به صورت طبیعی کار پیچیده ی آموزش و پرورش نیاز به آموزش های پیچیده ای دارد. در جهان امروز از مربی مهد کودک تا استاد دانشگاه، از مدیر یک مدرسه تا مدیر یک منطقه یا وزیر آموزش و پرورش آمادگی ها یا آموزش هایی برای تعلیم و تربیت دریافت می کنند. این در حالی است که در ایران پنجاه سال است دانشکده های تعلیم و تربیت تاسیس شده اند ولی تعلیم و تربیت به عنوان یک تخصص مورد توجه نیست و افراد با پیشینه های اجرایی و مدیریتی و تحصیلی گوناگون وارد کارزار تعلیم و تربیت می شوند.
نمونه هایی از این تجربه های دردناک را به اشتراک می گذارم که خودم شاهد آن ها بوده ام:
* مدیر یک دبستان غیر انتفاعی دارای مدرک رشته کارشناسی حسابداری است. روش تربیتی این مدیر مدرسه شبیه فرمول ها و جداول حسابداری است. مثلا کودکان در حیاط حق دویدن حتی تند راه رفتن ندارند.
* در یکی از دانشگاه ها رئیس دفتر نظارت و ارتقای آموزشی دانشگاه رشته دکترای زراعت دارند و سیستم آموزشی دانشگاه را مثل سیستم مزرعه، کاشت، برداشت و سم پاشی تصور می کند.
* معاون آموزشی دانشگاهی دیگر که در رشته دامپزشکی تحصیل کرده و تنها با این استدلال معاون شده، چون با سامانه آموزشی دانشگاه آشنایی کامل دارد. نمی توانم بگویم چه نگاهی به انسان در دانشگاه دارد . خود شما پیش بینی کنید.
* یک مدیر مهد کودک را می شناسم که کارشناسی فیزیک دارد. نمی دانم والدین وقتی وارد مهد کودک می شوند چه احساسی دارند ولی من هر وقت وارد مهد می شوم، احساس می کنم وارد چاله فضایی می شوم. از بس نظریه های عجیب و غریبی درباره کودکان دارد.
* همسایه ی طبقه بالای ما تازه دکترای ادبیات گرفته است. چند وقت پیش در آسانسور همدیگر را دیدیم گفتم کجا تشریف می برید؟ گفت: دفتر مشاوره برنامه ریزی درسی باز کردم. گفتم عجب! در زمینه برنامه درسی ادبیات؟ گفت: نه همه چیز. کارت ویزیت زیبای قرمزی را از جیبش درآورد که روی آن نوشته شده بود : دکتر ....، آینده کودکان خود را به ما بسپارید...، تقریبا حالت خفگی به من دست داده بود وقتی از آسانسور پیاده شدم. حال این سوال چرا برای بعضی ها عجیب است! که از خود بپرسیم:به راستی کودکان و جوانانمان را به دست چه کسانی تربیت می کنیم؟
نو فهمی در مطالعات برنامه درسی
نظرات بینندگان
بعد از اینکه این مقاله () را منتشر کردم دقیقا همین جمله را این "شکنجه گر بالای سر من" به من گفت!!!؟!