
«چه کم تجربه است آن کس که گمان می کند نشان دادنِ عقل و هوش موجب محبوبیت در جامعه می شود .
برعکس، این دو خصوصیت نزد اکثریتِ غالبِ مردم خشم و نفرت ایجاد میکند. هر اندازه که نتوانند این خشم و نفرت را ابراز کنند و حتی آن را از خود هم پنهان کنند این احساس شدیدتر می شود ... »
شوپنهاور از کتاب: در باب حکمت زندگی
***
«کوچ فواد شمس، نمونه کوچکی است از رنجهایی که روزنامهنگاران و نویسندگان و نخبگان این سرزمین میبرند! ناامیدی مفرط از آینده، معیارها و گزینشهای ناروا برای تامین لقمهای نان، هراس از فردا و پوچی زمان و زمانه است. ما همگی مردهایم؛ بدن مان سرد نشده ...»
پیام فیاض زاهد، رئیس انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران به مناسبت خودکشی و در گذشت " فواد شمس "
..................................................................................................................................................................
جمعه 23 آبان – پارک جنگلی سرخه حصار ؛ پیست دوچرخه سواری ؛ بلوار گل یخ – ساعت 8 صبح
حین دوچرخه سواری تعدادی دختر و پسر در انتهای مسیر ( بلوار گل یخ ) جمع شده و قرار است آتشی بیفروزند و به قول خودشان عشق و حال کنند .
کلی چوب و تخته آورده و قرار است در کنار درختان بی زبان آتشی بر پا کنند . این که عده ای در جهت فرافکنی ؛ مقصر را زمین خواران و برخی نهادهای حکومتی و... معرفی کنند ؛ تغییری در وضعیت سندرم فراگیر مغزهای کوچک شده در ایران رخ نخواهد داد .
جالب آن که با اتومبیل خود آمده و در کنار آن چند موتور سیکلت هم مشاهده می شوند .
در گیت ( ورودی ) پیست هم اثری از انتظامات ، پلیس و... مشاهده نمی شود .
ابتدا به آن ها و البته دوستانه می گویم که پیست دوچرخه سواری جای آوردن اتومبیل و موتور و این گونه کارها نیست . ممکن است که این محوطه آتش بگیرد کما آن که بارها قبلا دچار حریق شده و اکنون فقط جسد آن درختان بر جای مانده است ....
مطابق روال و انتظار ؛ اما کسی جدی نمی گیرد .

گویی در این مملکت تا زور و تهدید و ارعاب نباشد ؛ کاری از پیش نمی رود .
به آنان گفتم که به پلیس اطلاع می دهم .
شروع به خنده و مسخره بازی می کنند .
همین اقتدار پلیس را در جامعه نشان می دهد .
دو بار با 110 تماس می گیرم .
پس از تماس ؛ این پیامک ها ارسال می شوند :
« شهروند گرامی
تماس شما با کد پیگیری 6000153946141 و کد شناسایی 22638 در سامانه پلیس 110 ثبت گردید . آیا اگر در ایران قوانین سخت گیرانه و جدی در مورد « محیط زیست » تدوین شده و در کنار آن ضابطان و پلیس های حساس ، مسئولیت پذیر و دلسوز می داشتیم باز هم شاهد چنین فجایعی بودیم ؟
در صورت نیاز به اطلاع از وضعیت پرونده به آدرس اینترنتی زیر مراجعه فرمایید » .
« شهروند گرامی
تماس شما با کد پیگیری 6000153946701 و کد شناسایی 46326 در سامانه پلیس 110 ثبت گردید .
در صورت نیاز به اطلاع از وضعیت پرونده به آدرس اینترنتی زیر مراجعه فرمایید » .
در مدت دو ساعتی که در آن جا بودم ؛ هیچ اثری از پلیس مشاهده نشد . موقع رفتن همین را به اپراتور مستقر در پلیس 110 اطلاع می دهم .
با دوچرخه به سمت انتظامات درب وروی چهارم رفتم و مساله را به افراد مستقر در آن جا اطلاع دادم .
از آن جا که مرا می شناختند ؛ سریعا آمده و اتومبیل را به بیرون از پیست هدایت کردند .
اما بقیه با موتورسیکلت های خود به چند ده متر آن سوتر رفته و بساط آتش و عیش و عیاشی را برگزار کردند .
نکته ی دیگر آن که یکی دو موتورسوار با راکب پسر همراه با دختری کم سن و سال دائما از رو به روی من رد می شدند تا شاید در عالم خودشان نشان دهند که کم نیاورده اند و از چیزی نترسیده اند .
این ها همان نسل زدی هستند که گفته می شود نماد جسارت و تهور و آگاهی هستند و قرار است این مملکت بحران زده را نجات دهند . اما یک لحظه فکر نمی کنند آیا کاری که انجام می دهند اصلا با « عقل » و « اخلاق » سازگاری دارد یا نه ؟
لجبازی های کودکانه و واکنش های بی مایه در غیبت آموزش « تفکر انتقادی » در نظام آموزشی بی خاصیت ما متاسفانه در رفتار بسیاری از ایرانی ها نهادینه شده اما با این حال و بر خلاف ظاهری که به دیگران نشان می دهند بسیار ترسو ، بی مایه و پوشالی هستند .
نکته ی قابل تامل و البته بسیار تاسف آن که آن قدر فضای عمومی و اجتماعی ایران آغشته به این گونه ولنگاری ها و پایمال کردن حقوق شهروندی و قانونی دیگران شده که به صورت یک نرم و هنجار عمومی درآمده و چون مقاومت مدنی در برابر آنان صورت نگرفته ؛ در این وضعیت اگر کسی چنان چه بخواهد از حقوق قانونی خود و یا حقوق عمومی دفاع کند با ذهنیت منجمد شده و متصلب با چاشنی پرخاشگرانه « دخالت » از سوی ناقضان و متخلفان رو به رو شده و در نهایت « منزوی » می شود .

این پرسشی اساسی است که چرا پلیس که باید وظیفه ی خود را انجام دهد و مسئول برقراری « امنیت » است حضور نمی یابد ؟ پس وظیفه ذاتی پلیس چیست ؟
و چرا باید بودجه کشور صرف نیرو وافرادی شود که به مسئولیت های خود عمل نمی کنند ؟
گویی در این مملکت تا زور و تهدید و ارعاب نباشد ؛ کاری از پیش نمی رود . اگر پلیس و نیروی انتظامی مانند سایر کشورهای ( توسعه یافته ) اقتدار داشته باشند ؛ آیا همان افراد متخلف و متجاوز به حقوق شهروندی دیگران به خود اجازه می دهند که طلبکارانه بر سر حماقت و خریَّت خویش بایستند ؟ و دیگران را دست مایه تمسخر خویش قرار دهند ؟
آیا اگر افراد متخلف از قانون در کنار جریمه های بازدارنده و موثر و البته بدون تبعیض و در صورت تکرار تخلف از « حقوق اجتماعی » خود محروم شوند – همان کاری که در کشورهای توسعه یافته انجام می شود – آیا کسی باز هم جرات تکرار کار غلط و غیر قانونی را به خود خواهد داد ؟
مشکل این است که همه چیز در تعارف و روزمرگی و بی خیالی و مسئولیت گریزی خلاصه شده و متاسفانه کسی چیزی را جدی نمی گیرد .
در کنار کنترل های بیرونی که در کشور ما به درستی انجام نمی شوند اما خبری از کنترل های درونی و مردمی هم نیست .
در همین پارک جنگلی سرخه حصار و با وجود تابلوی ممنوعیت برافروختن آتش اما اکثریت این کار را بدون ترس انجام می دهند .

به کرات مشاهده شده که همین اکثریت ، تنه ی درختان را برای فراهم کردن هیزم برای آتش می کَنند و همین مساله باعث خشک شدن و جان دادن درختان می شود .
بسیار بسیار کم دیده ام که از این جماعت کثیر ؛ فردی معترض دیگران شود و البته در کمال « بی تفاوتی » و به راحتی از کنار این ناهنجاری ها و تجاوزها می گذرند و البته بعدا برای تسکین وجدان فردی و اجتماعی استحاله شده به نوعی آن را ماستمالی و توجیه می کنند .
نظیر همین وضعیت در جاهای دیگر هم رخ می دهد .

چیزی که اکنون در جنگل های هیرکانی الیت چالوس رخ داده و همان پیکر نحیف محیط زیست ایران را دچار فروپاشی و انحطاط کرده است ؛ بر اساس همان وضعیت و نمونه های کوچک نباید چیز عجیب و غریبی تصور شود .
اکنون از کسانی که خود را عزادار محیط زیست نشان می دهند باید این پرسش جدی را مطرح کرد که آیا تاکنون و قبلا تذکری به همان زامبی های طبیعت خوار داده اند و یا آن که خود را همواره همرنگ محیط کرده و با بی تفاوتی از کنارش رد شده اند ؟

آیا اگر در ایران قوانین سخت گیرانه و جدی در مورد « محیط زیست » تدوین شده و در کنار آن ضابطان و پلیس های حساس ، مسئولیت پذیر و دلسوز می داشتیم باز هم شاهد چنین فجایعی بودیم ؟
این که عده ای در جهت فرافکنی ؛ مقصر را زمین خواران و برخی نهادهای حکومتی و... معرفی کنند ؛ تغییری در وضعیت سندرم فراگیر مغزهای کوچک شده در ایران رخ نخواهد داد .
کلیپ زیر مرتبط با اظهارات دکتر علیرضا طبیب خویی را مشاهده نمایید .
( نکته ی مهم این که منبع استرس در بسیاری اوقات همان هایی هستند که در یادداشت به آن اشاره شد )







صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.