ستایش دخترک ۶ساله افغان به طرز فجیعی قربانی هوای نفسانی جوان ۱۷ ساله ایرانی شد.خبر تلخی که بعد از چند روز از زمان وقوع رسانه ای شد. هر انسانی با حداقل وجدان با شنیدن این خبر متاثر شد .صدای اعتراض به این جنایت نه تنها رسانه های دیداری و شنیداری را به انعکاس این خبر واداشت بلکه رسانه های اجتماعی اینترنت هم به این موضوع پرداختند.
یقینا واکنش به این ماجرا از سوی هنرمندان و سیاست مداران ارزشمندست و هم مرهمی بر زخم مادر و پدرستایش می باشد.اما این اولین بارنیست بود که ذهن جامعه شاهد چنین واقعه ای شده است.. هر روز صبح صفحات حوادث روزنامه هامملو است از این گونه جنایات و حتی به شکل های فجیع تر ؛ به عنوان نمونه در همان روز وقوع جنایت ستایش دختر ۶ ساله افغان، دختری ۶ ساله ایرانی قربانی هوسرانی مردی ۴۵ ساله شد و بدنش داخل چاهی انداخته شده بود اما اقبال عمومی جامعه تحت تاثیر ماجرای دختر افغان قرار گرفته بود .
حال سوال این جاست که چه عواملی در این ماجرا وجود دارد که این گونه در صفحات روزنامه ها ،سایت ها و رسانه های اینترنتی از قبیل تلگرام و اینستاگرام احساس همدردی و مسئولیت و انسان دوستی ها غلیان می یابد؟
هنوز با گذشتن چند هفته رسانه ها ، روان شناسان و دیگر کارشناسان اجتماعی جامعه نسبت به این جنایت و تجزیه تحلیل آن صحبت می کنند ، چنین موضع گیری هایی که هم در در دنیای حقیقی و دنیای مجازی انتشار و پخش می شود معلول کدام بخش این جنایت است؟
چنین واکنش هایی قطعا از هر جامعه و فردی مقبول و معقول می باشد چراکه بر مبنای انسانیت و اخلاق می باشد ولی یقینا عکس العمل های متفاوت و واکنش های مختلف در مواجه شدن با چنین معضلاتی منجر به ایجاد و رشد تبعیض در باور عموم جامعه خواهد شد که اولین ثمره آن سستی باور مردم به تعهد متولیان امور خواهدبود و یا این گونه حرکات متناقض، بذر تفاسیر احساساتی شدن و جوزدگی نسبت به موضع گیری های متفاوت را در ذهن جامعه خواهد کاشت.
عزیزان هنرمند و سیاسیون محترم و مسئولان متولی که با شنیدن خبر این جنایت متاثر شدید گفتارها و نوشتارها و دیدارهایتان که مرتبط با این جنایت بود را باید ارج نهاد که بی شک کاهش آلام والدین را همراه دارد اما پرسشی که امروزه در اذهان خیلی ها ایجاد شده حکایت از تناقضاتی است که در موارد بسیار زیادی از این دست وقایع و حتی فجیع تر بوده که کمترین واکنش هم صورت نگرفته آن هم مواردی که برای اقشار موثر و فرهنگی جامعه اتفاق می افتاد:
۱- آیا اخبار فوت غم بار معلمان سرزمین مان در این چند سال، متاسف تان نساخت؟
۲- آیا چند روز مانده به روز معلم خبر عروج معلمی که برای نجات فرزندان این سرزمین برای همیشه زیر آوار دیوار مدرسه ماند غمگین تان نساخت؟
آیا می دانید با این فداکاری مرحوم « گنگو زهی » دو فرزند یتیمش که یکی به سندروم دان مبتلاست و دیگری از لکنت زبان رنج می برد چگونه روزگار را سپری می کنند ؟
۳- آیا وقتی معلمی که برای رسیدن به مدرسه در سرمای زمستان یخ زد و برای همیشه آرام گرفت ؛ کسی نا آرام نشد؟ چرا وقتی برگه های امتحانی دانش آموزان جنوب کشور در کنار جاده منتهی به پیکر بی جان خانم معلم جوانی شد که پیاده در مسیر مدرسه روستا می رفت توسط ۲ مرد اهل روستا مورد سوء قصد جنسی قرار گرفته بود و به قتل رسیده بود حتی یک حرف و کلمه ای در صفحات رسانه های مجازی به چشم نخورد؟
۴ - چرا وقتی خبر قتل معلمی در سر کلاس درس با چاقوی دانش آموزش جان سپرد کسی احساس درد نکرد؟ چرا خبر ایست قلبی معلم اهوازی را که یک روز مانده به روز معلم فوت کرد کسی متاثر نشد؟
۵ - چرا هیچ حنجره ای صدای معلمانی را که در شهر های مرزی کشور قربانی تروریست شدند را تکرار نکرد؟یا شاید این همه رسانه اینترنتی نگران ویروسی شدن به وسیله درج کلمه معلم هستند.
کاش همه می دانستند که همین کلماتی که امروزه ارتباطات آدمیان را گسترده کرده مدیون خون دل خوردن های همین معلمانی می باشد که امروزه این همه مظلومانه مغفول مانده اند.
کاش می دانستند که فرهیختگان فرهنگی جامعه امروزی ما چه دردها و رنج هایی را متحمل می شوند ولی باز هم همه را با لبخند یک دانش آموزان معامله می کنند.
دوگانگی موضع گیری های این چنینی بی شک اعتماد و باور عمومی جامعه را مخدوش خواهد ساخت.
چرا که مردم تفاوت شهرت طلبی و محبوبیت خواهی را خوب یاد گرفته اند و جایگاه حرف و عمل را خوب می فهمند. پس هر گونه تفسیر شخصی شان از این گونه تناقضات جای هیچ ملامتی را باقی نخواهد گذاشت .
امید اینکه در تلخی های حوادث ،هیچ کسی اخلاقیات را قربانی منافع شخصی خویش نکند و همیاری و همکاری و همدردی ،هم ردیف مطامع شخصی نگردد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
فقط خواستم رسانه ی نشووووووووووووووووویم
چرا؟
جناب نیک اندیش
انتشار مطالب در صدای معلم روال مشخصی دارد .
در بخش تماس با ما و نیز شناسنامه سایت توضیح داده شده است .
مطلب شده در صدای معلم امروز کار می شود .
اما این که در چه بخشی کار شود بستگی به محتوای آن ، نوع موضوع ، سابقه همکاری با این سایت و نیز برخی عوامل دیگر دارد .
زمان انتشار یک مطلب بستگی به موضوع از یک تا 3 روز طول می کشد .
این که همکار محترمی مطلبی را برای ما ارسال می کند ما از او سپاسگزاریم اما متهم کردن همکاران این رسانه به جناحی بودن و... کمی دور از انصاف است .
پایدار باشید .
یعنی جتد ماهی که مربوط به 94 است رفته دیون و خورده شد.!!
چرا و به چه حقی؟چون معلم هستیم؟چون دیوارمون از همه کوتاهتره؟ چون تو سری خور دولت شدیم؟!
فانی پاسخ بده.
در چنین مملکتی این برخورد و امثالهم اصلا عجیب نیست!!!
افسوس که من معلم هستم!!!!
چون رانتی از جانب معلمان برای دیگران وجودنداره, وکیل و وزیر هیچ علاقه ای به معلم نداشته. پس ما از جانب بزرگان حاکمیت و دولت امیدی به بهبود شرایط نداریم.