بهار و اردیبهشتی دیگر از راه رسید.شش دهه است که این فصل دل انگیز برای معلم حال و هوای متفاوتی دارد. از سویی مرور خاطرات شیرین معلمان از درس و مدرسه و کتاب و دانش آموز است و از سوی دیگر یادآور قصه پر غصه بی اعتنایی مسئولان به مطالبات صنفی فرهنگیان.
اکنون حدود 58 سال از روزی که خون پاک ابوالحسن خانعلی سنگفرش میدان بهارستان را رنگین کرد می گذرد، اما تلاش گسترده جامعه فرهنگی کشور در مسیر استیفای حقوق صنفی خود به نتیجه مطلوب نرسیده است.
در دوازدهم اردیبهشت ماه 1340، نیروهای انتظامی به سوی معلمان معترض به "اشل جدید حقوقی"، در میدان بهارستان، آتش گشودند. خانعلی در جریان این تیراندازی به شهادت رسید تا اولین شهید راه مطالبات صنفی و قهرمان مسیر استیفای حقوق معلمین لقب گیرد.هر چند بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سالروز ترور استاد مرتضی مطهری به عنوان سرآغاز هفته بزرگداشت مقام معلم نامگذاری شد با این حال نام و یاد خانعلی در اذهان باقی مانده است.
انتخاب سالروز ترور مرتضی مطهری به عنوان روز معلم از همان آغاز انتقاداتی را در میان جامعه فرهنگیان بر انگیخت.از دیدگاه منتقدین، شهید مطهری استاد دانشگاه بود و از لحاظ سازمانی ارتباطی با آموزش و پرورش نداشت و به پیروی از مناسبات جهانی، باید روز 5 اکتبر به عنوان روز معلم در تقویم ایران ثبت شود. ثبت نام شهید خانعلی در تقویم رسمی کشور و بزرگداشت همین مناسبت به عنوان روز معلم پیشنهاد جمعی دیگر از فرهنگیان بود.
یکی از سر سخت ترین موافقان ثبت تاریخ ترور مرتضی مطهری به عنوان روز معلم، محمد علی نجفی وزیر پیشین آموزش و پرورش بود. وی در برابر انتقاد و پیشنهاد معلمان گفت که آثار، شخصیت و منش شهید مطهری ظرفیت نامگذاری روز شهادت ایشان را به عنوان روز معلم دارد.به هر حال در این مجال کوتاه، قصد دارم به مناسبت هفته بزرگداشت مقام معلم به تفکیک اشاره ای کوتاه به نابه سامانی های حوزه آموزش و پرورش کشور و مشکلات صنفی فرهنگیان داشته و در راستای حل بخشی از این تنگناها و معضلات، پیشنهاداتی ارائه نمایم.
نظام آموزشی کشور
بدون تردید نقطه آغاز نابه سامانی های سیستم آموزش و پرورش ایران، کتاب درسی است.محتوای کتاب های درسی و اصولا جهت گیری تعلیم و تربیت در مدارس ما،هیچ مطابقت و سنخیتی با نیازهای امروز و فردای دانش آموزان و مشکلات مبتلابه جامعه ندارد. در این قالب دانش آموز ناچار به مطالعه و آزمون سرفصل هایی بیگانه با حوزه علایق و نیازمندی های خود است و طبعا این قشر پس از پایان تحصیلات،با سرخوردگی و احساس ناتوانی وارد اجتماع شده و به واسطه فقدان اعتماد به نفس، قادر به ایفای نقشی مثبت و فراگیر در جامعه نخواهدبود.
انتظار داریم که معلمان، دانش آموزانی نخبه، فعال، اخلاق مدار، منضبط، اجتماعی، باهوش و محقق تربیت نمایند اما از زیر ساخت ها و پیش نیازهای این روند، غفلت کرده ایم. نظام آموزشی ما حافظه محور است.انبوهی از اطلاعات غیر کاربردی به دانش آموز منتقل که در فردای امتحان، باید از ذهن پاک شود و طبعا در این چرخه روح و روان دانش آموز، به شدت آسیب می بیند.
سیستم آموزشی و پرورشی ما هنوز به الگو و شیوه ای کارشناسانه در مسیر تدوین نظام آموزشی و توزیع پایه های تحصیلی و نیز نحوه تدریس و تفهیم محتوای درسی دست نیافته است.از همین روی، با آزمون و خطا، نظام هایی چون: سالی، واحدی، ترمی، کمی، توصیفی،6-3-3 و...را پیاده و اجرایی می کنیم و طبعا در این گیر و دار،بخشی از سرمایه علمی کشور به هدر می رود. بدون تردید ضریب ها و افزایش های قطره چکانی، مطالبه مهم معلمان که همان ارتقای وضعیت معیشتی است را پوشش نخواهد داد
در نظام آموزش و پرورش ما، تحقیق و پژوهش حلقه مفقوده است.اگر دانش آموز در پروسه پژوهش فارغ از کپی برداری ها و سرقت های علمی معمول، به چراها و چگونه های دروس آموزشی دست یابد؛سیستم آموزشی کشور را می توان موفق ارزیابی کرد.
رکن دیگر سیستم آموزشی ایران، مدرسه است.در چارچوب فضای مدرسه است که دانش آموز از لحاظ علمی، اخلاقی، جسمی و روحی پرورش و برای خدمت به جامعه آماده می شود.
سال هاست که مدارس ما خودگردان شده اند.به رغم صراحت قانون مبنی بر آموزش رایگان،سرانه دولتی نزدیک به صفر است و مدیران مدارس ناچار به اخذ وجه از دانش آموزان برای اداره فضای آموزشی هستند که این فرآیند ضمن خدشه بر اعتبار و منزلت کادر اجرایی مدرسه، در وضعیت بغرنج اقتصاد خانوار، تنش های بسیاری را در خانه و مدرسه دامن می زند. فرسودگی ساختمان مدارس، فقدان وسایل آموزشی، کمک آموزشی، ورزشی و ایمنی، تراکم کلاس و عدم تجهیز مدارس به امکانات رفاهی که جملگی از کمبود اعتبارات مالی ناشی می شوند؛ چالش اصلی مدارس به شمار می روند.ضمن آن که شیوع پدیده های وحشتناک نوظهوری چون: خودکشی، قتل، بلوغ زودرس، پرخاشگری و اعتیاد در میان دانش آموزان مدارس،عزمی جدی و کارشناسانه برای مواجهه و مدیریت آن می طلبد و بدون تردید در این میان بار اصلی این مشکلات بر دوش معلمین است.
معلم رکن اصلی تعلیم و تربیت در هر کشوری "معلم" است و هر برنامه و رویکردی برای اصلاح نظام تحصیلی و تقویت بنیان های آموزشی و تربیتی،بدون توجه اساسی به نیازها و مطالبات جامعه فرهنگی،محکوم به شکست است.به زبان ساده، معلمی که به خاطر تنگناهای مالی، به چند پیشگی روی آورده و با جسمی خسته و روحی آزرده از نامرادی ها وارد فضای مدرسه می شود چگونه قادر به مدیریت فرآیندهای آموزشی خواهدبود؟
سال ها از تصویب قانون مدیریت خدمات کشوری می گذرد اما این قانون که قرار بود گامی در مسیر ساماندهی حقوق معلمان و جبران بخشی از اجحافات صورت گرفته در حق آنان باشد هنوز اجرایی نشده است.
به دلیل کاهش اعتبارات وزارت آموزش و پرورش،در سال های اخیر تقریبا تمام مزایای حقوقی پرسنل فرهنگی حذف شده است.تبعیضات ناروا در پرداخت حقوق کارمندان به حدی است که نمودار دریافتی یک معلم با کارمند هم سطح خود در اداره ای دیگر،قابل قیاس نیست
و هیچ منطقی نمی تواند این تفاوت چشمگیر را توجیه نماید.
در این سال ها معلمین به رغم تجمعات و پیگیری های طاقت فرسای صنفی به هدف اصلی خود که همان رفع تبعیض در پرداخت حقوق، اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری، اجرای طرح رتبه بندی،همسان سازی حقوق شاغلین و بازنشستگان، لغو قوانین بازدارنده ادامه تحصیل فرهنگیان، توقف خصوصی سازی،ارتقای وضعیت معیشتی، ارتقای منزلت اجتماعی و جبران عقب افتادگی های حقوقی است دست نیافته اند.
بدون تردید ضریب ها و افزایش های قطره چکانی، مطالبه مهم معلمان که همان ارتقای وضعیت معیشتی است را پوشش نخواهد داد .
در هر صورت هفته معلم دیگری را تجربه می کنیم و امیدوارم که سال نود و هشت،با پیگیری فرهنگیان و همت و اراده مسئولان، سال دستیابی معلمان به حقوق اساسی خود از پس نیم قرن جانفشانی و تلاش باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
متاسفانه چون روز معلم تو هفته های اخر سال تحصیلی قرار گرفته با چند حرف و وعده قشنگ دل معلما رو شاد و ماست مالی میکنند و میره سال بعد و...
راستی کدام سال نمونه بوده اید ؟چنددهه پیش؟!
چنین اتفاقی دراین جماعت نخواهد افتاد فقط منتظر امدادغیبی هستند
بسیار دردمندانه و جالب،حق مطلب را ادا فرمودید.آیا این بار گوش شنوایی پیدا می شود؟
صبح است و گاه شادی و هنگام خرمی
شب از چمن گذشته و گلبرگ شبنمی
آوازخوان چکاو خوش آهنگ در هوا
گیسوکشان بنفشه ی سرمست بر زمی
ریزد نسیم گل ز دهان سپیده دم
برکوهسار شادی و بر دشت خرمی
گسترده مهر جامه ی زرین به تیغ کوه
فرخنده کرده باغ به فرخنده مقدمی
خرم کسی که شادی این صبح زآن اوست
وز تاب مهر نیست چو من خاطرش غمی
گامی زند به مستی و آزادی و امید
وز دیوبچگان نبرد رنج همدمی
دو مرگ بود آنچه مرا پیر کرد و کشت
بیداد عشق بود و بلای معلمی
گر بستمی به تربیت سگ میان خویش
به بود تا به تربیت نسل آدمی
سگ مردمی به سر برد و آشنا شود
وز آدمی نیاید جز نیش کژدمی
در کشوری که این ثمر دانش است و علم
پیداست کآن دیار کجایست و مردمی
نفرین بر آن کسی که در این ره چو من برد
زجری بدین گرانی و اجری بدین کمی
مرحوم دکتر حمیدی شیرازی