در نمایشگاه کتاب با دیدن این همه سینهچاک (!) نخستین پرسشی که در اندیشه جرقه میزند، این است که اگر این همه کتابخوان داشتیم، دیگر چه غمی بود!؟ این همه آدم به نمایشگاه کتاب به چه کار میآیند و چه میخواهند!؟
سرانه کتابخوانی کشور از دو دقیقه تا 120 دقیقه ارائه میشود و این درحالي است که بیشترین سرانه کتابخوانی برای ژاپنیهاست؛ آن هم با 90 دقیقه در سال. سرانه 90 و 120 دقیقه را مسئولان دولتی ارائه میدهند و دو دقیقه را نهادهای غیردولتی و مستقل. اما هر چه هست، تجربههای روزمره نشاندهنده بیانگیزگیِ ناامیدکننده کتابخوانی در کشور است. ریشه گریز از کتاب و کتابخوانی بسیار گسترده است و نیازمند پژوهشهای میدانی و نظری، اما این یادداشت میخواهد یکی دو عامل مهم را وارسی كند.
بر کسی پوشیده نیست که خانواده نخستین و شاید مهمترین نهاد اجتماعی است که بر رفتار و اندیشه انسان اثر میگذارد و بسیاری از کنشهای فرد و اجتماعی شهروندان ریشه در خانه دارد و پس از آن نیز مدرسه. بنابراین گمانی نیست که برای نهادینه کردن رفتارهای پسندیده در شهروندان آینده باید تلاشها را از خانه آغاز كرد و در مدرسه پی گرفت. فرهنگ کتابخوانی نیز میتواند از خانه و مدرسه آغاز و تا پایان عمر ادامه یابد.
نخست آن که بیشتر پدر و مادرها خود، دل در گروي کتاب و کتابخوانی ندارند و تنها به خاطر افزایش هوش کودکان است که هزینههای خرید کتاب را بر خود هموار كرده و چندان در اندیشه نهادینه کردن کتابخوانی در آنها نیستند.
بنابراین نمی توان به کتابخوان شدن کودکان امروز و شهروندان آینده چندان دلخوش كرد. اما آموزش در مدرسه فرآیندی استرسزا و خسته کننده است. کتابهای آموزشی چه در شمار فراوان آنها و چه در درون مایه های بیپیوند با زندگی روزمره کودکان و نوجوانان، تناسب درستی با آموزش آنها ندارد و ساختار نمره محور و معدل مدار، قوز بالا قوز آموزش کشور شده و بیش از پیش آموزش را در سراشیبی ناکارآمدی قرار داده است. فشار آموزشی برآمده از این ساختار استرس زا و خانواده ها برای بهدست آوردن کامیابیهای آموزشی که در نمره و معدل خلاصه می شود، زمینه ساز گریز نوآموزان از درس و مشق و کلاس و مدرسه و شوربختانه «کتاب» شده است.اما ساختار آموزشی به این هم بسنده نمیکند و در کنار فراوانی بیهودی درس ها و کتابها، جزوههای کمک آموزشی و کتاب های کمک درسی را نیز تحمیلکرده و بدبختانه این که، فرادستان آموزشی به جای این که با آمار فزاینده و رو به گسترش اینگونه کتابها برخورد كنند، خود بخشی از دشواری شده و آنها را پیشنهاد می کنند.
پرسشی که پیش می آید این است که اگر کتابهای درسی خوبند پس چه نیازی است به کتابهای کمک درسی!؟ و اگر بد و ناکارآمدند، چرا سال هاست که برای بهینه کردن آنها چارهای اندیشيده نمی شود و هزینه هنگفتی از آموزش و پرورش را به باد می دهند؟
بسیار دیده می شود که ارزشمندترین کتابهای عمومی در شمارگان 500 منتشر می شود و این در حالی است که شمارگان کتاب های کنکور و کمک درسی برخی از موسسه ها، به چاپ 30 و 40 با شمارگان 10000 هم می رسد!
این روند که یک بیماری فراگیر است و به باور نگارنده بزرگ ترین آفت آموزشی کشور، زیر چشم کاربه دستان آموزشی و کمیسیون آموزش مجلس انجام می گیرد و دریغ از یک اعتراض ساده و پیگیری درست و حسابی! اما رئیس جمهور روحانی در نخستین سخنرانی خویش در نخستین مهر فرمانفرمایی، پیشنهاد ورود زنگ گفتوگو و کتابخوانی را ارائه کرد و فرادستان را به فراهم كردن زمینههای این کار ارزشمند فراخواند.
پرسش این جاست که پس از گذشت دو سال از پیشنهاد ایشان، سرنوشت آن چه شد؟
بیگمان ساختار آموزشی ما نه تنها دانش آموزان را کتابخوان بار نمی آورد بلکه زمینه گریز آنها از درس و کتاب و کتابخوانی را نیز فراهم كرده و آنها را در همه عمر با کتاب و کتابخوانی بیگانه كرده و این دور شرم آور گریز از کتاب و کتابخوانی را تکرار میکند.
آیا نمی توان جایی جلو آن را گرفت؟
آیا زمان آن نرسیده است که رئیس جمهور خود پیگیري پیشنهادش شود و شاید نقطه پایانی بر کتاب نخوانی ایرانیان بگذارد!؟ که شاید دست کم یکی از گره های این فرهنگ زشت در کشور گشوده شود!؟
روزنامه قانون
نظرات بینندگان