آدولف آیشمن افسر عضو اس اس در سال 1962 در اورشلیم به دلیل جنایات جنگی اعدام شد . آیشمن با اصرار زياد ادعا ميكرد که صرفاً یک عنصر فرمانبر و مطیع اوامر بود.
هانا ارنت در کتاب«ایشمن در اورشلیم» با مطرح ساختن مفهوم ابتذال شرارت (banality of evil) ، در جهت ادعاي آيشمن استدلال كرد. كتاب هانا آرنت الهام بخش استانلی میلیگرام بودكه بین سالهای 1960-1963 چندين آزمایش بر روی بيش از 700 نفر از شهروندان داوطلب به عمل آورد. آزمایشهای میلیگرام به اعتراف اکثر صاحب نظران، مشهورترین و جالبترين آزمایش تاریخ روانشناسی بر روی انسانها شناخته می شود.
نتایج آزمایشهای ميلگرام حاکی از آن بود که افراد کاملاً عادي و نرمال و بدون هيچ سابقه اختلالات رفتاری يا سايكوپاتيك، تنها به واسطة قرار گرفتن در شرایط خاص/ نقش خاص، و تحت فرمان مراجع قدرت، حاضر ميشوند به افراد بیگناه شوکهای الکترکی دردناک وارد كنند يعني، رفتار خشن بیش از آنکه ناشی از ذات وحشیانه يا صفات پرخاشگرانه افراد باشد، برخاسته از محیط و تحت نفوذ دیگران است.
وقتي يك نظام هرمي و سلسله مراتبي مستقر باشد، اصلاً زير هرم نيازمند تفسير روانشناختي نيست و تنها نوك هرم نياز به تفسير و تحليل دارد، رفتار بقيه افراد از طريق «سرايت اجتماعي» قابل فهم است. چنان كه روزي از «مدرسه محوري» يا «مدرسه شاد» سخن ميگويد و روزي ديگر، در اثر فشارهاي عوامل خارج از آموزش و پرورش، منفعلانه، كساني را عزل و نصب ميكند يا براي سرود كودكان در مدرسه بخشنامه صادر ميكند.
بنابراین، انسانها در قالبها و نقشهاي (قومي، مذهبي، شغلي و...) فرو ميروند و آن قالبها تعيين ميكنند چگونه رفتار خواهند كرد. ساختار و نوك هرم بسيار مهم است و تفاوتهاي فردي در زير هرم چندان اهميتي ندارد.
میلگرام در کتاب «اطاعت از مراجع قدرت» به نوعی به این مطلب اشاره میکند که تنها رهبری نوک هرم است که نیازمند تفسیر روانشاسی اختصاصی است و رفتار اجزاي آن پرتویی از نوک هرم است.او مکرر از مثال آیشمن یاد میکند که صفات فردی وی برای توضیح جنایت های او کفایت نمیکند و تنها راه درک درست معمای جنایتکارانه او، توجه به نقش پذیری او از مقامات و اطلاعت از فرامین است.
به نظر ميرسد ستاد وزارت آموزش و پرورش به «سندرم آيشمن» گرفتار شده است.
مديران آموزش و پرورش از استقلال فكر و عمل برخوردار نيستند؛ آنها متناسب با نقش و جايگاهي كه در هرم قدرت دارند، رفتار ميكنند. در نتيجه، نسبت دادن اقدامات و رفتارهاي وزير محترم و همكارانش به شخصيت ايشان، اصولاً روا نيست. ايشان مأمورند و معذور؛ تنها فرمانها را اجرا ميكنند. به همين دليل، گاهي از طرف وزير محترم مواضع متناقض اتخاذ ميشود.چنان كه روزي از «مدرسه محوري» يا «مدرسه شاد» سخن ميگويد و روزي ديگر، در اثر فشارهاي عوامل خارج از آموزش و پرورش، منفعلانه، كساني را عزل و نصب ميكند يا براي سرود كودكان در مدرسه بخشنامه صادر ميكند.
اين رفتار براي من به عنوان دانشآموخته روانشناسي قابل درك است.
اجمالاً ميتوان گفت، با انتقاد از عملكرد و رفتار فرمانبران منفعل ره به جايي نميبريم.براي اصلاح نظام آموزش و پرورش به ارادهاي از نوك هرم قدرت نياز داريم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
....
تاریخ را از منابع مختلف مطالعه کن فقط به تاریخ دولتی و یک طرفه بسنده نکن
....
لب کلام اینکه رفتارهای وزیر و زیردستانشان برای بقا و حیات و خوشایند آن بالاسری ها و منابع قدرت است. فرض کنید وزیر قلبا با افراط های مذهبی در مدارس مخالف باشد و اگر اهرم و استرسی نداشته باشد و خطر پایین افتادن از صدارت را نداشته باشد شاخ و برگ های اضافی آموزش و پروش و ستادهای مذهبی و ایدئولوژیکی را کوتاه می کند..... اما خود به خوبی می داند باید برای حفظ پست خود باید هوای کسانی که برای وزارت او چراغ سبز دادند داشته باشد. به عبارتی سعی وافر می کند که آنها (دولت پنهان به تعبیر مطلبی که درباره تيوری دولت پنهان در صدای معلم چاپ شده). چشم وزیر به دست و دهان انهاست ببیند که آیا سکانداراتن اصلی اقدامی را تقبیح می کنند بعد به همان سمت میره.
عاجزانه تمنا دارم برای رعایت حال بازدیدکنندگان از تایید پست های تکراری مخصوصا پست های دکتر حسینی یا دانشآموزش یا ..... که مدام تکرار می شوند خودداری بفرمایید.
آن وقت مشخص می شود که آموزش و پرورش دست کیاست. یا یه مدیر کل یک استان را به رای خود عوض کند. می تونه؟ عمرا! هممون میدونیم چرا.
مقاله هم به این سوال جواب خوبی داده است.
شاید بتوان گفت استارت بدی نداشت اما اینجا ایران و سیتسم حکومتی هم ....
در جریان زندگی بنا به نفسی که در وجود آدمی است و جزء لاینفک زندگی او است، هر دم و هر دم سایه نشینان بدنبال سیراب کردن عطش سیری ناپذر نفسانیات خود هستند و آنها در یک پروسه ی نامحسوس و به طور تدریجی و دائمی انسان ها را از مسیر نور به مسیر ظلمت فکری و جهل هدایت کرده و قوه ی تفکر و تشخیص را در آنها ها ضعیف و ضعیف تر می کنند و از آنها مرده های متحرک ساخته و سپس نقشه های خود را عملی می کنند. این آپ نتیجه ی طراحی آنهاست.