چند روزی از مرگ رومینای چهارده ساله که در خواب به دست پدرش به قتل رسیده است می گذرد.
چند روزی که برای مادرش شاید به معنای چندین سال باشد و برای پدرش شاید احساسی آمیخته با غم و یا شادی در جهت برآورده شدن آن چیزی است که انتظارات فرهنگی در آن نقش داشتند. انتظاراتی که منجر به افزایش استرس و اضطراب فرد می شود و در صورت برآورده نشدن آن موجب طرد فرد از فرهنگ و یا ایجاد احساس گناه و شرم در او می شود. اگرچه که ارتباط میان انتظارات فرهنگی و عملکرد او هرگز به معنای سلب مسئولیت از او نخواهد بود. چرا که انسان همواره آزاد است و اختیار و اراده در کنترل او است. همچنین او با در نظر گرفتن پشتیبانی که آن را قانون می نامیم، دست به چنین تصمیمی زده است.
امروزه علم روانشناسی از تاکید صرف بر عوامل زیستی اجتناب می کند و با برقراری رابطه ای متقابل با علوم دیگری همچون انسان شناسی، نقش فرهنگ را در شکل گیری اختلالات روانی موثر می داند. بنابراین فارغ از آنکه فرد از چه عوامل زیستی برخوردار است، محیط او نقش به سزایی را در شکل گیری اختلالات متعدد ایفاء می کند و تلفیق علوم متعددی همچون روانشناسی و انسان شناسی است که منجر به تحلیل عمیقی از یک واقعه می شود.
افراد بر حسب آنکه در چه محیطی و با چه فرهنگی در رابطه با فرایند یادگیری و نقش پذیری قرار می گیرند، صفات شخصیتی خاصی را برای خود می سازند. به همین دلیل است که با مطالعه ی فرهنگ های متفاوت به درک صفات شخصیتی مشترک افرادی نائل می شویم که درون یک فرهنگ و در کنار یکدیگر زندگی می کنند. اما سوال این است که فرهنگ چگونه می تواند با ساختن مجموعه ای از انتظارات اجتماعی و فرهنگی افراد را به عملکردهای منحصر به فردی سوق بدهد و در تصمیمات آن ها نقش داشته باشد؟
انتظارات فرهنگی چگونه اراده و عملکرد افراد را محدود می سازد و فاصله ی میان ارزش ها و انتخاب های افراد را بیش از اندازه می کند؟
فارغ از تعریف فرهنگ و تساوی آن با مجموعه ای از ارزش ها و هنجارهای مشترک، پاسخ این سوال را باید برمبنای انواع متفاوتی از فرهنگ اعم از فردگرا، سنتی و جمع گرا گذاشت.
در فرهنگ های جمع گرا آنچه اهمیت دارد فرد نیست، بلکه اجتماعی است که مجموعه رفتارهایی از طیف به هنجار و یا نابه هنجار را برای افراد خود می سازد که در صورت به انجام رساندن آن پیوستگی و اتحاد میان اعضاء را تقویت می کند. افراد با انجام آن چیزی که انتظارات فرهنگی از او می خواهند نه تنها گاهی خود را خشنود می یابند که در بازتولید عقاید و باورهای فرهنگی مشترک نقش به سزایی را ایفاء می کنند. در نتیجه فرد فارغ از آنکه خود و انتظاراتش را در نظر بگیرد، دیگرانی را در نظر می گیرد که چشم به عملکرد او دارند. او آنچه را که دیگران از او بخواهند انجام می دهد و اگر عملکردش در رابطه با برآورده ساختن انتظارات دیگران به تعویق بیفتد، دچار استرس و اضطراب می شود.
از این رو روایت شده است که پس از بازگشت رومینا به خانه، اطرافیان پدرش او را به قتل رومینا تشویق کرده اند و گاهی از او می پرسیدند که چگونه با چنین بی آبرویی می خواهد به زندگی ادامه دهد؟
اگرچه که ارتباط میان انتظارات فرهنگی و عملکرد او هرگز به معنای سلب مسئولیت از او نخواهد بود. چرا که انسان همواره آزاد است و اختیار و اراده در کنترل او است. همچنین او با در نظر گرفتن پشتیبانی که آن را قانون می نامیم، دست به چنین تصمیمی زده است. چنانکه پیش از انجام این کار در رابطه با مجازات پدری که دخترش را به قتل برساند تحقیق می کند و گویی دستاوردش در میزان جرات او برای چنین تصمیمی موثر بوده است. بنابراین همه چیز در ترکیب یکدیگر دست به دست هم می دهند تا رومینای چهارده ساله با همه ی آرزوهایش به زیر خاک برود.
در پایان ؛ رومینا اولین و آخرین قربانی گفتمان های جنسیتی برخاسته از ارزش های فرهنگی نیست و نخواهد بود. سال های بسیاری است که دخترانی همچون او به دلیل انتظارات فرهنگی و عقاید و باورهای مشترک که به اشتباه هنجار نامیده شده اند از قطار زندگی جا مانده اند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
بهمن خیال میکرده با این تلفن، تیر خلاص را به رضا میزند و او هم دختر را طرد میکند. مثل همه فرارها، اما او درواقع با این تماس تیر خلاص را به رومینا میزند. بهمن آنقدر در این کار افراط میکند که مرد متعصبی، چون رضا که آمادگی انجام هرکاری دارد را به مرز جنون میرساند. کارهایی که تا به حال هیچکس شبیه آنها را نکردهاست.
پشت پرده قتل رومینا گفتنیهای بیشتری دارد که امکان نشر آنها در این گزارش وجود ندارد، اما رومینا را فقط تعصبات و غیرت پدر نکشت. هرچند رضا داس را پایین آورد و گردن را برید، اما بازوی قدرتمند دیگری هم دستش را همراهی میکرد. بازویی که در خوابداندن دخترک، زیر خروارها خاک بی تقصیر نیست.
منبع: عصر ایران
مرد پس از فوت زن یک چهارم و اگر فرزندی نداشته باشد نصف اموال و اگر پدر مادر زن در قید حیات نباشند همه اموال زن را به ارث میبرد
حضانت فرزند در موقع طلاق به مرد و سپس پدربزرگ و حتی عمو سپرده می شود ولی مادر علی رغم تمثیل های زیبایی مانند بهشت زیر پای مادران است و...حق نگهداری از فرزند را ندارد حتی با وجود استطاعت مالی
حق طلاق با مرد است یعنی اگر اشتباهی گیر یک مرد زبان نفهم بیفتید مثل زندانی باید با او زندگی کنید مگر اینکه با گذشتن از حق و حقوقتان بتوانید مرد را راضی به طلاق کنید
زن نصف برادرهایش از اموال پدر مادر ارث می برد
دیه زن نصف یک مرد است یعنی اگر چشم یک زن را کور کنید این چشم نصف چشم یک مرد می ارزد
مرد همزمان می تواند چندین زن داشته باشد ولی زن همزمان این حق را ندارد و باید به شوهر حتی خیانکارش وفادار بماند
البته ناگفته نماند برای هر یک از این موارد تبعیض آمیز جنسیتی توجیهاتی ارائه می شود تا از زشتی ظاهر آن کم کند
مملکت است نه قانون شخصی.
عقل کامل چون شمایی بر قتل ناموسی
در جامعه صحّه می گذارد. آفت جامعه ، چون شمایی هستید که در شناخت دست راست و چپ خود مشکل دارید.
جناب مردی که عقل کل هستی و عبادتت
کامل است و عذرت ناموجه!!!!
کلت ابزاریست برای تشخیص هویت
وای به حال عامی و کم سواد و بیسواد!!