صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

آیا دانش و بودجه و امکانات نبوده که ما در حدّ ترکیه از آسیب های تربیتی پیشگیری کنیم ؟

زندان و تراژدی زندگی ایرانیان

دکتر محمدرضا سرگلزایی/ روانپزشک

زندان و تراژدی زندگی ایرانیان و آسیب های تربیتی

من خودمان را با سوئیس و ژاپن مقایسه نمیکنم اما حق دارم که خودمان را با ترکیه مقایسه کنم . من حداقل هفت هشت سفر پژوهشگرانه به ترکیه رفتم و با یک نگاه روانشناسانه مردم ترکیه را مشاهده کرده ام . آدم هایی که دیدم ، نه از مردم ایران فرهیخته تر بودند و نه از مردم ایران عمیق تر بودند ؛ چرا ما باید دو برابر ترکیه زندانی داشته باشیم ؟ 

آمار پرونده های  قضایی ایران که در هر سال تشکیل می شود دو برابر پرونده های قضایی هند است ، هند 12 برابر جمعیت ما جمعیت دارد ، نه نفت و گاز دارد و نه خیلی امکانات دیگری که ما داریم ، اما یک ایرانی 24 برابر یک هندی احتمال دارد پرونده در دادگاه داشته باشد ، میزان زندانی های ما سه برابر میزان جهانی است، چرا؟!
 آرش در آخرین خاطره ی این کتاب نوشته برای این که به اندازه پول یک پراید صرف تعمیر سیستم گرمایش و سرمایش زندان نشود یک بند را به بندی دیگر منتقل می کنند و در نتیجه به جای اینکه در آن جا 400 نفر بخوابند 900 نفر می خوابند ، شما می گویید این ها مجرمند ؟

من می گویم این مجرم ها کجا رشد کرده اند ؟

زندان و تراژدی زندگی ایرانیان و آسیب های تربیتی

الآن کاری به زندانی های فرهنگی و سیاسی و مَدَنی ندارم که ما نسبت به سایر کشورها بیشترین آمار روزنامه نگار ، دانشجو و فعّال اجتماعی و صنفی را در زندان داریم ، همین مجرم هایی که جرم هایی انجام دادند که همه ی ما از آن ها مشمئز می شویم ، ولی کسی که در سن 16 سالگی ، 17 سالگی ، 21 سالگی این جرم را انجام داده است ، کجا کودکستان رفته بوده ؟  کجا مهدکودک رفته بوده ؟ کجا دبیرستان رفته بوده ؟  

ما یکی از ثروتمند ترین کشور های دنیا هستیم ، جمع مخازن نفت و گاز ما در دنیا اول است ، چگونه پول نداریم ؟ ما ادعای مدیریت جهانی داریم . این بچه ها کجا بودند؟ این هایی که زندان هستند، این دویست هزار نفری که زندانی هستند کجا بزرگ شده اند ؟  
فیلیپ زیمباردو روانشناس اجتماعی امریکایی زمانی که جنایت زندان ابوغریب و زندان گوانتانامو پیش آمد زندگی مجرمین اصلی را مورد مطالعه قرار داد .

چند دهه قبل هم هانا آرنت فیلسوف آلمانی این کار را کرده بود ، زمانی که آیشمن را محاکمه می کردند (کسی که کوره های جنازه سوزی و حمام های مرگ را طراحی کرده بود) مورد مطالعه قرار داد و هردو یشان به این نکته اشاره کردند که می گوید هنگامی که شما می خواهید سیب خراب را پیدا کنید و بیرون بندازید، اگر سبد خراب باشد و سیب ها را خراب کند چه ؟ بازهم شما می خواهید سیب خراب را بیرون بندازید؟ تا چه زمانی می خواهیم در سبد خراب دنبال سیب خراب بگردیم و آن را بیرون بیاندازیم؟ باید در مورد سبد تجدید نظر بکنیم.

و آرش بسیار شجاعانه در این کتاب خاطراتش به عنوان روان شناس زندان را نوشته و من شجاعتش را تقدیر می کنم وقتی که نوشته که گاهی اوقات درمان زندانبانانِ زندان تلخ تر از درمان زندانی هاست ، زندانی دچار اختلال برای مشاوره می آید ولی زندانبان دچار اختلال برای مشاوره نمی آید ، چون قدرت در دستش است و گاهی اوقات سازمان زندان سازمان بیمار کننده ای ست چون کسی که این سازمان را طراحی کرده نه پیش آرش می آید برای درمان و نه پیش من ، او به جای این که برای درمان بیاید حُکم من را امضا خواهد کرد!
 من آرش رمضانی را اولین بار پاییز 96 دیدم ، زمانی که خاطرات آرش در همان سال 96 به دستم رسید بسیار خوشحال شدم از اینکه یک نفر را پیدا کردم که روانشناس است و راجع به تراژدی های جامعه ی ما صحبت می کند.
 متاسفانه ما یک سری شبه روانشناسان بازاری داریم که زندانبانِ این جامعه تربیت شان می کند که اینها به ما یاد بدهند که ما چه طوری با هر رِنگ او قِر بدهیم و برقصیم و بخندیم و بخوانیم «خر برفت و خر برفت و خر برفت»! این شبهِ روان شناسان  هیچ فرقی با دلقک های صدا و سیما ندارند.

همه شان میگویند که «حال ما چطوره ؟» و همه هم می گویند «حال ما خیلی خوبه!» ولی مگر  ما ابله و دیوانه ایم که «حال ما خیلی خوبه» ؟ مگر می شود حال ما خوب باشد؟  بچه مان در ICU  در اغما است و حال ما خوب است ؟

دیوار ها بلند تر می شوند و زندان ها عریض تر می شوند باز هم حال ما خوب است؟ دو حالت دارد این «حال ما خوبه» : یا ما دیوانه هستیم یا دروغگو! بعد یک سری روانشناس هم به عنوان استاد فلانی یا دکتر فلانی می آیند و با عناوین بزرگ همان نمایش  «حالمان چطوره»؟ حال مان خیلی خوبه» را اجرا می کنند و این همان شبهِ روانشناسی بازاری ست.

بسیاری از بزرگان روان شناسی از فروید و آدلر گرفته تا اریک فروم راجع به تراژدی ها صحبت می کردند و با انسان غم می خوردند و برای انسان غم می خوردند و اعتراف می کردند که ما برای بسیاری از این درد و غم ها کاری نمی توانیم بکنیم و  در عین حال با نظام های بیماری زا و فاسد می جنگیدند و در مورد تراژدی صحبت میکردند و متالم و دردمند و گاهی اخمو بودند ، یک لبخند گُنده روی صورت شان نمی چسباندند!

پایه گذاران روان شناسی به عنوان یک معرفت بشری این گونه عمل می کردند، این شبه روان شناسان بازاری اصلاً روانشناس نیستند بلکه همان دلقک ها هستند با این تفاوت که یک کلمه ی استاد یا دکتر اضافه شده به اسم شان وگرنه مگر می شود به حال چنین بیماری خندید؟  
من خیلی خوشحالم که آرش این صمیمیت و شجاعت و صداقت را با ما داشت ، و من فکر می کنم خوب است که همه مان کتاب آرش را بخوانیم و به دیگران معرفی کنیم و برای دیگرانی که کتابخوان نیستند آن را بخونیم و به جای جوک های بی سر و ته، خاطرات آرش از زندان را برای هم فوروارد کنیم و  دوباره بشینیم و درباره ی این غم نامه ی «قابل تغییر» زندگی جمعی مان را که ما داریم «تحمّلش» می کنیم و بدتر، داریم به آن می خندیم، دوباره فکر کنیم .

(فایل پیاده شده ی سخنرانی دکتر محمّدرضا سرگلزایی در مراسم رونمایی از کتاب «نغمه هایی از پشت دیوار» آرش رمضانی که دوّم مرداد نود و هفت در مؤسسه ی کرانه ی حضور مشهد برگزار شده است.)

کانال دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک

پنج شنبه, 26 ارديبهشت 1398 21:40 خوانده شده: 849 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + 0 0 --
امامی 1398/02/26 - 22:11
سلام
عالی بود. حقیقت از شاهرگ گردن به ما نزدیک تر
است ، ما هنر دیدن و درک و فهم آن را نداریم.
استادی داشتم که می گفت:
افرادی که تیمارستان هستند ، دیوانه نیستند، ما خارج از تیمارستان ، دیوانه تریم ، منتهی چون تعداد ما بیشتر از آنهاست ، ما آنها را روانه تیمارستان کرده ایم. خیلی از دیوانه ها افرادی باهوشند که تحمل این زندگی تحمیلی و بی معنا را
ندارند.
جلوی دادگستری شهر خود را هم نگاه کنیم بیشترین خودروی مراجعه کنندگان جلوی ساختمان آن پارک می شود ، یک ازدحام قابل توجه .
حساب و کتاب خیلی از امور از دست قانون و
کارشناس خارج شده است. یک بی نظمی
مخاطره آمیز. ما خود با خود چه کرده ایم ؟!!
پاسخ + 0 0 --
دکتر س.م.ح.حسینی 1398/02/27 - 05:21
در این مقاله ببینید چگونه مدارسی که من را به آنجا میفرستند تبدیل به زندان گوانتانمو برای من می کنند. دیگر مقالاتم در وبلاگم بخوانید تا ببینید محل زندگیم را هم برای من یک زندان مخوف کرده اند! چرا اینقدر از من وحشت دارند که در صدد معدوم کردن من برآمده اند؟! بخاطر تیوریها و روش تدریس و مقالات و صحبتها و فعالیتهای مجازیم و ....:
پاسخ + 0 0 --
پرستو های سفید 1398/02/27 - 06:24
ما هم موافقیم. بسیار زیبا و در عین حال باور نکردنی. خدا خیرتان دهد. اجر شما با خود امام زمان عج.
پاسخ + 0 0 --
همکار مشهدی 1398/02/27 - 09:39
بسیار عالی. آغایی. این نوشته شما من را به یاد کتاب "نخبه کشی هیتلر" نوشته ساواک قاجارزاده انداخت که در اون تشریح می کنه که ساواک ستمشاهی چگونه بی رحمانه به روشنگران انگ دیوانه بودن می زد و آنها را روانه تیمارستان - برای شکنجه روحی و روانی و جسمی و جنسی.
پاسخ + 0 0 --
دبیر 1398/02/27 - 16:18
سلام
چرا‌تعجب‌ می‌کنید‌از‌این‌ وضعیت
تربیت‌ والدین‌ بعضی‌از دانش‌اموزان
را‌ببیند‌.....این‌ کودک‌اول‌ تربیت
والدین‌ رامی‌گیرد و بعد‌ گروه
همسالان‌ و محیط‌اطراف
اب‌ از‌ سرچشمه‌ گل‌الود‌است......

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور