در جریان احضار و پرونده سازی برای برخی از فعالان صنفی و معلمان برخی اتهامات مبهم و البته پرسش برانگیز بود .
به عنوان مثال در مورد آقای غلامرضا غلامی کندازی یکی از اتهامات ، " طرح موضوعات غیرمرتبط با تدریس در کلاس درس " بوده است .
آیا افرادی که در هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش فعالیت می کنند تخصص و یا سواد لازم را برای تشخیص چنین موضوعات و مسائلی را دارند ؟
حتی بعید می دانم این افراد که در هیات ها مشغول به کار هستند از تخصص لازم حتی در حوزه علوم قضائی هم بهره مند باشند .
البته در این گونه موارد استناد هیات های تخلفات اداری به گزارش ها و اخبار حراست ها است .
همان پرسش قبلی در مورد حراست ها هم مطرح می شود .
کسانی که تاکنون در کلاس درس حضور پیدا نکرده و تجربه ای در زمینه تدریس و مشکلات آن ندارند چگونه قادر هستند که معلمی را در این زمینه متهم به کار غیرآموزشی کنند ؟
صدای معلم در یک گفت و گو از رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش می پرسد : ( این جا )
" شما الان دارید نقش های " معلم " را توضیح می دهید در حالی که این نقش قبلا از معلم گرفته شده است و شفاف تر و صریح تر سخن بگوییم از واژه " ربودن " استفاده کنیم و به یک نهاد دیگر به نام " امور تربیتی " و " امور پرورشی " واگذار شده است .
آیا به نظر شما این کاری که قبلا انجام شده است و تا الان در قالب جدا کردن تربیت از آموزش استمرار پیدا کرده است در حالی که این ها باید به صورت " یکپارچه " نگریسته شود .
فکر نمی کنید در حال حاضر کارکرد و نقش امور تربیتی در مدارس با آن چیزی که شما اشاره کردید و یا با مفاد سند تحول بنیادین تعارض و تضاد ماهوی و بنیادین دارد ؟ برای احیا و ارتقای معیشت ، منزلت و معرفت معلمان مسیر دیگری که کم هزینه بوده و کارایی و اثربخشی لازم را داشته باشد مشاهده و یا رصد نمی شود
حکیم زاده پاسخ می دهد :
قطعا اگر نگاه سند و تربیت تمام ساحتی را توجه داشته باشیم قطعا این نقش تربیتی را برای معلم قائل خواهیم بود .
و اتفاقا من می خواهم بگویم بسیاری از این موضوعات و مفاهیم را دانش آموز می تواند از طریق فن آوری ها یاد بگیرد .
اگر صرفا و فقط بحث آموزش باشد نیازی به معلم نداریم .
معلم یعنی کسی که کار تربیتی می کند . اگر که این نقش تربیتی را از معلم منها کنیم و این تفکیک را قائل بشویم اولا زمان زیادی از دست می دهیم و اگر ما قائل به این باشیم که ما در مدارس مان معلم مخصوص ریاضی ، شیمی و...داریم و ساحت عبادی و اعتقادی ما هم فقط یک معلم مخصوص دارد پس چه اصراری داریم که در برنامه دانشجو معلمان بگوئیم باید این شایستگی های را کسب کنند ؟
معلم باید همه شایستگی های لازم را کسب کند و من هم معتقد هستم که جدا کردن نقش تربیتی از معلم تبدیل کردن معلم صرفا به یک ابزار آموزش است .
که البته این کار را شاید فن آوری جدید بهتر از معلم بتوانند انجام دهند . )
بدون تردید یکی از اشتباهات راهبردی در سیاست گذاری برای نهاد آموزش و کارکردهای آن همین تفکیک و جداسازی نقش های آموزشی و تربیتی معلم بوده است که در نهایت به ایزوله کردن فرآیند آموزش و استحاله سازمان های یادگیرنده نیز انجامیده است .
از سوی دیگر یکی از مباحثی که همواره مورد بحث و مناقشه بوده است موضوع " تربیت سیاسی " دانش آموزان بوده است .
به تعداد مسئولان و افرادی که خود را مطلع می خوانند و می دانند از تربیت سیاسی تفسیر می شود .
در فصل ششم از سند تحول بنیادین در بخش هدف های عملیاتی و راهکارها چنین آمده است :
" ـ با درک مفاهیم اجتماعی و سیاسی و «احترام به قانون» و اندیشهورزی در آنها، شایستگی رویارویی مسئولانه و خردمندانه با تحولات اجتماعی و سیاسی را کسب میکنند و با رعایت وحدت و تفاهم ملی، در دفاع از عزت و اقتدار ملی میکوشند و با روحیه مسئولیتپذیری و تعالیخواهی و برخوردار از مهارتهای ارتباطی، در حیات خانوادگی و اجتماعی (در سطوح محلی تا جهانی) با رعایت اصول برگرفته از نظام معیار اسلامی، مشارکت موثر دارند. "
واژه ها و عبارات کلی هستند .
« ارسطو » اظهار می كند:« در میان تمام چیزهایی كه بیان كرده ام، آنچه بیشترین سهم را در دوام و قوام قوانین دارد، سازگاری آموزش و پرورش با نوع دولت است و این چیزی است كه جهانیان از آن غافل هستند. بهترین قوانین نیزـ حتی اگر توسط تمام افراد جامعه هم معتبر و مشروع دانسته شود ـ در صورتی ارزش و اعتبار خواهند داشت كه به وسیلة آموزش و پرورش به نسل جوان آموخته شوند و آموزش و پرورش نیز با قوانین مزبور تطابق داشته باشند.» ( فلسفهً آمورش و پرورش، فیلیپ جِی اسمیت، سعید بهشتی، ص59) تایج به دست آمده از این پژوهش نشان می دهد که وضعیت تربیت سیاسی در برنامه درسی دوره ابتدایی چندان مطلوب نیست
تأكید « ارسطو » بر ضرورت تجانس و سازگاری نظام آموزشی با نهاد حكومت، بی جهت نبود. تجربة حكومت های یونانی، این جمع بندی را در فرادید وی نهاد كه ثبات اجتماعی ـ سیاسی، از طریق نهادهای آموزشی، پدید می آید. حكومت ها و قوانین اجتماعی، در ارتباطی فعال با نظام آموزشی می زیند و امكان ادامه بقا می یابند به مرور و با حضور عصر تغییر و تحول، نقش نهادهای آموزشی در تغییرات سیاسی ـ اجتماعی نیز، مورد تأكید قرار گرفت. در این بازیافت ها، روشن شد كه دورة تحول نیز جز با تغییرات در نظام آموزشی، ممكن نخواهد بود. در این نگاه، نقش آموزش و پرورش نه در ثبات، بلكه در تغییرات سیاسی ـ اجتماعی مورد مطالعه قرار گرفت و رابطه های آن دو، فحص و كنكاش گردید.
به نوشته برخی از مؤلفان: «نظام آموزش و پرورش یكی از كارگزاران مسؤول در فراگرد پرورش سیاسی است. محققان... همبستگی های مثبتی بین آموزش و پرورش و آگاهی و مشاركت سیاسی مشاهده كرده و نتیجه گرفته اند كه برخورداری از تحصیلات رسمی بالاترین تأثیر را بر نگرش های سیاسی دارد و هیچ متغیر دیگری در تعیین نگرش های سیاسی، با متغیر آموزش و پرورش قابل مقایسه نیست»( جامعه شناسی آموزش و پرورش، دكتر علی علاقه بند، ص74) ( این جا )
پژوهشی در سال 1389 با عنوان " : ( این جا )
بررسی تربیت سیاسی در برنامه درسی رسمی دوره ابتدایی " توسط سید عباس رضوی ؛ دکتر حسن ملکی؛ دکتر عباس عباسپورو دکتر صغری ابراهیمی قوام انجام شده است .
نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان می دهد که وضعیت تربیت سیاسی در برنامه درسی دوره ابتدایی چندان مطلوب نیست. اهداف مربوطه بیشتر ناظر بر بعد شناختی و عاطفی است و بعد رفتاری یا مهارتی مورد غفلت واقع شده است. محتوای برنامه درسی نیز نتوانسته است فرصت مناسبی برای تربیت سیاسی کودکان مبتنی بر اندیشه مردم سالاری دینی فراهم آورد و نیاز به بازنگری اساسی و جدی دارد. گرچه روشهای آموزش و ارزشیابی پیشنهادی به نظر یادگیرنده محور و فعال هستند، لیکن با توجه به کاستی و ضعف محتوای آموزشی نمیتواند چندان مؤثر باشد.
از سوی دیگر به نظر می رسد بین برنامه درسی تعلیمات اجتماعی، فارسی و هدیه های آسمانی از منظر تربیت سیاسی هماهنگی وجود ندارد.
با این حال علیرضا کاظمی معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در پاسخ به پرسش صدای معلم تاکید می کند : ( این جا )
" من می گویم آموزش و پرورش بهترین الگوی تربیت سیاسی و اجتماعی را دارد و مشارکت دانش آموزان را رقم می زند. وقتی نه میلیون نفر در فرایند انتخابات دانش آموزی شرکت می کنند وقتی حداقل ششصد هزار دانش آموز در انتخابات شورای دانش آموزی شرکت می کنند ، وقتی پنج هزار دانش آموز در مجلس دانش آموزی در سطح استان ها می آیند و ابراز وجود می کنند و مجلس دانش آموزی را رقم می زنند آیا دستاوردها و خروجی دانش آموزان مجلس دانش آموزی نتیجه یک الگوی ناموفق تربیت سیاسی و اجتماعی است؟ به نظر من در این حوزه موفق بودیم.
در تربیت سیاسی و اجتماعی دانش آموزان می توانیم به ضرس قاطع بگوییم که موفق بودیم ... "
در واقع وضعیت فعلی نخست ناشی از ایزوله کردن نقش تربیتی معلم و دوم غیرسیاسی کردن آن بوده است .
بدون تردید " جامعه پذیری سیاسی " زمانی در فرآیند یکپارچه آموزش رخ خواهد داد که یک فضای کاملا آزاد و دموکراتیک با معیارهای تفکر انتقادی برقرار باشد .
حال پرسش این است افرادی که در سمت های حراست ها که خوراک برای هیات های تخلفات اداری فراهم می کنند به این مفاهیم و سازه ها آشنایی و مهم تر از آن باور دارند ؟
سال ها است که نویسنده و رسانه صدای معلم بر شکل گیری و استقرار درست ، منطقی و جامع " سازمان نظام معلمی " اصرار و تاکید دارند هر چند در پوپولیسم جامعه و ادبیات مسئولان جایی باز نکرده است .
در وظایف و اختیارات سازمان نظام معلمی که مشتمل بر 16 مورد است در بندهای 9 و 10 و 11 چنین آورده شده است :
" 9-رسیدگی به تخلفات صنفی و حرفه ای
10-اظهار نظر کارشناسی در مورد تخلفات حرفه ای معلمان به عنوان مرجع رسمی
11-حمایت حقوقی و قضایی از معلمان و همکاری با مراجع برای رسیدگی به جرایم و تخلفات غیرصنفی "
در واقع سازمان نظام معلمی با شکل دادن و پایه گذاری " هویت حرفه ای " برای معلمان و هدایت نهاد آموزش به یک نهاد تخصصی و حرفه ای راه را برای اظهار نظرهای غیرکارشناسی و فله ای و مهم تر از آن " امنیتی " و " سیاسی " مسدود و حداقل محدود خواهد کرد و در این فضا می توان به پویایی و تحول در نهاد آموزش و ارکان آن امید داشت .
برای احیا و ارتقای معیشت ، منزلت و معرفت معلمان مسیر دیگری که کم هزینه بوده و کارایی و اثربخشی لازم را داشته باشد مشاهده و یا رصد نمی شود .
نظرات بینندگان
دوست عزیز
منظورتان از فصل ششم کجا است ؟
پایدار باشید .