« روشندلی، مشعلی افروخت تا تیره بختانِ ابنای وطن که در ظلمات جهل هائمند، راه نجات یابند. جماعتی که تاریکی طلب بودند و در تاریکی کلاه از سر همدیگر می ربودند، مشعلهدار را محبوس کردند. (کفایة التعلیم، ج ۲، ص ۱۹۷) - گزیدههایی از کتاب «مجموعه آثار میرزا حسن تبریزی»
با وجود آن که بیش از دو دهه از اعتراضات معلمان حول مسائل اکثرا صنفی می گذرد اما به نظر می رسد هنوز هسته این اعتراضات که در دو شکل « تجمع » و « تحصن ( اعتصاب ) » تظاهر می نماید فاقد یک تئوری و یا مانیفست مشخص و رو به جلو است .
از این روست که با وجود گذشت این مدت و هزینه هایی که اکثر آن بر عهده فعالان صنفی و چهره های کنش گر تقریبا ثابت بوده است ، معلمان نمی توانند به صراحت و مستند از دست آوردهای خود سخن بگویند .
گسترده ترین شکل اعتراضات در بهمن و اسفند 1385 در مورد تصویب و اجرای لایحه مدیریت خدمات کشوری بود که علی رغم گذشت حدود 14 سال از اجرایی شدن آن هنوز تک واژه ای که فریاد معلمان از آن بلند است همان « تبعیض » است و این در حالی است که معلمان در آن سال ها و با هدف رفع تبعیض و همسان سازی خود با سایر کارمندان دولت آن تجمعات تاریخی را شکل دادند .
و این در حالی است که همان قانون مدیریت خدمات کشوری به صورت کامل و با گذشت این همه سال انجام نشده و در مقایسه با آن همه هزینه هایی که پرداخت شد ، می توان گفت دست آورد چندانی برای جامعه معلمان نداشته است .
اما آن چه مهم است بررسی این اعتراض ها در بازه زمانی حداقل بیست ساله فارغ از شعار و احساس و توجه به توان مندی بدنه معلمان برای حداقل ها است که همان اجرای بی کم کاست قانون مصوب می تواند مورد نظر قرار گیرد .
با سرکوب گسترده ای که توسط دولت مهرورز احمدی نژاد در سال های پس از 85 در قالب تشکیل پرونده در هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش علیه کنش گران صنفی و نیز پرونده سازی ها ی هم عرض در داداگاه های انقلاب اسلامی صورت گرفت عملا پرونده این گونه اعتراض ها تا پایان دوره دوم دولت احمدی نژاد بسته شد .
البته با اعتصاب معلمان در محیط مدارس ، حراست های آموزش و پرورش هم فعال شدند و فضا به طور کامل امنیتی شد به طوری که کم تر کسی جرات نقد ساده حتا در زنگ تفریح معلمان را داشت .
به عبارت دیگر ، حدود 7 سال شاهد اعتراض قابل ذکری توسط معلمان و نیز فعالان آن ها نبودیم .
هیچ گاه در مورد این « سکوت 7 ساله » آسیب شناسی نشد و همچنان فعالان صنفی بدون نگاه جدی و عمیق به این بازه زمانی از اعتراضات آن سال به عنوان « حماسه » و « نقطه عطف » در تاریخچه مبارزات صنفی معلمان یاد می کنند .
تقریبا یک سال پس از روی کار آمدن دولت حسن روحانی اعتراضات سراسری معلمان در سوم اسفند ۹۳ به صورت خودجوش آغاز و متعاقب آن دهم و ۲۷ اسفند ادامه یافت .
در واقع پس از آن سکوت تقریبا 7 ساله که فضا تا حدی برای آزادی بیان فراهم شد . معلمان و تشکل های آنان بدون آن که نگاهی بر پیشینه ی مطالبه گری و آسیب شناسی سکوت 7 ساله خود داشته باشند دوباره بازار اعتراضات گرم شد . آیا آن سکوت 7 ساله پیشین بر اثر آن برخوردها از ذهن معلمان و تشکل های آنان پاک شده است ؟ در حالی که هنر در این مواقع است که بتوانی با شهامت و خردورزی ، خط شکن باشید و قانون را فصل الخطاب مسئولان قرار دهی تا برخوردها فراقانونی نشده و توجیه نگردند .
معلمان روز پنجشنبه ۱۳ مهر 1396 ، در یک تجمع همزمان در تهران و شمار دیگری از شهرهای ایران خواستار رسیدگی به مطالباتشان از جمله «اختصاص بودجه عادلانه» به آموزش و پرورش و «حق تشکل یابی مستقل» شدند.
یکشنبه و دوشنبه 22 و 23 مهر ماه 1397 تعدادی از معلمان در شهرهای مختلف کشور در دفتر مدارس حضور پیدا کرده اما از رفتن به کلاس های درس خودداری کردند .
« صدای معلم » در گزارشی ضمن بازتاب این خبر اعتصاب معلمان در مدارس نوشت : ( این جا )
« از میزان دقیق معلمان شرکت کننده در این اعتراضات اطلاعی در دست نیست .
تلاش صدای معلم برای گفت و گو با رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش نیز به جایی نرسید .
وزیر آموزش و پرورش 21 فروردین امسال در نامهای به معاون اول رئیسجمهور به مسائل معیشتی معلمان اشاره کرد و گفته بود: یکی از مهمترین عوامل نارضایتی در میان کارکنان دولت، وجود نابرابریهای عدیده در نظام پرداختهای مستمر و غیرمستمر است که متأسفانه به دلایل مختلف با صدور مجوزهای مختلف این فرآیند رو به تزاید است.
بطحایی پیشنهاد داده بود برای برقراری استقرار نظام عادلانه پرداختها مقرر فرمایید کارگروهی مشتمل از نمایندگانی از وزرای محترم و اعضای شورای حقوق و دستمزد، نظامنامهای را برای کاهش نابرابری در پرداختهای مستمر و بهویژه غیرمستمر کارکنان دولت تهیه و عنداللزوم به تصویب هیئتوزیران برسد.
اما نامه و پیشنهاد بطحایی به معاون اول رئیس جمهور هیچ گاه در اولویت قرار نگرفت و سرنوشت پیشنهاد وزیر آموزش وپرورش برای تشکیل کارگروه کاهش نابرابری در پرداختها هیچ گاه مشخص نشد ...
نخستین اعتراضات معلمان پس از انقلاب به سال 1380 می رسد .
معلمان پس از آن در سال های 82 و 83 نیز دست به تحصن در مدارس زدند .
دومین اعتراضات معلمان در اسفند 85 در برابر مجلس شورای اسلامی و در واکنش به استرداد لایحه مدیریت خدمات کشوری توسط دولت محمود احمدی نژاد بود اما در دولت های نهم و دهم هیچ گونه تحصن و یا اعتصابی در مدارس شکل نگرفت .
انتشار عکس های تحصن معلمان در دفتر مدارس در شبکه های اجتماعی تاکنون سابقه نداشته است . »
البته اعتصاب معلمان موضوع جدیدی نبود و در سال های 1382 / 1383 در دولت محمد خاتمی هم صورت پذیرفت .
در یادداشتی پس از برگزاری این اعتصاب معلمان نوشتم : ( این جا )
« اما سرکوب گسترده معلمان و تشکیل پرونده های مختلف برای فعالان صنفی و معلمان معترض که به صورت گسترده در هیات های تخلفات اداری و با همکاری حراست های آموزش و پرورش صورت گرفت موجب شد تا سال 92 شاهد هیچ گونه اعتراضی از سوی معلمان نباشیم .
اما چرا تجمعات معلمان به اعتصاب و یا تحصن در مدارس تغییر شکل داد ؟
ما در کنار این موضوع می توان دلایل دیگری برای تغییر شکل اعتراضات معلمان را هم ذکر کرد .
اعتصاب در مدارس قابل مشاهده نیست .
آمارهایی که توسط طرفین یعنی مسئولان وزارت آموزش و پرورش و فعالان صنفی ارائه می شود تفاوت های خیلی زیادی دارند .
فعالان صنفی و معلمانی که در اعتصاب شرکت کرده اند استتقبال را خوب و قابل قبول ارزیابی می کنند اما مسئولان وزارت آموزش و پرورش و مشخصا مدیران کل و مناطق برای آن که استمرار مدیریتی آن ها دچار خدشه نشود و یا متهم به ناکارآمدی و یا بی عرضگی نشوند یا از اساس صورت مساله را پاک می کنند مانند اداره کل آموزش و پرورش خراسان رضوی ( این جا ) و یا در شهری مانند تهران با 19 منطقه مدیر کل آن آقای باقری تعداد مدارس اعتصاب کننده را 5 فقره ذکر می کند .
و اما دلیل مهم دیگر که خیلی ممکن است به چشم نیاید کشاندن مشکلات صنفی توسط معلمان معترض به میان دانش آموزان می باشد .
از نظر نگارنده سپر قرار دادن دانش آموز برای احیای مطالبات صنفی نوعی استفاده ابزاری از دانش آموزان برای موضوعات مبتلا به معلمان است .
درست به همان دلیل که استفاده ابزاری از دانش آموزان برای مقاصد سیاسی محکوم و ناپسند و غیراخلاقی است این گونه کنش ها با یک آموزش حرفه ای تطابق ندارد .
معلم نباید در جریان آموزش دانش آموز را وارد دعواهای خود با دولت و حاکمیت کند .
هیچ فرد ، مقام و یا نهادی حق ندارد و نمی تواند از دانش آموزان برای اهداف و یا مقاصد صنفی و یا سیاسی خود از دانش آموزان استفاده ابزاری کند .
مهم ترین کار یک معلم باید آموزش تفکر انتقادی و مهارت های زندگی به دانش آموزان باشد .
اگر این دسته از معلمان واقعا برای " دانش آموز " در نظام آموزشی پایگاه و جایگاهی قائل هستند چرا در مورد نمایشی شدن و بی خاصیت بودن " شورای دانش آموزی " در مدارس اعتراض نمی کنند ؟
چرا فرضا زمانی که حقوق دانش آموز توسط همکار و یا معاون و مدیر مدرسه نادیده گرفته می شود معمولا در برابر آن سکوت می کنند ... »
حدود 3 سال پس از برگزاری آن اعتصاب ، معلمان به دعوت کانون های صنفی در آذر ماه امسال و در دو روز متوالی از رفتن به کلاس های درس خودداری کردند .
مهم ترین تمایزی که این دوره از اعتصاب معلمان با سال های پیش داشت این بود که معلمان در حالی مرتکب این کنش شدند که حدود دو سال است مدارس به خاطر کرونا تعطیل بوده و نظام آموزشی ایران از این منظر و در فقدان آموزش های حضوری دچار آسیب های جبران ناپذیری مانند ترک تحصیل دانش آموزان و سایر مسائل شده است .
« صدای معلم » همچون روال پیشین این شکل از اعتراض معلمان را هیچ گاه مفید حال خود معلمان و نظام آموزشی ارزیابی نکرده است .
این رسانه با صراحت بدون هیچ گونه تعارف و رودر بایستی که از ویژگی های مهم و تقریبا غیر قابل ترک جامعه ایرانی است در برابر اعتصاب معلمان در گزارشی این چنین نوشت : ( این جا )
« این فراخوان در حالی صادر شده است که مدارس کشور نزدیک به دو سال است که به خاطر « کرونا » تعطیل شده و کلیت آموزش و تربیت در معرض خطرات جدی و برگشت ناپذیر قرار گرفته است .
« صدای معلم » در این مورد تاکنون گزارش های متعددی از آسیب های استمرار تعطیلی مدارس منتشر کرده و از بی اختیار بودن مسئولان وزارت آموزش و پرورش و نیز دخالت نهادهای غیرمتخصص در حوزه آموزش انتقاد کرده است .
این در حالی است که مدت زمان کوتاهی از بازگشایی تعدادی مدارس گذشته و امید به بهبود آموزش دوباره زنده شده است .
مهم ترین کار یک معلم باید آموزش تفکر انتقادی و مهارت های زندگی به دانش آموزان باشد . این رسانه ضمن تاکید مجدد بر « حق اعتراض » همه معلمان در چارچوب قانون اما با شیوه تعطیلی مدارس با توسل به اعتصاب ( تحصن ) به شدت مخالف بوده و آن را در راستای منافع آموزش و بهبود حال جامعه ارزیابی نمی کند . چه بسا به علت ذهنیت منفی اقشار و گروه هایی از جامعه نسبت به عملکرد برخی معلمان در حوزه کاری شان ممکن است آنان را در برابر جامعه قرار داده و حتا متهم به زیاده خواهی و خودخواهی نیز بشوند .
هیچ فرد و نهادی حق ندارد دانش آموزان را از « حق آموزش » محروم کند .
گروگان گرفتن مدرسه به خاطر مطالبات صنفی خودمان در جایی که متعلق به کودکان است ؛ کنشی غیرعلمی، خودخواهانه و مخرب و در راستای آسیب زدن به عدالت آموزشی به ویژه در مناطقی است که دانش آموزان از حداقل امکانات آموزش مجازی محروم بوده و صدای آنان به جایی نمی رسد . »
.
این گونه موضع گیری شفاف به مذاق خیلی ها خوش نیامد و بسیاری با ادبیات تند ، هیجانی و بعضا هتاکانه بدون آن که حتا زحمت نقد گزارش صدای معلم را به خود بدهند به آن پرداختند .
تحلیل من از این نوع اعتراض معلمان که در محیط سربسته مدارس صورت می گیرد آن است که معلمان اکثرا فکر می کنند می توانند با فشارهای این چنینی ، دانش آموزان و اولیای آنان را برای تحقق مطالبات صنفی خود پیش قدم سازند و آن ها به دولت و نهادهای قانون گذار فشار آورند .
برخی از آن ها هم برای اثبات این کنش به تجربه سایر کشورهای توسعه یافته استناد می کنند . آیا اگر هر کسی و یا گروهی بیانیه داد ، صدای خود را کلفت کرد و شلوغ بازی کرد ؛ می تواند چنین ادعایی داشته باشد ؟
این قبیل توجیهات به دو دلیل کاملا رد می شوند .
نخست آن که معلوم نیست جامعه هدف معلمان برای اعمال فشار غیرمستقیم به دولت خودشان از عملکرد معلمان در مجموع رضایت داشته باشند .
تصور کنید حالتی را که در آن معلمان بدون طرح هر گونه خواسته ی صنفی در کلاس درس و در معرض دید و شنود دانش آموزان و خانواده های آنان ، به صورت کامل و اخلاقی به انتظارات و شرح وظایف شغلی خویش عمل کرده و از آموزش کم نگذارند .
وقتی خانواده دانش آموزان چنین وضعیتی را حس کنند و دلسوزی کامل و بی کم و کاست معلمان را در امر آموزش دانش آموزان مشاهده کنند بدون تردید در برابر بی قانونی لب به اعتراض خطاب به حاکمیت خواهند گشود که چرا به معلم فرزندان آنان بی مهری می کند ؟
آیا این چنین نیست ؟
و مورد دیگر مقایسه ایران با سایر کشورهاست .
پرسش من از این قبیل مدافعان همسان سازی کنش های اعتراضی در بخش اعتصاب آن است که پاسخ دهند در این دو سال کدام کشور مانند ایران دو سال مدارس خود را تعطیل کرده است ؟
یک مدت به دستور ستاد ملی مقابله با کرونا ، یک مدت به خاطر دستورات کمیته اضطرار مقابله با آلودگی هوا و یک مدت هم به خاطر اعتصاب معلمان ...
از سوی دیگر تجربه نشان داده وقتی اعتصاب به درون مدارس کشیده شود خود به خود حراست ها بر اساس ماموریت های تعریف شده ، فعال می شوند .
آیا آن سکوت 7 ساله پیشین بر اثر آن برخوردها از ذهن معلمان و تشکل های آنان پاک شده است ؟ در حالی که هنر در این مواقع است که بتوانی با شهامت و خردورزی ، خط شکن باشید و قانون را فصل الخطاب مسئولان قرار دهی تا برخوردها فراقانونی نشده و توجیه نگردند .
مطالبه گری یک فرایند است . باید که توسط آگاهان و اهل فن تعریف و تئوریزه شوند و سپس به بدنه منتقل شوند . در مورد گزارش صدای معلم تاکنون هیچ گونه نقد ونظری برای این رسانه ارسال نشده است هر چند بارها و به دفعات اعلام کرده ام که صدای معلم یک رسانه با رویکرد تفکر انتقادی و ترویج فرهنگ گفت و گو است .
احمد زیدآبادی روزنامه نگار و فعال سیاسی در یادداشتی با عنوان «معلمان و مکانیسم پیگیری مطالباتشان » می نویسد :
« .... با این حال، این زورآزمایی اگر قرار به رسیدن به نتیجه باشد، ضوابطی دارد که از هر دو سوی ماجرا لازم است رعایت شود، در غیر این صورت چه بسا عواقبی خارج از ارادۀ هر دو طرف به بار آورد که وضع کلی کشور را از این هم که هست خرابتر کند.
در سوی فرهنگیان، به نظرم آنان لازم است که نمایندگانی مورد اجماع، برای مذاکره و گفت و گو با نهادهای رسمی انتخاب کنند. این نمایندگان باید با فن گفت و گو و مذاکره کاملاً آشنا و از قدرتِ اقناعسازیِ طرف مقابل برخوردار باشند. این کار علاوه بر بیان و کلامی رسا و متقن، مستلزم شناخت مجموعۀ امکانات و محدودیتهای هر دو طرف گفت و گوست تا راه حلی عملی پیدا شود. افراد هیجانی و تندمزاج و ناآشنا به امکانات و محدودیتها، معمولاً این قبیل چهرهها را به "سازشکاری" متهم و با بدنام کردن آنها از میدان خارجشان میکنند، حال آنکه خودشان هم توان مذاکرۀ معطوف به حل مشکل را ندارند و عملاً کار را به وخامت بیشتر میکشانند.
از این رو، نمایندگان فرهنگیان باید از طریق مصاحبه با رسانهها، دانش و خردمندی و قدرت اقناع کنندگی خود را به نمایش بگذارند تا تمامیت جامعه نسبت به حقانیت مطالبات آنها قانع شود و از آنها حمایت کند. این حمایت طبعاً جنبۀ معنوی دارد و به مفهموم حضور دیگر اقشار جامعه در اعتراضهای صنفی آنها نیست. بنابراین، فرهنگیان مانند دیگر گروههای صنفی و شغلی در این زمینه باید صرفاً به قدرت خود متکی باشند و کار خود را با تکیه به زانوی خویش به پیش ببرند . »
هیچ فرد و نهادی حق ندارد دانش آموزان را از « حق آموزش » محروم کند . آقای زیدآبادی در حالی از گفت و گوی میان نمایندگان فرهنگیان با حاکمیت سخن می راند که هنوز مکانیسم نمایندگی معلمان حتا تعریف نشده است .
چه کسی و کدام تشکل و بااستناد به کدام مدارک و شواهد می تواند ادعا کند که نمایندگی معلمان را بر عهده دارد ؟
آیا اگر هر کسی و یا گروهی بیانیه داد ، صدای خود را کلفت کرد و شلوغ بازی کرد ؛ می تواند چنین ادعایی داشته باشد ؟
کانون های صنفی و تشکل های فرهنگیان چند درصد از معلمان را نمایندگی می کنند ؟
از سوی دیگر همین تعداد معدود و محدود حتا بین خودشان هم نمی توانند گفت و گویی سازنده و موثر داشته باشند چه برسد به آن که بخواهند با قدرت و حاکمیت وارد چانه زنی و گفت و گو شوند .
این جاست که لزوم تشکیل یک تشکیلات حرفه ای ، مستقل و متخصص برآمده و برخاسته از خود معلمان آشکار می شود .
آن چیزی نیست جز « سازمان نظام معلمی » .
زمانی که نگارش این مکتوب به پایان رسید ؛ « شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران » با صدور بیانیه ای تفصیلی ضمن پرداختن به وضعیت موجود ، « صدای معلم » را مورد خطاب قرار داد و نوشت :درست به همان دلیل که استفاده ابزاری از دانش آموزان برای مقاصد سیاسی محکوم و ناپسند و غیراخلاقی است این گونه کنش ها با یک آموزش حرفه ای تطابق ندارد .
« ۴_ طی روزهای گذشته سایت موسوم به صدای معلم با طرح برخی اتهامات واهی موجب ایجاد خوراک سناریوسازی رسانههای وابستهای مانند کیهان، جوان و ... شد. رسانههایی که از بیتالمال بودجه دریافت میکنند و به جایی پاسخگو نیستند و پایگاهی بین مردم ندارند و زمینه سرکوب را فراهم میکنند. شورای هماهنگی متشکل از کانونها و انجمنهای صنفی فرهنگیان شناسنامهدار و قانونی است دوران این اتهامات نخنما سپری شده و معلمان آگاهتر از همیشه، از شورای هماهنگی و تشکلهای صنفی مستقل حمایت میکنند. ما این سناریوسازی رسانهای که در اصل زمینه سرکوب است را به شدت محکوم میکنیم . »
در مورد گزارش صدای معلم تاکنون هیچ گونه نقد ونظری برای این رسانه ارسال نشده است هر چند بارها و به دفعات اعلام کرده ام که صدای معلم یک رسانه با رویکرد تفکر انتقادی و ترویج فرهنگ گفت و گو است .
پرداختن به این بیانیه و حواشی آن را به مکتوب بعدی موکول می کنم که البته به زودی در صدای معلم منتشر می شود .
***
متن کامل بیانیه « شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران » :
بیانیه شورای هماهنگی در اعتراض به مصوبه ناقصرتبهبندی مجلس و مخالفت دولت با اجرای رتبهبندی
فرهنگیان عزیز بازنشسته و شاغل!
در دور جدید اعتراضات صنفی، فرهنگیان ایران برای تحقق حقوق دانشآموزان و بهبود معیشت و منزلت معلمان شاغل و بازنشسته ، حماسهای سترگ خلق کردند. اما متاسفانه مجلس روز چهارشنبه، ۲۴ آذر، توجهی به اعتراضات ننمود و نمایندگان مجلس رتبهبندی را ناقص تصویب نمودند.شب گذشته دولت هم با دهنکجی به خواسته ی فرهنگیان رسماً اعلام کرد که همین رتبه بندی نیمبند را اجرا نمی کند.
بی تردید تصویب نیم بند رتبهبندی توسط نمایندگان مجلس حاصل اعلام نارضایتیها و اعتراضات ما معلمان در کنش های صنفی تجمعات و تحصن ها بوده و ادمینهای استانی، فعالان صنفی و کانونها و انجمنهای صنفی فرهنگیان و تمام معلمان مطالبهگر همچنان تا تحقق مطالبات خود دست از اعتراض نمی کشند.به مصداق آن ضرب المثل مشهور «سوار را غم پیاده و سیر را غم گرسنه نیست»دولتمردان و مجلسیان کمترین اعتنایی به رنج و شکنج معلمان سرزمین ما ندارند.
شورای هماهنگی مراتب اعتراض خود را نسبت به مجلس و دولت اعلام می دارد و اعلام میکند این مصوبهی تحمیلی مورد قبول ما معلمان نیست و به دولت و مجلس هشدار می دهد در مقابل اراده و حقوق معلمان نایستند. بیشک این بی اعتنایی در آتیه تبعات جبران ناپذیری برای قانونشکنان خواهد داشت.
شورای هماهنگی در راستای ادامه مطالبهگری برای تحقق مطالبات فرهنگیان بازنشسته و شاغل اعلام میکند :
۱_ "همسانسازی واقعی حقوق بازنشستگان بر مبنای قانون مدیریت خدمات کشوری" سالهاست که توسط دولتهای مختلف نادیده گرفته شدهاست. قانون همسانسازی واقعی که قبلا بودجه آن پیشبینی شده است باید مصوب و از تاریخ اول مهر ۱۴۰۰ اجرا گردد.
۲_ به زبان ساده با توجه به مصوبه روز چهارشنبه،۲۴ آذر ، حقوق معلمان به صورت میانگین بین ۱.۵ تا ۲ میلیون تومان افزایش خواهد یافت. تحقق رتبهبندی شاغلان بر اساس حداقل هشتاد درصد حقوق هیات علمی به حداقل ۲۵ هزار میلیارد تومان برای شش ماه دوم نیاز دارد و برای سال آینده بایستی بودجه حداقل ۵۰ هزار میلیارد تومانی به آن اختصاص داده و منابع آن را شفاف اعلام نمایند. خواسته معلمان همترازی متناظر و پایه به پایه با اعضای هیات علمی است مطالبهای که روح اصلی رتبهبندی است اما در مصوبه اخیر توجهی به آن نشده است. دولت باید رسما اعلام کند که رتبهبندی را از مهر ۱۴۰۰ اجرا خواهد کرد و منابع بودجه سال بعد را شفاف اعلام نماید.
۳_ فعالان صنفی در سراسر کشور پیشقراولان کنشگری هستند و تاکنون هزینههای فراوانی به آنان و خانوادههایشان تحمیل شده است اما دست از عدالتخواهی بر نداشته اند، اسماعیل عبدی با اتمام شش سال زندان ظالمانه اکنون بیش از یک سال است که در حال گذراندن حکم ظالمانه زندان ۱۰ ساله می باشد.از سوی دیگر محمدرضا رمضانزاده و یعقوب یزدانی هم دوران حبس خود را در بجنورد به خاطر فعالیت صنفی سپری میکنند و مهدی فتحی هم ماههاست با وجود بیماری سخت در بازداشت موقت به سر می برد.
حاکمیت برای ایجاد ترس و وحشت آقای رسول بداقی را با خشونت بازداشت نموده تا در معلمان رعب و وحشت ایجاد نماید اما طنین شعار معلم زندانی آزاد باید گردد در تجمع روز دوشنبه ۲۲ آذر در تمام ایران نشان داد که معلمان آگاه، مرعوب سرکوب و سناریوهای امنیتی نمیشوند و از فعالان صنفی دربند حمایت میکنند. ما خواهان آزادی بیقید و شرط تمام معلمان دربند به ویژه رسول بداقی هستیم .
۴_ طی روزهای گذشته سایت موسوم به صدای معلم با طرح برخی اتهامات واهی موجب ایجاد خوراک سناریوسازی رسانههای وابستهای مانند کیهان، جوان و ... شد. رسانههایی که از بیتالمال بودجه دریافت میکنند و به جایی پاسخگو نیستند و پایگاهی بین مردم ندارند و زمینه سرکوب را فراهم میکنند. شورای هماهنگی متشکل از کانونها و انجمنهای صنفی فرهنگیان شناسنامهدار و قانونی است دوران این اتهامات نخنما سپری شده و معلمان آگاهتر از همیشه، از شورای هماهنگی و تشکلهای صنفی مستقل حمایت میکنند. ما این سناریوسازی رسانهای که در اصل زمینه سرکوب است را به شدت محکوم میکنیم.
شورای هماهنگی با توجه به موارد فوق اعلام میکند تا تحقق رتبهبندی کامل و همسانسازی حقوق بازنشستگان و شاغلین و آزادی معلمان زندانی به ویژه آقای رسول بداقی قدرتمندانه پیگیر مطالبات تمام معلمان است.
شورا بنا به درخواست فعالان صنفی و عده زیادی از همکاران، تجمع روز سهشنبه، ۳۰ آذر را به خاطر نامساعد بودن شرایط جوی و مقارن بودن با شب یلدا لغو می کند و به تجمع سراسری در تهران و شهرستانها و مراکز استانها در تاریخ پنجشنبه، ۲ دی راس ساعت ۱۰ صبح ، در اعتراض به مصوبه مجلس و خلف وعده دولت در مورد رتبهبندی و عدم توجه به لایحه همسانسازی بازنشستگان فراخوان میدهد.
https://t.me/kashowra
نظرات بینندگان
آقای وحید دهسری
سپاس از توجه شما .
پایدار باشید .
سلام
مشکل تشکل پذیری و تشکل یابی این جامعه مربوط به بیست سال و بیشتر نیست .
ما عموما آدم هایی هستیم که حوصله کارهای جمعی نداریم و بیشتر نتیجه نگر و منفعت طلب هستیم .
باید فرهنگ و نگرش مان را تغییر دهیم و برای آینده برنامه ریزی کنیم و زحمت بکشیم .
پایدار باشید .
آقای محمد باقر شیبانی
سپاس از همراهی شما .
نکته قابل تاملی را اشاره کردید .
پایدار باشید .
شما دست از سر ایران بردارید،مملکت بزرگی می شود!
حالا اگر دولت و مجلس و رسانه ها و سازمان ها و افراد متفرقه و...دست از سر معلمان بردارند، شاید معلمی به جایگاه اصلی اش برگردد.
فردا هم هر چه قرار باشد پیش می آید،
من در قبال امروز مسئولم،
نه فردا. فردا اگر کور شدم دیگر مسئول نیستم.
-مقصودتان از مسئولیت چیست؟
-مسئولیت بینا بودن وقتی سایرین بینایی شان را از دست داده اند.
کوری
ژوزه ساراماگو
جناب پور سلیمان چون دیدگاه شما به سوبژه و جامعه همان نگاه ایدئولوژیکی که همیشه و در ظاهر آن را می کوبید ، معطوف است ، در دوران پیش از سوبژکتیویته فریز شده اید!
شما بهتر می دانید که شکاکیت آغازگر روشنگری در مغرب زمین گردید. دکارت در کتاب "گفتار در درست راه بردن عقل"
می گوید : "در دنیا هیچ علمی چنان نیست که به من امیدواری داده بودند".
تاریخ روشنگری نشان داده که جهش معرفتی در هر جامعه ای ؛ چه در علوم اجتماعی یا تجربی به دنبال گسست معرفتی بوده است. گسست از گذشته و حتی حال! دکارت جهان عینی (اوبژه) را به عنوان منبع مطالعه خود قلمداد می کند و مکتوبات گذشتگان را تنها برای مطالعه و نه رهرو معرفی می نماید.
اینکه حضرتعالی مثلا معلمان را در طبقه متوسط فکری و طبقه زیر متوسط اقتصادی به تمامی مانند یک توده بی شکل می نگردید باز هم از نگاه ایدئولوژیک شما سرچشمه می گیرد.
آقای احمد
1- کدام نگاه ایدئولوژیکی ؟
وقتی در این رسانه با مدیریت من همه می توانند قرائت های خود را بیان کنند شما دقیقا از کدام ایدئولوژی سخن می گویید ؟
2- باید طوری بنویسیم که همگان بفهمند .
ردیف کردن یک سری واژه ها و کلمات قلمبه و سلبمه که شاید مخاطبان چیزی از آن سر درنیاورند ؛ ناظر بر کدامین فلسفه و تفکر انتقادی است ؟
3- مرجعیت معلمان در عمل باید به اثبات برسد و مورد قبول و توافق افکار عمومی قرار بگیرد . با شعار به جایی نمی رسیم .
پایدار باشید .
برید سر کلاس، دانش آموز که گناهی نکرده، حالا نماینده شما بیاد حرف بزنه.
اینجوری شده که پنجاه سال هست صدای معلم به جایی نمیرسه.
وقتی همه از وضعیت معیشت معلم میدونند دیگه نماینده معلمان در گفتگو با حاکمیت میخواد بره چه حرفی بزنه؟
اعتراضات صنفی و رادیکال برای افراد هزینه بر هست، اما چند برابر اون حاکمیت هزینه میده، پس در اینجور مواقع حاکمیت ناچار میشه چاره اندیشی کنه.
در کل شما صدای معلم نیستید، صدای حاکمیت هستید.