دکتر محمد روبهانی - جامعه شناس :
امروز در محضر دوستی بودم که از نوشته ای در سایت سخن معلم سخن گفت با عنوان" آب در خانه ی مورچگان".
همانجا با گوشی همراه وارد سایت سخن معلم شدم و به طور گذارا نوشته را خواندم. واقعا برایم نامفهوم بود. نقل قول هایی از اباذری استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران و کسانی دیگر و بخشی هم نوشته ی خود نویسنده! در همه ی این متن نه چندان قابل فهم، به نظر من به همه توهین می شود. از جامعه ی دانشگاهی تا هنرمندان و توده های مردمی که به گوسفند تشبیه می شوند که به دنبال چریدن هستند!
آنجا که نقل قول می کند از اباذری"این ملت نشان داده که تا توهین نبیند به خود نمی آید! اول اینکه توده های لیبرال نوظهور ایرانی به دنبال رفاه و آزادی خواهی روز مره گوسفندی است که آزادی را در مهیا بودن علف تازه و رفع موانع برای بهتر چریدن معنا می کند و دادن این نوع آزادی بهایی برای دولت ها و حکومت ها ندارد بلکه بر عکس فوایدی هم بر آن مترتب است و ...! در این متن تقریبا طولانی برای یک یاداشت. نویسنده ی محترم برای اینکه ادعای خود را که همان ادعای اباذری است ثابت کند به گفته هایی از مولوی تا نیمایوشیج استناد می کند.
به خیال جناب خورشیدی جامعه الان جامعه ی زمان مولوی و نیمایوشیج است! یعنی همان مردم با همان خصلت ها و و یژگی ها! البته روی سخن من با این گفته ها و استنادات نیست. چرا که از دید جامعه شناسان هم انسان و هم جامعه خصلت پویا دارد.
نقد من به آن قسمت از این یاداشت است که نویسنده اباذری را این گونه توصیف می کند: و شاید تاریخ گواهی دهد اباذری یک تنه بار این مسئولیت را به دوش کشید و همچو آرش کمانگیر تیر از کمان رها کرد ؛ دانسته و منقلب نه از سر دل خوشی به سان دیگران خموش و چموش." نگاهی چپ زده به جامعه و توده هایی که نیازمند یک نجات دهنده هستند.
از نظر جناب خورشیدی ، اباذری در لباس یک روشنفکر است که می خواهد جامعه را که دارد به سمت فنا می رود نجات دهد. جناب خورشیدی جوری از اباذری حرف می زند و دیگر همکاران جامعه شناس اش را به باد انتقاد می گیرد که انگار تنها کسی که در این دوره ی بدبختی و ظلمت می تواند همه را به سمت نور هدایت نماید، " اباذری " است.
جناب خورشیدی !
ما شهروندان این جامعه انسانیم نه گوسفند!
دیگر دوره ی چپ روی ، روشنفکر بازی و منجی شدن گذشته است.از این نوع نگاه به جامعه و انسان ها دست بردارید. شما ،اباذری و امثال ایشان ، به اندازه ی بقیه ی شهروندان این جامعه حق دارید و می فهمید نه بیشتر نه کمتر!
نظرات بینندگان
امیدوارم سبب تغییرو نوع نگاه وتحلیل واقع بینانه ومنطبق برحقایق دررابطه با جامعه واقشار آن وروابط موجود درآن توسط اصحاب اهل قلم و صا حبان فکر واندیشه گردد.
موفق باشید
چو بشنوی سخن اهل دل
مگو که خطاست سخن شناس نئی جان من
خطا اینجاست
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
جامعه، خانواده و مدرسه خشونتزده !
به متن هایش فقط توجه بفرمایید
"پس چرا این همه خشونت از طرف این دانشآموز؟
متاسفانه روند خشونت در جامعه به شدت درحال افزایش است.
جامعه ما خشونتزده شده است، خانوادهها خشونتزده شدهاند،
ترویج خشونت حتی از سوی برخی از گروهها در جامعه بهعنوان یک رفتار درست و بهنجار در برخورد با برخی ناهنجاریها ترویج میشود
تلویزیون که فراگیرترین رسانه کشور است، خود در بسیاری از موارد فرهنگ خشونت را ترویج میدهد.
دلیل عمده آن را میتوان در عملکرد نادرست عوامل جامعهپذیر کردن کودکان دید، از جمله، خانوادهها، مدارس، رسانهها، دولت و سایر نهادهای فرهنگی مرتبط. این نهادها به درستی به وظایفشان عمل نمیکنند."
چرا جناب اباذری در هشت ساله احمدی نژاد در خواب تشریف داشتند ولی الان یک دفعه شدن رابین هود! در ضمن تحلیل من در مقاله قبلی چه ربطی به بحث در این نقد دارد. هر زمان جناب کیخای خیالی و یک جامعه شناس خیالی توانستند بدون ترس و واهمه با اسم و عکس خودشان در فضای مجازی حضور یابند می توانند به نقد دیگران بنشیند.
جامعه ما تماشاچي است
در آنجا ميبينيم جامعهشناس برجستهيي مثل دكتر اباذري نيز كه به هر حال ديدگاههاي انتقادي او براي دانشجويان و همكارانش شناخته شده است و همين حرفها را بارها در كلاسهاي خود عنوان كرده است… ايشان سالهاست در مجامع مختلف صحبت ميكند بدون اينكه خيلي شنيده شود اما در آن نشست ديديم به خاطر عصبانيت و تندي لحن، صداي ايشان تبديل به صداي غالب شد.
.. قبل از اين، نشست مشابهي در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه برگزار شده بود و به نوعي ميتوان گفت در آنجا نيز همان حرفها با بياني ديگر مطرح شده بود
....... من اين مثال را جايي گفتهام و انتظاري هم ندارم، يك روز جمعه براي سالگرد دكتر معتمدنژاد كه بالاخره پدر علم ارتباطات در ايران و شناخته شده هستند جمعا ١٨نفر از خانواده و شاگردانش سر مزار ايشان حاضر شده بوديم، اما وقتي به مزار پاشايي در قطعه هنرمندان سر زدم بيش از ٣٠٠نفر آنجا حضور داشتند.
همه آنها درد است كما اينكه دكتر اباذري هم در آن نشست تكرار ميكند كه چرا نميگذاريد دردم را بگويم كه در اين مدت چه بر من گذشته است. زيرا او نسبت به محيط سياست زدايي شدهيي كه از نظر او قدرت انتخاب در آن از بين رفته است، منتقد است. منتها انتقاد او به گونهيي بيان ميشود و در برابر آن واكنش نشان داده ميشود كه به نوعي انقطاب و پولاريزه شدن بين افراد منجر ميشود.
.....در همان جلسه دكتر اباذري دليل اين نوع گفتن خود را اين ميداند كه قصد تلنگر زدن به جامعه را دارد و به همين دليل است كه تلخ و تند حرف ميزند
تو به اسم چکار داری استاد ، بلد نیستی جواب نقد رو بدی مثل بچه ها به اباذری می گی سیگار میکشه به خورشیدی می گی چپی هست به من می گی کیخای بی هویت و خیالی ، یک کم فکر کن مطلب رو جواب بده ، متاسفم
اما در مجموع حرفهای آقای اباذری در مورد پدیده پاشایی قابل تامل است و واقعیتهای بسیاری را مطرح میکند و البته گفته های اقای خورشیدی در مورد اینکه چرا امثال آقای اباذری در مورد پدیده هایی مثل اسید پاشی در گیری در صف سبد کالا کشته شدن معلم در کلاس... سکوت نموده اند و به بررسی آنها نپرداخته اند نیز درست و صحیح می باشد
اینکه اقای روزبهانی نقدی بر نوشته اقای خورشیدی داشته اند کار پسندیده ای نیز هست ولی به شرطی که ایشان تحمل نقد خود را نیز داشته باشد و از بحث خود نتیجه علمی بگیریم و نه حذف منتقدان