تاكنون بررسي خاصي درباره ميزان كاربست نتايج تحقيقات موجود در پژوهشگاه معلم در تصميم گيري هاي آموزشي و تربيتي انجام نشده است. مجموعه آموزش و پرورش پژوهش محور نيست، تفكر خلاق و پرسش گرانه را نيز در دانش آموز ايجاد نمي كند.
نتيجه گيري و پيشنهاد:
واقعيت آنست که هرنوع تغيير و تحولي در عرصه هاي مختلف زندگي آثار و تبعات متناسب با اهداف و کارکرد خود رابه دنبال خواهد داشت و آموزش و پرورش هم از اين قاعده مستثني نيست. مهم ترين چالش آموزش و پرورش در هزاره ي سوم، سياست تغيير و تبديل است. تبديل نظام آموزشي ناکارآمد فعلي به نظامي کارآمد و اثربخش، به همان اندازه که اهميت دارد، عملي خطير است.بهره گيري صحيح از سياست هاي اصلاحي به دور از هر گونه افراط و تفريط و اقدامات عجولانه و شتاب زده مي تواند دگرگوني هاي مثبتي را در سيستم آموزشي ايجاد کند.
آموزش و پرورش نياز به نوسازي زيربنايي دارد. بايستي سياست هاي کلي آموزش و پرورش قابليت انعطاف داشته باشد و برنامه ريزي اقتضايي جايگزين برنامه ريزي ايستا و انجمادي گردد.
لازم است سياست گذاران و تصميم سازان آموزش و پرورش سرعت تحولات جديد و پيامدهاي آن را به خوبي درک کنند و در نقش، رويکرد و سازوکارهاي اجرايي انجام وظايف خودبازنگري به عمل آورند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
شعله تا سرگرم کار خویش شد هر نیای شمع مزار خویش شد
نی به آتش گفت: کاین آشوب چیست؟ مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟
گفت آتش بیسبب نفروختم دعوی بیمعنیات را سوختم
زانکه میگفتی نی ام با صد نمود همچنان در بند خود بودی که بود
با چنین دعوی چرا ای کم عیار برگ خود می ساختی هر نوبهار
مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بیدردی علاجش آتش است
مجذوب تبریزی