صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

" سازِ ناساز و ناکوک نظام بیمارِ آموزشی فعلی، در مجموع محصول، معلول و مولودِ برآیندِ بینش و نگرش و انتظارات حاکمیت و جامعه ( دولت و ملت ) نسبت به مقوله فرهنگ است و تا در این پارادایم های غالب تغییر وتبدیلی حاصل نگردد و مقوله فرهنگ قدر نبیند و بر صدر ننشیند، آش همین آش و کاسه همین کاسه خواهد بود ... "

آیا متهم اصلی ویرانی و کشتار سیل و زلزله در ساختمان خیابان "قره نی" پنهان شده است؟

محمد شایگان/ دبیر آموزش و پرورش

جایگاه آموزش و پرورش و مدرسه و معلم و مقصراصلی ویرانی و کشتار سیل و زلزله
... متعاقب زلزله فاجعه بار اخیر در غرب ایران و تلفات و خسارات مترتب بر آن، گفت و گوها و تحلیل های گوناگونی در عرصه ملی، به ویژه در قلمرو فضای مجازی، درباره علل و پیامدها و مسببان و مقصران این رخداد اندوهبار مطرح شد که از آن جمله بود نوشتارهایی که متضمن دراز کردن انگشت اتهام بسوی نظام آموزشی و ناکامی و ناکارآمدی آن در آموزش، پرورش و تولید و تربیت فرد و نسلی توانمند و ماهر و متعهد در برابر کشور و جامعه بود،که به سرعت و به دفعات در فضای مجازی پخش و دست به دست شد ...
ضمن اذعان به نقش و سهم قاطع و خطیر و بی بدیلِ سامانه آموزشی هر کشور در فرآوری و تربیت و جهت دهی و مهندسیِ ذهن و روح و روان و روش و منشِ شهروندان، مدیران، مجریان، ناظران و ... ، اکنون باید پرسید آیا متهم و مقصر اصلی در ساختمان خیابان قره نی( ستاد وزارتی آموزش و پرورش) آرمیده و مأوی گزیده ( و به عبارتی پنهان شده ) است؟ آیا سرچشمه و کانون و مسبب انواع بلایای طبیعی و انسانی و خسارات و تلفات ناشی از آن، اعم از سیل و زلزله و خشکسالی و بیماری و تقلب و تدلیس و خدعه و نیرنگ و دزدی و جنایت و کم کاری و کم فروشی و ... در خیابان قرنی تهران سنگر گرفته است که نه اکنون که از گذشته، و در آینده نیز، نامریی و چراغ خاموش همچنان در حال قربانی گرفتن از جامعه و افزودن بر مصائب و آلام ماست؟


... فراموش نکنیم که سازه آموزشی یک خرده نظام از نظام اجتماعی بزرگتر پیرامونی خود و متأثر و مقهورِ پارادایم ها و ارزش ها و الگوها و هنجارهای حاکم بر آن و بازتاب و مأمور تحقق اهداف و انتظارات آن است و بدون هماهنگی و همراهی با آن قادر به قوام و دوام نیست و در غیر این صورت ( ناهمخوانی و ظهور تعارضات ساختاری و سیستماتیک بین نظام کل با خرده نظام های تابع آن )، یا نظام آموزشی فرو می پاشد( از طریق انحلال یا استحاله ) و یا ( در صورت ضعف نظام اصلی و قوت نظام فرعی ) نظام کل و حاکم دچار فرایند تجزیه و تلاشی و سرانجام اضمحلال و استحاله و انقلاب و فروپاشی می گردد و یا ، در صورت برابر بودن کفه نفوذ و اقتدار هر دو، سیستم مادر ( نظام کل ) ، با ابتلا به بیماری تعارض و تزاحم ساختاری و افزایش روزافزون هزینه ها ، بدون راندمان و کارآمدی کافی به حیاط لرزان و بیمارگونه خویش تا زمان فرا رسیدن فروپاشی و مرگ ادامه می دهد ... ،
در واقع، نظام اصلی و مسلط بر هر جامعه (به منزله برآیند و معدل همه ارزشها، الگوها، اهداف، انتظارات، ساختارها، و... )، بی شباهت به یک هیولا و غول عظیم و نامریی ( به تعبیری همچون اختاپوس یا لویاتان هابزی ) نیست که بر همه ارکان و اجزا و زوایای زیر مجموعه خود حاکم و ناظر است و بر آنها حکم می راند و نافرمانی و انحراف آنها از فرامین و انتظارات خود را، مگر از سرضعف و غفلت، بر نمی تابد و ما نیز در دل و ذیلِ همین امپریالیسم اجتماع زندگی می کنیم که بر روح و اندیشه و افکار و اعمال وسلایق و علائق و خواست ها و آرزوهای ما سایه افکنده است و در شرایط عادی کسی را یارای ستیز و عصیان و عدول در قبال خواست و اراده و سلیقه وی نیست ...
با این مقدمه، اکنون باید دید که نظام آموزشی بیمار و ناکارآمد ما در ذیل چه اتمسفر و چه سپهری و در چارچوبه و بستر چه رویکردها و ارزش ها و گفتمان ها و تقاضاها و انتظاراتی و با چه امکانات و ابزاری مشغول فعالیت و نقش آفرینی است؟

جایگاه آموزش و پرورش و مدرسه و معلم و مقصراصلی ویرانی و کشتار سیل و زلزله

همان گونه که خوانندگان گرامی مسبوق و مستحضر هستند، اکنون مدت هاست که آموزش و پرورش ایران، همچون بیماری محتضر، با معضلات عدیده و پیچیدۀ محتوایی و ساختاری و تنگناهای بودجه ای عظیمی روبه روست که این مشکلات گوناگون، با سوق یافتن مداوم به چرخۀ "همجوشی، همپوشی و هم افزایی"، بهمن وار در حال ضخیم تر و وخیم تر شدن هستند، چندان که حتی فهم و اولویت بندی آن ها و این که واقعا "از کجا و چگونه باید آغاز کرد؟" نیز خود به چالشی بزرگ بدل شده است و در نتیجه تدبیر و تمشیتِ امور این وزارتخانه غول پیکر را ( به سان نهنگی بر گِل نشسته ) ، با دشواری و پیچیدگی فراوان و فزاینده ای مواجه ساخته است که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می شود:


1-  نگاه ابزاری، مصرفی و کوتاه مدت به نظامِ آموزشی و راندن آن به انتهای اولویت های برنامه نویسی و بودجه ریزی و تنگناهای مالی و کسری بودجه دائمی و فزاینده و مضایق و مصائب ناشی از آن ... ، سامانه ی مزبور را به یک دستگاه مصرفی و هزینه ای همیشه بدهکار تقلیل داده است. با توجه به رسالت خطیر و سنگین نظام آموزشی و گستره تحت پوشش آن، اکنون تقریبا کل بودجه نظام آموزشی صرف هزینه های جاری و پرسنلی آن هم در –نازل ترین سطوح می شود و قاعدتاً دیگر چیزی جهت ارتقاء و اعتلای کیفی و به روز کردن معلمان و سیستم آموزشی و تجهیز مدارس و نوسازی آن –ها ( که اغلب فرسوده و غیر استاندارد بوده و بدون نیاز به حوادث طبیعی در حال فروریزی هستند )، باقی نمی ماند.
در چنین وضعیتی اکثر مدیران، با تقلیل به نقش یک تدارکات چی صِرف و حتی آچار فرانسه، باید اغلب فکر و وقت خویش را صرف تأمین مالی و رفع مشکلات و نیازهای اولیه ی محیط آموزشی خود بنمایند و این مسئله علاوه بر آن که باعث تغییر و تنزّل شدید معیارها و استانداردهای مدیریتی و استیلای مدیران و معاونین به اصطلاح زِبل و زرنگ و اهل رابطه و زد و بند و مسلط به فنون جذب کمک های مالی و جنسی گردیده است، موجب شده تا بi تدریج رهبری و هدایتِ مراکز تعلیم و تربیت از دست چهره های فرهنگی/آموزشی و افراد عمیق و نجیب و با سواد و دور اندیش به چنگ عناصر سطحی و بی سواد و چرب زبان و دلال صفت و همه فن حریف و عاری از دور اندیشی و فاقد بینش و منشِ فرهنگی/ آموزشی بیافتد و این جماعت نیز با شبیه سازی و تکثیر و تعمیم آداب و عادات و اخلاق خود و طرد و
حذف و منزوی ساختن و بی انگیزه کردن افراد دلسوز و فرهیخته و تشدید دومینوی سفله پروری و انحطاط رهبری سازمانی، رفته رفته دستگاه تعلیم و تربیت کشور را به مسیر قهقرایی سوق داده و گام به گام بستر پیدایش و گسترش انواع عقبگرد فرهنگی و زوالِ سرمایه ی اجتماعی و ظهور اقسام فسادهای اخلاقی، مالی و اداری را مهیا و هموار سازند که افزون بر نابودی اهداف و رسالت های خطیر و بنیادین نظام آموزشی، کیان و اعتبار مدرسه، مدیر و معلم و دستگاه تعلیم و تربیت کشور ( به عنوان یکی از اساسی ترین و اثربخش ترین مراجع ذی نفوذ اجتماعی، و متولی و متکفل تربیت و پرورش نسل کنونی و آینده ) را نیز نزد اولیا و دانش آموزان و جامعه مخدوش و تخریب می نماید ... ؛ نظام آموزشی تابعی از برآیند و میانگین سطح تفکر و انتظارات خانواده ها به عنوان صاحبان و سهام داران اصلی این عرصه، و نوع بینش و نگرش و انتظارات آن ها از سامانه مزبور و میزان توجه و تعصب نسبت به آن است.جایگاه و منزلت امور فرهنگی در سبد هزینه زندگی جامعه ما چندان محل اعتنا و افتخار نیست
به عبارتی، در این شرایط بحرانی و در میانه ی دریای طوفانی، ما با سپردن سُکان مدیریت و هدایت ناوگان آموزشی خود به افراد دون پایه و تُنک مایه، ناخواسته و نادانسته، آن را گرفتار یک پارادوکس درونی و تناقض رفتاری کرده ایم زیرا در حالی که به خاطر کسری بودجه و تنگناهای شدید مالی و برای تأمین منابع لازم جهت تحقق اهداف خود ناگزیر از میدان دادن و تن سپردن به چنین عناصری شده ایم ( افرادی که به جای اُنس با تحقیق و مطالعه و آگاهی از آخرین تحولات و دستاوردها و تکنیک های آموزشی، تنها در فنونِ جذب و شمارش پول مهارت دارند و اصولا چنان مغروق در امور اجرایی و اسیر روزمرگی شده اند که دیگر حال و مجالِ به روز کردن خویش را ندارند و در بهترین حالت نگاهی سخت افزاری، سطحی و ویترینی به مقوله فرهنگ و آموزش دارند )، اما، متاسفانه، این سِنخ افراد اغلب فاقد سواد، عمق، درایت و کفایت لازم برای درک، تعقیب و تحققِ اهداف والای فرهنگی/ آموزشی هستند و چه بسا فرایند نیل به این اهداف را لوث و به بیراهه بکشانند و مآلا به ضد خود بدل کنند و به ویژه در غیاب یک ساز و کار نظارتی موثر و کارآمد، چه بسا برخی از آن ها با تغییر ریل از مصالح جمعی به سوی منافع فردی، به تدریج مدیریت را غنیمتی برای حال و آینده خود و بستگان و اطرافیانِ شان، و موقعیتی برای پس انداز و بسطِ شبکه روابط شخصی و سکوی پرش به مراتب و مناصب و مواهبِ اداری و اجتماعی بعدی و آتی خود تلقی نمایند و در این صورت بعید می نماید تحت هدایت و رهبری چنین عناصری ساختار و سامانه ی آموزشی قادر به تأمین مصالح عالیه جمعی و پیشبردِ اهداف و آرمان های مورد نظر خود باشد ... ،
از این رو، در کنار ضرورتِ میدان ندادن به چنین عناصری و خلع ید از ایشان، تأمین نیازهای اولیه سامانه آموزشی و زیر ساخت های ضروری و اساسی آن و پایاندادن به سریال تراژدیک و تکراریِ کسری بودجه ( همزمان با اصلاحات ساختاری و بهبود مدیریت منابع ) امری بدیهی می نماید.

جایگاه آموزش و پرورش و مدرسه و معلم و مقصراصلی ویرانی و کشتار سیل و زلزله


2-  نظام آموزشیِ سنتی ، ایدئولوژیک، متصلب، متمرکز، منسوخ، حافظه محور، آزمون مدار، نمره گرا، مدرک ستا ... ، و بی ارتباط با نیازها و مهارت های فردی و اجتماعی، و بی اعتنا به دستاوردها و فناوری های نوین آموزشی، و فقدان بازار کار برای فارغ التحصیلان از یک سو، و دژِ رفیع کنکور و ترافیک سنگین پشت آن از سوی دیگر، به یُمنِ وجودِ مافیا و افراد و موسسات حقیقی و حقوقی ذی نفع و ذی نفوذ، منجر به تحمیل فنون تست زنی به جای شوق دانش افزایی و مهارت اندوزی و حرکت نظام آموزشی در سطح به جای عمق و جایگزینی فهم با فن( تست زنی ) و تبدیل دانش آموزان به ماشین و رُبات آزمون و تست شده است. می توان گفت که دیوِ کنکور برای انتخاب تعدادی محدود و نفع افرادی معدود، کل اهداف و فلسفه نظام تعلیم و تربیت کشور را تحت الشعاع خود قرار داده و به عبارتی آن را به گروگان و اسارت خود در آورده است.
در واقع، برزخِ کنکور همچون مثلث برمودا و به سان یک کوه عظیمِ مغناطیسی و به موازات نزدیکی دانش آموزان به آن ( از هنگام ورود به دبیرستان و حتی پیش از آن )، نظام آموزشی را با توجه و تمرکز افراطی بر خود و ترک رسالت ها و اهداف از پیش طراحی شده، دچار بدکارکردی و کژکارکردی و وداع با نیازها و دغدغه های انسانی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، معنوی و ملی کرده است و در نهایت دانش آموختگان را به یک ماشین تست بی احساس و ایزوله و تک ساحتی و عاری از لطایف انسانی و ظرایف اخلاقی و بیگانه با جامعه و تعاملات فردی و جمعی تبدیل می کند که چه بسا در نهایت با کوله باری از عُقده و حسرت به دنبال انتقام از دیگران به خاطر شکنجه های دوران تحصیل و ربوده شدن کودکی و نوجوانی خویش و جبران مافات باشند... شاید مصیبت بزرگتر سامانه آموزشی و جامعه فرهنگی هم این باشد که با امکانات حداقلی باید پاسخگوی انتظارات حداکثری باشد


3- نظام آموزشی تابعی از برآیند و میانگین سطح تفکر و انتظارات خانواده ها به عنوان صاحبان و سهام داران اصلی این عرصه، و نوع بینش و نگرش و انتظارات آن ها از سامانه مزبور و میزان توجه و تعصب نسبت به آن است.جایگاه و منزلت امور فرهنگی در سبد هزینه زندگی جامعه ما چندان محل اعتنا و افتخار نیست. توقعات و انتظارات اولیا از مدرسه و فرزندان خود، تصوری فرسوده و غیر کارشناسی شده و بیشتر مبتنی و معطوف به آرزوها و ساز و کارهای دوران کودکی خود و نیز جهت گیری ها، اولویت ها و امواج فصلی حاکم بر جامعه و نظام کل است و ربط چندانی با نیازها و علائق نسل و عصر جدید ندارد. بی اعتنایی آزار دهنده اولیا نسبت به علوم انسانی و رشته های هنری، و تحمیل نگرش حاکم بر خود و جامعه به فرزندان( از جمله در ایام اخیر تمرکز بر رشته علوم تجربی و جدال بر سر محدویت های انتخاب رشته)، ولو به قیمت نفرت و دلزدگی و ترک تحصیل فرزندان و نابودی استعدادهای ذاتی ایشان، گواه بارزی بر این مدعاست.


4- فشار سنگین و فزاینده تقاضای اجتماعی و خانواده ها( بمثابه مشتریان و کارفرمایان اصلی سامانه آموزشی ) برای سوق یافتن به سوی الگوها و ارزش های بیمار و نابهنجار حاکم بر سپهر عمومی، از جمله احرازِ کارنامه قبولی و کسبِ نمره بالاتر در آزمون های رسمی و ادواری( مملو از 22 ) به هر قیمت، و کسب رتبه برتر در کنکور و المپیاد و ... ، و تب و بلکه شهوتِ زایدالوصف مدرک گرایی حاکم بر جامعه و شهروندان و مسئولین، و تمایلات و رقابت های بیمار گونه، فرصت طلبانه و مخربِ مدارس، مدیران و معلمان برای بِرند شدن و تزیین و تبلیغ ویترین دُکّان خویش ...، چندان که اگر مدیر یا معلمی جرات نادیده انگاشتن این ارزش ها و هنجارها و پارادایم های غلط مرسوم و مستولی بر سپهر عمومی را در قلمرو تحت مدیریت و آموزش خود به ذهن خویش راه دهد، چنان در گام نخست توسط جامعه مخاطب و در واقع مشتریان و ولی نعمتان خود ( اولیا و خانواده ها )تنبیه و تأدیب می شود که عطای هر گونه دکترین اصلاح و اعتلا را به لقایش می بخشد و مجبور به پیوستن و پیمودن همان راهی می شود که دیگران در پیش گرفته اند ... ، در واقع، درست یا نادرست، گفته و ناگفته، نظام آموزشی ما مشغول تحقق آرزوها و انتظارات خانواده ها و اجرای فرامین و تقاضاهای آن هاست و به عبارتی، آینه و بازتابی است از میزان دانش، بینش و افق فکری جامعه ...، چرا که در غیر این صورت ( سر نساییدن به آستان آرزوها و انتخاب و اجماع عمومی )، به سرنوشت
حضرت ابراهیم مبتلا می گردد که پس از ایستادگی در برابر جماعت بت پرستان به "حنیف"  ( احنف به مفهوم کج پا و منحرف زیرا از صراط جامعه که بت پرستی بود خارج شده بود )، ملقب گشت و به آتش کین و انتقام جامعه سپرده شد ...؛


5-  اهل فن به نیکی واقف هستند که این وزارتخانه، به عنوان نهادی عمومی و فراگیر و با انبوهی از مأموریت های خطیر، متکفل ایفای نقش در سطح و گستره ی ملی، و کانون التقا و به هم پیوستن کلیه نهادها و جریانات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، قومی، نژادی، اقتصادی، و فصل مشترک دولت و ملت به شمار می آید ... ، از این رو حل و فصلِ معضلات آن، در گرو تغییرات اساسی در پارادایم و گفتمان حاکم بر سپهر و ساحت عمومی و تغییر و تبدیل آرزوها، اهداف، چشم اندازها و رویکردهای خانواده و جامعه و شهروندان آن و تجدید نظر در نگرش و سیاست های کلان نظام، و نیز مُستلزم همکاری و همراهی و مشارکت و مُعاضدت کلیه نهادها و دستگاه های سهیم و دخیل در این حوزه (  به ویژه خانواده ها به مثابه صاحبان و سهام داران اصلی این عرصه ) و به کارگیری سیاست ها و اقدامات فرا بخشی و فراسازمانی سنجیده، هدفمند و هماهنگ است ... ؛ زیرا که سازِ ناساز و ناکوک نظام بیمارِ آموزشی فعلی، در مجموع محصول، معلول و مولودِ برآیندِ بینش و نگرش و انتظارات حاکمیت و جامعه ( دولت و ملت ) نسبت به مقوله فرهنگ است و تا در این پارادایم های غالب تغییر وتبدیلی حاصل نگردد و مقوله فرهنگ قدر نبیند و بر صدر ننشیند، آش همین آش و کاسه همین کاسه خواهد بود ... ،

جایگاه آموزش و پرورش و مدرسه و معلم و مقصراصلی ویرانی و کشتار سیل و زلزله

6-  بدیهی است معضلات و کاستی ها و چالش های آموزش و پرورش بسی گسترده تر و عمیق تر از آن است که در این مختصر بگنجد، و شاید مصیبت بزرگتر سامانه آموزشی و جامعه فرهنگی هم این باشد که با امکانات حداقلی باید پاسخگوی انتظارات حداکثری باشد، از این رو، مادامی که رویکردها و گفتمان ها و رویه های غالب برسپهر و سامانه کلان کشور ( در سطح ملت و دولت )، معروض نقد و واکاوی و امعانِ نظر کافی و وافی قرار نگیرد و شان و منزلت علم و معلم و نظام آموزشی به فراخورِ سهم و نقش خطیر و حیاتی آن در اعتلا و انحطاط و حیات و ممات جامعه درک و به رسمیت شناخته نشود و اهمیت و جایگاه درخور و واقعی آن به عنوان محور و موتور رشد و توسعه ی همه جانبه، متوازن، درونزا و پایدار، در مقام برنامه نویسی و بودجه ریزی و الزامات متناسب و متناظر با آن، احیا و اعاده نگردد، گمان نمی رود گرفتن انگشت اتهام بسوی ساختمان واقع در خیابان قره نی و نواختن نظام آموزشی و معلمان بینوا، جز فرافکنی و رد گم کنی و تسلی و تشفی موقت و اندک ما ( بنا به عادات مانوس و کهنِ تقلیل گرایانه و مصلحت جویانه جامعه ایرانی مبنی بر ضعیف کشی و افکندن گناه حوادث به گردن مردگان و قربانیان آن و مختوم کردن پرونده ) ، گره ای از جامعه مصیبت خورده ما بگشاید ... ،
بنابر این، در واقع باید گفت: پدران، مادران، دانش آموزان، دانشگاهیان، معلمان، اساتید، مدیران، مجریان، نویسندگان، تحلیل گران ، رسانه ها، برنامه نویسان، بودجه ریزان، موسسات، نهادها، حکومت، دولت، ملت، جامعه، و و و ... ، ما، همه و همه متهم و مقصریم ...، در حقیقت عنصر جرم و ناکارآمدی در درون روح و روان و اندیشه و فرهنگ تک تک ما مأوی گزیده است و در صورت بروز هر حادثه و فاجعه ی نامیمونی، هر یک از ما ( در قالب و قامتِ هویتِ حقیقی یا حقوقی ) به نسبتِ ( وزن، سهم و نقش خود در عرصه عمومی، شریک جرم محسوب می شویم ... ؛


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شنبه, 07 ارديبهشت 1398 20:58 خوانده شده: 779 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + 0 0 --
حسن 1398/02/08 - 00:26
خواهشمند است اینقدر به نظام پربار آموزشی و رویه دولت در قبال آن ایراد نگیرید و هم اکنون با توجه به پیشرفت شگرف جامعه در تمام زمینه ها با توجه به پیمان پر خیر و برکت برجام که زندگی خلق الناس را متحول و وارونه کرد و همین طور تبدیل رودخانه ها و مسیلها به اتوبان و ساختمان سازی در بستر رودخانه هاو همچنین فناوری شگرف در صنایع غذایی و تبدیل گوشت گوسفند به لنگ وپاچه ملخ و چگونگی پخت و پز آن برای رفع گرسنگی و مرگ دیگر چه جایی برای خرده گیری به این همه مدیریت و هوشمندی در جامعه می باشد بنابر این ما از دست اندرکاران و مدیران دولتی همچون جناب نوبخت که برای پیشبرد فرهنگ صرفه جویی در جامعه حدود یک سال است معوقات فرهنگیان را پرداخت نکرده کمال تشکر و قدر دانی را می نماییم و امیدواریم همانطور که تا کنون در سیاستهایشان کاملا موفق بودند در آینده نیز موفق و پیروز باشند
پاسخ + +1 0 --
ناشناس 1398/02/08 - 19:00
ما از برادر بطحایی که مهندسان زیادی تحویل جامعه داده است واقعا کمال سپاس را داریم باید جایزه نوبل مدیریت بدبختی کارمندان زیر دست را به ایشان و برادر نوبخت و آقا زاده خارج بدهند اینها نوابغ تاریخ هستند و نیکلا تسلای فقید در مقابل ایشان هیچ است با چهارصد هزار تومان تورم چهارصد درصدی را علاج نمودند علی برکت الله
پاسخ + 0 0 --
حسن 1398/02/08 - 22:12
بابا این حرفها رو ول کن فقط و فقط بگو علی برکت الله
پاسخ + 0 0 --
دانش آموز دکتر حسینی 1398/02/08 - 20:29
مشکل در ریشه است . مشکل در این است که "به دروغ" میگویند افراد متعهد را به افراد متخصص ترجیح میدهند و به همین اصل مورد ادعای خودشان هم پایبند نیستند. همه اش قبیله بازیست و دین فروشی و ... که البته این نوع حکومت داری بلاخره دارد به فاجعه ای وحشتناک می انجامد. خدا عاقبت این مردم ستمدیده رو به خیر کند انشاالله.
پاسخ + 0 0 --
حسن 1398/02/08 - 22:18
آقا نگو انشاالله فقط بگو علی برکت الله
پاسخ + 0 0 --
حسين 1398/02/09 - 10:59
قره ني اشتباه است قرني درست است.

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور